صرفه جویی در زندگی (1)

موضوع: صرفه جویی در زندگی(1)

تاریخ پخش: 22/09/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در محضر مبارک عزیزانی هستیم که بالاترین و بیشترین یا از بالاترین و از بیشترین خدمات را به جامعه دارند. نجات مسلمان! قرآن می‌فرماید: کسی یک مومنی را یک نفسی را نجات بدهد، انگار همه‌ی مردم کره‌ی زمین را نجات داده است. چون همه‌ی مردم کره‌ی زمین از یک انسان هستند. پدر همه‌ی ما آدم بوده است. هر انسانی ظرفیت دارد که یک آدم باشد و یک نسلی از او تولید شود. کار، خیلی کار مهمی است. اینکه می‌گویم: کارتان مهم است. می‌خواهم بگویم: نیت یک چنین کار مهمی را، حقوقتان را بگیرید، ولی نیتتان را نجات مسلمین قرار بدهید. یعنی شغلتان را با شغل‌های دیگر مقایسه نکنید. آخر گاهی وقت‌ها آدم در اداره‌ی دخانیات است. وقتی پیر شد می‌خواهد بمیرد فکر می‌کند، چه کردم؟ می‌گوید: هیچی! میلیاردها نخ سیگار، به ریه‌های سالم رساندم. خیلی زحمت کشیدی. خیلی زحمت کشیدی که پول‌ها آتش گرفت. لب‌ها سیاه شد. سینه‌ها تنگی سینه گرفتند و شما هم عمرت فدا شد که دود را به ریه‌های سالم رساندی. خوب این یک شغلی است که آدم هیچ موقع آخر عمر افتخار نمی‌کند. به امید روزی که اصلاً در کشور کارخانه‌ی سیگارسازی و اداره‌ی دخانیات نداشته باشیم. اما یک وقت هم می‌گویند: شما چه‌کاره‌ای؟ می‌گوید: من پزشک هستم. آخر عمرش فکر می‌کند، بالاخره چند هزار نفر مریض را نجات داده است؟ چند هزارتا آتش را خاموش کرد؟ افرادی ناجی غریق هستند، از غرق شدن نجات داد. این یک لذت معنوی دارد.

1- لذت خدمت به بیماران و گرفتاران

یک خاطره برایتان بگویم. به خاطر شغلتان بعد بحثم، این شغل شما بحث من نیست. بحث من یک بحث عمومی است. برای همه‌ی مردم، کوچک و بزرگ، مدرسه‌ای و… ولی خوب برای قدر، ارزش کار شما این مسئله را بگویم. در یکی از شهرستان‌های استان فارس، این قصه قدیمی است. بیماری نزد پزشک می‌رود. پزشک وضع بیمار را که می‌بیند، احساس می‌کند که این خطرناک است. ممکن است امشب بمیرد. به بیمار نمی‌گوید: که وضع تو خطرناک است. فقط آدرس محل و خانه‌ی بیمار را از همراه بیمار می‌گیرد. شب که می‌خواهد به خانه برود، این آقای پزشک به خانمش اطلاع می‌دهد که من یک بیمار دارم که ممکن است امشب بمیرد. من می‌خواهم امشب بروم و در خانه‌اش بمانم. اگر کاری دستم است که این را نجات بدهم، نجاتش بدهم. خوب خانم هم مثل خیلی از خانم‌ها که موافق هستند که از حق خودشان برای نجات افراد، برای خدمت به افراد، می‌رود و در را می‌زند. همراه بیمار می‌بیند که پزشک عصری است. می‌گوید: چه عجب! کسی به شما گفت: بیایی؟ می‌گوید: کسی به من نگفته بیا. پول هم نمی‌خواهم. دلم می‌خواهد که امشب نزد این بیمار بمانم. نه کسی دعوت کرده است. نه پول در آن است. شما یک پتویی به من بدهید تا من در کنار بیمار باشم. این پزشک در اتاق وارد شد و طبق پیش‌بینی خودش یک، دو بعد از نصفه شب تقریباً حال بیمار برمی‌گردد. به هر حال سریع بلند می‌شود و آن توان و امکاناتی را که دارد به کار می‌گیرد و خلاصه آن شب او را نجات می‌دهد. صبح که از خانه بیرون می‌آید. کنار در می‌گوید: خدایا یک شب نخوابیدم. یک نفر را نجات دادم. این لذت دارد.

2- لذت‌های معنوی و عبادی

ما یک لذت‌های معنوی داریم، که این لذت‌های معنوی را عده‌ای چشیدند و عده‌ای اصلاً حالیشان نیست. اصلاً نچشیدند. اصولاً هر لذتی بلوغ دارد. امیرالمومنین(ع) که شب‌ها تا صبح عبادت می‌کرد، لذت می‌برد. ما لذت مناجات را نچشیدیم. خدمت به مردم لذت دارد. یعنی اگر با حسین فهمیده مصاحبه کنند که بهترین حال تو چه حالی است؟ می‌گوید: آن وقتی که زیر تانک رفتم. یک لذت‌هایی در دنیا است. آن لذت‌ها را خدا به بعضی‌ها می‌چشاند و به بعضی‌ها نمی‌چشاند. مثلاً حج یک لذتی دارد. بعضی‌ها برق حج می‌گیردشان. طلایش را می‌فروشد و به مکه می‌رود. بعضی‌ها هم ثبت نام می‌کند برای حج، بعد می‌رود پولش را می‌گیرد و النگو می‌خرد. یعنی یک خانم لذت طلا چشیده و یک خانم النگویش را می‌فروشد که به مکه برود.

یک کسی مثل آیت الله مشکینی قالی‌اش را می‌فروشد. خانه‌اش را می‌فروشد. آن زمان که لوله‌کشی نبود منبع آب در روستا درست می‌کند که مردم نروند از چند کیلومتری آب بیاورند. چشمه‌ی آب را در روستا می‌آورد. می‌گوید: حالا بنده خانه نداشته باشم، عوضش حالا یک روستا آب دارند. همینطور که مردم تشنه، آب آشامیدنی سالم دارند، برای من لذتش از آجر خانه بیشتر است. این لذت‌هایی که باید… کار شما سخت است اما لذت هم دارد. شب که می‌خوابید احساس کنید آدم هرزی، آدم حرام شده‌ای، تلف نشدید. خیلی‌ها دارند تلف می‌شوند. الکی هم خوش هستند. خودشان هم نمی‌فهمند که دارند تلف می‌شوند. لذت‌هایی را نچشیدند. مثلاً مطالعه لذت دارد. وقتی انسان یک معمایی را حل کرد، وقتی یک گره‌ی علمی را باز کرد، کیفی می‌کنند دانشمندان وقتی یک مسئله حل شد، کیفی می‌کنند که این کیف، کیف کنکور و نمره و ترم و واحد نیست. از همین است که من این را نمی‌دانستم، فهمیدم. همین که فهمیدم، فهمیدن لذت دارد. پس مناجات لذت دارد. فهمیدن لذت دارد. عبادت لذت دارد. خدمت به خلق لذت دارد. یک دعا می‌کنم آمین بگویید: خدایا این لذت‌های معنوی را به ما بچشان. (الهی آمین) فعلاً لذتی که ما داریم این است که پیکانمان تویوتا و بنز و پژو شد. موکتمان قالی شد. خانه‌ی خشتی‌مان آجری شد. یک طبقه، دو طبقه شد. الآن این لذت‌هایی که ما در آن هستیم این لذت‌ها است. آن لذت‌های بالا را ما هنوز بعضی‌هایمان نچشیدیم. خلاصه قدر کارتان را داشته باشید. خداوند انشاالله به همه‌‌ی شما سلامتی بدهد.

بحثی که دارم یک بحث عمومی و فراگیر است. دو جلسه راجع به اسراف صحبت کردم. این جلسه می‌خواهم راجع به صرفه‌جویی صحبت کنم.

