میهمانی و افطاری

بسم الله الرحمن الرحیم

بنا شد در ماه رمضان در باره‌ی عبادات صحبت کنیم. از نماز مقداری صحبت کردیم و رسیدیم به روزه و بعد از روزه هم مقداری در باره‌ی افطاری صحبت کردیم. حالا قبل از افطار کمی با هم صحبت می‌کنیم. چیزی هم در سفره نیست که حواستان را پرت کند. نان و خرماست و بعد هم غذایش می‌آید ولی همین نان و خرما هم ممکن است، حواس آدم گرسنه را پرت کند که شکم گرسنه نمی‌تواند چیزی بفهمد. مثلی است می‌گویند: شیطان به یک آدم گرسنه گفت: به تو نان می‌دهم به شرط این که نصف دینت را به من بدهی گفت: نمی‌دهم. گفت: پس گرسنه بمان. دید خیلی گرسنه است. گفت: باشد، نصف دینم مال تو. داد و کمی نان گرفت و خورد و بعد تشنه شد. گفت: آن نیم دیگر را به من بده تا به تو آب بدهم. گفت: آن نیم دیگر را می‌خواهم. شیطان گفت: پس تشنگی بکش. کمی تشنگی کشید و بعد دید چه کند یا نکند، گفت: آن نیم دیگرش هم مال تو. کمی آب گرفت و خورد و گفت الهی شکر، صد هزار مرتبه شکر، ‌ای خدا الحمدلله. شیطان گفت: تو دیگر دینت را به من دادی، یا الله و الهی شکر برای چه می‌گویی؟ گفت: برو بابا آدم گرسنه و تشنه که دین و ایمان سرش نمی‌شود. آن وقتی که نیم اول و دوم دینم را به تو دادم، به خاطر این که گرسنه بودم و چیزی نبود.
دم افطار و با گرسنگی ولی بد نیست که در باره‌ی افطاری و مهمانی و پذیرایی و غذا خوردن با هم صحبت کنیم. چون مسأله این است که در کدام خانه نیست. اول از مهمانی برایتان بگویم. ما که اینجا خودمانی هستیم، اما اخلاق مهمان این است. قرآن می‌گوید: «فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ»(نور/28) وارد خانه کسی نشوید، مگر این که به شما اجازه دهند. در بعضی از روستاها یا بعضی از شهرهای ما که در خانه‌ها باز است، همینطور داخل می‌شود. خیال می‌کند حالا که زن است نباید بگوید: «یا الله » این اخلاق بسیار بدی است. زن و بچه و بزرگ، هر جا که در باز است که نباید همینطور وارد شد. حتی بگویم: اگر در کوچه راه می‌روید و در خانه‌ای باز است حق ندارید به داخل خانه نگاه کنید. نگویید اگر می‌خواستند می‌بستند. باز است، اما شما حق نگاه کردن نداری. در را بزنید. دم در هم اگر گفتند آقاوقت نداریم، برگرد، ناراحت نشو، و وقتی وارد شدی کجا بنشینی؟ معمولاً در جلسه‌های سفره، کسی که می‌آید، اول این که سلام کردن خوب است ولی به شرط این که حواس‌ها را پرت نکند. اخلاقی در مساجد ما هست، گاهی آقا بالای منبر دارد سخنرانی می‌کند، یک نفر وارد می‌شود و بلند می‌گوید: سلام علیکم. حواس سیصد نفر را پرت می‌کند. خواهش می‌کنم اینطور سلام نکنید. معمولاً کسی که وارد اتاق می‌شود در این فکر است که کجا بنشیند. مثلاً اگر الان کسی بیاید و خواسته باشد کنار سفره بنشیند، تا وارد شد، قرآن می‌گوید: او را زفتش کنید «إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا»(مجادله/11) اگر کسی وارد شد و خواست بنشیند، فوراً به او جا بدهید. بعضی‌ها هستند مثل بنده چهار زانومی نشینند و هر چه هم جا تنگ شود تکان نمی‌خورند و حدیث داریم، چه بد آدمی است، کسی که با این که جا تنگ است چهار زانو می‌نشیند. حالا یک وقت جا زیاد است، آدم چهارزانو می‌نشیند، اما تا دیدی تنگ است، غلط است، فوراً دو زانو بنشین. دو زانو بنشینیم، برای یک نفر جا باز می‌شود.
حالا تا افطار من مقداری از مهمانی و افطاری بگویم، تا بعد افطار کنیم. حالا نشستید، افرادی می‌نشینند ولی درست نمی‌نشینند. قرآن آیه‌ای در سوره‌ی احزاب در باره‌ی مهمانی دارد، می‌فرماید که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ»(احزاب/53) مسلمان‌ها به خانه‌ی پیغمبر که برای مهمانی می‌رویدتا اجازه نگرفتید، وارد نشوید. «إِلى‏ طَعامٍ» اگر دعوت شدید که غذا بخورید، «غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ» یعنی دائم نگویید که پس غذا چه شد؟ یا با زبان بگویی و یا با حرکات و رفتار خود این کار را بکنید. سر سفره نشسته‌اید، دائم منتظر غذا نباشید، شما که دائم منتظر بودید. صاحب خانه حرص می‌خورد و می‌رود و در آشپزخانه سر خانمش داد می‌زند و هر دو با هم حرص می‌خورند. بعد می‌گوید «وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ» وقتی هم دعوت شدید، بی دعوت هم جایی نروید.
فیض کاشانی می‌فرماید: اگر پدر یا مادری را دعوت کردند و آن‌ها بچه هایشان را همراه ببرند، چیزهایی که بچه هامی خورند حرام است. اگر شما را تنها دعوت کردند بچه‌ها را همراه نبرید و باید به بچه‌ها احترام گذاشته شود که وقتی کسی دعوت می‌کند، بچه‌ها را هم دعوت کند. بنابراین نفر اضافه با خود نبرید. نگو حالا چند نفر اضافه شوند طوری نیست. از اول بگو چند نفر هستید یا اگر دعوت نشدید نروید. یک حدیث جالب برایتان بخوانم، حدیث داریم هشت جا محکم بر سرت بزن. در هشت مورد بر سرت بزن، یکی از جاهایی که اگر خیط شدی در سرت بزن، آن جاست که بی دعوت رفتی و راهت ندادند به تو اعتنا نکردند، یا کم اعتنایی کردند «لا یلومن الا نفسک» یعنی سرزنش نکن کسی جزخودت را، بی دعوت جایی نروید و سعی کنیم بچه هایمان را هم طفیلی با خود نبری. انسان نباید مثل گربه باشد. گربه هر جا می‌رود، بچه هایش را هم همراهش می‌برد. بله باید از بچه به عنوان یک شخصیت کامل دعوت شود و بچه هاهم با دعوت تشریف بیاورند. بعد می‌گوید: «إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا» دعوت که شدید داخل شوید. بعدمی گوید: «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» برخیزید و بروید. بعضی وقتی افطاری یا مهمانی می‌آیند، تا 3، 4 ساعت بعد هم می‌نشینند و مجلس می‌گیرند. قرآن می‌گوید: وقتی غذایتان و افطارتان را به سلامت خوردید «فَانْتَشِرُوا» برخیزید وبروید. چون می‌آمدند به خانه‌ی پیغمبر برای مهمانی شام یا ناهار که می‌خوردند، 2، 3 ساعت می‌نشستند، پیغمبر هم کار داشت و حرص می‌خورد ولی رویش نمی‌شد به این‌ها بگوید: برخیزند و بروند. آیه نازل شد «طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا»غذا که خوردید برخیزید و بروید «وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ» ننشینید با حدیث و گفت و گو با هم انس بگیرید، حالا ما اینجا نشسته‌ایم و حرف می‌زنیم چون هنوز افطار نشده است.
بعد می‌گوید: «إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی‏ مِنَ الْحَقَّ»(احزاب/53) این که شما غذامی خورید و بعد هم برنمی خیزید و بروید، پیغمبر(ص) را حرص می‌دهید «وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی‏ مِنَ الْحَقَّ» ولی خداخجالت نمی‌کشد و می‌گوید برخیزید و بروید.
این آیه سوره‌ی احزاب است که وظیفه‌ی مهمان رامی گوید. مهمان چند وظیفه دارد: یکی این که وقتی می‌آید، هر جا که صاحب خانه می‌گوید بنشیند، باید بنشیند. گاهی وقت هاصاحب خانه می‌گوید آنجا بنشین. می‌گوید: خیر اینجا خوب است، این را نگو. هر جا صاحب خانه گفت، بنشین. حدیث‌های مختلف و متعدد داریم که شاید صاحب خانه روی مصلحتی می‌گوید، که شما نمی‌دانید. هر جا می‌گوید، همان جا بنشینید. یکی ادب مهمان است. وقتی مهمان می‌آید حدیث داریم صاحب خانه وسیله‌اش را بگیرد و بیاورد و چقدر بر اصل مهمانداری سفارش شده است و بر اصل افطاری.
حدیث داریم که پیغمبر فرمود: اگر یک نفر در ماه رمضان یک روزه دار را مهمان کند از رزق حلال، تمام ملائکه در تمام ساعات ماه رمضان و جبرئیل در شب قدر بر تو درود می‌فرستند. این حدیث برای کسانی که در ماه رمضان افطار می‌دهند. این حدیث از اهل سنت است در کنزالعمال.
امام کاظم(ع) می‌گوید: افطاری که به یک مؤمن می‌دهی ثوابش از یک روزه که گرفته‌ای کمتر نیست. البته معنایش خوردن روزه نیست و در عوض دادن افطاری روزه را واجب است بگیری. ثواب افطاری هم دسته کمی از روزه ندارد. حدیث در فروع کافی است. حدیث داریم اگر کسی به یک مسلمان مؤمن افطاری دهد، آن چه که خدا به روزه‌اش ثواب می‌دهد، همان مقدار ثواب را به او خواهد داد و این خیلی مهم است.
امام باقر(ع)، به یکی از اصحابش به نام صدیر فرمود: می‌خواهی هر شب ماه رمضان یک برده آزاد کنی؟ گفت: من که پول ندارم. فرمود: یک مؤمن را افطاری بده، برابر است با آزاد کردن یک برده از نسل حضرت ابراهیم. این روایات مختلفی در باره‌ی افطاری دادن بود. بعضی از مردم می‌گویند: آقا می‌دانی من جایی نمی‌روم و طعام کسی رانمی خورم، تا کسی هم به خانه‌ام نیاید. عجب آدم خسیسی است. حدیث داریم، افرادی بخیل و بسیار پست هستند که جایی نمی‌روند و لقمه‌ای نمی‌خورند و کسی را هم دعوت نمی‌کنند. در باره‌ی اهمیت مهمانی داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ الضَّیْفَ إِذَا جَاءَ فَنَزَلَ بِالْقَوْمِ جَاءَ بِرِزْقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا أَکَلَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ بِنُزُولِهِ عَلَیْهِمْ»(کافى، ج‏6، ص‏284) مهمان که می‌آید روزی خویش را هم با خود می‌آورد. وقتی مهمان می‌آید، برای صاحب خانه خیر و برکت می‌آورد، وقتی هم می‌رود، گناهان صاحب خانه بخشیده می‌شود. این اثر مهمانی است. منتهی به هر خانه‌ای نباید رفت، و هر دعوتی را هم آدم نباید قبول کند، چون در اسلام سفارش شده است که «لَا یَأْکُلْ طَعَامَکَ إِلَّا تَقِیٌّ»(أمالى طوسى، ص‏535) یعنی اگر هم مهمانت کردند به خانه‌ی افراد با تقوا برو. دعوت افراد با تقوا را قبول کن. «لَا یَأْکُلْ طَعَامَکَ إِلَّا تَقِیٌّ» اگر می‌خواهی مهمانی بدهی، افراد با تقوی را دعوت کن، سور می‌دهی، به افراد با تقوی سور بده و سور هم می‌خوری خانه‌ی افراد با تقوا بخور. سفره هم باید سفره‌ای باشد معمولی. الان این سفره‌ی ماسفره‌ی خوبی است، کارگر و کاسب و ارتشی و سپاهی و طلبه و اداری هستند. باید سفره‌ای باشد که ظاهراً هم شکل باشند. آخر کسی نزد پیغمبر(ص) آمد و گفت: یا رسول الله می‌خواهم به فقرا سور بدهم، پیغمبر(ص) فرمود: غلط است. گفت: آقا به پول دارها سور می‌دهم می‌گویی غلط است، حالا می‌خواهم به فقرا سور بدهم، باز می‌گویی غلط است. فرمود: سور باید به نحوی باشد که فقیر و پول دار با هم باشند. اینطور نباشد که هر چه بزرگ سال است یکی باشند و هر چه بچه هستند یک جا باشد. به بچه توهین می‌شود. گاهی سر سفره برای همه بشقاب چینی می‌گذارند و برای آن که سنش کمتر است یا پسر جوانی یا دختر جوانی است ظرف مسی می‌گذارند. به او توهین می‌شود یعنی تحقیر می‌شود و بعد که سر سفره تحقیر شد، به همه بشقاب چینی دادی و به او ظرف مسی یا روحی یا ملامین دادی، دیگر وقتی به اوگفتی برخیز و اذان بگو، خجالت می‌کشد. چون او را در جامعه تحقیر شده بار آوردی. بگذار راحت کنار هم بنشینند، باید کنار هم بنشینند. این طور نباشد که یک سمت سفره پول دارها بنشینند و یک طرف فقرا بنشینند.
گاهی وقت‌ها آدم‌های خوبی که افطاری می‌دهند، تاجرها را در یک اتاق مهمان می‌کنند و بعد هم به چند نفر می‌گویند بیائید، به خادم محله و برف پاک کن و چایی ریز و این‌ها. . . منتهی به او می‌گوید کفش‌ها را جفتکن، به آن یکی هم می‌گوید، پای سماوربنشین. یعنی آن وقتی هم که سور می‌دهد، نمی‌آورد این‌ها را نزد هم بنشاند. باز آنجا نظام طبقاتی درست می‌کند و درجه بندی می‌کند. اهل یک سفره باید دور هم باشند. اصلاً نشستن پیغمبر(ص) به نحوی بود که کسی که می‌آمد و نگاه می‌کرد، نمی‌فهمید کجا بالاست و کجا پایین است و همه جای سفره باید یک شکل باشد. بعضی وقت‌ها صاحب خانه می‌خواهد احترام بگذارد، یک مرغ را بالای سفره می‌فرستد، از پایین سفره همه نگاه می‌کنند او به خیال خود احترام گذاشته است ولی این چه احترامی است. تقسیم باید عادلانه باشد. کسی تحقیر نشود. اگر کسی یک مسلمان را به خانه‌اش دعوت کند و درست از او پذیرایی نکند، آن مهمان حق دارد از او غیبت کند. بگوید آدم بسیار بدی است، مارا برای افطاری دعوت کرد، بعد گفت: لطفاً فتیله‌ی چراغم را درست کن. گاهی افرادی هستند مثلاً آدم مهمان دارد، خوب مهمان کشاورز است، به او می‌گوید: قربان، غذایت را خوردی، این باغچه را هم درست کن. این گل را پیوند بزن. او بخاری ساز است، می‌گوید: خدا اجرت دهد، این بخاری خانه‌ی ما مدتی است خراب است، خلاصه 50 تومان غذا داده است، 85 تومان از او کار می‌کشد، این نامردی است.
مرد نمونه ولی خداست. امام رضا(ع) مهمان داشت، چراغی وسط بود و دور چراغ نشسته بودند، فتیله چراغ خراب شد، مهمان رفت تا فتیله را درست کند، امام رضا فوراً دست مهمان را گرفت و گفت: این نامردی است که صاحب خانه از مهمان کار بکشد. گفت: آقا این کار نیست، من نشسته بودم و فتیله را درست می‌کردم. فرمود: همین مقدار کار کردن مهمان هم نامردی است. حالا بعضی ازمهمانی‌های زنانه اصلاً زن به زن‌های همسایه می‌گوید: بیایند که بعد ظرف‌ها را در آشپزخانه به کمک هم بشویند. اصلاً به قصد حمالی او را دعوت می‌کند. البته که نباید از مهمان کار کشید. ولی معنایش این نیست که مهمان هم کار نکند. مهمان هم باید کار کند، مهم این است که من نباید کار بکشم. «اخْدُمْ أَخَاکَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا وَ لَا کَرَامَهَ»(إختصاص مفید، ص‏243) حدیث داریم، به برادرت خدمت کن، اما اگر او گفت: کفش هایم را جف کن بگو نمی‌خواهم، این دستور اسلامی است. به برادرت خدمت کن اما اگر او می‌خواهد تو را به کار بکشد زیر بار نرو. خوب است که مهمان‌ها خودشان به هم کمک کنند. مثلاً حالا که مهمان زیاد است، یک نفر سبزی پاک کند، یک نفر خیار خرد کند، یک نفر غذا درست کند، یک نفر ظرف‌ها را بشوید، خودمهمان‌ها دوستانه کمک کنند. خیلی بهتر است اما من به یک نفر بگویم: بیا برای این که برود پشت سماور، برود پای دیگ، برود و کفش‌ها را جفت کند، دعوت من تحقیر است «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْکِیناً أَوْ غَیْرَ مِسْکِینٍ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِیَّاهُ»(کافى، ج‏2، ص‏351) حدیث داریم، اگر کسی مؤمنی را تحقیرکند، خیلی مهم است و غیبتی که اینقدر حرام است، گفتند اگر کسی تو را به خانه‌اش دعوت کرد و به تو توهین کرد، حق داری غیبت او را بکنی. البته با این که حق داریم خوب است که ما غیبت نکنیم. حالا گیرم به ما چای کم رنگ دادند، بیایی بیرون و خیز برداری که نه! آقای قرائتی اینطور نمی‌گوید. اسلام حقی قائل شده که اگر به تو توهین شد، می‌توانی غیبت کنی! اما نگفته از این حق استفاده کن. چه بهتر است که انسان از این حق استفاده نکند.
یک سفره بود که اشراف و پول داران سر آن بودند، فرمان دار بصره شرکت کرد، امیرالمؤمنین(ع) از کوفه یک نامه نوشت برای عثمان بن حنیف، فرمان دار امیرالمؤمنین(ع) در بصره که؛ شنیدم سر سفره‌ای رفتی که همه‌ی پول دارها بوده‌اند و در چنین سفره‌ای شرکت نکن. اما در سفره چه چیزی باشد؟ هر چه می‌توانی پذیرایی کنی در سفره بگذار، تند هم پذیرایی کن. گاهی وقت‌ها مهمان را بعد از نماز مغرب دعوت می‌کنند و ساعت یازده و نیم شام می‌کشند، قرآن برای پذیرایی سریع آیه دارد که: «فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ»(هود/69) یعنی حضرت ابراهیم تا مهمان آمد، فوراً برایش غذا آورد. یک حدیث هم داریم که مهمان آمد، نپرس غذا خورده است یا نه، ممکن است خورده باشد و باز هم بخواهد بخورد. این غذایی که الان درباشگاه‌ها و مهمان خانه‌ها و این‌ها می‌دهند، اصلاً اسلامی نیست. پرسی می‌دهند. هر کس مقدار غذایش در یک بشقاب معین است. حالا کسی می‌خواهد زیاد بخورد، غذا در دیس باید برنج باشد که اگر کسی می‌خواهد بیشتر بخورد، بتواند بخورد. امام می‌گوید: مهمان که به خانه‌ات آمد نپرس غذا خورده است یا نه، خوب ممکن است رویش نشود و بگوید خوردم و این دروغ است. خوب ممکن است اصلاً خورده باشد و بخواهد باز هم بخورد. غذا در سفره در حدی باید باشد که اسراف نباشد. پیغمبر ما غذا زیاد درست می‌کرد، مهمان می‌آورد و غذاها را می‌خوردند و بعد هم اضافه‌ی غذاها را در قابلمه جمع می‌کرد و می‌برد با زن و بچه‌اش می‌خورد. یعنی باقی مانده غذای مهمان‌ها را خود پیغمبر می‌خورد. حضرت ابراهیم را قرآن می‌گوید«فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ» اصلاً یک گوساله‌ی بزرگ سرخ کرد و آورد«فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ» منتهی ذره‌ای از این گوشت گوساله حرام نشد. حساب غذا پختن این است که کم نیاید و زیادهم نیاید. الان در اکثر خانه‌های ایران وقتی مهمان دارند، صاحب خانه تا یک هفته از یخچال غذای کهنه می‌خورد، خوردن غذای کهنه و شب مانده مکروه است. به نحوی باشد که کمی زیاد بیاید و اسراف نشود. خدا کند در همین جمهوری اسلامی جلوی اسراف گرفته شود، در همه جا.
امیرالمؤمنین(ع) به فرماندار بصره نامه می‌نویسد که شنیده‌ام رفته‌ای سر سفره‌ای که همه پول دار بوده‌اند؟ سرچنین سفره‌ای چرا رفته‌ای؟ باید فقرا هم باشند. فقط فقرا درست نیست و فقط پول دارها هم درست نیست و فقرا یک سمت و پول دارها یک سمت باشند، درست نیست. بزرگ ترها یک سمت و بچه‌ها یک سمت باشند درست نیست. در یک جلسه که نشسته‌ای در گوشی صحبت نکن. قرآن می‌گوید: «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیْطان»(مجادله/10) نجوی غلط است. گاهی وقت اکسی سر سفره‌ای بلند بلند حرف می‌زند حتی بلند عطسه می‌کند، قرآن در باره‌ی عطسه‌ی بلند می‌گوید: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ»(لقمان/19) صدای الاغ است. آرام عطسه کنید، داد هم نزنید و در گوشی هم حرف نزنید و نگویید غذا چطور شد. صاحب خانه باید زود غذا بیاورد ولی شما نق نزنید. این ادب سفره است.
اسلام خیلی دستوردارد. مثلاً این سفره، حدیث داریم، نان که سر سفره آمد، منتظر غذای دیگر نباشید. بعضی نان که می‌گذارند سر سفره صبر می‌کنند تا برنج بیاورند، این توهین به نان است، همین که نان آمده شروع کنید. زن‌های خانه دار همیشه باید آب را قبل از نان بیاورند. برای این که وقتی سر سفره آب نیست، ممکن است من نان را بخورم و همان لقمه‌ی اول در گلویم گیر کند و آب هم نیست. بنابر این زن‌ها باید مواظب باشند قبل از آوردن نان، آب بیاورند. ماست خوردن ما بد شکلی دارد. به خاطر این که مثلاً پنج قاشق است من این من این قاشق را در دهانم می‌گذارم و دومرتبه در ظرف ماست می‌کنم، او و دیگری هم همینطور. ماست را به دو شکل می‌توان خورد: آن شکلی که گفتم درست نیست، یا ماست را با نان بخورید، چون نانی که داخل ماست شد دیگربرنمی گردد، مثل قرضی که به بعضی می‌دهیم! یا اگر بناست با قاشق بخوریم، یک قاشق ثابت در ماست باشد و همه از آن در قاشق خود بریزند.
خدا شهید مفتح را رحمت کند، یک روز در خانه‌ی ما مهمان بود من دیدم که چطور ماست می‌خورد و من ماست خوردن را از ایشان یاد گرفتم. از ماست با قاشقی برمی داشت و در قاشق خودش می‌ریخت و می‌خورد یعنی آن قاشقی را که در دهان مبارکش می‌رفت را دیگر در ظرف نمی‌کرد. و لذا حدیث داریم، ما همه چیز را باید از اسلام یاد بگیریم، قبل از خوردن غذا مقداری نمک بخورید، دست هایتان را بشویید. من چند ماه پیش این راگفتم، سید جمال الدین اسدآبادی به اروپا رفت، دید همه قاشق چنگال است، ایشان هم آستینش را بالا زد و رفت لب حوض، لب شیر آب و دست هایش را شست و آمد، وقتی می‌خواست غذا بخورد اروپائی‌ها به او خندیدند که اوچقدر مرتجع است آخوند قدیمی امل، اینجا اروپاست، دید همه دارند به او می‌خندند که دست هایش را زیر شیرشسته و آمده است، گفت: آقا نخندید، من می‌دانم دست خودم را چطور شستم، اما نمی‌دانم شما این قاشق را چطور شسته‌اید. من به شستن خودم ایمان دارم ولی به شستن شما شک دارم. بنابراین چون به شما ایمان ندارم به قاشق شماهم ایمان ندارم، با این جمله این‌ها را ضربه فنی کرد.
آداب غذا، بخصوص افطاری را گفته‌اند، اول با خرما افطار کنید. حالا من احادیث آداب پذیرایی را برایتان بخوانم کسی که شما را دعوت می‌کند، بروید. بعضی هستند که اگر مثلاً رئیس فرهنگ دعوتشان کند، شهردار و بخش دار و کدخدا، اگر خانه‌ی یک شخصیت دعوت شوند، می‌روند. اما اگر فقیری آمد و گفت بیا خانه‌ی من، می‌گوید والله خدا می‌داند من گرفتارم. نمی‌دانی من چقدر گرفتارم. اما پیغمبر(ص) اینطورنیست. پیغمبر(ص) فرمود: اگر یک برده‌ی سیاه از چند کیلومتری مرا دعوت کند، من دعوتش را می‌پذیرم. دعوت همه رابه یک شکل قبول کنیم. دوم این که مثلاً امام حسن مجتبی(ع) داشت می‌رفت، دید یک مشت از این فقرا کنار کوچه نشسته‌اند و غذا می‌خورند، گفتند بفرما، فوراً امام حسن(ع) از اسب پیاده شد و کنار کوچه نشست و با هم غذا خوردند و بعد گفت: پس شما هم به خانه‌ی ما بیایید. به نحوی باشد که هر کس دعوتت کرد، قبول کن. هدف دعوت کننده‌ها هم از دعوت پز دادن نباشد. گاهی وقت‌ها می‌بینم بعضی را وقتی از شب سوم ماه رمضان دعوت می‌کنند می‌گویند من تا شب هجدهم ماه رمضان قول داده‌ام. یعنی به خاطر یک نفر دعواست، به خاطر این که مشهور است. وکیل است، وزیراست، حجه الاسلام است، امام جمعه است، مدیر کل است، فرماندار یا استاندار است. یک سری آدم‌ها که مشهورهستند، آن قدر سرشان شلوغ است و یک عده هم هستند که هیچ کس به آن‌ها افطاری نمی‌دهد. اگر نیت تو خدایی است سور به مشهور بدهی یا به این عده هیچ فرقی نمی‌کند.
اتفاقاً دادن سور به گم نام ثواب بیشتری دارد. چون گاهی به آدم مشهور سور می‌دهند و با او عکس هم می‌اندازند. اگر کسی به خاطر ریاست، شهرت و پز سور دهد وصیقه‌ی جهنم او خواهد شد و حدیثش را الان از جلد 72 بحار برایتان خواهم خواند. برای خدا سور بدهید. بعضی وقت‌ها غذایی را که می‌آورند، می‌گویند: آقا قابل نیست. این یا ریاست است یا دروغ. اگر دروغ است، چرا دروغ می‌گویی، و اگر راست می‌گویی که خوب راست نمی‌گویی.
حدیث داریم، غذا که آوردند نگو قابل نیست، چرا قابل نیست نعمت خداست. هیچ کس حق ندارد بگوید: غذا قابل نیست و مهمان هم حق ندارد بگوید ما این همه راه آمده‌ایم، این چه غذایی است که برای ما آورده‌اند. الان که پاچه‌ی گوسفند گران است، شاید 2 یا 3 تومان باشد، درست هم نمی‌دانم ولی سال‌ها پیش پیغمبر(ص) فرمود: اگر کسی مرا به یک پاچه‌ی بزغاله دعوت کند، می‌روم. مهمان حق ندارد بگوید این چیست؟ مرده شور عروسی آن‌ها را ببرد. نق بزند و غرغر کند. بگوید مثل مجلس ختم، رفتیم و نشستیم و یک شیرینی خوردیم و آمدیم، فایده‌ای نداشت، نه مهمان حق دارد مهمانی را تحقیر کند و نه صاحب خانه حق دارد به مهمان بگوید قابل نیست. البته بعضی هم که می‌گویند قابل نیست، می‌گویند که بگویند صاحبش قابل است. ما خیلی جاها رفتیم، غذا هم خیلی خوب بوده است ولی وقتی داشتیم می‌خوردیم، دیده است که مامی خوریم و تعریف نمی‌کنیم، گفته است آقای قرائتی قابل نیست. گفتم خواهش می‌کنم، خیلی خوب است. کمی از غذا تعریف کردم. مثل جایی که خارش می‌گیرد، وقتی می‌خوارانی، حال می‌آید، تعریفش را می‌کنی، کمی حال می‌کند. دو مرتبه دو قاشق می‌خوریم، باز می‌بیند می‌خوریم و چیزی نمی‌گوییم، دوباره می‌گوید: آقای قرائتی، ببخشید، قابل نیست؟ می‌گویم: آقا خواهش می‌کنم خیلی زحمت کشیدید، قابل است. باز کمی حال می‌کند. تا این بشقاب غذا تمام شود، او 4 بار به من سیخ میزند که از او تعریف کنم.
بعضی که می‌گویند قابل نیست، در دل قابل می‌دانند منتهی ما را تحریک می‌کنند که از او تعریف کنیم. آدم نباید بگوید قابل نیست. نعمت خداست و قابل است. البته بعضی خیلی حزب اللهی هستند و خیلی ساده می‌گیرند. حدیث برایتان خواهم خواند که اگر مهمان سرزده و بی دعوت آمد، هرچه در خانه داری برایش بیاور. اما اگر مهمان را دعوت کردی، برایش زحمت بکش. کسی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد، گفت: یا علی! قدم روی چشم ما بگذارید و یک شب به خانه‌ی ما بیایید. فرمود: می‌آیم به شرط این که زحمت نکشی. از بیرون چیزی تهیه نکنی. گفت: چشم، امیرالمؤمنین(ع) آمد و صاحب خانه ناراحت بود، چون قول داده بود از بیرون چیزی تهیه نکند. آمد و گفت: آقا پول دارم، اجازه بده بروم و چیزی تهیه کنم. فرمود: من که گفتم چیزی از بیرون تهیه نکنی، پول تو که بیرون از خانه نیست. پس برو و از همین پول‌های خانه از بیرون خرید کن. من که گفتم از بیرون چیزی تهیه نکنی یعنی نروی و از بیرون قرض کنی ولی اگر در خانه پول داری، خوب خرج کن. مهمانی را که دعوت کردی، ازاو پذیرایی کن، مهمانی که خودش آمد، هر چه داری به او هم بده. حساب کار این است.
مهمان‌ها که به مهمانی می‌روند، برای زیارت مؤمن بروند. چون از امامان حدیث داریم که کسانی که می‌خواهند امام را زیارت کنند و موفق نمی‌شوند، یاران امام را زیارت کنند. کسی که شیعیان و یاران امام را زیارت کند، ثواب زیارت امام دارد. حدیث داریم، کسی که مؤمنی را زیارت کند، مثل این است که خدا را زیارت کرده است. تو که می‌توانی به قصد زیارت مؤمن به مهمانی بروی، چرا می‌گویی فردا شب برویم یک سوری بخوریم؟ اینطور نباشد، هم رونده برای خدا برود، نه به قصد سورچرانی، اگر هم کسی، کسی را دعوت نکرد، ناراحت نباشد.
گاهی ما می‌بینیم افرادی هستند درخانه‌ها که چند ماه با هم قهر هستند، بر سر این که فلانی جلسه داشته است و به من نگفته است. خوب نگفته که نگفته. تو نباید اینقدر ضعیف باشی. حالا من چند حدیث بخوانم و حرف هایم را جمع کنم.
قَالَ الرِّضَا(ع): «السَّخِیُّ یَأْکُلُ طَعَامَ النَّاسِ لِیَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِهِ»(کافى، ج‏4، ص‏41) امام رضا(ع) می‌فرماید: آدم سخاوتمند می‌رود و می‌خورد تا به خانه‌اش بیایند و بخورند. «وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِهِ» بخیل می‌گوید: من به جایی نمی‌روم که کسی هم به خانه‌اش نرود. آدم‌هایی هستند که می‌گویند: من برای هیچ کس سوغاتی نمی‌آورم. دلم می‌خواهد هیچ کس هم برای من سوغاتی نیاورد. من برای هیچ کس چشم روشنی نمی‌برم، که هیچ کس هم برای من نیاورد. امام رضا(ع) به تو گفته است، بخیل. لقب خوبی به تو داده است.
حدیث دیگر داریم؛ مهمان که به خانه‌ات آمد، تا لب در با او برو. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ مِنْ حَقِّ الضَّیْفِ أَنْ تَمْشِیَ مَعَهُ فَتُخْرِجَهُ مِنْ حَرِیمِکَ إِلَى الْبَابِ»(عیون‏أخبارالرضا، ج‏2، ص‏69) تا دم در بدرقه‌اش کن. کسی را هم که با ماشین او را می‌بری تا به خانه‌اش برسانی، بایستید برود در خانه و بعد برگردید. گاهی وقت‌ها او را پیاده می‌کنی ومی روی، می‌رود در خانه را می‌زند، می‌بیند کسی نیست. این ادب‌های کوچک را مراعات کنید. نگویید آقای قرائتی مسئله‌ی اصلی جنگ است. قبول داریم. خدا به حق محمد و آل محمد و به حق شرافت این ماه رزمندگان را پیروزکند، اما دین ما هم مسائل کلی دارد و هم مسائل جزئی دارد. این مسائل جزیی را که نباید امام در حسینیه‌ی جماران بگوید، آقای هاشمی هم که در نماز جمعه نباید بگوید. این‌ها هم حرف‌های امامان است و بالاخره این‌ها باید جایی گفته شود، خوب همین جا گفته می‌شود. دین ما هم کلی دارد و هم جزئی، نباید بگوییم: آقا برو سراغ صنایع سنگین، قوطی کبریت چرا می‌فروشی؟ آخر همه که نمی‌توانند سراغ صنایع سنگین بروند. در جامعه قوطی کبریت فروش هم لازم است. علاوه بر این که من معتقد نیستم این‌ها جزئی است. این‌ها جزئیاتی است که اخلاقیات ما را می‌سازد.
حالا من یک حدیث بخوانم که چطور مسائل اخلاقی، مسلمان درست می‌کند. افرادی که لازم بود کشته شوند، آن‌ها را آوردند نزد پیغمبر(ص) که یا رسول الله، وضع این‌ها چنین است، رسول خدا این‌ها را یک به یک کشت، به یکی که رسید، جبرئیل نازل شد و گفت که او را نکش، او خیلی به مردم سور می‌دهد. چون آدم خوش سفره و دست و دل بازی است، این را نکش آدم و مرد سخاوتمندی است. پیغمبر فرمود: جبرئیل بر من نازل شد که به خاطر این که تو سور می‌دهی و سخاوتمندی، تورا نکشم. ایشان گفت: آفرین بر دینی که اینقدر برای سخاوت ارزش قائل است، که من کافر را که آمدم تو را بکشم، چون او از افرادی مسلح و کافر بود که آمده بودند مسلمانان را بکشند ولی اسیر شده بودند و پیغمبر(ص) او را به خاطر سخاوتش نکشت و او مسلمان شد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مسائل اخلاقی مهم است.
مثلاً همین بدرقه نگو آقای قرائتی مسائل مهم را رها کرده‌ای و در باره‌ی بدرقه می‌گویی؟ همین بدرقه مسلمان درست کرد. امیرالمؤمنین(ع) با یک مسیحی هم سفر بودند، لب دو راهی امیرالمؤمنین(ع) به جای این که به مسیر خود برود، با آن مسیحی رفت. مسیحی گفت: راهت آن سمت است یا علی. گفت: آری اما اسلام گفته است: با کسی که هم سفر شدی، چند دقیقه به بدرقه‌اش برو. این مسیحی مسلمان شد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گاهی مسائل جزئی مؤمن درست می‌کند، تا دم در خانه برو.
حدیث دیگر اینکه یک عده آمدند و مهمان امام صادق(ع) شدند. امام صادق(ع) هم مهمانی خوبی برگزار کرد. وقتی می‌خواستند بروند، مهمان‌ها توقع داشتند که امام صادق(ع) که این همه پذیرایی کرده است بگوید: این ساک‌ها را برای کمک به این‌ها ببرید. هر چه مهمان‌ها نگاه کردند، امام صادق(ع) فرمود: هیچ کس به مهمان‌ها کمک نکند. مهمان‌ها به زبان آوردند، گفتند یابن رسول الله ما مهمان تو بودیم و خیلی هم زحمت کشیدی ولی حالا خوب بود ما که داشتیم می‌رفتیم، دربردن ساک هم می‌فرمودی به ما کمک می‌کردند. فرمود: ما به مهمانی که می‌خواهد برود کمک نمی‌کنیم. معنایش این است که خوش آمدید! وقتی داخل می‌شوی، ساکت را می‌گیریم و می‌آوریم. وقتی می‌خواهی بیرون بروی، کمک نمی‌کنیم. دستورات بسیار ظریفی است.
مثلاً حدیث داریم که صاحب خانه در مهمانی، مثلاً همیشه چایی دادن را از آقایان شروع نکند. از فرماندار، یک بار از آن سمت شروع کند که اول باشد و دفعه دوم از این سمت که او آخر شود. مثلاً حدیث داریم وقتی آب برای شستن دست می‌آورید، صاحب خانه اول دست خودش را بشوید، برای این که اگر مثلاً فرض کنید بنده آب می‌آورم و می‌گویم: آقا لطفاً دست هایت را بشوی، ایشان می‌گوید: مگر دست‌های من چه عیبی دارد. در ذوق او می‌خورد که نکند دست اوکثیف است. من اول دست خودم را بشویم وبعد دیگران.
حدیث داریم که در مهمانی صاحب خانه اول خودش بیاید وشروع به خوردن کند و حدیث داریم اگر صاحب خانه بامهمان غذا بخورد، عظمت او تمام می‌شود. آخر بعضی وقت‌ها افرادی خانه‌ی دیگری می‌روند به مهمانی، عظمت آن آقا او را گرفته است، می‌گوید: آقا بیا نزد ما تا با هم غذا بخوریم. و رسول خدا این کار را می‌کرد. دستورات مهمانی رادنبال کنیم.
کسی که آب در سفره می‌آورد، اول خودش آب بخورد. البته که خوردنی‌ها را حدیث داریم، صاحب خانه اول خودش بخورد. مثلاً اول صاحب خانه این دوغ یا آب را بخورد. ممکن است آب گرم یا شور یا تند یا تلخ باشد یا غذا شور یا داغ باشد. همیشه صاحب خانه خودش اول هر غذایی را بخورد که اگر عیبی دارد بفهمد. گاهی صاحب خانه دائم می‌گوید: آقا خواهش می‌کنم بخورید، آن‌ها هم می‌بینند غذا شور یا تند است و می‌گویند: نه آقا من خدمت شما هستم. خلاصه خودش نمی‌خورد و این‌ها تحت شکنجه هستند. هر غذایی را صاحب خانه اول خودش بخورد. در این باره هم حدیث داریم.
صاحب خانه هم زود بلند نشود و برود تا این مهمان‌ها خوب بخورند. مهمان هم در مهمانی راحت بخورد. در سوره‌ی نور یازده جا داریم که چند جا راحت غذا بخور، یکی خانه‌ی رفیق است. مثلاً من کلید خانه‌ام را به شما می‌دهم و می‌گویم: من به مسافرت می‌روم، بعد می‌گویی: خواستیم از این انارهای درخت شما بخوریم، ترسیدیم راضی نباشی. قرآن می‌گوید: با هر کس اینقدر رفیق هستی که کلید خانه‌ات را به او می‌دهی، می‌گویی نزد تو باشد تا برگردم، او راحت می‌تواند داخل خانه شود و به مقدار لازم هر چه هست بخورد. نه می‌خواستم کمی ترشی بردارم ترسیدم راضی نباشی. بابا من کلید خانه را به تو داده‌ام، خشکی مقدسی نکنید. در خانه وقتی مهمانی هست زن و مردها به هم کمک کنند. نگویید مهمان من هستند یا تو؟ افطاری دادن ثواب دارد و همه در این کار ثواب، شریک شوند. البته این مهمانی‌ها، مخصوص خانه است ولی وقتی به پیک نیک می‌رویم، یک گروه می‌شویم و می‌رویم بیرون، کارها باید تقسیم شود. یک نفر آقا نشود و یکنفر حمال شود. همه بایدحمالی کنند. یک گروه به مکه رفتند و برگشتند، گفتند: ‌ای امام صادق(ع) امسال یک آقا با ما در کاروان بود و عجب آدم خوبی بود. امام فرمود: چه می‌کرد؟ گفتند او دائماً نماز و قرآن می‌خواند و عبادت می‌کرد، فرمود: پس کارهایش را چه کسی می‌کرد؟ گفتند ما. فرمود: اتفاقاً سیب زمینی پوست کندن شما از قرآن خواندن او بهتر بوده است. او از زیر کار فرارمی کرد و قرآن می‌خواند، البته سیب زمینی بیان من است.
در مسافرت اینطور نباشد که یکی بخورد و یکی کار کند. حدیث داریم: خدا لعنت کند، خدا لعنت کند کسی را که سفره پهن می‌شود و می‌آید و می‌خورد و موقع کار فرار می‌کند. اینطور نباشد که دو بار من ظرف‌ها را شسته‌ام و او فرار کرده است، فرار کردن که زرنگی نیست، که یک بار تو بشوئی و یک بار او بشوید. قانونی و نظمی باشد و البته قانون و نظم مخصوص مردم معمولی است. آدم‌های خوب که ایثار می‌کنند، یعنی التماس می‌کنند که اجازه بده من بشویم. این‌ها دستورات اسلامی است.
باز پیغمبر(ص) فرمود: «لا احب المتکلفین» آن‌هایی را که زیاد تکلف به خرج می‌دهند را دوست ندارم. می‌دود که از همسایه‌ها نمکدان بگیرد وجمع کند. آقاجان نعلبکی‌ها را نمک کن و سر سفره بگذار و بعد هم نمک‌ها را در نمکدان بریز و نعلبکی‌ها را بشوی وزیر استکان‌ها بگذار. سراغ ده تا خانه همسایه می‌رود تا نمک دان پیدا کند. خوب شما که از خانه همسایه نمک دان می‌گیری، باید گردنت را کج کنی، به این می‌گویند، عاریه. عاریه یعنی در گرفتن، عارت می‌آید. شما گردنت را نزدهمسایه کج می‌کنی که نزد مهمان گردنت و سرت را بالا بگیری؟ نه آن جا چنین کن و نه این جا چنین. در مهمانی هاتکلف به خرج ندهید. طبیعی باشد. حدیث داریم که اگر کسی برای ریا سور بدهد، که این طرف و آن طرف بگویند: دیشب فلانی خانه‌ی ما بود، ما هشتاد مهمان داشتیم، صد مهمان داشتیم. اگر کسی برای این که این جا و آن جا نقل کند، سور بدهد، برای این که عکس بردارد و فیلم برداری کند و پز دهد. البته حالا این سور ما به خاطر مسائل آموزشی است و الا چون برای بحث ورزش زورخانه رفتیم و برای بهداشت بیمارستان، برای اعتیاد نزد معتادین رفتیم، این بحث را هم این جا گفتیم. اگر کسی برای ریا سور دهد «مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِیَاءً وَ سُمْعَهً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِثْلَهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِکَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ»(ثواب‏الأعمال، ص‏286) کسی که برای مطرح کردن خودش در جامعه سور بدهد تا خود را طاغوت کند، همین غذای دنیا، غذای آخرتش در جهنم می‌شود. غذایی جهنمی می‌شود. ضمناً کسی که وارد شهری شد، مهمان تمام مردم آن شهر است. این هم برای غریب نوازی گفتم.
کم کم وقت اذان است. این چهل، پنجاه حدیثی که در این نیم ساعت خواندم و شما گوش دادید، این کار بنده نیست، چون بنده قدیم هم بودم. علما و مدرسین ما قدیم هم بودند. مرحوم مجلسی هم که روایاتی در چند جلد از بحار در باره‌ی مهمانی نقل کرده است، هم این کتاب‌ها بوده و هم این آخوندها بوده‌اند. نشراین احادیث به خاطر خون رزمنده هاست. قبل از افطار برای اسیران زندان بغداد که آن جا افطار می‌کنند، دعاکنید. برای شهدایی که سال پیش زمان افطار کنار سفره بودند و امسال کنار سفره‌ی ابراهیم هستند. برای امام ورزمنده‌ها دعا کنید. مسائل اصلی را فراموش نکنید، اما همیشه در کنار مسائل مهم نباید مسائل جزئی را فراموش کنیم.
امیرالمؤمنین(ع) به استاندار می‌گوید: نگو من در سطح بالا هستم و همیشه باید در مسائل بالا فکر کنم. از جزئیات غافل نشو که کلی و جزئی اسلام با هم است. ضمناً حالا اگر ما بعد از اذان نماز نخوانده افطار کردیم، اسلام می‌گوید: نمازبخوان و افطار کن منتهی اگر کسی سر سفره هست، مثل نوجوانان عزیزی که ممکن است در روزه ضعف کرده باشند که اگر بروی نماز بخوانی، این‌ها باید چند دقیقه به خاطر تو بیشتر اذیت شوند، اول افطار کن و بعد نماز بخوان یا اگر می‌دانی اگر الان نماز بخوانی فرادا است و بعد از افطار به جماعت است، بهتر این است که نماز را عقب بیندازی که به جماعت بخوانی.
اذان را بگویید و بعد افطار کنیم، البته غذای ما نان و ماست و خرما نیست، پلوی آن هم بعداً می‌آید. نگویید قرائتی زاهد است. نه! ما نان و ماست نمی‌خوریم. اگر من نان و ماست بخورم، نه می‌توانم مطالعه کنم و نه می‌توانم سخنرانی کنم. ماست نمی‌توانم بخرم. آبگوشت و برنج می‌خوریم، ماست هم می‌خوریم، گاهی هم ماست و خیار می‌خوریم وگاهی هم پلو خورشت می‌خوریم. دین ما دین ماست و خیار و پلو و خورشت نیست. دین همه چیز است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment