شرایط قبولی عمل

1- تقوا و پروا از خدا
2- بازدید امام رضا علیه‌السلام از زائران واقعی
3- رسیدگی به محرومان، شرط قبولی عبادات
4- آزار همسر، مانع قبولی عمل
5- کسب مال حرام، مانع قبولی عمل
6- ولایت امیرمؤمنان، شرط قبولی عبادات
7- پذیرش حاکمیت باطل، مانع قبولی عمل

موضوع: شرایط قبولی عمل
تاریخ پخش: 19/03/97
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

 بحث ما در چند جلسه درباره این است که عمل قبول شود یا رد شود. چه چیزهایی باعث می‌شود عمل قبول شود و چه چیزهایی باعث می‌شود عمل رد شود؟ در اینکه چه کسی قبول است و چه کسی مردود است و چه کسی رفوزه است، قرآن یک آیه دارد می‌فرماید: «انما یتقبل الله…» قاری: «قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (مائده/27) این آیه قرآن است یعنی اگر تقوا بود کارها قبول است.
1- تقوا و پروا از خدا
من دو خاطره از یکی از علمای بزرگ سراغ دارم. یکوقتی هم گفتم ولی من بحث‌هایی که چند سال می‌گذرد تکرار می‌کنم. باید هم تکرار شود چون نسل‌ها عوض می‌شود، مخاطبین، شبکه‌ها، علاوه بر اینکه اگر آدم حفظ هم هست، تذکرش مهم است. آن عالم حاج آقا مصطفی بهشتی شوهر همشیره دکتر بهشتی، شهید مظلوم از علمای محترم اصفهان بود، با جمعی از اصفهانی‌ها گفتند: کربلا برویم. رفتند کرمانشاه و قصر شیرین و مرز، رئیس گمرک به این آقای بهشتی که از علمای اصفهان بود، گفت: من می‌خواهم زنت را ببینم. گفت: زن ما را یک خانم بیاید ببیند! گفت: نه می‌خواهم عکس خانمت را با شکل او تطبیق کنم. ببینم این خانم همان است که در عکس است یا نه؟ گفت: طوری نیست، یک خانم بیاید ببیند. گفت: نه، من باید خودم خانم تو را ببینم. این سید غیور به غیرتش برخورد و گفت: نمی‌گذارم. گفت: من هم نمی‌گذارم کربلا بروید، گفت: نمی‌روم. همراهان ایشان همسفرها آنها همه زنشان را نشان دادند و رئیس گمرک هم یک نگاهی به خانم اینها کرد و یک نگاهی به عکس کرد و گفت: بروید. ایشان مقاومت کرد و اینطور که در ذهنم است، سه روز ایشان در گمرک ایستاد و بعد رویش را به کربلا کرد و گفت: السلام علیک یا أباعبدالله! من احساس کردم این رئیس گمرک یک لجبازی دارد برای اینکه زن مرا ببیند، حالا یا چون علم و روحانی هستم یا چون سید هستم، یا چون سنی از من بالا آمده است. اصرار داشت و من هم از همین‌جا سلام می‌کنم. ایشان از قصر شیرین برگشت به کرمانشاه آمد منزل آیت الله اشرفی شهید محراب. گفت: حاج آقا شما زود برگشتی؟ گفت: گیر یک رئیس گمرک افتادیم، گفت: می‌خواهم خانمت را ببینم، غیرت من هم اجازه نداد و برگشتیم. بعد از کرمانشاه می‌آید و کم کم به اصفهان می‌رسد و رفیق‌هایی که به کربلا می‌روند از کربلا برمی‌گردند. دسته جمعی خانه ایشان می‌آیند. می‌گویند: آیت الله بهشتی ما آمدیم یک معامله بکنیم. گفت: چه؟ گفت: همه ما اصفهانی‌ها ثواب کربلای رفته را به تو می‌دهیم، تو کمک کنید… ثواب کربلای… با هم بگویید… نرفته را تقسیم کنید.
از این معلوم می‌شود یک صحنه‌ای پیش آمده که آنها باور کردند آن کربلا نرفتن ثوابش بیش از این کربلا رفتن است. گاهی انسان به مشهد می‌آید. از اول دروغ می‌گوید. بچه‌ات چند سالش است؟ باید بگوید: یازده ساله است، می‌گوید: هفت ساله است. برای اینکه پول بلیط را نصف بدهد. می‌گوید: اتاق چند تخته می‌خواهید؟ می‌گوید: ما دو تا هستیم و دو تا بچه. بعد می‌بینی پنج تا بچه دارد. در خرید و سوغاتی و زیارت و برخوردها، کم تقوایی می‌شود. همین عالم بزرگوار که من با پسرش، ایشان ضمناً پدر دو شهید هم هست. همین عالم بزرگواری که از مرز برگشت. ایشان یک صحنه دیگر هم دارد که من از پسرش شنیدم.
2- بازدید امام رضا علیه‌السلام از زائران واقعی
پسرش امام جمعه موقت اصفهان بود. روز بیست و یکم ماه رمضان، روز شهادت حضرت علی در خانه رفتند. آقازاده ایشان که امام جمعه موقت بود آمد و دم در خانه چند گلوله زدند و او را کشتند. یک بچه دو ساله هم بود او را هم کشتند. روز بیست و یکم ماه رمضان، روز شهادت حضرت امیر دم در امام جمعه موقت اصفهان او را شهید کردند که ایشان پسر این آقایی است که گفتم از مرز برگشت. آقازاده‌اش می‌گفت. ما با آقازاده‌اش خیلی سال همشاگردی و رفیق و مأنوس بودیم. این خاطره را من از پسرش شنیدم. همین پسری که بیست و یکم شهید شد و پدرش از قصر شیرین برگشت. گفت: پدرم مریض شد و یک شب دیدم در حال احتضار است و مثل اینکه نفس‌های آخر را می‌کشد و من بالای سرش بودم. نفس آخر را کشید، من ساعتم را دیدم مثلاً دوشنبه 2:27 دقیقه بعد از نصف شب، نوشتم. یک کاغذ نوشتم و در جیبم گذاشتم و در اتاق هم احدی نبود. منقلب و گریه و توسل و قرآن و تا صبح که شد به فامیل‌ها گفتم: دیشب بابا سحر جان داد! همین که از قصر شیرین برگشت، جان داد. چون عالم ربانی بود و محبوب بود، تشییع جنازه خوبی شد، کفن و دفن و ختم و مراسم که تمام شد، می‌گفت: یک جوان به من رسید و گفت: شما پدرتان حاج آقا مصطفی بهشتی است؟ گفتم: بله، گفت: دوشنبه 2:27 دقیقه بعد از نصف شب جان داد؟ می‌گفت: مچش را گرفتم. گفتم: شما که باشید؟ چون خواهر و برادر من هم خبر ندارد، می‌دانند دیشب سحر اما چه ساعت و چه دقیقه‌ای را فقط خدا می‌داند، احدی در اتاق نبود. شما که باشی؟ گفت: من یک مسلمان هستم. گفت: نه، بگو که هستم! بعد از اینکه خواهش کرد بگو، گفت: من یک جوانی هستم و خواب دیدم به حرم امام رضا رفتم، تا وارد شدم… دیدم امام رضا از حرم بیرون می‌آید. گفتم: آقا کجا می‌آیی؟ ما به زیارت آمدیم. گفت: هرکس با اخلاص به زیارت ما بیاید، لحظه جان کندن ما بازدید می‌رویم. حاج آقا مصطفی بهشتی از علمای اصفهان است، [با حالت گریه] الآن دقیقه آخر عمرش است. باش من بروم اصفهان و برگردم. جوان می‌گفت: من نمی‌دانم حاج آقا مصطفی بهشتی که بود، از خواب پریدم و چراغ را روشن کردم و نوشتم: حاج آقا مصطفی بهشتی ساعت هم نوشتم. دوشنبه 2:27 دقیقه بعد از نصف شب. بنابراین می‌خواهم به شما تبریک بگویم که پدر شما یک چنین بازدیدی از امام رضا داشت. ایشان همین امام جمعه موقت شهید می‌گفت: کاغذ پسر را دیدم، دیدم جوان که خواب دیده نوشته: دوشنبه 2:27 دقیقه بعد از نصف شب، من هم کاغذم را درآوردم و کنار هم گذاشتم. دیدم من هم آن شبی که در اتاق بودم تنهایی، نوشتم: دوشنبه 2:27 دقیقه بعد از نصف شب. یعنی همان دقیقه… یک خبرهایی هست. حالا ما غافل هستیم حسابش جداست. خدایا دقیقه آخر اهل‌بیت را به سراغ ما بفرست. [با حالت گریه]این آدم باتقواست. حاضر نمی‌شود زنش را رئیس گمرک قصرشیرین ببیند، حاضر می‌شود از کربلا بگذرد که زنش را بیگانه نبیند، با یک چنین زواری امام رضا به بازدید او می‌رود.
شرط‌هایی که در مورد قبولی هست گفتیم: چند شرط هست، شرط ایمانی هست. «مَنْ‏ عَمِلَ‏ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» (نحل/97) «و هو مؤمن» یعنی چه؟ یعنی اگر ایمان داشته باشد کارش قبول است. کافر کاری کند قبول نمی‌کنیم. مثل خود شما، شما می‌گویی: اگر چای در فنجان باشد می‌خورم. چای در غیر فنجان باشد، نمی‌خورم. این بحث قبل است.
3- رسیدگی به محرومان، شرط قبولی عبادات
یکی از شرایط تقواست که گفتیم: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْمُتَّقِینَ» یکی از راه‌هایی که کار قبول می‌شود این است که آدم نماز می‌خواند، زکات هم بدهد. نماز بی زکات قبول نیست. چون 27 تا از آیه‌های قرآن، یعنی 27 مرتبه قرآن نماز و زکات را به هم چسبانده است. نماز و زکات! نماز بدهید… زکات بدهید نماز شما قبول است. ندهید قبول نیست. از مثل‌هایی که بارها زدم این است. مثل گوشواره می‌ماند. زن یک گوشواره داشته باشد عروسی نمی‌رود. دو تا گوشواره بود عروسی می‌رود. قطار اگر دو ریل باشد حرکت می‌کند. یک ریل بود حرکت نمی‌کند. خود شما که بلند شدید اینجا آمدید چون دو تا کفشت، یک لنگه کفش داشته باشی از خانه بیرون نمی‌روی. سوزن تنهایی نمی‌دوزد. نخ به تنهایی نمی‌دوزد. سوزن و نخ با هم، ریل قطار با هم، لنگه کفش با هم، گوشواره با هم، نماز و زکات با هم است. نماز بی زکات قبول نیست. شرایط خانوادگی هم گفتیم، در شرایط خانواگی چند تا حدیث نوشتم. بعد شرایط سیاسی، اما شرایط خانوادگی!
4- آزار همسر، مانع قبولی عمل
اگر کسی زنی دارد که این خانم، این مرد را می‌سوزاند. نیش می‌زند و بد اخلاقی می‌کند. زن بداخلاق است و شوهرش را اذیت می‌کند. البته مرد هم همینطور است. مرد بد اخلاق است، زنش را می‌سوزاند. اگر زن و شوهر همدیگر را سوزاندند، نیش به هم زدند، «لَم یَقْبَلِ اللَّهُ صَلاتَها» نماز خانم قبول نیست، نماز آقا هم قبول نیست. «وَ لا حَسَنَهً مِنْ عَمَلِها» هیچ کار خیرش قبول نیست. مگر اینکه راضی‌اش کنیم. گرچه هر روز روزه بگیرد، مرتب نماز بخواند و برده‌ها را بخرد و آزاد کند و همه اموالش را در راه خدا بدهد، این خانم اذیت کننده یا مرد اذیت کننده اول کسی است که به دوزخ می‌روند، بعد حضرت فرمود: «وَ عَلَی الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِکَ الْوِزْرِ» (أعلام الدین، ص 414) مرد بداخلاق هم مثل زن بداخلاق است. حدیث مفصل است، می‌ترسم عربی‌اش را بخوانم و تفسیر کنم نیم ساعت ما تمام شود. بگذریم.
در خانه اگر کسی به پدر و مادرش بد نگاه کند، امام صادق فرمود: «مَنْ‏ نَظَرَ إِلَی‏ أَبَوَیْهِ‏» نگاه می‌کند به پدر و مادرش، «نَظَرَ مَاقِتٍ» مثلاً می‌گوید: محسن، بله! یعنی یک جوری نعره می‌کشد، اگر پسری، دختری به پدر و مادرش نگاه می‌کند، نگاه قهر آمیز، گرچه «وَ هُمَا ظَالِمَانِ» پدر و مادرش آدم خوبی نیستند. اگر پدر و مادر ظالم هم هستند بد هم هستند تو نباید نگاه خیره و نگاه عصبانی کنی. این یک چنین آقازاده‌ و دختر خانمی که یک چنین نگاهی به پدر و مادرش بکند، «لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلاهً» (کافی، ج 2، ص 349) نمازش قبول نمی‌شود. حدیث در کافی است. تازه این برای پدر و مادر بد است. پدر و مادر خوب که دیگر بماند.
یکی از چیزهایی که باعث می‌شود کار قبول شود، مسائل اجتماعی است. مثل غیبت، نماز می‌خواند ولی راحت غیبت می‌کند. «قال رسول الله» فرمود. (اللهم صل علی محمد و آل محمد… صلوات حضار)
«مَنِ اغْتَابَ‏ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً» اگر کسی غیبت مرد مسلمانی یا زن مسلمانی را بکند، «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَی صَلاتَهُ وَ لا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً» تا چهل روز نماز و روزه‌اش قبول نیست. «إِلا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ‏» (جامع الاخبار، ص 146) مگر کسی که غیبتش شده او را ببخشد. بد اخلاقی، حدیث داریم «انَّ سُوء الخُلقِ‏» خلق بد «یُفْسِدُ العَمَلَ» عمل را از بین می‌برد، همینطور که سرکه عسل را از بین می‌برد. حدیث در کافی است. در جامعه هم باید احترام مردم حفظ شود. غیبتشان را نکنیم، اذیتشان نکنیم.
علی بن یقطین آمد مکه برود. امام در مدینه ایشان را راه نداد. گفت: آقا من از یاران شما هستم. علی بن یقطین وزیر بود. وزیر شیعه بود ولی در دربار طاغوت بود. امام کاظم گفت: تو در دربار برو، عامل نفوذی باش، به قولی امروزی‌ها تقیه کن ولی شیعیان ما را نجات بده. کمک شیعیان باش. یک روز همین علی بن یقطین که می‌خواست مکه برود، مدینه خدمت امام رفت، امام ایشان را نپذیرفت. گفت: چرا نپذیری؟ من یک وزیر هستم. 2- شیعه هستم. 3- به امر شما در دربار رفتم. فرمود: بله، یک چوپان در خانه‌ات آمد، راهش ندادی. امسال حج تو هم قبول نیست. نه من تو را راه می‌دهم در مدینه نه، خدا تو را راه می‌دهد در مکه. یک چوپان با شما حرف زد، چون چوپان بود، تحقیرش کردی و راهش ندادی. این هم یک حدیث، مواظب باشیم کسی را تحقیر نکنیم. حتی بچه‌ای را تحقیر نکنیم. اسلام خیلی دین عجیبی است. حیوان را می‌گوید: نمی‌شود اذیت کرد. اگر حاجی‌ها دوشنبه‌ مکه آمدند، یک حاجی زودتر رسید. یکشنبه مکه آمد. اسلام می‌گوید: آن حاجی که زود مکه آمده، امضایش را در دادگستری قبول نکنید. چرا؟ برای اینکه حاجی که زود مکه آمده است، معلوم می‌شود اسب و شترش را در راه دوانده است و خسته کرده است و کسی که حتی حیوانش را در راه مکه خسته کند، امضای او از اعتبار می‌افتد. این هم برای این…
5- کسب مال حرام، مانع قبولی عمل
یکی از چیزهایی که باعث می‌شود قبول شود یا نشود، این است که با چه پولی مکه آمدی؟ با چه پولی عیدی می‌دهی؟ با چه پولی افطاری می‌دهی؟ با چه پولی عزاداری می‌کنی؟ با چه پولی کمک می‌کنی؟ امام رضا می‌گوید… ببخشید… پیغمبر می‌فرماید: «العباده مع‏ أکل الحرام کالبناء علی الرمل‏» (بحارالانوار، ج 81، ص 258) کسی که با پول حرام عبادت می‌کند مثل کسی است که روی شن نرم بنایی می‌کند. یعنی چه؟ یعنی این ساختمان دوام ندارد. حدیث دیگر، «قال الصادق(ع)» ما امشب آیه کم داریم. امام صادق فرمود: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَخَذُوا مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فَأَنْفَقُوهُ فِیمَا نَهَاهُمُ» پولش حلال گیر آمده اما در راه حرام خرج می‌کند. این یک مورد.
2- برعکسش را شما بگویید. من از این طرف می‌گویم و شما از این طرف بگویید. پولش حلال است ولی در راه حرام خرج می‌کند. یک نفر دیگر پولش… حرام است ولی در راه حلال خرج می‌کند. هردو کارشان قبول نیست. یعنی باید هم گرفتن و هم خرج کردن هردو حلال باشد. پول حرام در راه خیر خرج کنی قبول نیست. پول حلال در راه شر خرج کنی حرام است.
پیغمبر فرمود: «من تَجَهَّزَ» کسی که کاروان راه می‌اندازد، «و فى جِهازِه عَلَمٌ حَرامٌ» ولی در کاروان یک پرچم حرام دارد، یک پرچم که حاجیانش گم نشوند، یک علامت حرام است، اگر کسی مجهز شود برای سفر در جهازش یک پرچم حرام باشد، خداوند حج او را قبول نمی‌کند. می‌گوید: بله تو کاروان راه انداختی ولی…
گاهی وقت‌ها ما چشم‌مان را می‌بندیم می‌گوییم: چه فرقی می‌کند. یک رئیس هیأتی در یک شهری قالی‌های مسجد را در حسینیه برد. به او گفتند: این قالی وقف مسجد است. اگر چیزی وقف مسجد است، شما حق نداری در حسینیه ببری. اگر این شکر برای روز تاسوعا است، حق نداری روز عاشورا شربت بدهی. گفته: این شکر برای تاسوعا است. برای ابالفضل است، هی بگو: بابا امام جواد که مهمتر از ابالفضل است. بله امام رضا، همه امامان ما از ابالفضل مقامشان بالاتر است. اما ایشان وقف ابالفضل کرده است و شما حق نداری جا به جا کنی. گفت: آقا قالی برای مسجد است. شما چرا در حسینیه آوردید؟ گفت: آ شیخ! در کربلا ابالفضل دو تا دست‌هایش را در راه خدا نداد؟ گفت: چرا؟ گفتیم: حالا خدا دو تا زیلوهایش را به ابالفضل بدهد. حالا که در کربلا ابالفضل دست‌هایش را در راه خدا داد، حالا خدا هم زیلوهای مسجد را به حسینیه بدهد. با این چیزها نمی‌شود درست کرد. حساب حساب است. «لا یقبل‏ اللّه‏ عزّ وجل حجّاً و لا عمره» خدا حج و عمره را قبول نمی‌کند، چرا؟ «من مال حرام» از پول حرام است.
6- ولایت امیرمؤمنان، شرط قبولی عبادات
سراغ شرط سیاسی برویم. نمازی قبول می‌شود، عبادتی قبول می‌شود که رهبرش رهبر آسمانی باشد. ولایت امیرالمؤمنین را داشته باشد.
یک نابینا بود مهمان ما بود. سفره پهلویش انداختند. چشم‌های این بنده خدا بسته بود. گفت: چه انداختید؟ گفتند: سفره، گفت: چه در سفره گذاشتی؟ گفتند: نان. گفت: بی خود! گفتند: برای مهمان سفره می‌اندازند باید نان بیاورند. گفت: نه، اول باید آب بیاورید. گفتند: فرقش چیست؟ گفت: بلکه لقمه اول را مهمان رفت بخورد، لقمه در گلویش گیر کرد و خفه شد. تو باید قبل از نان، آب بیاوری. این مدیریت سفره هست. همه چیزها بند به مدیریت است. همین مهر نماز بند به مدیریت است. یک آقایی پیش نماز بود، مهر که می‌خرید مهر چهارگوش می‌خرید. گفتند: چرا؟ گفت:…. بده به او… بده به او… (خنده حضار) چه می‌گفتم؟ مُهر… مهر چهار گوش بود. به او گفتند: چرا؟ گفت: من یکبار مهرم گرد بود، سرم را روی مهر گذاشتم و گفتم: سبحان ربی الاعلی و بحمده، سرم را برداشتم مهر چسبیده بود و افتاد زمین طور طور شد و رفت. من پیشنماز بودم و مهر نداشتم و مردم هم به من اقتدا کردند. فکری بودم چه خاکی بر سرم کنم؟ دیگر تصمیم گرفتم مهر پیشنماز چهارگوش باشد. این هم مدیریت است.
یک کسی جوراب که می‌خرید همه جوراب‌هایش را یکرنگ می‌خرید. به او گفتند: چرا؟ گفت: برای اینکه اگر یک جورابم سفید باشد و یکی قهوه‌ای و یکی سرمه‌ای، یکی که سوراخ شد باید هردو را کنار بیاندازم. اما الآن اگر یکی سوراخ شد، یک لنگه را عوض می‌کنم. چون همه یکرنگ است. عجب، جوراب خریدن هم مدیریت می‌خواهد. بیشترین چیزی که داریم تلف می‌کنیم و مدیریت اکثر ما هم ناشی است، مدیریت زمان است. نمی‌دانیم تابستان را چه کنیم؟ یک نهضتی شود امسال تابستان همه دخترهای دبیرستانی خیاطی یاد بگیرند. همه دخترها آشپزی یاد بگیرند. اینقدر پای تلویزیون ننشینیم، البته پای حرف‌های من بنشینید…. (خنده حضار)
یک جایی بنشینید که درونش یک چیزی یاد بگیرید. به جای فیلم‌های سرگرمی یک هنری یاد بگیرید. یک جوان باید در مملکت ما یک هنر داشته باشد. مثل الآن نشود که هی لیسانس و دیپلم و فوق دیپلم دادیم ولی چون مهارت ندارند همه بیکار نشستند. اینهایی که می‌خواهند رئیس جمهور شوند هی می‌گویند: اشتغال، اشتغال، می‌توانند حل کنند. تقریباً سالی یک میلیون لیسانس بیرون می‌آید. فارغ التحصیل، نمی‌شود حل کرد. یک هنری از این تابستان استفاده کنید. شرط سیاسی چیست؟ یعنی باید این عبادت همراه با ولایت باشد. چند تا حدیث برای شما بخوانم.
1- پیغمبر فرمود: به خدایی که مرا مبعوث کرد، اگر یکی از شما را روز قیامت بیاورند، عبادت‌هایش به اندازه کوه باشد ولی ولایت علی بن ابی طالب را نداشته باشد، دوزخی است. تعجب هم نکنید. شما امشب سکه به خانمت بده. بگو: این پول، این هم لباس، اما دوست ندارم! خانم می‌پذیرد؟ بهترین غذا را خانم به شوهرش بدهد، بگوید: شوهر غذای لذیذی است برایت درست کردم اما دوست ندارم. شوهر دیگر غذا را نمی‌خورد. الآن شما یک نامه به من بدهید: جناب آقای قرائتی ما گرچه پای سخنرانی شما می‌نشینیم اما هیچی دوست نداریم. من فرداشب نمی‌آیم! علاقه، نه علاقه خالی، علاقه‌ای که درونش عمل باشد. علاقه خالی نه، علاقه‌ای که درونش عمل باشد. ولای علی نه یعنی علی را دوست داشته باش. دوستی که دنبالش عمل باشد. شما اگر به بچه‌ات گفتی دوست دارم، می‌گوید: برویم بستنی بخریم. به خانمت بگو: دوست دارم. می‌گوید: برویم بازار. امشب امتحان کنید! اگر بگویید: دوست دارم. فوری می‌گوید: بازار برویم یک بستنی بخوریم. دوستی بدون عمل را خانم و بچه هم از شما قبول ندارد. ولایت یعنی دوستی، دوستی که به عمل کشیده شود.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لا تَنْفَعُ‏ الصَّلاهُ وَ الصَّدَقَهُ إِلا مَعَ الاهْتِدَاءِ إِلَی سَبِیلِ النَّجَاهِ وَ طَرِیقِ الْحَقِ»‏ (إحتجاج، ج 1، ص 247) عبادت به شرطی قبول می‌شود که هدایت پذیری از اهل‌بیت باشد. باز امام صادق فرمود: «لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنِی» خدا گفته: اگر تو بندگی کنی تا آنجایی که آب شوی، گوشت‌های بدنت آب شود، همینطور که دنبه در دیگ آب می‌شود، «مَا قَبِلْتُ مِنْکَ» من قبول نمی‌کنم، «حَتَّی تَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُکَ بِهِ» (ثواب‏الاعمال، ص 203)
گاهی وقت‌ها می‌گویند: این نامه که برای مدیر کل فرستادی باید تایپ کنی. دست نویس باشد قبول نمی‌کنند. باید تایپ شود و شماره بخورد. نامه‌ای که تایپ و شماره نشود بایگانی نمی‌شود. ما خودمان هم این کار را می‌کنیم. بشقاب باقلوا جلوی شما می‌آورند. اگر این آقایی که باقلوا دستش است، یک باقلوا بردارد و بگوید: بگیر، شما از او نمی‌گیری. باید بشقاب را روبرویش بگذارید او خودش بردارد. او با دست خودش یکی بردارد. بچه‌ها هم همینطور هستند. گاهی بچه سر سفره می‌گوید: قاشق را به من بده. می‌گوییم: عزیزم! تو نمی‌توانی بخوری. می‌گوید: نه، خودم. قاشق را به او می‌دهی، گرچه نمی‌تواند بخورد ولی می‌گوید: با دست خودم می‌خواهم بخورم. با دست خودم می‌خواهم باقلوا را بردارم. باقلوا را برداشتی به من دادی توهین شد. همینطور که دنبه در دیگ آب می‌شود، له می‌شود. عبادت‌های شما هم له می‌شود. اگر کسی… حالا اینها، دین خدا، باید دید ولایت فقیه چه منتی خدا به ما گذاشته است.
7- پذیرش حاکمیت باطل، مانع قبولی عمل
امام صادق فرمود: «لا یَقْبَلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ‏ الْعِبَادِ الاعْمَالَ الصَّالِحَهَ» خداوند اعمال صالح کسی را قبول نمی‌کند مگر کسی که «إِذَا تَوَلَّوُا الامَامَ الْجَائِرَ» (أمالی طوسی، 417) اگر رهبرت رهبر ستمگری باشد عبادت‌های شما هم لغو است. باید ولایت، ولایت حق باشد. یا امام معصوم باشد یا فقیه عادل بی هوس باشد. «مَنْ لَمْ یَتَوَلَّنَا لَمْ یَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلا» (کافی، ج 1، ص 430) اگر کسی ولایت ما را نداشته باشد هیچ عملش قبول نیست. امیرالمؤمنین فرمود: «أنا عین الله، أنا ید الله، أنا جنب الله، أنا باب الله» چشم خدا ما هستیم. دست خدا ما هستیم. راه وصول به خدا ما هستیم. «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ‏ مِنْ‏ أَبْوابِها» (بقره/189)
اگر کسی کینه داشته باشد، «قال الباقر(ع)» امام باقر فرمود: «مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ فِی‏ قَلْبِهِ‏ بُغْضٌ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ» (مستدرک الوسائل، ج 1، ص 149) اگر بغض و کینه ما اهل‌بیت را داشته باشد، یا دشمن ما را دوست داشته باشد باز هم عملی از آنها قبول نمی‌شود. افرادی هستند یک تکه از اسلام را قبول دارند و یک تکه را قبول ندارند. نماز را قبول دارند و روزه را قبول ندارند. روزه را قبول دارند، خمس را قبول ندارند. خمس را قبول دارند و زکات را قبول ندارند. همه را قبول دارند و حجاب را قبول ندارد. اگر ما مسلمان هستیم «فلما اسلما» باید تسلیم باشیم. هرچه آنها گفتند عمل کنیم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر سجده کند انسان تا گردنش بشکند، «سَجَدَ حَتَّی یَنْقَطِعَ‏ عُنُقُهُ» اینقدر سجده کند که گردنش بشکند، خدا کارش را قبول نمی‌کند مگر اینکه ولایت اهل‌بیت را داشته باشد. تعجب هم نکنید. الآن مشکل سعودی چیست؟ یک خاندان کثیف آل سعود حکومت می‌کند. این خاندان کثیف آل سعود مثل خاندان پهلوی است. دلیل اینکه پهلوی باید حکومت کند چیست؟ سوادی دارد؟ کمالی دارد؟ همینطور با قلدری بر مردم حکومت کند و مردم هم تمکین کنند. نباید تمکین کنند. خدایا هرچه مقام به امام دادی چند برابر، هرچه مقام به شهدا دادی، چند برابر بفرما. ما را نجات داد. مسأله تقلید کافی نیست. ما زمان شاه تقلید داشتیم. تیمم، وضو، غسل، نماز میت، روزه، همه اینها را داشتیم، اما ولایت فقیه نبود. پیغمبر فرمود: «أنا مدینه العلم و علی بابها» من شهر علم هستم و علی بن ابی طالب در هست. هرکسی از علم ما می‌خواهد باید از راه علی وارد شود.
تعبیراتی در روایات داریم «نحن باب الله» باب الله ما هستیم. بهترین جای کره زمین کنار کعبه است. می‌گوید: باز اگر کسی اینقدر کنار کعبه نماز بخواند که پاهایش از کار بیافتد، شب تا صبح، صبح تا شب، در عین حال اگر حق ما اهل‌بیت را نشناسد، اصلاً ولایت به ما معنا می‌دهد. این کلمه را دقیقه آخر بگویم. یک آیه هست حفظ هستید. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ‏ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) نماز جلوی فحشاء و منکر را می‌گیرد. بزرگترین نماز باید جلوی بزرگترین منکر را بگیرد. بزرگترین نماز در مکه است. جمعیت یکی دو میلیونی، زیر پا نفت و روی پا کعبه، آب زمزم، سنگ مرمر، صدها بلندگو و همه سالم، پیشنماز حافظ قرآن، مهمترین نماز کره زمین نماز مسجدالحرام است. این نماز مسجد الحرام کدام فحشاء و منکر را «تنهی عن الفحشاء و المنکر» کدام منکر با نماز سعودی از بین رفته است؟ اینجا دو راه بیشتر نداریم. یا باید گفت: خدا دروغ گفت نعوذ بالله! چون خدا گفته نماز جلوی فحشاء و منکر را می‌گیرد. ما می‌گوییم: پس این نماز سعودی که بزرگترین نماز است باید جلوی بزرگترین جنایت را بگیرد. از این طرف نگاه می‌کنیم، مسلمان‌ها را می‌کشند، سعودی هم خفه شده است، همه کشورها خفه شدند. الا… یک الا بگوییم یکوقت کسی یک چیزی گفت. تمام کمالات را نماز دارد. یکبار دیگر بگویم، آب… چه بود آب؟ با هم بگویید… زمزم، سنگ، مرمر، کعبه، خود کعبه، دیگر قبله‌نما نیست.
من یکبار رفتم نماز بخوانم، گفتم: قبله چه جور است؟ گفت: حاج آقا مثل خودتان است کمی انحراف دارد. حالا هرجا می‌روی کمی به سمت راست انحراف دارد، کمی به سمت چپ انحراف دارد. قبله واقعی، جمعیت میلیونی، همه پولدار، پیشنماز حافظ قرآن، قاری قرآن، این نماز جلوی کدام منکر را گرفته است؟ مشکل این است که این نماز پیشنمازش نا اهل است. ولایت در نماز نیست. اگر پیشنماز امام زمان باشد، این نماز جلوی فحشاء و منکر را می‌گیرد. همینطور که در تهران پیشنماز شهید مفتح بود، نماز عید قربان و عید فطر را خواند، بعد از نماز عید مرحوم شهید مفتح مرگ بر شاه راه افتاد. اگر نماز، نماز باشد جلوی فحشاء و منکر را می‌گیرد. اگر دیدید هم شاه هست هم نماز می‌خوانیم، هم آل سعود هست هم طواف می‌کنیم. سوزن هست، نخ هم هست ولی این به هم اتصال ندارد. شرط قبولی نماز ایمان به رهبر حق است. امام حق و امام معصوم و در غیبت امام معصوم، مجتهد عادل.
خدایا… با توجه آمین بگویید. خدایا به ما یک رهبر عادل دادی، رهبر عادل جهان حضرت مهدی را به جهان عرضه کن. طاغوت ایران را شکستی، طاغوت‌ها را یکی پس از دیگری بشکن. ما را نجات دادی، مسلمان‌های در بند طاغوت‌ها را نجات بده. اگر عیب و گناهی داریم که بخاطر عیب و گناه سیلی می‌خوریم، عیب و گناه را از ما ببخش. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment