الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سورهی الرحمن را گفتیم نگاهی به آن بیندازیم و راجع به آیاتش صحبت کنیم سورهی الرحمن که به قول حدیث عروس قرآن است «الرحمن علّم القرآن خلق الانسان» دو تا علّم توی قرآن داریم یک علّم قبل از آفرینش انسان است یک علّم بعد از آفرینش انسان است اینجا در سورهی الرحمن اول میگو . ید علّم القرآن بعد میگوید خلق الانسان یعنی مکتب را قبل از بشر مطرح کرده قرآن را قبل از بشر اما در سورهی اقرا میگوید «اقرا بسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم» آنجا اول میگوید خلق الانسان بعد میگوید علم بالقلم اما اینجا اول میگوید علم القرآن بعد میگوید خلق الانسان ، گرفتید چی شد ؟ یک سوره میگوید قرآن بشر یک سوره میگوید بشر قرآن فرقش چیه ؟ این لطیفه شیرینه .
شرافت آموزش قران به آفرینش انسان
اگر علم ، علم سالم است تردید توی آن نباشد شک توی آن نباشد از منبع وحی باشد نقص و عیب و بد آموزی توی آن نباشد اگر علم ، علم قرآن بود این بر بشر مقدم است آنجایی که علم القرآن است اگر علم القرآن شد این قبل از بشر است اما اگر باقی علوم بود میگوید نه ، باقی علوم اول خلق الانسان بعد میگوید علم بالقلم پس خلاصه اگر علم ، علم قرآن بود قبل از . . . مثل اینکه میگوئیم آقا از کجا چای بدهیم میگوئیم اگر مردم عادیند از دم در چای بده اگر توی جلسه بوعلی سینا نشسته اول از بوعلی سینا شروع کن یعنی اگر بحث بوعلی سینا است اول از آنجا حتی اگر پا از روی سر مردم بر میداری برو از آنجاشروع کن چون او شخصیتی است که اول باید از او شروع بشود اگر بوعلی سینا است اول باید از بوعلی سینا است اول باید از بوعلی سینا اگر آدمها عادیند از دم در شروع کن بده .
اگر علم ، علم عادی است علم بالقلم از همین علوم حوزه و دانشگاه و کامپیوتر و این چیزها اگر از این علم است نه انسان ظرف است او مظروف ظرف باید قبل از مظروف باشد باید اول انسان باشد اما اگر علم علم قرآن است کرامت انسان بالاتر از بشر است اول میگوید«علم القران» بعد میگوید خلق الانسان گرفتید چه میگویم ؟ علم قرآن اگر شد شرافتی دارد که باید قبل از بشر مطرح باشد اگر علوم دیگر شد نه ، اول قرآن بعد علوم دیگر این نکتهی اول .
آموزش بر اساس رحمت و محبّت
راجع به قران الرحمن علم القران برای آموزش و پرورش یک پیام دارد برای پدر و مادرها یک پیام داردبرای اساتید دانشگاه طلاب و روحانیون منبریها یک پیام دارد میگوید اگر میخواهید چیزی به مردم یاد بدهید باید با مهربانی باشد نمیگوید «الله الصمدعلم القران ، بسم الله قاصم الجبارین علم القرآن الحی القرآن علم القرآن » اگر بحث ، بحث تعلیم و تربیت است آنکه با علم سنخیت دارد رحمان است(کباب را با ریحان میخورند با نعناع نمیخورند ماست را با نعناع میخورند کباب را با ریحان میخورند یعنی هر چیزی را با سنخیتی دارد رنگ لباس باید نخ قرقره هم به آن بخورد آن چیزی که میخورد به مسالهی علم رحمت است چون این صفت علم است علم تعلیم است) اگر سخن از تعلیم و تربیت است پس باید سخن از رحمت باشد این دو تا با هم سنخیت دارد وگرنه میگفت(الحی القیوم علم قاصم الجبارین علم لم یلد و لم یولد علم القادر القدیر علم الرازق علم) میگوید الرحمن علّم» این هم نکتهی دوم ، پس نکتهی اول اگر قران شد کرامت قرآن قبل از بشر است نکتهی دوم اگر بحث انسان مسئولیت و رسالت آموزشی دارد باید خیلی حوصله و رحمت داشته باشد .
پیغمبران ما اکثراً چوپان بودند یکیشان مثل ادریس(علیه السلام) خیاط بود یکیشان مثل نوح(علیه السلام) نجار بود یکیشان مثل سلیمان(علیه السلام) پادشاه بود باقیها اکثراً چوپان بودند چوپانی با نبوت سنخیت دارد چرا ؟ برای اینکه ده دوازده ساعت روی پا بایستی تا یک بز تا یک گوسفند سیر شود این باید تمرین حوصله کنی کسی که میخواهد مردم منحرف را هدایت کند این باید تمرین کرده باشد که برای بز ده ساعت روی پا ایستاده باشد کسی که میخواهد یتیم نوازی کند باید خودش هم یتیمی را چشیده باشد «الم یجدک یتیما فاوی» یعنی تو خودت یتیم بودی من مزهی یتیمی را به تو چشاندم که حالا که پیغمبر شدی بفهمی یتیمها چهشان است .
من مزهی فقر را به تو چشاندم «ووجدک عائلا فاغنی» عائل یعنی فقیر ، محتاج «فاغنی» غنی کردیم تو را مزهی فقر را به تو چشاندیم پس «فاما السائل فلا تنهر» فقیر میآید ردش نکن «فاما الیتیم فلا تقهر» یعنی اگر کسی یک چیزی را نچشیده باشد مزهی مستاجری را بچشد مزهی فقر را بچشد مزهی امتحان مزهی سرما مزهی جنگ یک سری افراد یک چیزی را نچشیدهاند قدردانی نمیکنند .
مثلاً ما بدانیم زمان شاه چی بوده یک معلم عزیز مثل شهید رجایی میخواسته توی زندان نماز بخواند برای نماز چقدر شلاق میخورده بدانیم که این انقلاب چه جوری به دست آمده اگر بدانیم قدرش را داریم اما اگر همینطور یک چیزی نشنیده باشیم باوری نداشته باشیم فرقی نمیکند حالا یا این رئیس بشود یا آن رئیس باشد یا جای او باشد یا نباشد حالا نکات : 1) قرآن بر آفرینش مقدم است 2) معلم بیش از هر چیز نیاز به رحمت دارد 3) این قرآن «اوحی الیّ هذا القرآن لانذارکم و من بلغ» قرآن مال یک گروه خاصی نیست .
تعالیم دین ، فطری و همیشگی است
نسخهها گاهی فصلی است مثل پزشکی که میگوید تا دو روز این رقمی دوا را بخور شب اول دو تا قرص بخور بعد یک قرص بخور بعد این قرص را نصف نصفه کن یعنی بعضی چیزها مرحلهای است تدریجی است اما بعضی چیزها تاریخ بردار نیست مثل فرمولهای ریاضی دو دو تا چهار تا است رژیم و سن و سواد ندارد علاقه به فرزند که این فطری است تاریخ مصرف ندارد که آقا ببخشید در کدام کشورها آدم بایستی به بچهاش علاقه داشته باشد در چه زبانی در چه قومی و مرز و اینها سرش نمیشود قران و اسلام چون دینی است فطری تایخ بردار نیست یعنی هیچوقت تاریخ مصرف ندارد که بگوئیم الان تاریخ مصرفش تمام شد چطور ؟
معنای فطرت را چی بگیریم ؟ فطرت اینست که چهار تا هر داشته باشد هر چیزی که چهار تا هر داشته باشد هر چیزی که چهار تا هر داشت این فطری است مثلاً علاقه به بچه چهار تا هر دارد هر زمان هر مکان هر سن هر رژیم آدم بچهاش را دوست دارد پس این فطری است اما سیگار ، آدم در هر زمان سیگار نمیکشد در هر مکان نیست مثلاً لباس عربی لباس هندی لباس ایرانی لباسهای خاص در هر مکان نیست این منطقه این لباس رسم است این منطقه لباس دیگری دارند پس این لباس عادت است .
سیگار عادت است نوع پذیرایی عادت است ممکن است یک عده جوری پذیرایی کنند عدهی دیگری جور دیگری پذیرایی میکنند یک سری چیزهایی که هر زمان هر مکان هر سن هر رژیم به این میگویند فطرت ما که میگوئیم دین فطری است معنایش این است یعنی در هر مکان در هر زمان در هر رژیم در هر سن انسان میخواهد بداند این پدیدهها از کجاست معلول علت میخواهد حالا این عقلی است فطریش اینست که انسان گمشده دارد میخواهد . . . احساسش اینست چون فطرت معلم نمیخواهد یعنی کسی نمیآید کلاس بگذارد که مادران عزیز فردا که انشاءالله بچه دار میشوید وظیفهی شما اینست که طبق تبصرهی فلان از مادهی فلان مصوبهی شورای نگهبان اینست که همه بچه هایتان را دوست داشته باشید کلاس نمیخواهد تمرین نمیخواهد تلقین نمیخواهد اینها از علامات فطرت است نشانههای فطرت1) هر سن 2) هر مکان3) هر رژیم 4) هر زمان ، بی معلم بی تلقین احساس درونی اینرا میگویند فطری تمایلاتی که انسان میل دارد کسی هم توی گوشش نخوانده اگر به شما بگویند ایشان دانشمند است میگوئید عجب ! سلام علیکم یعنی احترام به علم بهش هم نگوئیم سلام کن فقط میگوئیم ایشان از دانشمندان است میگوئیم عجب دانشمند است سلام علیکم احترام به علم . . . این طلاست تا میگوئیم این طلاست فوری خم میشود که بردارد گرایش به طلا گرایش به علم آقا برویم آنجا خیلی خوشمزه است تا بفهمیم این فیلم خنده دار است میگوئیم برویم گرایش به تفریح این گرایشهایی که از تو میجوشد کیست که از درونش نجوشد که این هستی بند به کجاست این هستی کجا بوده اینجا باغ فین است هر که این جویهای آب را میبیند میگوید ببخشید این آبها از کجاست یعنی نمیشود که آب بیاید و برود و کسی نفهمد . . . نپرسد که این سرچشمهاش کجاست بعد میگوئیم بله این آب از کجاست میگوید ببخشید کجا میرود میگوئیم میرود مزرعهها باغها کیه که آب رونده را میبیند نپرسد از کجا میآید و به سمت کجا میرود هستی از کجاست ؟ توحید کجا میرود ؟ معاد ، کیه که وقتی به دو راهی و چهار راهی رسید احساس نکند که از کدام راه برود و احساس بکند که الان چند تا راه است کدامها را انتخاب بکن یعنی احساس نیاز به راهبر که میشود نبوت و امامت کیه که وقتی گل به او میدهی لبخند نزند تشکر از . . . ریشهی نماز از همین است اگر یک گل به ما بدهند لبخند میزنیم تشکر بزنیم با سری . . . از سگ هم نانش بدهی دومی تکان میدهد تشکر تمرینی و تلقینی نیست در هر زمان ، مکان یک چیزی که مورد لطف قرار گرفت تشکر میکند نمازتشکر است . کیه که اگر بهش حمله کنند از خودش دفاع نکند این ریشهی جهاد است کیه که اگر دید یک بچهای دارد میافتد از پشت بام نعره نکشد به هر زبانی اگر دید یک بچه لب پرتگاه است یک داد بزند به هر جوری که احساس کند که این نیفتد این امر به معروف و نهی از منکر است یعنی آی ! گناه است آی ! خطر است داری گناه میکنی کیه که اگر ببیند یک راننده دارد چرتش میگیرد بیدارش نکند موعظه یعنی چیزهایی که ما داریم ریشه هایش فطری است .
اصل تشکر فطری است بله ممکن است بگویی مثلاً خیلی خوب حالا تشکر منتهی چرا نماز عربی ؟ حالا دیگر خصوصیاتش فطری نیست خصوصیاتش دستوری است به ما گفتهاند به استاد احترام بگذار حالا قبول بگوئیم برپا بله پا میشویم بگویند تبریک بگوئید بگویند به احترامش لامپ روشن کنید هر جایی یک مراسمی دارد آن مراسمی که حالا بناست ما اگر از خدا تشکر کنیم چگونه ؟ چگونگیاش دیگر تعبدی است به ما گفتهاند اگر میخواهید از خدا تشکر کنید ، توی ارتش دستت را بگذار اینجا اگر میخواهی آمپول بزنی باید این لباس سفید را بپوشی اتاق جراحی که میخواهی بروی باید این لباس سبز را بپوشی.
توی خیابان باید با این سرعت بروی بنابراین اصلش فطری است خصوصیاتش دیگر فطری نیست دستوری است باید ببینیم آن کسی که میخواهیم از او تشکر کنیم او چه جوری دوست دارد مثل میهمانی اصل پذیرایی فطری است که یک کسی که خواست که وارد خانهی آدم شد باید احترام بگیرد اصل احترام به میهمان نیاز به درس ندارد اما چی بپزیم ببینیم میهمان چی دوست دارد ما دوسه رقم غذا داریم کدام را برایت درست کنیم هر جوری که او گفت میگوئیم خدایا میخواهیم تشکر کنیم میگوید میخواهید تشکر کنید صورتت را بشور میخواهی تشکر کنی رو به قبله بایست میخواهی تشکر کنی الله اکبر بگو دیگر خصوصیاتش را خدا گفته البته اینها هم حکیمانه است وقتی از امام ضا میپرسند چرا نماز صبح را بلند میخوانیم نماز مغرب را بلند میخوانیم نماز ظهر را یواش میخوانیم الکی نیست یک حکمتی دارد صبح غروب چون توی تاریکی نماز میخوانیم داد بزن که مردم بفهمند داری که مردم بفهمند داری . . . اما ظهر و عصرمردم میبینند لازم نیست داد بزنی . وقتی که سؤال میکنند که چرا به مرده پنج دفعه الله اکبر میگویند میگوید چون ما پنج تا نماز واجب داریم مرده را هم که بخواهیم توی خاکش کنیم 5 دفعه الله اکبر میگویند هر الله اکبری کد یکی ازآان نمازهای واجب است چرا خورشید میگیرد ماه میگیرد باید نماز بخوانیم چون خورشید پرستها میگفتند خورشید قهر کرده ماه پرستها میگفتند ماه قهر کرده سیاه شده میگوید نه اینها قهر نکردهاند این دستگاه آفرینش یک مدبری دارد که با حکمت این کارها را کرده حرکات را جوری تنظیم کرده پس تو اگر بناست راست خورشید گریه کنی که چرا سیاه شدهای نه ، الله اکبر تو برای خدا باشد .
آیات قرآن شفای دردهای بشری
«وننزل من القرآن ما هو شفاء» قرآن شفاست این قرآن شفاست یعنی چه ؟ چون خود قرآن گفته من شفاء هستم شفا یعنی مرضهای باطنی را شفاء میدهد مرضهای ظاهری چند ساعتی و چند روزی و چند ماهی تمام میشود اما یک ادم متکبر قرآن شفاست هی میگوید میدانی چته ؟ نمیخواهی نماز بخوانی همهتان هم نماز نخوانید طوری نیست «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض» شما میخواهی بگو نمیخواهی نگو خداوند بی نیاز است «ان تکفرواانتم ما فی الارض جمیعا» اگر همهی مردم کافر بشوند ذرهای در خدا اثر ندارد نازت را میکشیم من گفتم « واسجدوا واعبدوا» ولی فکر نکن که ما محتاج به تو هستیم مثل بابایی که میگوید بده من دستت را بچه میگوید نمیخواهم میگوید خوب برو پرت شو دستت را توی دست من بگذاری بیمهای نمیخواهی برو پرت شو خانهات را رو به خورشید بسازی نور داری نمیخواهی پشت به خورشید بساز خورشید که به خانهی تو نیاز ندارد . قرآن شفاست یعنی تکبر را شفا میدهد حسادت را چرا ناراحتی که او دارد حسود ناراحت است که او دارد اول او که دارد مسئولیتش هم بیشتر است تو یک نان داری مسئولیت نداری مال خودت است آن که دوتا دارد مسئول یک گرسنه هم هست چرا ناراحتی که او دارد خوب او مسئولیتش بیشتر است راحت باش ، دوم : خدا به او دوتا نان داده به تو هوش بیشترداده اگر خدا به او یک ماشین قشنگ داده در عوض به تو خط داده بابات بهتر است فامیلت کریمتر است ننهات بهتر است شهرت بهتر است ذوقات بهتر است حافظهات بهتر است چرا نگاه میکنی که او خانهاش بهتر است ماشینش بهتره ممکن است او یک چیزی دارد چرا حسودی میکنی بجای اینکه ببینی او چه دارد نگاه کن که خدا به تو چی داده اگر به او یک کمالی داده که احساس میکنی تو نداری عوضش به تو هم یک کمالی داده بچه هایت تیزهوشند تو سیب زمینی میخوری بچه هایت تیزهوشند هیچ تجدیدی ندارند آقا کباب میخورد سه تا بچه هایش هر کدام 16 تا تجدیدی دارند .
روی زیلو نشستهای عوضش در امنی فلانی روی قالی نشسته عوضش دور خانه چند رقم سیخ و میخ بالا برده که مثلا دزد نیاید توی خانه آرامشی که تو داری او ندارد او پشم دارد تو آرامش او خانهاش قالی هایش پشم است ابریشم و ناآرامی تو موکت و آرامش به او یک چیز داده به تو هم یک چیز داده قرآن شفا میدهد یعنی اینطور حل میکند .
می گوید نعمتهای خودت را بشمار یک خورده هم در نعمتهای خداوند فکر کن آدم را از غفلت بیرون میآورد چرا غافلیم ؟ خدا را یادت میاندازد معاد را یادت میاندازد آخر آیات قران همین است دیگر یا آیات توحیدی است خدا را یادت میاندازد یا آإیات معاد است آخرت را یادت میاندازد یا اقوام و گذشته است که فلان قوم چه کردند نابود شدند چه کردند ذلیل شدند چه کردند عزیز شدند عوامل عزت یا ذلت است یا به تو دستور العمل میدهد این غذا را بخور این غذا را نخور با این باش با این نباش با این ازدواج کن با این ازدواج نکن یا آداب حرف زدن را یادت میدهد یا آداب تجارت را یادت میدهد یا آداب صلح و جنگ را یادت میدهد بهر حال قرآن شفاست کسی که دستش را از توی دست قران بردارد چه میشود ؟
دستورات قرآن در انتخاب رهبر
در همین مسالهی رهبری بالاخره دنیا رهبر میخواهد یا نمیخواهد دنیا رئیس میخواهد یعنی زندگی اجتماعی حتی زنبور عسل هم چون میخواهند با هم توی یک جایی زندگی کنند ملکه میخواهد زندگی رهبر میخواهد به ما گفتهاند این رهبر به درد رهبری میخورد این رهبر به درد رهبری نمیخورد تمام آیاتی که میگوید این نه «لا تطع» از این اطاعت نکن «لا تطیعوا» از این اطاعت نکن «لا تتبع» از این تبعیت نکن «لا تتبعوا» از این گروهها تبعیت نکن تمام آیات «لا تطع لا تطیعوا» یعنی اطاعت نکن یعنی گوش به حرف این گروهها نده به درد رهبری نمیخورند کیها هستند ؟ 1) گناهکار «منه آثما» کفور غافل تند رو «وکان امره فرطا» جاهل «سبیل الذین لا یعلمون» مفسد ، فسادمی کند اسرافکار «لا تتبع سبیل المسرفین» ولخرج است به درد رهبری نمیخورد «سبیل مفسدین» فساد میکند به درد رهبری نمیخورد «لا تطع کل حلاف مهین» مهین ، یعنی پست به درد رهبری نمیخورد «لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا» اگر غافل است به درد نمیخورد اینکه میگوید قرآن شفاست یعنی به تو میگوئیم عقب کی برو عقب کی نرو نسخههای خطی است .
دستورات قران در انتخاب خوراکی ها
هر چه هم گفته انجام بده گفته گوشت خوک نخور چهار مرتبه توی قرآن گفته «حرمت علیکم المیته والدم ولحم الخنزیر» لحم خنزیر یعنی گوشت خوک نخور حالا یک چند سالی است که میگویند گوشت خوک کرم کدو و تریشین دارد حالا بخوریم ، کرمش را میکشیم میگوئیم نخور میگوید آقا مگر نبود که بخاطر کرم کدو و تریشین ما اینها را در فلان درجه حرارت این گوشت را استانداردش میکنیم یعنی قابل مصرف ، میگوئیم باسمه تعالی نه میگوئیم که شما چند سال است که این کرمش را متوجه شده اید ؟ 60 سال است 50 سال است همینکه 1350 سال گفت نخور و ما نمیدانستیم چرا 40 ، 50 سال است میگوئیم به این دلیل باز هم میگوید نخور میگوئیم همینطور که این کرم را تا چند سال 1300 سال نفهمیدی ممکن است باز آثاری باشد که باز 1300 سال دیگر ما متوجه بشویم وقتی خدایی که من را خلق کرده ، آن کسی که این علاءالدین را ساخته گفته گازوئیل توی آن نریز آن مهندسی که ساخته گفته من این هواپیما را ساختهام این بنزین را باید بریزی اگر میخواهی بپرد باید این باشد نمیخواهی قیر توی آن بریز اگر هواپیما را من ساختهام بنزینش را هم باید من تعیین کنم من میگویم این بشر را من ساختهام نه فقط معدهاش معدهاش و باقی گاهی وقتها یک غذایی در روح اثر دارد اصلاً بعضی غذاها انسان را سنگدل میکند مرد ، طوری نیست همه باید بمیریم ! ماشین بهش خورد ، خوب شد یک موجود بی غیرتی شده این بی تفاوتیها بخشیاش بخاطر غذاست بعضی غذاها را گفتهاند نخورید سنگ دل میشوید اصلاً بعضی شغلها را گفتهاند نروید سراغش قساوت قلب میآورد یک دوستی ماشین داشت ماشین را فروخت بهش گفتم چرا فروختی گفت این ماشین من را سنگدل کرده بود گفتم یعنی چه ؟ گفت قبلاً که ماشین نداشتم هر ماشینی که رد میشد میگفتمای خوش انصاف تو که میروی من را هم سوار کن تو که من را میشناسی همسایهی خانه هستیم خوب داری میروی من را هم سوار کن این دلم نازک بود که چرا مردم بی غیرتند تا بالاخره خدا پولم داد خودمان ماشین خریدیم روز اول که ماشین را خریدم یکی دو نفر را سوار میکردم تو راه میگفتم آقا من از این راه میروم میخواهید دو نفر سوار شوید بعد گفتم مگر شوفورشان هستی مگر نوکرشان هستی ولشان کن میگفت هر کسی را میدیدم گازش میدادم من دیدم که ماشین نداشته باشم که رحم داشته باشم بهتر از این است که ماشین داشته باشم و بی تفاوت باشم من ماشینم را فروختم چون دیدم این آهن پاره روح من را از بین برده یعنی آهن که آمده این سفتیاش را هم توی روحم برده . گاهی وقتها آدم یک چیزی را ندارد ولی ما ضامن روحمان هم هستیم پلیس این نیست که فقط لب دروازه بایستد پلیس اینست که لب گوش بایستد آقا اجازه بده ، من اجازه نمیدهم شما این حرف را بزنید این حرف تو میرود توی گوش من دل من را نسبت به فلانی بدبین میکند من فلانی را آدم خوبی میدانم حالا شما نشستهای غیبتش را میکنی دل من را نسبت به او بد میکنی چرا کینه میآوری ؟ چرا توی استخر سالم من یک گربه مرده میاندازی من نمیخواهم حرف شما را بشنوم .
بر کشور وجود خود حاکم باشیم
حاکم کسی نیست که توی کشور حکومت کند حاکم کسی است که بر خودش هم حکومت کند آقا من نمیخواهم به این نگاه کنم نگاه به این فیلم برای چشمم بد است ممکن است در یک لحظهای برای من یک لذتی باشد اما این لذتها آنی است بعدش عواقبی دارد گاهی وقتها مثل دستی که میخارانی آدم میخاراند آن لحظهای که آدم میخاراند ممکن است حال هم بیاید اما بعدش تمام میشود فقط وز . . . لش میماند چشم من سالم بود آلوده شد زبان من تا بحال حرف زشت نزده بود بخاطر رفاقت با فلانی از این حرفها از دهانم بیرون میآمد .
دروازه بان زبانمان باشیم هر چیزی را نگوئیم هر چیزی را نشنویم امام فرمود گوش به حرف هر کس بدهی بندهی او هستی اگر طرف ناحق میگوید نشستهای به حرفهای ناحقش گوش میدهی بندهی باطلی اگر حرف حق میگوید به حرفهای حق گوش میدهی بندهی حق هستی(من اصغی الی ناطق فقد عبده) گوش به حرف هر کس بدهی بندهی او هستی بندهی کی هستی ؟ فکر نکن شما همینطور حق داری پای هر فیلمی بنشینی شما که پای این فیلم مینشینی شما بندهی آن هنر پیشه هستی اگر این هنرش به تو رشد داد بندهی رشد هستی اگر هنرش تو را خراب کرد بندهی باطلی .
قرآن شفاست معنایش اینست تکبر را ، غفلت را ، حسادت را ، هرزگی را ، بی تفاوتی را ، این معنای اینست «الرحمن علم القرآن» خدا راجع به قرآن میفرماید این رحمت خداست که برای شما همچین نسخهای فرستاده شده است من راجع به قرآن حرفهایی دارم انشاءالله خواهم گفت .
خدایا مزهی قرآن را به ما بچشان .
هر چی چشم و گوش و فکر ذکر و زبان ما دست و پای ما دل و روح ما غفلت کرده غفلتهای گذشته را ببخش و از این به بعد با نور ایمان ما را حفظ بفرما .
کسانی که به ما آموزش دادند انبیاء اوصیاء شهدا علما معلمین اساتید هر کس «علم القرآن» حق معلمی بر گردن ما دارد هر کس چیزی به ما یاد داده یا هر کس چیزی از ما یاد گرفته جزای خیر به او عنایت بفرما .
بجای آموزشهای انحرافی ، آموزشهای باطل ، یاد گرفتن چیزهای لغو ، بعضی چیزها را آدم نداند بهتر است و لذا قرآن آیهای داریم میفرماید «یتعلمون ما یضرهم ولا ینفعهم» یاد میگیرد اما چیزهای مضر مثلا چیزی یاد گرفته ها ! فهمیدم ، خوب یاد نمیگرفتی چی میشد ؟ خیلی وقتها انسان یاد میگیرد که اگر نمیدانست بهتر بود هر دانستنی مفید نیست ولذا در دعاها داریم(علما نافعا) خدایا علمی به من بده که مفید باشد اگر رسالهی فوق لیسانس مینویسد رسالهی دکترا مینویسد بالاخره این صفحهای را که خواندم فایدهاش چی بود چی به من داد ؟ چی از من گرفت ؟ دو ساعت جوانی چی به من داد «قل ان الخاسرین لخسرو انفسهم» به مردم بگو خاسر خسارت زیانکار کسی نیست که سکه را 80 یا 50 تومان بخرد خسارت کس است که عمش را داد به این نویسنده پای فیلم نشستی یک ساعت و نیم اما یک ساعت و نیم جوانیام قطعا رفت چی آمد ؟ آن کسی که به ما خیانت نمیکنند اولیاء خدا هستند باقیها را باید مواظب باشیم ممکن است خائن باشند ممکن است خائن نباشند اگر خائن باشند خودمان را و عمرمان را در اختیار هر کسی قرار ندهیم
(والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته)