صبر بر اطاعت، مصیبت و معصیت

1- یاری خداوند نسبت به اهل صبر و پایداری
2- قدردانی از زحمات و تلاش‌های والدین و دانشمندان
3- صبر از خدا و در راه خدا
4- آزمودن صبر دیگران در مشکلات و سختی‌ها
5- جایگاه صبر در نظام دین و ایمان
6- صبر در همه حالات، خوشی‌ها و ناخوشی‌ها
7- دوری از بازی با احکام الهی
8- صبر در مشکلات خانوادگی و اجتماعی

موضوع: صبر بر اطاعت، مصیبت و معصیت

تاریخ پخش: 26/06/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بیننده‌های عزیز، شبی بحث را پای تلویزیون می‌بینند که تولد امام حسن مجتبی نیمه‌ی ماه رمضان هست. من راجع به امام حسن مجتبی در این تقریباً سی سال گذشته، سی تا بحث داشتم که چند تا صلح امام حسن بوده، در این جلسه می‌خواهم راجع به امام حسن و صبر صحبت کنم. چون الگوی صبر بود. صبر امام حسن بیش از صبر امام حسین بود. چون امام حسین نصف روز صبح تا ظهر کربلا صبر کرد. ولی امام حسن مدت‌های طولانی بود می‌آمدند به او توهین می‌کردند. جسارت می‌کردند. خیلی مظلوم بود. منتهی من اصل بحث صبر را بگویم که بالاخره هیچ کاری بدون صبر نمی‌شود. می‌خواهی دانشمند شوی. می‌خواهی این کویر را مزرعه کنی. کار تولیدی، فکری، اقتصادی، یک مادر و پدر می‌خواهند بچه‌شان را تربیت کنند. کار فرهنگی، اینها همه حوصله می‌خواهد. با بی‌حوصلگی نمی‌شود و این بی‌حوصلگی مشکل بعضی از نسل نو ما هست. درس را می‌خواند همینکه یک خرده می‌بیند نمی‌فهمد کتاب را پرت می‌کند. یک دو تا هم فحش به معلمش می‌دهد. همینکه دید مثلاً درس آسان است می‌گوید: امروز، روزخوشی است. یک خرده باید درس را فکر کند می‌گوید: امروز، روز نحسی است. یعنی به سختی‌ها نحس می‌گوید. به روان‌ها می‌گوید: شانس داریم. عجب شانسی داشتیم! روان روان بود. آیا واقعاً روانی شانس است؟ سختی بلا است؟ این فکر، فکر خطرناکی است. یک حدیث برایتان بخوانم. حدیث داریم هروقت چند تا کار به پیغمبر عرضه می‌شد، آنکه سخت‌تر است، انجام می‌دهد. ما الان اگر یک گونی پول بیاورند بگویند: تقسیم کن، همه می‌رویم دو هزاری‌ها و پنج هزاری‌ها و هزاری‌ها را برداریم. کسی سراغ آن پول‌های خرد نمی‌رود. چون هم زحمتش است،‌  هم دو کیلویش را که جمع کردی مثلاً می‌شود ده هزار تومان! یعنی می‌خواهیم، با کار نازک، نان کلفت بخوریم. کسی نیست که برود، یعنی کم کسی است که خواسته باشد با نان، ضدش را شما بگویید با کار نازک می‌خواهیم نان کلفت بخوریم. کسی نیست که بخواهد با کار کلفت نان نازک بخورد. یعنی کار سخت بکند اما کم. حالا، هیچ کار فردی و اجتماعی بدون صبر نمی‌شود. پس موضوع بحثمان مسئله‌ی صبر است.

بسم الله الرحمن الرحیم، امام حسن (علیه السلام) و صبر. خود (علیه السلام) را ما صبر نمی‌کنیم. مثلاً می‌گوییم: امام حسن، به جای (علیه السلام) می‌نویسیم(ع). با اینکه حدیث داریم اگر کسی اسم اهل بیت را بنویسد، درست بنویسد (علیه السلام) تا مادامی که این کلمه روی کاغذ هست، فرشته در حقش دعا می‌کند. یک چنین اجری را از دست می‌دهیم، چه می‌نویسیم؟ از یک کسی بدم آمد. کتابی نوشته بود حتی رضا را می‌نوشت (ضا)صرفه جویی می‌کرد. اصلاً مثل اینکه کل عمرش دقیق است، فقط همه‌ی صرفه‌جویی‌ها را در کلمه‌ی (ر) است. ما باید حواسمان جمع باشد. امام حسن (علیه السلام) و صبر.

1- یاری خداوند نسبت به اهل صبر و پایداری

راجع به صبر قرآن تعبیراتی دارد. 1- می‌فرماید که: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ» (آل‌عمران/146) «یُحِبُّ الصَّابِرینَ» خدا افراد صابر را دوست دارد. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین‏» (بقره/153) خدا با صابرین است. یعنی صابرین را کمک می‌کند. آیه‌ی دیگر داریم. آیه‌ی دیگر داریم «بَشِّرِ الصَّابِرین‏» (بقره/155) بشارت بده به آدم‌هایی که صابر هستند. قرآن می فرماید که: «یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ» غرفه‌های بهشت را به چه کسی می‌دهیم؟ «یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِما صَبَرُوا» (فرقان/75) به خاطر اینکه صبر کردند. «یُوَفَّى الصَّابِرُون‏» «یُوَفَّى الصَّابِرُون‏» (زمر/10) به صابرون می‌دهیم، «أَجْرَهُم‏» اجر صابرون را به آنها می‌دهیم. «بِغَیْرِ حِسابٍ» (زمر/10) بدون حساب به آنها می‌دهیم. این چهار تا آیه را نگاه کنید. «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ» یک وزنه بردار یک عمری تمرین می‌کند. از خواب که بلند نمی‌شود وزنه بردار شود. بعضی از اختراع‌ها، بعضی از اکتشاف‌ها، شما این نانی که می‌خورید، می‌دانید چقدر… یکی از مسئولین مهم مملکتی می‌گفت: با دقت حساب کردم، نانی که ما می‌خوریم دویست و شصت و چند گروه، دویست و شصت و چند گروه روی این نان کار کردند تا نان شده است. بیخودی نانوا بد بپزد شما هم دور اندازی؟ نه! جان کسی درآمده.

2- قدردانی از زحمات و تلاش‌های والدین و دانشمندان

این بچه وقتی به دنیا می‌آید چقدر مادرش حوصله می‌کند، تا این بزرگ می شود؟ کلاه ایمنی سر نمی‌گیرد سوار دوچرخه می شود می‌خورد، خونریزی مغزی در حال کُما! این مادر تمام زحماتش را به خاطر بی مراعاتی از بین می‌برد. توجه کنیم که ما گران تمام شده‌ایم. بنده باید یادم باشد که آقای قرائتی که در تلویزیون می‌آید بلبل زبانی می‌کند کتک‌هایش را بلال خورد. تبعیدی‌هایش را ابوذر کشید. شهدا، جانبازان، آزادگان، نیاکان، همین آیت الله اشرفی که امام جمعه‌ی کرمانشاه بود، سی، چهل سال عمرش را اینجا داد، زمانی که درس می‌خواند به قدری فقر به او فشار آورده بود که پسرش می‌گفت: سه چهار روز هیچ چیز نداشتیم بخوریم. ضعف پدرم را گرفت در مدرسه‌ی فیضیه افتاد. برای یک تکه نان! این کتابخانه الکی درست نشده است. این انقلاب الکی درست نشده است. بدانیم که سوم خرداد‌ها، هفده شهریور‌ها، یک خرده بفهمیم چه شده؟ الکی همینطور همه چیز را سَرسَری نگیریم. آقای فلسفی رحمت الله علیه می‌گفت: من این کتاب کودک را قسمت‌هایی‌اش را 14 بار نوشتم و پاره کردم. یک کتاب را گاهی وقت‌ها نویسنده… آیت الله صافی می‌گفت: من یک حدیث می‌خواستم، یک دور تاریخ بغداد را مطالعه کردم، تاریخ بغداد روی طاقچه‌ی خانه‌شان بود، من دیدم 14، 15 جلد است یک جلدش را بردارم دیدم هر جلدی 700، 800 صفحه است. یعنی حدود ده هزار صفحه مطالعه می‌کند برای اینکه یک حدیث را پیدا کند. علامه امینی، یک کتابی می‌خواست، یک چیزی را می‌خواست چند تا کشور رفت تا کتابش را در هندوستان پیدا کرد، بعد خواست کتاب را بگیرد به هیچ نحوی به او ندادند فقط گفتند: شما اجازه داری از روی آن بنویسی. 6 ماه ایستاد روزی 18 ساعت نوشت. خیلی با زحمت. میرحامد حسین هندی، صاحب کتاب عبقات، حالا برای شادی روح اینهایی که زجر کشیدند و الآن نیستند یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

اینکه می‌گویم زیادی گوش بدهید، چون جای دیگر نخواهید شنید. ما یک رفیقی داریم حدود 20 سال است هند است. دکترای تاریخ است و آدم متخصصی در کار خودش است. ما هند رفته بودیم، خاطره‌ای نقل کرد و گفت، خیلی مهم بود. میرحامد حسین هندی، زیر آسمان شاید بشود گفت. شاید بشود گفت اولین کسی است که راجع به امیرالمومنین بیشترین زحمت را کشیده است. بیشترین زحمت را از نظر علمی شاید بشود گفت: میرحامد حسین هندی و صاحب الغدیر کشیدند. امام می‌فرماید: این کتاب میرحامد حسین هندی عبقات را باید علما چاپ کنند. حالا کار نداریم. ایشان نقل می‌کند یک کتابی می‌خواستم در هندوستان پیدا نشد. شهر به شهر گشتم تا حجاز آمدم. بین مکه و مدینه یک منطقه‌ای است به نام رابغ، آنجا همه اهل سنت هستند. این کتاب، کتاب مهمی بود. می‌گفت: رفتم دیدم من شیعه هستم، راهم نمی‌دهند. لباس‌هایم را عوض کردم، به اسم نوکر در خانه به آقا گفتم: اجازه می‌دهید من بیایم خادم شما شوم؟ مدت‌های طولانی به اسم نوکر در قالب یک نوکر، آنوقت شب‌ها این کتاب را رونویس می‌کرد. بعد وقتی برمی‌گردد در هند، در کشتی می‌گویند: کشتی سنگین است ممکن است غرق بشود. همه اثاثیه‌تان را بریزید. ایشان می‌گوید: من چیزی ندارم. دو سه تا کتاب است. می‌گوید: کتابت را باید بیاندازی. یا خودت بیفت یا کشتی غرق می‌شود. ایشان کتابش را در دریا می‌اندازند. آن کتابی که ماه‌ها در قالب نوکری نوشته. ایشان می‌گوید: وقتی دیدم جان من است، لخت شدم خودم هم در دریا پریدم. شنا بلد بودم. این کتاب را همینطور با دست داشتم، یک دستم هم به این قایق بود. همینطور رفتم، رفتم تا یک خرده طوفان آرام شد، من را بالا کشیدند، کتاب را هم کشیدند و آن کتابی که آب دریا خورده، آن کتابش الآن موجود است که پیداست این آب دریا است. یعنی با چنگ و دندان حفظ می کردند. حالا راحت می‌گوییم: برو بابا! ول کن بابا! از هرچه داریم نباید گذشت. این دندانی که ما داریم یازده رقم دندان پزشک در یازده رشته تخصص روی یک دندان کار می‌کنند. یازده رقم دندان، حالا شاید بیشتر شده باشد. چون این قصه برای یک سال و نیم، دو سال پیش است. که برای یک دندان یازده نوع دندان پزشک داریم. کارها را ساده نگیرید. از نانش گرفته تا کتابش، تا انقلابش، زحمت کشیده شده است. ما اگر بنشینیم، ریشه‌هایش را بررسی کنیم آنوقت قدردانی می‌کنیم که این عجب به اینجا بند است! بله، حدیثی که من می‌خوانم، به کتک‌هایی که بلال خورد بند است. به شکنجه‌های آزاده‌ها بند است. ما یک خرده دقت کنیم، صبر، خدا صابرین را دوست دارد. خدا با صابرین است. اجر به غیر حساب، آیه‌ی آخر. در هیچ عبادتی خدا نگفته: بی‌حساب اجر می‌دهم. مگر مربوط به صبر. همه‌ی پاداش‌ها حساب و کتاب دارد، ولی اجر صابرین بی حساب است. بی‌حساب است یعنی ما نمی‌توانیم حسابش کنیم. نه یعنی حساب از دست خدا رفته است.

3- صبر از خدا و در راه خدا

خوب، حالا نکاتی راجع به صبر. نکته‌ی اول اینکه 1- صبر را از او بخواهیم. قرآن می‌فرماید: «وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّه‏» (نحل/127) «وَ ما صَبْرُکَ» ای پیغمبر صبر تو نیست «إِلاَّ بِاللَّه» «إِلاَّ بِاللَّه» یعنی خدا باید کمک کند. خدا باید کمک کند. بعد هم نکته‌ی دوم اینکه، دوم: صبر برای خدا. بعضی‌ها یک دندگی می‌کنند فکر می‌کنند، نه این لجبازی می‌کند. می‌گوید: حالا که تو گفتی من، زن قهر می‌کند، خانه‌ی مادرش می‌رود. یا پسر قهر می‌کند خانه‌ی پدرش می‌رود. می‌گوید: نه! مقاومت کن! که چه مقاومت کند؟ برو آشتی کن دیگر! نه من می‌خواهم مقاومت کنم. چه مقاومتی کند؟ اینها یک دندگی است. لجبازی را با صبر قاطی نکنید. صبر آن است که خدا، در راه خدا اگر مقاومت کردی صبر است. وگرنه یک دندگی است. ما توده‌ای داشتیم، توده‌ی کمونیسم بود. سی سال هم زندان شاه بود. اما نباید گفت: واقعاً احسنت! تو از صابرین هستی! آقا یک عقیده‌ی انحرافی دارد، روی عقیده‌ی انحرافی‌اش لجبازی می‌کند. لجبازی و یک دندگی صبر نیست. قرآن می‌گوید: «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ» (مدثر/7) «لِرَبّ» اگر کار خدا بود، چون گاهی وقت‌ها به یک کسی می‌گویند: آقا نمازت غلط است. بی‌زحمت چون مسئله را بلد نبودی دو مرتبه بخوان. ای بابا! حوصله‌ات می‌رسد! 5 دقیقه حاضر نیست نمازش را تکرار کند. اما مثلاً چند ساعت پای فیلم می‌نشیند فیلم‌های بی‌خودی که آخر فیلم‌ها بگویند: چه چیز گیرت آمد؟ نمی‌تواند 5 دقیقه بگوید نتیجه‌ی فیلم چه بود؟ یک قصه‌ی خیالی! یعنی روی خیال، نه خیال… خیالات! اصلاً بعضی فیلم‌ها یک چیز درست می‌کنند اصلاً وجود خارجی ندارد. بعضی طرح‌ها و طراح‌ها و هنرمندان یک چیزی ارائه می‌دهند که اصلاً وجود خارجی ندارد. باید برای خدا باشد.

4- آزمودن صبر دیگران در مشکلات و سختی‌ها

حالا، مسئله‌ی سوم با صبر می‌شود آدم را شناسایی کرد. حدیث داریم اگر خواستی با کسی رفیق شوی، سه بار عصبانی‌اش کن، اگر فحش نداد با او رفیق شو. علامتش است. یک کسی دارد چرت و پرت می‌گوید. حوصله کن. در ذوقش… اَه! بس است دیگر نمی‌خواهد حرف بزنی. در ذوقش می‌خورد. آخر درست است حرفش به درد نمی‌خورد ولی حالا بگذار حرفش تمام شود. من بودم در یک جلسه‌ای که یک کسی بلند شده بود حرف می‌زد همه‌ی اینها که نشسته بودند می‌گفتند… (با نشان حرکت) فقط آن شخصیت آیت الله عظمی که آنجا نشسته بود، گوش داد، آخرش هم گفت که: طیب الله، احسنتم! گفت: بابا! حالا این با یک دل خوشی دارد مثلاًیک حرفی می‌زند حالا، یعنی حوصله نکردند سه دقیقه حرف‌های این را گوش بدهند. سه بار عصبانی‌اش کن، اگر فحش نداد با او رفیق شو. علامت است.

«حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرین‏» (محمد/31) قرآن می‌گوید که: ما امتحان می‌کنیم ببینیم صابر چه کسی است؟ غیر صابر چه کسی است؟ کسی که صبر بکند خدا بر او صلوات می‌فرستد. دو تا صلوات در قرآن داریم. ببینید شخصیت‌ها درجه و رتبه دارند. مثلاً بعضی‌ها را رئیس جمهور می‌رود فرودگاه. بعضی‌ها در حدی نیستند که رئیس جمهور فرودگاه برود. معاون اول می‌رود. یا یکی از وزرا می‌رود. یا جمعی از وزرا می‌روند. یا رئیس مجلس می‌رود. این درجه بندی دارد. رده‌بندی دارد. این سلسله مراتب در قرآن هست. بعضی کارها را خدا می‌گوید که: پیغمبر! تو «صلّ علیهم»، «صلّ علیهم» یعنی پیغمبر بر اینها درود بفرست. بر اینها صلوات بفرست. بعضی‌ها را می‌گوید: خودم بر اینها صلوات می‌فرستم. «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم‏» (بقره/157) «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم» آدم‌های پولداری که آدم خوبی هستند، می‌گوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» (توبه/103) از این پولدارها زکات بگیر، تو به آنها صلوات بفرست. پولدارهای خوب در حدی نیستند که خدا به آنها صلوات بفرستد. به پیغمبر می‌گوید: تو بر آنها صلوات فرست. اما انها که در جبهه و جنگ، «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» (توبه/155) آنها که در آب و آتش، در تلخی‌ها، مقاومت کردند، خدا می‌گوید: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ» «عَلَیْهِمْ» یعنی بر اینها در آب و آتش خوب هستند، «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم» ببین! صلوات من رب، صلوات از پیغمبر. سلسله مراتب است. اگر در رفاه آدم خوبی بود، پیغمبر صلوات می‌فرستد. اگر در آب و آتش و سختی‌ها خوب بود، خدا! این سلسله مراتب است.

5- جایگاه صبر در نظام دین و ایمان

خوب عرض کنم به حضور شما که مسئله‌ی دیگر «الصبر من الایمان کالرأس من البدن» صبر نسبت به ایمان مثل سر نسبت به بدن است. تکرار می‌کنم. «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْبَدَنِ» (بحارالانوار/ج9/ص202) یعنی کله چه جایگاهی دارد؟ بیشتر اعضای ما در کله است. بویایی، شنوایی، بینایی، چشیدن، دست مصنوعی می‌شود. پا مصنوعی می‌شود. کله مصنوعی نمی‌شود. کله خیلی نقش دارد. همه‌ی بدن در اختیار فرماندهی کله است. یعنی سر چه نقشی دارد؟ صبر یک چنین نقشی دارد. قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: بهشتی‌ها را می‌گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» فرشته‌ها به بهشتی‌ها می‌گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» (رعد/34) چون صبر کردید درود بر شما! نمی‌گوید: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صلَّیتم» یعنی به خاطر نماز، «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صُمتم»، «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما زَکَیتُم»، «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما حَجَجتُم» «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما تأمرون بالمَعرُوف» نه می‌گوید: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» یعنی کلیدی که شما بهشت آمدید، آن مقاومت شما بود. مقاومت! بچه بودیم در مدرسه می‌خواندیم «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی» هنوز هم هست؟ خوب!

6- صبر در همه حالات، خوشی‌ها و ناخوشی‌ها

صبر سه رقم است. صبر بر معصیت، صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت یعنی معصیت پیش می‌آید آدم باید خودش را نگه دارد. می‌خواهد فحش بدهد، خودش را نگه دارد. تحریک شده از نظر شهوت، خودش را نگه دارد. گرسنه‌اش است می‌خواهد بخورد، خودش را نگه دارد. این صبر بر معصیت است. پیش می‌آید گناه بکند، خودش را نگه دارد. این صبر بر معصیت است. صبر بر مصیبت، بچه‌اش از دنیا می‌رود. برادرش، خواهرش، پدرش، مادرش، مالش آتش می‌گیرد، می‌سوزد، ماشینش را… صبر بر مصیبت.

صبر بر طاعت، به این چادر هم گیریم. خدا کند یک مرجع تقلیدی پیدا شود بگوید: نماز صبح حلال است. نخوانید! آقا کسی نیست این خمس را ببخشد. حالا ما بدهکار هستیم. حالا یک کسی بگوید… دنبال یک مرجع می گردیم یا خمس را ببخشد یا نماز صبح را بگوید: نخواندی طوری نیست. یا بگوید: حجاب طوری نیست. دنبال او می‌گردیم. این صبر بر اطاعت است. اینها هم درجه‌اش فرق می‌کند. اگر صبر بر مصیبت بود، 300 درجه دارد. صبر بر اطاعت 600 تا، صبر بر معصیت 900 تا. معلوم می‌شود مهم‌ترین صبر‌ها این است که آدم می‌خواهد گناه بکند،جلوی خودش را بگیرد. مشتری ناشی است. کلاه سرش بگذار. بابا! دهان آدم پر از آب می‌شود.

7- دوری از بازی با احکام الهی

قرآن می‌گوید: به یهودی‌ها گفتیم: شنبه ماهی نگیرید. آنوقت ماهی‌ها روز شنبه می‌آمدند دائم ملق می‌زدند. اینکه می‌خوانم آیه‌ی قرآن است. «تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ» یعنی ماهی‌ها می‌آمدند، روز شنبه، «وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُون‏» روزی که سبت نبود. «سبت» با (سین) یعنی شنبه! روزی که شنبه نبود «لا تَأْتیهِمْ‏» (اعراف/163) روز شنبه ماهی‌ها می‌آمدند ملق می‌زدند، روز یکشنبه هم ماهی‌ها پیدایشان نبود. قرآن می‌گوید: این کار را کردیم ببینیم یهودی‌هایی که دهانشان پر آب می شود، دست می‌کشند یا نمی‌کشند. آنوقت یهودی‌ها چه می‌کردند؟ آمدند دیدند آخر نمی‌شود بگذریم. آمدند کنار این رودخانه حوض درست کردند. سوراخ کردند، حوض را به رودخانه. ماهی‌ها از این سوراخ می‌آمدند در حوض، در سوراخ را می‌گرفتند. آنوقت یکشنبه می‌آمدند ماهی می‌گرفتند. الآن هم یهودی‌ها این کار را می‌کنند. من پارسال ماه رمضان آمریکا بودم. مسلمان‌ها من را بردند، یکی از آنها گفت: اینجا بازار یهودی‌ها است. بعد گفت: من همسایه‌ی اینها هستم. گفت: شنبه‌ها مشتری که می‌آید، یهودی کلیدش را به من می‌دهد می‌گوید: برو مغازه را باز کن، هر قالی می‌خواهد به او بده. پولش را بگیر نگه دار. من یکشنبه می‌آیم پول را تحویل می‌گیرم. یعنی عین کاری که یهودی‌های چند هزار سال پیش می‌کردند، اصلاً نژاد اینها… مسلمان‌ها هم همینطوری هستند. مسلمانی که کلک بزند، آن هم خصلت یهودی‌گری دارد. کلک! البته همه‌ی یهودی‌ها اینطور نیستند. قرآن راجع به یهودی‌ها می‌گوید: «و منهم»  یعنی بعضی از آنها. نه همه‌ی مسلمان‌ها خوب هستند، نه همه‌ی یهودی‌ها بد هستند. یعنی باید حساب کرد که مثل خط‌های سیاسی. دانه دانه آدم‌ها را باید حساب کرد، این آقا این کلمه‌اش خوب است. این کلمه‌اش بد است. نمی‌شود گفت: ما جزء این جناح هستیم، پس همه زنده باد. جزء آن جناح نیستیم همه مرده باد! کیلویی برخورد نکنید. افراد را دانه دانه، کار به کار، ممکن است این آدم خوبی باشد ولی این آدم خوب چهار تا کارش هم غلط باشد. بالاترین صبرها، سه رقم صبر داریم. صبر بر معصیت، صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت. صبر بر طاعت همین روزه‌ای است که می‌گیریم. نزدیک غروب، ضعفمان می گیرد. خدا دوستمان دارد. چون گفته: می‌خواهم مهمانت کنم. کسی را که حمام می‌برند آب داغ سرش می‌ریزند، این بچه جیغ می‌زند اما مادرش دوستت دارد. چون می‌خواهم تمیزت کنم، می‌خواهم مواد زائد بدنت سوخت برود. می‌خواهم مزه‌ی گرسنگی را بچشی. می‌خواهم با این گرسنگی یاد قیامت بیفتی. می‌خواهم روحت لطیف شود. می‌خواهم اشکت جاری شود. اصلاً قرآن یک آیه دارد گاهی وقت‌ها می‌سوزانمتان تا اشک بریزید. «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون‏» (انعام/42) تضرع، «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون‏» هم «یَضَرَّعُون» داریم، هم «یتضرعون» داریم. یعنی گاهی زیر پایت را داغ می‌کنند که بروی. اگر زیر پایت داغ نشود، می‌ایستی. اخیراً می‌گویند: جاده‌ها صلاح نیست صاف باشد. چون اگر جاده صاف باشد راننده خوابش می‌گیرد. جاده ها را چنین و چنان کنید که راننده… گاهی وقت‌ها پیچ‌ها رمزش این است.

گاهی در یک اقدام چند رقم صبر است. مثل اینکه خداوند به ابراهیم می‌گوید: سر بچه‌ات را ببر. ابراهیم (ع) تا حدود 100 سالگی بچه‌دار نشده، بعداً خدا یک بچه به او داده، حالا کم‌کم بچه‌اش سیزده، چهارده سالش می‌شود می‌گوید که: سر بچه‌ات را ببر. باشد! خوب این چند تا صبر است. هم صبر بر اطاعت است. چون خدا می‌گوید. هم صبر بر مصیبت است. داغ بچه، بچه‌ای که من صد سال منتظرش بودم حالا با دست خودم؟ یعنی گاهی هم چند تا صبر با هم است.

8- صبر در مشکلات خانوادگی و اجتماعی

حالا، یکی از صبرها صبر بر بداخلاقی همسر است. این خانم شوهرش بد اخلاق است. باید صبر کند. فکر نکنیم اگر بگذریم، زندگی‌مان… گاهی وقت‌ها می‌گوید: حوصله‌ام نمی رسد. زندگی‌اش را از هم می‌پاشد. باید صبر کرد. یا شوهرش بد اخلاق است. یا شوهر گیر زن بد اخلاق می‌افتد. آن هم باید صبر کرد. قرآن بخوانم. به پیغمبر جسارت می‌کردند. می گفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی‏ ضَلالٍ» (اعراف/60) تو ضلال، «ضالین» یعنی منحرفین، تو منحرف هستی. می‌گفت: «لیس بی ضلال» نه من منحرف نیستم. به پیغمبر دیگر گفتند… عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «إِنَّا لَنَراکَ فی‏ سَفاهَه» (اعراف/66) «سفاحت» تو سفیه هستی، خلی. نمی‌گفت: خودت خل هستی. مادرت خل است. جد و آبادت خل است. تا می‌گفتند: خل هستی، می گفت: نه! من خل نیستم. نامه نوشتند به خواجه نصیرالدین طوسی، ظاهراً جسارت کردند. ای سگ، پسر سگ! ایشان گفت: در نامه نوشته‌ای بودی سگ پسر سگ، سگ با چهار پا راه می‌رود من و ابوی با دو پاه راه می رویم. یک آیت الله حق شناسی بود، در یکی از شهرهای فارس، چند تا از جوان‌ها از دستش عصبانی شدند. گفتند: برویم این را بشکنیم. گفتند: چه؟ گفت: برویم دو تا فحش به او بدهیم. گفتند: آخر پیرمرد، عالم، زشت است فحش بدهیم. حیا هم خوب چیزی است. گفت: به او بگوییم: به درد نمی‌خوری. به درد زمان… آخوند روز نیستی. تو به درد زمان ناصر الدین شاه می‌خوری. رفتند در خانه را زدند. پیر مرد آیت الله آمد گفت: سلام علیکم! بفرمایید! گفتند: آقا ما جوان‌های شهر، البته همه‌ی جوان ها نبودند. حالا دو سه تا جوان، آمدیم به شما بگوییم: شما به درد زمان امروز نمی‌خوری. تو به درد صد سال پیش می‌خوری. گفت: به جدم قسم به درد صد سال پیش هم نمی خوردم. بیا داخل چای بخوریم! (خنده حضار) نشکن است. بچه‌ی کوچولو! آمد کربلا دید پدرش را کشتند، او را بردند در اسارت کوفه و شام، به این بچه‌ی کوچولو گفتند: وضع چطور است؟ گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى‏» (بحارالانوار/ج45/ص110) به عدد دانه‌های شن، الحمدلله! بگوید: اِی… اِی… اِی! (حاج آقا حرکت گریه را نشان می‌دهد) نه هیچی نیست. این صبر است. بچه‌ی کوچولو روبروی چشمش پدرش امام حسین را شهید کردند، اسیرش کردند، آن سختی ها به عمه، در عین حال می‌گوید: به اندازه دانه‌های شن الحمدلله! مومن عزیز است یعنی نشکن است. نباید با یک حادثه ما بشکنیم. کنکور رد شدی. خوب رد شدی که رد شدی. یا سال دیگر می رویم، یا اصلاً از خیر دانشگاه می‌گذریم می رویم یک شغل دیگر. چنان می‌ماند انگار تمام آسمان‌ها به هم خورد. مریضی پیش می‌آید. بی‌پولی پیش می‌آید. بد اخلاقی پیش می‌آید. تصادف پیش می‌آید. باید… پیغمبر فرمود: هیچ پیغمبری به عدد من اذیت نشد. ولی صبر کردم. امیرالمومنین فرمود: 25 سال صبر کردم مثل کسی که تیغ در چشمش است. استخوان در گلویش است. فاطمه‌ی زهرا را انشاالله قسمت بشود، قسمتتان بشود، مدینه بروید. در زیارت نامه حضرت زهرا داریم «فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَه» (التهذیب/ج6/ص9) فاطمه جان خیلی صبر کردی. امام حسین صبر کرد و از همه بیشتر، امام حسن صبر کرد. خیلی صبر کرد. می‌آمدند می گفتند: السلام علیک… استغفرالله ربی و اتوب الیه! دل آدم می سوزد. گفتند: السلام علیک یا مذل المومنین! «مذل» یعنی تو مومنین را ذلیل کردی. امام حسن فرمود: نه! مصلحت بود. مثل من مثل خضر است که کشتی را سوراخ کرد. امام حسن چند رقم مشکل داشت. صبر بر بی‌وفایی دوستان. دوستانش بی‌وفا بودند. به او نارو زدند. جسارت زبانی به او می‌کردند. با خنجر آمدند پایش را بریدند. امام حسن می‌نشست و خطیب نماز جمعه به امیرالمومنین فحش می‌داد، و امام حسن می‌نشست نگاه می‌کرد. خیلی سخت است. خیلی سخت است. آخرش هم یک همسر کذایی که امام حسن را زهر داد. یعنی یاران بی‌وفا، جسارت زبانی، ترور با خنجر، شنیدن لعن پدر در خطبه‌ها، همسر ناباب،  وقت تمام شد.

خدایا! به آبروی امام حسن، قسمت می‌دهیم ایمانی به ما بده که در تمام مشکلات از تو جدا نشویم و صابر باشیم. خدایا! قرآن می‌گوید: «وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّه‏» (نحل/127) باید خدا کمک کند. خدایا! به همه‌ی افراد گرفتار مقاومت، صبر مرحمت کن، و مشکلشان را برطرف کن. «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِر» (مدثر/7) نه لجبازی و یکدندگی. خدایا مقاومت ما را بر اساس رضای خودت قرار بده نه به خاطر یکدندگی و لجبازی. معرفت ما را نسبت به ائمه‌ی ما روز به روز زیادتر بفرما. به خانواده‌هایی که الآن گرفتار هستند، خانواده‌های شهدا، جانبازان، اسرا، افرادی که بیمار دارند، فقر دارند، بچه‌ی مشکل‌دار، عروس مشکل‌دار،‌ داماد، در هر خانه‌ای یک رقم مشکلی هست. بعضی خانه‌ها چند رقم مشکل است. خدایا عیدی تولد امام حسن را رفع مشکلات از مشکل‌داران بفرما. آنچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی همه را برای همه‌ی ما مقدر بفرما. بی‌صبری‌هایی که کردیم، یک خرده حالا دستش بریده شده باید نمازش را با وضوی جبیره بخواند. برو حوصله‌ام نمی‌رسد. بعداً می‌خوانم. سالم می‌شوم قضا می‌خوانم. یعنی یک خرده بُرش… خوب بابا بُرش که نمی‌توانی به خاطر اینکه دستت برید نماز نخوانی. باید وضوی جبیره بگیری، از پیشنماز تلفن کن بپرس. سر یک چیز جزئی یا از نماز می‌گذریم، یا از حجاب می‌گذریم. یا از همسر می‌گذریم. یا از بچه می‌گذریم. یا خیلی سریع، خدایا بی‌صبری‌هایی که تا حالا کردیم، به گناه افتادیم، گذشته‌ی ما را ببخش و بیامرز.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment