عوامل گرم شدن کانون خانواده

1- نگاه امانت به همسر
2- اظهار محبت به همسر
3- تأمین خواسته‌های طبیعی همسر
4- احسان و نیکی به همسر
5- روابط همسران براساس معروف
6- اقدام برای حل اختلافات خانوادگی
7- علاج واقعه، پیش از وقوع
8- حل مشکلات خانوادگی به دست بزرگان فامیل

موضوع: عوامل گرم شدن کانون خانواده

تاریخ پخش:  02/06/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

می‌خواستیم چند جلسه‌ای راجع به حقوق خانواده صحبت کنیم که همه ما به آن نیاز داریم.

قرآن می‌گوید: خانواده اگر مسأله‌دار شدند، «یُصْلِحا بَیْنَهُما» (نساء/128) خود زن و شوهر نگذارند کار به جای دیگر بکشد. اصلاً به پدر و مادرشان هم نگویند. «بَیْنَهُما» خودشان بنشینند حل کنند. اگر به توافق نرسیدند داور بگیرند. یکی از فامیل مرد، یکی از فامیل زن بیاید مسأله را حل کند. اگر نه کار به جای باریک‌تر می‌کشد.

منتهی چه کنیم جلوی اختلاف را بگیریم، اول باید همسر، همسر را امانت بداند. امیرالمؤمنین درباره‌ی حضرت زهرا فرمود: «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَه» (شرح نهج‌البلاغه/ج10/ص265) پیغمبر این دختر تو ودیعه بود. عروس که خانه‌ی شوهر می‌آید این امانت است. نه کنیز است، نه برده است. این امانت است. مرد و زن به همدیگر نگاه امانت کنند. اگر ما بدانیم دست من امانت است، چشم من امانت است، این دندان من امانت است، چرا با این دندان بادام می‌شکنی؟ چشم امانت است، چرا تاریک نشستی مطالعه می‌کنی؟ نور کافی نیست. نور که کافی نیست برای چشمت ضرر دارد. این معده امانت است، چرا اینقدر غذا می‌خوری؟ فشار به معده می‌آید، ما اگر بدانیم کل هستی امانت است. بدانیم امانت است برخورد ما طور دیگری می‌شود. من موضوع بحث را بنویسم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»، رمضان 90، مسأله خانواده، عوامل گرم شدن زندگی.

1- نگاه امانت به همسر

1- همه چیز را امانت بدانیم. اگر فهمیدیم همه چیز امانت است خیانت نمی‌کنیم. خانم این آب در لوله‌ها امانت است. چرا اینقدر وسواسی هستی؟ آقا شما چرا اینقدر وسواسی هستی؟ وسواسی به امانت خیانت می‌کند. آقای صدا و سیما مغز مردم پای تلویزیون امانت است. چه چیزی در مخ اینها می‌کنی؟ دانشگاه و حوزه، طلبه‌ها و دانشجوها امانت هستند، چه چیزی یاد اینها می‌دهی؟ اگر ما نگاهمان این باشد که امانت است. الآن من در تلویزیون حرف می‌زنم، باید احساس کنم میلیون‌ها مخی که نشسته گوش می‌دهد اینها میلیون‌ها امانت است. خیانت نکنم. یک چیزی نگویم که یا واجب یا مستحب نباشد، مورد نیاز فرد نباشد، مورد نیاز جامعه نباشد. همسر امانت است.

2- خلاءها را با ایثار پر کنید. کمبودها را با ایثار پر کنیم. زندگی شیرین می‌شود. حالا او نَشُسته خودت بشوی. او جار و نکرده خودت جارو کن. او نپخته خودت بپز. ایثار کن. چقدر حدیث داریم که اگر زنی بداخلاق بود، یا مردی بداخلاق بود، اگر همسر به خاطر بداخلاقی تحمل کند، خدا چه پاداش‌هایی را به این همسر می‌دهد. برای چه آمار طلاق در ایران بالا رود؟ به خاطر اینکه همدیگر را امانت نمی‌دانیم. اهل ایثار نیستیم. نمی‌دانیم که اگر حالا صبر کنیم به چه جاهایی می‌رسیم.

2- اظهار محبت به همسر

3- مسأله‌ی دیگر اظهار محبت است. هم محبت و هم اظهار،آن. حدیث داریم اگر مردی به خانمش بگوید من تو را دوست دارم این کلمه همیشه در دل زن می‌ماند. هم آدم باید محبت داشته باشد،هم اظهار کند.

4- مسأله قناعت. به داشته چشم داشته باشیم، نه به کمبودها! بالاخره خانه‌مان هست دیگر، زندگی می‌کنیم. نه اینکه من خانه‌ی خواهرم رفتم، مبلش چنین بود، فرشش چنین بود، ماشینش چنین بود. یک مهمانی می‌رویم برمی‌گردیم زندگی به هم می‌خورد. چون می‌خواهیم مثل او باشیم. بعضی کارها ارزشی است. ربطی به طلا و پول و قالی ندارد. یک معلم که علم به مغز نسل نو می‌رساند، فرق می‌کند با مدیر کل دخانیات که دود به ریه‌ها می‌رساند. ممکن است اداره دخانیات حقوقش سه برابر معلم باشد، اما او چه می‌کند، شما چه می‌‌کنی؟ یکی علم به مغز می‌رساند، یکی دود به ریه می‌رساند. گاهی وقت‌ها شغل ارزش ندارد. ولو درآمدش بالا باشد. تولید دارو با تولید هروئین ممکن است درآمدش فرق کند. اما دارو مردم را نجات می‌دهد، هروئین مردم را می‌کشد.

5- لغزش‌ها را کتمان کنیم. نبش قبر حرام است. کشف عیب هم حرام است. حالا مرد یک غلطی کرد. یک غلطی هم زن کرد. قورتش بدهید. اسرار را فاش نکنید. به همدیگر اعتماد کنیم. انعطاف پذیر باشیم. در جلسه قبل گفتم همین که هوا داغ می‌شود لباس نازک می‌شود. همین که هوا سرد می‌شود، لباس ضخیم می‌شود. همین که مرد عصبانی است زن کوتاه بیاید. همین که زن عصبانی است مرد کوتاه بیاید.

3- تأمین خواسته‌های طبیعی همسر

6- خواسته‌های طبیعی باید تأمین شود. زن و شوهری که خواسته‌ی طبیعی همدیگر را تأمین نمی‌کنند، آنوقت اینها پا به فرار می‌گذارند. بیرون خانه خودشان را تأمین می‌کنند. آه می‌کشند. در نسل اثر می‌گذارد. اگر یک طلبه در خانه خیلی خواسته باشد، فشار بیاورد در مسائل دینی، فردا دختر طلبه که بزرگ شد، زن طلبه می‌گوید من دختر به آخوند نمی‌دهم. پیر من درآمد به خاطر اینکه زن آخوند شدم. اما اگر زندگی طبیعی باشد، داماد هم آخوند نباشد می‌گوید: ما «الْحَمْدُ لِلَّه‏» در زندگی‌مان راحت بودیم. داماد طلبه هم باشد طلبه باشد. طوری زندگی کنیم که فردا دختر ما بزرگ شد مادر خاطره‌ی تلخی از زندگی نداشته باشد. خواسته‌های طبیعی تأمین شود. تأمین نشود مثل بچه‌ای که اگر غذا نخورد، بیسکویت نخورد، نان سالم نخورد می‌رود غذای فاسد می‌خورد.

7- احترام متقابل، احترام به فامیل، اینها مسائلی است که زندگی را گرم می‌کند. گاهی وقت‌ها آدم فکر می‌کند گوش به حرف دیگری بدهد ذلت است. نه!من لیسانس هستم تو هم لیسانس، من گوش به حرف تو بدهم؟ بابا کار به لیسانس نداریم. امام سجاد می‌گوید که خدایا توفیقم بده «وَ مُتَابَعَهِ مَنْ أَرْشَدَنِی‏» (صحیفه/ص92) بعضی‌ها در ذهنشان این است که اگر من گوش به حرف بدهم، این عقب نشینی است. باید من حرف این را گوش ندهم که بگویم من یکی، تو هم یکی.

حق پذیری را عقب نشینی ندانیم. «وَ مُتَابَعَهِ مَنْ أَرْشَدَنِی‏» در دعای مکارم الاخلاق است. امام سجاد می‌گوید: خدایا هرکس من را ارشاد می‌کند توفیق بده به حرفش گوش بدهم، نگویم: زشت است. امام صادق فرمود: کسی عیب من را به من بگوید، بهترین دوست من است. بهترین دوست من کسی است که عیب مرا بگوید. حالا مرد می‌آید به خانمش می‌گوید: همچین، خوب تو هم همچین! فکر می‌کند اگر بگوید تو هم همچین، تو یکی من هم یکی. انگار بازی فوتبال است. یک به یک!

4- احسان و نیکی به همسر

8- فقط به حق اکتفا نکنیم. قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ…» هرکس می‌داند بگوید… «وَ الْإِحْسان‏» (نحل/90) عدل خالی، کف است. یعنی حداقل است. احسان زندگی را شیرین می‌کند. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‏» یکوقت خرجی خانم مبلغی است، شما این مبلغ را پرت می‌کنی. می‌گویی: بیا، این پول! بله خرجی را دادی، اما این چون احسان نداشت، زندگی گرم نیست. گاهی وقت‌ها پول را دو دستی می‌دهی، این احسان دارد. عدل کافی نیست، اگر عدل کافی بود، خداوند کلمه احسان را به کار نمی‌برد. می‌گفت: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» عدل یعنی چه؟ یک کیلو پول دارد یک کیلو شکرش بده. پیراهن این قیمت خرید؟ من هم یک اشکنه درست کنم. یک کشک و بادمجان به او می‌دهم. پیراهن خوب خرید، غذای خوب برایش می‌پزم. این رقمی عمل نکنید.

یک نفر می‌گفت: در مهمانی، وقتی می‌خواهم دعا کنم نگاه به سفره می‌کنم. اگر سفره ساده بود، می‌گوییم: «رحم الله من قرا الفاتحه» یک فاتحه بخوانید. اما اگر غذا خیلی غذای خوبی بود، دعا را چرب‌تر می‌گیرم. اما اگر غذا روی انواع کباب‌ها رفت، دست‌ها بالا! یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، می‌گفت من دعایم را براساس سفره می‌کنم. این رقمی نباشد، که اگر آنچه را من می‌خواهم انجام دادی، پس من همسر خوبی هستم برای تو، حالا که اینطور انجام ندادی، برو هرچه در یخچال هست بردار بخور. من غذا خوردم تو هم هرچه می‌خواهی بخور. چرا؟ برای اینکه من گفتم: بستنی بخر، نخریدی. من گفتم: برویم خانه‌ی خاله، نرفتیم. حق به تنهایی زندگی را شیرین نمی‌کند. احسان زندگی را شیرین می‌کند.

احسان چقدر باید باشد؟ قرآن آیاتی دارد می‌گوید: چقدر داری؟ «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) وقتی پول می‌خواهید به خانم بدهید، هدیه می‌خواهید بدهید، داری بیشتر بده. نداری کمتر بده. نگفته چند تومان، در قرآن چند درهم نیست. می‌گوید: چقدر می‌توانی؟ مسکن خانم چطور باشد؟ می‌گوید: «مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ» (طلاق/6) هرجا خودت می‌نشینی خانمت هم… نه اینکه خودت یک اتاق خوب باشد، مثلاً اتاق قشنگ را خودت برداری، اتاق پست را… می‌گویی: من برای اینکه زن من اتاق بد باشد، خودم هم در اتاقش بد می‌نشینم که زنم هم در اتاق بد بنشیند. می‌گوید: «مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ» «اللَّهُ أَکْبَر» از این قرآن، چه می‌کند! «أَسْکِنُوهُن‏» مسکن خانم را بده، برای خانم‌هایتان مسکن تهیه کنید. «مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ» همانطور که خودت مسکن داری. هرجا خودت می‌نشینی خانمت هم هانجا می‌نشیند. بگو: خوب من برای اینکه خانمم را بسوزانم، می‌روم در یک خانه تنگ می‌‌نشینم، که او هم مجبور شود در خانه‌ی… می‌گوید: نه،«مِنْ وُجْدِکُمْ» یعنی چقدر داری؟ «وُجدِکم» یعنی چقدر داری؟ تو پول نداری خانه‌ی بهتری بخری. اگر پول داری خانه بهتر بخری، حق نداری در خانه‌ی تنگ بنشینی، بگویی: من در خانه تنگ نشستم، او هم در خانه تنگ بنشیند. می‌گوید: مسکن همسر مثل مسکن خودتان باشد. مسکن خودتان هم به مقدار توانتان باشد. توان داری مسکن بهتر. قرآن هر کلمه‌اش یک باری دارد. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» کافی نیست. «وَ الْإِحْسان‏». «سَکَنْتُمْ» کافی نیست. «مِنْ وُجْدِکُمْ».

5- روابط همسران براساس معروف

در قرآن 28 تا کلمه معروف است. 14 تا برای زن و شوهرهاست. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏» (نساء/19) «متعوهن بالمعروف»، «سرحوهن» دائم می‌گوید معروف معروف… یعنی آنچه که عقلا می‌پسندند. مردم عاقل چطور می‌پسندند؟ اگرمردم عاقل یک سفری می‌روند شما هم با خانمت یک سفر برو. اگر مردم عاقل یک جایی می‌روند، مردم عاقل متدیّن، یعنی کمش نگذار. اینقدر با بوی بد آمدی خانه که دست‌هایت بوی پی می‌دهد و دهانت بوی سیگار می‌دهد و لبت بوی پیاز می‌دهد، یک قیافه‌ای در خانه می‌آیی که این خانمت در کوچه یک جوان از بغلش رد می‌شود، یک مردی رد می‌شود، عطر زده می‌گوید: اوه…! آه بکشد. زن چه کسی شدیم! نباید ما عقب تجملات دیگران بدویم. اما تا آنجا که می‌توانیم نباید کم بگذاریم که زن ما همینطور به عنوان یک عقده، بچه‌ ما به عنوان یک عقده در دلش بماند. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏»

آیا خوبی پدرها در نسل اثر دارد؟ بله. قرآن یک ماجرا دارد که پیغمبر حضرت موسی و خضر از یک روستایی می‌رفتند، دیوار خرابه‌ای را دیدند گفتند: بیا بنایی کنیم. موسی گفت: اینها که به ما پول نمی‌دهند. ما یک تکه نان خواستیم به ما ندادند. چطور حالا عملگی مفت، دیوار خانه چه کسی است؟ بالاخره دیوار را که ساختند حضرت خضر به حضرت موسی گفت این دیوار که گفتم ساختمان کنیم این است. زیر این دیوار یک گنج است. برای یک آدم صالحی است. یک مرد خوبی یک گنجی داشته، مبلغی پول داشته زیر این… در وصیت نامه‌اش نوشته که بچه‌ها وقتی بزرگ شدند، فلان جای دیوار را سوراخ کنند، این پول را بردارند. اگر ما این دیوار را نسازیم، پولها لو می‌رود و دیگران می‌برند. چون پدرشان آدم خوبی بوده و خدا می‌خواسته این پول آدم خوب به بچه‌هایش برسد به دو تا پیغمبر می‌گوید: مجانی عملگی کنید، که پول به پسر برسد. گرفتید چه شد؟ من شک دارم. نصفه نصفه می‌گویم. هرچه من گفتم…

دو تا پیغمبر از روستایی می‌گذشتند، گرسنه بودند. نان خواستند کسی به این دو تا پیغمبر نان نداد. به یک دیوار خرابه‌ای رسیدند. خضر گفت: بسازیم. موسی گفت: که چه؟ مردمی که یک تکه نان به ما ندادند، حالا عملگی مفت! فرمود: بسازیم بعد به تو می‌گویم. دیوار را که ساختند خضر به موسی گفت، دلیلش این بود پدر خوبی مرده، پولی داشته لای دیوار  پنهان کرده. وصیت کرده که بچه کجای دیوار را خراب کنند، پول را در بزرگی بردارند. اگر ما این را نسازیم این لو می‌رود دیگران می‌برند. چون بابا خوب بوده، خدا می‌خواهد خیر بابا به پسرها برسد به دو تا پیغمبر می‌گوید: عملگی مفت کنید. یعنی اگر شما یک خیری رساندید بچه‌تان خیر می‌بیند. ولو به قیمتی که یک مرد خدایی بیاید عملگی بکند. به من چه؟ آقا می‌روی میوه بخری، تو که ماشین داری، موتور داری، به همسایه‌ات بگو: آقا من میدان می‌روم، چیزی نمی‌خواهی؟ می‌گوید: دوکیلو و نیم هم برای ما سیب زمینی بخر. مگر من نوکرش هستم؟ شما اینجا نوکری کن، در آینده مردم برای پسرت نوکری می‌کنند. از زیر کار خوب فرار نکنید. و این مسأله مهم است.

یکوقت یک چیزی را من گفتم، حالا تکرارش عیبی ندارد. بعضی چیزها را آدم باید تکرار کند. به نظرم جمله از حاج آقا مهدی طباطبایی است. در ذهن من این است. مادر به بچه‌اش گفت: من را دکتر ببر. پسرش هم ماشین داشت و پول داشت، گفت: ننه جان من گرفتار هستم. بیا این پول، با تاکسی تلفنی برو، پسر رفت و به یک نفر با ماشینش زد. هیچی، حالش گرفته شد و آن تصادفی را در ماشینش گذاشت و رفت این طرف و آن طرف و بیمارستان، می‌گفت: چند ساعت که معطل شدم، وقتی می‌خواستم از بیمارستان بیرون بیایم، دیدم مادرم با تاکسی تلفنی آمده، دکتر رفته داروهایش را گرفته و دارد برمی‌گردد. یعنی کار مادرم زودتر از کار من تمام شد. نگو: پولش می‌دهم. خیلی‌ها پول نمی‌خواهند، محبت می‌خواهند. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِنفاقا» نیست. اگر گفت: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِنفاقا» یعنی پول بده. یعنی این پول و این هم تاکسی تلفنی! می‌گوید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) احسان یعنی خودت او را دکتر ببر. احسان به مردم کنیم بچه‌های ما خیر می‌بینند. قرآن می‌گوید: اگر به مردم خیر برسانید دخترت در آینده خیر خواهد دید. نگو: مگر من کلفت او هستم؟ به من چه. به من ابلاغ نشده!

خوب یکی از مسائل دیگر مسأله‌ی دعواهای خانوادگی است. درباره دعواهای خانواده، یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار) یک صلوات دیگر هم بفرستید. (صلوات حضار)

موضوع: راه حل اختلافات خانوادگی!

مرحله اول، می‌گوید: «یُصْلِحا بَیْنَهُما» (نساء/128) آیه‌ی قرآن است.

6- اقدام برای حل اختلافات خانوادگی

مرحله دوم، می‌فرماید: «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) یک داور از فامیل مرد، اول می‌گوید: خودتان، از بیرون هیچ‌کس نیاید. ابتدا خودتان اگر خودتان به توافق نرسیدید، یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن.

مرحله سوم، موعظه، قهر، تنبیه بدون آزار. یعنی حتی بدن سرخ نشود.

مرحله چهارم، طلاق…. باز هم طلاق قابل رجوع است. اینها همه مرحله مرحله است.

حالا در مرحله اول که خودشان قصه را حل کنند، اشکالی ندارد. می‌خواهم مرحله دوم را یک خرده توضیح بدهم. مرحله دوم را قرآن می‌گوید که: «وَ إِنْ خِفْتُم‏» فعلاً مرحله دوم را ما باز کنیم. در سوره نساء آیه‌ی 35 می‌فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا» آقایانی که پای تلویزیون هستند، ببینند با کدام کلمات آشنا هستند. «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما». اگر «إِن» یعنی اگر، اگر خوف دارید، بین زن و شوهر «شقاق» شما شقّه‌ گوشت می‌گویید؟ یعنی گوشت را می‌شکافند. «شق القمر» یعنی ماه دو تا شد. شقهّ‌ی گوشت یعنی گوشت دو تا شد. اگر خوف دارید که عروس و داماد از هم بشکافند، جدا شوند، بی‌تفاوت و بی‌غیرت نباشید. فوری «بَعَثَ» یعنی برانگیخت، بروید تحریک کنید یک داور از فامیل مرد علم کنید، یک داور از فامیل زن علم کنید، دو تا داور بیایند بنشینند، مسأله را گوش بدهند، بین زن و شوهر، آشتی بدهند. اگر این دو تا داور اراده‌‌ی اصلاح داشته باشند، خدا اینها را جوش می‌دهد.

یکبار دیگر، اگر نگران هستید عروس و داماد، زن و شوهر با هم اختلافی داشته باشند، بی‌تفاوت نباشید. عجله کنید! داوری از فامیل مرد، داوری از فامیل زن بیاید بنشیند، کدخدا مَنشی قصه را حل کنند، به دادگاه بیرون مراجعه نکنند. در این آیه 22 نکته است که گیر من آمده. در تفسیر هست. تا اینجایی که خدمت شما نشستم، حدود 2700 نکته حقوقی در قرآن کشف شده است. یعنی آدم گیج می‌شود که… من این را نزد کسانی هم که دکترای حقوق دارند از غرب خواندم. دادگاه خانواده‌ی غرب را با دادگاه خانواده قرآن مقایسه کردم، چند تا چیز در قرآن هست که هنوز به مخ غربی‌ها نرسیده است.

اول می‌گوید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ»، «إِنْ» یعنی ما سه تا اگر داریم. اگرهای شدنی، اگرهای نشدنی، اگرهایی که شاید شد و شاید نشد. اگرهای شدنی می‌گویم که اگر شب شد من خانه‌ی شما هستم. خوب حتماً شب می‌شود.این اگر شدنی است. اگرهای نشدنی، اگر عمه من مرد بود عمو می‌شد. هیچ وقت عمه، عمو نمی‌شود. اگر پشت گوشت را دیدی من هم خانه‌ی شما می‌آیم. آدم هیچ وقت پشت گوشش را نمی‌بیند. پس اگرهایی که نشدنی است، نشدنی‌ها را «لو» می‌گوید. یعنی هرگز نمی‌شود. مثل «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَه» (انبیاء/22) اگر دو تا خدا بود. «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ» (آل‌عمران/159) اگر تو بد اخلاق بودی، هیچ وقت پیغمبر بد اخلاق نیست. اگرهای نشدنی را عرب «لو» می‌گوید. اگرهای شدنی را «اذا» می‌گوید. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) اگرهای پنجاه پنجاه را «اِن» می‌گوید. پس «اِن» یعنی از اختلافات خانوادگی نهراسید. طبیعی است. چطور؟ در تمام خانواده‌ها این مسائل پیش می‌آید. آقا این همسر به من گفته احمق! من باید به او بفهمانم که احمق چه کسی است! طلاقش خواهم داد! بابا حالا گفت که گفت. این به من گفته نمی‌دانم چه؟ گاهی وقت‌ها یک مسأله‌ای پیش می‌آید مهم نیست. «اِن» یعنی اگر، پنجاه، پنجاه! بسیاری از خانه‌ها مسأله‌ای پیش می‌آید، تمام شد و رفت.

7- علاج واقعه، پیش از وقوع

«خِفتُم» این «خِفتُم» کلمه‌ی خوف می‌گویند: علاج واقعه را … نگذارید جنگ شود بعد نیروی مسلح تربیت کنیم. قبل از حمله دیگران نیروی مسلح داشته باشید. قبل از آتش، ماشین‌های آب پاش آب داشته باشد. «خِفتُم» نمی‌گوید: «ان وَقَعَ» نمی‌گوید اگر شقاق واقع شد، حالا دست به کار شوید.  اگر خوف دارید دست به کار شوید. یعنی چه؟ یعنی علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.

دوم اینکه نمی‌گوید: «خاف الحاکم» حکومت ترسید یا والدین! «خِفتُم» کلمه‌ی «تُم» یعنی جامعه! یعنی مردم، جامعه مسئول خانواده‌هاست. جامعه مسئول است، وگرنه می‌گفت: «خاف الحاکم»، «خاف الوالدین» می‌گوید: «خِفتُم»

سوم اینکه شقاق جای نگرانی دارد. ببینید گاهی یک پشه وارد اتاق می‌شود جای نگرانی نیست. اما گاهی یک مار و عقرب وارد می‌شود، می‌گوید: «خِفْتُمْ شِقاقَ» یعنی شقاق جای خوف است. یکوقت نگویی چیزی نیست. بله اینها همدیگر را بوسیدند، یک بار هم به هم سیلی بزنند. خیلی طرف بی غیرت است، که می‌شنود اینها با هم بد هستند، می‌گوید: طوری نیست. شقاق جای خوف دارد. از کلمه‌ی شقاق استفاده می‌کنیم، عروس و داماد یک روح در دو پیکر هستند. چطور؟ نمی‌گوید: «اِن خِفتُم اختلاف بینهما» می‌گوید: «شِقاقَ». اختلاف بین دو نفر است. شقاق یکی که دو تا می‌شود می‌گویند: شقّه گوشت، شقّه گوشت، گوشت یکی بود دو تا شد. «شقّ القمر» ماه یکی بود، دو تا شد. اگر یک چیز دو تا شود می‌گویند: شقاق! می‌خواهد بگوید: عروس و داماد یکی بودند، چرا دو تا شدند؟ اینها یک روح هستند، در دو پیکر. «بینهما» یعنی بین عروس و داماد. این «بینهما» یعنی نگذارید فتنه توسعه پیدا کند. نگذارید او به فامیلش بگوید و او هم به فامیلش. «ان خفتم شقاق بین قبیلتهما»، «بین قومهما»، «بین عشیرتهما» نگذارید فتنه توسعه یابد. یعنی تا بین دو نفر است حل کنید. نگذارید جِر بخورد. 

«فَابْعَثُوا»، «فا» یعنی فوری، نمی‌گوید: خیلی خوب حالا اینها دعوا کنند، «إِنْ شاءَ اللَّه‏» دو ماه دیگر بلند می‌شویم آشتی‌شان می‌دهیم. «فا» یعنی فوری. «فَابْعَثُوا»، «بعث» یعنی برانگیزید. ممکن است افراد بی‌انگیزه باشند برویم تحریکش کنیم. حکم یعنی چه؟ فارسی‌اش چه ؟ با هم بگویید… داور! چرا گفته: «حکماً» نگفته: «فابعثوا رجلاً من اهله و رجلاً» یک مرد از اینها، یک مرد از آنها! ممکن است مرد باشد ولی عقل داوری نداشته باشد. یا سواد داوری، یا تجربه‌ی داوری… می‌گوید: حَکَم! یا محبوبیت نداشته باشد. ما او را به عنوان داور قبولش… پس کلمه‌ی «حَکَم» یعنی کسی باشد که:1- عقل داشته باشد. 2- علم داشته باشد. تجربه داشته باشد. محبوبیت داشته باشد که لیاقت داوری داشته باشد.

فوتبالیست‌ها هیچ‌وقت حاضر نیستند که بنده داورشان باشم. می‌گویند: اصلاً قرائتی بلد نیست. نگفته: «فابعثوا نفراً من اهله نفراً»، «فابعثوا احداً من اهله و احداً»، «فابعثوا رجلاً» نه! نه احدی، نه رجلی، نه نفری، باید حکم باشد. داور باید «حکماً».

«مِن اهله» یعنی چه؟ از فامیل باشد. چون فامیل دلش به حال فامیل می‌سوزد. یک تحقیقی پزشک‌ها کردند که اگر کسی که غذا می‌خورد با اشتها غذا بخورد نگاهش کنی شما هم اشتها می‌آیی. اما اگرکسی اشتها ندارد، الکی غذا می‌خورد، شما نگاهش کنی اشتها نمی‌آیی. یعنی درون در ظاهر بگویید… اثر دارد. «من اهله» اهل دلش به حال طرف می‌سوزد. چون دلش می‌سوزد، آن سوز دل حرفش را هم، حرف که از دل برآید بر …

8- حل مشکلات خانوادگی به دست بزرگان فامیل

«حکماً حکماً» دو تا حَکم داریم. «حکماً من اهله و حکماً» اینجا از جاهایی است که زن و شوهر حقوق مساوی دارند. اینطور نیست که مردها دو تا داور، از فامیل زن یک داور. از جاهایی که زن و مرد حقوق مساوی دارد همین است. «حکماً وحکماً»

«ان یُریدا» اراده کنند، اراده هم قصد جدی است. یعنی جدی تصمیم بگیرند که اینها را آشتی بدهند. نه حالا مهمانی می‌کنیم، شد، شد. نشد، شد! نه… اراده، اراده در لغت یعنی قصد جدی، تصمیم بگیر که حتماً این کار شود. «یریدا»

«اصلاحا» یعنی اینطور نباشد، «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ» به نفع اهله بکشد، «حکماً من اهلها» ما که الآن وکیل می‌گیریم، می‌گوییم: این دو میلیون را بگیر، برو به نفع ما بکش. او هم یک وکیل می‌گیرد می‌گوید: من 5 میلیون می‌دهم. برو به نفع من بکش. می‌شود او می‌کشید و من می‌کشیدم. بِکش بِکش می‌شود. می‌گوید: نه! «اِن یُرید اصلاحا» هردو هدفشان اصلاح باشد. نه «حکماً من اهله» به نفع «اهله» بکشد، نه«حکماً من اهلها» به نفع «اهلها» بکشد. می‌گوید: من نماینده‌ی زن هستم، به نفع زن، او هم می‌گوید: من نماینده مرد هستم، به نفع مرد. هردو هدفشان خیرخواهی و اصلاح باشد. «یُوَفِّقِ اللَّهُ» اگر نیتت خوب باشد خدا جوش می‌دهد.

اگر می‌خواهی خدا قصدت بدهد، شرط توفیق این است که توفیقت خوب باشد. «إِنْ یُریدا إِصْلاحاً» اگر هدفت بی‌غرض بودی، بی‌مرض بودی، هدفت اصلاح بود، خدا بین اینها جوش می‌دهد. این آیه برای دادگاه خانواده است. منتهی اشاره کردند وقت تمام شده است. در این یادداشت‌های من 22 لطیفه هست، که هفت، هشت مورد را نوشتم. والله به خدا قسم نفهمیدیم قرآن چیست. عرض کردم من این آیه را نزد رییس دانشکده حقوق رفتم، که دکترای حقوقش از غرب، اطلاعات اسلامی‌اش هم وسیع است. گفتم: این را برایت می‌خوانم با دادگاه خانواده غرب مقایسه کن ببین… وقتی دید گفت: چند امتیاز این دارد که آنها ندارد. ما نفهمیدیم اسلام چیست. من تقاضا می‌کنم اساتید هر دانشکده‌ای، حتماً جمعی هم اساتید دانشگاه پای تلویزیون هستند. هر استاد دانشگاهی و هر آیت‌اللهی، و هر هنرمندی، در هر رشته تخصص دارد، خواهش می‌کنم یک قلم بردارد یک سطر بنویسد که در هر کلمه‌اش یک نکته باشد. کلمه‌ای که می‌گوید: «و ان» یک نکته در آن باشد. نه گفته «اذا» و نه گفته «لو». «خفتم» گفته سه نکته. «خوف» یعنی شقاق جای خوف است. «تم» یک معنا دارد. علاج واقعه را… شقاق غیر از اختلاف است. یعنی یک تکه که دو تا می‌شود می‌گویند: یک شقه گوشت. «بینهما» نه بین قومشان، نگذارید بین قبیله بکشد. همین «بینهما» یک کسی یک سطر بنویسد که در هر کلمه‌اش یک نکته باشد. حالا می‌فهمیم قرآن معجزه است یعنی چه…. 

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment