الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد.
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
بحث ما در این ایام دوست داریم که راجع به شناخت بیشتری راجع به اهل بیت داشته باشیم. بحمدالله کتابهای زیادی نوشته شده است که توی یکی از نوشتهها دیروز من دیدم ششصد تا کتاب شماره بندی شده است حالا من هم چندتایی از آنها را دارم توانستهام که مطالعه کنم دیدم ماشاءالله بحث زیاد است آشنایی با امیرالمومنین و اهل بیت(علیهم السلام) حالا بدون مقدمه وارد شویم.
عرض کنم که. . . پس، موضوع بحث را بنویسم: شناخت اهل بیت از قرآن، حالا مقداری هم از روایات و اینها میگوئیم.
1- حضرت عـلی(ع)، امیر مؤمنان است
پیغمبر اسلام فرمود که(ما انزل الله آیـ? فیها یا ایها الذین آمنوا الاّ و علی رأسها امیرها) هر چه(یا ایها الذین آمنوا) توی قرآن هست رهبرش و در رأس آن حضرت امیر است پس هر کجا که از مومنین تجلیل شده است فرد اول آن حضرت علی است. دیگر حالا چقدر(یا ایها الذین آمنوا) توی قرآن است این را میشود شماره کرد هم از کامپیوتر و هم از معجم.
مواردی هست که از حضرت امیر صحنه پیش آمده برای آن صحنه آیه نازل شده است که این صحنهها را میگویندشان نزول، شان نزول یعنی یک حادثهای رخ میدهد مثلا یک جایی زلزله میشود بعد مجلس تصویب میکند که وزارت مسکن باید جلوی خانههای ضد زلزله را بگیرد و هر خانهای را که خواستند بسازند باید مهندسین آن فکر زمین لرزه را هم بکنند، یعنی یک زلزله باعث میشود که عرض کنم به حضور جنابعالی. . . . مثلا زلزلـﺔ بم پیش میآید بعد مسئولین مینشینند میگویند مدیریت بحران، مدیریت بحران یعنی اگر تهران زلزله شد چه باید کرد؟ بعد میگویند هر استانی بیاید یک گوشـه تهران را حمایت کند. جنگ پیش میآید بمباران میشود مسئله سنگر سازی پیش میآید اینرا میگویندشان نزول، یعنی حادثهای رخ میدهد ظرفی پیدا میشود که توی آن ظرف قانون میریزند.
2- صبر در آزمایشهای الهی
حضرت علی چند تا برادر داشت یکی از برادرهایش جعفر طیار بود. در جنگ موته دو تا دستش قطع شد خبر شهادت را به امیرالمومنین دادند حضرت فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» البقره/156 آنوقت در مقابل این، آیه نازل شد «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ» البقره/155 قطعاً همـﺔ شما را امتحان میکنیم، ما بشر را امتحان میکنیم گاهی از طریق ترس امتحان میکنیم گاهی از طریق گرسنگی و قحطی او را امتحان میکنیم، گاهی از طریق اینکه اموالش ناقص میشود ورشکستگی امتحانش میکنیم، گاهی با مرگ و میر بستگان آزمایشش میکنیم «وَالثَّمَرَاتِ» این میشود اولاد باشد و هم میشود ثمرات مادی باشد، خلاصه ما بشر را با تلخیهای مختلف امتحان میکنیم، بعد میگوید بشارت بده به آنهایی که توی جبهه مقاومت میکنند، دین فروشی نمیکنند، هویت و شخصیت خودشان را از دست نمیدهند، بعد میگوید صابرین کسانی هستند که «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» البقره/156 صابر کسی است که وقتی به سختی رسید بگوید خیلی خوب حالا خدا داده و خدا میگیرد. وقتی آدم دید که مال خودش است داده و گرفته دیگر سخت نیست شما وقتی میروی از بانک پول بگیری آن کسی که پول میدهد دیگر زجر نمیکشد چون میگوید خودت دادهای و خودت میگیری، این غیر از این است که من پول شما را از جیبت بیرون بکشم اگر بخواهم پول شما را از جیبت بیرون بکشم مقاومت میکنی کتک کاری میکنی، درگیر میشویم، میگویی مال من است، چرا میخواهی آن را بگیری؟ اگر گفتم مال تو است بده، نمیدهی، اما اگر گفتم مالم را بده خوب این را میدهی مال خودش است.
انسان اگر بخواهد کمالات را پیدا کند باید عقاید داشته باشد. نمیشود ما بگوئیم انسان باید مهذب و شریف و متدین و مکارم اخلاق و محاسن اخلاق، انسان باید انسان خوبی باشد ولی عقاید او پوک باشد، چون ریشـﺔ اخلاق عقیده است من اگر گفتم «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا» یونس/65 اگر عقیدهام این بود که تمام عزتها مال خداست دیگر هر ساعتی مثل لنگ دور پای کسی تاب نمیخورم، این لنگ حمام که قدیم بود هر ساعتی دور پای کسی بود آدمی که عزت را از خدا بداند آدم متملق نیست تملق نمیکند که اینرا بزرگ کند که بگوید خوب این بزرگ باشد من هم در سایـﺔ او به یک نانی برسم. «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا» البقره/165 قدرت از خداست، دیگر نمیخواهد به آمریکا و شوروی وابسته بشوی، دیدید که صدام قدرتش را از آمریکا و شوروی گرفت به چه روزی نشست؟ شاه را دیدید که قدرتش را از ابرقدرتها گرفت به چه روزگاری نشست؟ دیدید که امام حسین(علیه السلام) هیچی نداشت لباس نداشت، خیمهاش را آتش زدند، به او آب هم ندادند، یعنی نه خوراک داشت آب، نه لباس داشت جبه، و نه مسکن داشت خیمه، خوراک، پوشاک, مسکن, هیچکدام از اینها را امام حسین(علیه السلام) نداشت اما عزیز بود، عزت به داشتن نیست. اگر ما معتقد به این دو تا آیه بشویم دیگر طوری نیست.
یک دعا بکنم: خدایا به آبروی کسانی که مؤمن واقعی بودند، به ما ایمانی بده که عزت و قدرت و همه چیز را از تو بدانیم و اگر از تو بدانیم اینقدر متملق و خودباختگی و دلهره هایمان به خاطر آن رقم ایمان برطرف بفرما(الهی آمین).
3- صلوات و درود خداوند بر صابران
وقتی خبر شهادت را به امیرالمؤمنین دادند گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» البقره/156 بعد میفرماید «أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» البقره/157 آخر آیه میگوید بشارت بده به افرادی که صبر میکنند این صابرین از طرف رب. . . یعنی خدا بر اینها صلوات میفرستد خداوند به امیرالمومنین صلوات میفرستد چرا؟ برای اینکه صبر کرد. خدا میگوید کسانی که این رقمی در مقابل حوادث خودشان را نگه میدارند بر اینها باد صلوات از طرف خودش. حالا اینجا من میخواهم لطیفه بگویم شما زیادی گوش بدهید لطیف است، دو تا صلوات توی قرآن داریم یکی میگوید(من ربهم) صلوات از طرف خداست، یکجا میگوید پیغمبر(صلِّ علیهم) به مردم صلوات بفرست، صلوات از طرف پیغمبر است، سوال: چه کسانی را خدا به آنها صلوات میفرستد و چه کسانی را پیغمبر به آنها صلوات میفرستد؟ آخر یک نفر را رئیس جمهور به استقبالش میرود توی فرودگاه، یک نفر در آن حد نیست که رئیس جمهور برود معاون اول میرود یک نفر را معاون اول نمیرود یک وزیر میرود، استاندار میرود یک نفر را نه، معاونش میرود. یعنی هر چه طرف مهمتر باشد آن کسی که استقبال میکند مهمتر است. یک پدر و پسر وارد خانـﺔ امام علی(علیه السلام) شدند مهمانی، آقا دست پدر را خودش شست بعد ظرف را داد به امام حسن(علیه السلام) گفت تو هم دست پسر را بشور، یعنی وقتی پدر و پسر با هم نشستند آدم باید احترام پدر را. . . بعد حضرت فرمود اگر پسر تنها خودش مهمان من بود خودم دست پسر را میشستم اما چون پدر و پسر با هم آمدند اگر من دست هر دو را بشورم احترام اینها از بین میرود پدر دست پدر را بشورد پسر دست پسر را بشورد، این درجه هایش مهم است.
آنهایی که خوف و جوع و توی سختیها خوب هستند، چون قبل از(بشر الصابرین) گفت که خدا امتحان میکند به خوف و جوع در دعای ماه رمضان میخوانیم که(اللهم اشبع کل جائع) جائع، یعنی گرسنه، (و نقص من الاموال) یعنی اموالشان ناقص شد مالشان کم شد(والانفس) جانشان کم شد(و الثمرات) همهاش تلخی است،
4- صلوات و درود پیامبر بر اهل زکات
اگر توی تلخیها صبر کنی صلوات از خود خداست، اما اینکه میگوید(صل علیهم) به پولدارهایی میگوید که وضع مالیشان خوب شده است میآیند به پیغمبر زکات بدهند خدا میگوید «خُذْ» میتوانید خودتان معنا کنید؟ یعنی بگیر «مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً» زکات مردم را بگیر، «وَصَلِّ عَلَیْهِمْ» التوبه/103 تو به آنها صلوات بفرست، یعنی آنکه توی رفاه خوب است پیغمبر به او صلوات میفرستد، آنکه توی تلخیها خوب است خدا به آنها صلوات میفرستد، این خیلی فرق میکند. اگر یک کسی با نداشتن کامپیوتر، با نداشتن استاد قوی، با داشتن پدر و مادر بی سواد، اگر توی روستایی که برق نیست و پدر و مادرش هم مثلا سوادی ندارند اگر این شاگرد اول شد این فرق میکند با شاگرد اول کسی که پدرش پولدار است، دانشمند است، مادرش کمکش میکند، کامپیوتر دارد، آزمایشگاه دارد، او اگر خوب شد مهم نیست. تند رفتن توی سرازیری ارزش ندارد تند رفتن توی سرابالایی مهم است.
مشابه این را توی آیـﺔ قرآن داریم مثلا یک جای قرآن میفرماید «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ» الإنسان/21 یعنی خدا اینها را آب میدهد، یک آیـﺔ دیگر میگوید «یُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا» الإنسان/17 یعنی به اینها آب داده میشود، یعنی خدا به اینها آب نمیدهد، یک گروهی دیگر به اینها آب میدهد، گاهی سقا خود خداست، اینها خیلی فرق میکند.
5- بشارت خداوند و بشارت پیامبر
افرادی که وقتی حق را شنیدند، مثل خیلی از بسیجیهای شماها حق را که شنیدند دل را به دریا میزدند. میفرماید «لَهُمْ الْبُشْرَى» یونس/64 کسانی که دل را به دریا میزنند خود خدا به اینها بشارت میدهد. اما کسانی که جگر ندارند دل به دریا بزنند. مثلا مثل حسین فهمیده را میگوید خدا به او بشارت میدهد برای حسین فهمیدهها بشارت از طرف خداست، اما اینهایی که نه، وقتی یک کاری میگویی فکر میکند حالا من بررسی کنم، جمع بندی کنم، ارزیابی کنم، به کمیتـﺔ تحقیق بدهم، کار پژوهشی روی آن انجام بشود، هی سبک و سنگین میکند، یک مرده را هم که به او میدهی میگویی بشور سبک و سنگین میکند که اگر چاق است کیلویی بشورد، اگر بلند است متری بشورد، اگر کوچولو است عددی بشورد، آنهایی که خیلی محاسبه میکنند روی کارشان میگوید «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» الزمر/18 همـﺔ حرفها را گوش میدهند تا ببینند کدام بهتر است که قبول کنند آنها هم آدمهای خوبی هستند اما اینقدر نه که خدا «فَبَشِّرْ عِبَادِی» الزمر/17 پیغمبر تو به آنها بشارت بده، تو بشارت بده به این بندگان من که «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» گاهی وقتها میگویی بیا برویم جبهه، میگوید خوب اگر برویم جبهه، با هواپیما است یا با ماشین؟ غرب است یا جنوب؟ هوا گرم است یا سرد؟ اضافه کار نمیدهند یا میدهند؟ حق مأموریت میدهند یا نه؟ جزو سربازی ما حساب میشود یا نه؟ سهمیـﺔ کنکور میدهند یا نه؟ برویم شهید بشویم خانواده شهدا حقوق دارند یا نه؟ بالاخره اگر یک انگشتمان پرید سی درصد است یا چهل درصد؟ سرگرد هستیم یا سرهنگ؟ این کتاب را ضمن خدمت بخوانیم به ما گواهینامه میدهند یا نه همینطور الکی بخوانیم؟ آنهایی که وقتی میخواهی یک کاری بکنی خیلی مته روی خشخاش میگذارند و مواظب خودشان هستند. . . حتی به یک بچه گفتند قرآن حفظ کن رفت سوره الرّحمن را حفظ کرد گفت برای اینکه سوره الرّحمن سی و دو بار «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ»، دو صفحهاش را همینطور حفظ هستیم دیگر نیاز به حفظ جدی ندارد، تکراری است. اگر کسانی خیلی برانداز کردند، عقلشان را جلو کشیدند، خیلی به محاسبات علمی دقیق و عقلی جلو رفتند، میگوید اینها آدمهای خوبی هستند اما در حدی نیستند که خدا به آنها بشارت بدهد تو به آنها بشارت بده، اما آنهایی که وقتی فهمیدند حق است با دل و جگر رفتند جلو کار نداشتند حقوقش چقدر است، کم میشود زیاد میشود، اصلاً دل به دریا میزدند، کسانی که حق را فهمیدند دل به دریا زدند، خدا به آنها بشارت میدهد. کسانی که خیلی سنجیده حرکت کردند پیغمبر به آنها بشارت میدهد. گاهی میگویند(قد قامت الصلواه) طرف میدود اگر طرف دوید. . . حالا فرش نیست اشکال ندارد، حالا روی موکت، روی مقوا، روی نایلون، روی خاک، الله اکبر، دیگر منتظر نمیماند که. . . گاهی وقتها که میگوئیم اذان بده میگوید یک آمپلی فایر بده، میگوئیم آقا مطالعه کن میگوید کامپوتر بده، میگوئیم درس بخوان میگوید یک اتاق خصوصی بده یک میز و صندلی هم برایم بخر.
6- رعایت سلسله مراتب در برخوردها
به جگر دارها خدا بشارت میدهد محاسبه گران را پیغمبر، این پیداست که سلسله مراتب حفظ میشود. گاهی وقتها خداوند اسم افراد را پهلوی هم نمیبرد مثلا ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) پدر و پسر بودند دو تایی بنایی میکردند خانـﺔ خدا را میساختند اما خدا نمیگوید که ابراهیم و اسماعیل خانه میسازند میگوید ابراهیم خانه میسازد بعد میگوید و اسماعیل، بین ابراهیم و اسماعیل فاصله میاندازد میگوید «وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَیْتِ» بعد میگوید «وَإِسْمَاعِیلُ» البقره/127 وگرنه میگفت(یرفعهما) هر دو با هم میسازند. یکوقت میگویم از جمع واردین تشکر میکنم یکوقت میگویم فلانی و هیئت همراه، وقتی میگویند هیئت همراه، یعنی حساب فلانی را با هیئت همراه جدا میکند. اینها معلوم میشود که باید سلسله مراتب باید حفظ بشود. حالا اینجا یک چیزی بگویم، احترام به برادر بزرگ و خواهر بزرگ مثل احترام به پدر و مادر میماند، یک حدیث بخوانم احترام خاله مثل احترام به مادر میماند، یک حدیث بخوانم هر کسی از انسانها سه تا پدر دارد: پدر خودش پدرش است، پدر زنش هم پدرش است، معلمش هم پدرش است، (ولدک) آن کسی که باعث تولد تو شد، (زوجک) آن کسی که دخترش را به تو داد، (علمک) آن کسی که به تو تعلیم داد. حساب افراد را باید بکنیم آقا چه فرقی میکند تو یکی من هم یکی، پیغمبر یک استثناهایی داشت اما یک تکلیفهای خاصی هم داشت، مثلا نماز شب بر مردم مستحب است اما نماز شب بر پیغمبر واجب بود در مقابل پیغمبر امتیازاتی هم داشت.
خوب چی دارم میگویم؟ درجات خلوص با هم فرق میکند. در جامعه باید آداب و سلسله مراتب حقیقی، نه سلسله مراتب الکی، امتیازات ما باید امتیازات اکتسابی باشد وگرنه بیایند بگویند آقا هر کس خوشگل است به او پول بدهید خوب این خوشگل مادر زادی است ما چه خاکی به سرمان کنیم؟ آقا هر که صوتش خوب است جایزهاش بدهید، من نمیدانم. . . بعضی جاها میگویند چون صوتش خوب است جایزه بدهید، بابا حالا خدا به این داده به آن نداده این که این کار را نکرده، بگوئیم آقا کسانی که روز سه شنبه متولد شدهاند جایزه بگیرند اِه! حالا این مادرش چهارشنبه زائیده اینکه کاری از خودش نکرده، (فلذا فرق ما و مسیحیها این است که تاریخ ما هجری است، هجری کاری است که مسلمانها کردهاند، تاریخ مسیحیها میلادی است، میلاد وقتی بوده که حضرت مریم زائیده میتواند امروز بزاد میتواند فردا بزاد میلاد ارزش نیست، اما هجرت ارزش است تاریخ هجری مهمتر از تاریخ میلادی است. چون هجرت یک کاری است که انتخاب است) فقر هم همینطور است فقر انتخابی ارزش است فقر تحمیلی ذلت است اگر داریم که من افتخار میکنم که فقیر هستم یعنی میتوانم پول پیدا کنم افتخار میکنم که دنبال پول نرفتم تا به کمال دیگری برسم وقتم را که میخواستم صرف پول کنم صرف چیز دیگری کردم فقر تحمیلی نرفته چیزی یاد بگیرد یک آدم بی تخصص و بی خاصیتی است که هیچ هنری ندارد.
به خانمی گفتند چه هنری داری؟ گفت تخم مرغ درست میکنم گفت پس من هم چای دم میکنم! خانم من نبود آنها با هم صحبت میکردند! گفت آقا شغل تو چیه؟ گفت من پیش نماز هستم، گفت پس من هم پس نماز هستم، پیش نمازی و پس نمازی یک متر آنطرفتر و یک متر اینطرفتر نه، اینکه میگویند پیش نماز چون درس خوانده است، چون درس میدهد، چون مطالعه میکند، وگرنه صرف اینکه یک متر جلو و گرنه من هم یک متر عقب اگر یک متر جلو شغل است پس یک متر عقب هم شغل است.
(ما کمالات عیسی را قبول داریم منتهی کمالات عیسی(علیه السلام) که بخاطر زحمت هایش به دست آورده، جوایزی که میدهند بر اساس اینکه فلانی صوتش خوب است جایزه میگیرد، کسانی که همچین روزی متولد شدهاند بیایند جایزه بگیرند، کسانی که اسمشان این است بیایند جایزه بگیرند، خوب حالا من اسمم این نیست وقتی توی قنداق بودم بابا و ننهام اسمم را نگذاشتند چرا به من جایزه نمیدهید؟ خوب این جوایز معلوم است که یک مقدار پول توی دستشان باد کرده میخواهند خرج کنند نمیدانند چه کنند ما باید جوایز را براساس هنر بدهیم خودش چه کرده؟ فلذا کسی که قدش بلند است، هر کس خشگل است، هر کس خوش صدا است، هر که اسمش چیه؟ این جوایز مبنا ندارد باید ببینیم خود شما چه کردهاید؟)
7- تفاوت گناهان در آثار دنیوی و کیفر اخروی
هر گناهی یک جوری است مثلا گناه لواط قرآن میگوید بقدری خطرناک است که «جعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا»هود/82 شهر لوط زیر و رو شد بخاطر گناه لواط. گناه غیبت تمام گناهان را از بین میبرد، آقا من این همه عبادت کردم بخاطر یک غیبت پوچ؟ باسمه تعالی بله، چرا؟ چون آن آقایی هم که غیبت کرده بود سی سال زحمت کشیده بود تا آبرو درست کرده بود تو با یک کلمه سی سال آبرو را هوا کردی خدا هم سی سال عبادت تو را بگوئید. . . هوا میکند. یک خورده جلسه نشاط ندارد همینطوری نصفش را من میگویم نصفش را شما بگوئید کسی که چهل سال آبروی کسی را هوا میکند خدا هم با همین غیبت عبادت چهل سالهاش را هوا میکند خلاص. آقا یک سوزن بزنیم توی توپ بازی لغو شد؟ بله، یک سوزن به یک گوشه؟ بله، یک سوزن به یک گوشه زدی اما کل فوتبال. . . گاهی انسان یک کلمه میگوید اما همین یک کلمه. . . گناه ربا زنای با مادر است، با کمال متاسف خیلی راحت میپرسند چند سودش است؟ ربا با کمال تأسف حرمتش در بعضی جاها برداشته شده میگوید آقا اینقدر دادم سودش چقدر است؟ مضاربه درست است به بانکها که پول میدهید باید به رئیس بانک بگوئید چقدر به شما میدهم که با آن تجارت کنید این پنج میلیون را میگذارم شما با آن تجارت کن هر چه گیرت آمد یک خوردهاش را تو بردار یک خوردهاش را من حالا علی الحساب یک چیزی هم بده میشود که قانونی درست کرد که. . . بانکها این کار را میکنند اما صاف بگوئید پول میدهم اینقدر میگیرم تو میخواهی برو بگذار توی خانه میخواهی تجارت کن، من کاری ندارم من پول میدهم اینقدر میگیرم خوب این رباست.
اما گناه کتمان، گناهی است که کسانی که حق را بفهمند و کتمان کنند از همـﺔ گناهان بدتر است تنها گناهی است که توی قرآن اینطور گفته «یَلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ البقره/159 یعنی خدا فرشتهها جن و انس و ملک، همهشان در طول تاریخ لعنت میکنند به کسی که حق را میفهمد و نمیگوید گناه کتمان.
امام صادق(علیه السلام) فرمود مصداق بارز آن کسانی هستند که علی را شناختند اما حقایق و فضائل علی را کتمان کردند. گناه کتمان بدترین و خطرناک ترین گناه است در هیچ گناهی خدا نگفته که خدا و تمام جن و انس و فرشته در طول تاریخ لعنت میکنند فقط به یک گناه لعنت میکنند به کسی که حق را میفهمد کتمان میکند. کتمان نکنید، مرض را که تشخیص نمیدهید راحت بگو که مریض عزیز بلد نیستم، استاد سر کلاس بگوید راستش را بخواهید بلد نیستم، طلبه توی مسجد بگوید راستش را بخواهید بلد نیستم، جهلمان را کتمان نکنیم بگوئیم که بلد نیستم اگر هم بلد هستید باید اعلام کنید که آقا اینجا ظلم میشود، نگو به ما چه حرف بزنیم روزیمان را قطع میکنند ما بگوئیم اینجا اسراف شد اینجا ولخرجی شد از کارخانه و اداره بیرونمان میکنند. گناه کتمان گناه خطرناکی است و بالاترین کتمان، کتمان فضائل اهل بیت و در رأس آن امیرالمومنین بود. تا اینجا این جلسه بس است.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز ایمان و معرفت ما را نسبت به خودت پیغمبر و اولیاء، بیشتر بفرما(الهی آمین)
والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته