موعظه نیکو، یکی از راه‌های تربیت

1- موعظه، وظیفه‌ای همگانی در جامعه اسلامی
2- موعظه در کنار استدلال و جدال
3- موعظه با کلمات زیبا و دل‌پسند
4- درخواست موعظه از دیگران
5- تقوا، اولین وصیت حضرت علی(علیه‌السلام)
6- کار برای آخرت، نه دنیا
7- وظایف ما در برابر قرآن کریم

موضوع: موعظه نیکو، یکی از راه‌های تربیت

تاریخ پخش:  08/06/89

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمک! الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

چون بیننده‌ها پای تلویزیون بحث را روز نوزدهم ماه رمضان می‌بینند و یک سلامی از اینجا به امیرالمؤمنین در کوفه بگوییم. من سلام می‌کنم. شما هم سلام کنید. حضرت علی جواب می‌دهد. «السلام علیک یا ابالحسن یا امیرالمؤمنین، السلام علیک و رحمه الله و برکاته» تصادفاً امسال روز نوزدهم با هشت شهریور که سالگرد دو شهید عزیز، رجایی و باهنر هست همزمان شده، روح این دو عزیز را هم گرامی می‌داریم. برای شادی روحشان صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

موضوع بحث ما در رمضان 89 بحث تربیت بود. منتهی چون حضرت امیر روز ضربت خوردنش است، یکی از راه‌های تربیت موعظه است. امروز موعظه‌های حضرت علی(ع) را می‌گوییم. منتهی موعظه‌هایی که بعد از ضربت خوردن است. حضرت امیر موعظه زیاد کرده است. منتهی آن چند جمله‌ای که بعد از ضربت خوردن گفته است، من آن را می‌گویم که هم بحث ما سیر طبیعی‌اش را داشته باشد.

که موضوع بحث امسال تربیت بود. تربیت، روش‌ها، یک روشی که گفتیم 1- روش محبت 2- روش موعظه

1- موعظه، وظیفه‌ای همگانی در جامعه اسلامی

اصلاً موعظه یعنی چه؟ موعظه به معنای این است یادآوری خیر به گونه‌ای که دل نرم شود. پس یادآوری باید در آن باشد. می‌گویند: موعظه‌اش کن. یعنی از غفلت او را بیرون بیاور. یادش بیانداز. یادآوری به خیر نه یادآوری به شر! بعد هم نوعی یادآوری باشد که دل نرم شود. در مقابل سنگدلی و قساوت قلب… چه کسانی موعظه می‌کنند؟ قرآن می‌فرماید که: «یَعِظُکُمْ بِه‏» (بقره/231) اول کسی که موعظه می‌کند، خود خداست. 2- به پیغمبرش می‌گوید که تو هم موعظه کن. «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ» (سبا/46) «قُل» به مردم بگو، «إِنَّما أَعِظُکُمْ» من می‌خواهم شما را موعظه کنم. قرآن می‌گوید: «وَ هُدىً وَ مَوْعِظَه» (آل‌عمران/138)

لقمان هم به پسرش می‌گوید: «وَ هُوَ یَعِظُه‏» (لقمان/13) داشت او را موعظه می‌کرد. مرد هم در خانه اگر دید همسرش مشکلی دارد، «فعِظُوهُن‏» (نسا/34) موعظه‌اش کنید. زن هم حق دارد موعظه کند. مرد هم حق دارد موعظه کند. همه‌ی انسان‌ها به همدیگر موعظه کنند. قرآن می‌گوید: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (عصر/3) یعنی من به شما بگویم، شما به من بگویید. حدیث داریم مؤمن مثل دو تا دست است. دو تا دست همدیگر را می‌شویند. نباید بگویی: اوه… این می‌خواهد ترا موعظه کند. هیچ مانعی ندارد. هیچ مانعی ندارد. ما داشتیم که یک بچه‌ی ابتدایی به امام خمینی نامه نوشت که می‌خواهم شما را موعظه کنم. که دفتر خندیدند و به امام دادند و امام فرمود: چه اشکالی دارد؟ ممکن است من یک عیبی دارم که این بچه فهمیده است و شما که دور من هستید نفهمیدید. اشکالی دارد؟ گاهی انسان از کنار یک عیبی را می‌بیند که مسئولین مملکت ممکن است توجه به آن عیب نداشته باشند.

