قرآن، پاسخ‌گوی نیازهای بشر (1)

1- توجه اسلام به نیازهای مادی و دنیوی بشر
2- توجه اسلام به نیازهای روحی و معنوی بشر
3- طرح مسائل خانواده در قرآن کریم
4- لزوم توجه جدی دانشگاه‌ها و حوزه‌ها به معارف قرآن کریم
5- نامه حضرت علی علیه السلام در مورد عدالت میان حیوانات
6- نیاز جدّی جوامع بشری به اخلاق و معنویت
7- معجزه بودن قرآن در عصر حاضر

موضوع: قرآن، پاسخگوی نیازهای بشر(1)

تاریخ پخش: 01/06/88

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث را بیننده‌ها چه موقع پای تلویزیون هستند، رمضان 88. اوائل رمضان، چون رمضان هم ماه قرآن است، جلسه‌ی قبل صحبت شد فرق بین قرآن و کتاب‌های دیگر، مقداری صحبت کردیم امروز هم باز جلسه ادامه‌ی همان است.نیاز بشر در چیست؟

موضوع؛ قرآن پاسخگوی همه‌ی نیازها، نیازهای بشر. این موضوع ما است. انسان به رهبر نیاز دارد. نیاز انسان به امام و رهبر است.قبول! انسان به مربّی نیاز دارد. انسان به نور نیاز دارد. انسان به قانون و عدالت نیاز دارد. انسان به عشق و امید نیاز دارد. خوب انسان به ناجی و منجی نیاز دارد. انسان به استدلال و منطق نیاز دارد. انسان به تذکّر و تعقّل نیاز دارد. انسان به راه بی‌انحراف نیاز دارد. راه بی‌خطر و بی‌انحراف، نیاز دارد. خوب انسان به موعظه نیاز دارد. به دارو نیاز دارد. و هرچیز دیگر. نیازهای بشر، این‌ها نیازهای معنوی بشر است.

1- توجه اسلام به نیازهای مادی و دنیوی بشر

 نیازهای مادّی‌اش که در قرآن پر است، قرآن به نیازهای مادّی هم حسابی رسیده است. به خوردن، خیلی آیه داریم. چه بخورید؟ چه نخورید؟ چه حلال است؟ چه حرام است؟ و روایات که دیگر غوغا می‌کند. شاید حدود سه، چهار هزار حدیث داریم، راجع به خوردنی‌ها. تمام چیزهایی که شما می‌خورید، و ما می‌خوریم اینها در روایات آمده است. مثلاً کرفس، تره، ترب، سبزی، کاهو، اسفناج، ماست، شیر، خرما، زیتون، عدس، لوبیا، لپه، باقلا، دیگر گلابی، سیب، موز، انگور، کشمش، اینها همه روایت داریم. تخم مرغ، نان، در نان‌ها نان جو، تمام خوردنی‌ها نیازهای مادّی‌اش چند جلد کتاب هم در این زمینه نوشته شده است. در فقه ما هم هست. آن یک دنیایی است که هر حدیثی از آن قابل یک تحقیقات علمی دانشگاهی است. در علم غذاشناسی!

راجع به لباس،160 عنوان لباس آمده است. رنگ لباس چه باشد؟ جنس لباس پنبه یا پشم یا کتان، که حدیث داریم کتان، پنبه، باشد لباس پشمی، ستایش نشده است. برخلاف ما که می‌گوییم: این فاستونی، پشمی است. فکر می‌کنیم چون پشمی است خیلی خوب است. پوست بدن با پنبه تناسبش بیشتر است. برای لباس، دوخت لباس، رنگ لباس، اسراف در لباس، لباس شهرت، لباس کفّار، نجس کردن لباس، لباس دزدی، لباس احرام، لباس جنگ، لباس عروس، لباس دادن به برهنه‌ها، وصله کردن لباس، در دنیای لباس می‌روی غرق می‌شوی.

 خوراک، لباس، مسکن، راجع به مسکن یک روایت‌هایی داریم که حالا این را کسانی که در رشته‌ی مهندسی ساختمان هستند در آینده باید این کار بشود. در شورای مصلحت نظام تصویب شد. که برای هر دانشکده‌ی، برای هر رشته‌ی دانشگاهی آن آیاتی که مربوط به آن رشته هست، بیاید جزء معارف شود، حالا این آرزو است تا چه وقت عملی شود نمی‌دانم. مسکن‌هایی که ما می‌سازیم، کجای آن درست است، کجای آن درست نیست؟ خوراک، پوشاک، مسکن، تفریح، برای تفریح هم دنیایی حدیث دارد. چه تفریحی؟ با چه کسی؟ چند ساعت؟ چه زمان؟ نوع تفریح، جایزه‌ی ورزش و مسابقه، نوع جایزه، زمان جایزه، مکان جایزه، یک دنیایی است. در نیازهای مادّی هم ما عقب هستیم. تا…

2- توجه اسلام به نیازهای روحی و معنوی بشر

حالا ما می‌خواهیم این نیازهای معنوی را بگوییم. قرآن، انسان نیاز به امام و رهبر دارد. قرآن می‌فرماید که: «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَهً»، «وَ أَنَّ الْقُرْآنَ إِمَامٌ مِنَ اللَّه‏» (بحارالانوار/ج22/ص315) قرآن امام است چون بحث را ماه رمضان 88 بیننده‌ها می‌بینند، اول رمضان هم یک فکری بکنیم برای اینکه به قرآن توجّه کنیم. «أَنَّ الْقُرْآنَ إِمَامٌ» قران امام است. یعنی پیشوا است. ببینیم او چه می‌گوید؟ راه‌هایی که ما می‌رویم دور از قرآن سرمان به سنگ می‌خورد برمی‌گردیم. یک مثالی است قبلاً زده‌ام برای شهید نواب صفوی، اول روحانی مبارز که با اسلحه به طاغوتیان حمله می‌کرد. و بالاخره زمان شاه به جرم همین اعدام هم شد. شهید نواب صفوی یک مثالی دارد. می‌گوید: شما هرچیزی را بخرید، کارخانه‌اش یک دفترچه دارد. مثلاً یک بخاری، کولر، یخچال، کامپیوتر، حتی این دارو می‌خری، شربتی، دارویی این کنار شربت یک ورقه دارد که این دارو مثلاً از چه ترکیب شده است. مقدار مصرف، کودکان، نوجوانان، بزرگ‌ها، قاشق چایخوری، مربا خوری، غذا خوری، ترکیبات این شربت چیست؟ تمام محصولات و کالاها یک دفترچه دارد. قبول؟ بله. دفترچه را چه کسی نوشته است؟ می‌گوییم: خوب سازنده‌ی آن. آن کسی که این را ساخته است باید بگوید: مثلاً از این محصول چطور استفاده کن. نواب صفوی از این دفترچه یک مثل می‌زد. یک مثل زده گفته است که: انسان از یک کالا کمتر است. یعنی ما از یک کولر، از یک یخچال، از یک کامپیوتر کمتر هستیم. همینطور که شما می‌گویی: هر محصولی را باید مهندسی که ساخته است دفترچه‌اش را بدهد. من هم آن کسی که من را ساخته است باید دفترچه‌ی من را بدهد.

خدا من را ساخته است. این هم کتاب دفترچه‌ی من است. گفته این رقمی حرف بزن. می‌خواهی لبت را تکان بدهی، این رقمی لبت را تکان بده. «قَوْلاً بَلیغا» (نساء/63)، «قَوْلاً لَیِّنا» (طه/44)، «قَوْلاً مَعْرُوفاً»، «قَوْلاً کَریما» (اسراء/23)، «قَوْلاً بَلیغا» معروف باشد یعنی اصطلاحات را خلق نکن. حرف‌هایی بزن که مردم می‌فهمند. بعضی‌ها خوششان می‌آید که حرف که می‌زنند یک اصطلاح را خلق کنند و مردم گیج شوند. آنطوری که مردم می‌فهمند حرف بزن. «لَیِّن» حرف بزن. معروف حرف بزن. کریم حرف بزن. یعنی در حرف‌هایت نیش نباشد. بلیغ حرف بزن، حرف‌هایت نا تمام و نارسا نباشد.

3- طرح مسائل خانواده در قرآن کریم

برای ازدواج، با چه کسی ازدواج کنیم؟ چه سنی ازدواج کنیم؟ مهریه چقدر باشد؟ حتی برای آمیزش جنسی صدها حدیث داریم که آمیزش جنسی این رقمی باشد، بچّه سالم است. این رقمی باشد بچّه معیوب است. زن حامله چه غذایی بخورد؟ نامگذاری روی بچّه با چه باشد؟ تغذیه‌ی بچه چه باشد؟ بازی با بچه چقدر بازی کنیم؟ محبت به بچّه چقدر باشد؟ کم باشد عقده‌ای می‌شود. زیاد باشد لوس شود. مقدار محبّت. نوع محبت چه باشد؟ بچّه را در اجتماع راه بدهیم یا راه ندهیم. داد زدن سر بچّه ممنوع! کتک زدن به بچّه ممنوع! منتهی در یک مواردی تشر زدن خوب است. قهر کردن با بچه ممنوع، اگر در مواردی لازم شد قهر کنید ولی سریع آشتی کنید. قهرتان چند دقیقه و چند ساعتی بیشتر طول نکشد. لباس بچّه، بهداشت بچّه، تعلیم بچّه، آموزش شنا و تیراندازی به بچّه، اوه! دست به هرجا می‌گذاری… قرآن امام است. یعنی باید قرآن را باز کنیم از قرآن به عنوان یک مکتب. چون بشر این بوده که شده. وقتی قانون اساسی آمریکا 25 بار تا الآن عوض می‌شود، ما چطور به آمریکا تکیّه کنیم؟ چطور به کسی تکیّه کنیم، رهبری یک کسی را مثلاً بپذیریم که بینیم او چه می‌گوید؟ رضای او چیست؟ کسی که وزیر اقتصاد و سگ نزد او یکسان است. دو تا غصه دارد. یکی سگ، یکی وزیر اقتصاد. قانون اساسی آمریکا 25 بار عوض شد، بعضی از کشورهای اروپایی تا الآنی که خدمت شما نشستم 119 بار قانون اساسی‌اش عوض شده است. آنوقت ما هم بیاییم دنبال غرب برویم. آنهایی که خودشان هم می‌گویند: صبح خیابان یکطرفه، عصر می‌گویند: دو طرفه. ما کار به قدیم نداریم. تجربه‌های امروز، غرب از چه کسانی حمایت کرد. با چه کسانی بد شد؟ از آنهایی که حمایت کرد به چه دلیل؟ آنهایی که با آنها بد کرد به چه دلیل؟ چه ملاکی هست که ما به قانون دیگر جذب شویم؟ قانون شرقی هم همینطور است. ولذا اگر ما خواسته باشیم یک قانون سالم دست نخورده، باید ببینیم خالق ما، ما را آفریده، نواب صفوی یادتان نرود. می‌گوید: همینطور که محصول هر کالایی را باید سازنده‌ی آن قانونش را بدهد، من هم یکی از محصولات هستی هستم باید سازنده‌ی من به من قانون بدهد. قانون شرق غلط، قانون غرب غلط، آن کس که مرا ساخته است، آن می‌داند چه ساخته است. این معده‌ی من باید با آن غذایی که او می‌گوید: بخور، بخورم. اروپا چه می‌خورد؟ آمریکا چه می‌خورد؟ هرچه می‌خواهد بخورد، بخورد. خدا به من گفته: در این معده این غذا وارد نشود.

