معیارهای انتخاب شغل -1

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»   
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

 بینندگان عزیز بحث را در آستانه تولد امام محمد باقر (علیه السلام) می‏شنوند و موضوع بحث ما هم مسئله کار و شغل است، ایجاد شغل و انتخاب کار – ایجاد اشتغال و انتخاب شغل و رشته تحصیلی – الان مشکل مهمی که خیلی از کشورها دارند و از جمله کشور ما هم دارد بیکاری است که هم مقام معظم رهبری، هم دولتمردان هم… اصلاً ناله مردم همینه و یکی… حالا ایجاد شغل یک فرهنگی هم می‏خواهد که چه شغلی، من می‏خواهم کارهای فرهنگی‏اش را بکنم کارهای اقتصادی‏اش را که انشاء الله خدا کمک کند هم مردم، هم سرمایه‏دارها، هم دولت، هم خود جوانها همت کنند ولی من به عنوان یک طلبه، یک برادر طلبه شاخه فرهنگی‏اش را می‏خواهم حل کنم.
برکات کار و تلاش در زندگی‏
ایجاد شغل برکاتی دارد وسیله سلامتی فرد، سلامتی جامعه، حفظ آبرو، ازدواج، امید، کاهش مفاسد، کاهش اعتیاد، اینها گوشه‏ای از برکات شغل است، افرادی که کار می‏کنند سالم‏تر هستند. زنهای روستایی و زنهای شهری که بسیاری از کارهایشان را با دست می‏کردند بدنشان یعنی عمومشان نه حالا دانه به دانه حساب نکنیم معمولاً مردها و زنهای روستایی سالم‏تر از شهری‏ها هستند چون کار بیشتری می‏کنند، کار سبب سلامتی است، سلامتی جامعه، جامعه‏ای که آد… آدم‏هایش کار داشته باشند آن جامعه سالم‏تر است چون آدم بیکار برای همدیگر نقشه می‏کشد، توطئه می‏کند، عمرش چراگاه شیطان است.ام سلمه توی خانه کار می‏کرد. زن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) گفتند تو زن پیغمبری چرا کار می‏کنی؟ این بانوی عزیز فرمود اگر زن بیکار باشد شیطان میدان فتنه برایش باز است مثل خلوت کردن یک دختر و پسر نامحرم یا زن و مرد اجنبی توی خانه این شیطان راه نفوذش باز می‏شود. بنابراین اگر خواسته باشیم جامعه برای همدیگر افرادش برنامه‏های بد نکشند و به هم خوشبین باشند کینه‏ها… وقتی من کار دارم پول دارم شما هم کار داری، پول داری، دلیلی ندارد من نسبت به شما حسادت بورزم، آنچه شما دارید با یک خورده کم و زیاد من هم دارم بنابراین وقتی مردم کار داشتند شغل دارند جامعه فاس… سالم است. خیلی‏ها ازدواج نمی‏کنند بخاطر اینکه کار ندارند یعنی ببینید اگر یک سرمایه‏دار دو تا جوان را برایشان ایجاد کار بکند خیلی هم سرمایه‏دار، داریم همینطور می‏بیند اِه زمین گران شده، بدون اینکه هیچ کاری بکند. بسیار هستند سرمایه‏دارهای عادّی که می‏توانند ایجاد شغل کنند.
 ایجاد شغل، زنده کردن یک انسان است‏
 خلاصه ایجاد شغل شاید بشود گفت چون آیه قرآن داریم: «من احیی نفساً فکانما احیی الناس جمیعا» (صحیح و من «احیاها فکانما احیی‏ الناس جمیعا») آیه قرآن است، یعنی هر کس یک نفر را زنده کند انگار همه مردم کره زمین را زنده کرده، کار دادن به یک جوان زنده کردن یک جوان است، زنده کردن یک جوان قرآن می‏فرماید مساویست با زنده کردن همه مردم کره زمین آیه‏اش را یکبار دیگر بخوانم: «من احیی» احیاء کند یعنی زنده کند «نفساً» یعنی یک نفر را «فکانَّما احیی الناس جمیعاً» انگار همه مردم را… حیف نیست انسان می‏تواند یک جوان را زنده کند، پولش راکد باشد، دنبال ربا برود این مال ایجاد شغل و اگر دولت بتواند این کار را بکند چه خوشبین به نظام، چه خوشبین به اسلام، چه خوشبین به دین، خوب منتهی در اینجا هم این جمله را بگویم با کمال تأسف هر کس می‏خواهد یک شغلی درست کند اینقدر قوانین – چه می‏گویند؟ – پاگیر، اینقدر قوانین هست که زجرکشش می‏کنند یعنی فرض کنید یک کسی پولی دارد می‏خواهد یک جایی کار بکند اینقدر مقررات هست که این طرف می‏گوید بابا مگر خلم؟! پولت را بده ربا خودت را درگیر می‏کنی با هزار و یک مشکل. اگر ما بدانیم کار چقدر ثواب دارد مشکلاتش را تحمل می‏کنیم همینطور که زنها می‏دانند اولادداری چقدر خوبه مشکل درد زایمانش را تحمل می‏کنند. از طرفی هم دولت هم می‏تواند خیلی از این پیچ‏ها را باز کند، خیلی از این پیچ‏ها را می‏تواند باز کند.
آموزش شنا در کنار تیراندازی‏
ما یک وقت یک نامه نوشتیم به مقامات بالا که چرا سربازهای ما توی پادگان شنا یاد نمی‏گیرند؟ آموزش تیراندازی اجباری است ولی آموزش شنا اجباری نیست چرا؟ و حال اینکه شما دکمه کامپیوتر را بزن تمام حدیث‏هایی که می‏گوید به جوانها تیراندازی یاد گیرید، کنار تیراندازی مسئله شنا را هم گفته. اصلاً حدیثی من تا حالا ندیدم که بگوید: «علّموا اولادکم الرّمایه» بچه‏هایتان را تیراندازی یاد بگیرید تمام روایتها می‏گوید: «علّموا اولادکم الرّمایه و السّباحه» یعنی هم تیراندازی، هم شنا… آن وقت کشوری که بالای آن آب است شمالش، پائین‏اش هم آب است، جنوب، کشوری که این ور و آن ورش آب است (این طرف و آن طرفمان آب است) آن وقت جوان می‏افتد توی آب مثل آجر می‏رود پائین و شنا بلد نیست. ما به همان دلیلی که دشمن هوایی داریم، دشمن خاکی داریم، دشمن آبی هم ممکن است داشته باشیم، بنابراین آموزش شنا این هم جزو آموزشها باشد. این رفت گردش کار، گردش کار که شد یک مرتبه سردارها و تیمسارهای سپاه و ارتش ما را دعوت کردند آن نفرات دانه… آن قلّه‏ها، بالاترین مقامات گفتند خوب شما هدفت چیست؟ گفتم هیچی هدفم اینکه…. ش… هدف نمی‏خواهد شنا یاد… منظور؟ بودجه گفتند آقا ما برآورد کردیم چند میلیارد پول می‏شود گفتم چه جوری برآورد کردید؟ گفت حساب کردیم هر دو هزار تا سرباز یک استخر می‏خواهد عرضش، طولش، آبش، تصفیه‏اش، سقفش، چی، چی، چی. گفتم نه آقا هیچی. گفت چه جوری؟ گفتم وقتی دفترچه سربازی می‏دهید اعلام کنید که هر سربازی شنا بلد است یک ماه زودتر مرخص می‏شود یا دو ماه زودتر این سرباز آن وقتی که الّافه، خودش می‏رود با پول خودش شنا یاد می‏گیرد، همه بچه شنا بلد است هم بودجه‏ای بر دولت… گفتندها! راست می‏گویی خندیدند، پا شدند (بلند شدند) رفتند. (ولی گاهی وقتها می‏شود یک طرحی را مفت، مفت، مفت آنکه مهم است یک جوهر است. اگر از من سؤال کنند آقای قرائتی بهترین مدیر در جمهوری اسلامی کیست؟ من کسی می‏گویم که به ذهن احدی نمی‏آید، به ذهن احدی نمی‏آید که بهترین م… مد… مدیر توی کشور او باشد حالا یک کلمه یک کلمه می‏نویسم ببینید می‏فهمید؟ معلوم نشد کیه؟ ابوترابی بهترین مدیر در جمهوری اسلامی است چطور؟ چون یک دانه خودکار، پیچ گوشتی، یک ورق کاغذ، و یک چراغ قوه نداشت. 80 هزار اسیر کتک خورده را 10 سال رهبری کرد، ضعیف‏ترین مدیر کیه؟ آن را دیگر غیبت می‏شود بگویم دور تا دورش کامپیوتر است، دور تا دورش هم دزدند توی گ… توی میدان بار یک گونی سیب‏زمینی گم نمی‏شود، اما توی بعضی مؤسسات دور تا دور کامپیوتر است، آخرش هم کشتی آهن توی دریا با آهن‏هایش گم می‏شود. مسئله امکانات حرف اول را نمی‏زند، خود آدم حرف اول را می‏زند، یک آدم پیدا کنید، یک آدم، آدم، آدم هر کجا باشد خیلی کار می‏کند. آدمهایی هستند ش… خیلی سرمایه ندارند ولی برای افراد زیادی شغل ایجاد کردند اف…راد…) افرادی هستند سر تا پا پولند اما هیچ خاصیتی ندارند مثل یک گاوصندوق منتهی این گاوصندوق گوشتیه یعنی هیچ تولیدی، سوزی، شوری. به هر حال من یک خورده راجع به انتخاب شغل صحبت کنم. 20 امتیاز من یادداشت کردم برای انتخاب شغل که این، چه شغلی ایجاد کنیم البته حالا نگوئید آقای قرائتی اصلاً شغلش این نیست خیلی خوب حالا آن کسی که می‏خواهد شغل ایجاد کند ملاکهای خوبی شغل را برایتان بگویم. آخر خیلی فرق می‏کندها! همین جایی که ما الان هستیم که مال سپاه است اردوگاه است و نمی‏دانم مال سپاه پاسدار است. همین جا با اینکه چند هکتار است سبزی‏اش را می‏روند می‏خرند هم زمین دارند، هم آب دارند، هم زمین دارند، هم دستشان خالی است. سبزی می‏خرند چرا؟ برای اینکه رفتند چمن‏کاری مصرف آب زیاد ولی باز پول هم دادند ما باید فکر کنیم چی بکاریم؟ فکر کنیم چه لباسی بدوزیم؟ فکر کنیم و فکر کنیم و فکر کنیم و 24 سال است توی تلویزیونیم به ما می‏گویند این تخته سیاه را عوض نمی‏کنی؟ می‏گویم بسمه تعالی نه. می‏گویند آقا وسایل مدرن آمده، می‏گویم می‏خواهم ثابت کنم که می‏شود 30 سال نه می‏شود 50 سال با یک تخته سیاه کار کرد، می‏شود با یک خودکار دو تا کتاب مفید نوشت).
 قصد قربت و جلب رضای خدا، محور انتخاب شغل‏
 بهترین شغلها، بهترین شغلها یکی اینکه قصد قربت بکنیم، قصد قربت یعنی واقعاً این کار را خدا راضی است این کار قرب به خداست. من دیشب یک نکته‏ای را یاد گرفتم برایتان بگویم این را دیشب یاد گرفتم. دیشب ساعت یک بعد از نصف شب… یعنی نو نو است، هنوز جایی نگفتم اللّه اکبر از این قرآن هر چی نگاه به قرآن کنی، حرف نو گیرت می‏آید (بدست می‏آوری) خسارتند آنهایی که سر و کارشان با کتابهای دیگر است و با تفسیر نیست، قرآن یک آیه دارد می‏گوید: «من یسلم» کسی که تسلیم بشود، تسلیم کند «وجهه الی اللّه و هو محسن فقد استمسک بالعروه، فقد استمسک بالعروه الوثقی» در سوره بقره دارد که «من اسلم»، «من یسلم، من اسلم»، «من اسلم وجهه لللّه» باز می‏گوید: «و هو محسن» می‏گوید: «فله اجره، فله اجره عند ربه ولا خوفاً علیهم، عند ربّه و لا خوف علیهم» فرق این دو تا چیه؟ «مَن» یعنی کسی که «مَِن یسلم، من اسلم»، «من یسلم وجهه، من اسلم وجهه، الی اللّه، لللّه» باقی‏اش «و هو محسن» این او… آیه اول می‏گوید هر کس جهت‏گیری کند «یسلم» فعل مضارع است یعنی در آینده هر کس از این به بعد جهتش، کارهایش را کار خدایی قرار بدهد،انتخاب شغل، انتخاب رشته درس، انتخاب همسر، انتخاب رفیق، انتخاب، انتخاب، هر کس جهت‏گیریش به سوی خدا باشد «و هو محسن» آدم نیکوکار باشد، جهت‏گیری فکریش هم خدایی باشد این می‏گوید: «عروه الوثقی»، «عروه الوثقی» یعنی ریسمان محکم اما خدا قول نمی‏دهدها! می‏گوید اگر جهت‏گیری‏ات درست باشد طناب محکمی را دست گرفتی «و لللّه العاقبه الامور» انشاء الله عاقبت به خیر می‏شود اما فعلاً قولی بهت (به تو) نمی‏دهیم فقط بهت (به تو) می‏گوئیم، ریسمانت محکم است، عاقبتت هم خیر است اما «من اسلم وجهه للّه» این «الی اللّه» این «للّه» فرق «الی اللّه» و «للّه» چیه؟ «للّه» یعنی صد در صد مال خدا می‏گوید: «اسلم» فعل ماضی است یعنی کارهایش را کرد کارهایش را دربست برای خدا قرار داد. می‏گوید این دیگر اینطور نیست بهش (به او) وعده بدهیم این دیگر «فله اجره» قطعاً اجرش پهلوی خداست، قطعاً هم «خوف» نیست، قطعاً هم قطعاً «الی اللّه» یعنی جهت‏گیری به سوی خدا «لللّه» یعنی مال خدا – یک وقت می‏گویی می‏روم کربلا، یک وقت می‏گویی کربلا رفتم، می‏خواهم افطاری بدهم، افطاری دادم می‏گوید کسی که می‏خواهد کار خیری بکند این طناب محکمی دارد اما کسی که خودش را با خدا معامله کرد تمام شد و رفت افطاریش را داد، حرمش را رفت، درسش را خواند کسی که کارهایش را… آن هم «للّه» نه «الی اللّه»، «الی اللّه» یعنی بسوی خدا می‏رویم «لللّه» یعنی بسوی خدا رفتیم این می‏خواهد بگوید کسی که کارهایش را با خدا معامله کرد این سعادتش قطعی است. قول قطعی به او می‏دهیم «فله اجر عند ربّه و لا خوف علیهم» الی آخر.
کار بدون توقع پاداش، بهترین پاداشها را به دنبال دارد
 یک قصه می‏خواهم برایتان بگویم یک صلوات بفرستید قصه قشنگ است «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم». در قرآن سوره‏ای داریم بنام سوره انسان، این سوره انسان – 29 است یا 30، سوره انسان؟ – یک صلوات دیگر هم بفرستید «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم» بله، سوره انسان جزء 29 برای اخلاص می‏خواهیم یک چیزی بگویم برای اینکه خسته نشوید اول تیترش را بگویم بعد اگر… بازش می‏کنم (آن را باز می‏کنم). اگر شما هیچ نیتی نداشته باشی جز خدا همه چیزهایی که خدا می‏خواهد بهت (به تو) می‏دهد. قصه را همه ایرانیان بلدید، تقریباً ماجرایش اینطور است امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای سلامتی حسنین (علیهما السلام) که مریض بودند و خوب شدند نذر کرده بودند روزه بگیرند، خوب شدند و روزه گرفتند و سه شب تا رفتند افطار کنند، یک شب در خانه را زدند، یتیم یک شب دوم یتیم یک شب سوم اسیر سه شب تا می‏رفتند افطار کنند در خانه را می‏زدند و اینها غذای خودشان را می‏دادند به فقیر و سه شب با (بگوئید) آب افطار کردند این اصل قصه، حالا مهم نیست که حالا… یعنی مهم اخلاص چیه؟ قرآن می‏گوید که این آیه می‏گویند: «لا نرید منکم» «لا نرید» یعنی اراده نمی‏کنیم، نمی‏خواهیم از شما، به فقیر و مسکین که غذا می‏دادند می‏گفتند نه به زبان نمی‏گوئیم توی دلمان هم اراده نمی‏کنیم «لا نرید منکم جزاءً» نه جزاء می‏خواهیم حالا «لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا» «شُکور» هم نمی‏خواهیم، تشکر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) غذایشان را دادند گفتند توی دلمان اراده نکنیم از شما – نمی‏کنیم از شما – نه جزا می‏خواهیم نه شکور.
 خدا می‏گوید حالا که گفتی جزا نمی‏خواهم به تو هم جزا می‏دهم هم چی؟ هم شکور. حالا ببینید چقدر خدا چیزی داده توی این فاصله می‏گوید ای فاطمه (علیها السلام) ای علی (علیه السلام) شما غذایتان را دادید حالا ببینید چه می‏کنم «فوقیهم الله شر ذلک». دوری از خطر در قیامت «فوقیهم اللّه شر ذلک الیوم» بعد می‏گوید که: «ولقّیهم نضرهً و سرورا» سرور هم بهتان (به شما) می‏دهیم. قیامت شما را شاد می‏کنیم دیگر چی؟ «جنهً و حریرا» بهشت هم بهتان می‏دهیم لباس ارزش دیگر چی؟ «متکئین فیها علی الارائک» تختهایی می‏دهیم توی بهشت که بهش (به آن) تکیه کنید دیگر چی؟ «و دانیه علیهم ظِلالها» شاخه‏های درختها نزدیک شماست دیگر چی؟ «ویطاف علیهم بانیه» مسئولین پذیرایی دورتان طواف می‏کنند هم «یطوف» داریم، هم «یطاف» مردها، پسران زیبا و خوشرو طواف می‏کنند، ظرفها طواف داده می‏شوند دیگر چی؟ «یسقون فیها کاساً کان مزاجها زنجبیلاً» (آیه «مِن» ندارد) آبی به شما می‏دهیم مزه زنجبیل‏های بهشتی دارد دیگر چی؟ «یطوف علیهم ولدان مخلدون» کسانی برای پذیرایی دور شما تاب می‏خورند. «اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا» نگاهشان می‏کنی مثل لؤلؤ مثل دُرند دیگر چی؟ «حلّوا ساور» دستبندهای طلا، نقره دیگر چی. دستبند نقره، لباس ابریشم سرور، پسران زیبا با ظرفهای قشنگ، آشامیدنی‏های خوب نمی‏دانم شاخه‏های نزدیک «لا یرون فیها شمساً و لا زمهریرا» نه گرما، نه سرما بهشت چی چی چی آخرش می‏گوید: «کان لکم، ان هذا کان لکم جزاءً ان هذا» این نعمتهایی که گفتیم «کان لکم» هست برای شما «جزاءً و کان سعیکم مشکورا» «و کان سعیکم» چی می‏خواهم بگویم؟ آنهایی که گفتند نه جزا می‏خواهیم نه شکور خدا می‏گوید هم جزا می‏دهم گرفتید چه می‏گویم؟ اگر با خدا معامله کنی، بگویی خدایا من از آنها توقعی ندارم یک معامله با خدا بکنی، آن وقت چه، چی می‏شه؟ (می‏شود) چه می‏شه؟ هم توی دنیا می‏دهند هم آخرت. (بنده که آدم مخلصی نیستم ولی گاهی خدا دستم را گرفته، یک ذره به اخلاص یک جایی در عمرم یکی دو بار یک کاری کردم که شاید کمی اخلاص باشد شاید، نمی‏دانم. سی سال پیش من درس سطحم را خواندم درس سطح مثل آدمی که دیپلم می‏گیرد حالا باید رشته تخصصی دانشگاه قبول کند طلبه‏ها یک دوره‏ای می‏خوانند تا کفایه می‏گویند سطحش تمام شد حالا باید درس خارج بخوانند درس سطحم که داشت تمام می‏شد فکر کردم چه رقم آخوندی بشویم، آخوند چ… 30 رقم آخوند داریم از دفتر عقد و ازدواج داریم تا منبری داریم تا نمی‏دانیم تحلیلگر سیاسی داریم، نویسنده داریم، گوینده داریم، مجتهد داریم، مفسر داریم، تاریخ شناس داریم فیلسوف داریم کدام رشته؟ من همه رشته‏ها را یک نگاهی کردم گفتم ما بیائیم آخوند اطفال بشویم، آخوند اطفال چیه؟ گفتیم مثل پزشک اطفال 30 سال پیش اصلاً یک همچین کلمه‏ای نو نو بود. الگو نداشتیم بالاخره گفتیم آخر چه کتابی؟ گفتم کتاب نداریم الگو مثل کی؟ گفتم مثل هم نداریم نم نم… نمی‏دانم مثل کی؟ ولی فقط می‏دانم به همان دلیلی که بزرگان نیاز دارند بچه‏ها هم نیاز دارند ما می‏شویم آخوند بچه‏ها. آقا دو سه تا بچه جمع کردیم با یک تخته سیاه، 30 سال پیش حتی یادمه (یادم است) که این آقای طباطبایی امام جمعه اصفهان می‏گفت که من یک روز آمدم کلاست دیدم تخته پاکن نداری با آستینت تخته را پاک می‏کردی و این ش را…آن شو می‏گفت من یادم نیست ای… بعد خودم یادم است که یک وقت تخته پاکن نداشتم با جورابهایم تخته را پاک می‏کردم یعنی… و یک وقت یادم هست توی یک شهری تخته سیاه نداشتیم یک کارتن مقوا پیدا کردیم، پاره کردیم با ذغال یعنی از صفر به معنای واقعی. حالا که به یک کسی می‏گویی کلاس می‏گوید آقا آمپلی فایر بده، کامپیوتر بده هو هو!! اینقدر مشکلش می‏کنند که نمی‏شود بابا کسی خواسته باشد کار بکند خلاصه‏اش الان که 30 سال تقریباً می‏گذرد پنج تا ما ستاد داریم، ستاد نماز، ستاد زکات، ستاد تفسیر، ستاد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، ستاد ترویج. پنج تا ستاد ما اداره می‏کنیم با حداقل قیمت یعنی یک صدم پول سازمانهای فرهنگی می‏گذاریم و شاید بتوانیم بگوئیم صد برابر آنها کار می‏کنیم چطور شد اینطور شد؟ آن بچه‏هایی که من هیچ نیتی نداشتم چون این بچه‏هایی که کلاس می‏گذاشتیم برایشان نه پول داشتند، نه زور داشتند، آن زمان نه جزا می‏خواستیم و نه تشکر حالا 30 سال آن بچه‏ها همه لیسانس و فوق‏لیسانس و دکتر و مهندس و حجهالاسلام شدند، آنها الان کمک من می‏کنند. ستادها را مفت می‏چرخانیم هم جزا دارند هم تشکر. 30 سال پیش نه پول می‏خواستیم نه شهرت. الان هم پول داریم هم شهرت. این تازه ما یک میلیارد، میلیارد، میلیاردم یعنی در عمرم یک بار، یک بار کار خالص احتمالاً کرده باشم، حالا می‏ترسم خدا روز قیامت بگوید، بگوید چرا توی تلویزیون دروغ گفتی تو کدام کارت خالص است؟ حالا، حالا حدس می‏زنم دیگه و از اینکه برکاتی می‏بینم که تمام آنهایی که آن زمانها 4 سال، 3 سال کمتر و بیشتر می‏آمدند کلاس ما آنها الان جانشان، عمرشان، پولشان در اختیار من است بدون اینکه سهم امام باشد بدون اینکه پول مالیات باشد، بدون اینکه یک مرتبه به ما بگویند یک توقعی از ما داشته باش آخر بعضی بازاری‏ها رندند (رند هستند) یک صد هزار تومان می‏دهد می‏گوید آقای قرائتی ببخشید این را بنویسید که گمرگ جنسم را آزاد کند یعنی مثل گاو می‏خواهد علف بدهد که شیر بدوشد. بنده هم گفتم من حجه الاسلامم، گاو نیستم آن کسی علفش می‏دهی شیرش را می‏دوشی آن گاوه نه اینطوری نیست.) چی چی دارم می‏گویم جوانها اگر خواستید کاری انتخاب کنید فکر نکنید در آمدش چقدره، اگر کاریست مفیده م… مشکل فرد را حل می‏کند، مشکل جامعه را حل می‏کند حتی مشکل یک درخت، همین درخت حدیث داریم اگر یک درخت تشنه‏ای را آب بدهید انگار یک مؤمن تشنه‏ای را آب دادید، حدیث است. حتی یک گربه حتی یک مرغ و برعکس اگر یک کسی را زجر بدهی، خدا زجرت می‏دهد. من نگرانم بسیاری از زجرهایی که بعضی‏ها می‏کشند بخاطر اینکه سال تحویل ماهی را می‏کنند توی تنگ چون این ماهی بال دارد می‏خواهد شنا برود تو برای کیف خودت این ماهی را می‏کنی ت… یعنی حق شنا را از حیوان می‏گیری همیشه خدا توی تنگت می‏گذارد یعنی جلوی رشدت را… توی تنگ گذاشتی، توی تنگت می‏گذارند اگر نگذاری… اگر شما مشکلی را حل کنی مشکلت حل می‏شود. قرآن می‏گوید می‏خواهی خدا ببخشدت (تو را ببخشد) چه کنیم خدا ما را ببخشد؟ هیچی تو هم ببخش «ولیعفوا ولصفحوا» فحشت داد، (به تو فحش داد)، حلال غیبت حلال هر که ظلم بهت (به تو) کرده ببخشش آن وقت خدا تو را می‏بخشدت اگر می‏خواهی خدا تو را ببخشد تو هم ببخش. می‏خواهی باز به شِن تو هم راه راه باز کن. می‏خواهی از گیر بیایی بیرون، گیر مردم را باز کن. بسیار خوب. چی دارم می‏گویم؟ نه جزا می‏خواهیم نه شکور خدا می‏گوید 10، 11 تا چیز بهت (به تو) می‏دهم بهشت، باغها، لباسها، طلاها، مسئولین پذیرایی، سرورها، تخت‏ها،ها،ها،ها،ها، چرا بهت (به تو) می‏دهم «کان لکم جزاً» جزا چیه؟ گفتی «لا نرید منکم جزا» تو که گفتی پول نمی‏خواهیم، تو که گفتی جزا نمی‏خواهیم جزات می‏دهم تو که گفتی شکور نمی‏خواهیم… شکورتان می‏دهم این یک معامله با خداست. در انتخاب رشته تحصیلی بله گاهی وقتها آدم می‏گوید آقا من بروم این کار را بکنم کلی درآمد دارد ولی این کار درآمدی ندارد شما یک معامله با خدا بکن البته انسان بدون زندگی نمی‏تواند مادیات می‏خواهد برای مادیات کار نکنیم.
 دنیا برای انسان، نه انسان برای دنیا
 ببینید یک جمله سه حرفه از این ور بخوانید درست است فقط من می‏خواهم بگویم خواهش می‏کنم از این ور نخوانید همه‏تان از این ور بخوانید چی؟ دنیا برای شما درسته، غلط اینه چی؟ شما برای دنیا نیستید، شما خدا را راضی کنید دنیا باید… نخ عقب سوزن برود، اما سوزن عقب نخ نباید برود، شما هدفت در کارها خدا باشد کسی قدردانی نکرد، نکردند اسممان را ننوشتند، ننوشتند به اسم کی تمام شد، تابلویی به ما دادند اسم‏هایی توش (توی آن) بود… گاهی وقتها توی جلسه‏های فاتحه می‏گویند صاحبان ختم کیه؟ عزاداران مثلاً 15 تا فامیل‏اند، یکی شان را فراموش می‏کنند آقا فتنه می‏شود؟ که چرا؟ بابا طرف مرد شیطان هم دست از مرده‏ها بر می‏دارد حالا این طرف مرده می‏خواهند یک جلسه فاتحه بگیرند توی اعلامیه اسم 14 تا فامیل آمده اسم یکی نیامده بابا نیامده باشد چه می‏شود؟ نباشد چه می‏شود؟ ما گاهی وقتها بخاطر اسم‏مان، نام‏مان، آرم‏مان، نانمان، مقاممان، مدالمان، مد… درجه‏مان کودتا می‏کنیم از نظر اخلاقی با خدا معامله کنیم، آرامش داریم می‏گوئیم خدا من با تو معامله کردم می‏خواهند مردم بفهمند، می‏خواهند مردم نفهمند (چه مردم بفهمند و چه نفهمند) می‏گوید حالا که با من معامله کردی همانی (آنچه) که نمی‏خواستی بهت (به تو) می‏دهیم. جزا نمی‏خواهی، شکور نمی‏خواهی، هم جزا می‏دهیم، هم «مشکورا»
 خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد و آل محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) هر چه که تا حالا، هر چه که باید بگوئیم کل‏اش اکثر وقت ما، اکثر دقیقه‏های ما رنگ الهی نداشته. خدایا گذشته ما را ببخش و بیامرز.
 از این به بعد کار ما را انتخاب ما را، انتخاب دوست، رفیق، رشته تحصیلی، انتخاب کلمه‏ای که می‏گوئیم نامه‏ای که می‏نویسیم در تمام قدمها ما را به راه مستقیم هدایت بفرما.
 قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته»

Comments (0)
Add Comment