پذیرش موعظه، مراحل دارد. قرآن می‌فرماید که: «یا أَیُّهَا النَّاس‏» ای مردم! «قَدْ جاءَتْکُمْ» یعنی سراغ شما آمد. چه چیزی سراغ شما آمد؟ «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» بعدش «وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ» «صدور» صدر، سینه، موعظه آمد که این موعظه شفا است. «وَ هُدىً» همین موعظه سبب هدایت است. «وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ» (یونس/57) فخر رازی در تفسیرش می‌گوید: این یک آیه، چهار کلمه در آن است. «مَوْعِظَهٌ، شِفاءٌ، هُدىً، رَحْمَهٌ» می‌گوید: اینها مرحله مرحله است. مرحله‌ی اول می‌گوید: موعظه، موعظه را گفتیم بیدار سازی است. بیدار شو، از غفلت بیرون بیا. آدم وقتی بیدار شد، متوجه عیب‌ها می‌شود باید سراغ شفا برود. اول بیدار سازی است، بعد سالم‌سازی. بعد وقتی عیبش را فهمید، بیدار شد، عیبش را هم فهمید، سراغ سالم‌سازی رفت، «هُدىً» هدایت می‌شود. وقتی هم هدایت شد، رحمت خدا را دریافت می‌کند. یعنی بیدار شو. عیبت را فهمیدی؟ اصلاح کن. اصلاح شدی؟ هدایت می‌شوی. هدایت شدی؟ رحمت خدا را دریافت کن. یعنی اینها مرحله مرحله است. مثل اینکه می‌گوییم: ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان، دانشگاه. اینطور است.

2- موعظه در کنار استدلال و جدال

موعظه برای همه خوب است. برای یکسری از افراد باید منطقی صحبت کرد. استدلال خیلی کار ندارد. ولذا می‌فرماید: اگر خواستی دعوت کنی، راه دعوت این است. «ادْعُ» یعنی دعوت کن. «إِلى‏ سَبیلِ رَبِّک‏» (نحل/125) به راه خدا دعوت کن. به چه وسیله‌ای؟ 1- «بِالْحِکْمَهِ» اول حکمت. حکمت یعنی استدلال. بعد می‌گوید: «وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَه» موعظه‌ی خوب، بعد می‌گوید: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/125) یعنی جدال «بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ». حکمت، ببینید کنار حکمت چیزی نیست. ولی موعظه کنارش چیز است. موعظه‌ی حسنه! جدال را می‌گوید: احسن. این یعنی چه؟ یک آیه‌ی قرآن است. می‌گوید: اگر خواستید مردم را دعوت کنید، با حکمت دعوت کنید. با موعظه‌ی نیکو دعوت کنید. با جدال خیلی خیلی خوب.

موعظه‌ی خوب، جدال خوب خوب! فرقش چیست؟ حکمت خوب و بد ندارد. تمام انواع استدلال خوب است. ولذا حکمت چیزی کنارش نیست. مثلاً شما نمی‌گویی: یک آب کمرنگ بیاور. چون آب اصلاً رنگ ندارد. ولی می‌گویی: یک چای کمرنگ بیاور. حکمت دو رقم نیست. استدلال است. استدلال هرطور باشد نمره‌اش بیست است. شما نمی‌گویی: قند شیرین بیاور. مگر قند بدون شیرینی هم داریم؟ استدلال حکمت است. اما موعظه نه. موعظه خوب داریم، موعظه بد هم داریم. بعضی‌ها موعظه می‌کنند، بد موعظه می‌کنند. یعنی با نیش، با فحش، با بداخلاقی، می‌گوید: موعظه خوب باشد.

موعظه با مؤمنین است. اما جدال طرف رقیب ما است. ضد ما است. داریم با هم مداجله می‌کنیم. چون طرف رقیب شما است، باید خیلی احسن باشی تا او را جلب کنی. پس چه شد؟ استدلال هر رقمش خوب است. موعظه خوبش خوب است. بدش خوب نیست. ولی جدال خوبش هم خوب نیست. بلکه باید خیلی خوب باشد. یکبار دیگر. حکمت همه خوب است. موعظه خوبش خوب است. جدال خوب خوبش، خوب است. یعنی جدال خوبش هم خوب نیست. چرا؟ چون آدم با کسی جدل می‌کند که رقیب او است. ضد من است. اگر ضد من است، ببینید یکوقت شما در خانه با اعضای خانه است. خوب می‌گویند: چیز خوب بگویید. اما اگر خواستی یک چیزی اتاق مهمانخانه ببری، غریبه آمده است. باید بهترین‌هایش را ببری. در خانه هندوانه‌ی خوب، خوب است. میوه‌ی خوب، خوب است. اما اگر خواستی یک کسی غریبه آمده در اتاق تو نشسته است، دیگر نباید هندوانه‌ی خوب ببری، باید بین هندوانه‌ها بهترینش را ببری.

