نماز، عهد خداوند با مؤمنان

1- جایگاه ولایت و امامت در قرآن کریم
2- عهد ازلی و فطری خداوند با انسان‌ها
3- پیمان بشر با خداوند: دوری از شیطان و بندگی خدا
4- عبادت، یعنی خدایی شدن انسان
5- قصد قربت و اخلاص، شرط عبادت و بندگی
6- نماز، عبادت همگانی و فراگیر
7- اولویت دادن به نماز در برنامه‌ریزی‌های نظام اسلامی
8- ایجاد امکانات لازم برای اقامه نماز در همه اماکن عمومی

موضوع: نماز، عهد خداوند با مؤمنان

تاریخ پخش: 10/11/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

شبی که این بحث پخش می‌شود، شب تولد امام باقر (ع) است. کلمه‌ی باقر،«باقر العلوم» یعنی شکافنده، مثل نوک هواپیما حالا چون شما پرسنل هواپیمایی هستید، نوک هواپیما فضا را می‌شکافد. نوک قایق را دیدید چطور است؟ کشتی‌ها را دیدید چطوری است؟ اصلاً خود صورت ما سر دماغ ما، شاید اگر صورت ما مثل پیشانی بود راه رفتن یک خرده برای ما سنگین بود. اینهایی که شیرجه در آب می‌روند، با این فرم شیرجه می‌روند. یعنی شکافنده‌ی آب، هوا، فضا، «باقر العلوم» یعنی از دل علوم حرف درمی‌آورد. می‌تواند از هر کلمه‌ای «باقرالعلوم». مثلاً اگر به ما بگویند: از خاک چه درست می‌کنی؟ می‌گوییم: از خاک خشت! نه! آجر. نه سرامیک. سفال، کاشی. می‌گوید: دیگر؟ می‌گوییم: دیگر هیچ! خشت و آجر و سرامیک! اما خدا از خاک چه درست می‌کند؟ چند هزار رقم رنگارنگ! همه هم از همین خاک است. ترشِ ترشِ لیمو ترش! شیرین شیرین خرما، ترش و شیرین انار و پرتقال. برگ‌ها با انواع قیافه‌ها، شکل‌ها، ما از خاک سه رقم چیز درست می‌کنیم. اما خدا از خاک چه درست می‌کند؟ ما از حروف چه درست می‌کنیم؟ همین حرف‌هایی که می‌زنیم. از الفبا، همین کلماتی را می‌سازیم، که با هم حرف می‌زنیم. خدا از الفبا چه درست کرده است؟ قرآن درست کرده است. حالا بیا درست کن. این باقر العلوم، هرچه تاریخ می‌گذرد، عمق بیشتر معلوم می‌شود.

حالا، ما در خدمت شما، یک بحثی داریم یک مقدار امروز در بحر مسئله‌ی نماز برویم. نماز که می‌خوانید. من نمی‌خواهم بگویم: نماز بخوانید یا چقدر ثواب دارد. یک خرده در نماز فرو برویم. در نماز هم نمی‌توانیم برویم. حالا یک خرده نگاهما‌ن یک کمی عمیق‌تر باشد. نماز عهد خداست. «الصلاه عهد الله» ما این را باز کنیم یعنی چه؟

1- جایگاه ولایت و امامت در قرآن کریم

بسم الله الرحمن الرحیم، نماز، عهد الهی است. «الصلاه عهد الله» گاهی وقت‌ها انسان از کنار یک چیزی رد می‌شود. مثلاً غدیر خم را شما همه بلد هستید. اما امسال من در غدیر خم به چند چیز نو رسیدم، با آنکه 50 سال است من طلبه هستم. 15 سالم بوده طلبه شدم. 50 سال آخوندی تازه حالا مثلاً یک چیزهای نویی برای آدم کشف می‌شود. عرض کنم که سه تا «اُنزل» داریم. «ما أُنْزِل‏» در هیچ جای قرآن هم این سه تا «ما أُنْزِل‏» با هم نیامده است. «ما أُنْزِل‏» یعنی آنچه نازل شده است. «ما أُنْزِل‏» آنچه نازل شده است. «ما أُنْزِل‏» آنچه نازل شده است.  یکی «ما أُنْزِل‏» این قرآن است. این مراد قرآن است. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ» «لو» یعنی اگر «أَنَّهُمْ» یعنی اگر آنها، «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا» اقامه، به پا دارند. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ»  تورات، «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ» (مائده/66) اگر مردم کتاب آسمانی تورات و انجیل و «ما انزل» هم قرآن است. اگر تورات، انجیل قرآن را به پا دارند. «أَقامُوا» به پا دارند، «لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم‏» «اکلوا» اکل، اکل یعنی می‌خورند. «لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ» از بالا، از طریق آسمان، «وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم» از زیر پا، یعنی وضع اقتصادی‌شان خوب می‌شود. به شرطی که کتاب آسمانی را «أَقامُوا» به پا دارند. اگر مردم به جای قوانین بشری، به سمت مکتب خالق بروند،کتاب آسمانی، تورات تحریف نشده، انجیل تحریف نشده، اگر، به پا دارند نه یعنی بخوانند، در حدی که روی کیف عروس بگذاریم. بالای سر مسافر بگذاریم. «وَ إِنْ یَکاد» (قلم/51) را به بچه آویزان کنیم. آیت الکرسی‌اش را کاشی‌کاری کنیم. اینها اقامه نیست، استخاره کنیم. «بک یا الله» بگوییم. اینها اقامه نیست، اینها تشریفات است. اقامه‌ی قرآن یعنی بخوانیم مکتب ما باشد. با چه کسی ازدواج کنیم؟ آیه چه می‌گوید؟مهریه چقدر؟ آیه چه می‌گوید؟ برخورد ما با همسر، آیه چه می‌گوید؟ روابط بین الملل، آیه چه می‌گوید؟ در جبهه آیه چه می‌گوید؟ با اسیر چه کنیم؟ آیه! با همسایه؟ آیه چه. با بچه؟ یعنی هرچه هست مکتب ما باشد. این را اقامه می‌گویند. اگر تورات و انجیل را اقامه کنند، وضع اقتصادی‌شان خوب می‌شود. «لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ» این آیه چیز است. اجازه بدهید یک صلواتی بفرستید من خود آیه را از رو بخوانم. مائده… (صلوات حضار)         

خوب، عرض کنم به حضور شما که بله «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ» «وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ» «وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ … لَأَکَلُوا» آیه‌‌ی بعد غدیر خم را گذاشته است. گفته: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ‏» «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» ای رسول، «بَلِّغ» ابلاغ کن، «ما أُنْزِلَ» یعنی علی بن ابی طالب، «ما أُنْزِلَ» «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک‏» (مائده/67) «إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک» آیه‌ی بعد دوباره گفته: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ء» (مائده/68) ای اهل کتاب پوک هستید، مگر اینکه «حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ» پوک هستید، پوک هستید، هیچ جایگاهی ندارید، ای اهل کتاب پوک هستید. «حَتَّى تُقیمُوا» مگر اقامه کنید تورات، انجیل و ما اُنزِلَ که باز در قرآن است. ببینید این مهندسی قرآن را خواستم بگویم. در همه‌ی قرآن یک صفحه داریم، سوره‌ی مائده، آیه‌ی 66، 67، 68، سه آیه پشت سر هم «ما أُنْزِلَ» است. اولش می‌گوید: «ما أُنْزِلَ» اول قرآن است. «ما أُنْزِلَ» دوم علی بن ابی طالب است. به گفته‌ی شیعه و سنی «ما أُنْزِلَ» سوم هم باز قرآن است. یعنی وقتی خدا بخواهد علی را مطرح کند بین دو تا قرآن مطرح می‌کند. ما غدیر خم را بلد بودیم. شنیده بودیم. هزار بار گفته و شنیده بودیم با کم و زیادش. اما اینکه جایگاه این کجا است؟ این خیلی مهم است. یا مثلاً نگاه می‌کنیم در قرآن سه تا اولتیماتوم است. اولتیماتوم می‌دهد، برخورد می‌کند، خدا با پیغمبرش برخورد می‌کند. یکی راجع به توحید، توحید، وحی، علی بن ابی طالب، راجع به توحید اولتیماتوم می‌دهد. می‌گوید: «لَئِنْ أَشْرَکْت‏» اگر مشرک شوی، از توحید بیرون بروی، «لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُک‏» (زمر/65) عمل تو حبط می‌شود. یعنی تمام عمل تو نابود است. از مرز توحید بیرون بروی شرک پیدا کنی، عمل تو حبط می‌شود. راجع به قرآن، می‌گوید که: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیل‏» (بحارالانوار/ج2/ ص111) اگر بعضی کلمات را به ما نسبت بدهی که ما نگفتیم، اگر خواسته باشی حرفی به قرآن اضافه کنی، شاهرگت را می‌زنیم. رگ گردنت را می‌زنم. اگر خواسته باشی به قرآن یک کلمه اضافه کنی. راجع به علی بن ابی طالب هم می‌گوید: اگر علی را معرفی کنی، «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَل‏» اگر غدیر خم علی را معرفی نکنی، «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏» (مائده/67) اصلاً رسالت خدا را نرساندی. یعنی همه‌ی زحمت‌هایت پوک! خیلی لطیف است. در کل قرآن سه بار خدا اولتیماتوم می‌دهد، یکی راجع به خودش، می‌گوید: از من دست برداری سراغ شرک بروی، پوک هستی. دست از قرآن برداری، حرف‌های خودت را به ما نسبت بدهی، پوک هستی. علی بن ابی طالب، را مطرح نکنی، زحمات پوک است. این زیبایی‌هایی است که گاهی آدم مثلاً می‌گوید که قرآن چه چیزهایی را کنار هم چسبانده است.

گاهی مثلاً نگاه می‌کنیم، دو تا تابلو نشان می‌دهد. وقتی پهلوی هم می‌گذاریم مقایسه‌اش خیلی قشنگ است. خیلی قشنگ است. حالا ما می‌خواهیم راجع به نماز یک مقداری صحبت کنیم.

2- عهد ازلی و فطری خداوند با انسان‌ها

ما در قرآن چند عهد داریم. یکی عهد اعتقادی، که «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُم‏» (اعراف/172) عالم ذرّ، در اینکه عالم ذرّ چیست؟ دو تا نظریه است. نظریه‌ای هست که بیشتر روایات همان را می‌گوید، که ما یک دنیای دیگر هم داشتیم. که خداوند از نسل پدر ما همه‌ی ما را به صورت ذراتی آفرید،از ما پرسید «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُم‏» من رب شما نیستم؟ «قالُوا بَلى» گفتند چرا. می‌گویند: دنیای اَلَست. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُم‏» عالم ذرّ می‌گویند، دنیای الست می‌گویند. و به همین خاطر این فطرتی هم که ماداریم که به سمت خدا می‌رویم، می‌گویند: این به خاطر همان است.

بعضی‌ها هم می‌گویند نه! مراد عالم استعدادها است. حالا خیلی کار نداریم. یک عهدی داریم، آنوقت فرشته‌ای است، خدا به فرشته گفت: شاهد باش که تمام این بشر، ربوبیت و خداییت من را قبول کردند. بعد آن فرشته به جماد تبدیل شد. سنگ حجر الاسود شد. حالا کلمه سنگ هم اضافی است باید حجر الاسود بگوییم. حاجی‌ها که مکه می‌روند، سنگی است اندازه‌ی بشقاب، به کعبه چسبیده است. شروع طواف از آنجا است. پایانش هم از همانجا است. به آنجا که می‌رسند، می‌گویند: «أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا» آن قولی که دادیم خدا خدای من است، هنوز هم سر قولم هستم. «أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا» یعنی آن امانت را، من از خدا دست نکشیدم. این یک عهدی است که انسان به طور فطری یک گرایش درونی دارد.

3- پیمان بشر با خداوند: دوری از شیطان و بندگی خدا

یکی هم عهد نماز است که می‌گوید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» (یس/60) به او گفته: شیطان دشمن تو است. گوش به حرف دشمنت نده. «وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (یس/61) دستت را در دست من بگذار. بله قربان گوی کسی دیگر نشو. از کسی دیگر اطاعت نکن. آن شبی که ما متولد شدیم حر و آزاد آفریده شدیم. کسی بله قربان‌گو آفریده نشده است. تو خودت، خودت را بله قربان‌گوی دیگران کردی. اگر حر باشی، یک جرقه‌ی حر در لنگه کفش عراق پیدا شد، یک آدم حر، گفت: ولو اعدام خواهم شد، بگذار اعدام کنند. یک حر می‌بینی دنیا را تکان می‌دهد. همه را به تحسین وا می‌دارد. یک سید حسن نصر الله پیدا می‌شود. یک امام پیدا می‌شود. تو بله قربانگوی کس دیگر نباش. حر باش. حالا اگر در دنیا مردم همه حر بودند دیگر چه کسی جرأت می‌کرد…

یک عهد اخلاقی هم داریم. حالا نماز هدف خلقت است. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند. هستی برای ما است. خورشید برای ما می‌تابد. ماه برای ما می‌تابد. حرکت زمین برای ما است. گیاهان برای ما است. از کجا می‌گویی؟ قرآن می‌گوید. قرآن می‌گوید: «خَلَقَ لَکُمْ» «لکم» یعنی برای تو است. «سَخَّرَ لَکُمُ» یعنی برای تو است. «مَتاعاً لَکُمْ» کلمه‌ی «لکم»، «لکم» در قرآن زیاد است. این «لکم، لکم»‌‌ها همان است که شاعر می‌گوید: ابرو باد و مه و خورشید، هستی برای بشر آفریده شده است و بشر برای عبادت.

4- عبادت، یعنی خدایی شدن انسان

عبادت، یعنی انسان خدایی شود. چرا سر کار می‌آیی؟ خدا آدم بیکار را دوست ندارد. چرا سر کار می‌آیی؟ برای اینکه گره‌ای از مشکل مردم باز کنم. خدا این را دوست دارد. چرا اینکار را قبول کردی؟ اینکار را خدا دوست دارد. چرا این حرف را زدی؟ اینکار را خدا دوست دارد. آنوقت این عبادت یعنی رنگ الهی داشتن، یعنی قصد قربت داشتن. حالا ولو انسان بنشیند سبزی پاک کند. اگر یک کاری را که می‌کند، هدفش خدا باشد ولو نجاری باشد، نانوایی باشد، اگر ساده‌ترین کارها رنگ خدایی داشته باشد عبادت است. و مقدس ترین کارها اگر رنگ خدایی نباشد عبادت نیست. یعنی اگر انسان در محراب یک لیتر هم گریه کند، اما ریاکار باشد گریه‌های در محراب، ارزش ندارد، ولی آن چکشی که نجار به چوب می‌زند ارزش دارد. یعنی خدا مترش این است که اخلاص داری یا نداری. خیلی‌ها ممکن است راست بگویند، اما اینکه راست می‌گوید برای خدا راست نمی‌گوید. می‌گوید: اگر من دروغ بگویم، اعتبار من از بین می‌رود. یک وقت افرادی چک دادند. سعی می‌کنند چکشان وصول شود. می‌گوید: اگر چک من وصول نشود، اعتبار من از بین می‌رود. این برای خدا نیست، برای حفظ اعتبارش است. یک وقت می‌گوید: نه! «المومن عند شروطهم» مومن قول داده است، «أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/1) قرآن می‌گوید: وفا کنید. من مومن هستم. جامعه‌ی اسلامی نباید مردم به هم بی‌اعتماد باشند. مسلمان نباید چکش برگردد. یعنی رنگ ها فرق می‌کند. شما یک گوسفند را رو به قبله سر ببری، گوشتش حلال است. پشت به قبله حرام است. رو به قبله نماز درست است، پشت به قبله باطل است. کلید اینطرف قفل می‌شود. این طرف باز می‌شود. یعنی یک کلید است حرکت می‌کند. منتهی از اینطرف حرکت کنی قفل می‌شود، از اینطرف حرکت کنی باز می‌شود.

5- قصد قربت و اخلاص، شرط عبادت و بندگی

آن مهم این است که انسان جهت‌گیری‌اش چه باشد؟ ولذا قرآن می‌گوید: «لِیَسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ» (احزاب/8)

آدم‌های راستگو هم معلوم نیست خوب باشند. گاهی راست می‌گوید که مثلاً… افرادی هستند پای در می‌نشینند، نه به خاطر تواضع، که مردم بگویند چقدر ایشان آدم خوبی است. تواضع دارد. سوار ماشین قراضه می‌شود. منتهی در دلش این است که با همین ماشین ساده به مردم بگوید: ببینید، من را می‌بینید با همین ماشین! این می‌خواهد به مردم بگوید: من را ببنید با همین ماشین! حالا فرق نمی‌کند این با آن کسی که سوار ماشین لوکس می‌شود بگوید: من را ببینید چه ماشینی؟ هردو می‌خواهند بگویند: من را ببینید. یکی از ماشین لوکس، یکی از ماشین قراضه! یعنی هر دو هدفشان مردم به من توجه کنید! مردم به من توجه کنید!

یک کسی نزد من آمد، گفت: من قرآن را از این طرفی حفظ هستم. گفتم: یعنی چه؟ گفت: مثلاً همه از این طرف می‌خوانند، من از این طرف می‌خوانم. «والضالین» «نستعین» «مستقیم» از این طرفی می‌خوانم. چند جای قرآن را باز کردم دیدم از این طرفی می‌خواند. دیدم چقدر جان کنده که قرآن را، اصلاً خود قرآن سخت است. روخوانی‌اش سخت است. حفظش سخت در سخت است، حفظ چپکی‌اش! گفتم: یک عمری وقتت را صرف این کردی که چه؟ این می‌خواهد بگوید: من تنها فردی روی کره‌ی زمین هستم که قرآن را چه، می‌خواهد مشهور شود. این مریض است. گفت: حالا به من جایزه می‌دهی؟ گفتم: به نظر من تو باید دیوانه خانه بروی. تو اصلاً خل هستی. عمرت را آتش زدی، نزد خدا رو سیاهی، چه کسی به تو گفته است با قرآن این کار را بکنی؟ بعضی کارها عَلَم می‌شود، مثلاً یک دقیقه و نیم ایشان بدون نفس قرآن خواند. حالا یک کسی نفس دارد بخواند. حالا این آقا هم دارد، شاهرگ‌هایش باد کرده دارد می‌ترکد، خوب بابا نفس بکش. (خنده حضار) نه! من می‌خواهم بگویند: رکورد را من شکستم. ببین اینها هوس است. هوس در قاری هست. هوس در آخوند هست. در تاجر هست. در حزب اللهی‌ها هست. در طاغوتی‌ها هست. هوس ول کن نیست. هرکسی یک نحوی… ولذا قرآن می‌گوید: من خیلی به این کار ندارم که تو راست می‌گویی، من می‌خواهم ببینم این راستی که می‌گویی هدفت «لِیَسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ» (احزاب/8) یعنی از صادق‌ها هم می‌پرسند چرا راست گفتی؟ چرا راست گفتی؟

حالا، عبادت چیست؟ عبادت این است که آدم کارهایش رنگ خدایی داشته بشد. سعدی هم که می‌گوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست، از حرف‌هایی است که قابل رد است. اینطور نیست. خدمت به خلق یکی از عبادات است. به جز خدمت خلق نیست. نه خیر! این دیگر حالا اینطور نیست. گاهی وقت‌ها شاعر ما از یک چیزی غیظش می‌گیرد، احساساتش روی شعرش، احساساتش بر عقلش، حالا…

عرض کنم به حضور شما که هدف آفرینش هستی برای بشر است. بشر برای این است که خدایی شود. خدایی یعنی قصد قربت.

6- نماز، عبادت همگانی و فراگیر

نماز یک عبادت همگانی است. همه‌ی عبادات همگانی نیستند. حج، پولدارها می‌روند. عمره پولدارها می‌روند. روزه سالم‌ها روزه می‌گیرند. جهاد آدم‌های سالم جبهه می‌روند. آدمی که دست ندارد. پا ندارد، دست ندارد، چشم ندارد، جبهه بر او واجب نیست. خمس، و زکات هرکس پول دارد خمس و زکات می‌دهد. تمام واجبات اگری است. نماز اگر، مگر ندارد. واجب همگانی، باقی واجبات زمان خاصی دارد. در یک زمان‌هایی واجب است، اما نماز شبانه روزی است. تعطیل بردار نیست. حتی زن‌ها وقتی که در ماه چند روز نباید نماز بخوانند، به ما گفتند: بنشینند سر سجاده مثلاً سی بار بگویند سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر! یعنی آن خط رابطه‌شان قیچی نشود. حالا، عبادت محوری است. نماز مثل سوزن است. همه‌ی عبادات مثل نخ است. اگر سوزن فرو رفت، نخ هم می‌رود. سوزن ایستاد نخ هم می‌ایستد. اگر نماز قبول شد، باقی کارها قبول می‌شود. مثل پلیس راه به شما می‌گوید: گواهی‌نامه‌ی رانندگی! (صدا چند لحظه قطع می‌شود و دوباره تکراردو جمله‌ی آخر) اگر سوزن فرو رفت، نخ هم می‌رود. سوزن ایستاد نخ هم می‌ایستد. پلیس راه جلوی شما را می‌گیرد می‌گوید: گواهی نامه‌ی رانندگی! شما سی رقم گواهینامه داری، بگو: آقا من خلبان هستم، می‌گوید: در آسمان‌ها می‌توانی بروی،روی زمین نمی‌توانی بروی. گواهینامه‌ی رانندگی! آقا من فقیه هستم. مجتهد هستم. خبرگان هستم. گواهینامه‌ی رانندگی! پزشک هستم. سفیر، وکیل، وزیر، می‌گوید: آقا هرکس هستی باش. بنده پلیس هستم، گواهینامه‌ی رانندگی می‌خواهم. قیامت نماز را می‌پرسند.

آقا ایشان آدم خیری است. نماز هم می‌خواند. ما یک جلسه‌ای رفتیم، افراد ثروتمندی را جمع کرده بودند، به من گفتند: بیا برای اینها سخنرانی کن، به شرطی که راجع به خمس و زکات نگویی. گفتم: پیش پدرشان، من حجت الاسلام هستم، نه حجت المسلمین،من نمی‌خواهیم مسلمان‌ها از من ناراضی باشند. من به اینها می‌گویم: شما که خیر هستی، صدها میلیون بعضی هم میلیاردها مدرسه ساختید، اگر خمس ندهید، مدرسه ساختن‌تان هم قبول نیست. این حرفی که می زنم آموزش و پرورش هم راضی نیست. آموزش و پرورش به من گفت. به خیرین بیا صحبت کن، بگو: چقدر آدم‌های خوبی هستید، مدرسه می‌سازید. اما یکوقت نگویید: خمس بدهی. من آنچه که واجب است باید بگویم. افرادی در نهضت سوادآموزی آمدند، برای نهضت سواد آموزی پول بدهند، گفتم: نه! شما که می‌خواهید پول بدهید، برو به آموزش و پرورش بدهید. ما با کسی رودروایسی نداریم. اگر رودروایسی داشته باشیم، دین نداریم.

7- اولویت دادن به نماز در برنامه‌ریزی‌های نظام اسلامی

رفتم یاسوج متوجه شدم که یک چهارم نفت ایران از یاسوج است. بعد پرسیدم آموزش و پرورش یاسوج، بعد سی سال می‌خواهند نماز بخوانند بچه‌ها سالن ندارند. در عمرم من با وزیر نفت صحبت نکرده بودم. ما زنگ زدیم تلفنی آقای وزیر نفت! یک چهارم نفت ایران برای یاسوج است. نفت یاسوج را می‌فروشی، آنطرف ایران سالن ورزش می‌سازی؟ سالن ورزش بعد از آن است که اینها شکمشان سیر باشد. یعنی نفت برای اینها است. نماز اینها را درست کن، بعد که اینها نمازشان سالم درست شد، برو سالن آن را هم بساز. نمی‌شود که کسی پیراهن و شلوار ندارد شما شال و گردن، گردنش می‌کنی. نان ندارد گفت که: نانش ندارد اشکنه، بادش دماغ را می‌شکند. ما گاهی وقت‌ها ادا درمی‌آوریم. گفت: خوب کسی به من تذکر نداده است. خوب الحمدلله وزیر هم بنا شد که یک160 تا سالن استانداری هم 40 تا یک 200 تا سالن فعلاً بسازند، سی سال از انقلاب می‌رود، نسل نو ما می‌خواهد نماز بخواند جا ندارد. این هم در برف یاسوج زیر پایش هم نفت است. نفت زیر پایش را می‌فروشند جای دیگر خرج می‌کند. اگر بنا باشد ما این طور حرف بزنیم که به هیچ کس بر نخورد. گفت که، یک کسی حمام رفت، قدیم عکس شیر روی سینه‌شان می‌کشیدند، وقتی می‌خواستند، جوهر می‌زدند و بعد با تیغ می‌زنند که این جوهر فرو برود و… شعرش را مثنوی ظاهراً گفته است. گفته: کجایش را درست می‌کنی، کله‌اش را، گفته: کله نمی‌خواهد. بعد گفته: پایش را، گفته: بابا این شیری که تو می‌خواهی من روی بدنت دربیاورم، که نه شکم دارد نه کله، نه پا یک چنین شیری را خدا خلق نکرده است. شعرش هم هست. ما یک مقداری جمهوری‌مان را نگذاریم جمهوری رو دروایسی اسلامی بشود. البته خیرین، خیلی‌هایشان خمس و زکات می‌دهند. منتهی بعضی خیرین هستند یک مقداری عرض کنم به حضور شما می‌گوید: آقا من مدرسه می‌سازم. اما خمس نمی‌دهم. باید به او گفت، که مدرسه بسازی خمس ندهی، قبول نیست. مثل کسی که دستش خون است. می‌گویم: آقا یک باندی بیاور من بپیچم. بگوید: آقا من باند نمی‌آورم لحاف کرسی می‌آورم. می‌گویم: نمی‌خواهم. من گاهی وقت‌ها یک پارچه نازک را می‌پذیرم، یک لحاف کرسی را، آقا یک پول خرد به من بده یک تلفن کنم. آقا من پول خرد ندارم اما چک تراول دارم. گاهی وقت‌ها چک به درد نمی‌خورد، پول خرد به درد می‌خورد. آقا من یک چوب می‌خواهم خلال، چوب خلال ندارم ولی دسته بیل دارم. نمی‌خواهم برای خودت! گاهی وقت‌ها پول کم قبول است، پول خرد قبول است، چک قبول نیست. پارچه‌ی نازک برای خون قبول است لحاف کرسی قبول نیست. گاهی وقت‌ها کسی دو میلیون بده بهشت می‌رود، کسی ممکن است صدها میلیون بده بهشت هم نرود. برای اینکه ارتش می‌گوید: دستت را اینجا بگذار، بگو: آقا اجازه بده من خودم دو تا دستم را بالا می‌گذارم. این فکر، فکر شیطانی است. وقتی خدا به شیطان گفت: عبادت کن، به آدم سجده کن. گفت: ببین!این سجده را از من بردار، تا دلت بخواهد سجده می‌کنم. ولی به آدم سجده نمی‌کنم. گفت: خوش آمدی! آنچه من می‌خواهم، ارتش می‌گوید: دستت را بگذار اینجا، خدا می‌گوید: به آدم سجده کن. شیطان گفت: این سجده‌ی آدم را از من بردار در عوض سی برابر… افرادی هستند می‌گویند: آقا من مکه نمی‌روم اما سالی ده تا دختر را جهاز می‌دهم. بسمه تعالی قیامت گیر هستی. من نماز نمی خوانم اما نمره‌هایم بیست است. شاگرد اول نمی‌دانم المپیاد شدم. مثلاً وزنه‌بردار کجا شدم، قهرمان کجا شدم. نمی‌دانم در روستایمان، جاده کشیدم، برق کشیدم، آب کشیدم، می‌گویم: همه‌ی کارهای خیرت خوب است. اما کلید این خیر نماز است. «ان قُبل» گواهی نامه‌ی رانندگی داشتی، روی چشم! گواهی‌نامه‌ی رانندگی نداشته باشی صد رقم گواهی نامه داشته باشی پلیس تو را نگه می‌دارد. چون ما عبد هستیم، عبد یعنی آنچه که خدا می‌گوید. نه آنکه خودم می‌خواهم. نمازهایی که ما می‌خوانیم خیلی وقت‌ها خدایی نیست. می‌گویم: به دلم نچسبید. می‌گوییم: بابا خدا می‌گوید: پاک است. این خواهر یا برادر وسواسی می‌گوید: نه! بله حالا خدا می‌گوید: پاک است، اما به دل من نمی‌چسبد. یعنی خدایا بیخود می‌گویی. تو بگو: پاک است. من می‌گویم: نجس است. این خودش را در مقابل خدا مطرح می‌کند. می‌گوید: تو بگو: پاک است اما من به دلم نمی‌چسبد. خدا می‌گوید: «وَ لْیَعْفُوا» (نور/22) او را ببخش. من! قیامت می‌خواهم یقه‌اش را بگیرم. بابا ولش کن. نخیر! من از سر او نمی‌گذرم.انشاالله بچه‌هایش، انشاالله شوهرش، انشاالله همسرش، انشاالله، خانم چه مشکلی داری؟ ببخشش! من او را نمی‌بخشم. خدا می‌گوید: ببخش، می‌گوید: نه! خدا می‌گوید: پاک شد، می‌گوید: نه! خدا می‌گوید: خمس بده، می‌گوید: نه! هرکسی هم به یک نحوی گرفتار است. پژوهشکده‌هایی داریم، اوه! صدها هزار پایان نامه، چقدر هم تحقیق می‌کنند. اما ثمره‌ی این تحقیق چیست؟ یک نسخه در وزارت علوم است، پایان نامه‌های فوق لیسانس و دکترا، یک نسخه‌اش نزد خود کسی است که تحقیق کرده است. هیچ کس از این پایان نامه‌ها استفاده نمی‌کند. شاید ما چند قطار پایان نامه داشته باشیم که به اندازه‌ی یک آلاسکا، یک بستنی، بستنی دل یک بچه را خوش می‌کند. هیچ فقط یک تحقیق است. تحقیق بی‌خاصیت. پول بی‌خاصیت، عبادت بی‌خاصیت. امیرالمومنین می‌گوید: شیطان 6000 سال عبادت داشت. بعد حضرت می‌فرماید: نمی‌دانیم این 6000 سال، سال دنیا است یا سالهای آخرتی؟ چون سالهای آخرتی یک روزش به اندازه‌ی 1000 سال است. «وَ إِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّون‏» (حج/47) یک روزش هزار سال دنیا است. حضرت امیر در نهج البلاغه می‌فرماید: 6000 سال عبادت داشت، اما آنجایی که خدا گفت مقاومت کرد. در برابر خدا مقاومت نکنیم. «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَر» (صافات/102) آنوقت حالا نماز من حرف‌هایی می‌خواهم بزنم، اشاره کردند…

8- ایجاد امکانات لازم برای اقامه نماز در همه اماکن عمومی

برادرها و خواهرها وضع نماز در مملکت ما، در شأن جمهوری اسلامی دارد می‌شود. ولی هنوز نشده است. هنوز نشده است. پاویون ما که شخصیت‌ها می‌روند نمازخانه‌اش دو متر در دو متر است. یعنی 5 نفر نمی‌توانند در آن نماز بخواند. پاویون یعنی رجال سیاسی در آنجا می‌روند. سالن فرودگاه ما، نمازخانه‌هایش کوچولو، کوچولو، کوچولو، یا تنگ، به خصوص وقت‌هایی که حج و اینها می‌آیند بروند، اینقدر شکایت برای وضع نماز شده است، جاده‌های ما کمی خوب شده است ولی باز مشکل دارد. مدارس ما داغان است. عرض کردم یاسوج، بسیاری از استان‌های دیگر، یک همتی بکنیم، دینمان را نسبت به نماز انجام ندادیم. افرادی برای نماز سختی کشیدند، برای نماز سیلی خوردند، خدا رحمت کند همه‌ی جانبازها و اسرا و شهدا و آزادگان را، مرحوم ابوترابی در اجلاس نماز بلند شد، گفت: یک خاطره برای شما بگویم. زمانی که ما اسیر بودیم، صدام دستور داد 17 نفر سران دانه درشت‌ها و اسیرها را بگیرید، با شکنجه اینها را بکشید. خوب یک نفر را آوردند، دو نفر را آوردند، چنان در سر و این طرف و آنطرف چشمش زدند که چشمش روی موزاییک‌ها افتاد. یعنی مثل کله پاچه‌ای که چنین می‌کنی مغزش می‌ریزد، خود ابوترابی را میخ گذاشتند، گفتند: همه‌ی هفده تا را با شکنجه امشب نابود کنید. هرکدام را یک شکنجه‌ای رفتند. ما در خون خودمان افتادیم. حال اینکه آخ بگوییم نداشتیم. به هر حال یک سفیدی دیدیم فکر کردیم سپیده‌ی صبح است. همان در خون خودمان دو رکعت نماز خواندیم. بعد فهمیدیم این سپیدی سپیده‌ی صبح نبوده است، یعنی یک سفیدی دیگر بوده است. بعد سپیده که زد، یکبار دیگر هم نماز خواندیم. می‌گفت: آن روزی که در خون خودمان غلتیدیم، دو تا نماز خواندیم. ما شب یلدا، شب‌های 16 ساعتی، تازه نماز صبح قضا می‌شود. دو دقیقه نماز نمی‌خوانیم، ولی دو ساعت و نیم تخم کدو می‌شکنیم. دو ساعت و نیم تخمه‌ی کدو می‌شکنیم.ولی دو دقیقه با خدا حرف نمی‌زنیم. البته تک و تا اینطور هستند. ولی تک و تا هم نباید… در کشور حضرت مهدی نباید یک تارک الصلاه باشد. در کشور امام زمان یک بی‌سواد نباید باشد.

خدایا آنچه غفلت کردیم، گذشته‌ی ما را ببخش، توفیق جبران مرحمت بفرما. صلوات بفرستید. (صلوات حضار)

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- کدام امام، به شکافنده‌ی علوم، شهرت یافت؟
1) امام علی(علیه‌السلام)
2 ) امام باقر(علیه‌السلام)
3) امام صادق(علیه‌السلام)
2- مراد از «ما أُنْزِل»، در آیه 67 سوره‌ی مائده چیست؟
1) قرآن کریم
2) تورات و انجیل
3) ولایت امام علی(علیه‌السلام)
3- در سوره‌ی یس چه امری به عنوان عهد الهی با بشر مطرح شده است؟
1) دوری از اطاعت شیطان
2) عبادت و اطاعات از خدا
3) هر دو مورد
4- در میان عبادات، کدام یک همگانی و فراگیر است؟
1) نماز
2) روزه
3) حج
5- چه کسی پس از سال‌ها عبادت، به خاطر یک نافرمانی، از درگاه الهی رانده شد؟
1) شیطان
2) حضرت آدم
3) حضرت یونس

Comments (0)
Add Comment