مقایسه راه‌های گریز از کیفر در دنیا و آخرت

1- راه‌های گریز از کیفر در دنیا
2- علم و احاطه خداوند بر اعمال بندگان
3- نفی رشوه و فدیه در دادگاه قیامت
4- ثبت همه اعمال کوچک و بزرگ در پرونده انسان
5- قطع همه اسباب و دوستی‌ها در قیامت
6- حضور گواهان متعدد در دادگاه قیامت
7- کیفر گناهان مشمول مرور زمان نمی‌شود

موضوع: مقایسه راه‌های گریز از کیفر در دنیا و آخرت

تاریخ پخش: 04/06/88

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحثی را دیشب به ذهنم آمد و یکی از دوستانم کمک کرد، و صبح هم تکمیل کردیم این است که در دنیا آدم یک طوری می‌تواند از قانون فرار کند. بیست راه گریز در دنیا هست که آدم می‌تواند جیم شود. راه گریز از قانون! ولی یکی از این بیست تا در قوانین الهی و خدا نیست. حالا من این بیست تا را می‌نویسم، و بعد هم راه‌های گریز.

1- راه‌های گریز از کیفر در دنیا

 بسم الله الرحمن الرحیم، راه‌های گریز از کیفر در دنیا.

1- مخفی شدن؛ اگر یادتان باشد صدام در یک سوراخی پنهان شده بود که رفتند او را بیرون کشیدند. آدم یک جایی پنهان شود. 2- رشوه 3- پارتی

4- جایگزین کردن؛ یعنی مشابه سازی. باز صدام چند تا قیافه در عراق پیدا کرده بود، شکل خودش بود. گاهی مثلاً آنها را می‌فرستاد و جایگزین می‌کرد. یا پلیس راه ماکت ماشین را می‌گذارد، راننده‌ها فکر می‌کنند پلیس است. یا کشاورزها عکس یک مجسمه‌ی آدم را می‌گذارند، که مثلاً کلاغ‌ها فکر می‌کنند که این آدم است. یک چیزی را جایگزین می‌کنند.

5- محو پرونده؛ اصلاً صورت پرونده را محو می‌کند. پرونده را مثل لانه‌ی جاسوسی وقتی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام اول انقلاب، خیلی از شما هم متولد نشده بودید. جمعی از دانشجویان مسلمان پیرو امام رفتند سفارت آمریکا را گرفتند. آمریکایی‌ها تا دیدند که انقلابی‌ها آمدند سفارت را بگیرند، یک مشت پرونده‌ها را در این ماشین‌ها ریختند، ماشین‌های خرد کنی، مثل اینکه گوشت را چرخ می‌کنند. چرخ گوشت گوشت را چرخ می‌کند، اینها را همینطور، این پرونده‌ها را نخ نخ کردند. البته بعد بعضی از این دانشجویان نشستند این نخ‌ها را باز به هم چسباندند و یک چیزهایی کشف کردند. ولی اصلاً آدم می‌تواند پرونده را جِر می‌دهد و پاره می‌کند. محو پرونده!

6- دوستان؛ می‌آیند مثلاً آستینی بالا می‌کنند و کارهایی می‌کنند.

7- مسئولین؛ دست به اقدامی می‌زنند.

8- فرزندان و اموال؛ آدم از راه بچه‌هایش و پولش یک کاری می‌کند فرار کند.

9- عذرخواهی؛ برای اینکه از یک کیفر فرار کند معذرت خواهی می‌کند.

10- گاهی اشتباه مأمورین؛ این مأمورینی که این پرونده را ساختند، ممکن است اشتباه کرده باشند. شماره‌ی ماشین را غلط برداشته باشند. بالاخره وقتی یک مأمور اشتباه بکند، شما از کیفر فرار می‌کنی. می‌گویی: خوب شد اشتباه کرد. به خاطر اشتباه مأمور مجرم فرار می‌کند.

11- گاهی شاهد فراموش می‌کند. می‌گوییم: تو شاهد بودی. می‌گوید: یادم نیست. نوشته پاک می‌شود.

12- نوشته پاک می‌شود. خط خوردگی پیدا می‌کند و از اعتبار می‌افتد.

 13- گاهی تراکم پرونده، اینقدر پرونده‌ها زیاد است که خود قاضی وحشتش می‌گیرد، مثل اتاق‌هایی که مثلاً یک سالن بایگانی است. پرونده‌ها زیاد که شد طرف حوصله‌اش سر می‌رود.

14- گاهی مرور زمان، با مرور زمان یک چیزی پاک می‌شود. مثل اینکه مثلاً سنگی به سر آدم می‌خورد درد می‌گیرد آنوقت سنگ که خورد آدم عصبانی می‌شود از دست آن کسی که زده است. بعد از یک مدتی می‌گذرد دیگر دردش تمام می‌شود، آن هم آدم فراموش می‌کند. یعنی با مرور زمان فراموش می‌شود. گاهی می‌گویند: زندان جا نیست. می‌گوید: بابا اینها را آزاد کنید. زندان جا نداریم. این هم یکی.

15- مثلاً آدم می‌خواهد از کیفر فرار کند می‌رود وابسته به یک کشوری می‌شود. به یک سفارتخانه‌ای، مثلاً به سفارت‌ها پناهنده می‌شود، سفارت‌خانه‌ها.

16- گاهی رژیم عوض می‌شود. این را گرفتند زندان کردند، رژیم عوض می‌شود این را از زندان آزادش می‌کنند. رژیم عوض می‌شود.

17- گاهی طرف انکار می‌کند. می‌گوید: اصلاً من نبودم. از بیخ منکر می‌شود و به خاطر انکار فرار می‌کند.

18- گاهی قانون عوض می‌شود. اول قانونی بود که ایشان مثلاً شش ماه حبس برود، بعد می‌آیند قانون را عوض می‌کنند می‌گویند: نه، بیست روز حبس شود. یا مثلاً اصلاً این جرم حبس ندارد. قانون عوض می‌شود.

یا فامیل دست و پا می‌کنند. بالاخره در دنیا اینها بیست تا را که من نوشتم ممکن است بیست تا دیگر هم باشد. در دنیا راه‌هایی هست برای اینکه آدم پنهان شود، و از کیفر فرار کند.

2- علم و احاطه خداوند بر اعمال بندگان

خوب حالا سراغ قرآن بیاییم. آیا در تشکیلات خدا هم همینطور است؟ اما مخفی شدن، می‌شود مخفی شد؟ قرآن می‌گوید: از دست خدا می‌خواهی مخفی شوی؟ «لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ»، «لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْض‏ وَ لا فِی السَّماء» (آل‌عمران/5) یعنی نه در زمین چیزی مخفی می‌ماند نه در آسمان. برای چه در بازار یا خیابان کلاهبرداری کردی؟ برای چه این را گول زدی؟ حالا به دختر می‌گویی: من یک خانه دارم. نمی‌دانم سرمایه دارم. چه دارم، چه دارم. چه دارم. با این حرف‌ها دختر را گول زدی. با یک حرف‌هایی مشتری را گول زدی. با یک حرف‌هایی، بالاخره… قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: «وَ اللَّهُ» یعنی خدا «مُخْرِجٌ» خارج می‌کند، «ما کُنْتُمْ تَکْتُمُون‏» (بقره/72) هرچه در دلت باشد خدا لو می‌دهد. حالا هرچه هم بگویی: کاهو کاشتم. کاهو کاشتم. برگش که در می‌آید معلوم می‌شود کاهو نیست اسفناج است. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُون‏» خدا لو می‌دهد. نمی‌شود یک چیزی بماند. من اگر کاشانی هستم، خواستم یزدی و اصفهانی حرف بزنم، یا یک شهر دیگر، بالاخره وسط حرف زدنم یک کلمه کاشانی می‌گویم همه می‌فهمند کاشانی هستم.

 کسی که ایمان به خدا دارد، نباید کلاهبرداری کند. چرا این کلمه‌ی دروغ می‌گویی، می‌گویی: من شما را دوست دارم. خوب فردا معلوم می‌شود نخیر دوست نداری. کلاهبرداری کردی. نمی‌شود مخفی شد. «لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْض‏ وَ لا فِی السَّماء» خدا می‌داند و خدا هم که می‌داند گفته: لو می‌دهم. برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند فکر کردند تمام شد. دیدید خدا چطور «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِه‏» (یوسف/21) اینکه خواندم آیه‌ی قرآن بود. ترجمه‌اش را می‌فهمید. شما دبیرستانی هستید. «وَ اللَّهُ غالِبٌ» یعنی خدا غلبه می‌کند. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِه‏» خدا بر امرش، بر برنامه‌هایش غالب است. همه جمع شوند یک نفر را نگه دارند خدا نخواسته باشد پایین می‌افتد. همه جمع شوند یک نفر را محو کنند، خدا نخواسته باشد… امام حسین را که کشتند، گفتند: یک کاری کنیم دیگر اصلاً محو شوند. گفتند: چه کنیم؟ گفتند: خیمه‌هایش را هم آتش بزنید. بر بدنش هم سم اسب بتازانید که دیگر گوشتش با خاک یکسان شود. بعد جای قبر امام حسین را هم شخم بزنید کشاورزی کنید. یعنی خیمه‌اش را محو کنید. بدنش را محو کنید. قبرش را هم محو کنید. حالا مثلاً امام حسین محو شد؟

 زلیخا همه‌ی درها را بست که هیچ‌کس نفهمد. همه فهمیدند!می‌خواست هیچ‌کس نفهمد همه فهمیدند. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِه‏» این آیه یادتان نرود. یادتان بماند. آیات دو کلمه‌ای را حفظ کنید. الله را که می‌دانید چیست. «غالب» هم فارسی است. می‌گوییم: فلانی غالب شد. «عَلى‏ أَمْرِه» «علی» یعنی چه؟ «امر» هم یعنی امر. خدا بر امورش، خدا بر امورش غالب است. یعنی اگر خدا طراحی کند، با کلک‌های شما حل نمی‌شود. تمام ابرقدرت‌ها خواستند شاه را نگه دارند. تمام دنیا از صدام حمایت کرد.

3- نفی رشوه و فدیه در دادگاه قیامت

2- رشوه؛ در دنیا گاهی آدم رشوه می‌دهد. البته رشوه را گاهی اسمش را عوض می‌کنند. هدیه می‌کنند. به مناسبت سالروز تولد گل می‌برند. شیرینی می‌برند. تبریک می‌گویند. استقبال، بدرقه، یک کسی نصب می‌شود تبریک می‌گویند. یک کسی فوت می‌شود تسلیت می‌گویند. انواع رشوه‌های پیدا و ناپیدا. بعضی رشوه‌ها پیدا نیست. پیدا نیست.

قرآن می‌فرماید که: «یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنیهِ» (معارج/11) مجرم روز قیامت علاقه‌مند است که بگوید: آقا بچه‌های مرا بگیرید. «یَفتَدی» یعنی «فدیه» یعنی این پیشکش. بابا بچه‌ی من پیشکش شما، بچه‌ی مرا بگیر در جهنم بیانداز، من را نجات بدهید. «بِبَنیهِ» بچه‌اش. «وَ صَاحِبَتِهِ» همسر مرا بگیر و من را رها کن. «وَ أَخِیه» (معارج/12) برادرم را بگیر و من را رها کن. «وَ فَصِیلَتِهِ الَّتىِ تُْوِیه‏» (معارج/13) فامیل‌های مرا بگیر و مرا رها کن.‏ «وَ مَن فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» (معارج/14) این را شما معنا کنید. «مَن فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» یعنی؟ همه‌ی کسانی که در زمین زندگی می‌کنند همه را بگیر و مرا تنهایی آزاد کن. «ثمُ‏َّ یُنجِیه‏» خطاب می‌رسد «کلاََّ» اینجا اینطور نیست که کسی را جایگزین کنیم. کسی جایگزین نمی‌شود.

پارتی، «لا تَنْفَعُها شَفاعَه» (بقره/123) قرآن می‌فرماید که: در قیامت شفاعت هست اما بعضی‌ها شفاعت شامل حالشان نمی‌شود. امام صادق دقیقه‌های آخر عمرش فرمود: کسی نماز را سبک شمارد، ما شفاعت او را نمی‌کنیم. فکر نکنید اگر دسته راه انداختید، عاشورا خرج دادید. هیئت راه انداختید. دخترها را جهازیه دادید. به فقرا کمک کردید. نمی‌دانم به فلانی وام دادید. تمام کارهای خیر را بکنید، اگر نماز را سبک شمارید، قبول نیست. نیست، نیست. این مثل را احتمالاً بارها شنیده‌اید. اگر پلیس راه جلوی شما را بگیرد، بگوید: آقا گواهینامه‌ی رانندگی می‌خواهم. شما هر رقم گواهینامه به به او بدهی که من پزشک هستم. من وکیل هستم. وزیر هستم. سفیر هستم. جزء خبرگان هستم. نمی‌دانم گذرنامه سیاسی دارم. دیپلمات هستم. هر رقم گواهی و گذرنامه و کارتی نشان پلیس بدهی، اگر گواهینامه‌ی رانندگی نباشد ماشینت را توقیف می‌کند. هر کار خیری بکنید نماز نباشد، متوقّف هستیم. نماز مثل سوزن است. سوزن فرو رفت، نخ هم فرو می‌رود. سوزن ایستاد دو تا کشتی هم نخ باشد می‌ایستد. شما دو تا کشتی نخ را به یک سوزن بند کن. اگر سوزن ایستاد نخ هم می‌ایستد. «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» (بحارالأنوار/ج80/ص25) مسئله‌ی نماز… شما بهترین نامه‌ها، بهترین خط‌ها، بهترین قلم‌ها، بهترین مطالب را بنویسید. تا این تمبر پشت آن نچسبد دولت این نامه را به مقصد نمی‌رساند. بگو: آقا می‌دانی پاکتش چند است؟ می‌دانی خط بوعلی سینا است. می‌دانی با آب طلا نوشته شده است؟ می‌دانی کلماتش همه کلمات حکمت است؟ می‌گوید: بوعلی سینا نوشته، با آب طلا هم نوشته،به بهترین کاغذ نوشته، بهترین مطلب نوشته، اما این پاکت تمبر ندارد. تمبر ندارد. تمبر دین نماز است. خوب این هم برای پارتی. 

جایگزین؛ آقا این را عوض من بگیر. دو تا برادر یک شکل بودند. یکی در کوچه می‌آمد بچه‌ها را می‌زد. آنوقت فرار می‌کرد و در خانه می‌رفت. بچه‌ها هم که کتک خوردند گفتند: خوب بیرون می‌آید او را می‌زنیم. آنوقت در خانه می‌آمد به او می‌گفت: بیرون برو. برادرش را به هوایی بیرون می‌کرد، بچه‌ها هم برادر را می‌گرفتند و می‌زدند. چون اینها شکل هم بودند، او کتک می‌زد در خانه می‌رفت. او که می‌رفت به آن یکی می‌زدند. جایگزین، در دنیا می‌شود… جایگزین در قرآن هم هست. یهودی‌ها حضرت عیسی را گرفتند اعدام کنند. یک صلیبی درست کردند که عیسی را به دار بکشند و قرآن می‌گوید… فکر هم کردند او را کشتند. قرآن می‌گوید: «وَ ما قَتَلُوه‏» عیسی را نکشتند. «وَ ما صَلَبُوهُ» به دار هم نزدند. «وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» (نساء/157) یک کسی مشابه عیسی پیدا کردند خیال کردند این، آن است. خیال کردند این، آن است. جایگزین شد.

در احد هم یک چنین مسئله‌ای تقریباً رخ داد. یک جوانی در جنگ احد شهید شد. گفتند: «قُتِلَ محمد» پیغمبر شهید شده است. مسلمان‌ها پا به فرار گذاشتند. آیه نازل شد. «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم‏» (آل‌عمران/144) حالا گیرم پیغمبر کشته شود، شما باید فرار کنید؟ یعنی باید نظام اسلامی نظامی باشد که حتی اگر رهبرش هم رفت، نظام از هم نپاشد. باید سیستماتیک باشد. نباید یک چیزی بند به یک نفر باشد که اگر این بود هست، اگر این نبود نه. باید قانونمند باشد. هدفمند باشد. تشکیلاتی باشد. اساس‌مند باشد. اگر هر تشکیلاتی بند به یک شخص خاصی است که اگر او رفت تشکیلات هم برود این پیداست که درست نیست. باید روی پای خودش بایستد. قرآن می‌گوید: جامعه‌ی اسلامی، «استَوی» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِه‏» (فتح/29) یعنی روی پای خودش بایستد.

جایگزین نمی‌شود. «لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً» (بقره/148) هیچ کسی به جای هیچ‌کسی کیفر داده نمی‌شود.

4- ثبت همه اعمال کوچک و بزرگ در پرونده انسان

یکی دیگر از بین بردن پرونده، در دنیا می‌شود پرونده را از بین برد. آدم یک پولی بدهد، بگوید: این پرونده را در این ماشین خرد کن‌ها بریز. لقمان به پسرش می‌گوید: پسر جان! «إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ» (لقمان/16) اگر یک دانه از یک خردلی، حالا خردل کوچکترین واحد است که عرف می‌فهمد. حالا باید امروز اتم گفت. اگر یک خردلی «فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَهٍ» زیر سنگ باشد. «أَوْ فِی السَّماواتِ» در آسمان‌ها باشد. «أَوْ فِی الْأَرْضِ» در عمق زمین باشد. یک سر سوزن چیزی باشد، «یَأْتِ بِهَا اللَّهُ» خدا می‌آورد. قدیم در بحث معاد می‌گفتند: اگر یک انسان مجرمی را سگ خورد. سگ هم مرد، او را گرگ خورد. گرگ هم مرد. او را شیر خورد. اینها همه همدیگر را خوردند. روز قیامت خدا چه می‌کند؟ اینها را چطور… این سلول‌های بنیادی، البته از قدیم هم مثل بود. شما درخت انگور را یک شاخه انگور را قلم، قلم می‌کنی. یک قلم کوچکش را به اندازه‌ی نصف قلم مداد بکاری از همان یک قلم یک درخت انگور درست می‌شود.

بنابراین یک دانه سلول کافی است برای اینکه ما درست شویم. لازم نیست همه‌ی 80 کیلو باشد. تا قیامت خدا از این هشتاد کیلو آدم درست کند. این هشتاد کیلو را سگ بخورد. سگ را گرگ بخورد. گرگ را شیر بخورد. همه همدیگر را بخورند.یک تک سلول، یک تک سلول کافی است برای اینکه دوباره خداوند انسان را بیافریند. پرونده از بین نمی‌رود.

دوستی می‌تواند کار بکند؟ قرآن می‌فرماید: «لا بَیْعٌ فیهِ» داد و ستد نیست «وَ لا خُلَّه» (بقره/254) خلیل یعنی دوست. ابراهیم خلیل الله، خلیل یعنی دوست. «خُلّه» خلیل، دوست. «وَ لا خُلَّه» دوستی به درد نمی‌خورد. بی‌خود ما دینمان را به خاطر دوستان از بین می‌بریم. حالا دوستمان چنین گفت، من هم در رودروایسی گیر کردم. این از من یک چنین تقاضایی کرد. در رودروایسی گیر کردم. خجالت کشیدم. مرز دوستی باید تا مرز حلال و حرام باشد. اگر رسید که این دوستی سبب گناه می‌شود، دوستی قیچی شود. امام یک رفیق بیست ساله داشت. رفیق امام فحش مادر به نوکرش داد. ظاهراً مثل اینکه امام صادق بود. یا امام باقر بود. به مادر، این رفیق امام به مادر نوکرش فحش داد. گفت: مادر فلان. امام او را نگاه کرد و گفت: فحش مادر دادی؟ گفتی: مادر فلان؟ گفت: آقا مادرش مسلمان نیست. گفت: حالا اگر مسلمان نباشد می‌شود گفت: زناکار؟ بالاخره اگر یهودی باشد، مسیحی باشد، هر دینی داشته باشند یک ازدواجی دارند. آنها هم برای خودشان یک مراسمی دارند. نمی‌شود نسبت زنا داد. امام فرمود که: بیست سال است با تو رفیق هستم، فکر می‌کردم دین داری. حالا که دهانت اینطور باز است، که راحت می‌گویی: فلانی لواط کرد. فلانی زنا کرد. من از رفاقت با شما معذور هستم. دنبال کارت برو! بیست سال است رفیق هستیم. باشد. رفاقت در مرز دین است. آقاجان این حرفی که می‌زنی غیبت است. خواهش می‌کنم چیزی نفرمایید. ما که نمی‌توانیم به خاطر رفاقت، رفقا چقدر به درد ما می‌خورند؟ در دعای جوشن که شب‌های قدر ماه رمضان حالا این بحث را هم شما ماه رمضان 88 گوش می‌دهید، در شب قدر یک دعای جوشن را می‌خوانیم، یکی از جملات می‌گوید: «یا نِعمَ الرَّفیق» رفیق خوب خداست. باقی رفقا رها می‌کنند و می‌روند.

یکسال مکه بودم. دو سه روز ما باید پشت مکّه باشیم. بیابان منا، چسبیده به مکه است. حاجی‌ها آنجا مراسمی دارند. برای سر تراشیدن و گوسفند ذبح کردن و اینها… یک مسیر طولانی را داشتیم می‌رفتیم، بند کفش من پاره شد. چون آنجا نباید روز اوّل روی پا پوشیده باشد. ولذا کفش‌هایی پا می‌کنیم که پشت پا هم باز باشد. بند کفش پاره شد. روی آسفالت‌ها راه می‌رفتیم. هوا هم حدود 50 درجه، آسفالت‌ها داغ. این کف پا می‌سوخت و بالا می‌پریدم. ایرانی‌ها هم من را می‌دیدند. سلام آقای قرائتی! سلام! سلام! سلام! مرتّب می‌آمدند، می‌بوسیدند. سلام و علیک می‌کردند. التماس دعا می‌کردند. من هم مرتب می‌پریدم. یک نفر یک دمپایی به من نداد. در تلویزیون ایران هستم، همه هم مرا می‌شناسند. کف پایم هم سوخت، کسی به من دمپایی نداد. البته من هم داشته باشم به او نمی‌دهم. نه اینکه حالا مردم آدم بدی باشند. آنجا هرکسی به فکر خودش است. بنابراین دوستی‌ها باید ملاحظ شود که لذّت‌ها و دوستی‌ها… گاهی وقت‌ها مثلاً نه ما با ایشان دوست هستیم. خوب، دوستی خوب نماز نمی‌خواند. یک کاری کن که نماز بخواند. گوش به حرف من نمی‌دهد. دلاّلی کن ببین به حرف چه کسی گوش می‌دهد. خیلی از من پرسیدند که مثلاً فلانی شوهر من است، یا همسر من است. یا برادر من است. برادر خانم من است. پسر دایی من است. پسر عمو من است. هم‌شاگردی من است. در خوابگاه دانشگاه با هم هستیم. او راجع به نماز سرسنگین است. چه کنم؟ می‌گویم: آقا حرف شما اثر دارد وظیفه داری روی آن کار بکنی. اگر اثر ندارد ببین این به چه کسی علاقه‌مند است. ممکن است به حرف تو گوش ندهد، ولی گوش به حرف استاد دانشگاه بدهد. او را دوست دارد. شما به آن استاد دانشگا بگو: آقا این شاگرد شما، شما را دوست دارد. از این دوستی‌ات استفاده کن. او را بخواه، ببین مشکل او چیست. اسرار نماز را نمی‌داند، برایش بگوید. نماز بلد نیست، خوب به او یاد می‌دهیم. خجالت می‌کشد، خوب ببینیم مشکلش چیست. خانواده اش نمی‌خوانند او هم نخوانده است. گیری دارد. آقا را قبول ندارد، مسجد نمی‌آید. به هر حال اگر شما رفیق هستی باید رفیقت را انقاذ غریق کنی. اگر یک زنبوری روی دست رفیقت می‌نشیند، می‌گویی: زنبور! اگر یک عقرب و ماری در اتاق رفت، اگر دوستش داری نعره می‌کشی. چطور مثلاً این از خدا جدا می‌شود شما نعره نمی‌کشی؟ دوست آن است که «اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیک» (بحارالانوار/ج72/ص102) آن دوست‌هایی که تذکّر می‌دهند و به گریه‌ات می‌اندازند. آن دوست است. تو یک جک می‌گویی، او هم یکی دیگر می‌گوید. تو یک جک می‌گویی، او هم یکی می‌گوید. همینطور دو ساعت می‌نشینید همدیگر را می‌خندانید. اما عیب‌های همدیگر را اصلاح نمی‌کنید. آقا نمره‌ات در این درس ضعیف است. آقا این کلمه‌ خوب نبود. این فکر تو درست نیست. اگر دوست به دوست تذکر ندهد، دوست خوبی نیست. امام صادق فرمود: بهترین دوست من آن کسی است که به من تذکّر بدهد.

5- قطع همه اسباب و دوستی‌ها در قیامت

اسباب چه؟در دنیا می‌شود از راه اسباب فرار کرد. ولی قرآن می‌گوید: «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب‏» (بقره/166) تمام اسباب قطع می‌شود. یعنی آنجا هیچ دستگیره‌ای نیست که شما را نجات بدهد. مال و اولاد چه؟ قرآن می‌گوید: «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعرا/88) نه اولاد به درد تو می‌خورد، نه بچّه. عذرخواهی می‌کنیم. در دنیا گاهی می‌شود از کیفر فرار کرد، عذرخواهی کنیم. بنده اینجا دیر آمدم گفتم: آقا من معذرت می‌خواهم. بالاخره آدم با عذرخواهی می‌تواند از کیفر مردم، از انتقاد، از توبیخ فرار کند. آنجا هم می‌گویند: اصلاً اجازه نمی‌دهیم عذرخواهی کند. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «لا یُؤْذَنُ لَهُم‏» (مرسلات/36) به اینها اذن داده نمی‌شود. «فَیَعْتَذِرُون‏» (مرسلات/36) تا عذرخواهی کنند. اصلاً اجازه نمی‌دهیم حرف بزنند. «لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُون‏»

اشتباه مأمورین، گاهی ممکن است مأمورین شماره را اشتباه بکنند. به خاطر اشتباه مأمورین قرآن می‌فرماید که: «وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط» (بروج/20) خداوند تسلّط دارد. در دعای کمیل یک جمله هست، می‌گوید: خدایا تو به فرشته‌ها گفتی بنویسند. اما «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ من ورائهم» این مدیریت الهی است. این آقایان دکترای مدیریت، این جمله را عنایت کنید.آقایانی که در رشته‌ی مدیریت درس می‌خوانند، مدیریت این است که کار را به اهلش بسپارید در عین حال بالای سرشان هم نظارت کنید. این مدیریت خدا است. در دعای کمیل می‌گوید: «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ من ورائهم» نباید گفت: ایشان آدم عادلی است، پس به وظیفه‌اش عمل می‌کند. بله ممکن است عادل باشد، ولی چیزی از دستش در برود. «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ من وَرائِهِم و الشاهِدَ لما خَفی عَنهُم» شاهدی «لما خَفی عَنهُم» یعنی هرچه از فرشته‌ها مخفی شد، فرشته‌ها معصوم هستند. هرچه خدا گفت گوش می‌دهند. هرچه خدا خواست عمل می‌کنند. اما در عین حال فرشته ممکن است چیزی از دستش در برود. مردم که از فرشته بهتر نیستند. آدم خوبی است ولی غافل شده است.

6- حضور گواهان متعدد در دادگاه قیامت

خوب در دنیا ممکن است شاهد فراموش کند، بگوید: آقا من یادم نمی‌آید. آقا تو شاهد نبودی که پول را گرفتیم. پول را دادیم. تو نبودی؟ می‌گوید: من یادم نیست. ولی در قیامت یک شاهد نیست که بگویی: یادم رفت. «یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهاد»، «الْأَشْهاد» یعنی چند شاهد. زمین شهادت می‌دهد. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزله/1) تا می‌گوید: «یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزله/4) یعنی زمین حرف می‌زند. چطور شما نوار درست کردی حرف می‌زنی. زمین حرف می‌زند. زمین حرف می‌زند. زمان حرف می‌زند. فرشته حرف می‌زند. پوست انسان حرف می‌زند. قرآن می‌گوید: روز قیامت پوست حرف می‌زند. مجرم می‌گوید: چرا حرف می‌زنی؟ من اینجا بد بخت هستم. تو هم علیه من حرف می‌زنی؟ می‌گوید: دست خودم نیست. خدا مرا به حرف زدن وادار کرد.

7- کیفر گناهان مشمول مرور زمان نمی‌شود

مرور زمان، ابدا. در دنیا گاهی مرور زمان کیفر را پاک می‌کند. قرآن می‌گوید: روز قیامت صفحه‌ای باز می‌شود، انسان به این صفحه نگاه می‌کند می‌گوید: «ما لِهذَا الْکِتابِ» (کهف/49) این چه صفحه‌ای است مقابل من باز شده است؟ «لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها» (کهف/49) ریز و درشت کارهای من در این ثبت شده است. یعنی مرور زمان محو نمی‌کند. گاهی می‌گویند: زندان جا ندارد. اینها را ببخشید. الآن پلیس راه گاهی وقت‌ها آنجا که می‌ایستند پول بدهند، عوارضی، گاهی این آقایانی که پول می‌گیرند می‌بینند اوه! صف طولانی شد می‌گوید: بیایید بروید. یعنی مثلاً یک صد تا ماشین را رد می‌کند تا یک خرده صف طولانی است. گاهی می‌گویند: زندان جا نیست. خیلی خوب اینها را آزاد کنید. ولی قرآن می‌گوید: به جهنم می‌گوییم: «هَلِ امْتَلَأْتِ» (ق/30) پر شدی؟ می‌گوید: «هَلْ مِنْ مَزید» (ق/30) باز هم جا داری بفرست. البته آیه‌ای داریم جهنم تنگ است، «مَکاناً ضَیِّقا» (فرقان/13) آیه‌ی قرآن است. داریم هم جهنّم گشاد است. یا تنگ است یا گشاد. هم تنگ است هم گشاد. مثل میخ که در دیوار می‌کوبی، هر میخی جایش تنگ است. اما اگر به دیوار بگویند: جای میخ داری؟ می‌گوید: باز هم داری بفرست. یعنی دیوار جای میخ‌های فراوان دارد. گرچه هر میخی به خودی خود جایش تنگ است. ولذا در قرآن هم داریم جهنم تنگ است. هم داریم جهنم گشاد است. «مَکاناً ضَیِّقا» داریم یعنی تنگ است. «هَلْ مِنْ مَزید» یعنی گشاد است. تنگ است یا گشاد؟ قابل جمع است. هر میخی در دیوار جایش تنگ است. اما اگر از دیوار بپرسند می‌گوید: باز هم دارید بفرستید.

تغییر رژیم، رژیم عوض نمی‌شود. «وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّک‏» (الرحمن/27) انکار، «ما لَکُمْ مِنْ نَکیر» (شوری/47) کسی نمی‌تواند… تغییر قانون، «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلا» (احزاب/62) خلاصه اینکه باید مواظب باشیم در دنیا می‌شود از کیفر فرار کرد. ولی خدا حاضر و ناظر است، از کیفر الهی نمی‌شود فرار کرد. بیننده‌های عزیز ماه رمضان گوش می‌دهید. یک صفحه باز کنید. خلاف‌هایی که داریم بنویسیم. هر کدام را می‌توانیم قبل از اینکه خطر پیش بیاید عذرخواهی کنیم و خدا هم می‌بخشد و دوست دارد که توبه کنیم و قول هم داده توبه را می‌پذیرد. هم توبه را می‌پذیرد، هم توبه کننده را دوست دارد، و هم زمان برای جبران هست.

خدایا این فرصت‌هایی که دست ما می‌آید، به ما فرصت بده که طوری از این فرصت‌ها استفاده کنیم که روز قیامت حسرت نخوریم. آشنایی ما را با دین خودت و خودت و اولیاء خودت روز به روز بیشتر بفرما. هرچه شب‌های قدر ماه رمضان برای خوبان تاریخ مقدّر می‌کنی همه را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment