موضوع: صرفه جویی در زندگی(2)
تاریخ پخش: 29/09/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
موضوع بحثمان دو جلسه اسراف بود. یک جلسه صرفهجویی، برکات صرفهجویی را عرض کردم. گفتیم: اصلاً صرفهجویی یک عنایت الهی است. چون افرادی ولخرجی میکنند و توجه هم ندارند که این کارشان ولخرجی است. اینکه خدا به انسان یاد بدهد که این ولخرجی است، این خودش یک لطف است که توجه کن که جلوگیری کن.
1- میانه روی و صرفه جویی، راه خودسازی
راه خودسازی! افرادی که میخواهند خودسازی کنند، با عبوس کردن و اخم کردن، ژست گرفتن، ذکر، ورد و فلان، این تنها نیست. گرچه ذکر و ورد هم میتواند یک راه خودسازی باشد و هست. اما راه خودسازی! میگوید: «إذا رغبت فی صلاح نفسک» اگر میخواهی خودسازی کنی «فعلیک بالاقتصاد» (غررالحکم/ص237) جلوی ولخرجیها را بگیر. گاهی وقتها ما نشستیم، اصلاً نمیدانیم که چطور خودسازی کنیم.
یک کسی سوار الاغ شده بود. این الاغ نمیرفت. هی پایش را زیر شکم الاغ میزد و میگفت: هو… هو… هو! هرچه پایش را از دو سمت زد، این الاغ ایستاد و نرفت. آخرش به الاغ گفت: اینقدر که پایم را از این طرف آوردم، از این طرف رفته بودم، رسیده بودم. شما اگر میخواهی خودسازی کنی، کم خرج کن، خودسازی میشود. مثل اینها که مراعات… هی میخواهند از نظر تغذیه کامل غذا بخورند. صبح بلند میشود، خیار میخورد. بعد میگوید: به نظرم سردیام شد. چای دارچین میخورد. میگوید: به نظرم گرمم شد. آب هندوانه میخورد. میگوید: به نظرم سردم شد. زنجبیل میخورد. میگوید: به نظرم گرمم شد. کاهو میخورد. میگوید: به نظرم سردم شد. حلوا میخورد. میگوید: به نظرم گرمم شد. بابا! اصلاً نخور خوب میشوی. نخور خوب میشوی. میگوید: اگر میخواهی خودسازی کنی از اول نخور. نخور خوب میشوی. حدیث داریم که مریضخانهی هرکسی معدهاش است. از بس که چیز در آن میریزد، مریض میشود. خیلی از آنهایی که پرخوری میکنند، هی این را میخورند. ضد آن را میخورند، برای تنظیم آن این را میخورند. برای جلوگیری از آن… شکمشان هم گیج میشود که چکار کند؟ راه خودسازی: «إذا رغبت فی صلاح نفسک فعلیک بالاقتصاد» (غررالحکم/ص237) امام فرمود: من ضامن هستم کسی اگر ولخرجی نکند، فقیر نشود.
هفت تا گفتیم. خوب هشت! برکات صرفهجویی! ادامهی جلسهی قبل…
2- صرفه جویی، مایه دوام نعمت
9- راه بقای نعمت. میگوید: اگر صرفهجویی کنی نعمت برایت میماند. اگر ولخرجی کنی، میپرد. یک چیزی است که در فارسی هم میگویند. میگویند: کم بخور همیشه بخور! این همین را میخواهد بگوید. روایت هم همین را میگوید. میگوید: «وَ مَنِ اقْتَصَدَ وَ قَنِع» اگر کسی میانهرو و قانع باشد «بَقِیَتْ عَلَیْهِ النِّعْمَه» (بحارالانوار/ج75/ص326) نعمت برایش میماند.
10- راه اولیای خداست. صرفهجویی راه اولیای خداست. ما یکی از وظیفههایمان این است که «مستناً بسنن اولیائک» در زیارت امین الله داریم. میگوییم: خدایا! مرا در مسیر اولیائت قرار بده. اولیای خدا صرفهجویی میکردند. عالمی را سراغ دارم که وقتی میخواست وضو بگیرد، یک کتری کوچک داشت. زیر شیر باز میکرد. میرفت کنار گلدان مینشست و در گلدان وضو میگرفت. میگفت: هم من وضو گرفتم. هم این گل آب خورد. من نمیدانم مثلاً اگر این چمن کاری به سبزی کاری تبدیل شود، چه میشود؟ در چمنکاری خیلی ولخرجی میشود. من یکبار دیگر هم گفتم. ولی خوب حالا ما هرچه میگوییم کسی گوش نمیدهد. خوب یکبار دیگر هم بگو. چوب سفت را نباید مایوس شد. هی باید زد تا بشکند. با دوبار، سهبار نمیشود. در چمنی که ما در ادارهها و خیلی جاها میکاریم، پنج شش رقم ولخرجی میشود. که اگر سبزی بکاریم، پنج رقم صرفهجویی است:
1- بذر چمن قیمتش چند برابر بذر سبزی است.
2- بذر چمن اکثراً خارجی است. بذر سبزی همه داخلی است.
3- چمن هرروز آب میخواهد. سبزی هفتهای یکی دوبار آب میخواهد.
4- برگ چمن ریز است. تولید اکسیژنش کم است. برگ سبزی بزرگ است و تولید اکسیژنش بیشتر است.
5- چمن عطر ندارد. سبزیجات عطر هم دارد.
6- چمن سلول بدن الاغ هم نمیشود. ولی سبزی سلول بدن انسان میشود.
ببینید ما در خود وزارتخانهها گیر کردیم. در خود خانههایمان گیر کردیم. سبزی بکاریم.
راه اولیاء خداست.
راه دریافت قرب و اجر به خداست. «عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ تَزْلَفُوا» (بحارالانوار/ج10/ص96) زلفا یعنی قرب به خدا! اگر میخواهید به خدا قرب پیدا کنید، ولخرجی نکنید، «تُؤْجَرُوا» اگر میخواهید اجر ببرید، صرفهجویی کنید.
3- نقش صرفه جویی در جلب محبت دیگران
راهی برای اینکه مردم دوستت داشته باشند. آدمی که ولخرجی نمیکند، مردم او را دوست دارند. آدمهای ولخرج را، مردم هم میخورند، ولی فحش هم میدهند که از کجا آورده است؟ هم میخورند و هم به او فحش میدهند. «مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا» (بحارالانوار/ج66/ص325) حدیث داریم. هرکس میانهروی عمل کند و ولخرجی نکند، «حَمِدُوا» یعنی مورد حمد و ستایش دیگران است. مردم! فکر میکنیم که اگر ما خانهی اینچنینی، مهمانی این چنینی، … زندگیتان عادی باشد. حتی من دیدم وقتی بزرگانی از دنیا میروند، وقتی میخواهند تعریفشان را بکنند. میگویند: ایشان یک وجب زمین روی کرهی زمین ندارد. یعنی جز ستایشهایشان این است که ایشان وابستگی ندارد. «مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا» اگر کسی راه میانهروی و صرفهجویی پیش کند… سفارش میکند.
4- میانه روی در مصرف، مایه حفظ عزت و کرامت
اصلاً راهی برای عزت است. آدمی که میخواهد ولخرجی کند، هی دنبال این میگردد. دنبال او میگردد. چاپلوسی میکند. بله قربان! مخلصتم! چاکرم! قربانت بروم. یعنی همینطور هی آدم حریص، متملق، خودباخته، بیشخصیت، بیهویت، چون هی میخواهد، آخر ولخرجی خرج دارد. ولخرجی پول میخواهد. برای اینکه این پول را در بیاورد مجبور است که دست به یک سری کارها بزند. دربیاورد که بتواند، خرج کند. آدمی که میخواهد یک غذای ساده بخورد، خیلی لازم نیست جان بکند. ولی آدمی که چند رقم غذا میخواهد بخورد، چون خرجش سنگین است، پس باید از یک جایی دربیاورد. آن وقت برای درآوردن پول به هرکس و ناکسی تملق میگوید. بله قربان میگوید. خودش را ذلیل میکند. مخلصتم! قربانت بروم الهی! داغت را نبینم. جیرجیرکتم! چته! این مثلاً میخواهد که… ولی آدمی که قناعت دارد، خیلی بابزرگواری رفتار میکند و هیچوقت هم چیز نمیشود… تملق نمیگوید.
جوانی بود که میخواست داماد شود. سه تا گیر داشت. قدش مشکل داشت. شکلش مشکل داشت. پول هم نداشت. نزد پدر زنی که میخواست دخترش را بگیرد رفت. گفت: ما پول نداریم. شکلمان هم که میبینی. قدمان هم که میبینی. حالا بالاخره دخترت را میدهی یا نه؟ جوانهای عزب این حدیثها را یاد بگیرند. این جوان گفت: «ان» ان یعنی اگر. «ان تزوجونا» اگر دخترت را به ما تزویج میکنی. به ازدواج در میآوری «ان تزوجونا» اگر دخترت را به ازدواج ما درمیآوری «الحمدلله» خدا را شکر! «و ان تمنعونا» اگر ممانعت کردی. دخترت را به ما ندادی، «الله اکبر» خدا بزرگ است. یک جای دیگر! ببین چقدر آرامش دارد. ما جوانمان وقتی میخواهد دختر کسی را بگیرد، میرود نزد پدر خانم و میگوید: امیدوارم که ما را به نوکری خودتان بپذیرید. امیدوارم که من پسر خوبی برای شما باشم. مثل گربه تملق میگوید. وقتی هم میگویند: دختر ما فعلاً میخواهد درس بخواند، یا چه… یا چه… یا چه… میآید من اعصابم خرد شد. نه! شد، شد. نشد، نشد. «تزوجونا الحمدلله» «تمنعونا الله اکبر» این را میگویند: آرامش! آدمی که صرفهجویی میکند و قانع است، مثل لنگ هر ساعتی دور پای کسی نیست. بله قربانگوی کسی نیست. عزت نفس، دوری از تملق، چاپلوسی، حرص، تعدی، حدیث داریم «الِاقْتِصَادُ» صرفهجویی، میانهروی، «جُزْءٌ مِنْ خَمْسَهٍ وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّه» (بحارالانوار/ج68/ص343) اگر نبوت را بیست و پنج قسمت تقسیم کنیم. یک قسمتش صرفهجویی است.
آدمی که صرفهجویی میکند، به حقوق مردم تجاوز نمیکند. چون همین مقداری که دارد، برایش بس است. حرص نمیزند. آخر حرص که شد صرفهجویی که نمیکند میخواهد حرص بزند. حرص که شد، به خاطر حرص تجاوز میکند. به کمفروشی، به اختلاص، به احتکار، به رشوه، یعنی دست به هر گناهی میزند برای اینکه… به تقلب، ربا، احتکار…
5- ابعاد صرفه جویی در زندگی
ابعاد صرفهجویی! صرفهجویی در چه؟ در حدیث داریم «یَلْبَسُوا قَصْدا» در لباستان میانهرو باشید. «یَنْکِحُوا قَصْداً» در ازدواجتان میانهرو باشید. «یَأْکُلُوا قَصْداً» (وسائلالشیعه/ج11/ص500) در مهمانیها و خوراکهایتان، میانهرو باشید. یعنی صرفهجویی یک زاویه ندارد. تحصیل، مطالعه، خرید کتاب، معاشرتها، ساختمانها، یک آیه در قرآن داریم. میگوید: اینهایی که در هر جایی یک برجک میسازند، قرآن اسم اینها را برده است. یعنی کار اینها را اسم برده است. گفته: «أَ تَبْنُون» «ا» یعنی آیا «تَبْنُون» یعنی بنا میکنیم. «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ» (شعراء/128) «ریعٍ» یعنی دامنهی کوه، آیا در هر دامنه کوه «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ» «آیَهً» آیه یعنی یک ساختمان بلند که نشانه است. یک ساختمان بلند روی تپهها میسازید «تَعْبَثُونَ» برای عبث کاری، برای عیاشی، «تَعْبَثُونَ» کار عبث، این آیهی قرآن است. «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ» در دامنهی هر کوهی یک برجک، یک ساختمان چند طبقه میسازید، برای عیاشی چهار روز مثلاً؟ «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ»
6- میانه روی در عبادت و تحصیل علم
در عبادت میانهروی باشد، بعضیها دائم عبادت میکنند و به زنشان نمیرسند. به بچهشان نمیرسند. به سلامتی خودشان نمیرسند. در تحصیل میانه روی باشد. در روایت بابی داریم «بَابُ الِاقْتِصَادِ فِی الْعِبَادَه» (کافی/ج2/ص86) «وَ اقْصِدْ فِی عبادتک» حدیث داریم در عبادت هم میانهرو باش. افرادی هستند که مرتب هر چهارشنبه به جمکران میروند. یکبار هم میبینی نه سال است که جمکران نرفته است. عرض کردم مملکت ما هم چهل ستون دارد، هم بیستون! حالا نه چهل تا نه بیست تا! چهار ستون! میانه روی!
«الْوُضُوءُ مُدٌّ» حدیث داریم وضو با ده سیر! «وَ الْغُسْلُ صَاع» غسل با سه کیلو! اگر با بیش از ده سیر آب میریزی، اسراف میکنی! اگر با بیش از سهکیلو آب غسل میکنی، ولخرجی میکنی. «الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاع» (وسائلالشیعه/ج1/ص483) وضو با ده سیر، غسل با سه کیلو! حالا مقدار صرفهجویی چقدر باشد. بعضیها فکر میکنند که صرفهجویی برای فقرا است. حدیث داریم که «لم نجد شیئاً افضل من القصد فی الغنا و الفقر» بهتر از این چیزی پیدا نکردم. امام فرمود: بهتر از این پیدا نکردم که انسان میانه رو باشد. هم در غنا، هم در فقر، اینطور نیست که وقتی نداریم صرفه جویی کنیم. آن وقتی هم که دارید، صرفهجویی کنید. بله داریم. ولی باید صرفهجویی کنیم.
یکی از اشکالاتی که به پیغمبران کردند میگفتند: شما چرا نمیگذارید ما از مال خودمان خرج کنیم؟ مال خودم است. پیغمبر گفت: مال خودت است حق نداری اینطور خرج کنی. آخر یک روز عصبانی شدند به شعیب گفتند: تو چکار داری به کار ما؟ «نَفْعَل» آیهی قرآن است. «نَفْعَل» میخواهیم انجام بدهیم. «فی أَمْوالِنا» در اموال خودمان «ما نَشؤُا» (هود/87) هرچه دلمان بخواهد. تو چرا نمیگذاری که ما هرکاری دلمان میخواهد بکنیم؟ «اموالنا» مال برای خودمان است. میخواهیم خرج کنیم. میگوید: حق نداری خرج کنی. اینطور نیست که حالا شما چون سیگار خودت است حق داشتی، در اتوبوس بکشی. هوای اتوبوس برای همه است. حق نداری شما حق هوای همه را دودی کنی. سیگار برای خودت است. اما هوای اتوبوس برای خودت نیست. برای همه هست. آقا مسجد خودمان است. بله مسجد خودتان است. عمهی شما هم مرده است. خالهی شما، پدربزرگ شما مرده است. اما شما حق نداری همسایهها را با بلندگوی مسجد اذیت کنی. من هیئت امنا هستم. باش! هیئت امنا هستی! مگر هیئت امنا حق دارد که به هرکس بگوید: کجا بنشین و کجا بلند شو! آخر بعضیها چون هیئت امنای مسجد هستند، بچه! بلند شو! برو آنجا! بیا! چه حقی داشتی به بچه گفتی بلند شو؟ بنده جز هیئت امنا هستم. بسمه تعالی! خوب باش! اصلاً هیئت امنا حق ندارد یک بچهی دو ساله را در مسجد از سر جایش بلند کند. و اگر هیئت امنا یک بچهی دوساله را بلند کرد، اگر آیت الله را نشاند، نماز آیت الله باطل است. اگر رییس جمهور نشست، نماز رییس جمهور باطل است. ما فکر میکنیم حالا که هیئت امنا شدیم، حق داریم عزل و نصب کنیم. اینطور نیست. هیئت امنا هستی، اما حق… بنده رییس هیئت هستم. خوب رییس هیئتی، حق داری هر طبلی را میخواهی بخری؟ هر ساعتی میخواهی بزنی؟ هر شیپوری، هر طبلی؟ این بحث ما در عید قربان پخش میشود. بینندهها در عید قربان، عید قربان دیگر نزدیک محرم است.
7- حفظ مراسم عزاداری از گناه و معصیت
خدا میداند که در محرم چقدر گناه میشود. آخر امام حسین به این عزیزی، خودش فرمود: من… امام حسین فرمود: من به کربلا رفتم برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر کنم. رفتم جلوی منکرات را بگیرم. آن وقت در عزاداریاش نباید منکر انجام شود. رو انداختن، پول گرفتن، اصلاً رو میاندازند آقا شما چقدر به هیئت میدهید؟ بگو: آقا اهل هیئت هستید؟ اگر خواستی بدهی بده. اصلاً نگاهش نکن. وقتی رفتی و گفتی چقدر میدهی، نگاه کردی در صورتش، خوب از خجالت آب میشود. مجبور است بدهد. شما بگو: آقا ما برای هیئت پول میگیریم. هرکسی میخواهد بدهد بدهد. نایست. وقتی بایستی و خیره شوی طرف آب میشود و از رودربایستی میدهد. «الماخوذ حیا کالماخوذ غصباً» اگر کسی از رودربایستی پول برای هیئت بدهد، انگار دزدی است. تقاضا کنید. هرکس داد، داد. امام حسین را همه دوست دارند، میدهند. یعنی همهی امامان را دوست دارند. مردم برای امامان… چون امام حسین سوخت برای ما! به ما یاد داد که سر به نی دادم، زیر بار ناکس نرفتم. زیر سم اسب رفتم، زیر بار زور نرفتم. یک کاری کنیم لااقل در مراسم مذهبی گناه نکنیم. لااقل دینمان از گناه جدا باشد. گناه حسابش جداست.
در حال فقر و غنا، در همه چیز، در لباس، در مسکن، نمونههای اسراف! نمونههای اسراف را در جلسهی قبل هم من گفتم. گفتم که اسراف در چه چیزها و نمونههایی هست. مستجاب نشدن دعا هم هست. حدیث داریم آدمهایی که ولخرجی میکنند، بعد بیپول میشوند. میگویند: خدایا! خدا میگوید: «فیقول الله یا رب! یارب! » خدا میگوید: «أَ لَمْ آمُرْکَ بِالِاقْتِصَاد» (کافی/ج2/ص511) به تو نگفتم که اسراف حرام است. ولخرجی نکن. تو پولهایت را ولخرجی کردی، حالا میگویی: خدایا! خدایا! یعنی دعای آدم ولخرج مستجاب نمیشود.
8- قناعت و صرفهجویی، عامل همدردی با محرومان
آدم ولخرج مشکلات دیگران را درک نمیکند. این هم یک مشکلی است. اصلاً مشکلات دیگران را درک نمیکند. میگویند: یک بچه آمد سر کلاس، معلمش زن نداشت. گفت: پسر کجا بودی؟ گفت: پدرم دیشب نمیدانم مسافر بود نیامد. نمیدانم چه بود… چه بود… خواهرم مریض شد. او را به دکتر بردیم. خلاصه صبح خوابم برد. خیلی خوب! یک شعر سعدی را بگو ببینم. یادش نیامد. گفت: بابا! دیشب پدر من نبوده است. خواهرم مریض شده است. بیمارستان، تا صبح نخوابیدم. گفت: نه خیر! باید یک شعر از سعدی بخوانی. هی معلم تشر زد. این پسر گفت: آقاجان! عرض کردم. دیشب من خوابم نبرده است. مریض داشتم. پدرم نبوده است. چه… چه… گفت: باید یک شعر بخوانی. نمرهات صفر! شاگرد گفت: آقا شعر یادم آمد. گفت: بگو ببینم. گفت:
«تو کز محنت دیگران بیغمی *** نشاید که نامت نهند آدمی»
آدم ولخرج از محنت دیگران بیغم است. چون خودش ولخرجی میکند، نمیفهمد که دیگران ندارند.
9- صرفه جویی در وقت و عمر
نمونههای صرفهجویی! اولین صرفهجویی اتلاف وقت است. میگویند: در ادارهها نمیدانم هرکسی یک چیزی میگوید. کار مفید در اداره چقدر است؟ یکی میگوید: یک ساعت! یکی میگوید: دو ساعت. کمتر، بیشتر! کار مفید! اتلاف وقت! اتلاف دارو! اتلاف در مسکن! حدیث داریم کسانی که اتاق خالی دارند و به افراد محتاج نمیدهند، خداوند میگوید: به عزت و جلال خودم در قیامت به این جا نمیدهم. چون این در دنیا جا داشت به مسلمانها نداد. چقدر خانهی خالی و اتاق خالی داریم؟
اگر یک هفته مردم ایران سیگار نکشند، پول سیگار چه میشود؟ هرکس میخواهد سیگار بکشد پولش را در صندوق بیاندازد. یک هفته سیگار چند خانه برای فقرا درست میشود؟ در سوخت! سالیانه چند میلیارد صرفهجویی میشود؟ در فیلمها! اینقدر ولخرجی در فیلمها میکنند. من یکبار دیگر هم گفتم. مثلاً از قدم زدن فیلم برمیدارد. آخر قدم زدنها که همه یکسان است. از کفش این آقا فیلم برمیدارد. مثلاً حالا کفش هم خیلی مهم بود. چون میگوید: تولیدم بیست و پنج دقیقه است. بیست و پنجتا چند هزار تومان میگیرم. میخواهد بگوید: تولیدم سی دقیقه است. آن پنج دقیقهاش را لفتش میدهد. شانهی تخم مرغ گرفته است. میتواند در را باز کند. شانه را بگذارد و در را ببندد. در یخچال را باز میکند و یکی یکی میچیند. چون برای تولید اضافه میشود. ای ولخرجی میکنیم. خدا میداند که چه میکنیم؟ کتابهای درسی! بچههای ما اینقدر کتاب باید بخوانند؟ همهی درسهایی که میخوانند مورد نیازشان است؟ آن وقت بعضی وقتها در یک زمانی، در یک مسئلهی حساسی همه با هم خوابمان میگیرد. یک زمانی در ایران جنگ بود. من کتابهای درسی را مطالعه کردم. زمانی که در ایران جنگ بود، بچههای دبیرستانی ما جبهه بودند، یک سطر راجع به جبهه و جنگ در کتاب تعلیمات دینی نبود. که من شکایت را بردم شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتم: آقا در مملکت ما جنگ است. دهها هزار جوان دبیرستانی جبهه هستند، کلی معلم و دبیر در جبهه هستند. اما در کتابها درسی دینی یک کلمه راجع به جبهه و جنگ نیست. یعنی یک مرتبه در زمان جنگ از جنگ خوابمان میبرد. یک مرتبه هم کوه هیمالیا را مترش را باید همهی دخترها یاد بگیرند وگرنه نمره رفوزه! سوالهایی که میکنیم. بسیاری از سوالها لغو است. اسم مادر موسی چه بود؟ به من چه! نه واجب است. نه مستحب! دیشب یک فیلمی را خانهی ما آوردند. گروههایی که اینها ادعا میکنند نائب امام حسین هستند. نائب امام زمان هستند. رابطه با غیب دارند. یک مشت حقهباز… حالا البته زندان هستند. الآن چند تا امام زمان داریم که در زندان هستند. (خندهی حضار) یک مشت حقهباز! آن وقت افرادی هم که گول اینها را میخورند، افرادی هستند که دستشان از علمای واقعی و مراجع متقی خالی است. هرچه دختر و پسر دستش از دست پدرش آمد، بیرون شکارچیها شکارش میکنند. آن کسی که دستش در دست پدر و مادرش است، بیمه است. این ولایت فقیه این است که دستت را بگذاری در دست ولایت فقیه، بیمه میشوی. نه! رندها تو را میبرند. ولخرجی در کاغذ بازیها! الآن این تحقیقات، این پایاننامهها، دکترا، رسالههای این دانشجوهای بیچاره، فوق لیسانس یا دکترا، خوب دو صفحهاش را بنویس. یک صفحهاش را مینویسد و یک صفحهاش خالی است. چرا یک صفحه خالی است؟ در کاغذ خیلی میتوانیم صرفهجویی کنیم. یا مثلاً بخشنامهها! یک بخشنامه دو سطر است. تبریک است. تسلیت است. دو سطر است. یک کاغذ بزرگ میزند. یا کاغذهای گلاسه برای چیست؟ خیلی ولخرجی میکنیم. حضرت عباسی اگر ماشین خودمان باشد، سوییچش را نمیدهیم. منتهی چون ماشین دولت است میگوییم: سوار شو و برو. بیدینی میکنیم. باید مواظب باشیم اینها حساب دارد. «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَاب» (بحارالانوار/ج42/ص275) امیرالمومنین فرمود: حلالش حساب دارد، حرامش عقاب دارد.
خدایا هرچه ولخرجی کردیم، عمرمان، زبانمان، مغزمان، قلممان، بیانمان، خانهمان هرچه ولخرجی کردیم گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. از این به بعد لحظههای ولخرجی به ما الهام کن، دستمان را بگیر. از این به بعد عمرمان و مالمان و آنچه به ما دادی، تلف نشود. خدایا روز قیامت ما را به خاطر ولخرجیها، اتلاف وقتها شرمنده نکن. زمان بقدری عزیز است که خدا به همهی قطعات زمان قسم میخورد. «وَالْفَجْرِ» (فجر/1) قسم به طلوع فجر! «والصبح» قسم به صبح! «والضحی» قسم به چاشت! «والنهار» قسم به روز! «والعصر» قسم به عصر! «واللیل» قسم به شب! «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (مدثر/33) قسم به سحر! یعنی زمان به قدری عزیز است که خدا به تمام قطعات زمان قسم میخورد و ما این زمان را براحتی از دست میدهیم. اگر فیلم میبینیم فیلمی ببینیم که مفید باشد. مقالهای که مفید باشد. عمرمان را تلف نکنیم.