شیوه‌های دعوت به راه حق -2

 بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته
 الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.

بحثی را داریم تحت عنوان شیوه برخورد و شیوه دعوت. اسلام دعوت به خیر را واجب می‌داند در اولین آیاتی که بر پیغمبر نازل شد فرمود «تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» العصر/3 یعنی بعد از آنکه خودت ایمان آوردی ایمان قلبی کافی است؟ نه «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» العصر/3 همه کارهایت هم باید صالح باشد تازه می‌گوید باید سفارش به حق کنی. تواصی باب تفاعل است یعنی همه نیاز داریم اینطور نیست که یک قشری واعظ باشند یک قشری نباشند خود واعظ را باید به او نامه داد که آقا اینجا منبر طول کشید اینجا حدیث را خواندی سندش را نگفتی اینجا مراعات نشد چون ما هم که منبر می‌رویم به شدت نیاز به تذکرات داریم همه به هم تذکر دوستانه بدهیم دعوت به حق کنیم افرادی هستند همسایه هستند به او می‌گویی آقا من همسایه شما هستم کتابی دارم توی خانه کتابهایی دارم این لیست آن است اگر خواستی مطالعه کنی من این کتاب را به شما هدیه می‌دهم بعد از یک ماه به من پس بده همدیگر را سفارش به حق کنیم و سفارش کنیم که اگر توی این حرفها یکمرتبه یک کسی گفت به تو چه مگر فضولی «وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» العصر/3 حوصله کن نگو آقا من رفتم گفتم حالم را گرفتند اگر حال تو را گرفتند از پیغمبر‌ها که بالاتر نیستیم پیغمبر را خدا به آنها می‌گوید «قل» به مردم بگو بعد می‌گوید «و إن تولوا» یعنی ممکن است گوش ندهند تو حرفت را بزن یک درصد هم گوش بدهند ما موفق هستیم بالاخره نمی‌شود که یک تریاکی سالی چند نفر را تریاکی کند من نماز خوان سالی یک نفر را نماز خوان نکنم روز قیامت پهلوی پیغمبر و شهدا و خدا خجالت می‌کشیم بس است دیگر حالا پهلوی تریاکی‌ها هم خجالت بکشیم؟ که تریاکی بگوید من در راه خودم تولید داشتم تو در راه خودت تولید نداشتی ما دیگر روز قیامت پهلوی تریاکی‌ها حال نداریم شرمنده بشویم.
1- دعوت به راه حق، وظیفه دینی است
 منتهی این شیوه می‌خواهد من توی این جلسه خدا لطف کند حقی را به زبان ما جاری کند.
«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» النحل/125 دعوت کن به راه خدا، امر است و امر مال وجوب است مگر اینکه قرینه‌ای داشته باشیم که واجب نیست شیر یعنی شیر اما اگر قرینه داشت که مثلا توی حمام شیر دیدیم شیر که توی حمام نمی‌آید لابد مرد شجاع است اگر توی حمام باشد آدم می‌گوید مراد مرد شجاع است اما اگر توی حمام را نگویی خود شیر یعنی همان حیوان درنده، اینجا دلیلی نداریم پس واجب است نگوئیم به ما چه عیسی به دین خود موسی به دین خود این حرف غلط است نگوییم من و او را توی یک قبر. . . یاسوج این حرفها را می‌گویند؟ کاشان ما می‌گویند می‌گویند من و او را توی یک قبر نمی‌گذارند هر کاری می‌خواهد بکند به ما چه؟ (چطور فیلم‌های هرزه‌شان را می‌آورند لب مرز رها می‌کنند و می‌روند چطور سی دی مجانی می‌دهند که بچه‌های ما را. . . چطور فرمول پپسی را به ایرانیها یاد نمی‌دهند و به هیچ کشوری یاد نمی‌دهند چطور فرمولهای علمی اف شانزده را یاد نمی‌دهند اما مواد مخدر را برای ما می‌فرستند عکس سکس را برای ما می‌فرستند آنچه باعث تزلزل و سستی عقاید است توی اینترنت برای ما پخش می‌کنند چطور آنها دزد فکر ما دزد ناموس ما دزد ارزشهای ما هستند آنوقت شما می‌گویی. . .) آنها می‌آیند توی آستین ما پسر و دختر ما را می‌دزدند فکرش را می‌دزدند روحش را می‌دزدند آنوقت من و شما بی تفاوت باشیم؟ نمی‌شود باید دعوت کنیم.
2- دعوت به سوی خدا، نه خود
 دعوت هم سلیقه شخصی نباشد به راه خدا نمی‌گوید(ادع الی قبیله) دعوت به قبیله و دعوت به سلیقه و دعوت به حزب و خط سیاسی اینها هیچکدام سبیل رب، راه خدا نیست دعوت به راه خدا باشد.
راه خدا هم عرفان و خانقاه و اینها نیست راه عرفان همان راهی است که امیر المومنین داشته تا امام زمان(علیهما السلام) امام زمان هم فرموده وقتی من نیستم مجتهد به دو شرط یکی اعلم باشد یکی هوی و هوس در وجودش نباشد آن راه خداست، راه دعوت فرق می‌کند اگر مردم تحصیل کرده هستند حکمت و استدلال حکمت یعنی حرف محکم و مستدل اگر مردم خیلی فکری و عملی نیستند که از راه استدلال باشد از راه موعظه اگر مخالف هستند اصلا بیگانه است جدال، موعظه به شرط اینکه حسن باشد جدال به شرطی که احسن باشد حکمت یعنی استدلال که حسن و غیر حسن ندارد از دَم تا دُم همه‌اش خوب است اما موعظه دو تا برگ دارد موعظه می‌شود موعظه بد باشد یا خوب می‌گوید از آن موعظه خوبها یعنی خود گوینده به حرفهایش عمل کند که آدم بگوید راست می‌گوید(اولئک هم الصادقون) جدال احسن چون این خودی است خودی مثل آب می‌ماند با یک قاشق شکر شیرین می‌شود اما مخالف ترش است تلخ است اینرا باید شکرش را زیاد کنیم تا بیاید با ما ولذا جدال را گفته أحسن موعظه را گفته حسن، خوب حالا راه دیگری نیست؟ می‌گوید خدا بهتر می‌داند که اگر کسی بناست بیاید توی راه از یکی از سه راه است که خدا که خلق کرده می‌داند چی آفریده گفته اینهایی که من آفریده‌ام سه دسته هستند یک دسته از طریق حکمت یک دسته از طریق موعظه یک دسته از طریق جدال اینها می‌آیند توی راه یعنی خواهش می‌کنم چهارمی را خودت روی آن نگذار.
3- همه ما نیاز به موعظه داریم
همه نیاز به موعظه داریم دیشب از کامپیوتر کلمه(عظنی) را زدیم اینقدر(عظنی) داریم که همه به هم می‌گفتند موعظه کن من را، انسان گاهی وقتها نیاز دارد که کسی برایش حرف بزند نیاز دارد کسی با او ارتباط عاطفی برقرار کند گاهی وقتها هم که یک تلفن به کسی می‌کنی زیر و رو می‌شود ارتباط عاطفی هم غیر از ارتباط اینترنتی و خطبه نماز جمعه و منبر و اینها است من خودم توی تلویزیون سخنرانی میلیونی دارم اما بعد از بیست و پنج سال به این نتیجه رسیدم که گاهی خانه یک نفر می‌رویم پنج دقیقه با یک نفر حرف می‌زنیم اثر آن پنج دقیقه از اثر آن میلیون بیشتر است گاهی یک دانشجو را باید خصوصی توی دفتر رئیس دانشگاه با او حرف زد گاهی وقتها امام جمعه باید خصوصی با یک نفر صحبت کند مقام معظم رهبری از خانواده شهدا تجلیل می‌کند اما گاهی می‌رود خانه خانواده شهدا آن ده دقیقه حسابش با آن سخنرانی میلیونی فرق می‌کند.
امام صادق فرمود شخصی به امام حسین(علیهما السلام) گفت(عظنی بحرفین) یک موعظه دو کلمه‌ای به من بگو(فکتب الیه من حاوی امراً بمعصیــ? الله کان افوت لما یرجوا و اسرع لمجیء ما یحذر) یعنی اگر خواسته باشی مشکلاتت را با گناه حل کنی بیشتر به دردسر می‌افتی یعنی هیچوقت از راه گناه مشکلت را حل نکن بگو دروغ بگویی بلکه این قلم گیرم بیاید مثلا خرجی بچه هایت را از راه دروغ می‌خواهی؟ همه دروغ‌ها را که گفتی ده میلیون جمع کردی لقمه حرام به بچه‌ای می‌دهی بچه‌ات از لقمه حرام بزرگ می‌شود یک دسته گلی آب می‌دهد که ده میلیون هم باید روی آن بگذاری که جنایت بچه‌ات را. . . با دروغ پول جمع کردی جهازیه خریدی برای دخترت دامادت بلایی سر دخترت می‌آورد که آن جهازیه ده میلیونی حاضر می‌شوی همه‌اش به هم بریزد یعنی آنچه پول دادی هوا می‌رود. امام حسین فرمود کسی که می‌خواهد با گناه مشکلش را حل کند هیچوقت به جایی نمی‌رسد و اگر هم به جایی برسد خدا خوب که گرفت همه را واژگون می‌کند، با تقلب نمره بیست آوردی بعد توی استخدام گیج می‌شوی آن آقا با صداقت نمره شانزده آورد بخاطر صداقتش گره هایش باز می‌شود «وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى» اللیل/6 «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى» اللیل/7 اگر کسی تقوا داشته باشد تاب کارش را باز می‌کنم «وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى» اللیل/8 اما اگر کسی اهل بخل باشد بی تقواها را ببیند بی تفاوت باشد گرسنه‌ها را ببیند و بی تفاوت باشد «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى» اللیل/10 کارش را تاب می‌دهم بسیاری از ما که کارمان تاب می‌خورد باید ببینیم کجا گناه کرده‌ایم حرف امام حسین(علیه السلام) است.
4- موعظه جبرئیل به پیامبر اسلام
پیغمبر اسلام به جبرئیل فرمود(عظنی) تو فرشته هستی موعظه کن گفت(یا محمد عش ما شئت) هر چی می‌خواهی زندگی کن(فانک میت) چند روز دیگر می‌میری هر چی می‌خواهی یعنی اگر می‌دانی می‌میری یک خورده آرام‌تر(وحبب ما شئت) هر که را می‌خواهی دوستش داشته باش(فانک مفارقه) آن هم رهایش خواهی کرد(واعمل ما شئت) هر کاری می‌خواهی بکن(فانک ملاقیه) همین با عملت ملاقات خواهی کرد(شرف المؤمن صلاته بالیل و عزه کفه عن أذی الناس) فرمود شرف مومن نماز شب است عزتش هم این است که مردم آزاری نکند هر کسی را می‌خواهی دوستش داشته باشی فکر این هم باش که یک زمانی از او باید جدا بشوی(یعنی جوری او را دوست داشته باش که جدا شدنت. . . از اول جوری باش که هر جوری شد، شد، سرنگون نشوی مثل کلمه ورامین اگر همه‌اش بود اسم شهر است واو آن رفت خوب رفت که رفت می‌شود رامین اسم یک دانشمند است راء آن هم رفت خوب رفت که رفت می‌شود می‌گویند فلانی آدم امینی است باز معنا دارد الف آن هم رفت که رفت می‌شود مین وسلیه‌ای جنگی است مین آن هم رفت خوب رفت که رفت می‌شود ین واحد پول است یاء آن هم رفت خوب رفت که رفت می‌شود نان همان که می‌خوری می‌گوید جوری برنامه ریزی کن که اگر پستی و بلندی پیش آمد سرنگون نشوی کلمه والله هم همینطور است اگر همه‌اش بود می‌شود قسم واو آن رفت می‌شود الله الف آن رفت می‌شود لله لام آن رفت می‌شود لله چون تشدید دارد لام آن رفت می‌شود له لام آن هم رفت می‌شود هو یعنی او، می‌گوید جوری برنامه ریزی کن. . . آخر بعضی‌ها برنامه ریزیشان جوری است که اگر یک کسی کمکش نکند سرنگون می‌شود انسان باید یک جوری باشد هر که رئیس جمهور شد هر که وزیر شد هر که استیضاح شد اصلا اینطور نباشد که با بهار کسی بهار بشود با پائیز کسی پائیز بشود خودت یک کسی هستی با کسی جوری علاقه داشته باش که اگر. . . ساختمان را از طبقه اول جوری بساز که اگر پول داشتی چند طبقه بسازی پول هم نداشتی. . . جوری بنایی نکنی که یک مهندس دیگر بیاید بگوید این ساختمان باید از ریشه خراب کرد یعنی پایه گذاری در نوشتن کتاب. . .) ما گاهی وقتها چنان بند می‌شویم به کس که اگر او با ما قهر کند ما سکته می‌کنیم بند می‌شویم به تشکیلاتی که اگر او سقوط کند همه‌مان سقوط می‌کنیم.
آیت الله العظمی شیرازی در کربلا من بچه بودم او را دیده بودم پدر آیت الله حاج آقا محمد شیرازی که دو سه سال پیش مرحوم شد پدر ایشان در کربلا بود استادمان می‌گفت از ایشان پرسیدند که اگر هفت روز دیگر از دنیا بروی چه می‌کنی؟ یعنی یک مخبر صادق به شما خبر بدهد که شما هفت روز دیگر شما زنده نیستی می‌گفت ایشان گفت کارهایی که می‌کنم همان کارهایی می‌کنم که از اول کرده‌ام از اول نوجوانی جوری زندگی کردم که برای هر کاری دلیل داشته باشم و مطمئن باشم که خدا راضی است ولذا اگر به من بگویند می‌میری هیچ ناراحت نیستم آدم هست که اگر به او بگویند از این اتاق برو آن اتاق خوابش نمی‌برد یعنی همچین به میز چسپیده که. . . این خیلی مهم است که انسان اسیر کسی نباشد.
5- موعظه امیرالمؤمنین به یارانش
 نوف می‌گوید که گفتم یا علی(عظنی) فرمود(أحسن یحسن علیک) می‌خواهی مردم به تو خوبی کنند تو به مردم خوبی کن آقا این سنگ را توی جاده بردار ممکن است این سنگ لاستیک یک ماشین را بترکاند چشمش کور به ما چه؟ وزارت راه بر خواهد داشت بی خیال رد می‌شود یک خورده که رد می‌شود ماشینش به سنگ می‌خورد لاستیکش می‌ترکد می‌خواهی لاستیک تو نترکد جلوی ترکیدن لاستیک مردم را بگیر. پیرزنی توی محله‌تان هست می‌روی چیزی بخری برای او هم بخر فردا پیر می‌شوی برایت می‌خرند گفت یک دیگر هم بگو فرمود(اجتنب الغیبه فانها إدام کلاب) از غیبت دوری کن خوراک سگ‌ها است اگر کسی راحت غیبت می‌کند این پیداست که یک مشکلی توی وجودش هست هارون الرشید به امام کاظم(علیه السلام) گفت من را موعظه کن، فرمود(ما من شی تراه عینک لا و فیه موعظه) تو می‌خواهی یک چیزی یاد بگیری به هر چی نگاه می‌کنی موعظه است همین تخت موعظه است دیروز کسی دیگر روی تخت نشسته فردا یک کسی دیگر خواهد نشست دو روز که هستی بد مستی نکن. یک کسی آمد پهلوی من گفت آقای قرائتی می‌شود که یک دلیلی برای خداشناسی بگویی گفتم خودت گفت من گفتم بله، هر وقت شک در خدا کردی یک نگاه به خودت بکن من هستم یا نیستم خوب هستم تو که هستی خودت خودت را ساخته‌ای؟ نه، چون اگر خودم خودم را ساخته بودم هم جوری می‌ساختم که خشگل‌تر بشوم هم مریض نشوم پیر نشوم پس یک قدرتی باید من را بسازد همان خداست.
یک کسی گفت آقای قرائتی انگشترت را به من بده گفتم چرا؟ گفت می‌خواهم تا به آن نگاه کنم یادت بیفتم گفتم به نمی‌دهم تا دیدی نیست یاد من بیفت! شما اگر می‌خواهی موعظه ببینی همین‌ها که دور تو هستند موعظه هستند. عمر به ابوذر گفت موعظه کن(ارض بالقوت و خف الفوت واجعل صومک الدنیا و فطرک الموت) یعنی به مقدار قوتت راضی باش خیلی به فکر جمع کردن نباش عمربن عبدالعزیز به حسن بصری گفت من را موعظه کن. . . موعظه‌هایی هست که. . . همه نیاز به موعظه داریم حتی امیرالمومنین گاهی به اصحابش می‌گفت من را موعظه کنید من از استادمان پرسیدم که آقا این یعنی چه؟ واقعاً امیرالمومنین نمی‌دانست ایشان گفت این سوالی که تو از من کردی من هم از استادم کردم استام گفت هر عضوی یک عبادتی دارد اگر آدم همه‌اش بگوید و حرف حق نشنود عبادت گوش او از بین می‌رود زبانش عبادت کرده ولی گوش هم عبادت است عبادت زبان گفتن حق است عبادت گوش شنیدن حق اگر یک کسی دائماً بگوید و حاضر نباشد که بشنود این زبانش عبادت کرده اما از عبادت گوش محروم است.
6- موعظه‌های خداوند به پیامبرانش در قرآن
خدا به پیغمبرش موعظه می‌کند «أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنْ الْجَاهِلِینَ» هود/46 پارتی بازی ممنوع نوح به پسرش گفت خدا اراده کرده کفار را غرق کند ایمان بیاور سوار شو گفت من ایمان نمی‌آورم و سوار نمی‌شوم بالاخره وقتی آب از زمین و آسمان جوشید بنا شد کفار غرق بشوند گفت خدایا پسرم را نجات بده فرمود یعنی چه؟ پارتی بازی ممنوع نور چشم بازی ممنوع پسر پیغمبر هم چون خلاف کرده باید غرق بشود ما با کسی شوخی نداریم«أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنْ الْجَاهِلِینَ» من موعظه می‌کنم که تو از جاهلین نباشی پیداست هر کس نور چشم بازی کند جاهل است ولو در هر رده علمی باشد تمام کسانی که تحصیل کرده که حق را نادیده بگیرند بخاطر همسایگی فامیلی دست به یک کار بزنند جاهل هستند خداوند به نوح گفت جاهل نباش، مگر نوح چه کرده بود؟ فقط گفت پسرم فرمود نه، «قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» هود/46 جاهل کسی نیست که مدرک نداشته باشد ممکن است دکترا و آیت الله باشد فوق لیسانس باشد اما در نمره دادن در سرباز گرفتن در گزینش پارتی بازی کند اگر پارتی بازی کند طرف جاهل است ولو هر رشته علمی باشد(خیلی جالب است خدا به نوح می‌گوید جاهل نباش برای اینکه نوح می‌خواهد پارتی بازی کند نور چشم بازی کند.)
موعظه را خیلی سبک بگیرید «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ» سبأ/46 من یک کلمه به تو می‌گویم یعنی موعظه را طولانی نکن امام علی موعظه هایش کلمات قصار بود بعد نامه‌هایی که می‌نوشت به استاندارها بعضی نامه‌ها یک صفحه دو صفحه چند صفحه مثلاً بالاترین نامه‌ها نامه به مالک اشتر است که مثلا پنج شش صفحه است(ماشاالله بعضی از این ایرانیها برایشان مشکلی پیش می‌آید نامه می‌نویسد شانزده صفحه بعد هم رونوشت به وکیل و وزیر حتی یکی نامه نوشته بود رونوشت شماره پانزده علامه محمدتقی جعفری جهت پیگیری هر چی می‌خوانیم آخر علامه جعفری این کار اجرایی ندارد ایشان توی تلویزیون دیده بود گفته بود احتیاطاً یک رونوشت هم. . . یکی دیگر نامه نوشته بود که رونوشت عزرائیل، جبرئیل، به همه فرشته‌ها خطاب کرده بود که بیا نامه من را بخوان حالا چیه؟ مثلاً عدس گران شده پیاز گران شده یک مشکل شخصی داشته.) «أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ» یعنی حرف که می‌زنید دو تا کلمه حرف بزنید تمام شد خلاصه خود خدا واعظ است.
7- موعظه لقمان به فرزندش در قرآن
 مسئله موعظه توی مسائل خانوادگی موعظه لازم است پدر بنام لقمان به پسرش می‌گوید که «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ» لقمان/13 وعظ یعظ فعل مضارع است مال استمرار است یعنی پدر باید موعظه‌اش مستمر باشد آقا ببین یک مرتبه به او گفتم گوش نداده دیگر با من حرف نزن بابا قند سفت را وقتی می‌شکنند ده بیست بار می‌زنند تا بشکند چوب سفت را هی تبر می‌زنند تا بشکند نگو من یک قرص به او داده‌ام خوب نشده بابا اینقدر باید بروی دکتر تا خوب بشود با یکبار و دو بار نه موعظه باید دائمی باشد موعظه خانوادگی مهم است.
«فَعِظُوهُنَّ» النساء/34 در قرآن داریم که اگر زن و شوهر برایشان مسئله‌ای شد مثلا زن ناشزه در آمد خرجی را می‌گیرد اما به وظیفه‌اش عمل نمی‌کند قرآن می‌گوید اول خانم را موعظه کنید خانم چرا اینطور می‌کنی؟ نگذارید به بیرون بکشد خودتان بین خودتان حل کنید. نمی‌خواهد با من حرف بزنی این آقا آمده من را موعظه می‌کند این حرفها نیست چه اشکالی دارد که بچه به بزرگ موعظه کند حضرت ابراهیم به عمویش گفت(یا ابت) پدر جان اینها غلط است چهار تا(یا ابت) اشکال دارد که دختر کوچولو به مادرش بگوید مادر جان این حرفی که تو زدی زشت بود برو تو دیگر حرف نزن خانم حرف می‌زند می‌گوید زن که حرف نمی‌زند چرا زن حرف نمی‌زند؟ خیلی از زنها عقل‌شان بیش از مردهاست زن حرف نمی‌زند. . . هد هد یک پرنده است آمد به سلیمان(علیه السلام) گفت من یک چیزی می‌دانم که تو نمی‌دانی «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ» النمل/22 من علم دارم به چیزی که تو هم بلد نیستی گفت داشتم پرواز می‌کردم از یک کشوری دیدم مردم آنجا خورشید پرست هستند پادشاه آنها خانم است عجب این هدهد پرنده فهمید که خورشید پرستی باطل است پرنده حق و باطل را فهیمد و پرنده زن و مرد را فهمید که خانمی پادشاه است شغل هم فهمید که این خانم شاه است تخت هم فهمید «وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ» النمل/23 فهمید این تخت است یعنی نه علم به کلیات دارد علم به جزئیات هم دارد بعد هم فهمید که این انحراف را به کی بگوید توی آن همه جمعیت آمد به سلیمان گفت کارشناسی کرد خیلی ساده نگیرید کلاغ آمد چیزی را زیر خاک کرد به هابیل و قابیل گفت که مرده را زیر خاک کن چه اشکالی دارد که آدم چیزی را یاد بگیرد به ما گفته‌اند وفا را از سگ یاد بگیرد به ما گفته‌اند سحر خیزی را از خروس یاد بگیرید به ما گفته‌اند آشتی کردن را از بچه‌ها یاد بگیرید بچه‌ها ساعت هشت قهر می‌کنند ساعت هشت و نیم آشتی می‌کنند مادر بزرگش هشت ماه است که با همسایه قهر است می‌گوید توی عروسی زهره خانم به من گفتند برو توی مینی بوس بنشین به او گفتند برو توی سواری من چی کمتر از او دارم؟ یک خانم بزرگ بخاطر مینی بوس هشت ماه قهر است‌ام بچه نه، هشت قهر می‌کند هشت و نیم آشتی می‌کند اشکال ندارد که آدم آشتی را از بچه یاد بگیرد سحر خیزی را از خروس یاد بگیرد وفا را از سگ یاد بگیرد کلاغ معلم چند میلیارد بشر است چند میلیارد بشری که دفن شده‌اند معلم همه‌شان کلاغ است چه اشکالی دارد آقا فکر می‌کند چون دانشجو است دبیرستانی حق ندارد که با او حرف بزند فکر می‌کند فوق لیسانس است دبیرستانی حق ندارد با او حرف بزند فکر می‌کند من حجـ? الاسلام هستم کت و شلواری حق ندارد با من حرف بزند این خبرها نیست همه‌مان نیاز داریم(خدا رحمت کند امام را یک نامه‌ای برایش. . . وقت تمام شد؟ خیلی خوب قصه امام را یادم بیندازید که جلسه بعد بگویم.)
خدایا روحیه تکبر را از ما دور کن هم حق بگوئیم هم حق دیگران را پذیرا باشیم(الهی آمین).
 والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته

Comments (0)
Add Comment