طبیعت در کتاب شریعت


1- طبیعت، امانت الهی
2- آفرینش هستی، در بهترین صورت
3- دقت در محاسبات خلقت
4- شعور و تسبیح اجزای طبیعت
5- صرفه جویی در مصرف امکانات طبیعی
6- پاداش آبیاری درختان
7- تأکید قرآن و روایات بر آبادانی زمین
8- بهره‌برداری مناسب از آب و خاک

موضوع: طبیعت در کتاب شریعت

تاریخ پخش: 08/01/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در خدمت برادرانی هستیم که مسئولیت جنگل‌ها، منابع طبیعی، حفاظت از طبیعت … من می‌خواهم در آغاز این بحثم، اول سال 1387 و در آستانه سیزده‌بدر که باید بگوییم روز خراب کردن منابع طبیعی است …  اسمش را گذاشته‌ایم روز طبیعت، به سیزدهم می‌گویند روز طبیعت، اما واقعش روز تخریب طبیعت به دست بعضی‌ها است. من یک مقداری در راجع به طبیعت می‌خواهم صحبت کنم. عنایت کنید، این کلمات می‌شود تابلو شود، اگر امو تربیتی، اگر دبیری، مدیر مدرسه‌ای هست، بعضی از این کلمات را بنویسد خودش به یک خطاط بگوید یک تابلو کند و در دبیرستان بزند. چون خواسته باشیم از تهران برنامه‌ریزی کنیم و حالا کاغذ بخریم و پوستر و تأمین اعتبار و چاپ و نشر و ارسال و دو سال طول می‌کشد. پای تلویزیون چند جمله می‌گویم اگر جمله‌ها خدا و پیغمبری است، برای من هم نیست. از خدا و پیغمبر پیامی می‌دهم، این پیام‌ها را تیترش کنید، در هر دبیرستانی، در هر دانشگاهی یک تابلو بزنید.

1- طبیعت، امانت الهی

1- طبیعت امانت خداست. به امانت خدا خیانت نکنید. دو کلمه! حالا این دیگر نوشتنی نیست. این‌ها را همینطور زبانی می‌گویم. 190 بار اسم زمین و آسمان در قرآن برده شده است. 17 بار اسم «ما بینهما» یعنی بین زمین و آسمان برده شده است.64 بار اسم آب، 33 بار خورشید، 39 بار کوه، 27 بار ماه، 27 بار درخت … یعنی معلوم می‌شود کتاب آسمانی ما به طبیعت اهمیت می‌دهد. سوره‌های قرآن سوره‌های طبیعی است. چند وقت پیش هم من این را گفتم. شما نگاه کنید، از آخر قرآن اسم سوره‌ها اگر باشد، مثلاً عنکبوت، فاطر، دخان، طور،  نجم، قمر، واقعه، حدید، اینها همه طبیعت است. قلم، جن، انسان، بروج «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» (بروج/1) ماه‌ها و ستاره‌ها، انشقاق، غاشیه یعنی سیاهی، شمس خورشید، لیل شب، سوره زلزله «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْض‏ …» طبیعت است. سوره قارعه طبیعت است. سوره‌ی فیل، سوره‌ی فلق، سوره‌ی انعام، سوره‌ی مائده، انعام  یعنی چهارپا، انفال، انفال همین دریاها و رودخانه‌ها و جنگل‌ها و معدن ها و انفال، کهف غارها، نور، سوره‌ی نور داریم که نور هم از طبیعت است. نمل مورچه طبیعت است. عنکبوت طبیعت است. یعنی هم اسم سوره‌ها و هم …

طبیعت یک کلاس است، شاعر می‌گوید:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتر ی است، معرفت کردگار

یعنی هر برگی … یک نگاه به برگ کن، هر گوشه‌ای از طبیعت یک کلاس خداشناسی است. کلاس معادشناسی است. می‌گوید ماه بهار معاد را به یاد شما می‌اندازد. چطور درختانی که برگ نداشت، همه برگدار شد؟ همینطور که درختان بی‌برگ برگدار می‌شود، مرده‌ها هم روز قیامت زنده می‌شوند. اصلاً قرآن وقتی می‌گوید قیامت را می‌خواهی یاد بگیری، می‌گوید از طبیعت یاد بگیر. «کَذلِکَ النُّشُورُ» (فاطر/9) نشر قیامت مثل نشر طبیعت است. «کَذلِکَ الْخُرُوجُ» (ق/11) چطور این دانه‌ای که زیر خاک رفت، سبز شد، همینطور که دانه سبز شد و از خاک بیرون آمد، شما هم زنده می‌شوید. «کَذلِکَ الْخُرُوجُ»؛ «کَذلِکَ النُّشُورُ» خروج از قبرها مثل خروج گیاهان از زمین است. نشر شما در قیامت مثل نشر گیاهان است.

طبیعت فعل خداست، قرآن قول خداست. به همان مقداری که قرآن – این هم کلمه‌ی قشنگی است و تابلویی است –  طبیعت کار خداست، همانگونه که قرآن سخن خداست. اگر سخن خدا قداست دارد، کار خدا هم قداست و ارزش دارد.

2- آفرینش هستی، در بهترین صورت

در طبیعت همه چیز زیباست. اصلاً نمره 5/19 خدا خلق نکرده است. هر آنچه آفریده است، 20 است. تمام هستی زیباست. آیه‌اش این است: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَه‏» (سجده/7) «کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَه‏» یعنی هر چیزی را که خدا خلق کرده است، احسن است. آنچه در طبیعت می‌بینیم نمره 20 است. حتی زهرمار هم نمره‌اش 20 است. نگو آقا زهرمار کجا نمره‌اش 20 است؟ سالی چند نفر را هم می‌کشد. زهرمار در بدن مار نمره‌اش 20 است. بله در بدن ما ما را می‌کشد. مثل آب دهان! آب دهان هر کسی در دهان خودش نمره‌اش 20 است. بله اگر آب دهان کسی تف شود و به کس دیگری بخورد، نمره‌اش صفر است. ما نباید بگوییم تف نمره‌اش چند است. جای آب دهان عوض شود، بد می‌شود. اما هر چیزی در جای خودش، نمره‌اش 20 است. طبیعت را ساده نگیریم. شما این اشک را ساده نگیرید. فقط نگوییم یک آب شوری است. همین اشک آب شور است؟ این اشک از ده ماده ترکیب شده است. طبیعت به قدری دقیق است که اگر یک ذره جابجا شود، همه چیز بهم می‌ریزد. مثل آمپول! آمپول اگر سر سوزن که در داخل رگ می‌رود، یک خورده این طرف و آن طرف رگ برود، داد مریض بلند می‌شود. هر چیزی در جای خودش! «فَقَدَّرَهُ» (عبس/19) قرآن می‌گوید طبیعت اندازه‌گیری شده است. «واحصیتها، فاحسنت احصائها» در دعای سمات داریم: خدایا! ریز اینها را و دانه به دانه حسابش را داری!

پس من موضوع بحث را بنویسم. تابلوهایش را هم خودم بنویسم که اینهایی که پای تابلو نشسته‌اند خسته نشوند.

موضوع بحث: طبیعت!

1- طبیعت کار خداست همانگونه که قرآن کلام خداست.

2- همه‌ی طبیعت احسن است. حتی زهرمار در بدن مار نمره‌اش 20 است. مثل آب دهان که هر کسی در دهان خودش نمره‌اش 20 است.

3- دقت در محاسبات خلقت

4- طبیعت حساب دقیق دارد، گتره‌ای نیست. «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ» (الرحمن/5) خورشید و ماه حساب شده است. قرآن می‌گوید: «فَقَدَّرَهُ» یعنی همه‌ چیز اندازه‌گیری شده است.

یکی از دانشمندان می‌نویسد – صبح می‌خواندم – که اگر قعر اقیانوس‌ها مقداری بیش‌تر بود، همه چیز بهم می‌ریخت. این محاسبات … یک مهندس می‌خواهد یک ساختمان را حساب کند، خیلی دقیق است. گاهی یک سانتی‌متر جوش‌ها، این آهن‌هایی که سر هم وامی‌دارد، یک سانتی‌متر کم و زیاد شود،  این ساختمان برمی‌گردد. اگر قعر اقیانوس‌ها یک خورده بیش‌تر بود، در جزر و مد چه اثری داشت؟ اگر خورشید یک مقداری به ما نزدیک‌تر بود، می‌سوختیم. یک مقداری از ما دورتر بود، چه می‌شد؟ خیلی اندازه‌گیری‌‌های قشنگی شده است. در وجود انسان هم همینطور است. شما غذا که می‌خوری، چانه ات تکان می‌خورد. حالا اگر چانه می‌ایستاد و کله تکان می‌خورد. یعنی برای یک لقمه 2 کیلو کله را باید مرتب همچین همچین می‌کردیم. ما نمی‌دانیم. یک نعمت‌هایی را نمی‌دانیم که چیست! آب دهان ما اگر زیاد تولید می‌شد، هر کس وارد سالن می‌شد، یک سطل هم زیر چانه‌اش بود که – چِک چک – اضافه‌های آن در آن بچکد. اگر کم بود، همه ما باید یک سرم کنار دهانمان می‌بود … احوال شما، عید شما مبارک باشد، خداحافظ شما! … اگر کم بود، همه‌ی ما شلنگی بودیم، اگر زیاد بود، همه‌ی ما سطلی بودیم، چه آبروریزی می‌شد.

حساب شده! تا اینجا روح دارد. ناخن دیگر روح ندارد. حالا اگر ناخن هم روح داشت، بزرگ می‌شد، آنوقت گرفتن روح … هر کس می‌خواست ناخنش را بگیرد باید یک عمل جراحی می‌کرد. اگر ما با یک چشم حرکت می‌کردیم، خیلی از تعادلات به هم می‌خورد. نعمت‌هایی که خدا دوتا داده است، چطور تنظیم می‌کند که خون که از بدن خارج شد، وقتی مثلاً ما آب یا شیری خوردیم، چطور دومرتبه آن مایع تبدیل به خون می‌شود؟ چطور جایگزین می‌شود؟

1- حساب دقیق! جایگزینی در طبیعت. جایگزینی! جایگزینی‌ها در طبیعت!

شتر می‌خوابد و بار روی او می‌گذارند. خوب یک چیزی را که می‌خواهی از زمین بکنی، سنگین است. خدا جایگزین کرده است. چه کرده است؟ یک گردن دراز به او داده است. کله‌ی شتر را هم سر آن گردن گذاشته است، گردنش دراز است، با کله‌ همچین می‌کند و بار بلند می‌شود. مثل اهرم! شما یک سنگی را می‌خواهی بلند بکنی، یک چوب زیر سنگ می‌کنی، اینطرف سنگ را از اینطرف پایین می‌آوری، از اینطرف بلند می‌شود. یعنی یک اهرم. چون این بار شتر … می‌خواهی گردنش بنشینی، گردن شتر از اینطرفی نیست مثل زرافه، از این طرفی است. یعنی می‌آید پایین که شما پایت را بگذاری روی گردنش و سوارش شوی. چون در منطقه شن است، کف پای شتر پهن است. اگر کف پای شتر سمی و تیز بود، اصلاً نمی‌توانست راه برود. یعنی اصلاً تنظیم شده است شن با کف پا! سوار شدن با گردن منحنی! بار را از زمین می‌خواهی بکنی، با اهرم! خیلی قشنگ تنظیم شده است. خیلی قشنگ تنظیم شده است. همه چیز خدا …

اینهایی که بچه دارند، بچه ریز! نگاه کنند که مثلاً این بچه هیچ چیز بلد نیست. این پنج تا مدیر کل می‌خواهد. مدیر کل بهداشت. مدیر کل آموزش و پرورش. مدیر کل تعلیم و تربیت. مدیر کل حراست. یک مادر خدا قرار داده است، تمام این مسئولیت‌ها را بر عهده دارد. مادر سه شیفت مجانی! بدون ساعت کار، اضافه کار، حق مرخصی و همراه با محبت! شما شیر مادر را حذف کن! همین شیر مادر یکی از برکات طبیعی خداوند است. شیر مادر را حذف کن! تمام دکترهای غذاشناس، هر چه ترکیب کنند، آخرش هم کار شیر مادر را نمی‌کند. طبیعت را پاس بداریم. چشم شما باید حفاظت شود. آب آلوده به چشمت نریز! هوا که تاریک است و نور کم است، مطالعه نکن! نور باید کافی باشد. از چشم چقدر کار بکشیم؟ از دست چقدر کار بکشیم؟ از بدن چقدر کار بکشیم؟ امام رضا(ع) فرمود: ساعاتی را برای لذت بگذارید. برای استراحت بگذارید. نشاطتان را حفظ کنید. به ما گفته‌اند وسط روز یک ده دقیقه، یک ربع، بیست دقیقه کمتر و یا بیش‌تر بخوابید و در عوض سحرخیز باشید. سحر بلند شوید، اما مثلاً نیم ساعت به ظهر و یا نیم ساعت بعد از ظهر، یک بعدازظهر یک ربع بخواب! آن خستگی هفت ساعتش تمام می‌شود، برای تا ساعت ده و یازده شب هم شارژ می‌شوی! دستورات اسلام قشنگ است. خدا هستی را متقن آفریده است. «أَتْقَنَ کُلَّ شَیْ‏ء» (نمل/88) خدا چیزها را محکم آفریده است. «ما خَلَقْتَ هذا باطِلا» (آل‌عمران/191) هیچ چیزی بیهوده نیست. ممکن است به نظر ما بیهوده باشد …

می‌گویند یکی از اولیاء خدا یک حیوان بسیار ریزی را دید، به اندازه خشخاش! یک کمی نگاهش کرد و گفت: خدایا! مثلاً حالا اگر این نبود، چه می‌شد؟ حالا این نبود، چه می‌شد؟ به این آقا خطاب آمد: که تو دفعه اول است که این سؤال را از من کرده‌ای، این حیوان تا به حال ده بار از من پرسیده است که اگر این نبود چه می‌شد؟

4- شعور و تسبیح اجزای طبیعت

بگذارید قرآن بخوانم. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماوات» (حشر/1) ‏تمام هستی «سبحان الله» می‌گویند. یک آیه می‌گوید: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماوات‏» (جمعه/1) هم «سَبَّحَ» داریم که فعل ماضی است و هم «یُسَبِّحُ» ‌فعل مضارع! یعنی در گذشته «سَبَّحَ» و در آینده «یُسَبِّحُ» پس هستی دارد «سبحان الله» می‌گوید. چرا این درخت را اره می‌کنی؟ این درخت در حال گفتن ذکر خداست. «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) قرآن می‌گوید کل هستی در حال قنوت و تواضع هستند. چرا این را اره می کنی؟ چرا این را می‌سوزانی؟ اصلاً در زمین کشاورزی راه می‌روی، فکر نمی‌کنی مسلمان‌ها زحمت کشیده‌اند؟

یک وقت معاون رئیس جمهور قبل، می‌گفت که بادقت حساب کردم، 268 … یک بار دیگر می‌گویم 268 گروه کار می‌کنند تا این نان را ما می‌خوریم. ما فقط می‌گوییم بله گندم را کشاورز می‌کارد، نانوا هم می‌پزد. همین؟ خود این گندم، خاکش، سمش، آبیاری‌اش، سمپاشی‌اش، بعد آن تراکتورش، شخمش، وسیله‌ای که شخم می‌زند از چند تا ترکیب است، هر ترکیبش از چند تاست، آن کامیونی که می‌آید، لاستیکش، نمی‌دانم دنده‌اش، گازش، راننده‌اش، بنزینش، چرخش، آن کامیون در کدام جاده می‌رود، جاده چند نفر رویش کار کرده‌اند، می‌گفت نشسته‌ام این را ریز کرده‌ام، 268 گروه کار می‌کنند تا ما یک لقمه نان می‌خوریم. ای نانوای عزیز! چرا نان را بد می‌پزی؟ شما چرا نان را خراب می‌کنی؟ چرا صرفه جویی نمی‌کنی؟ این انرژی هسته ای به ما ثابت کرد که در هستی همه‌اش انرژی است. حالا منتها دانشمندان ما یک گوشه‌اش را کشف کرده‌اند. کل هستی پر از انرژی است.

5- صرفه جویی در مصرف امکانات طبیعی

خدا رحمت کند آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی که از علمای بزرگ مشهد بود. ایشان وقتی می‌خواست وضو بگیرد، یک کتری برمی‌داشت و دم باغچه می‌رفت و وضو می‌گرفت. گفتند: آقا! چرا اینجا وضو می‌گیری؟ گفت: ببینید! با یک لیوان آب می‌خواهم وضو بگیرم، هم وضو می‌گیرم و هم این بته آب می‌خورد. صرفه جویی در آب! چقدر در مملکت ما آب هدر می‌رود؟ چقدر آب هدر می‌رود؟ چقدر بنزین هدر می‌رود؟ این درهایی که قدیمی‌ها می‌ساختند، دوازده متر در! هر چه حرارت است، بیرون می‌رود. تابستان هم هر چه گرماست به داخل می‌آید. صرفه جویی در انرژی! صرفه جویی در وقت! سلمانی آمد ریش‌های امیرالمؤمنین را اصلاح کند، لب‌هایش تکان می‌خورد، گفت یا علی لبت را نگهدار، من موی روی لب را قیچی کنم، فرمود آخر من لبم را نگهدارم، یک سبحان الله عقب می‌افتم. یعنی از ثانیه‌ها باید استفاده کرد. ما همه چیزمان هدر می‌رود، از جوانیمان هدر می‌رود، تا آب، تا بنزین، تا حرارت، تا درخت،  اینها امانت است. قرآن می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (مؤمنون/1) رستگارند مؤمنین! بعد می‌گوید: مؤمن می‌دانی کیست؟ کسانی که «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/8) یعنی مراعات عهد را بکنند. مراعات امانات را بکنند. انقلاب امانت است. بچه‌های ما امانت هستند. اصلا مخ ما امانت است. بنده اگر یک نوار به شما امانت دادم و گفتم این نوار یادگاری! حاضری مثلاً روی این نوار صدای گربه ضبط کنی؟ می‌گویی نه این نوار را مثلاً یادگاری داشته باشیم. یا اگر پول بدهی و یک نوار بخری، حاضری هر صدایی را رویش ضبط کنی؟ خدا یک نوار هفتاد ساله روی مغز شما گذاشته است، چرا روی این نوار هر حرفی را ضبط می‌کنی؟ چرا مخت را در اختیار هر گوینده‌ای می‌گذاری؟ اگر گوینده حق می‌گوید، مخت در اختیارش باشد. اگر دارد چرت و پرت می‌گوید، بلند شو و برو! آخر مخ شما امانت است، چرا این امانت الهی را در اختیار یک آدمی می‌گذاری که هرزه می‌گوید. چرا مخت را به هرزه گو می‌دهی؟ مخ امانت است. معده شما امانت است، چرا پرخوری می‌کنی؟ چرا به آن فشار می‌آوری؟ گاهی می‌گوییم این بشقاب چهارتا قاشق بیش‌تر برنج نیست! بخور که تمام شود. اسراف می‌شود. اسراف چهار قاشق برنج است یا معده من؟ فشار به معده اسراف نیست؟ این چهار قاشق برنج اسراف است؟ ما گاهی وقت‌ها فکر می‌کنیم که بخوریم که تمام شود که اسراف نشود، آن وقت خودمان را از بین می‌بریم مثل اینکه می‌گوییم این میخ کمی بیرون است با دستت بزن که تو برود. خوب بله میخ تو رفت، ولی دست من پاره شد. گاهی وقت‌ها به هوای اینکه این غذا اسراف می‌شود، پرخوری می‌کنیم.