4- لزوم توجه جدی دانشگاه‌ها و حوزه‌ها به معارف قرآن کریم

حالا، اگر انسان به مربّی نیاز دارد، قرآن راجع به مربّی می‌گوید: «رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ» (آل‌عمران/79) ربّانی چطور؟ «تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ» عالم ربانّی، عالم کتاب است. و این را من به طلبه‌ها گفتم که عالم ربانّی عالمی است که با قرآن سر و کار داشته باشد. نه با استناد دیگر. ممکن است کسی فیلسوف هم باشد، عارف هم باشد، اصولی هم باشد، فقیه هم باشد. اما انس او با قرآن پررنگ نباشد. «کُونُوا رَبَّانِیِّین‏» متن وحی است. متن قرآن است. عین قرآن است. اینکه می‌خوانم عین قرآن است. «کُونُوا رَبَّانِیِّین‏» عالم ربانّی شوید، «بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُون‏» بگذار من اینها را بگویم چون ممکن است پای تلویزیون طلبه هم باشد. «کُونُوا» یعنی باشید. «رَبَّانِیِّینَ» عالم ربانّی باشید. چطوری؟ این رقمی، «بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ»، «بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ» و «بِما کُنْتُمْ» و «وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» (آل‌عمران/79) از نظر ادبیات عرب «کُنْتُمْ» یعنی دائمی. «کُنْتُمْ»، «کُنْتُمْ»، «تُعَلِّمُونَ» کتاب را یاد بگیرید. «تَدْرُسُونَ» کتاب را درس بدهید. فعل مضارع هم در ادبیات عرب برای استمرار است. «کُنْتُمْ» هم برای استمرار است. همیشه سر و کارتان با آموزش قرآن باشد، کتاب آسمانی باشد. همیشه سر و کارتان درس باشد. نه یعنی حالا یک آیه بخوانیم تمام شود. اصلاً متن باشد. یعنی تفسیر جز متن درسمان باشد.

مقام معظم رهبری بین چند هزار نفر از روحانیون مشهد اینطور فرمود: کلمه‌ی ایشان را حرفشان را می‌گویم. فرمایش ایشان را، باید تفسیر قرآن جزء متن دروس باشد. در همه‌ی رشته‌ها، در همه‌ی سطوح، الحمدلله حرکتی هم در قم شد و در مشهد و در جای دیگر سر و کلّه‌ی قرآن پیدا شده است. ولی هنوز قرآن در بورس نیست. اگر انسان مربّی می‌خواهد قرآن مربی است. اگر انسان نور می‌خواهد قرآن نور است. «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً» (نساء/174) من نور به شما دادم. گیج که شدید، بعضی‌ها که استخاره می‌کنند با قرآن، گفت: دلیل استخاره چیست؟ گفت: دلیل استخاره این است که قرآن نور است. من نمی‌دانم چه کنم. البته استخاره جایی است که آدم عقلش نرسد. استخاره برای آنجایی است که عقل آدم نرسد و مشورت هم جواب نمی‌دهد. اگر کسی هرچه فکر می‌کند نمی‌داند چه کند، و مشورت هم می‌کند دو تا می‌گویند: آره، دو تا می‌گویند: نه!اینجا قرآن نور است. اگر نور است ما را هدایت می‌کند. قرآن نور است.

 قرآن کتاب عدل و قانون است، «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» (حدید/25) اصلاً قرآن می‌گوید: ما قرآن را فرستادیم، «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» عدالت، یک جایی هم که فکر می‌کنیم بی‌عدالتی است، این یک رازی دارد ما فکر می‌کنیم بی‌عدالتی است.

یک چیزی برایتان بگویم. اگر کسی انسانی را بکشد، یا هزار گوسفند و هزار مثقال طلا جریمه‌اش است یا صد تا شتر. عضوهایی هم که انسان دو تا دارد اگر دو تا را قطع کنی باز به اندازه‌ی یک انسان کامل باید جریمه بدهی. مثلاً دو تا ابرو را کسی ببرد،دو تا چشم را دربیاورد، و تا گوش، دو تا دست، دو تا پا، دو تا کلیه، هر عضوی را انسان دو تا دارد، کسی قطع کند صد تا شتر دارد. پس یک انسان صد تا شتر، هر عضوی هم که دو تا داریم دو تا قطع شود سه تا شتر. به لب که می‌رسند، می‌گویند: دو تا لب داریم ولی صد تا شتر نه! لب بالا چهل تا شتر، لب پایین شصت تا. می‌گویند: آقا چرا این دو تا فرق می‌کند؟آنها دو تا صد تا است، هر کدام 50 تا. ولی اینجا بین لب بالا و لب پایین فرق می‌گذاری. وقتی سؤال می‌کنند حضرت می‌فرماید: لب بالا را ببری، دندان‌ها پیداست. انسان زشت می‌شود. 50 تا شتر. اما اگر لب پایین را ببری،علاوه بر اینکه دندان‌ها پیدا است، آب دهانت هم چِک چِک، می‌چکد. یعنی نقش لب پایین بگویید… بیشتر است، ده تا شتر باید بیشتر بدهید. یعنی این دقت‌های حقوقی که هست. بعضی عضوهای دیگر هم همینطور است. ممکن است یک عضوی به این دلایل چنین باشد. مثل اینکه یکوقت گفتم. ارث زن! ارث زن نصف است. اما پوستش نصف است. مغزش دو تا است. چطور؟ چون سی‌تومان که داریم، این سی‌تومان را بیست تومانش را به پسرها می‌دهند. ده تومانش را به دخترها می‌دهند. دخترها اعتراض می‌کنند چرا ما نصف هستیم؟ می‌گوییم: دختر خانم! برو این ده تومان را پنهان کن، تو دختر هستی ده تومان داری، بیا با این پسر ازدواج کن. از این بیست تومان که این پسر برداشته است، ده تومانش را تو هُش کش. ده تومان هم که یواشکی داری. شد؟ یکبار دیگر بگویم؟سی تومان پول داریم. فرض کنید مردم کره‌ی زمین سی تومان دارند. می‌میرند، بیست تومانش را به پسران فردا می‌دهند. ده تومانش را به دختران فردا می‌دهند. دختری که می‌گوید: ارث تو نصف است، اسلام هیچ خرجی روی دوش دختر نگذاشته است. آب، گاز، برق، تلفن، مسکن، خوراک، پوشاک، ده تومان فقط پس‌انداز است. این دختر ده تومان را می‌رود پس‌انداز می‌کند، این دختر می‌آید با پسر ازدواج می‌کند. دختر و پسر که ازدواج کردند، این بیست تومان که پسر برداشته است، وارد زندگی هر دو می‌شود. یعنی دختر خانم ده تومان از این بیست تومان را استفاده می‌کند، ده تومان هم کنار دارد. یا مثلاً، مثلاً می‌گویند: اگر کسی مردی را کشت، صد تا شتر. اگر کسی زنی را کشت 50 تا شتر. می‌گویند: چرا اینجا تبعیض چرا؟ می‌گویند: نه! به نفع زن است. چون اگر مرد را بکشند، پول صد تا شتر را در کیسه‌ زن می‌ریزند. همه‌ی کیسه‌ زن پر از پول می‌شود. اما اگر زن را بکشند یک کیسه‌های شوهر پر از پول می‌شود. یعنی اگر مرد را بکشند جیب زن بیشتر پر می شود. به نفع زن است. آیا زن نمی‌فهمد. (خنده حضار) اگر مرد را بکشند پول صد تا شتر را در کیف تو می‌ریزند. اگر تو را بکشند نصف پول یعنی این به نفع او است. شما چه می‌خواهید؟ اگر انسان عدالت می‌خواهد الله اکبر! عدالت. یک چیزی برای این عدالت بگویم. تا تمام اینهایی که بحث عدالت می‌کنند، سرشان را پایین بیاندازند.

5- نامه حضرت علی علیه السلام در مورد عدالت میان حیوانات

امیرالمومنین به مسئول زکات می‌گوید، در نامه‌ی 25 در نهج البلاغه. بد نیست بدانید که نهج البلاغه سه قسمت است. قسمت اولش خطبه است. خطبه‌ها بیشتر اصول عقائد است. وسطش نامه به مسئولین مملکتی است. استاندارها و فرماندارها، سیاست است. آخرهایش موعظه است، کلمات قصار است. پس عقائد، سیاست، موعظه، این وسط که نامه‌ها هست، 77 نامه دارد. نامه‌ی 25، البته نهج البلاغه این مقدار که هست، یک جلد است، این یک هفتم نهج البلاغه است. که سید رضی جمع کرده بعداً کلمات امیرالمومنین را پیدا کردند، هفت جلد اضافه شده است. یعنی مستدرک نهج البلاغه هفت جلد است. مستدرک یعنی آنهایی که سید رضی دستش به آن نرسیده است. پس نهج البلاغه چند تا نامه داشت؟ 77تا. نامه‌ی 25 به مسئول زکات می‌گوید: تو که می‌روی زکات بگیری، مثلاً از ملایر زکات می‌گیری می‌خواهی همدان بیاوری.از نیشابور می‌خواهی مشهد بیاوری از مراغه می‌خواهی مرکز استان بیاوری. اگر خواستی زکات بگیری، شتر را زکات می‌گیری، می‌گوید: «وَ لْیَعْدِلْ»، «وَ لْیَعْدِلْ» یعنی مراعات عدالت را بکن. «بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا» (شرح نهج‌البلاغه/ج15/ص151) صواحب جمع صاحبه، «صَوَاحِبَاتِهَا» «صواحب» صاحبه، صاحبه حیوانی که سبک است. مراعات عدالت را بین آن حیوان‌هایی که سوار می‌شوی بکن. یعنی اگر مثلاً ملایر رفتی، 20 تا شتر گرفتی داری برای زکات به همدان می‌آوری. این 20 تا شتر را وقتی سوار شدی، باید مراعات عدالت را بکنی. همه‌ی شترها را نیم ساعت سوار شوی. نکند یک شتر را دو ساعت سوار شوی، یک شتر را ده دقیقه. خوب گوش دادید چه می‌گویم؟ امیرالمومنین (ع) هزار و چهارصد سال پیش عدالت را حتی بین حیوان‌ها الزامی کرده است. و ما هنوز عدالت را بین انسان‌ها جاری نکردیم. خیلی مانده که به اسلام برسیم.

ما بچه که بودیم، کاشان می‌خواستند جُک بگویند، مثلاً یک کسی می‌خواست از بدبختی خودش بگوید. می‌گفت: بنده سی تا ریال باقی دارم تا سه تومان. سی ریال تا سه تومان باقی دارم، یعنی چه؟ یعنی هیچ چیز ندارم. حالا منافقینی که الآن آواره شدند، در دنیا گور به گور شدند، اینها روز اوّلی که انقلاب شد شعار می‌دادند «ما خواهان عدالت اجتماعی هستیم!» ما خواهان عدالت اجتماعی هستیم! بیا! تو خواهان عدالت بین آدم‌ها هستی؟! حضرت امیر خواهان عدالت بین شترها است. یعنی قبل از آنکه جد دهم تو به دنیا بیاید حضرت علی عدالت را در شترها گفته بود. ما اگر خواستیم سخنی از عدالت هست باید سراغ دین برویم. غیر از دین… آنوقت عدالت چقدر در اسلام ارزش دارد؟ می‌گوید: اگر پیشنماز عادل نیست حق ندارید پشت سر او نماز بخوانید. اگر همه‌ی مردم دنیا پشت سر این آقا نماز خواندند، اما تو از او گناه کبیره دیدی، تو نباید بگویی: مردم اقتدا کردند. تو حق نداری. تو باید بروی نماز فرادی بخوانی. تنهایی نماز بخوانی. عدالت در قاضی، عدالت در پیشنماز،عدالت در رهبر، رهبر یک نظام اگر گناه کبیره بکند، به طور طبیعی از رهبری می‌افتد. یعنی لازم نیست که دیگر خبرگان هم ایشان را عزل کنند، یعنی اینقدر روی عدالت تکیه می‌کند. اگر عدالت می‌خواهید سراغ دین بروید. امام حسن خیلی قشنگ گفته است. گفته: هرکس دختر دارد به شوهر دین‌دار بدهد. به پسر دین‌دار بدهد. بعد امام حسن می‌گوید: این پسر که داماد است. اگر دین داشته باشد یا دخترت را دوست دارد، یا دوست ندارد. اگر دخترت را دوست داشت، زندگی‌شان هم خوشمزه است. اگر هم دخترت را دوست نداشت، چون دین دارد ظلم نمی‌کند. پس هرکس می‌خواهد داماد انتخاب کند حساب نکند داماد شکلش خوب بود. در پارک او را دیدم. نمی‌دانم پول آب هویج مرا داد. پول سینما مرا داد. پول بستنی ما را داد. با یک بستنی و خوش و بش و دسته گل و اینها گول نخورید. دین دارد یا نه؟ حالا ما از کجا بفهمیم چه کسی دین دارد؟ یک حدیث داریم دین افراد را با این متر کنید. هرکس می‌خواهد ببیند چقدر دین دارد دینش را با این متر کند. ببینید کجا گناه می‌کند. اگر یک بستنی به او دادی یک دروغ گفت، پیداست دین ایشان به اندازه‌ی یک بستنی است. اگر نه با بستنی دروغ نگفت اما یک سکّه بدهی یک دروغ می‌گوید. ایشان هم یک سکّه می‌ارزد. اگر نه با یک سکّه هم دروغ نمی‌گوید. اگر صد تا سکّه به او بدهی یک جایی را امضاء می‌کند. ایشان هم صد تا سکّه می‌ارزد. دین امیرالمومنین چقدر است. فرمود: به خدا قسم کره‌ی زمین را به من بدهند، اقالیم سبعه را که کوچکترین گناه را بکنم، به خدا قسم گناه نمی‌کنم. حتی اگر حکومت کره‌ی زمین را به من بدهند. به علی گفتند: یا علی، یک چیزی بگو دوازده سال حکومت برای تو. گفت: چه؟ بگو: هرچه پیغمبر گفته عمل می‌کنم. هرچه شیخین گفتند، خلیفه‌ی اوّل و دوّم عمل می‌کنم. گفت: هرچه هم خدا گفت. گفت: هرچه خدا گفته است، عمل می‌کنم. هرچه پیغمبر هم گفته، روی چشم من! اما هرچه شیخین گفتند، شیخین که معصوم نیستند. من عمل شیخین را نگاه می‌کنم. اگر حرف شیخین طبق قرآن بود عمل می‌کنم. اگر نه طبق قرآن عمل می‌کنم. عثمان گفت: من هرچه شیخین گفتند عمل می‌کنم. گفتند: حکومت برای تو! حضرت امیر دوازده سال حکومتش را عقب انداخت، برای اینکه یک چیزی که عقیده‌اش نیست به زبان نیاورد. بعضی‌ها گفتند: یا علی بگو! بگو: قبول! بعد که حکومت را گرفتی عمل… چه؟ نکن… چقدر هستند آدم‌هایی که وعده می‌دهند اگر ما رئیس شویم چنین می‌کنیم. رئیس می‌شوند چنان هم نمی‌کنند. فرمود: علی دروغ بگوید. من کل حکومت کره‌ی زمین را به یک ذرّه گناه عوض نمی‌کنم. آخر خط کش ما دین ما است. یک کسی آمد نزد آقایی استخاره کند. گفت: آقا استخاره کن می‌خواهم مسافرت بروم. آقا قرآن را باز کرد، گفت: بد است. گفت: ول کن بابا آخوندها برای خودشان می‌گویند! مسافرت رفت پول خوبی هم گیرش آمد. آمد گفت: آقا بر خلاف استخاره‌ی شما این سفر برای من یک درآمدی داشت. این تجارت من خیلی سود کرد. پس چرا استخاره بد آمد. آن آقا اهل معنا بود. یعنی یک خبرهایی داشت. گفت: شما در فلان جا نمازت قربانی نشد؟ گفت: چرا نمازم… گفت: خیلی خوب کل درآمد تو به اینکه نمازت از بین برود نمی‌ارزید. شما خوبی و بدی را بر اساس اسکناس… مثل اینکه می‌گوییم: فلانی چاق است. آدم خوبی است. فلانی لاغر است آدم بدی است. کیلویی که نیست…. تو کیلویی نگاه کردی. چون سودش خوب است، پس مسافرت خوب است. چون سودش کم است، در جمع باید حساب کنید. یک دبیرستان خوب آن نیست که دیپلمه‌هایش در دانشگاه بروند، آقای رئیس دبیرستان این دیپلمی که در دانشگاه فرستادی، دیپلم تارک الصلاه فرستادی یا نماز خوان؟ دیپلم با ادب یا بی‌ادب! این دیپلم رفتارش با دبیر چیست؟این دیپلم رفتارش با پدر و مادر چیست؟ انسانیّت هم حساب کنید. و الا یک چیزهایی را آدم حفظ کند جلو برود، چون خوب بله این، ما الآن در دنیا مشکل سواد نداریم. مشکل اخلاق داریم. مگر آمریکا بی‌سواد است؟ ما می‌گوییم: با سواد است. ولی نتیجه‌ی سواد و تکنولوژی چه شد؟ حمله به عراق و افغانستان! قُلدری! قرآن چند تا سوره دارد؟ ما به تعداد سوره‌های قرآن به بین الملل پول می‌دهیم. یعنی به 114 عنوان پول می‌دهیم. نمی‌دانم یونسکو، یونیسف، چه و چه و چه. جمهوری اسلامی 114 رقم پول به این سازمان‌های بین المللی می‌دهد. برای اینکه جزء چیز هستیم، جزء اعضای آن هستیم. اعضا هم یک سهمیه دارند باید بدهند. آمریکا گردن کلفتی می‌کند، نمی‌دهد. این تکنولوژی این است. یعنی زور می‌گوید.

6- نیاز جدّی جوامع بشری به اخلاق و معنویت

بنابراین مشکل ما الآن مشکل دین است. مشکل اخلاق است. مشکل این نیست که چیزها را حفظ کنیم در دانشگاه برویم، متخصص و پروفسور بشویم. مشکل این است حالا که پروفسور شدیم این تخصص خود را به چه کسی می‌فروشی؟ ما چند میلیون متخصص داریم که تخصّص‌شان را به طاغوت‌ها می‌فروشند. خلبان است. می‌گوید: برو بمباران کن، می‌رود بمباران می‌کند. اصلاً نمی‌گوید: آقا ببینید درست است تخصص دارم، خلبان هستم، اما چرا بمباران کنم؟ این چه گناهی کرده است؟ حرف حساب شما چیست؟ حرف حساب این چیست؟ اسلام می‌گوید: نه! اسلام می‌گوید: جنگ هم که می‌خواهی بکنی به طرف بگو من…

امیرالمومنین به یارانش گفت:در جبهه دانه دانه سخنرانی کنید. که من این هستم، فکرم این است، دلیل من هم این است. یعنی یک نفر را ناآگاهانه نکشید. اینکه یک جایی را بمباران کن. حالا چه کسی هست و چه هست، به من چه! به من ابلاغ شده بمباران کن. جنگ‌های کور. یعنی تخصص اضافه شده اما تخصص کور!

درود بر جمهوری اسلامی! خلبان ما ایام جنگ، روی پل می‌رفت می‌خواست یک پلی را بزند، یک نفر روی پل راه می رفت دائم در هوا تاب داد. گفت: چه شده؟ گفت: یک نفر آمده این چه گناهی کرده است بایستم این از پل برود، پل را بزنم. ببینید یک چنین خلبانی روی کره‌ی زمین نیست. ما آنچه برایمان ارزش است، نفس کشیدن برای ما مهم نیست. شرف برای ما مهم است. شرفمان را از دست نمی‌دهیم. شاعر یک شعر می‌گوید: حسین جان! بدنت سوراخ سوراخ شد. اما کسی نتوانست عزّت تو را سوراخ کند. یعنی سرت به نی رفت، اما حرفت منطقی بود. اگر نور می‌خواهید او. قانون می‌خواهید او. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» امید می‌خواهید «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ» همه‌ی قرآن امید دارد. نترسید. مریم گرسنه بود. درخت خشک را رطب تازه داد. این آیه‌ی قرآن است. «تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» (مریم/25) مأیوس نشوید. از درخت خشک… شن‌های طبس طرح آمریکا را خنثی می‌کند. نترسید. امام خدا داشت هیچ چیز نداشت. شاه همه چیز داشت، خدا نداشت. او بر او پیروز شد. امام حسین زیر سم اسب رفت، خیمه‌هایش را هم سوزاندند. جبّه‌اش را هم کندند. یعنی نه لباس داشت. نه خوراک داشت. چون آب خوردن هم نداشت. لباس هم جبه‌اش را کندند، مسکن هم خیمه‌اش را آتش زدند. یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، هیچ چیز نداشت. ولی امام حسین پیروز شد، یزید همه چیز داشت شکست خورد. شما سوریه بروید. قبر بچه‌ی امام حسین را ببینید. آنجاپایتخت معاویه، شما بگویید: قبر معاویه. البته ما با یک پول سنگینی رفتیم قبر معاویه را هم دیدیم. یک قبر خرابه در یک اتاق، یک گربه هم آنجا راه می‌رفت. راه نمی‌دادند ما با پول رفتیم. می‌خواستم قبر معاویه را ببینم. مرکز حکومت معاویه، قبر معاویه، مرکز حکومت معاویه قبر بچّه‌های امام حسین، «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین‏»، «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‏» (طه/132) ابوها رفتند. ابولهب‌ها، ابوجهل‌ها، اَبَرها هم می‌روند. هم ابوها می‌روند، هم اَبَرها. آنچه می‌ماند حق است. اگر می‌خواهید بمانید به ماندنی‌ها وصل شوید. خدا ماندنی است. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» (نحل/96) همه می‌پرند. «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‏» (نحل/96) بارها من این مثل را زدم. دم طاووسی را که خدا رنگ کرده است، همیشه ثابت است. هرچه هم شیلنگ بگیری، رنگش هست. تخم مرغی را که ما رنگ می‌کنیم با یک خرده تُف پاک می‌شود. رنگ بشر می‌پرد. امروز می‌گویند: جاوید، این دوره به تو رأی می‌دهند. دوره بعد به تو رأی نمی‌دهند.

اگر می‌خواهی بمانید، اگر می‌خواهید ماندگار شوید، امید داشته باشید، اگر منجی می‌خواهید «علم النجاه» امام در صحیفه‌ی سجادیه می‌گوید: پرچم نجات قرآن است. اگر استدلال می‌خواهید. قرآن می‌گوید: «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُم‏» (نسا/174) قرآن می‌گوید: هرچه من می‌گویم برهان است. حتی پیغمبر به مخالفین نمی‌گفت: من درست می‌گویم و تو باطل. می‌گفت: بیا ببین «إِنَّا» اینکه می‌خوانم قرآن است. «إِنَّا» یعنی ما «أَوْ إِیَّاکُمْ» یا شما، یا ما یا شما «لَعَلى‏ هُدىً» یا هدایتیم، «أَوْ فی‏ ضَلالٍ‏» یا گمراهیم. یا من یا شما یا حق می‌گوییم: یا باطل. بنشینیم حرف بزنیم. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُم‏» استدلالی صحبت کنیم. با استدلال صحبت کنیم. با فکر صحبت کنیم. به قول آن آقا می‌گفت که: به آمریکا گفته بود که به جای بکس بیاییم شطرنج بازی کنیم. چون بکس منطقش زور است. شطرنج منطقش معنی‌اش فکر است. بیا فکر کنیم. رئیس جمهور ما به بوش گفت: آقا بیا مناظره‌ تلویزیونی کنیم. نیامد. مناظره تلویزیون مستقیم، بعد گفت: من تنهایی شما جمعی بیایید. یعنی با همه‌ی مشاورین بیایید. نیامدند. دو تا از مراجع تقلید ما در قم اعلام کردند، ما حاضر هستیم با بالاترین افراد وهابّی‌ها بحث مستقیم بین المللی بکنیم. از طریق ماهواره! هرچه وهابّی‌ها می‌گویند، ما بگوییم: تو بگو ما هم بگوییم. 5 دقیقه تو، 5 دقیقه ما. معنی عقل هم این است. معنای آزادی این است. اگر کسی در را بست، یک کسی یک چیزی گفت و اینها این آزادی نیست. یک دانه کتاب شیعه در کتابخانه وهابّی باشد انفجار به وجود می‌آید. یک دانه، بنده‌ی طلبه، شما خانه‌ی هر آخوند شیعه بروید، از ده تا تا چند هزار کتاب اهل سنت هست. اما شما در این کتابخانه‌های وهابی‌ها برو ببین یک کتاب شیعه پیدا می‌کنی؟ این که من در را ببندم حرف بزنم اینکه مردی نیست. چراغ را روشن کن ببینیم رقص تو چطور است؟ در تاریکی می‌رقصی، خوب بله رقّاص هستی. در تاریکی که مهم نیست. نور آقا بنشین صحبت کنیم. قرآن می‌گوید: استدلال «فَبُهِتَ الَّذی کَفَر»(بقره/258) ابراهیم چنان دلیل آورد که طرف بهت زده شد. «فَبُهِتَ الَّذی کَفَر» خوشحالیم. افتخار می‌کنیم مکتبی داریم که مرجع ما با بالاترین مغز وهابّی‌ها می‌گوید: استدلال گفتگوی تلویزیونی مستقیم! مستقیم! رئیس جمهور ما به رئیس جمهور آمریکا می‌گوید: گفتگوی بین المللی مستقیم! پیغمبر ما می‌گوید: گفتگوی مستقیم بین المللی!

7- معجزه بودن قرآن در عصر حاضر

قرآن ما می‌گوید: یک سوره مثل قرآن بیاورید، ولو سوره‌ی سه آیه‌ای، «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) «فَصَلّ‏ِ لِرَبِّکَ وَ انحَْر» (کوثر/2) یک سوره‌ی کوچک. یک سوره‌ی کوچک بیاورید اصلاً نه حمله به غزه می‌خواهد، نه حمله به لبنان. نه به کویت، نه به عراق، نه به ایران، نه سنا آمریکا، نه دلار، نه بودجه، نه توطئه، نه طراحی، نه اینقدر سیاست بازی، یک آیه یک سوره بیاورید. شما هم که دستتان خالی است. در جلسه‌ی قبل هم گفتم. میلیون‌ها عرب داریم که دانشمند هستند، زبان مادری‌شان هم عرب است. کمونیست هم هستند. عرب‌های دانشمند کمونیست جمع شوند یک آیه بیاورید. بعد هم می‌گوید: جمع شوید. این رقمی جمع شوید. این دقیقه‌ی آخر این را بگویم. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» یعنی اگر راست می‌گویی. یعنی مرد هستید جمع شوید. این آیه‌ی قرآن است. یک آیه می‌گوید: «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» دعوت کنید من کسی را که هرکسی را که استطاعت دارید دعوت کنید. من نمی‌گویم: مردم کدام منطقه، بعد می‌گوید: «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا» (نساء/129) هرگز نمی‌توانید مثل قرآن را بیاورید. یک جا هم می‌گوید:«وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً» (اسراء/88) پشت به پشت هم بدهید نمی‌توانید. نمی‌توانید، نمی‌توانید، نمی‌توانید، نمی‌توانید. اینقدر قرآن به این کفّار سیخ فرو کرده است. اگر راست می‌گویی. دعوت کن از هرکس می‌خواهی دعوت کن. هرگز نمی‌توانید. پشت به پشت هم… این همه قرآن سیخ می‌زند،می‌گوید: یک سوره‌ی کوچک بیاورید من قانع هستم. چرا اینها یک سوره‌ی کوچک نمی‌آورند، این همه جنگ و توطئه و دلار خرج می‌کنند؟ در قرآن چه هست؟ در قرآن چیست؟

خدایا ماه قرآن است. در جلسه‌ها شرکت کنید. در مسجدها بروید. کارها را پلاستیکی نکنید. قرآنی که تلویزیون می‌خواند نوار است.زشت است نوار پلاستیک قرآن بخواند، شما حلقوم داری قرآن نخوانی. من دیروز نشسته بودم، ساعت آخر روز جمعه دیدم که دعای سمات گذاشته است. با خودم گفتم: این پلاستیک دعای سمات می‌خواند. تو آدم هستی دعای سمات… پلاستیک اذان می‌گوید. اذان پلاستیکی ولو همه‌ی ایران همه‌ی خیابان‌ها اذان پلاستیکی بگویند، ثواب ندارد. اذان حلقومی ثواب دارد. نکند ما از پلاستیک کمتر باشیم. یک مقدار تلویزیون و اینها خوب است ولی پایتان را از مسجد قطع نکنید. منتهی برنامه‌ی مسجد را هم انشاءالله جلسه‌ی دیگر می‌گویم.که مساجد هم باید زنده باشد. مساجد ما بعضی‌هایشان زنده است. بعضی‌هایشان آنطور که باید زنده نیست.

خدایامزه‌ی دین و مزه‌ی فهم قرآن و مزه‌ی عمل قرآن را به ما بچشان و توفیق بده به دیگران بچشانیم.            

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment