عید غدیر

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

شب عید غدیر است. حقش این است که در مورد عید غدیر بگوییم. غدیر خم روزی است که پیغمبر اسلام وقتی از مکه برمی گشت، فرمان خدا آمد که باید بعد از خود تکلیف مردم را روشن کنی و پیغمبر به امر خدا امیرالمؤمنین را نصب کرد و این مسئله را احمد حنبل در مسند خودش، خیلی زیبا آورده است. امام حنبل و رهبر حنبلی‌ها و عده‌ی زیادی از علمای اهل سنت و شیعه همین قصه را قبول دارند. منتها حالا ما بحث را قرآنی کنیم که حرف نداشته باشد.
اصولاً نیاز مردم به امام، همان نیاز به پیغمبر است. چرا امام می‌خواهیم؟ به همان دلیل که پیغمبر می‌خواهیم. دوم این که امام باید معصوم باشد چون جنایت و جسارت و توهین به بشر است که دست بشر را در دست کسی بگذارند که خودش هم گناه کار است. باید در رهبر خلافی نباشد. انتخاب امام با چه کسی است؟
چند نظریه است که انتخاب رهبر با مردم و یا با خداست. بی امام که نمی‌شود زندگی کرد. «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ إِمَامٍ‏إمَّا بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»(عوالی‏اللآلی، ج‏1، ص‏37) «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»(نهج‏البلاغه، خطبه 40) مردم رهبر می‌خواهند. منتها بحث این است که امام را چه کسی و چگونه تعیین کند؟ یا مردم یا خدا، راه سومی هم ندارد.
اول سراغ مردم می‌آییم. آیا مردم می‌توانند خلیفه تعیین کنند؟
پنج طرح است:
1- با اتفاق همگان امام تعیین کنیم.
2- با اکثریت آراء، امام تعیین کنیم.
3- با اقلیت امام را تعیین کنیم.
4- با کودتا امام را تعیین کنیم و بگوییم امام آن کسی است که بتواند کودتا کند.
5- با جانشینی امام را تعیین کنیم. ولیعهدی روی کره‌ی زمین در همه‌ی عصرها و نسل‌ها بوده است. کارهایی که مردم کرده‌اند یکی از این پنج تا است. ششمی هم ندارد.
اگر توانستیم یکی از این راه‌ها را مشخص کنیم، بسم الله، اگر نتوانستیم دست از مردم برمی داریم و به خدا تکیه می‌کنیم و شب غدیر خم یعنی شبی که خدا تعیین کرد.
اول سراغ مردم برویم «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»(عنکبوت/65) یادمان می‌رود. اتفاق همگان که محال است. تمام مردم همه بر روی یک نفر متفق باشند، این تا به حال نشده است و نمی‌شود و نخواهد شد. بیاییم بگوییم اکثریت، که الان بیش‌تر کشورهای پیشرفته می‌گویند دموکراسی. من یک سؤال می‌کنم: آیا اکثریت راه حل است یا راه حق است؟ اکثریت راه حل است نه راه حق. راه حل یعنی آدم در بن بست است و نمی‌داند چه کار کند، برای این که از بن بست فرار کند می‌گوید: این کار را بکنیم. مثلاً یک ماشین با ده متقاضی است. نمی‌دانیم چه کارکنیم. همه‌شان هم شرایط و امتیازهایشان یک طور است در این صورت می‌گوییم: قرعه به نام الف. حالا اگر قرعه به نام آقای الف افتاد یعنی حق با آقای الف است؟ نه حق که نیست. قرعه راه حق نیست، راه حل است. دموکراسی اکثریت است، یعنی اگر پنجاه و یک نفر گفتند: آقای الف به مجلس برود، چهل و نه نفر گفتند: آقای ب، حالا واقعا ًحق با آقای الف می‌شود؟ مگر قرآن کتاب آسمانی نیست؟ قرآن هشتاد و دو بار از اکثریت مذمت کرده است. «وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»(مائده/103) اگر اکثریت مهم است پس برویم مسیحی بشویم چون اکثر مردم روی کره‌ی زمین مسیحی هستند، بعد از مسیحی اکثراً چپی هستند. آیا درست است خدا انسان را دست اکثری بدهد و بعد بگوید: مردم، اکثر شما هرچه انتخاب کردید، همان است. بعدهم هشتاد و دو بار بگوید: اکثر مردم نمی‌دانند. می‌شود قرآنی که در 82 جا از اکثریت مذمت کرده است بعد انتخاب رهبر را به دست اکثریت بدهد؟ اکثریت راه حق نیست، راه حل است. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ»(شورى/38).
اگر عهدالله بود مشورتی نیست. آیا امامت امرهم است یا عهدالله؟ امامت خدایی است. قرآن می‌فرماید: وقتی ابراهیم را به امامت رساندیم گفت: «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»(بقره/124) خدایا حالا که من امام شدم بچه هایم هم بعد از من امام شوند «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» خداوند در قرآن به امامت گفته است که عهد و عهدی، یعنی شوری نیست. یعنی نماز عهدالله است. حالا که نماز عهدالله است، نمی‌توانیم که برای نماز مشورت کنیم. مثلاً بگوییم، مشورت کنیم که نماز صبح چند رکعت باشد. هرچه عهدالله است باید خود خدا تعیین کند. هرچه امرهم است خود مردم باید حل کنند و مشورت کنند. پس شما نگو امامت امرهم شوری است. چون من شما را گیر می‌اندازم. چون امامت امرهم نیست عهدی است. قرآن می‌گوید: وقتی ابراهیم امام شد، گفت: خدا حالا که من امام شدم بچه هایم هم امام باشند. خدا گفت: این امامت عهد من است و این پیمان خدا به هرکس و ناکسی داده نمی‌شود. بنابراین امامت عهدالله است و عهدالله مشورتی نیست.
این جا شهر تبریز است و در این جا حیف است که اسمی از علامه‌ی امینی نبرم. علامه‌ی امینی اسم تک تک علما را که درباره‌ی غدیر خم بحث کردند را برده است. چند تا عالم از علمای شیعه که متفق هستند، یک نفر مخالف هم ندارند و علمای اهل سنت هم هستند. ایشان چند نفر از علمای سنی را تک تک اسم می‌برد که می‌گوید: همه غدیرخم را قبول دارند. ما یک پیوند مکتبی داریم. خدا علامه سید شرف الدین را رحمت کند. در المراجعات نام صد نفر از علمای شیعه را می‌برد که این‌ها راوی حدیث هستند و شیعه و سنی را قبول دارند و یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. گفت: شما کجا می‌روید؟ چرا مثل باقی مسلمان‌ها نیستید؟ مرحوم سید شرف الدین یک عالمی است به نام سلیم، نامه می‌نویسد می‌گوید: شما چرا مثل باقی‌ها نیستید؟ می‌گوید: اتفاقاً ما به متن قرآن عمل می‌کنیم، چون پیغمبر که فوت کرد ما باید دنبال یک نفر برویم، می‌شود گفت: که همه‌ی اصحاب عادل هستند؟ نمی‌توانیم این کار را بکنیم. چون ما هر حدیثی که ضد قرآن باشد را حذف می‌کنیم و این حدیثی که پیغمبر فرمود: اصحاب من مثل ستاره هستند به هر کدام از آن‌ها مراجعه کنید کارتان درست است. این حدیث ضد قرآن است به خاطر این که قرآن نقل می‌کند که بعضی از افراد آدم‌های خوبی نبودند. رسول خدا نماز جمعه می‌خواند، یک دفعه جنس تعاونی و ارزان آوردند، تا جنس آوردند تمام اصحاب بلند شدند و جز دوازده نفر همه دنبال خرید رفتند، آیه‌ی آخر سوره‌ی جمعه است. اصحابی هستند که قرآن از آنان انتقاد می‌کند.
قرآن می‌فرماید: یک عده «یُؤْذُونَ النَّبِیَّ»(توبه/61): پیغمبر را اذیت می‌کردند. بسیاری از اصحاب با هم دعوا داشتند. اگر بگوییم دو نفر که با هم دعوا داشتند نمی‌شود که هر دو حق باشند. در جنگ جمل، در جنگ نهروان، مسائل اصحاب پیغمبر زیاد بوده است. روایاتی داریم که بعضی به همدیگر کتک می‌زدند. نمی‌شود گفت: همه درست هستند. پس اگر دیدیم قرآن انتقاد می‌کند، بگوییم همه‌ی اصحاب یک طور هستند، خوب نمی‌شود گفت و اصولاً خیلی چانه نزنید. حدیث داریم: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»(کافى، ج‏2، ص‏18) بنای اسلام بر پنج چیز است. یکی از آن‌ها ولایت و امامت است و الان مسلمان‌ها کمبودشان این است که رهبر درست و حسابی ندارند.
مسلمان‌ها هم از راستی‌ها و هم از چپی‌ها تو سری می‌خورند. به خاطر این که سازش کار هستند. لابد شنیدید یکی از رهبران کشورهای اسلامی که لقب عوض می‌کند برای این که جا بیفتد و قرآن چاپ می‌کند و خودش را خادم پیغمبر می‌داند. ایشان به لندن رفته، یک زن کذایی، عکس صلیب به گردنش انداخته است و این به قدری بی تفاوت و شل بوده که نگفته است که این عکس صلیب را به گردن من نینداز. وای به حال مسلمانی که رهبرش با کمال ذلت عکس صلیب به گردن می‌کند و در دنیا نشان می‌دهد.
علت این که مسلمان‌ها توسری می‌خورند، به خاطر مسئله امامت است. امامتشان کج است. الان ایران قوی ترین کشورهای اسلامی است به این خاطر است که رهبرش سالم است. هر کشوری رهبرش کثیف‌تر است، تو سری خوردنش بیش‌تر است. بعضی از این رهبران ما آن قدر بی اراده هستند که من در آن سفری که در خدمت آیت الله خامنه‌ای در آفریقا بودیم، در آن مکانی که مشروبات الکلی بود و ایشان شرکت نکرد، من شب در یک مسجد رفتم تا با مترجم سخنرانی بکنم، یک نفر بلند شد و گفت: مسلمان واقعی ایرانی‌ها هستند. گفتم چطور؟ گفت: در همین جا بسیاری از رهبران آمدند و لیوان آب جو را خوردند و شهامت نخوردن نداشتند، درود بر اسلام شما، شما راست می‌گویید. ما ثابت کردیم. رزمندگان ما ثابت کردند. پس تا رهبری درست نشود مابقی امور لنگ است.
در چند سال قبل همین چهل، پنجاه میلیون بودند، منتها امام نبود، و از شاه تو سری می‌خوردند. حالا که امام آمد، از آمریکا هم توسری نمی‌خورند. یعنی این معنای این است که اگر کسی عمری نماز بخواند، خط رهبری‌اش درست نباشد، نمازش هم درست نیست. قرآن می‌گوید: نماز باید زور و بخار داشته باشد. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»(عنکبوت/45) نمازی که امامتش معصوم نباشد «لا تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر».
غدیر خم روزی است که پیغمبر اسلام از مکه برمی گشت، رسیدند به یک جایی که چهار، پنج راه بود. یک راه به یمن، یک راه به حبشه، یک راه به مدینه داشت. مسلمان‌ها پخش شده بودند، در این چند راه غدیر بود. به امید روزی که جاده مکه و مدینه از جایی باشد که غدیر خم معلوم باشد. خلاصه به چند راهی رسیدند، به تندروها گفت که برگردید، به کندروها گفت که بایستید، به مدت چند شبانه روز مردم را در همان جا نگه داشت. آن قدر ریگ‌ها داغ بود که پاهایشان را می‌سوزاند. خلاصه بعد از سه روز دست علی بن ابیطالب را گرفت و این کلامی را که می‌گویم از کلام امام احمد حنبل است. «ثم أخذه بیده علی» دست علی را گرفت و بلند کرد و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»(کافى، ج‏1، ص‏420) این حرف، حرف امام احمد حنبل است و بعد از ایشان چند نفر از علمای سنی این حرف را نقل می‌کنند. چقدر اهل بیت ما در کتاب‌های حدیث خدمت کردند. بعد عمر خلیفه‌ی دوم جلو آمد و به علی بن ابیطالب گفت: به تو تبریک می‌گویم و من از حالا باتو بیعت می‌کنم. یکی یکی سران و اصحاب و سابقون و. . . آمدند و همه با امیرالمؤمنین بیعت کردند. بعضی‌ها می‌گویند: این بیعت، بیعت علمی بود. بیعت علمی که بیعت نمی‌خواهد. امامت و سیاست است که آدم بیعت می‌کند، معلم و شاگرد که بیعت نمی‌کنند. راه علی همان راهی است که خود علی بود. شیعه‌ی علی همان راهی است که شیعه‌ها هستند.
امامت در ایران آمد. همین ملت ایران قبل از امام از شاه توسری خوردند و شاه هم از آمریکا توسری می‌خورد. امامت در ایران زنده شد، حالا هیچ ابرقدرتی نمی‌تواند به ما زور بگوید. باید در همه‌ی کشورها همه‌ی طاغوت‌ها کنار بروند و همان امامی که معصوم است روی کاربیاید.
خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد همان طور که به ما رهبر کبیری دادی امام زمان را به ما مرحمت بفرما. در طول تاریخ کسانی که خط رهبری را کج کردند و مردم را کج بردند هر چه سزایشان است مرحمت بفرما. لطفی که به ما کردی، شجاعت، جرأت، امامت، شهامت، این لطف خود را از ما مگیر. کسانی که آثار پیغمبر را محو کردند از روزگار محوشان کن. ما را با اهل بیت زنده بدار، با اهل بیت بمیران و با اهل بیت محشور بفرما. خدایا! نسل ما را از طرف داران اهل بیت قراربده. عید غدیر از بزرگ ترین عیدهاست، در حدیث داریم پیراهن نو بپوشیم تا معلوم باشد عید است. خدایا! کسانی که غدیر خم را با زجر نوشتند از جمله علامه امینی، سید شرف الدین، میرحامد حسین هندی و تمام کسانی که در طول تاریخ با زجر قصه‌ی غدیر را زنده نگه داشتند، همه‌شان را با امیرالمؤمنین محشور بفرما.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment