1- تلخیها و سختیها، لازمه رشد بشر
2- راههای یاری خداوند به پیامبران و مؤمنان
3- پیروزی فکر و مکتب پیامبران در طول تاریخ
4- راه دریافت نصرت الهی
5- ایستادگی در برابر آداب و رسوم نادرست
6- الهام به مؤمنان، از راههای نصرت الهی
7- توکل به خداوند، نشانهی ایمان کامل
8- یاری خداوند در برابر شاهدان قیامت
موضوع: نصرتهای الهی در قرآن
تاریخ پخش: 03/05/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در این جلسه نصرتهای الهی است. چون خدا خیلی قول داده من کمکتان میکنم. و حالا این بحث کمک خدا را میخواهیم بررسی کنیم. که چطور بعضی جاها شکست میخوریم؟ باران نمیآید. گرانی میشود. مریض میشویم. تصادف میکنیم. اینکه خدا گفته کمکتان میکنیم پس این حوادث تلخ برای چیست؟ و اینها هم جواب دارد انشاالله توفیق باشد لا به لای بحثمان این بحث را مطرح کنیم. آیهای که آرم بحث ما است سورهی غافر آیهی 51 است. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» از آن آیههایی است که هر ایرانی هم، معنایش را میفهمد. «إِنَّا» را بلد هستید یعنی چه؟ یعنی ما. «نَنْصُرُ» از نصرت است. یعنی ما نصرت، یاری میکنیم. «رُسُلَ» را بلد هستید. یعنی رسول، «الَّذینَ آمَنُوا» هم بلد هستید. «فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» را هم بلد هستید. این هم یعنی آخرت. «وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» یعنی روزی که شاهدها به پا میخیزند، گواهی بدهند که این آدم خوبی است یا آدم بدی است. ترجمهاش این است که قطعاً ما، چون «انا» یعنی قطعاً، قطعاً ما یاری میکنیم. حالا نکاتی که در این آیه هست، اما درسها:
1- در کمک الهی شک نکنیم. از کلمهی «اِن» درمیآید. یعنی قطعاً و از کلمهی (ل) مفتوحه یعنی قطعاً. «لننصر» هرجا (ل) بود این (ل) یعنی قطعاً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» (عصر/2) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى» (علق/6) «انا لَ…» یعنی قطعاً. خود «انّا» یعنی قطعاً «ل» هم یعنی قطعاً. پس ترجمه میشود قطعاً قطعاً. یعنی شک نکن. اگر یک مومنی ضربه فنی هم شد، در این لطف خدا است. گاهی ماشین به نرده میخورد. آدم میگوید: آخ…..! چه سفر تلخی پیش آمد. نه آقا این لطف بود. چون اگر به نرده نمیخورد در دره میرفت. گاهی یک حادثهی کوچک جلوی یک حادثهی بزرگ را میگیرد. ماشین به نرده حادثه است. اما شما تلخی را نبین. ماشین به نرده میخورد. گاهی یک حادثهای رخ میدهد، مثلاً جنگی که هشت سال به ایران تحمیل شد. این جنگ خیلی جوانهای عزیز ما رفت. خیلی جانباز شدند. معلول شدند. ما خیلی ضربه خوردیم. اما کشور بیمه شد. یعنی آمریکا الآن از هیچ کشوری حساب نمیکند جز ایران. تمام دنیا برای ایران حساب باز میکنند. چون میگویند: کشوری که هشت سال از زمین و آسمان به او حمله شد، یک وجب زمینش را نداد. ما دیگر… گاهی یک چیزی استهلاک دارد. بیل وقتی در خاک میرود سرش نازک میشود. آهنش استهلاک دارد. اما عوضش سفید میشود و براق میشود. بالای بیل آهنش کلفتتر است. اما سیاه و زنگ زده است.
1- تلخیها و سختیها، لازمه رشد بشر
بیل استهلاک دارد در درگیری با خاک، در فشاری که به او میخورد و در خاک میرود و میآید، استهلاک دارد. به هر استهلاکی، هر استهلاکی ضرر نیست. میخی که در دیوار میکوبیم، این مثلها را دقت کنید. حرفهای من جای دیگر هم هست. ممکن است یک آدمی، طلبهای، استادی، معلمی، این حرفها را بزند. اما مثالهای من بیش از حرفهای خودم اثر دارد. مثلهایش یک چیزهایی است که خدا به ذهن آدم الهام میکند. بیل! ببخشید. میخ که چکش در سرش میزنی، این میخ در سرش چکش میخورد، اما هرچه چکش بخورد نفوذ این میخ در چوب بیشتر می شود و این چوب پایدارتر میشود. پس هر ضربهای ضرر نیست. به کلهی میخ ضربه وارد میشود. به سر بیل فشار وارد میشود. ماشین به نرده میخورد زخمی میشود. هر زخمی و هر ضرری… گاهی وقتها انسان نمیفهمد. گاهی وقتها یک چیزی ضرر است. اما این به نفع است. ما نمیدانیم چیست؟ خوب اینها مسئلهای است که آدم نمیداند مقدرات چیست؟ حالا!
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» ما قطعاً پیغمبر را یاری میکنیم. حالا پیغمبران را که یاری میکنیم نمونهی یاری پیغمبرها را برایتان بگویم. حضرت نوح را یاری کردیم. « فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْک» (یونس/73) به او گفتیم: کشتی بساز. هرکس ایمان آورده سوار شود. زمین را زیر آب بردیم. همه کفار غرق شدند. نوح و مومنین، این نصرت است. این یک نمونه، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» ما پیغمبرها را یاری میکنیم. نمونه دیگر:
2- لوط، به لوط گفتیم: شبانه و سحر جمعی را بردار برو بیرون. کی و کی را بردار برو. باقی شهر زیر و رو شد. چون قوم لوط اهل لواط بودند. شهرشان زیر و رو شد. ولی لوط را نجات دادیم.
3- یوسف، میگوید: «لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» این «رُسُلَنا» را باز کنیم. چطور «رُسُلَنا» چون در اینجا گفتیم که نمونهها را بگوییم. نوح با کشتی. لوط با خروج از منطقه، یوسف با تعبیر خواب، شاه خوابی دید، خواب شاه را تعبیر کرد، کشور را با این تعبیر خواب از قحطی و خشکسالی نجات داد. شاه گفت: «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی» تو بازرس ویژهی من. «کِدْنا لِیُوسُف» (یوسف/76)
شعیب، «نَجَّیْنا شُعَیْبا» (هود/94) صالح، «نَجَّیْنا صالِحا» (هود/66) هود، «نَجَّیْنا هُودا» (هود/58) اینها انبیایی است که «نجینا» در آن است. یونس «وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَم» (انبیاء/88) از شکم ماهی نجاتش دادیم. موسی را نجات دادیم. از رودخانه عبور کردند. فرعون با لشگری موسی را تعقیب کرد، یک مرتبه موسی دید،پشت سرش لشگر فرعون است، جلویش دریا است. ماند چه کند. گفت: خدایا چه کنم؟ گفت: نترس! عصایت را به دریا بزن، آب دریا روی هم سوار میشود، کف دریا خشک میشود عبور کن. عبور کرد. فرعون که آمد بگذرد آبها روی هم سوار شد غرق شد. عیسی را نجات دادیم. چطور؟ «إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُک» (آلعمران/55) موسی را خداوند مثل پیغمبر ما که معراج برد، او را آسمان برد از توطئهی بنی اسرائیل که میخواستند ترورش کنند نجات پیدا کرد. خوب، پس این نمونههای «رُسُلَنا» برویم اینکه میفرماید «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» «لَنَنْصُرُ» یاری میکنیم. به چه طریق، چند رقم نصرت داریم.
2- راههای یاری خداوند به پیامبران و مؤمنان
گاهی با استجابت دعا، از طریق دعای مستجاب، دعای پیغمبر مستجاب میشود. این یک نصرت است. گاهی با استجابت دعا. خوب، گاهی با معجزه، از طریق معجزه، ما با معجزه، تو را کمک میکنیم. گاهی با حکومت، ما به تو حکومت میدهیم. مثل سلیمان، مثل یوسف، از طریق حکومت. گاهی از طریق پیروزی در جبهه ها. مثل جنگ بدر. گاهی از طریق سکینه و آرامش. نزول آرامش. نزول آرامش. همه دلشان میتپد. اما دل پیغمبر آرام است. «اَنْزَلَ السَّکینَه» (فتح/4) از طریق هلاک کردن دشمن. هلاک دشمن، تو را یاری میکنیم. دشمن را هلاک میکنیم. از طریق ایجاد رعب، ترس در دل دشمن. در دل دشمن، در دل دشمن ترس ایجاد میکنیم. «و نصرته بالرعب» (بحارالانوار/ج80/ص276) در دعا داریم. از طریق نزول فرشته، در جنگ بدر فرشتهها کمک آمدند.
3- پیروزی فکر و مکتب پیامبران در طول تاریخ
از طریق گسترش فرهنگ، گسترش فرهنگ و فکر. یزید گفت: دیدی ما در کربلا پیروز شدیم؟ امام سجاد فرمود: ظهر شود به تو میگویم. تا ظهر شد، در منارهها گفتند، «اشهد اَنّ محمداً رسول الله» (صلوات حضار) امام زین العابدین فرمود: حالا چه کسی پیروز است؟ این محمدی که در منارهها میگویند جد من است یا جد تو؟ گاهی وقتها انسان تکه تکه میشود اما فکرش…. گاهی وقتها یک آتشی له میشود. اما هر جرقهاش یک خانه میافتد، یک خانهای را آتش میزند. اینکه فکر انسان گسترش پیدا کند، ما الآن انقلابمان به دنیا صادر شده است. امام حسین زیر سم اسب رفت، اما بعد از هزار و چهارصد سال یکی از بچههای امام حسین به نام امام به مردم ایران فرمود: خون بر شمشیر پیروز است. به چه دلیل؟ به دلیل کربلا. کربلا امام حسین خون داشت، و یزیدیها شمشیر. و خون بر شمشیر پیروز است. بعد از 1400 سال ببینید فکر حسینی پیروز شد. پیروزی این نیست که من خانه و ماشین و تلفن داشته باشم. پیروزی این است که ببینیم عاقبت چه میشود؟ «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (قصص/128) بعضی آیهها را حفظ کنید. آیههای دو تا کلمهای است. مثلاً این آیه را هر ایرانی حفظ کند. صبح به صبح هم بخواند. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» آیهی دیگر داریم «و العاقبه لاهل التقوی» «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» یعنی به زرق و برق امروز نگاه نکن. به قول فخر رازی که از علمای مهم اهل سنت است؛ می گوید: همهی دنیا افتخار میکنند که بگویند: ما نسل حسین هستیم. اما یک نفر روی کرهی زمین حاضر نیست افتخار کند که بگوید: من از نسل یزید هستم. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» «والعاقبه لاهل التقوی» حق پیروز است. این بچههای ما باید بدانند. نسل ما باید بدانند. تحصیل کردههای ما باید بدانند. دائم نگویند: آقا فلانی چه کرد! فلانی چه کرد! فلانی چه کرد! بالاخره خدا قول داده است. باطل جولانی دارد. کَرّ و فَرّی دارد. اما قرآن میگوید: باطل مثل کف است. کف بالا نشین است و پر سر و صدا. اما بعد از چند دقیقه تمام میشود آنچه میماند آب است. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاء» (رعد/17) کف میرود، آب میماند.
با خنثی کردن حیلهها، حیلهای که گفتند: از هر قبیلهای یک نفر تروریست بیاید جمعی بشویم سر پیغمبر بریزیم شبانه پیغمبر را بکشیم. فامیل پیغمبر هم نمیتوانند با همهی قبیلهها درافتند. بالاخره یک نفر که نیست. هر قبیلهای یک تروریست دارد. مثلاً 40 نفر از 40 قبیله، فامیل پیغمبر که با 40 قبیله، این دیگر بالاترین توطئهشان بود. یک مرتبه این توطئه توسط تار عنکبوت حل شد. تار عنکبوت کنار غار آمد، دشمنهای تروریست هم تا کنار غار آمدند گفتند: در غار است، گفت: بابا تار در آن است. آخر اگر پیغمبر در غار رفته باشد، باید تار پاره شده باشد. یک وقت میبینی یک توطئهای، یک بسیج عمومی برای ترور پیغمبر با یک تار عنکبوت حل میشود. خنثی شدن توطئهها. خوب، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» بحث نصرت است.
4- راه دریافت نصرت الهی
عوامل نصرت چیست؟ چه کنیم که خدا کمک ما کند؟ قرآن میگوید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» خوب، حالا ما که «رُسُلَ» نیستیم. ما مردم عادی هستیم. بعد گفته: «وَ الَّذینَ آمَنُوا» یعنی مومنین هم همینطور. «و الَّذینَ آمَنُوا» ما اگر یک حقی را، فهمیدیم حق است پایش ایستادیم، متلک گفتند، بایستیم. در مقابل متلک باید بایستید. بابا این حرفها را نزن دیگر این حرفها را… الان کارهای خیر میخواهی بکنی ممکن است از اطرافیانت هم متلک بشنوی. میگوید: تو هنوز سال اول دانشگاه رفتی داماد شدی؟ خوب بله داماد شدم. اصلاً در دبیرستان هم کسی بتواند داماد شود، در دبیرستان هم داماد شود چه اشکالی دارد؟ تو سال اول نظری عروس شدی؟ بسمه تعالی بله! آخر دیپلمهها عروس نشدند. خوب نشدند که نشدند. زود است. دهانش بوی شیر میدهد. حالا بچه است. این حرفها چیست؟ آن کسی که این دختر را خلق کرده است، گفته: چه سنی ازدواج کند. حالا اگر خواستگار نبود و نیامد، خوب آن دیگر حالا، دست من نیست. اما بیاید و من رد کنم، به چه دلیل رد میکنی؟ دیپلمش را هنوز نگرفته، لیسانس نگرفته. من دائم این مثل را میزنم بلکه ایرانیها دیگر همه این مثل را یاد بگیرند. چون هر شب جمعه یک گروه پای تلویزیون هستند. همهی مردم همهی شب جمعهها نیستند. من یک چیزی را خواسته باشم در همه ذهنها برود باید چند شب جمعه بگویم تا بالاخره یکی از این شب جمعهها یک تلنگر به کله بخورد. این دختر تشنهاش است. این پسر تشنهاش است. آب میخواهی؟ باشد انشالله لیسانست را بگیر آبت میدهم. ببین چقدر حرف زشت است. کسی تشنهاش است. بگویم: باشد بعد از لیسانس آب بخور. ازدواج یک عطش است. بعد از لیسانس یعنی چه؟ سربازی نرفته. خوب مگر سربازی مانع است؟ اصلاً عقد چه کار با عروسی دارد؟ عقد را آدم میتواند چند سال قبل از تشکیل خانواده انجام دهد. دختر و پسر همدیگر را بعد از گزینش و دقت عقد میکنند، عقد که شدند حالا بعد هم بچهدار شدند، اینها باشد هروقت پسر خانه داشت، استخدام شد، نمیدانم شغلی پیدا کرد. سربازیاش حل شد. پسر ممکن است 3،4 سال کارش طول بکشد، دختر ممکن است 3،4 سال کارش طول بکشد. به هم محرم باشند که هروقت خواستند همدیگر را ببینند، به گناه نیفتند. دنبال فیلم و نمیدانم ماهواره و نمیدانم هرزگی و خلاف و رفیق و اینها بیمه شوند. چون همسر آدم را بیمه میکند. همسر، همسر را بیمه میکند. اینها همدیگر را بیمه کنند. بعد حالا تشکیل زندگی و بچهدار شدن برای بعد باشد. ما چرا اینها را به هم گره زدهایم؟ ما خیلی چیزها را به هم گره زدیم و این گرهها پایش به هیچجا نیست. نه پایش به قرآن بند است. نه پایش به روایات… آداب و رسوم است. آداب و رسوم را خودمان درست کردیم. خودمان آداب و رسوم را درست کردیم. مگر می شود تالار نگرفت؟ بله! مگر می شود؟ بله!
5- ایستادگی در برابر آداب و رسوم نادرست
مگر میشود؟ بله!خیلی کارها میشود. بت پرستها با دست خودشان بت میتراشیدند، مقابلش گریه میکردند. قرآن می گوید: تو با دست خودت تراشیدی. «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت میتراشی مقابلش اشک میریزی؟ ما هم با دست خودمان آداب و رسوم را درست کردیم، بعد حالا در آداب و رسوم ماندیم. که شش تا بشقاب باید گلهایش مثل هم باشد. خدا نکند یکی از این بشقابها بشکند که باید خانم این بشقاب پنجم را بردارد تمام بازار و خیابان را زیر و رو کند، بشقابی بخرد که گل ششمی به گل پنجمی بخورد. حالا مثلاً اگر گلش به هم نخورد باطل است؟ اصلاً کسی در مهمانیها از گل بشقابها هم فیلمبرداری کرده که بگوید: ما آبرویمان میریزد. ممکن است بروند بگویند: گل بشقاب ششم به گل بشقاب پنجم نخورد. چه فکری است؟ ما گیر چه هستیم؟ جوانمان سوخت. دخترمان سوخت. ما منتظر گلی هستیم که به سفال است. در مملکت ما، جسارت کم است. خدا کند این سال نوآوری که مقام معظم رهبری فرموده است، در ازدواج نوآوری شود. در ازدواج نوآوری شود. یک ازدواجهایی این سدها را بشکند. ازدواج کجا دارد میرود؟ دیگر اصلاً ازدواج کردن یک غول شده برای جوانی که همسر ندارد. وقتی میگویی ازدواج کن، مثل اینکه میگوییم: از قلهی هیمالیا خودت را پایین پرت کن. میترسد. ازدواج خیلی آسان است. ما خودمان مشکلش کردهایم. هستند افرادی که دختر دارند و پسر دارند. فقط بشناسند که طرف، طرف سالمی است هیچ قیدی ندارند. تا یک مقداری نمیشناسند، میبینند این چه کسی است؟ چون نمیشناسند گیر دارند وگرنه اگرآدم بداند این پسر و فامیل سالم است، این پسر فکرش، بدنش، اخلاقش سالم است، سکه چه چیزی است؟ سکه جماد است. این انسان است. جماد به فدای انسان یا انسان به فدای جماد؟ ما قاطی کردیم. به جای اینکه بگوییم: جماد به فدای انسان! انسانها را به فدای جماد میکنیم. داماد را رد میکنیم به خاطر اینکه گفت: 50 سکه. گفت: 10 سکه. گفت: 20 سکه. یک دامادی را که نمیشناسیم میگوییم:300 سکه، 400 سکه. یعنی دخترمان را با جماد عوض میکنیم. خوب این اشتباهی است که پدر و مادر میکنند. دخترت را با جماد عوض کردی؟ خوب پسر اولی که شناخته شده تر بود. پسر اولی که مومنتر بود. با تقواتر بود. فامیلش را میشناختی. خودش را میشناختی. از بن ریشهاش را میشناختی. این پسر را نمیدانی چه کسی است؟ 100 تا سکه داد دخترت را برد؟ دختر فروش هستی؟ معاملهگر هستی؟ اینها هم دست دولت نیست. آخر دائم میگوییم: دولت بیاید یک کاری بکند. آخر این دختر من است. دولت بیاید یک کاری بکند؟ دولت بیاید ناخنهای من را هم بگیرد. ناخنهای خودت را خودت بگیر دیگر! این مراسم و آداب و رسوم ازدواج که دیگر دست دولت… مجلس نمیتواند یک کاری بکند. مجلس چه کند؟ مجلس یک کارهایی میتواند بکند. دولت هم یک کارهایی میتواند بکند. باید هم بکنند. انشالله خواهند کرد اگر نکردند. ولی والله بالله مشکل ازدواج هیچ ربطی به دولت ندارد. من خودم دختر دارم. میتوانم با یک مهر کمی، او را شوهر دهم. ما فکر میکنیم که باید داماد را چهار میخ کرد. مثلاً اگر داماد را چهار میخ کنیم، آنوقت این داماد شما خواهد شد؟ دین ما دین خوبی است و متأسفانه بعضی جاها به آن عمل نمیشود.
خوب در سورهی انبیا، اسم چند پیغمبر را با یک آرم برده است. اسم نوح، یونس، زکریا، ایوب، دائم میگوید: «فاسْتَجَبْنا» سورهای که «فاسْتَجَبْنا» بیش از همهی سورهها دارد سورهی انبیا است. همینطور یک قصه از پیغمبر نقل میکند میگوید: «فاسْتَجَبْنا» یعنی ما نالهی انبیا را گوش میدهیم. «لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» از طریق دعا، از طریق معجزه، حکومت، پیروزی، نزول سکینه و آرامش، هلاک دشمن، ایجاد رعب، نزول فرشته، گسترش فرهنگ، اینها همه درآن است. «انا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» این برای اول آیه.
6- الهام به مؤمنان، از راههای نصرت الهی
بعد میگوید: «و الَّذینَ آمَنُوا» یعنی مومنین را هم یاری میکنیم. بالاخره مادر موسی که پیغمبر نبود. یک زن با ایمانی بود. دیدی چطور کمکش کردیم؟ به او الهام کردیم بچهاش را شیر بدهد در جعبه در دریا بیاندازد. «إِنَّا رَادُّوهُ» تو نیکی کن و در دجله انداز. این آیهی قرآن است. مادر بچهات را در دریا بیانداز، که ایزد در بیابانش دهد باز. «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ» (قصص/7) باز یک چیزی اضافه برمیگردانیم. تو نوزاد را بیانداز، من خدا هستم. من همان خدایی هستم که بچهی نوزاد بیدست و پا را حفظ میکنم. فرعون با دست و پا را در همان رودخانه غرق میکنم. در یک رودخانه نوزاد بیدست و پا را حفظ میکنم، در همان رودخانه فرعون دست و پا دار را غرق میکنم. نوزاد بیکس را حفظ میکنم. فرعون را با لشگرش که پر از کس بود، غرق میکنم. «انا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» گاهی افراد هستند، خیلی هم مقام بالایی ندارند، ولی یک دل صافی دارند. تهران یکی از خیابانها یک بنده خدای مستضعفی بود، زیر پلههای راهرو یک جایی ترشی میفروخت. منتهی خیلی فقیر بود و ضعیف بود. یکبار یک دعا کرد بچههایش… خود بچههایش میگفتند. میگفتند: پدرمان را مسخره کردیم. گفت: خدایا دلم میخواهد وقتی بمیرم، تمام این خیابان تعطیل شود همه تشییع جنازه بیایند. گفتند: بله شما چون مرجع تقلید هستی خیابان را برای شما خواهند بست. میگفت: خیلی به این پدرمان متلک گفتیم. خیابانها را برایت خواهند بست. بله! پدر کجایی؟ خوابی، میگفت: پدر ما روز شهادت موسیبن جعفر از دنیا رفت. چون یک پیرمردی بود سالها ترشی میفروخت سید هم بود، مردم گفتند: چون امروز شهادت است، هم مغازهها را میبندیم هم تشییع جنازهی این ترشی فروش میرویم.میگفت: همهی خیابان را بستند یک تشییع جنازه بود ما همینطور کنار خیابان وا رفتیم. خدا اراده کرده است. و من کسی را هم سراغ دارم، که کتابهایش به چندین زبان ترجمه میشد، میگفتند: اگر ایشان بمیرد دنیا منفجر میشود. زمانی که از دنیا رفت، آن زمان قم بود. روز بمباران قم بود، ایام جنگ در تشییع جنازهاش چند نفری بیشتر نبودند. آنکسی که فکر میکرد کرهی زمین تکان میخورد یک محله هم تکان نخورد و بعضی از آنها به افرادی دیگر میگفتند: تو اصلاً به درد آخوندی نمیخوری. تو برو کشکت را بساب. آنهایی که بنا بود کشکشان را بسابند، چه کارهای مهمی کردند در حوزهها. و آنهایی که همه به عظمتشان چشم داشتند، اینقدر ماشین قراضهها به مقصد میرسد و ماشینهای سوپردولوکس با عروسهای سوپر سه لوکس در دره افتادند، و پیرزنها با همان قیافههای سنشان، با همان چیز، اینقدر ماشین قراضهها به مقصد رسید و ماشینهای شیک به مقصد نرسید. حدیث داریم.
7- توکل به خداوند، نشانهی ایمان کامل
میخواهی ببینی ایمانت کامل است، یا ناقص، یک علامت است. علامت را بگویم جلسه تمام است. چه کنیم که بفهمیم اصلاً ایمان ما ناقص است یا کامل؟ علامت ایمان کامل این است که به آنچه در دست خودت داری، مطمئن نباش. به آنچه در دست خدا است، مطمئن باش. نگو: چون خوشگل هستم خواستگار خواهم داشت. یک وقت میبینی همهی زشتها رفتند، دختر خوشگله ماند. نگو: چون پدرم رئیس کارخانه است، وضع من خوب است. یک وقت میبینی رئیس کارخانه ورشکست شد، و آن کارگرهایش زندگی راحتی کردند. نگو: چون من آبرو دارم. چون من مدرک دارم. چون حافظه دارم. بنده نباید به مطالعهام اطمینان کنم و به یادداشتی که در دستم است. یک وقت میبینی یادداشتم گم میشود، مطالعهی من هم از ذهنم میرود. یکبار یک کسی هم میگوید: نمیدانم چه بگویم؟ بالای منبر او را هل میدهند. با سه تا صلوات میگوید: خدایا! یک چیزی بفرست. من نمیدانم الآن چه بگویم؟ یک وقت میبینی آنکسی که هیچ فکر نکرده یک منبر خوبی میرود. و آنکسی هم که خیلی دقت کرده است، منبرش خراب میشود. علامت ایمان کامل این است. به آنچه در دست خداست دل داشته باش. تکیه کن. نه به آنچه در دست خودت است. به خانه و ماشین و مدرک، نمیخواهم بگویم دنبال اینها نرویم. به اینها تکیه نکن. به اینها تکیه نکن. «تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوت» (الکافی/ج2/ص551) چون باقیها «یَمُوت» باقیها یا «حی» نیستند یا اگر «حی» هستند زنده هستند، «یَمُوت» میمیرند. «تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوت» آنکسی که همیشه زنده است. «الْحَیُّ الْقَیُّوم» همه چیزی به دست او بپا است. ما که به پا نیستیم.
8- یاری خداوند در برابر شاهدان قیامت
خوب، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» در دنیا… آنوقت «وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» اشهاد هم در 30 ثانیه بگویم. «اشهاد» یعنی شاهد. روز قیامت چند تا شاهد به پا میخیزد. چرا چند شاهد؟ چون زمین شهادت میدهد. «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» (زلزال/2) «وَ قَالَ الْانسَانُ مَا لهََا» (زلزال/3) «یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزال/4) زمین شهادت میدهد که این انسان روی من گناه کرد. دست شهادت میدهد. قرآن میگوید: «شَهِد … جُلُودِهِم» (فصلت/20) پوست دست شهادت میدهد که من چه گناهی کردم. زمان شهادت میدهد. فرشتهها شهادت میدهند. وجدان شهادت میدهد. خدا هم شهادت میدهد. خدا شهادت میدهد. فرشته شهادت میدهد. زمین، زمان، ملائکه، اعضای بدن همه شهادت میدهند. و لذا روز قیامت به پا میخیزند. آن روزی هم که همه شاهدها به پا میشوند باز هم آنروز خدا کمک میکند. خدا باید کمک ما کند. هم پیغمبرها را، هم مومنین را، هم در دنیا، هم آن روز خطرناک.
خدایا! همهی ما را مشمول همهی نصرتها قرار بده. ایمان ما را روز به روز به خودت زیادتر بفرما. خدایا این تکیهگاهها را از پهلوی ما بردار. تکیهگاه ما را خودت قرار بده. انسان کاه است. اگر به درخت چسبید، درخت افتاد میافتد. اما اگر این کاه به کوه چسبید، دیگر تکان نمیخورد. باید به چیز محکم توکل کنیم. باقی چیزها همه آبکی است.