2- نذرهای معنوی در کنار نذرهای مادی
3- اطعام محرومان، سیره و روش اهل بیت (علیهمالسلام)
4- اخلاص در کار نیک و نداشتن انتظار تشکر
5- انواع نعمتهای بهشتی، پاداش نیکوکاران با اخلاص
6- سپاس الهی، پاداش نداشتن انتظار سپاس از مردم
7- انجام کارهای نیک بدون توقع پاداش
موضوع: عنایت اهل بیت (علیهمالسلام) به محرومان
تاریخ پخش: 17/02/88
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بینندهها بحث را ایامی میبینند که ایام شهادت حضرت زهرا است. بحث ما هم درسهایی از قرآن است. آیهای را تفسیر میکنیم، که هم درسهایی از قرآن باشد، هم یکی از مصادیق بارزش شخص فاطمهی زهرا باشد. من آیه را مینویسم، قاری عزیز همینطور که من مینویسم با صوت خوب، بخواند و روی این آیه صحبت کنیم.
قاری: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا» (انسان/8) «إِنمََّا نُطْعِمُکمُْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکمُْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا» (انسان/9) قصهاش را بارها شنیدهاید.
1- دو تا کوچولوها، امام حسن و امام حسین که بچه بودند، مریض شدند. 2- پیغمبر بزرگ دیدن بچهها آمد، عیادت. 3- به امیرالمومنین پیشنهاد شد یعنی مردم پیشنهاد کردند ظاهراً که شما نذر کن که اگر بچهها سالم شدند روزه بگیرید. 4-امیرالمومنین پیشنهاد مردم را پذیرفت. بچهها خوب شدند و سه روز، روزه گرفتند، در خانه غذا نبود. با زحمتی غذا تهیه شد. هر دفعه رفتند افطار کنند، در خانه را زدند، یک شب مسکین، یک شب یتیم، یک شب اسیر. حالا در سه شب واقع شد یا در یک شب، مهم نیست ولی اینکار پی در پی شد. اینها غذایشان را به این یتیم و مسکین دادند، با آب افطار کردند و مهم این است که میگویند: «إِنمََّا» یعنی فقط. «نُطْعِمُکمُْ لِوَجْهِ اللَّهِ» ما برای خدا اطعام کردیم. «لَا نُرِیدُ مِنکمُْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا» نه جزا میخواهیم، نه تشکر.
1- الگو بودن معصومان برای همه مردم
نکات قرآنی که در این آیه میتوانم به شما بگویم، اول: زندگی امامان باید مثل زندگی ما باشد. یعنی همینطور که بچهی ما مریض میشود، بچهی فاطمه (سلام الله علیها) هم مریض شد. یعنی همهی امامان ما مصیبتهای ما را باید داشته باشند. اصلاً اگر مصیبتهای ما را نداشته باشند، نمیتوانند برای ما امام باشند. چطور؟ مثلاً امام حسین در کربلا نفرین کند، یزیدیها از بین بروند. بعد دیگر امام ما نیست. برای اینکه دیگر نمیتواند به ما بگوید: جبهه برو. میگوید: خودت هم جبهه نرفتی تا دیدی تو را میکشند، دشمنت را با نفرین کشتی. باید امام حسین همهی مشکلات جبهه را بکشد، و صبر کند و مقاومت کند تا به ما بگوید: شما هم بروید جبهه صبر کنید و مقاومت کنید. اگر امامان ما با معجزه مشکلاتشان را حل کنند. با دعا و نفرین مشکلشان را حل کنند، از سختیها با معجزه و دعا فرار کنند، دیگر برای ما الگوی عملی نیستند.
کسی میتواند برای ما الگوی عملی باشد که هر مصیبتی بر سر مردم میآید، عین آن مصیبت بر سر خودش آمده باشد. خوب این یکی. ولذا گاهی میگویند: فلانی که آدم خوبی است او دیگر چرا مریض است؟ فکر میکنند حالا چون آدم خوبی است دیگر نباید مریض شود. خوبترین خوبها امامان و پیغمبران بودند، که آنها هم مریض میشدند.
نکتهی دوم؛ پیغمبر بزرگ عیادت میرفت. هبچ اشکال ندارد یک استاد دانشگاه، یک آیت الله برود عیادت یک طلبه، کما اینکه میروند. اینکه او بچه است. من عیادت او بروم! بچه است، پیغمبر بزرگ عیادت بچه رفت. کما اینکه سلام کردن به بچه را پیغمبر فرمود: اصرار دارم به بچهها سلام کنم، تا باقی مردم هم یاد بگیرند و امام رضا عنایت داشت با بردهی سیاه پوستش مشورت کند تا مردم یاد گیرند مشاورین لازم نیست همه کلّههای معروف باشند. میشود با یک آدم گمنام مشورت کرد و آن آدم گمنام هم میشود یک چیزی بگوید که به ذهن آدمهای مشهور نرسد.
مسئلهی سوم پیشنهاد مردم است که امیرالمومنین هم پیشنهاد را قبول کرد. آخر گاهی وقتها، خود من شده کسی را دیدم که یک حرفی را به کسی زده، آن طرف هم میداند حق است. میگوید: حالا میدانم این حق است. ولی اگر عمل کنم، خواهند گفت: فلانی تحت تأثیر فلانی قرار گرفت. من عارم میشود که این حرف را بگویند: فلانی تحت تأثیر قرار گرفت. شما یک کاری کن که فلانی دستور بده. گرفتی چه میگویم؟ یک حرف حق را یک آدم کوچکی میزند. آن بزرگتر میگوید: حرف تو حق است. اما در دلش میگوید: اگر من حرف این را گوش بدهم، خواهند گفت: این تابع حرف این! یعنی کیلویی حساب میکند. من گوش به حرف این!
قرآن میگوید: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ َفَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/18) خیلیها در کشور ما و در خانههای ما، قرآن میگوید: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» یعنی حرف را گوش بده، شما همین کلمه را بخوانید. قاری: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» قرآن میگوید: حرف را گوش بدهد. اگر حرف خوب است، از بهترین حرف پیروی کن. ما بعضیها قول نمیدهیم. ما میگوییم: «یَسْتَمِعُونَ الْقَائلَ» ببین چه کسی گفته؟ اگر یک آدم مهمی گفت گوش بده. اما اگر یک آدم گمنامی، بچهای، یک آدم معمولی گفت، آنوقت خواهند گفت: تو به حرف زنت گوش دادی!؟ زن گوش به حرف بچهاش داد؟ من فوق لیسانس هستم، بروم پهلوی یک دیپلم قرآن یاد بگیرم؟ من خودم یک وقتی به این وام میدادم، حالا بروم از این وام بگیرم؟ یکی این است. بخشی از مشکلات ما در همین است. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» نیست. «یَسْتَمِعُونَ الْقَائلَ» من مادرشوهر هستم، بروم پهلوی عروسم درس بخوانم. از عروسم سؤال کنم. زنگ میزند از سیتا خانهی دیگر میپرسد و میداند دخترش بلد است و عروسش هم بلد است. حاج خانم عارش میشود از این بچه سؤال کند. یعنی ما گیرمان این است. عوض اینکه بگوید: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»، «یَسْتَمِعُونَ الْقَائِلَ» است، این مشکل این است. خیلی جاها که وارسی میکنیم، میبینیم مشکل در نرخ نفت نیست. در آمریکا و شوروی هم نیست. مشکل اینجاست. من زیر بار این بروم. من ریشم سفید شده. پشت سر این طلبه نماز بخوانم که بیست سالش است. بچهی من حساب میشود. بابا بچهات حساب شود. از او که گناه ندیدی. نه! خوب پس به او اقتدا کن. من پشت سر این نماز بخوانم؟ من پهلوی این درس بخوانم؟ این تکبرها است که نمیگذارد.
مردم عوام پیشنهاد کردند، امیرالمومنین پیشنهاد مردم عوام را قبول کرد. نذر چه؟ نذر… روزه نذر کنند. یکی از نذرهای خوب، در یکی از کشورها تحقیق کردند چرا اینقدر مردم قرآن حفظ هستند؟
2- نذرهای معنوی در کنار نذرهای مادی
آخر ما الآن که نذر میکنیم، سفره میاندازیم. شلهزرد و آش و نمیدانم چه و چه. در آن کشور هروقت نذر میکردند، نذر میکردند ده صفحه قرآن بخوانند. 50 صفحه قرآن بخوانند. میگفت: نذر مردم نذر قرآن خواندن است ولذا مردم با قرآن آشنا هستند. مردم با قرآن آشنا هستند. بیاییم نذر کنیم غیبت نکنیم. نذر کنیم فلان کار مستحب را انجام بدهیم. ما معمولاً نذرهای پولی را انجام میدهیم. ولی معمولاً نذرهایی که مربوط به خودسازی است، انجام نمیدهیم. یکی از امتیازات هست، حالا یک بحثی دارم انشاءالله جمع کردم بالای صد و چند تا شده است. صد و چند امتیاز پیدا کردم، یک دوره اینها را در تلویزیون خواهم گفت اگر عمری داشته باشم. زیباییهای اسلام، امتیازات اسلام.
یکی از امتیازات اسلام این است که جریمهها و گوشمالیهای اسلام، آنجا که میخواهد گوش کسی را بمالد، آنجایی که میخواهد حال یک کسی را بگیرد، او را تنبیه کند باز تنبیه او هم سازنده است. مثلاً میگوید: روزه خوردی؟ ماه رمضان روزه خوردی؟ یا الله! باید دو ماه روزه بگیری. پی در پی، یا به شصت فقیر غذا بدهی. بالاخره غذا دادن به فقیر باز یک کار مثبتی است. کار سازندهای است. فقرا سیر میشوند. خود روزه گرفتن باز یک کار سازندهای است. تازه کفّارهها و جریمههای اسلام آدم را از کار دیگر باز نمیدارد. از امام سؤال کردند، چرا اسلام گفته چرا خدا گفته که: هرکس فلان کار را کرد دو ماه روزه بگیرد؟ مثلاً بگوید که: دویست رکعت نماز بخواند. هرکس روزهاش را خورد، دویست رکعت نماز بخواند. هرکس روزهاش را خورد مثلاً برود مکّه، برود مدینه. امام فرمود: اگر بگویند: دویست رکعت نماز بخواند باید کارهای دیگرش را تعطیل کند. مردم اگر خواسته باشند مکه بروند باید کارهایشان را تعطیل کنند. اما آدم میتواند دو ماه روزه بگیرد همانطور که روزه گرفت سر کارش هم باشد. درسش را بخواند. اسلام نخواسته طوری جریمه کند که مردم از کار و کاسبی بیافتند. روزه آدم را که نمیکشد. آدم روزه میگیرد، مغازهاش هم هست. درسش را هم بخواند… یعنی ببینید در کیفرها و تنبیهها و کفّارات، در کتکهایی هم که اسلام به افراد میزند، کتکهایش هم سازندهاش است. سازنده است. مثل اینکه مثلاً به زندانی میگوییم: زندانی؟ خیلی خوب حالا که زندان هستی، باید این سیمتر باغچه را شخم بزنی. بعد هم باید سبزی بکاری. یعنی حالا هم که زندان هستی، در راه تولید از آن استفاده کن. اینطور نباشد بخورد و بخوابد. مهندسیهای قشنگی در اسلام شده است. خیلی هم قشنگ است. دقتهایی شده که آدم تعجب میکند. حالا صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
مثلاً اگر کسی انسانی را کشت، صد تا شتر باید بدهد. همه عضوهایی که دو تا هست، اگر دو تا عضو را قطع کردی باید صد تا شتر، یک انسان کامل صد تا شتر. دو تا دست هم، صد تا شتر. دو تا چشم صد تا شتر. دو تا گوش صد تا شتر. دو تا پا… همهی عضوهایی که دو تا است، اگر کسی قطع کند صد تا شتر. جز لَب! لب با اینکه دو تا است، یکیاش شصت تا شتر، لب بالایی چهل تا. از امام سؤال میکنند هر جفتی دو تا. یکیاش 50 تا. به لب که رسید، 50 تا 50 تا نیست. 60 تا و 40 تا است. چرا؟ امام میفرماید: لب بالا را کسی ببرد فقط دندانهایش پیداست زشت میشود. اما لب پایین را کسی قیچی کند، ببرد، هم دندانهایش پیداست و هم آب دهانش روی لباسش میریزد. یعنی سختیاش بیشتر است، باید ده شتر اضافه بدهد. ما نمیدانیم که اسرار دین چیست؟ ببینید چرا کفّاره دو ماه روزه؟ چرا دویست رکعت نماز نیست؟ امام فرمود: خوب مردم خواسته باشند نماز بخوانند، از کار و کاسبی میافتند. تازه نماز اثر سازندگی برای خودش دارد. ببخشید روزه! باید همهی حساب…
امام حسن و امام حسین کوچولو بودند، مریض شدند. درس اول: بیماری برای بچههای خوب هم هست. گاهی مردم میگویند: فلانی که از اولیای خدا است، چرا اینقدر مشکل دارد؟ زینب کبری از اولیای خدا بود مشکلش از همه بیشتر بود. پیشنهاد مردم پذیرفته شد. روزه، لازم نیست آدم نذر کند، یک گوسفند بکشد. یا پول بدهد که بعد بگوید: پول ندارم چه کنم؟ نذر کنید که ده صفحه قرآن بخوانید. 5 صفحه قرآن بخوانید. یک ختم قرآن بخوانید. مطالعه کنید. خودش ارزش دارد. خوب!
3- اطعام محرومان، سیره و روش اهل بیت (علیهمالسلام)
«وَ یُطْعِمُونَ»، «یُطْعِمُونَ» «اَطعَمَ»، «یُطْعِمُونَ» فعل ماضی است یا مضارع؟ با هم بگویید. مضارع. فعل مضارع برای استمرار است. «یُطْعِمُونَ» یعنی کارشان اطعام بود. آخر یکوقت یک کسی پدرش میمیرد، شام میدهد. عروسی دارد شام میدهد. در عزا و عروسی هر گدایی و هر فقیری هم یک سوری به مردم، اما«یُطْعِمُونَ» یعنی کارشان این است. یعنی اهل بیت کارشان اطعام است. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ»
«عَلى حُبِّهِ» سه تا معنا دارد. 1- «عَلى حُبِّهِ» یعنی «عَلى حُبِّ الله» چون خدا را دوست دارد. 2- «عَلى حُبِّهِ» یعنی «عَلى حُبِّ مسکین و یتیم» یتیم را دوست دارد. اسیر را دوست دارد. 3- «عَلى حُبِّهِ» یعنی «عَلى حُبِّ طعام» غذا را دوست دارد. آدم نزدیک افطار غذا را دوست دارد. پس «عَلى حُبِّهِ» یعنی «عَلى حُبِّ الله» یا «عَلى حُبِّ مسکین» یا «عَلى حُبِّ اطعام» فرق نمیکند. ظاهر «عَلى حُبِّهِ» یعنی میل به غذا. چون گاهی آدم لباس برایش کوتاه است، به کسی میدهد، مهم نیست. این لباس را دوست ندارم. از رنگ آن خوشم نمیآید. تنگ است، کوتاه است. از مد افتاده است. پس به فقیر دادم. اینها ارزش ندارد. قرآن میگوید: اگر میخواهید رشد کنید، آن چیزی را که دلتان دوست دارد، هرچیزی را دوست دارید، بدهید. یعنی ابراهیم باید اسماعیلش را بدهد. یعقوب باید یوسفش را بدهد. آنچه را که دوست داریم، بدهیم. نه آنچه که میخواهیم دور بیاندازیم.
مسکین یعنی چه؟ مسکین و مسکن یکی است. مسکن یعنی خانه، مسکین به کسی میگویند که به خاطر بیپولی در خانه مینشیند. میگوییم: بیرون برو. میگوید: کفش ندارم. چادر ندارم. برویم مهمانی. آخر مهمانی برویم باید پس بدهم. نمیتوانم پس بدهم. بیرون برویم، بچهام موز میخواهد. پرتقال میخواهد. پول ندارم پس در خانه مینشینم. بیرون برویم. ماشین ندارم. بیرون برویم، پول تاکسی ندارم. یعنی آنهایی که به خاطر بیپولی در خانه مینشینند، به اینها مسکین میگویند. مسکن و مسکین یکی است. مسکن یعنی خانه، مسکین به کسی میگویند که از بیپولی در خانهاش مینشیند.
یتیم هم که دیگر معنا کردن ندارد. یعنی معنایش نیازی به توضیح ندارد. اسیر هم که میدانید چه کسی است؟ در جبهه بوده است. آمده من را بکشد. من پیروز شدم، او را گرفتم. اسلام میگوید: حالا که او را گرفتی، او را نکش. او را در خانه ببر، به عنوان برده زندگی تو را از نزدیک ببیند، با اسلام آشنا شود، به تدریج هم آزاد شود. روزه خوردی اسیر آزاد کن. کار خیری میخواهی بکنی، اسیر آزاد کن.
4- اخلاص در کار نیک و نداشتن انتظار تشکر
بعد آنچه که مهم است، میگوید: «إِنمََّا نُطْعِمُکمُْ لِوَجْهِ اللَّهِ» ما برای خدا به شما غذا دادیم. «لَا نُرِیدُ» نمیگوید: به زبان نمیگوییم. «لَا نُرِیدُ» یعنی اراده، در دلمان هم نیست. آخر بعضیها به زبان حرف نمیزنند. اما در دلشان دوست دارند کسی تعریفشان را بکند. میگوید: نه، من به زبان که نمیگویم هیچ، «لَا نُرِیدُ» در دلم هم ارادهی جزا ندارم. در دلم هم ارادهی تشکر ندارم. حالا آیهی بعدش را شما بخوانید. آیات بعدش را. بعد از این آیه چه میگوید؟ خدا میگوید: حالا که اخلاص داری، 14، 15 چیز به تو میدهم. «لَا نُرِیدُ مِنکمُْ جَزَاءً» جزا نمیخواهی، «وَ لَا شُکُورًا» تشکر هم نمیخواهی، حالا بببین من چه میدهم؟
قاری: 1- «فَوَقَئهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَالِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّئهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُورًا» (انسان/11) «وَقَئهُمُ» حالا که شما با اخلاص غذایت را دادی، خدا آنها را حفظ کرد. «شَرَّ ذَالِکَ الْیَوْمِ» یعنی از شّر قیامت اینها را حفظ کرد. این یک. «نَضْرَهً وَ سُرُورًا» 2- سرور به اینها داد. دیگر چه؟ 3- «وَ جَزَئهُم بِمَا صَبرَُواْ جَنَّهً وَ حَرِیرًا» (انسان/12) «جَنَّهً» بهشت به شما دادیم. «حریر» لباس ابریشم به شما دادیم. بعدی را بخوانید. «مُّتَّکِِینَ فِیهَا عَلىَ الْأَرَائکِ لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَ لَا زَمْهَرِیرًا» (انسان/13) «مُّتَّکِِینَ فِیهَا عَلىَ الْأَرَائکِ»، «أَرَائکِ» تختی است که آرایش کردند. تختهایی که منبّت کاری میکنند و نمیدانم درّ و اینها به آن میزنند. به خاطر اینکه برای خدا چیزی دادید، در بهشت روی تختهای مجلّل مینشینید. «لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا» شمس یعنی چه؟ خورشید. گرما به شما نمیرسد. «وَ لَا زَمْهَرِیرًا» زمهریر یعنی سرما. نه سرما به شما میرسد، نه گرما. دیگر چه؟ «وَ دَانِیَهً عَلَیهِْمْ ظِلَالُهَا وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلا» (انسان/14) «ظِلَال» یعنی سایه، سایهها بالای سرتان است. این هم یکی. «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلا»، «قُطُوفُ» یعنی چیدن. «قُطُوفُها» میوهها خیلی در دسترس است. مثل نارگیل نیست که باید بالا بروی، تازه وقتی میکَنی، ببینی دور آن تار است، تارهایش را باز میکنی دور آن پوست سفت است. پوست سفت را باید با وسیلهای بشکنی تا به مواد قندیاش برسیم. حتی مثل توت هم نیست. توت هم شیرین است و نرم است و آسان میافتد. یعنی باید یک تکانش داد. «ذُلِّلَتْ قُطُوفُ»، «قُطُوفُ» یعنی چیدن. چیدن این میوهها ذلیل است. یعنی چیدنش خیلی آسان است. سایه بالای سر، چیدن میوه آسان. خوب چند تا شد؟ یک و دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت و «دَانِیَهً عَلَیهِْمْ ظِلَالُهَا» هشت و نه. بعدش چه میگوید؟ «وَ یُطَافُ عَلَیهِْم بَِانِیَهٍ مِّن فِضَّهٍ وَ أَکْوَابٍ کاَنَتْ قَوَارِیرَا» (انسان/15) دور بهشتیها تاب میخورند. «یُطاف» یعنی دورشان طواف میکنند. «بانِیَهٍ» ظروف. ظروف نقره، دردنیا، ظرف نقره و ظرف طلا، استفادهاش حرام است. استفاده از ظرف نقره و از ظرف طلا حرام است. چون در دنیا از حرام گذشتی آنجا به تو میدهند. «بَِانِیَهٍ مِّن فِضَّهٍ»، ظرفهای نقرهای به شما میدهم.
5- انواع نعمتهای بهشتی، پاداش نیکوکاران با اخلاص
«قَوَارِیرَاْ مِن فِضَّهٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا» (انسان/16) این ظروف نقره «قارور» یعنی شیشه. شیشههایی همراه با نقره، «قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا» یعنی اندازهگیری شده، حساب شده، یعنی آخر ما در دنیا میگوییم، شش بشقاب باید گلهایش به هم بخورد. اندازهگیریهایش حساب شده باشد. «قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا» یعنی اندازهگیریهای منظم و قشنگ. فرم دارد. خوب دیگر بعدش چه؟ «وَ یُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کاَنَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلاً» (انسان/17) «کَأس» یعنی کاسه. میگوییم: کاسه «کأس» یعنی کاسه. کاسهها و ظرفهایی است که «مزاج» یعنی «ممزوج» در کاسههایی که مخلوط شده با مواد غذاییها، عطر «زنجبیل» یعنی عطر. یک نوع عطری در آن نوشیدنیها میبینند. دیگر چه؟ «عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا» (انسان/18) «عَیْنًا» عین یعنی چشمه، چشمهای که نام آن چشمه، چشمهی سلسبیل است. از چشمهی سلسبیل… خوب دیگر چه؟ قاری: «وَ یَطُوفُ عَلَیهِْمْ وِلْدَانٌ مخَُّلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتهَُمْ حَسِبْتهَُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا» (انسان/19) «یَطُوفُ عَلَیهِْمْ» دور بهشتیها طواف میکنند، زیبا صورتان، نوجوانانی همیشگی، پیر نمیشوند. «إِذَا رَأَیْتهَُمْ» به این قیافهها که نگاه میکنی، «حَسِبْتهَُمْ» حساب میکنی که اینها «لُؤْلُؤًا» دُر هستند. دُرهای پخش شده، یعنی کارگزاران و مسئولین پذیرایی چنان دورت میگردند، این هم «یَطُوفُ» یعنی دائماً، اینطور نیست که باشد ساعت 8 میآیم به تو شیر میدهم. ساعت 9 میآیم برای تو شربت میآورم. دائماً «یَطُوفُ» دائماً. باز فعل مضارع است. یعنی همیشه، دائماً، تسلط هم دارند. اینطور نیست که زیر دستشان در برود به یکی چای بدهند به یکی ندهند. «عَلَیهِْمْ» یعنی تسلط دارند. دائماً بر بهشتیها سلطه دارند. زیبا صورتان پایدار، که وقتی این زیبا صورتان را نگاه میکنی، حساب میکنی دُر پخش شده هستند.
خوب دیگر چه؟ قاری: «وَ إِذَا رَأَیْتَ ثمََّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَ مُلْکاً کَبِیرًا» (انسان/20) «نعیم» یعنی نعمتهای فراوان. «مُلْکاً کَبِیرًا» یعنی حکومت بزرگ. یعنی فقط هم نه اینکه حالا یک رستورانی باشد همه برای غذا باشد یک شکمی از عزا دربیاورند. «نعیم» نعمتهای فراوان. ملک کبیر، حکومت بزرگ. خوب چه خبر است؟ آخرش میگوید: «إِنَّ هَاذَا کاَنَ لَکمُْ…» (انسان/22) آیه را بخوانید. «إِنَّ هَاذَا کاَنَ لَکمُْ جَزَاءً وَ کاَنَ سَعْیُکمُ مَّشْکُورًا» (انسان/22) حالا میخواهم یک لطیفه بگویم.
6- سپاس الهی، پاداش نداشتن انتظار سپاس از مردم
ایام شهادت زهرا است گوش بدهید. اهل بیت غذای افطاری خودش را پشت سر هم به فقیرها داد. شد؟ بعد هم گفتند: ما جزا نمیخواهیم. خدا چهارده چیز به آنها میدهد، بعد میگوید: «إِنَّ هَاذَا» یعنی این چیزهایی که دادم «کاَنَ لَکمُْ جَزَاءً» جزا نمیخواهی، این جزا. تو گفتی شکور نمیخواهم، «وَ کاَنَ سَعْیُکمُ مَّشْکُورًا» جزا نمیخواهم، جزا. شکور نمیخواهم، شکور. گرفتی چه شد؟ یعنی آنجایی که به خدا بگویی من برای تو کار کردم، هرچه اگر از مردم تشکر خواستی، فقط مردم تشکّر میکنند. مرسی! دست شما درد نکند. تشکّر! اگر اهل بیت افطاریشان را میدادند از مردم جزا میخواستند و تشکّر میخواستند. اینها گفتند: ما خالص هستیم، نه تشکّر میخواهیم، نه جزا میخواهیم، خدا چهارده چیز به اینها میدهد، آخرش هم میگوید: تو جزا نمیخواهی؟«إِنَّ هَاذَا کاَنَ لَکمُْ جَزَاءً» تو شکور نمیخواهی، «وَ کاَنَ سَعْیُکمُ مَّشْکُورًا» گرفتی چه میخواهم بگویم؟ مثل قصّهی یوسف. یوسف خواب دید خورشید و ماه و یازده ستاره سجده کردند. بعد از سی، چهل سال، یعقوب که در مصر آمد، یعقوب و پدر و مادر و یازده پسر برایش به سجده افتادند. گفت: «هذا تَأْویلُ رُءْیای» (یوسف/100) چهل سال پیش خواب دیدم، خواب چهل سال پیش من… خواب دیدم خورشید و ماه، یازده ستاره، پدر و مادر، یازده برادر به من سجده کردند «هذا تَأْویلُ رُءْیای» این عوض آن چهل سال. گرفتی چه شد؟ اینها امروز گفتند: نه جزا میخواهیم، نه تشکّر. خداوند یک دور جزا و تشکّر به اینها میدهد، بعد میگوید: جزا نمیخواهی، «إِنَّ هَاذَا کاَنَ لَکمُْ جَزَاءً» شکور نمیخواهی، «وَ کاَنَ سَعْیُکمُ مَّشْکُورًا» درس ما چیست؟ درس ما این است که اگر برای خدا کار کنیم، «تو نیکی میکن و در دجله انداز». غصّه نخور که من زحمت کشیدم، کسی قدر من را نداشت. به او خدمت کردم او به من بیمهری کرد.
7- انجام کارهای نیک بدون توقع پاداش
یک کاری که برای خداست انجام بدهید، امیرالمومنین در نهج البلاغه میفرماید: کاری که خیر است انجام بده، فکر نکن مشتری دارد یا ندارد. کسی قدردانی میکند یا نمیکند. تو این کار خیر را انجام بده، الآن جلو داری میروی، یک سنگی در جادّه است. به ما چه؟ وزیر راه بردارد. به ما چه؟ مسئول جادّهها باید بردارند. به ما چه؟ بابا پیاده شو، سنگ را از جلوی پا بردار. از جلوی پای مردم بردار، یکوقت میبینی صدها سنگ در جادّه است، که باید ماشین شما به آن سنگها برخورد کند، و ماشین شما آسیب ببیند. چون سنگی را برداشتی، خدا صدها سنگ را از جلوی پایت برمیدارد. مگر نوکرش هستم؟ من نان بگیرم او بخورد؟ بابا نانوایی خلوت است. خوب یک نان هم برای او بگیر. حالا او دیگر از خانه بیرون نیاید. پشت بام خانه برف بود پایین ریختی. خوب دیگر برف او را هم پایین بریز. پیرمرد است ، پیرزن است. به من چه؟ چشمش کور، پول دارد بدهد. نگویید چشمش کور، به ما چه؟ مگر نوکرش هستم؟ مگر کلفتش هستم؟ من که حالا دستم واکسی شده بگذار کفش بغلی را هم واکس بزنم. من که دو تا خودکار دارم، بگذار این خودنویس را بدهم. من یک پولی بانک دارم، یک مقدار از عروسیمان بکاهیم، یک دختر بیجهازیه را جهاز بدهیم. یک خرده مصرفمان را کم کنیم یک مشکلی را حل کنیم. مشکل حل کن، مشکلاتت حل میشود. سورهی دَهر، سورهی انسان، میگوید: اهل بیت گفتند: نه جزا، نه تشکّر، خدا چهارده، پانزده تا چیز برای اینها ریخت، آخرش هم گفت: هم جزا، هم تشکّر. نه جزا، نه تشکّر، خدا گفت: هم جزا، هم تشکّر. غصّه نخورید که چرا ما جان بکنیم، کسی از ما قدردانی نکند. من دیگر دعوتشان را قبول نمیکنم. به آنها خدمت کردم، به من محل نگذاشت. قدر خدمات من را نداشت. با خدا معامله کنید که بعد از چهارده عنوان تازه مزد میدهد. فاطمهی زهرا این بود.
خدایا معرفت ما را نسبت به قرآن و اهل بیت، عشق ما را نسبت به قرآن و اهل بیت، فهم ما را نسبت به قرآن و اهل بیت، پیروی ما را نسبت به قرآن و اهل بیت، روز به روز بیشتر بفرما. قرآن و اهل بیت با هم هستند. شما بچه را که یک پارکی یک جایی میبری، روی تاب مینشانی. اگر این بچهی شما دستش به زنجیر و طناب باشد، خیالت راحت است. هرچه هم این را تکان بدهند، چون میبینی سفت گرفته است. چون سفت گرفته است، هرچه هم تابش بدهی،… اما اگر یکی از اینها را بگیرد، رنگت میپرد. پیامبر گفته: دو تا طناب را خوب بگیرید. «کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی» (بحارالانوار/ج10/ص159) دستتان را به قرآن و اهل بیت بگیرید، دیگر هرچه هم موج آمد، من خیالم از شما جمع است. اگر دستتان به قرآن باشد، اهل بیت را نشناسید یا دستتان به اهل بیت باشد، قرآن را نشناسید، دستتان به یک طناب است، دست به یک طناب را پیغمبر میگوید: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُم» (بحارالانوار/ج3/ص248) خیلی روایت داریم. «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُم» من برای شما میترسم. چون مثل مادری که میگوید من، پدر که میگوید: من، میترسم دست تو به یک طناب است. اگر میخواهید هر موجی تکان داد، تکان نخوریم، «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» (بحارالانوار/ج2/ص99)
1- امام علی و حضرت زهرا (علیهما السلام)، برای سلامتی فرزندانشان چه نذری کردند؟
1) اطعام یتیمان
2 ) روزه گرفتن
3) انفاق به محرومان
2- قرآن کریم در آیه 18 سوره زمر بر چه امری تأکید میورزد؟
1) پذیرش بهترین سخن
2) پذیرش سخن بزرگان
3) پذیرش سخن جوانان
3- از نظر قرآن، اخلاص در کارهای نیک چگونه حاصل میشود؟
1) انتظار پاداش نباشد
2) انتظار تشکر نباشد
3) هر دو مورد
4- از نظر قرآن، انفاق چه چیزی مورد سفارش است؟
1) آنچه مازاد زندگی است
2) آنچه محبوب و دوست داشتنی است
3) آنچه مورد نیاز خود است
5- پیامبر گرامی اسلام ، مسلمانان را به چه امری سفارش کرد؟
1) تمسک به قرآن کریم
2) پیروی از اهل بیت (علیهمالسلام)
3) هر دو مورد