کسی آب خورد. این را به شما بگویم. یادی از امام داشته باشیم. امام در رساله‌اش نوشته است، دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. یعنی شما آب خوردید، نصف لیوانش زیاد است، در نماز جمعه تهران از حاج احمد آقا نقل شده است، که امام آب خورد و مقداری از آب باقی ماند. گذاشت، و یک کاغذ روی آن گذاشت. گفتند: آقا چه می‌کنی؟ گفت: این نصفش زیادی است، دور ریختن نصف لیوان آب حرام است، و من این را گذاشته‌ام و عصر که تشنه‌ام شد، می‌خورم. آن وقت اگر ما واقعاً اینطور باشیم، در مملکت کم آب داریم؟ کمبود گاز داریم؟ چقدر برق در خانه لازم است؟ ما ضامن نسل آینده نیستیم؟ این حفظ محیط گرچه حالا یک گروهی به نام یگان حفاظت درست شده است و در استان‌ها و مردم هم کمک می‌کنند، ولی باید همه‌ی ما مسئول حفاظت باشیم. اصلاً من از شما هستم و شما هم از من هستید. من یکبار داشتم یک جایی در یک شهری می‌رفتم، دیدم این کله‌پاچه‌ای، استخوان‌های کله‌پاچه را در جوی آب ریخت. فوری ترمز کردم و گفتم آقا چرا این کار را کردی؟ گفت مگر شما شهردار هستی؟ به شما ربطی ندارد. بعد وقتی فهمید ما آقای قرائتی تلویزیون هستیم، خجالت کشید. ولی خوب دو تا فحش به ما داد. قبل از آنی که بشناسد. من رفتم و گفتم حتماً باید شهردار بیاید و بگوید؟ آخر تو وقتی این استخوان را در جوی می‌ریزی، بعد هم زباله و روزنامه و اینها در جوی گیر می‌کند، فردا باران می‌آید و آب از جوی سرریز می‌شود، آن وقت راهبندان می‌شود، آب لجن در خیابان است، این برای شهر جمهوری اسلامی خوب است؟ برای همسایه خوب است؟ کار این کارمندان‌ شهرداری را زیاد نمی‌کند؟ ظلم نیست؟ آخر چرا این کار را می‌کنی؟ از هر دستی بدهیم، از همان دست می‌گیریم. قرآن می‌گوید هر کاری بکنی، عین همان را به تو می‌دهیم. «زاغُوا أَزاغ‏» (صف/5) «تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم‏» (محمد/7) هر کاری بکنی، چوبش را می‌خوری. شما در بنایی سرهم بندی می‌کنی، او هم نجار است و خانه شما را نجاری‌اش را سرهم بندی می‌کند. آن هم رنگ کار است، رنگ را سرهم بندی می‌کند. همه یک وقت می‌بینیم که همه چیزی پوچ است. همه بر اساس پوکی و پوچی و سرهم بندی است.

بچه‌های ما امانت هستند. چشم ما امانت است. معده ما امانت است. یک کسی وسواسی بود، مرتب دستش را در آب فرو می‌کرد. زمستان و آب سرد، ولی مرتب دستش را در آب فرو می‌کرد. خیلی خوشم آمد. یک عوامی بود، سوادی هم نداشت، ولی عجب فرهنگی داشت. بعضی افراد سواد ندارند، ولی فرهنگ بالایی دارند. یعنی شعورشان بالاست. خواندن و نوشتن بلند نیستند، اما عقلشان خوب کار می‌کند. گفت آقا! این دست شما امانت است. شما حق ندارید این قدر در آب فرو کنید. اصلاً اگر شما آب زیاد مصرف کنی، حمامی راضی نباشد، گیر دارد. با پول هم اگر حمامی را راضی کنی، باز هم گناهش سر جایش است. نمی‌توانی بگویی آقا به شما ربطی ندارد. من آب زیاد می‌ریزم، پولش را هم می‌دهم. آب زیاد ریختی، پولش را هم دادی، مدیون مردم هستی. یک مقداری باید مواظب باشیم و باور کنیم که این درخت سبحان الله می‌گوید. سبحان الله گو را قیچی نکنیم.

6- پاداش آبیاری درختان

آب دادن به یک درخت مثل آب دادن به یک مؤمن تشنه است. «مَنْ سَقَى طَلْحَهً أَوْ سِدْرَهً» حدیث است. کسی اگر یک درخت تشنه‌ای را آب بدهد «فَکَأَنَّمَا سَقَى مُؤْمِنا» (وسائل‏الشیعه/ج17/ص42) انگار یک مؤمنی را آب داده است. یک روایت داریم که «إِنْ قَامَتِ السَّاعَهُ» اگر قیامت به پا شد «وَ فِی یَدِ أَحَدِکُمُ الْفَسِیلَه» (مستدرک الوسیله/ج13/ص460) در دست یکی نهال است، اگر می‌توانید بکارید، بکارید. یعنی حتی در حساس‌ترین وقت، نهال کاری را اضافه کنید. کسی اگر زمین دارد، بکارد. «فَوَ رَبِّک» ‏قرآن می‌گوید: «فَوَ رَبِّک» به پروردگارت قسم، «لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعینَ» (حجر/92) از همه مردم سؤال می‌کنیم. از چی؟ «عَمَّا کانُوا یَعْمَلُون‏» از عملکردتان. قرآن می‌گوید از کوه بالا می‌روی، برو! «فَامْشُوا فی‏ مَناکِبِها» بعد می‌گوید: «وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِه‏» (ملک/15) هدفت … آقا یک حیوانی دارد می‌رود. روی هوا و هوس بگویی، بیا این آهو را بزنیم. بزنیم. اگر روی هوا و هوس شکار کردیم، شکار حرام است. اگر به قصد گوشت شکار کردی، شکار حلال است. اما اگر به قصد لهو و لعب و عیاشی و سرگرمی باشد، حرام است. به قدری اسلام برای طبیعت ارزش قائل شده است که گفته است هر کس زمینی را آباد کرد، برای خودش است. «مَنْ أَحْیَا أَرْضاً مَوَاتاً» هر کس زمین مواتی، زمین مرده‌ای را زنده کند، «فَهِیَ لَهُ» (التهذیب/ج7/ص152) جایزه‌اش همین زمینش است. هر کس زمینی را آباد کند برای خودش است. چرا اینرا گفته است؟ بخاطر اینکه اسلام خواسته است … چه؟ باشد آباد کند. بگذار زمین‌ها را آباد کند و برای خودشان. دیگر حالا بله!

من اینرا که می‌گویم، متن دین است. اگر با قانون نمی‌سازد، قانون را عوض کنید. دین را که نمی‌شود عوض کرد. بله اگر کسی ممکن است بگویی آقا! ما هر کسی زمینی را آباد کند برای خودش است، این برای زمانی بوده است که هر کس به طور طبیعی آباد کند، وگرنه بنده 500 تراکتور می‌خرم، نصف زمین‌های ایران را آباد می‌کنم، خوب نه! آن نه! هر کسی به طور طبیعیى! یعنی باید با توجه به حقوق دیگران هم باشد. یعنی اینطور نباشد که بنده بیایم و با دویست تراکتور، بیابان‌ها را آباد کنم، آن وقت آن بنده خدا که یک بیل دارد، چیزی گیرش نیاید. بله آنجا … ما ولایت فقیه را برای اینطور جاها می‌خواهیم که هر جا که دید تعادل به هم می‌خورد، آنرا نگهدارد و آن را راه بیاندازد. یعنی چه؟ بالانس می‌گویند؟ تنظیم بادهای لاستیک. ما حکومت اسلامی را برای تنظیم بادها می‌خواهیم. که اگر یکبار دیدیم که یکجا نامیزان است، آنرا بیاید و بگوید نه اینجا چنین و آنجا چنان است.

7- تأکید قرآن و روایات بر آبادانی زمین

«مَنْ کَانَتْ لَهُ الْأَرْضُ یَزرَعُها» حدیث داریم که هر کسی که زمین دارد، بکارد و زمین را معطل نکند. «أَحْیِ بِلَادَکَ المیت» حدیث داریم که حضرت فرمود زمین مرده را که به تو دادند، احیاء کن.

اصلاً یک آیه در قرآن داریم، می فرماید که: «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها» (هود/61) خدا از شما خواسته است که زمین را آباد کنید. «أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْض‏» خود شما را از زمین بیرون آورد، «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها» ما خودمان از طبیعت هستیم. چطور؟ ما از چه هستیم؟ ما از اسپرم هستیم. نطفه! اسپرم از چیست؟ از همان گندم و برنجی است که پدر و مادر خورده‌اند. گندم و برنج چیست؟ مواد غذایی زمین است. «أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْض‏» ما از زمین هستیم. چون این مواد زمین، گندم و برنج و سبزی شد، این گندم و برنج و سبزی وارد معده پدر و مادر شد، از آن گندم و برنج اسپرم درست شد و از آن اسپرم ما درست شدیم. ما هم از زمین هستیم. پس زمین هنرش این است که توانسته منشأ پیدایش ما باشد. زمین خیلی ارزش دارد. فکر نکن ما ارزش داریم.

کوه‌ها! «یَا مَنْ فِی الْجِبَالِ خَزَائِنُه» (بحارالانوار/ج91/ص391) ای خدا! در کوه‌ها خزینه‌های توست. طبیعت ارزش دارد. ما مدیون هستیم. باید مواظب باشیم.

حدیث داریم که اگر کسی درختی را قطع کند، عمرش کم می‌شود. برای اینکه این یک موجود زنده است. چرا عمر این را گرفتی؟ عمر این را گرفتی، خدا عمرت را می‌گیرد. اگر خواستید طول عمر داشته باشید، «یُحْتَرَزَ عَنْ قَطْعِ الْأَشْجَارِ الرَّطْبَه» (بحارالانوارج73/ص319) – یا رَطبه می‌ترسم حالا غلط خوانده باشم. – قطع درخت سبز عمر را کوتاه می‌کند. قطع درخت سبز عمر را کوتاه می‌کند. حتی اگر می‌روید تا جنگ کنید، امیرالمؤمنین به سربازهایش گفت به دشمن حمله کنید، اما درختانشان را قطع نکنید. ببینید! درختانشان را قطع نکنید. این خیلی مهم است. می‌گوید خودش را بکش، اما درختش را قطع نکن. چون خودش آمده است مرا بکشد. شمشیر در دستش است، اگر او را نکشم، مرا می‌کشد. اما درخت که گناهی نکرده است. درخت دشمن را قطع نکنید. آب دشمن را حق ندارید مسموم کنید. عجب دستوراتی است. یعنی جنگ هم اخلاق دارد. جنگ هم فرمول دارد. معنای جنگ وحشی شدن نیست. «لَا تَقْطَعُنَّ نَخْلًا وَ لَا شَجَراً» (بحارالانوار/ج21/ص60) نه درخت خرما و نه هیچ درختی را حق ندارید قطع کنید. روایت داریم که «لَا تَقْطَعُ السّمار» درخت‌ها را قطع نکنید. «فَیَصبُّ علیکمُ العذاب، صَبّاً» عذاب خدا بر شما نازل می‌شود. درخت را قطع نکن. عذاب خدا نازل می‌شود. یک کار غلطی که ما می‌کنیم، این است که سال تحویل ماهی قرمز را در تنگ می‌کنیم و در سفره هفت سین می‌گذاریم. این ماهی مگر جزء طبیعت نیست؟ خدا به این بال داده است که شنا کند. چرا شنای این را می‌گیری؟ بعد می‌گویی آقا همه‌اش در مضیقه هستیم. تو حیوان خدا را در مضیقه گذاشتی، خدا خودت را در مضیقه گذاشت. حقوقت هر چه بالا می‌رود، هر چه عیدی می‌دهند، هر چه اضافه‌کاری می‌کنی، به هر دری می‌زنی، 16 رقم کار پیدا می‌کنی، دو کاره، سه کاره، همه کاری می‌کنی، باز هم می‌بینی در مضیقه هستی. شما احتمال نمی‌دهی این به خاطر این است که اول سال تحویل با گناه سالت را تحویل کردی؟ چرا ماهی که می خواهد شنا کند، حق شنا را از او می‌گیری؟ اصلاً چرا ما حیوانات را در قفس می‌کنیم؟ خدا مگر به این بال نداده است که بپرد؟ چرا این حق طبیعی را از او می‌گیری؟ خوب حق طبیعی را از پرنده می‌گیری، یعنی ظلم ما به آسمان‌ها هم می‌رسد. بابا این پرواز می‌خواهد بپرد. من می‌خواهم خوشم بیاید. تو برای کیف خودت چرا حیوانات را اسیر می‌کنی؟ حق نداریم! حیوان اگر موذی نیست، حق نداریم او را بکشیم. بله اگر حیوان موذی بود، حق داریم بکشیم. اما اگر حیوان اذیت نکرد، حق نداریم او را بکشیم. اسلام می‌گوید اگر این حاجی‌ها دوشنبه آمدند مکه، یک حاجی یکشنبه آمد، امضایش از اعتبار می‌افتد. چرا؟ برای اینکه حاجی که یک روز زودتر به مکه آمده است، معلوم می‌شود که در راه مکه اسب و شترش را دوانده است. و کسی که اسب و شترش را حتی در راه مکه بدواند و خسته کند، معلوم می‌شود که این حاجی سنگدل است و قصاوت قلب دارد و حاجی که سنگدل است و قصاوت قلب دارد، امضایش از اعتبار می‌‌افتد. الله اکبر! حتی در راه مکه حیوان را نباید …

بزرگان به ما گفته‌اند که حیوان اگر شر است، زنگوله سرش کن، اما اگر شر نیست، منگوله سرش کن! منگوله چیزهایی است که سر و صدا ندارد. زنگوله سر و صدا دارد. یعنی اگر حیوان آرام است چرا زنگوله سرش می‌کنی که زنگوله گوشش را اذیت کند؟ گوش را اذیت می‌کند «لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ» (هود/106) خدا گوشت را … در قیامت صدای تلخ می‌شنوی. از جهنم صدای بد می‌شنوی.

 

8- بهره‌برداری مناسب از آب و خاک

ما باید یک مقداری مواظب باشیم. مواظب آب، مواظب خاک. بیایید این چمنکاری را به سبزیکاری تبدیل کنید. من یکی دوبار دیگر هم در تلویزیون گفته‌ام، ولی خوب حالا یک چیزی را باید مرتب گفت تا فرهنگ شود. با یک بار گفتن فرهنگ نمی‌شود. گفتم که سبزیکاری پنج امتیاز دارد:

1- بذر چمن از خارج است، بذر سبزی از داخل است. پس ارز مملکت خارج نمی‌شود.

2- بذر چمن چهار پنج برابر بذر سبزی است و گرانتر است.

3- چمن سلول بدن الاغ هم نمی‌شود، ولی سبزی سلول بدن انسان می‌شود.

4- چمن هر روز آب می‌خواهد سبزی هفته‌ای یکی دوبار آب می‌خواهد و مصرف آبش زیاد است.

5- برگ چمن باریک است، چون برگش باریک است تولید اکسیژنش کم است، اما سبزی برگش پهن است، تولید اکسیژنش بیش‌تر است.

چرا شما سبزی نمی‌کارید؟ آخر اینجا وزارت است. ریاست جمهوری است.خوب ریاست جمهوری باشد. مثلاً کنار ریاست جمهوری سبزی بکارند، خواهند گفت: دهاتی!!! افتخار می‌کنم که دهاتی هستم. حالا شما شهری‌ها چه کردید؟ ما ادا در می‌آوریم. فکر می‌کنیم که مثلاً تمدنمان به چمن است. یک مقداری خودمان را باخته‌ایم.

من از یک طلبه پرسیدم شما چه می‌خوانی؟ گفت من معادل فوق لیسانس! حسابی به او پریدم. گفتم مگر آخوندی کم دارد؟ بگو من مکاسب می‌خوانم. مثل اینکه بگوییم خربزه کیلویی چند است؟ بگوییم معادل دو کیلو خیار!!! مگر خربزه خودش میوه نیست؟ خربزه خودش میوه است. چرا خودمان را ببازیم؟ ما گاهی وقت‌ها یک خوباختگی‌هایی داریم. در لیسانس ما خودباختگی هست. در طلبه ما خودباختگی هست. چرا بی‌هویت باشیم؟ آقا بنده آخوند هستم. باسمه تعالی آخوند هستم. مکاسب می‌خوانم، خارج می‌خوانم. آخوند هستم. تمام شد و رفت. ما آقا می‌خواهیم سبزی بکاریم. نه! اگر سبزی بکاریم، خواهند گفت در شأن ما نیست. حالا مثلاً شأن شما چمن است؟ نمی‌دانم گاهی وقت‌ها، یک خودباختگی، یک خورده نمی‌دانم مصرف آب بیش‌تر، ارزمان خارج می‌شود، مصرف آبمان بیش‌تر می‌شود، تولید اکسیژنمان کمتر می‌شود، همه‌ی این چوب‌ها را می‌خوریم، آن وقت هم فکر می‌کنیم، روشنفکری است. اصلاً وای به کسی که روشنفکری‌اش رادر سایه‌ی برگ چمن بداند. اگر عظمت و عزت من از برگ چمن است، می‌خواهم خدا این عزت را به من ندهد. ای خدا بی‌عزتم کند. اول انقلاب همه به هم برادر می‌گفتند. یک پدر شهیدی یک موتور می‌خواست. نزد مدیر کل بازرگانی استان رفت. گفت من پدر شهید هستم و یک موتور می‌خواهم. «برادر، مدیر کل بازرگانی» همه می‌گفتند برادر! یک موتور بده! آن هم نوشت به معاون مالی و اداری. آن هم نوشت به انبارداری. آن هم نوشت به حمل و نقل. هی گفتند برادر حمل و نقل! برادر حمل و نقل! برادر! برادر! برادر! آخرش گفتند ببخشید آقا موتور نیست. گفت: الهی خدا بی‌برادرم کند. چون همه به هم برادر برادر گفتید، آخرش هم گفتید موتور نیست. حالا واقعاً اگر عزت ما از چمن است، خدایا این عزت را از ما بگیر! عزت ما به این است که آمریکا حریف ما نمی‌شود، عزت ما به این است که روز به روز دانشکده ما، کتابخانه ما، رشد ما، نبوغ ما، ابتکار ما … این عزت ما در استقلالمان است. عزت ما این است که آمریکا همه را شکسته ایران را نشکسته است. عزت ما در این است، عزت ما در دینمان است، عزت ما در هویتمان است، ما فکر می‌کنیم اگر اینطور شود عزیز می‌شویم، اینطور شأن ما، همه الکی! یک عزت‌های خیالی برای خومان بافتیم. اینطور نیست. امام با کفش ساده و با حسینیه‌ی جماران، دنیا را لرزاند. و ما با کاخ‌ها و سنگ مرمرها هیچ کسی را نمی‌لرزانیم. خطبه‌های نماز جمعه تهران – بعضی از خطبه‌هایش – دنیا را می‌تواند تکان دهد، اما خطبه‌های کشورهای دیگر، امام جمعه‌اش خطبه می‌خواند و دل آدم را بهم می‌زند. یک گربه یک عطسه نمی‌کند، از خطبه‌های آنان. عزت ما در حماسه‌های ماست.عزت ما در چمن و گل کاغذی نیست.

خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد به همه توفیق بده هر چه که امانت در دست ما دادی، اول عمر ما، نسل ما، نفت ما، گاز ما، برق ما، آب ما، درخت ما، جنگا ما، خدایا به ما توفیق بده، به این امانت‌ها خیانت نکنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


Comments (0)
Add Comment