3- لزوم برنامه‌ریزی برای صرفه‌جویی در دستگاه‌های دولتی

بحث ما راجع به صرفه‌جویی است. در مقابل اسراف است. درباره‌ی سیمای مسرف کسانی که صرفه‌جویی نمی‌کنند، ولخرجی می‌کنند. حالا این را عرض کنم که باید هر وزیری با معاون‌هایش، با مدیر کل‌هایش بنشیند و بگویند: در وزارتخانه‌ی ما کجا می‌شود صرفه‌جویی کرد؟ هرکسی فکر کند که کجا می‌شود صرفه‌جویی کرد. مُسرف را قرآن لقب فرعون گذاشته است. می‌گوید: «إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفینَ» (دخان/31) فرعون صفت‌ها هستند، که ولخرج هستند. «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین‏» (اعراف/31) خداوند ولخرج‌ها را دوست ندارد. یعنی تو هم دوست نداشته باش. آخر ما گاهی وقت‌‌ها کسی را که بریز و بپاش کند دوستش داریم. اصلاً خیلی‌ها بریز و بپاش می‌کنند که مردم نگاهشان کنند. محبوب بشوند. قرآن گفته است: من این‌ها را دوست ندارم. یعنی شما هم اگر بنده‌ی من هستید، اینها را دوست نداشته باشید. اگر بفهمند این ولخرجی… آن کسی که خرج تجملات اضافه می‌کند، برای اینکه دل‌ها را جذب کند، اگر دید دل‌ها جذب نشد، خودش عملاً دست می‌کشد. «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفین‏» (انبیاء/9) قرآن می‌گوید: ما ولخرج‌ها را هلاک می‌کنیم. «أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ» (غافر/43) در جلسه‌ی قبل هم گفتیم. مسرف اهل دوزخ است. «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطین‏» (اسراء/27) آنها که ولخرجی می‌کنند، برادر شیطان هستند. منتهی مسرف وقتی می‌خواهد اسراف کند، لقب‌هایی روی خودش می‌گذارد. مثل قابلمه‌ی داغ را که می‌خواهند بردارند، با دستگیره برمی‌دارند.

4- توجیه اسراف، با عناوین مذهبی!

مسرف نمی‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم! اینجانب ولخرج هستم. خودش به خودش ولخرج نمی‌گوید. چهارتا لقب می‌گذارد. یا می‌گوید: شعائر مذهبی! می‌گوییم: آخر این همه پول اینجا خرج کردی چه کنی در این مسجد؟ یک مسجد ساده بساز! آخر این همه تجملات برای چیست؟ می‌گوید: اینها جز شعائر مذهبی است. شعائر مذهبی می‌گوید که این ولخرجی‌اش را بپوشاند. قرآن می‌گوید: «زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» (یونس/12) یعنی مسرف ولخرجی‌اش را زینت می‌دهد با یک لقب خوبی! یا مثلاً می‌گوید: اینها جزء جلال و جبروت، اینها جزء عظمت جمهوری اسلامی است. اسمش را می‌گذارد، جلال، جبروت، عظمت، شان من است. اسمش را شان می‌گذارد. یا کلمه‌ی شان می‌گوید، در شان من نیست، اینجا نمی‌دانم… کلمه‌‌ی شان، عظمت، جلال، شعائر…

در خانه خانم‌ها که ولخرجی می‌کنند، می‌گویند: آبروداری است. آدم آبرو دارد. فکر می‌کند آبرو به این است که اینجا هفت مهمان که دارد، دوازده تا غذا بپزد. چون آبرو داریم. خوب پنج نفر مهمان داری به اندازه‌ی پنج نفر چای دم کن. به اندازه‌ی ده نفر چای دم می‌کند. می‌گوید: آبرو داریم. چطور انسان به ولخرجی کشیده می‌شود؟ عواملش را در جلسه‌ی قبل گفتم که هفت‌هشت‌تا دلیل دارد. حالا آیاتش را گفتم برویم سراغ برکات این… و نمونه‌ها. برکات صرفه‌جویی. دیشب من شانزده برکت در این ورقه یادداشت کردم.

اگر آقایی پای تلویزیون نشسته که قلم و کاغذ دستش است بنویسد. اگر آقایی در وزارتخانه است یا جزء روابط عمومی است این را پوسترش کند و بزند. ما گاهی وقت‌ها مثلاً فرض کنید که عکس یک بزرگواری در یک اداره پنجاه تا هست. اما حرف آن بزرگوار در اداره نیست. این را تابلویی نوشتم و در هر مدرسه‌ای باید جزء فرهنگ ما بشود. این مهمتر از این است که بچه‌ها در مدرسه می‌خوانند، کوه هیمالیا چند متر است؟ اینقدر حرف‌هایی هست که هیچ ضرورت ندارد در کتاب‌ها هست. هم کتاب‌های حوزه، هم کتاب‌های دانشگاه، هم کتاب‌های آموزش و پرورش، اینقدر حرف‌هایی می‌زنیم که لغو است. این شانزده تا پیام است که من گرفتم و اینها را تابلو کنیم و هی نگاهش کنیم. خیلی ولخرجی می‌کنیم.

5- میانه‌روی در مصرف، خواست و اراده الهی

برکات و آثار صرفه‌جویی:

1- صرفه جویی یک الهام الهی است. اصلاً خدا باید به آدم بگوید: که اینجا خرج نکن. چون حدیث داریم که «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً أَلْهَمَهُ الِاقْتِصَاد» (مستدرک‏الوسائل/ج15/ص266) خدا که کسی را دوستش دارد، لحظه‌ای که می‌خواهد ولخرجی کند، می‌گوید: اینجا ولخرجی نکن. چون خیلی‌ ‌وقتها انسان ولخرجی می‌کند و توجه هم ندارد. غافل است. همین که انسان به هوش می‌آید که آقا ببین اینجا… صرفه جویی!

2- راه خودسازی است. این هم دلیل دوم است. صرفه‌جویی راه خودسازی است. خیلی‌ها که می‌خواهند خودسازی کنند، فکر می‌کنند خودسازی به این است که معتکف بشوند، البته اعتکاف خیلی خوب است. راه خودسازی هم هست. یا بروند جمکران. یا بروند چی… یا چی… یا چی… می‌روند در سیر و سلوک و عرفان و در کوچه‌های دست‌انداز. روایت داریم «اذا رغبت» یعنی اگر رغبت داری، میل داری، «فی صلاح نفسک» اگر می‌خواهی خودسازی کنی «فعلیک بالاقتصاد» (غررالحکم/ص237) جلوی ولخرجی را بگیر. جلوی ولخرجی‌ها را بگیری، خودسازی است.

6- صرفه‌جویی، بیمه از فقر و تنگدستی

3- راه بیمه شدن از فقر است. صرفه‌جویی، بیمه از فقر است. کسی اگر ولخرجی نکند فقیر نمی‌شود. خیلی از کسانی که فقیر می‌شوند، یک زمانی ولخرجی کرده‌اند. ولخرجی کرده است، حالا به گدایی افتاده است. حدیث: «ضَمِنْتُ» امام فرمود: «ضَمِنْتُ» من ضامن هستم. «لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ» من ضامن هستم که هرکس ولخرجی نکند، تا آخر عمرش فقیر نشود. «ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ» (الکافی/ج4/ص53) حالا ممکن است بعضی‌ها بگویند: آقا! ما از اول عمرمان وضعمان… اصلاً همیشه نان خالی خوردم. همیشه هم فقیر بودم. این حدیث‌ها را قبول ندارم. ممکن است ولخرجی نکردی. اما عمرت را ولخرجی کردی. یعنی آن وقتی که جوان بودی و باید بروی یک هنر یاد بگیری، نشستی و جدول روزنامه حل کردی. خیابان دو حرفی تهران در قدیم! خیابان قدیمی تهران دو حرفی! خیابان قدیمی تهران! خیابان ری! حالا جدول روزنامه حل کردی. پس صرفه‌جویی در عمرت نکردی. عمرت را آتش زدی، حالا یک آدم هشتاد و پنج کیلویی بی‌هنر هستی! اگر می‌خواهی صرفه‌جویی کنی، بهترین مورد صرفه‌جویی، صرفه‌جویی در عمر است. نشسته فوتبال می‌بیند. می‌خواهی بازی کنی، بلند شو خودت بازی کن. تماشای بازی صرفه‌جویی نیست. مثل اینکه آدم پول‌های بانک را نگاه کند. خوب چیزی از آن را که به تو نمی‌دهند. خودت بلند شو و پول پیدا کن. تماشای بازی لغو است. آن آقایانی که فقیر هستند، معلوم می‌شود که یک زمانی عمرشان را در عمرشان صرفه‌جویی نکردند، عمرشان را هدر دادند، حالا شده یک آدم…

7- حسرت و پشیمانی از عمر بر باد رفته!

اگر کسی صرفه‌جویی کند، صرفه‌جویی کامل، صرفه‌جویی فقط در مال نیست. در عمر، در حرف زدن، یک کسی آمد دید ماهی فروش ماهی می‌فروشد. دید تابلو زده است و نوشته ماهی تازه به فروش می‌رسد. ترازویش را هم همانجا گذاشته بود. آمد گفت: آقا این کلمه‌ی ماهی زیادی است. پیداست که تو ماهی گذاشته‌ای و چغندر نمی‌فروشی! پیداست که این لغو است. گفت: خوب پاکش می‌کنم. پاک کرد. گفت: آخر کسی که کنار دریا ترازو می‌گذارد، ماهی کهنه نمی‌فروشد. پیداست تازه است. گفت: خوب این را هم پاک می‌کنم. گفت: خوب به فروش می‌رسد یعنی چه؟ مگر اینجا ماهی اجاره است؟ دیگر هرکسی اینجا ترازو می‌گذارد لابد به… گفت: خوب این را هم پاک می‌کنیم. پیداست که اصل کلمه لغو بود. حضرت عباسی یک روز دقیق شویم و ببینیم که چقدر حرف مفت می‌زنیم.

تازه حالا حرف‌های مفتمان را با اس‌ام‌اس منتقل هم می‌کنیم. یعنی عوض اینکه یک… حالا جالب این است که اگر یک حدیث خوب بشنویم، کم منتقل می‌کنیم. فوری تا چرند پیدا کردیم به همه می‌گوییم. یعنی عامل پخش چرندیات شده‌ایم. دو سه روز دیگر ریش‌ها سفید می‌شود. صورت‌ها چین می‌خورد. بعد می‌گوییم: چه کردیم با عمرمان؟ می‌گوییم: عجب! هدر رفتیم. یک خرده صرفه‌جویی کنیم. در خوردن، در پوشیدن، در حرف زدن، در کارهای اداره، در… و در… خیلی ولخرجی می‌کنیم. راه بیمه شدن از فقر! «ضَمِنْتُ» امام فرمود: من ضامن هستم. «لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ» به مناسبت «ضَمِنْتُ» یک «ضَمِنْتُ» دیگر هم از امام جواد هست که برایتان می‌گویم. یکبار گفتم ولی دوباره می‌گویم.

8- پرداخت خمس و زکات، عامل رشد سرمایه

امام جواد(ع) فرمود: به شیعیان من بگو: من امام جواد ضامن هستم خمس بدهید مالتان کم نشود. منتهی ما این ضمانت‌های ائمه را بعضی‌ها… اگر رییس جمهور یک ابر قدرتی، یک کشوری بگوید: مثلاً هرکسی مثلاً یک گل قرمز در خانه‌اش باشد، به فلان بانک می‌گوییم: به او وام بدهد. همه‌ی گلها را می‌خریم. می‌گوییم: خوب شد یک راهی است. یک گل می‌خریم، فتوکپی‌اش را می‌دهیم و وام می‌گیریم. اگر یک کسی قول بدهد، به آن عمل می‌کنیم. اما امام جواد قول داده است. گفته است: من امام جواد هستم. ضامن هستم که اگر خمس بدهید کم نشود. نترس! خمس بده! آخر از صد میلیون بیست میلیونش را بدهم؟ هشتاد میلیون می‌شود. می‌گوید: من ضامن هستم که کم نشود.

راه نجات از قهر خدا است. نجات از قهر خدا! صرفه‌جویی نجات از قهر الهی است. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُعذِّبُ عَلَى القَصْدِ» (بحارالانوار/ج72/ص302) خداوند آدم‌هایی که میانه‌رو «قصد» اقتصاد، اقتصاد یعنی میانه‌رو، آدم‌هایی که میانه‌رو زندگی کردند و ولخرجی نکردند، خدا کارشان ندارد.

6- راه رشد سرمایه! رشد سرمایه «الِاقْتِصَادُ یُنْمِی الْقَلِیلَ» (مستدرک‏الوسائل/ج13/ص53) صرفه‌جویی کنید، مالتان زیاد می‌شود. پس‌انداز می‌کنید. «الِاقْتِصَادُ یُنْمِی» «یُنْمِی» یعنی نمو می‌دهد. قلیل را…

راه تقویت جوانمردی است. خیلی‌ها نامرد هستند. خیلی‌ها مرد هستند. یک موقع وزیر مسکن قبل یک جایی بودیم. صحبت کرد و گفت: من در وزارت مسکن که هستم هم نامرد دیدم و هم مرد. گفتیم: خوب بگو ببینیم. گفت: یک مرد دیدیم که وقتی می‌خواستند به او زمین بدهند، گفت: فعلاً من خیلی نیاز ندارم. مثلاً یک بچه دارم. آن دوست ما عیالوارتر است. زمین‌ها را اول به او بدهید. ما یک چنین مردی را دیدیم. که یک قطعه زمین آن هم تهران را گفت: به او بده. او اولویت دارد. نامرد هم دیدیم که گفتند: به کسانی زمین می‌دهیم که خودش و خانمش زمین نداشته باشد. این خانمش زمین داشت. به خانمش گفت: بیا من تو را طلاق می‌دهم. من یک زن دیگر می‌گیرم. این زمین را می‌گیرم. بعد دوباره او را طلاق می‌دهم و تو را می‌گیرم. یعنی به خاطر یک قطعه زمین زندگی‌اش را از هم پاشید. خیلی آدم داریم. خیلی‌ از آدم‌ها مرد هستند. خیلی‌ها هم نامرد هستند. می‌گوید: اگر خواستید مرد باشید، جوان مرد باشید، «لَا یَتِمُّ مُرُوَّهُ الرَّجُل‏» تمام نمی‌شود جوانمردی انسان «یَقْتَصِدَ فِی مَعِیشَتِه‏» (بحارالانوار/ج75/ص63) راه جوانمردی این است که صرفه‌جویی کنید. شما وقتی صرفه‌جویی کردی چیزی زیادی می‌آید، آن وقت زیادی که آمد، آدم می‌تواند به دیگران کمک کند.

9- صرفه‌جویی، شکر عملی نعمت‌های الهی

راه تشکر از خدا! صرفه‌جویی تشکر از خداست. «أَشْکَرُ النَّاسِ أَقْنَعُهُم‏» (بحارالانوار/ج74/ص424) شاکرترین مردم این است که اهل قناعت باشد و صرفه‌جویی کند. شما خودت اگر مهمان داشته باشی و غذا به مهمان بدهی، اگر ببینی که مهمان تا تمام غذا را خورد حتی ته سفره را جمع کرد، می‌گویی: چه مهمان خوبی! اما اگر نیمه‌خور کند… اگر می‌خواهید جوان‌مرد باشید، راه تشکر این است که قانع باشید. راهی برای زندگی عادلانه، راهی برای… اصلاً اگر آدم صرفه‌جویی کند که شکست نمی‌خورد. آدم‌هایی که هی خرج می‌کنند، با مختصر چیزی شکست می‌خورند. حتماً شعرش را شنیده‌اید.                           

«تنور شکم دم به دم تافتن *** مصیبت بود روز نایافتن»

یعنی آدمی که هرروز نمی‌دانم با سرویس رفت، اگر یکبار ماشین گیرش نیاید، فکر می‌کند که یک حادثه‌ای رخ داده است. صرفه‌جویی کنیم. وقت تمام شد. خیلی از حرف‌هایمان ماند. بقیه‌اش برای جلسه‌ی بعد باشد. اسراف گناه کبیره است. در مملکت ما خیلی اسراف می‌شود. دیروز یکی از اساتید دانشگاه آمده بود ستاد اقامه نماز، یک کتابی برای من آوردند، راجع به صرفه‌جویی. محاسباتی کرده بود که اگر ما این نان‌هایی که دور می‌ریزیم، دور نریزیم. یعنی نانوا خوب بپزد و مردم خوب بخورند و نان‌ها حیف و میل نشود، هر دو هفته، سه هفته یک سد خوب می‌توانیم در جمهوری اسلامی بسازیم. هفتاد میلیون آدم هستیم. اگر یکی یک لقمه صرفه‌جویی کنیم، هفتاد میلیون لقمه می‌شود. اگر در هرخانه یک ساک لباس صرفه‌جویی کنیم، دویست قطار لباس زیادی داریم. اگر از هر خانه‌ای ده‌تا قرص زیادی اضافه باشد، می‌بینی که چند تا کامیون دارو اضافه است. حالا آن وقت صرفه‌جویی را در جلسه‌ی بعد خواهم گفت. کشتن مغز‌ها گاهی وقت‌ها یک برخوردهایی می‌شود در ذوق یک کسی می‌زنیم. این دیگر شکست می‌خورد. داشت با نشاط کار می‌کرد، با یک برخورد شما در ذوقش خورد. وقتی در ذوقش خورد، روحش شکسته شد. شکستن روحیه‌ها! کشتن استعدادها! فرار مغزها! حالا من راجع به مصادیقش انشاالله در جلسه‌ی بعد خواهم گفت.

خدایا! نمی‌دانم چه بگویم؟ خود بنده هم خیلی ولخرجی کردم. خیلی از دقیقه‌های عمرم حرام شده است. ساعت‌ها، فکرها، خیلی از حرف‌هایی زدم که کاش نزده بودم. هرچه تا حالا اسراف کردیم، گذشته‌ی ما را ببخش و بیامرز. از این به بعد لحظه‌ی اسراف به ما الهام کن. دستمان را بگیر که دیگر ولخرجی نکنیم و جلوی اسراف عمر، اسراف علم، اسراف بیان، اسراف نگاه، در هر چیزی که داریم اسراف می‌کنیم به ما الهام کن، ما صرفه‌جویی کنیم. آن کسی که تو می‌خواهی ما باشیم. اگر مملکت ما به سمت صرفه‌جویی برود، ما در مملکت فقیر نخواهیم داشت. امام فرمود: اگر مردم زکات مالشان را بدهند، یعنی هر پانزده کیلو گندم، یک کیلو گندم، حالا دیمی و آبی هم فرق می‌کند. میانگینش پانزده کیلو! اگر هرکسی که پانزده کیلو گندم برداشته، یک کیلو بدهد، امام فرمود: «ما بقی فی الارض فقیر» روی کره‌ی زمین فقیر باقی نمی‌ماند. ما هنوز بلد نیستیم که مسلمان زندگی کنیم. مسلمان هستیم. اما همه‌ی برنامه‌هایمان اسلامی نیست. به امید روزی که مو به مو به دستورات اسلام عمل کنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment