قضاوت و حقوق در اسلام

1- قضاوت، شغل نیست، مسئولیت است
2- قضاوت، کار خدا و پیامبران است
3- خطر قضاوت به ناحق
4- بررسی دقیق دلایل شاکی و متهم
5- تسلیم بودن در برابر حکم قاضی
6- عفو و بخشش، به جای مراجعه به دادگاهها
7- حقوق مردم، محور بزرگ‌ترین آیه قرآن
8- خطر حبّ و بغض، در قضاوت

موضوع: قضاوت و حقوق در اسلام

تاریخ پخش:  22/02/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

 در محضر مبارک برادرانی هستیم که در قوه‌ی قضاییه هستند. یک مسأله‌ای هست به نام اربعین. من سه تا عدد را نمی‌فهمم. در یک کلمه بسمه تعالی نمی‌دانم. شوخی هم نداریم. نمی دانم عدد هفت چیست. سوره‌ی حمد هفت تا آیه دارد، طواف هفت تا است، سعی صفا و مروه هفت تا است. سنگ زدن به شیطان هفت تا است. آسمان هفت تا، نمی‌دانم در این هفت چه رازی هست؟

2- چهل، آن را هم نمی‌دانم. آن را هم نمی‌دانم. آنقدر چهل هست، حدود هفتاد و هفت کتاب به اسم اربعین نوشته شده است. هفتاد و هفت کتاب به اسم اربعین آمده است. روایتی داریم که هرکس چهل حدیث را حفظ کند روز قیامت فقیه مشهور می‌شود. اربعین چیست؟ سفارشی که برای زیارت امام حسین روز اربعین شده است. از هر طرف چهل تا خانه‌ی همسایه هست، به چهل مؤمن دعا کن. اگر چهل روز گوشت گیرتان نیامد بخورید، قرض کنید و گوشت بخورید.  یعنی بیش از چهل روز نگذارید مثلاً بین شما و گوشت فاصله بیفتد. این چهل چیه؟ نمی‌دانم. حضرت موسی سی شبانه روز رفت عبادت کند، گفتند: «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر» (اعراف/142) چهل چیه؟ نمی‌دانم…

یکی هم عدد هفتاد. هفتاد هم نمی‌دانم. یک رازی در اینها است که نمی‌دانم چیست؟

حالا من می‌خواهم چهل نکته راجع به قوه‌ی قضاییه بگویم. پای سخن قران می‌رویم. چون من معلم قرآن هستم. معلم قرآن هم بهتر است که از قرآن بگوید. حالا «إِنْ شاءَ اللَّه‏» بتوانم در 25 دقیقه چهل تا نکته بگویم.

1- قضاوت، شغل نیست، مسئولیت است

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏». موضوع: چهل آیه و نکته درباره‌ی قضاوت، بعضی‌ها مربوط به قاضی است. بعضی‌ها مربوط به مردم است، اصلاً خود قضاوت مثل مرجعیت است، شغل نیست. گرچه به ما گفتند از بیت المال قاضی را اداره کنید، ولی شغل نیست. مثل مرجعیت، نمی‌شود گفت: شما شغلت چیه؟ بگوید من مرجع تقلید هستم. مقام است، مسئولیت است و شغل نیست.

یک آیه در قرآن داریم، که با این لحن هم هیچ آیه‌ی دیگری در قرآن نیست. می‌گوید: به خدا قسم دین ندارند، آنهایی که وقتی تو پیغمبر قضاوت می‌کنید در دلشان نق نق می‌کنند. یعنی رضایت به داوری و حکمیت تو، به حکمیت و داوری تو راضی نیستند. می‌گوید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُون‏» (نساء/65) این آیه قصه هم دارد. دو نفر سر آبیاری دعوا کردند، نزد حضرت رفتند، حضرت فرمود: حق با این است. طرف گفت: خوب بله! خویش و قومت است، به خاطر خویش و قومی پارتی بازی کردی. پیغمبر خیلی نارحت شد. آیه نازل شد به خدا قسم آن کسی که به پیغمبر گفت: عدالت نداری، پارتی بازی کردی، دین ندارد «لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/65) مردم باید بعد از آنکه که یک قاضی عادل قضاوت کرد، تسلیم باشند، نق نزنند. حکم قاضی که همیشه به نفع ما نیست. این یک آیه. آیه‌ی دوم…

گاهی وقت‌ها پیغمبر به نفع منافقین حکم می‌داد. منافق، بله منافق است ولی اینجا حق با اوست. آخه ما فکر می‌کنیم کسی که منافق است، هیچ وقت حق با او نیست. نه ممکن است منافق باشد، امروز در این کلمه حق گفت. ولذا قرآن می‌گوید که: «وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَق‏» (نور/49) اگر این منافقین «له»‌اش را گفتی، «یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنینَ» (نور/49) اذعان می‌کنند هان این پیغمبر خوبی است. برویم نزد آقا ببینیم آقا چه می‌گوید. قربون جمهوری اسلامی بروم! اما اگر علیه‌شان بود، می‌گویند: حالا ببینیم قوانین بین‌الملل چه می‌گوید؟ حالا آخوندها هرچه می‌خواهند بگویند، بگویند. قوانین بین الملل چه می‌گوید. «وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَق‏» اینکه می‌گوید: «لَهُمُ الْحَق‏» پیداست گاهی قضاوتهای پیغمبر طوری بوده که مسلمان‌ها هم…

حتی گاهی وقتها یک مسلمان راجع به یک یهودی یک غلطی کرد. یک قالیچه‌ای را دزدیده بود، تا دید لو می‌رود این قالیچه را در خانه‌ی یک یهودی انداخت. خدا به پیغمبر گفت: دزد مسلمان است. یک وقت سر تو کلاه نگذارند. قضاوت خیلی دقیق است.

قرآن می‌گوید که اطلاعات قاضی باید جامع باشد. پس چه گفتم؟ 1- شغلتان شغل نیست. رسالت است. مثل مرجعیت، قضاوت مثل مرجعیت است. از بیت المال باید تأمین شوید. اما شغل نیست. به کسی گفتند: شغل شما چیست؟ گفت: پیشنمازی! گفت: خوب پس شغل من هم معلوم شد. گفت: شغل شما چیست؟ گفت: من هم پس نمازی! اگر پیش شغل است پس، پس هم شغل است.  پیشنمازی شغل نیست ولذا پیش نماز باید یا مدرس باشد، یا قاضی باشد، یا واعظ باشد، یا نویسنده باشد. چون اگر پیش شغل باشد پس هم شغل است. پس لازم نیست دولت ایجاد اشتغال کند. همه مردم مسجد بروند. قضاوت هم شغل نیست، مسئولیت است.

2- قضاوت، کار خدا و پیامبران است

قرآن می فرماید، قضاوت کار خداست. «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِل‏» (حج/17) خدا فیصله می‌دهد. «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِل‏» آیه‌ی قرآن است. کار نبوت است. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ» تو جانشین خدا هستی، «فَاحْکُم‏» (ص/26) باید حکومت کنی، داوری کنی. شغل خداست «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِل‏». شغل پیغمبر است، «یا داوُدُ». هم وزن مرجعیت است. منتهی قرآن وقتی می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ» (حج/17) می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهید» (حج/17) خدا که فیصله می‌دهد همه چیز را هم می‌داند. منتهی ما همه چیز را نمی‌دانیم. می‌دانی فرق بین ما و خدا چیست؟ خدا «لَهُ الْحُکْم‏»، «وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»، «لَهُ الْمُلْک‏»، «وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»، یعنی حکومت دست خداست. ما«لَهُ الْمُلْک‏» هستیم. ولی «وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» نیستیم. حکومت دست ما است. قاضی دادستان، امام جمعه، ولی پیاز را کیلویی یک قران نمی‌تواند ارزان کند. یعنی خدا «لَهُ الْمُلْک‏»، «وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»… ما «لَهُ الْمُلْک‏»، ولی «وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» نیستیم. مردم باید کمک کنند تا عدالت پیاده شود. صرف قانون و بخشنامه حل نمی‌شود.

قاضی باید قاطعیت و جرأت داشته باشد. «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ» (نور/2) متن قرآن است. می‌گوید: حکم خدا را که می‌خواهید اجرا کنید غصه‌تان نشود. متن قرآن است. در اجرای حد غصه نخورید. از متلک و کاریکاتور نترسید! قرآن می‌فرماید: «لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِم‏» (مائده/54) مسخره‌ات می‌کنند، بکنند. امروز صبح صدا و سیما رفتیم، یک صحنه‌ای آوردند از خود من یک کاریکاتور درست کرده بودند. یعنی حرف‌ها را برمی‌دارند قیچی می‌کنند، به هم می‌چسبانند و یک چیزی درمی‌آورند. اصلاً یک گروهی این کاره هستند. قرآن در سوره‌ی مطففین می‌گوید: مؤمنین آماده باشید چهار تا متلک بشنوید. شوخی هم نداریم. «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطففین/29) اجرموها به آمنوها «یضحکون» یعنی چه؟ به شما می‌خندند. «وَ إِذَا مَرُّواْ بهِِمْ یَتَغَامَزُونَ» (مطففین/30) از کنارتان رد می‌شوند غمزه می‌آیند، چشمک می‌زنند. بزنند! اُمل است، مرتجع است، «وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ أَهْلِهِمُ» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. وقتی نزد تیپ و باند و حزب خودشان برمی‌گردند، «انقَلَبُواْ» برمی‌گردند، «فَکِهِینَ» (مطففین/31) فکاهی می‌گویند. «وَ إِذَا رَأَوْهُمْ» از دور می‌گویند: «قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ» (مطففین/32) این گمراه است. می گوید: چهار تا متلک را آماده باشید، منتهی متلک گو، آدم حسابی نیست. «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا» امتحان هوش! من عربی می‌خوانم شما فارسی را معنا کنید. اجرموها به آمنوها «یضحکون» بگویید… من فن کلاسداری‌ام این است که حرف‌هایم را ابتر می‌زنم.

خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی بودیم. آقای فلسفی هم بود. من وارد شدم. یک مرتبه آقای فلسفی گفت: آقای گلپایگانی این شیخ قرائتی حرف‌هایش را ناقص می‌زند و این کمال است. من خودم هم نمی‌دانستم کمال است. گفت: اگر حرف زدی و او نشست خسته می‌شود.  سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز *** مرده آن است… بابا خسته می‌شود. بگو: سعدیا مرد نکونام… این وسط هم یک نفس می‌کشی، هم مشارکتی درس را اداره می‌کنی. اما اگر همه‌ی حرف‌ها را زدی هم خودت خسته می‌شوی، او هم سی دقیقه، دقیقه‌ی اولش را چنین گوش می‌دهد، دل می‌دهد. دقیقه‌ی دومش قیافه چنین می‌شود، دقیقه‌ی سوم چنین می‌شود. برای اینکه مخاطبت را شاداب نگه داری، حرف‌هایتان را ناقص بزنید.

اجرموها به آمنوها «یضحکون»… می‌خندیدند. «یَتَغَامَزُونَ» غمزه می‌آمدند. «فَکِهِینَ» فکاهی می‌گویند. «لَضَالُّونَ» نسبت ضلالت و انحراف می‌دهند. ولی نترس! آدمی که متلک می‌‌گوید سرش به تنش نمی‌ارزد.

3- خطر قضاوت به ناحق

ببین قله هرچه بلندتر باشد، دره‌اش هم به همان مقدار گودی‌اش بیشتر است. هرچه قله بلند شود، دره‌اش خطرناک تر است. هرچه مقام شما در قوه‌ی قضاییه بالاتر باشد، خطرتان هم بیشتر است. در هیچ جای قرآن سه تا لقب به کسی نداده که خلاف حکم خدا حکم کند. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون‏» (مائده/45)، «فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون‏» (مائده/44) «فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (آل عمران/82) اوه اوه… به رگبار می‌بندد کسی که حکم خدا را نادیده بگیرد. خطرناک است، چون قله‌ی مهمی است، کسی که جای پیغمبر نشست، اینکه می‌گویند: گناه صغیره و کبیره است، برای عموم است. افرادی هستند، اصلاً گناه صغیره ندارند، چون صغیره‌ی آنها ویتامین کبیره دارد. بنده اگر در محراب نماز سیگار بکشم، این فرق می‌کند با جوانی که در خیابان سیگار می‌کشد. برای او اگر گناه صغیره باشد، برای آخوند در محراب گناه کبیره است. هرچه مقام بزرگتر باشد، صغیره‌هایش هم… قرآن بخوانم «یا نِساءَ النَّبِیِّ» زنهای پیغمبر! حساب شما با باقی افراد فرق می‌کند. شما کج بروید، «یُضاعَف‏» (احزاب/30) گناه! زن پیغمبر دوبله است.

باید به خدا پناه برد. وقتی به یوسف گفتند: این را عوض او بگیر. یکی از ما را عوض برادرمان بنیامین بگیر. گفت: « قالَ مَعاذَ اللَّهِ» (یوسف/79) باید به خدا پناه ببرم که حق و ناحق کنم. باید به خدا پناه برد. خدا آخر قرآن به پیغمبرش می‌گوید: «قُلْ أَعُوذُ» تو هم باید «اعوذُ» بگویی. تو هم اعوذُ بگو. هیچ‌کس نمی‌تواند به علم خودش، به سابقه‌ی خودش تکیه کند. ممکن است سابقه خوب باشد، علم هم خوب باشد، اما در یک لحظه مثل راننده پایه یک، سی سال هم هست تصادف نکرده، در یک لحظه خوابش می‌برد جلوی زن و بچه‌اش ماشین را چپ می‌کند. ما داشتیم آدم‌های مهمی را که در یک لحظه سقوط کردند. بنابراین باید به خدا پناه برد. به هیچ سوابق و تجربه و علم و یار و کامپیوتر و به اینها تکیه نکنید.

یکی از کارهایی که باید قاضی بکند، به قول امروزی‌ها تفهیم اتهام است. در قرآن آیات زیادی داریم به مجرمین می‌گویند: می‌دانی چرا؟ «بِما نَسیتُم‏» (سجده/14) به خاطر اینکه این کار را کردی. «بِما عَمِلُوا» (نور/64) «ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَه‏» (غافر/12) باید به طرف بگویید به چه دلیل تو را کیفر می‌کنیم، چون وقتی طرف دلیل را نفهمد نق می‌زند. نق می‌زند. وقتی مردم فهمیدند، قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: موسی هی گیر می‌داد به خضر، چرا این بچه را کشتی، چرا کشتی را سوراخ کردی؟ چرا، چرا؟ هی گیر می‌داد. آخرش خضز می‌گوید: می‌دانی چرا؟ «وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً» (کهف/68) چون اطلاع نداری جیغ می‌زنی. «أَمَّا السَّفِینَه» (کهف/79) دلیلش این بود که من کشتی را سوراخ کردم. «وَ أَمَّا الجِْدَار» (کهف/82) بنایی کردم، دلیلش این بود. غلام را کشتم، دلیلش این بود. یعنی اگر مردم توجیه شوند، آرامش پیدا می‌کنند. قوه‌ی قضاییه خیلی می‌تواند از تلویزیون استفاده کند. من نمی‌دانم، من خیلی اطلاع ندارم، ولی تا به حال خوب استفاده نکرده است. حالا یا آنها راهش ندادند، یا شما نرفتید، یا هردو! وگرنه صحنه‌هایی هستند که باید میان پرده هستند، نه طولانی شود که حالا بیست دقیقه، نیم ساعت، یک لحظه‌هایی خیلی قشنگ، شیرینی‌هایی قوه قضاییه دارد که قشنگ است. شما می‌دانید و به یک آدم صد تا شتر است هر جفت عضوی هم صد تا.  دو تا دست صد تا، یک دست پنجاه تا، دو تا پا را قطع کنند صد تا، یک پا… دو تا چشم، دو تا ابرو، به لب که می‌رسد می‌گوید: لب بالا چهل تا، لب پایین شصت تا، می‌گویند: آقا همه‌ی اعضای جفت صد تا، یکی پنجاه تا… چرا لب فرق می‌کند؟ لب بالا چهل تا، لب پایین شصت تا؟ حضرت می‌فرماید: لب بالا را ببری دندانهایت پیدا می‌شود. لب پایین را ببری هم دندانهایت پیدا می‌شود و هم آب پایین می‌ریزد. می‌گوید: هان فهمیدم!

می‌رویم صحبت کنیم خانم‌ها می‌گویند: چرا زن را کسی بکشد پنجاه شتر، مرد را کسی بکشد صد تا شتر؟ می‌گویم: خانم به نفعت است. چون اگر کسی من را بکشد، پول صد تا شتر در کیسه‌ی خانم می‌ریزد. زن من را بکشند یک کیسه‌ی من پر می‌شود. (خنده حضار) به نفع تو است! می‌گوید: آقا چرا یک کسی که مُرد به مردها بیست تومان می‌دهند و به زنها ده تومان؟ آخر این انصاف است، عدالت است؟ می‌گوییم: ببین دختر خانم! بیست تومان به پسر می‌دهند، ده تومان به دختر می‌دهند. درست است! دختر خانم تو که دختری برو با این پسر ازدواج کن. شد؟ این بیست تومانی که پسر دارد در جیب من می‌آید. آب است، گاز است، برق است، تلفن است، مسافرت است، این بیست تومان، ده تومان از اینجا می‌گیری و ده تومان یواشکی داری. (خنده حضار) تمام شد و رفت…

ما زیبایی‌هایی اسلام را نه در دانشگاه گفتیم که بچه‌هایمان مسلمان شوند. نه در دبیرستان و نه برای مردم. اسلام همه زیبایی است. عرضه نداشتیم زیبایی‌ها را برای مردم نقل کنیم. مقصر هم من هستم و امثال ما. خیلی زیبایی‌هایی هست. تفهیم اتهام…

4- بررسی دقیق دلایل شاکی و متهم

اگر دلیل‌های آبکی بود رد کنید. خدا به ابلیس می‌گوید: چرا سجده نکردی؟ «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ» (ص/75) گفتم: سجده کن چرا سجده نکردی. می‌گوید: «خَلَقْتَنىِ مِن نَّار» (ص/76) خوب این دلیل آبکی است. «خَلَقْتَنىِ مِن نَّار» خوب باشد. چرا بت پرستی؟ «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/22) دلیل آبکی است. بابایت اینطور بوده… قرآن می‌گوید: «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُم‏» (اعراف/71) هم خودت نفهمیدی و هم بابایت نفهمید. مگر اگر پدرت خطا رفت، کلمه‌ی میراث فرهنگی یک کلمه‌ی مبهمی است. گاهی وقت‌ها میراث فرهنگی را باید نابود کرد. ننگ ما است که نیاکان ما اینطور بودند. گاهی هم باید به آن افتخار کرد. صرف اینکه «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» اگر بابای ما یک کار غلطی کرد ما هم باید انجام بدهیم؟

از دنیای حقوق من یک چیزی می‌پرسم اینجا قوه‌ی قضاییه بگوید. شما جواب بدهید. چهار تا تجاوز ما داریم. تجاوز به مال، تجاوز به جان، تجاوز به ناموس، تجاوز به آبرو، کدامیک از اینها تجاوزش بیشتر است؟ با هم بگویید… آبرو… چون چاقوکشی چند تا می‌شود. زنا چند تا می‌شود. سرقت چند تا می‌شود. تجاوز به آبرو، هنوز دنیای حقوق شرق و دنیای حقوق غرب برای غیبت قانون ندارد. یعنی الآن روی کره‌ی زمین یک دادگاه نیست که من آنجا بروم و بگویم ایشان غیبت مرا کرده است. یعنی بیشترین تجاوز، تجاوز به آبرو است و هنوز دکترای حقوق شرق و غرب برای تجاوز به آبرو هنوز قانون وضع نکردند. خواب هستند. اما حقوق بشر، اسلام خیلی قشنگ است. می‌گوید: هرکس می‌خواهد نماز جمعه برود از شب جمعه پیاز نخورد. چرا؟ برای اینکه ممکن است بوی پیاز شب جمعه‌ی این تا فردا ظهر در دهانت باشد و بغل دستی‌ات… خیلی قشنگ است. مردم اینها را نمی‌دانند. مثلاً ما فکر می‌کنیم مرد آن کسی است که زنش از او بترسد. خوب این گرگ است، مرد نیست. بهترین حیوان‌ها گرگ است چون از او می‌ترسند. اینکه نیست.

می‌گفت: آمدند خانه‌ی امام صادق دیدم رنگ امام پریده گفتم: آقا مشکلی داری؟ گفت: به خانمم گفتم: پشت بام نرود. مکرر گفتم. ولی وارد خانه شدم، این خانم باز بچه را بغل کرده بود و داشت پشت بام می‌رفت. چون مکرر گفتم این کار را نکن، تا من را دید ترسید و بچه از دستش افتاد و مرد. بعد امام صادق فرمود: از مرگ بچه ناراحت نیستم. از این ناراحت هستم چرا زنم را ترساندم. ببینید… ترساندن هنر نیست.

مثلاً دکترای حقوق اصلاً حقوقی برای اعضا هم هست. امام سجاد(ع) می‌گوید: حق دست، حق چشم، حق پا، یعنی برای عضو عضو اعضا حق تعیین کردند. اصلاً دنیای حقوق خواب است. مسائلی که در اینجا هست این است که

5- تسلیم بودن در برابر حکم قاضی

1- مردم باید تسلیم باشند. اگر قاضی عادل چیزی گفت، تشلیم باشند که گفتم. 2- اینکه حق ندارند به غیر قاضی اسلامی مراجعه کنند. قرآن می‌فرماید: «یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ» (نساء/60) عده‌ای «یُریدُونَ» بعضی گناه‌ها، گناهش گناه است. بعضی گناه‌ها نیتش هم گناه است. یک چیز لطیفی می‌خواهم بگویم. این هم الآن به ذهنم آمد. همین الان که دارم حرف می‌زنم به ذهنم آمد. می‌گوید: «یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا» خدا انتقاد می‌کند که اینها اراده دارند به دادگاه غیر اسلامی مراجعه کنند. «یُریدُونَ»… مثل اینکه مثلاً می‌فرماید که: «وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ» (حج/25) کسی اراده کند به مکه ضرر بزند. «وَ مَنْ یُرِدْ»، «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذینَ آمَنُوا» (نور/19) دوست دارد آبروی مردم را بریزد. ولو آبرو را هم نریزد. آبرو را نریزد اما خوشش می‌آید که یک مسلمانی آّبرویش ریخته شود. کاریکاتور، جفنگ، جکی، طنزی برایش درست کنند. یک سری… یکبار تکرار می‌کنم، آقایونی که گوش می‌دهند. و خواهرها… البته من هروقت می‌گویم: آقایون، مرادم هم آقایان است و هم خواهرها! گاهی یک خانمی می‌نویسد آقای قرائتی چرا می‌گویی: آقایان؟ خوب بگو: خواهرها! بابا من وقتی می‌گویم: آقا، یعنی هم آقا و هم خانم. مثل یک شهربانی. نیروی انتظامی می‌گوید: عابرین محترم از پیاده رو عبور کنید. این حالا زنها آمدند وسط خیابان گفتند: عابرین گفته، عابرات که نگفته. ما عابرات هستیم. بابا وقتی می‌گوید: عابرین، یعنی هم عابرین، هم عابرات. اینجا دیگر… مثل «یا ایها الناس» یعنی هم زن و هم مرد!

هرکس بحث را گوش می‌دهند عنایت کند. بعضی گناه‌ها یعنی تقریباى همه‌ی گناه‌ها انجامش فسق است. جرم است. چند تا گناه داریم لازم نیست انجام بدهید، در دلت هم نیت کنی، آن نیت قلبی هم جرم است. یکی اینکه آدم دوست داشته باشد آبروی کسی بریزد. پیش خودش کاری نکرده اما در دلش خوشش می‌آید. «یُحِبُّونَ أَنْ تَشیع‏» دوست دارد لغزش‌ها لو برود. همین که «ییُحِبُّونَ… لَهُمْ عَذاب‏» اینجا می‌گوید: «یُریدُونَ» اگر کسی درگیری دارد، دوست دارد به جای دادگاه اسلام، به دادگاه غیر اسلام مراجعه کند. همین که دوست دارد جرم است. «وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِه‏» (نساء/60)

6- عفو و بخشش، به جای مراجعه به دادگاهها

مردم، قوه قضاییه را برای مرحله‌ی پنجم بگذارند. پنج مرحله قبل از قوه‌ی قضاییه هست که اینقدر به دادگاه‌ها مراجعه نکنند. 1- اول عفو، حالا تا یک سیلی زد… نه من باید… ببینید قرآن می‌گوید: مگر نمی‌خواهی تو را ببخشم؟ می‌خواهی تو را ببخشم. لازم نیست جمکران بروی. عمره و کربلا بروی. تو ببخش و من هم تو را می‌بخشم. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» (نور/22) همدیگر را ببخشید. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُم‏» (نور/22) مگر نمی‌خواهی من تو را ببخشم، خوب ببخش. گیر ندهید. حالا یک فحش داده، داده که داده. پس جای «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظ» (آل‌عمران/134) کجاست؟ زود شکایت نکنید. فحش داد؟ پیغمبر چه کرد؟ مگر شما امت پیغمبر نیستی؟ به پیغمبر چه چیزهایی می‌گفتند. شاعر، کاهن، ساحر، نمی‌دونم مجنون! «یُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) یک کسی یادش می‌دهد.

برادران و خواهران مشکلاتتان را به قوه‌ی قضاییه مراجعه نکنید. خودتان عفو کنید. نتیجه، تو عفو کنی، خدا هم عفو می‌کند. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» امر است. بعد می‌گوید: «أَ لا تُحِبُّونَ» مگر نمی‌خواهی من تو را ببخشم. اگر می‌خواهی خدا تو را ببخشد تو هم ببخش. این یک مورد.

مرحله‌ی دوم، خودتان تصمیم بگیرید. یک کسی یک زن پیر داشت، یک زن جوان گرفت. تصمیم گرفت زن جوان را نگه دارد و پیر را طلاق بدهد. پیر گفت: ببین تو بیشتر می‌خواهی با زن جوان باشی، باش اما من را هم طلاق نده. گفت: خیلی خوب، پس حقت را می‌بخشی؟ گفت: حقم را می‌بخشم. حالا نمی‌خواهم بگویم این کار، کار خوبی است یا بدی است؟ ولی بالاخره دل را نمی‌شود کاری کرد. دل جوان را بیشتر از پیر دوست دارد. بالا بروی، پایین بروی، صد تا لحاف هم روی سرت بکشی، همین است که هست. آدم جوان را بیشتر دوست دارد. منتهی معنایش این نیست که حالا زن قبلی شکایت کند. می‌گوید: زندگی‌تان را به هم نپاشید. می‌فرماید: «وَ إِنِ امْرَأَهٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً» (نساء/128) اگر یک خانمی از شوهرش نگران بود که این شوهر چنین و چنان شود، «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما» خودشان بنشینند حل کنند. بعد می‌گوید: «وَ الصُّلْحُ خَیْر» پس به قوه‌ی قضاییه مراجعه نکنید.

مسأله‌ی دیگر بروید به فامیل رجوع کنید. قرآن دستور داده می‌گوید: اگر بین زن و شوهر نگران هستید، «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن بیایند قصه را حل کنند. به دادگاه مراجعه نکنیم. یکی هم مردم، می‌گوید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» (حجرات/9) اگر دو گروه با هم درگیر شدند، مردم به پا خیزند و آشتی بدهند. پس ببینید خودت عفو کن. خودتان با شوهر صلح کنید. فامیل اقدام کند. مردم اقدام کنند. قوه‌ی قضاییه باشد بعد. گره کور را به قوه قضاییه بدهید. اینقدر پرونده را متورم نکنید.

7- حقوق مردم، محور بزرگ‌ترین آیه قرآن

مردم نباید حق را کتمان کنند. «وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ» (آل‌عمران/71) مردم برای احقاق حق کمک کنند. قرآن بزرگترین آیه‌اش آیه‌ی حقوقی است. در قرآن یک آیه داریم سیزده چهارده سطر است و برای حقوق است. بعد می‌گویند: اگر کسی برای احقاق حقش به تو رجوع کرد کمکش کن. «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» (بقره/282) اگر گفتند: بیا شهادت بده، نگو: حوصله‌ام نمی‌رسد. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُب‏» (بقره/282) گفتند: آقا ما سواد نداریم، بیا این پرونده را بنویس. ناز نکن! یعنی نویسنده از قلمش استفاده کند. شاهد از شهادتش استفاده کند. همه‌ی مردم برای احقاق حق همدیگر را کمک کنند. محکم‌کاری کنید. اینکه می‌گویند: کاغذ بازی، کاغذ بازی یک جایی بد است. یک جاهایی هم خدا گفته: کاغذ بازی کنید. آیه داریم کاغذ بازی کنید که محکم‌کاری شود. «وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغیراً أَوْ کَبیرا» (بقره/282) در تنظیم اسناد تجاری یک قاشق چایخوری بود یا یک کشتی آهن بود. همه را ریز باید فاکتور داشته باشد. «صَغیراً أَوْ کَبیرا» خیلی خوب…

و اما پرهیزها… آدم باید از دوازده چیز پرهیز داشته باشد. دوازده تا علم من است. من یکی دو شب نشستم این را تنظیم کردم. 1- تحت تأثیر قرار نگیریم. وقتی لیوان در خُرجین گندم برادر یوسف پیدا شد، آمدند یک رحم عاطفی… «إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبیراً» (یوسف/78) این بابایی دارد، پیر است. «فَخُذْ أَحَدَنا مَکانَه‏» (یوسف/78) ما به جای او… هرچه التماس کردند یوسف تحت تأثیر قرار نگرفت. فقر و غنا، آقا این پولدار است. ولش کن بدبختو… به تو چه؟ یک ژیان رد می‌شود می‌گویند: مستضعف است، بگذار برود از چراغ قرمز. یک بنز گران قیمت را می‌گوید: بگیر بگیر پدر سوخته را طاغوتی است! (خنده حضار) قرآن می‌گوید: به تو چه که ژیان است یا بنز! «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» (نساء/135) قرآن می‌گوید. «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً» به زبان ما… «َ إِنْ یَکُنْ بنزاً أَوْ ژیانا…»، «فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما» تو مسئول هستی، هرکس از چراغ قرمز رد شد… به تو چه بنز است یا ژیان؟

یکی از انبیا در محراب نشسته بود. یک کسی آمد گفت: آقا یک داداش دارم، نود و نه تا میش دارد و من یکی دارم. می‌گوید: آن یکی هم به من بده. فوری به پیغمبر گفت که بیخود می‌گوید. فرمود: چرا چنین حرفی زدی؟ شاید با آنکه نود و نه تا دارد، باز هم حرفش… شما بگویید… نه دیر گفتید… پیغمبری در محراب بود، نزد او آمدند گفتند: ما دو نفر درگیر هستیم. دو برادر هستیم. یک برادر نود و نه تا میش دارد، این متن قرآن است. یک نفر هم یکی. به یکی می‌گوید: من که نود و نه تا دارم آن یکی هم به من بده. فوری پیغمبر گفت: بیخود می‌گوید. «لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِک‏» (ص/24) این ظلم می‌کند به تو، بیخود می‌گوید. خدا گوش پیغمبر را گرفت مالید. که تو چه حقی داشتی بگویی بیخود می‌گوید؟ باید صبر کنیم او هم حرفش را بزند، ممکن است اینکه یک میش دارد باطل بگوید، او که نود و نه تا میش دارد، حق بگوید. تو چرا… صرف اینکه نود و نه تا میش دارد، اوه… برج است بزنید خراب کنید. ممکن است این برج حقش باشد، این کارتن مقوا که در آن خوابیده حقش نباشد. خیلی کار مشکل است. خدا گوش پیغمبر را مالید، آخرش «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ» (ص/24) به گریه افتاد که خدایا مرا ببخش. زود قضاوت کردم. گاهی وقت‌ها می‌گوییم: عجب بدنی دارد. این تاب شلاق دارد، بزن! ما نباید از مرز دور شویم. از مرز نباید دور شویم. باید مواظب باشیم که دقیق باشیم.

باید شلاق به قرائتی بزنید، خوب بزنید، اما قرائتی را می‌برند در دکان پدرش می‌زنند. کجا آیه و حدیث داریم که در دکان پدرش ببرید؟ پدر من چه گناهی کرده است؟ خوب شلاقم بزن، اما می‌برندش محله‌ی خودش در دکان پدرش! این را کجای اسلام گفته است؟ وقتی هم شلاق می‌زنند می‌گویند: هِن… این هِن… کجای اسلام است؟ بعد هم زیر لب می‌خندی. خنده‌اش کجای اسلام است؟ خیلی مشکل است. خیلی مشکل است. حقِ حق باید جدا شود.

من از حرم امام رضا بیرون آمدم، در طلایی را بوسیدم. آمدم در صحن حال نداشتم درهای چوبی را ببوسم. ایستادم. آیت الله مروارید خدا رحمتش کند. گفتم: آقا من درهای طلایی را بوسیدم چوبی را حال نداشتم. این معلوم می‌شود امامت من ناب نیست. امامت من با طلا قاطی است. الآن هم همینطور است مثلاً می‌گوییم: به شاه قبّه طلا حضرت رضا… مثلاً اگر قبّه‌اش طلا نبود، ایوان نجف عجب صفایی دارد. به خاطر طلایش! اینکه انسان حق را حق ببیند خیلی مشکل است.

8- خطر حبّ و بغض، در قضاوت

پرهیز از عجله، پرهیز از… گاهی حب آدم را هُل می‌دهد. قرآن می‌گوید: محبت‌ها شما را هُل ندهد. «وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِکُم‏ْ أَوِ الْوالِدَیْن‏» (نساء/135) ضرر خودت را، والدینت هم بود، هُلت نده. بعضی وقت‌ها هم کینه، «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ» (مائده/2) نه علاقه شما را از عدالت کج کند، نه بغض شما را کج کند.

قبل از تحقیق، «سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ» (نمل/27) هدهد آمد گفت: آقا، چنین و چنان است. به حضرت سلیمان گزارش داد. گفت: «سَنَنْظُرُ» من باید دقت کنم. «أَ صَدَقْتَ» راست می‌گویی؟ «أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ» (نمل/27) راست می‌گویی یا دروغ می‌گویی؟ گاهی گریه می‌کنند. می‌گوید: گول گریه را نخوری. «أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ» (یوسف/16) برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند و گریه کردند. گریه‌ی قلابی هم داریم. قسم قلابی هم داریم. با قسم هم گول نخورید. «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً» (مجادله/16) استدلال قلابی هم داریم. قرآن می‌‌گوید: پیغمبر بعضی‌ها به قدری خوب حرف می‌زنند که تو پیغمبر را هم تحت تأثیر قرار می‌‌گیری. «یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ» (بقره/204) حرف که می‌زنند تو هم می‌گویی: اوه… «وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» (بقره/204) از آن پدر سوخته‌ها است. یعنی گول سخنرانی را نخور. گول گریه را نخور. گول سوگند را نخور. تحت تأثیر عاطفه نباید قرار بگیرید. گزارشات غلط به تو می‌دهند. «وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُور» (توبه/48) قبرستان بقیع را خراب کردند، در ایران راهپیمایی شد. رضاشاه عکس گرفت و خارج فرستاد که مردم ایران در خیابان ریختند که ما احمدشاه نمی‌خواهیم، رضاشاه می‌خواهیم. اِ… ما احمدشاه نمی‌خواهیم، رضا شاه می‌خواهیم! «وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُور»

بسیار خوب، سرعت در قضاوت هم خوب است. آیه‌ی سرعت در قضاوت چیست؟ خدا وقتی راجع به قضاوت خودش می‌گوید، می‌گوید: «وَ هُوَ سَریعُ الْحِسابِ» (رعد/41) جای دیگر می‌گوید: «أَسْرَعُ الْحاسِبینَ» (انعام/62) این پیداست که سرعت هم یک ارزش است. که وقتی خدا را خواست معرفی کند، مسأله‌ی طول ندادن باشد. خیلی‌ها هم توقع دارند آقا ما توقع نداشتیم. نداشته باش! قرآن می‌گوید: من تابع توقع شما نیستم.  «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ» (نساء/123) من کار ندارم که تو چه انتظاری داری. حق این است. ولو بر خلاف میل شما باشد.

قضاوت شغل نیست. مثل مرجعیت مقام است. کار خدایی است، «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِل‏». کار نبوت است، «یا داوُدُ». کار بسیار مهم است. امیرالمؤمنین فرمود: اصلاً به حکومت ذره‌ای علاقه ندارم مگر اینکه بتوانم به نفع مظلوم احقاق حقی بکنم. اگر جمهوری اسلامی احقاق حق کرد، جمهوری اسلامی می‌ارزد. وگرنه وکیل و وزیر و رییس جمهور و تمام دنگ و فنگ‌ها برای این است که از مظلوم حمایت شود. امیرالمؤمنین فرمود: حکومت برای من از عطسه‌ی بزغاله کمتر است مگر اینکه احقاق حق کنم. کار بسیار مقدس است. خطر هم جلوی راه هست. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد دست همه‌ی ما را برای همیشه بگیر. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


سؤالات مسابقه

1- قرآن کریم، درباره کسانی که تسلیم قضاوت و داوری پیامبر نیستند، چه تعبیری دارد؟
1) منافق
2) بی‌ایمان
3) فاسق
2- قرآن کریم، حق داوری و قضاوت میان مردم را به چه کسی نسبت می‌دهد؟
1) خداوند
2) پیامبران
3) خدا و پیامبران
3- براساس آیه دوم سوره نور، شیوه رفتار با مجرمان باید چگونه باشد؟
1) رحمت و شفقت
2) قاطعیت در اجرای عدالت
3) خشونت و سخت‌گیری
4- قرآن کریم، کسانی را که به غیر حکم خدا، داوری می‌کنند، چه می‌نامد؟
1) ظالم و کافر
2) کافر و فاسق
3) ظالم،کافر، فاسق
5- آیه 128 سوره نساء، در مورد اخلاقیات خانوادگی، چه راهی را پیشنهاد می‌کند؟
1) رجوع به قاضی
2) صلح و آشتی
3) قهر و دوری

Comments (0)
Add Comment