جدال چون با آدمی است که تازه وارد است، با ما مخالف است، با ما بیگانه است، با بیگانگان نمر‌ه‌ی بیست عمل کنید. یعنی اگر شما یک چک به یک مسلمان برای سه شنبه دادی. سه شنبه انجام بده. چون سه شنبه از صبح تا شب است، اما اگر همین چک تو دست یک یهودی بود، سه شنبه صبح زود برو بده. چون او یهودی است. اول وقت بانک می‌رود، باید بگوید: بارک‌الله! مسلمان‌ها چه آدم‌هایی هستند! صبح زود چکش را داده است. با غریبه‌ها، با آدم‌هایی که… ما یکسری جاها آدم‌هایی هم که خیلی مذهبی نیستند، باید خیلی احترامشان بگذاریم. چون او خیلی مذهبی نیست. چون خیلی مذهبی نیست. آب با یک قاشق شکر شیرین می‌شود. اما اگر آب لیمو بود، آب لیمو چون ترش است، یک قاشق شکر کافی نیست. باید دو قاشق شکر بریزی.

حالا راجع به موعظه یک چیزهایی یادداشت کردم خدمت شما بگویم. تا به موعظه‌های حضرت امیر بعد از ضربت خوردن برسیم.

3- موعظه با کلمات زیبا و دل‌پسند

اول اینکه می‌گوید: حرف باید دلپسند باشد. «وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمیدِ» (حج/24) بهشتی‌ها می‌روند سراغ یک کلمه‌ای که «الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» است، «طَیِّب» قول طیّب یعنی قول دلپسند. خدا می‌فرماید: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) با مردم خوب حرف بزنید. «نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ» (زمر/23) حدیث بهترین، «قَوْلاً مَعْرُوفا» (بقره/235)، «قَوْلاً کَریماً» (اسرا/23) «قَوْلاً لَیِّناً» (طه/44) سفارش شده است.

در موعظه ساده بگویید. «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ» (سبا/46) موعظه‌ها باید کوتاه باشد. مثلاً حضرت امیر(ع) موعظه‌اش بعد از ضربت خوردنش یک صفحه است. امام جمعه به تقوا سفارش می‌کند، خطبه‌ها باید کوچک باشد. الآن خطبه‌های نماز جمعه‌ی ما خیلی طولانی است. حدیث داریم دو تا خطبه جای دو رکعت است. چون نماز ظهر چهار رکعت است. نماز جمعه دو رکعت. به جای دو رکعت دو تا خطبه. منتهی مسائل سیاسی و اجتماعی اینقدر زیاد است، که به اندازه‌ی یک رکعت وقت کم می‌آورند. اما نباید زمان طوری باشد که خطبه 50 دقیقه طول بکشد، آنوقت نماز مثلاً هفت دقیقه طول بکشد. مثل اینکه زیر پیراهنی از پیراهن درازتر باشد. و حدیث داریم زمانی می‌آید که خطبه‌ها بسیار طول می‌کشد، آنوقت امام جمعه می‌بیند خطبه خیلی طول کشید، نمازش را… حدیث داریم.

عرض کنم به حضور شما که «خیر الکلام ما لا یمل‏» (غررالحکم/ ص210) باید طوری باشد که مردم نشاط داشته باشند. من نماز جمعه می‌روم می‌بینم از نامه امام حسن مجتبی(ع) مردم بلند می‌شوند. این پیداست پایش درد گرفته است. چون آنچه مهم است اسم امام زمان را بردند، بلند شوید. این از امام چهارم، پنجم بلند می‌شود. پیداست پایش درد گرفته است. ولذا هیچ اشکال ندارد در نماز جمعه‌ها، مقداری صندلی باشد. من نمی‌دانم روی زمین نشستن را چه کسی به ما یاد داد؟ این قرآن است. بنده هم به عنوان یک معلم قرآن می‌گویم. تمام آیات قرآن می‌گوید: بهشتی‌ها روی صندلی می‌نشینند. ما همه روی زمین می‌نشینیم. آخر عمر که پای ما درد گرفت،  روی صندلی می‌نشینیم. چرا به خودمان زجر می‌دهیم؟ نماز جمعه، هر نماز جمعه‌ای، پنجاه تا، صد تا صندلی این کنار و گوشه‌ها باشد. یکی از کارهای غلطی که می‌‌‌کنیم، بعضی‌ جاها این است که در مسجدها طبقه‌ی پایین را به مردها می‌دهند. به زن‌ها می‌گویند: برو بالا! با آنکه زنها حامله هستند. مرد که حامله نیست. بعضی زن‌ها مشکل دارند بالا بروند. درد پا در زن‌ها بیشتر از مردها است. حاملگی در زن‌ها هست و در مردها نیست. بنابراین باید مراعات کرد. «خیر الکلام ما لا یمل و لا یقل» (غررالحکم/ ص210) بهترین کلام این است که نه ملال آور باشد، طول بکشد. نه اینقدر کوتاه باشد که آدم نفهمد. گاهی هم خیلی کوتاه باشد درست نیست.

گاهی باید تکرار شود. «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُون‏» (قصص/51) گاهی یکبار فایده ندارد. باید چند بار گفت که این اثر کند.

موعظه برای قرآن نیست. در تورات هم موعظه است. قرآن می‌فرماید: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَهً» (اعراف/145) در الواح تورات ما نسبت به هر چیزی یک موعظه‌ای گفتیم. هم باید نوجوان را موعظه کرد، هم باید پیرمرد را موعظه کرد. «یا بَنی‏» (لقمان/16) موعظه به نوجوان است. «یا أَبَتِ» (یوسف/4) موعظه به پیرمرد است. یعنی کسی فکر نکند چون حالا پیرمرد است، یا پیرزن است، یا خانم بزرگ است یا مادر عروس است، یا مادر شوهر است، کسی حق موعظه ندارد. همه‌ی ما به موعظه نیاز داریم.

4- درخواست موعظه از دیگران

گاهی امامان ما به مردم می‌گفتند: «عظنی» مرا موعظه کن. من این را از یکی از علمای قم پرسیدم. آیت‌الله اشتهاردی خدا رحمتش کند. گفتم که: یعنی چه که امام به مردم می‌گوید: عظنی! موعظه کن. امام هم به موعظه نیاز دارد؟ من تا این را سؤال کردم، اتفاقاً ایشان گفت: بنده هم در جوانی‌ام این سؤال را از استادم کردم. که چرا امام به مردم می‌گوید: موعظه کن. استاد من چنین گفت. گفت: هر عضوی یک عبادتی دارد. اگر آدم دائم حرف بزند، و حرف حق نشنود، گوش از عبادت محروم می‌شود. همینطور که گفتن حق برای زبان عبادت است، شنیدن حق هم عبادت است برای گوش. و ائمه می‌خواستند از گوش هم عبادت بکنند. ولذا گفته: «عظنی» و در ثانی گاهی وقت‌ها در شنیدن اثری است که در گفتن…

من خودم پای بحث تلویزیون خودم می‌نشینم. با دقت گوش می‌دهم. وقتی خودم حرف‌های خودم را گوش می‌دهم، به نکاتی می‌رسم که وقتی حرف می‌زنم آن نکات از دست من، از ذهن من می‌پرد. گاهی می‌گویم: آخ! کاش این را هم گفته بودم. شنیدن اثر دارد. بنابراین کسی نگوید: من نیاز به موعظه ندارم. هیچ اشکال ندارد یک استاد دانشگاه بیاید به بچه‌ها بگوید: دانشجوها من دوست دارم یک ربع نقاط ضعف مرا بگویید. معلم بیاید بگوید. مربی بیاید بگوید. پدر و مادر بگویند: بچه‌ها، از من عیبی سراغ دارید بگویید. چه اشکال دارد؟ گاهی بچه‌ها به چیزهایی می‌رسند که بزرگان نمی‌رسند. همه‌ی ما به موعظه نیاز داریم.

5- تقوا، اولین وصیت حضرت علی(علیه‌السلام)

خوب اولین موعظه‌ای که حضرت امیر (ع) می‌فرماید: «أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّه‏» (بحارالانوار/ج74/ص200) تقوا یعنی چه؟ تقوا یعنی خودت را حفظ کن. مثل کفش، شما چرا کفش پا می‌کنی؟ برای اینکه تیغ در پایت نرود. همینطور که کفش می‌پوشی تیغ در پایت نرود، تقوا یعنی لباسی بپوش که تیغ گناه در بدنت نرود. «أَلْبِسْنِی زِینَهَ الْمُتَّقِینَ» (صحیفه سجادیه/ص92) تقوا یعنی انسان یک حالتی دارد که نفوذ ناپذیر است. مثل دستی که چرب است. دستی که چرب است آب می‌ریزی، چون چرب است، چربی را پس می‌زند. زمینی که سفت است، کلنگ که می‌زنی سر کلنگ کج می‌شود. اما زمین سوراخ نمی‌شود. این را تقوا می‌گویند. یعنی چه؟ یعنی عزیز، یعنی نفوذ ناپذیر است.

اگر با یک عکس ما را بردند، با یک فیلم ما را بردند، با یک متلک، با یک پول، با یک رشوه، این معلوم می‌شود ما نفوذپذیر هستیم. مؤمن کسی است که رشوه‌اش می‌دهند، پس بزند. در تلفن تهدیدش می‌کنند. بگو: آقا من نمی‌ترسم. وظیفه‌ی من این است. تو هرکار می‌خواهی بکنی، بکن. می‌خواهی مرا بکشی، بکش. امام فرمود چه؟ وقتی مطهری شهید شد. فرمود: ما را بکشید! ما محکم‌تر می‌شویم.مثل میخ هرچه در سرش بزنی، بیشتر فرو می‌رود. سفت‌تر می‌شود. توپ را هرچه محکم‌تر به زمین بزنی، بلندتر می‌شود. اگر امام حسین زیر سم اسب نمی‌رفت، اینقدر گنبدش طلا و زوار پیدا نمی‌کرد. اینطور نیست که بیاییم او را بشکنیم. بیاییم او را بکوبیم.

می‌فرماید که: «أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّه‏» ای بنی، پسر جان! تو را به تقوا وصیت می‌کنم. «وَ عِمَارَهِ قَلْبِکَ بِذِکْرِه‏» (بحارالانوار/ج74/ص200) قلبت را با یاد خدا آباد کن. نگذار غافل شوی. در قرآن آدم‌های بد به چهار چیز تشبیه شدند. «کَمَثَلِ الْکَلْبِ» (اعراف/176) کلب یعنی سگ « کَمَثَلِ الْحِمارِ» (جمعه/5) حمار یعنی الاغ! عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «أُولئِکَ کَالْأَنْعام‏» (اعراف/179) انعام یعنی چهار پا. «قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَه» (بقره/74) قلبش مثل سنگ است. یعنی آدم‌های نااهل به الاغ، سگ، گاو، سنگ تشبیه شده‌اند. خوب یکجا یک  آیه داریم از این چهار تا بدتر آدم را توبیخ می‌کند. می‌گوید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعام‏» مثل گاو است. بعد می‌گوید: «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) از گاو هم بدتر هستند. اوه اوه اوه اوه… این چه کسی است که از گاو هم بدتر است؟ می‌گوید: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) آن کسی که غافل است. اصلاً نمی‌فهمد جوانی‌اش کجا می‌رود. پولش کجا می‌رود. استعدادش کجا می‌رود. نمی‌داند به چه نگاه می‌کند. گوشش کجا می‌رود؟ قلبش کجا می‌رود؟ اصلاً خودش را رها کرده است. اینهایی که خودشان را رها کردند، در اختیار موج هستند. هرچه مردم گفتند او هم می‌گوید. هرچه مردم شنیدند این هم می‌گوید. اصلاً کنترل ندارد. که این حرف حق است. باطل است. گفتنش واجب است. گفتنش حرام است. همینطور خیلی… ول ول ول! پسر جان! امیرالمؤمنین نصیحت می‌کند. روز ضربت خوردن پای سخنان امیرالمؤمنین بنشینیم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

یکی از راه‌های تربیت موعظه است. «و من وصیه له (علیه‌السلام) للحسن و الحسین (علیهم‌السلام) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله‏» (نهج البلاغه/ج17/ص5) وقتی ابن ملجم… یک نفرین کنم آمین بگویید. خدایا آن به آن بر عذاب ابن ملجم، آن به آن بر عذاب قاتلین انبیا و اوصیا آن به آن بر عذابشان بیفزا.

6- کار برای آخرت، نه دنیا

«أُوصِیکما بِتَقْوَى اللَّه‏» حسن جان، حسین جان! من که ضربت خوردم. ولی سفارش می‌کنم به تقوا. «وَ لَا تَبْغِیَا الدُّنْیَا» دنبال دنیا نروید. «وَ إِنْ بَغَتْکُمَا» دنیا هم رو به شما آمد باز شما حرص نزنید. «وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهَا» اگر دنیا از دست شما رفت، غصه نخورید. حالا رأی آوردید، آوردید. نیاوردید هم نیاوردید. تجارت تو سود کرد، سود نکرد. شورای شهر شدی، نماینده‌ی مجلس شدی، نشدی. اگر دنیا از دست تو رفت، غصه نخور.

«وَ قُولَا بِالْحَق‏» حرف حق بزنید. حرف باطل نزنید. «وَ اعْمَلَا لِلْآخِرَه» کاری که می‌کنید چشم انداز شما قیامت باشد. نه چشم‌انداز 5 ساله‌ی اول، 5 ساله‌ی دوم، نه چشم‌انداز بیست ساله، هر حرفی می‌زنید، حساب کنید که در قیامت می‌توانید جواب بدهید یا نه؟ یعنی دهان ترا باز نکن هرچه می‌خواهی بگویی. راحت آبروی مردم را می‌بریم. همینطور راحت راحت! بردند، خوردند، دزدیدند. بیا! می‌توانی ثابت کنی؟ همینطور می‌گوید.

«وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْما» ظالم هرجای کره‌ی زمین بود شما دشمن او شوید. هرجای کره‌ی زمین بود. فرق نمی‌کند افغانستان باشد، لبنان باشد، غزه باشد، فلسطین باشد، آفریقا باشد. نسبت به ظالم دشمن باشید. «وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا» هرجا مظلوم بود شما یار مظلوم باشید. «أُوصِیکُمَا» حسن جان، حسین جان! شما را سفارش می‌کنم. «وَ جَمِیعَ وُلْدِی‏» به همه‌ی بچه‌هایم. «وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏» هرکسی این نامه دستش می‌رسد، نصیحت علی این است. که چه؟ «بِتَقْوَى اللَّه‏» تقوا، خودتان را از گناه حفظ کنید. تقوا یعنی حفظ از گناه. «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم‏» کارهایتان منظم باشد. ساعت کار داشته باشید. منظم باشید. «وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُم‏» اگر دو نفر با هم قهر هستند، آنها را آشتی بدهید. «فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا» از جد شما پیغمبر شنیدم که فرمود: «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَام‏» اگر دو نفر را با هم آشتی بدهی از همه‌ی نمازهای مستحبی و از همه‌ی روزه‌های مستحبی ثوابش بیشتر است.

بعد فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَام‏» شما را به خدا، شما را به خدا به یتیم‌ها برسید. «فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُم‏» یکی در میان نه، هر روز به فقرا برسید. شکمشان را خالی نگذارید. «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُم‏» شما را به خدا، شما را به خدا، همسایه‌هایتان را در نظر بگیرید. «فَإِنَّهُ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُم‏» پیغمبر شما فرمود: همسایه، همسایه! از هر طرف چهل تا خانه‌ی همسایه! یعنی شهرک‌های کوچک، تقریباً همه همسایه می‌شوند. «مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم‏» اینقدر پیغمبر سفارش همسایه را کرد که گفتیم: لابد همسایه از همسایه ارث می‌برد. «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآن‏» (بحارالانوار/ج42/ص256) شما را به خدا، شما را به خدا به قرآن عنایت کنید. قرآن را جدی بگیرید. نه فقط تلاوت قرآن، که تلاوت هم خوب است. نه فقط تجوید، که تجوید هم خوب است. نه تدبر فقط، که تدبر هم خوب است.

امروز یک جایی بودیم. بحث بود که مثلاً چه بودجه‌ای برای چه مسأله‌ای از قرآن… ببینید آقا بگذار من یک چیزی بگویم که لااقل برای خودم و مردم حجت باشد. برای قرآن، ما و قرآن. ما و قرآن پنج تا برنامه داریم:

7- وظایف ما در برابر قرآن کریم

1- اول قرائت، به چه دلیل؟ به دلیل «فَاقْرَؤُا» قرآن می‌گوید: «فَاقْرَؤُا» قرائت کنید. 2- ترتیل، «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً» (مزمل/4) 3- تدبّر و تفسیر، چه می‌گوید؟ در قرآن می‌گوید: «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نسا/43) بدانید چه می‌گویید. 4- عمل، وقتی خواندیم فهمیدیم باید عمل کنیم. 5- تبلیغ، این چیزهایی است که راجع به قرآن هست.

حفظ قرآن چه؟ کار خوبی است. برای آدم تیزهوش! اگر کسی تیزهوش است به مغزش فشار نمی‌آید حفظ قرآن یک نعمتی است. حفظ قرآن یک نعمتی است. منتهی نه این راه‌هایی که ما می‌رویم. که حالا مثلاً بچه‌ی دو ساله را می‌فرستیم، سه ساله را می‌فرستیم قرآن را حفظ کند. یا مثلاً به او تحمیل کنیم. فشار بیاوریم. حفظ قرآن اگر تیزهوش است، علاقه دارد، حفظ کند. حفظ قرآن پنج شرط لازم دارد. 1- تیزهوش باشد. 2- علاقه به حفظ داشته باشد. اگر بچه علاقه ندارد، به او فشار نیاورید. تیز هوش باشد، علاقه به حفظ داشته باشد. 3- از آیات کوچک حفظ کند. آیات دو کلمه‌ای، سه کلمه‌ای. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ» (محمد/7) «کُلُوا مِنْ الطَیِّبات‏» (بقره/57) «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) آیات کوچولو کوچولو را حفظ کند تا کم کم. 5- ضرر به باقی کارهایش نخورد. این حفظ قرآن یک ارزش است. خوشا به حال آنهایی که حفظ هستند.

ولی اگر آمدیم بودجه‌ای برای حفظ قرآن گذاشتیم. اما عمل به قرآن چه؟ تدبر در قرآن چه؟ آمدیم برای جلد قران بودجه گذاشتیم. قرآن‌هایی چاپ کردند سیصد هزار تومان. چه ورق‌هایی! یک کسی باید بلند کند. نمی‌شود بلند کرد چون همه ورقه‌هایش… گرانترین قرآن را چاپ کردند هر صفحه‌اش خط یک نویسنده‌ای است. یعنی بیشتر با قرآن کارهای دکوری، کارهای مصنوعی، آنوقت مثلاً می‌بینی خود قرآن را نفهمیدیم؟ مثل اینها که در استخر می‌روند، دور استخر می‌دوند.

علوم قرآن ما اوه… اینقدر دکتر داریم، دکترای علوم قرآن است. ولی با اینکه دکترای علوم قرآن است، قرآن را باز نمی‌کند برای دخترش، برای پسرش، برای محله‌اش، در مسجد محله‌اش، برای جوان‌هایشان، برای فامیلشان، بسم الله الرحمن الرحیم، قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ» (رعد/32) خدا این را می‌گوید. ناسخ و منسوخ و فسخ و مسخ و نسخ و محکم و متشابه و تحدی و علوم قرآن یک سری بحث‌هایش لازم است. مثل بحث اعجاز، مثل بحث تحدّی، مثل بحث تحریف، اما افرادی داریم عمرشان را در علوم قرآن صرف کردند، اما در خود قرآن صرف نکردند. خود قرآن… مثل آدم‌هایی که می‌رفتند حسینیه‌ی جماران می‌نشستند، پنکه‌ها را می‌شماردند. بعد لامپ‌ها را می‌شماردند. بعد می‌گفت: به نظر شما حسینیه‌ی جماران چند متر است؟ می‌گفت: چهارصد متر است. می‌گفت: بیشتر است. ششصد متر هم بیشتر است. به نظر شما این پایه چند است؟ این پایه آهنی شانزده است یا چهارده؟ آهن شماره چند، چند متر است؟ چند تا موزاییک دارد؟ امام چه لباسی پوشیده است؟ تمام چیزهای حسینیه… آدم‌هایی هستند در حرم می‌روند، حرم امام رضا دستشان را چنین می‌کنند. خود امام رضا هست این نگاه به لوستر می‌کند. به همه چیز نگاه می کند به خود امام رضا(ع) نگاه نمی‌کند.

شب قدر ما دو ساعت الغوث می‌خوانیم، خوب بخوانید. یک ساعت قرآن سر می‌گیریم. اما خود قرآن شب قدر تفسیر نمی‌شود. با اینکه شب قدر شب نزول قرآن است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/1) قرآن شب قدر نازل شد. شب قدر خود قرآن سهم ندارد. مثل نانوایی که نان به همه می‌دهد، خود نانوا نان گیرش نمی‌آید. این بد است. حساب کنیم اولویت چیست.

در روستا زکات جمع می‌شود. غسّالخانه می‌سازند. می‌پرسیم آقا ببخشید، در این روستا چند نفر پارسال تا به حال مرده است؟ می‌گوید: هفت نفر! می‌گوییم: هفت تا پیرزن و پیر مرد مردند. این هفت تا غسالخانه می‌خواهد. آنوقت در این روستا هشتاد تا بچه می‌خواهند نماز بخوانند سالن ندارد. یعنی برای نماز واجب هشتاد تا نسل نو نمی‌سازند، برای هفت تا پیرزن و پیر مرد، برای مرده پیرها می‌سازند. برای زنده‌ی نسل نو نمی‌سازند. ببین اینهایی که من گفتم: که پول زکات را شورای شهر حالا الحمدلله زکات راه افتاده است، ببینید اولویت چیست؟ ببینید اولویت چیست؟ قرآن می‌گوید: زکات اولین سهمش «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین‏» (توبه/60) خرج اول باید خرج گرسنه‌ها شود. زکات را بدهیم پنج هزار تا دختر را عروس کنیم. پنج هزار تا جوان را داماد کنیم. یک مشکلاتی را حل کنیم. زمین ورزش تربیت بدنی بودجه دارد بسازد. حفظ قرآن واجب نیست. ما پول بدهیم مثلاً قرآن حفظ کند. آموزش قرآن مهمتر از حفظ قرآن است. خیلی خوب وقت ما تمام شد.

«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآن‏»، «اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ» نماز، نماز عمود دین شما است. «اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُم‏» (بحارالانوار/ج42/ص256) وقت تمام شد.

خدایا به آبروی امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین(ع) خیلی کمال دارد. هیچ جا «فُزتُ» نگفت. هزار باب علم «فُزتُ» نگفت. شوهر زهرا(س)، داماد پیغمبر، پدر حسن و حسین (ع)، در جبهه‌ها، یکجا گفت«فُزتُ» وآن وقتی که ضربت خورد. حالا رستگار شدم. منتظر شهادت بود. خدایا آنهایی که حق امیرالمؤمنین را غصب کردند. آنهایی که… ولذا قاتل علی(ع) هم یکی نبود. قاتل علی آن که مستقیم بود، ابن ملجم بود. یک نفر بود. اما می‌گویند: شب نوزدهم نگو «اللهم العن قاتل علی» می‌گوید بگو: «اللهم العن قَتَلَهَ» یعنی قاتلین! پیداست یک نفر زد و یک گروهی هم حمایت کردند.

خدایا قاتلین انبیا و اوصیا را بر عذابشان بیفزا. ما را از بهترین شیعیان امیرالمؤمنین و طرفداران امیرالمؤمنین(ع) قرار بده. زیارتش را با معرفت در دنیا، و شفاعتش را در آخرت نصیب همه‌ی ما بفرما. قلب فرزندش حضرت مهدی (ع) را از ما شاد بفرما. به آبروی امیرالمؤمنین که خیلی پیش تو آبرو دارد، هرکس می‌خواهد ببیند علی چه کسی است، این است. شب‌ها هزار رکعت نماز می‌خواند با توجه. ما در کل نود سال عمرمان یک دقیقه یک رکعت نماز با توجه نخواندیم. او هزار رکعت نماز با توجه، ما یک رکعت نماز، در کل عمرمان با توجه نخواندیم. این فقط نماز ما است. حالا روزه و جبهه و سواد و تقوا و اخلاص و همه چیز را کنار می‌گذاریم. فقط نمازمان را قیاس کنیم، ما یک میلیاردم علی(ع) در نماز هم نیستیم. خدایا از صفات این اولیای خدا بهره‌ای، ذره‌ای از این صفات نصیب ما هم بفرما. هرچه شب قدر برای خوب‌ها مقدر می‌کنی، به آبروی امیرالمؤمنین برای همه‌ی ما مقدّر بفرما. همه‌ی ما نیاز به موعظه داریم. یکی از راه‌های تربیت موعظه است. عارتان نشود. خانه‌ی یک عالم ربانی بروید. یک استاد، یک پیرمرد، یک آدم پاک و متقّی بگویید: آقا موعظه کن. گاهی کلمات ساده، افراد بزرگ را تکان می‌دهد. لازم نیست بحث‌ها علمی و فنی باشد. گاهی یک کلمه‌ی کوچک یک نفر را تکان می‌دهد.    

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment