موضوع: سیر و سفر (1)، هجرت و جهانگردی
تاریخ پخش: 27/10/80
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- مسافرت و جهانگردی
بحث ما در این جلسه درباره سیر و سفر، جهانگردی و مسائلی راجع به سیر و سفر است، اصولاً اسلام در این زمینه خیلی صحبت دارد. من یک آیات و روایاتی را دیدهام و یادداشت کردهام.
2- فواید مسافرت
موضوع بحث: سیر و سفر یا جهانگردی و هجرت، اسلام با رکود مخالف است. اسلام با فکر راکد، علم راکد، مال و ثروت راکد، جان راکد و طبیعت راکد و جنس راکد مخالف است.
اما فکر راکد: اینکه ما میگوییم متحجر از حجر، سنگ یعنی کلهاش خشک است، فکر راکد که مال آنهایی است که مشورت نمیکنند. چون که هر چیز که خود میفهمد میگوید: فرعون میگفت: هرچه من میگویم همان است نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم، به قول ما میگوییم استبداد رأی، خود محوری، غرور فکری و علمی، خدا به پیامبرش هم که دریای علم است میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ» (آلعمران/159) مشاوره داشته باش.
امام رضا(ع) با بردهاش مشورت کرد، گفت آقا من خواهش میکنم مرا شرمنده نکن، شما امامی، فرمود: امکان دارد خداوند چیزی به ذهن شما بیاندازد که به ذهن من نیاندازد.
یکی از برکات هجرت و جهانگردی این است که انسان فکرش باز میشود.
علم راکد: مال آنهایی است که بخل علمی میکنند، فکر راکد، استبداد که داوری آن هم مشورت است. علم راکد کتمان است، یک چیزی را میداند به دیگران نمیگوید، قرآن میفرماید: آنها که حق را میفهمند و نقل نمیکنند «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/159) با شعوران هستی به کسی که میداند ولی علمش را اظهار نمیکند، کتمان میکند لعنت میکنند.
یک چیر نو برایتان بگویم در میان گناهان هیچ گناهی را قرآن این رقمی نگفته که «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» راجع به هیچ گناهی نگفته، تمام ذی شعوران هستی به کسی که علمش را کتمان میکند، لعنت میکنند علم راکد، مال راکد، آنوقت دارویش بیان است. قرآن دربارهی کسانی که حق را باید بگویند و نگفتند راجع به ما میگوید که: بسیاری از دانشمندان اهل کتاب، یهود و نصارا پیامبر را میشناختند، «کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) یعنی مثل اینکه بچهشان را میشناختند پیامبر را هم میشناختند که پیامبر حق است، اما میگفتند، اگر بگوییم حق است…
به بازاری میگوییم آقا جنس از این بهتر هست یا نه؟ میگوید: آقا تمام منطقه را زیر و رو کنی جنسی از این بهتر نیست. چرا اینطور میگویی، بگو اون بهتر است و او از من سوادش بهتر است، من این را تشخیص ندادم، فلان پزشک از من تخصصش بیشتر است،
آیا این عروس اشکال ندارد؟ چرا این عروس این عیب را دارد بگو. غیبت هم در مشورت جایز است بخصوص ازدواج، دختر بهش نمیدادند، شوهر نمیآمد، استخدامش نمیکردند، اگر من بگویم فلان عیب را دارد بیرونش میکنند به هر حال یک خبری داری، البته یک جاهایی هم باید کتمان کرد. اما یک جاهایی اگر خواسته باشی کتمان کنی، بلاست.
یک کسی پشت فرمان نشسته مرا سوارم کرده شما هم میدانی که مست است و یک ساعت دیگه مرا میکشد، یا اصلاً رانندگی بلد نیست و مرا میاندازد توی دره، شما رفتی نان یکی را آجر نکنی، نان چهل نفر را آجر کردی، چهل خانواده یتیم درست کردی، این را میگویند حماقت، احمقی، گاهی وقتها اسلام به ما اجازه داده است غیبت کنم.
مثلاًاگر کسی ادعایی میکند که اهلش نیست میگوید: من سید هستم و خمس میگیرد و شما هم میدانی که سید نیست. میگوید من متخصص هستم و حال آنکه متخصص نیست. اجمالاً بعضی جاها به خصوص آنجاهایی که مسأله جامعه و نظام و امت و نسل و ناموس و آنجاهایی که مصلحت کلان در کار است باید فرد فدای جامعه شود، نگو آبروی یک نفر را میریزند.
امیرالمومنین نامه نوشت به نمایندهاش که شنیدهام رفتی در جلسهای شرکت کردهای که همه اشراف و پولدارها هستند و فقرا نیستند، خب این نماینده توی آن جلسه چند تا سیخ جوجه کباب خورده حالا بگو ده تا نمیشود حالا میزنم به سیم آخر، چقدر ایشان، عسل و کباب و مغز پسته و مغز بادام خورده. مثل امروز که اگر گرانی است ده، بیست هزار تومان چیزی خورده. ولی حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) هزار و سیصد سال است آبروی این بنده خدا را، برد. حالا یک کسی بگوید حضرت علی که نباید غیبت کند، چرا حضرت علی(ع) با این نامه آبروی نماینده خودش را برد حکومت اسلامی باید مسئولش اشرافی نباشد، حالا دو نفر هم له شدند مکتب باید مکتب خوبی باشد ولو دو نفر فدا شوند.
آیت الله گلپایگانی(ره) به حضرت امام خمینی (ره) پیغام داد که اگر میخواهید جمهوری اسلامی پایهاش قرار بگیرد هر کس خلاف کرد بخوابانیدش، مراعات کسی را نکنید. هر کس و در هر شرایطی خلاف کرد بخوابانیدش، مردم میگویند اِ فلانی هم شلاق خورد معلوم میشود قصه جدی است. آن وقت همه ماستهایشان را کیسه میکنند. تو و منی نیست.
رکود ثروت: رکود ثروت را شما بگویید، گنج، سپردههای ثابت ممنوع است اگر بکار نیافتد.
رکود جان: کسل، بی حالی و بی عاری، بعضیها واقعاً در جامعه ما کار ندارند، بعضیها هم کار هست حال ندارند، بی کاری نیست بی عاری است. والا باباش کار دارد و میگوید: تو رو خدا بیا کمکم کن. میگوید: برو دنبال کارت، من میز میخواهم، نجاری و معماری و مکانیکی عیب است؟ بعضیها کار ندارند حق هم میگویند، و بعضیها بی کار نیستند، بی حالند، جمعشان تن پرور است.
رکود طبیعت: آب دارد، خاک هم دارد حال کشاورزی ندارد، طبیعت را الاف گذاشته «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَر» (وسائلالشیعه/ج17/ص40)، در آن جلسه خواندم، آب دارد خاک هم دارد ولی گندم میخرد، و گاهی ممکن است ابر قدرتها گندم را ارزان با سوبسید به کشورها بفروشند که کشورها احساس کنند اگر گندم را خودشان تولید کنند اینقدر دلار میشود و اگر بخرند ارزانتر است میگویند میخریم و وقتی گندم خریدند و کشاورزی به باغ میوه تبدیل شد، بعد یک مرتبه میتوانند طرف را خفه کنند.
میگوید گندم بهت نمیدهم اون هم از گرسنگی تسلیم میشود. یعنی اشکال ندارد که انسان را معتاد کنند به یک چیزی، اول یک چند بسته تریاک مجانی به جوان میدهند، بعد که او معتاد شد میگویند مثقالی اینقدر، اول ارزان میدهند و بعد گران میفروشند.
رکود جنس: در قرآن یک سورهای داریم به نام «ماعون»، «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون/7) ماعون چیزهایی که در بعضی از خانهها هست و در بعضی از خانهها نیست مثلاً مثل دیگ بزرگ، جرثقیل، یک چیزهایی، سماور بزرگ، میروید آقا عروسی داریم نمیدهد، آقا ما نیاز داریم به این اطاق، این سالن نمیدهد، قرآن میگوید: «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» اینها ماعون یعنی منع میکنند.
اسلام با رکود مخالف است، چه فکر راکد باشد و مشورت نکند و چه علم راکد باشد، کتمان و چه ثروت «کنز» و چه جان و چه طبیعت، آب و خاک دارد حال کار ندارد، «ماعون» اسلام با رکود مخالف است با همه شاخههایش، و یکی از برکات سیر و سفر و جهانگردی این است که انسان از خود و کشور و از وطن و از آداب و رسومی که خیال میکند همهاش درست است بیرون میآید یک آیه دارریم در قرآن که میفرماید: «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6) جمال یعنی زیبایی، برای شما گله زیباست.
«تُریحُونَ»، «تَسْرَحُونَ» یعنی رفت و برگشت یعنی جمال در حرکت است، رکود جمال ندارد، نمیگوید«تریح»، «تسرح»، «تُریحُونَ»، «تَسْرَحُونَ» میخواهد بگوید جمال در حرکت دسته جمعی است. تک روی جمال نیست، میخواهد بگوید جمال در رفت و برگشت است آفت پذیر نباش. اگر رفت صحرا گرگ خوردش جمال نیست، جمال این است که سالم بروی و برگردی، یعنی چوپان عاقل حفظت کند.
جامعهای جمال دارد که یک رهبر عاقلی داشته باشد اینها را از گرگهای بین المللی حفظ کند، اگر گرگهای بین المللی خوردنت «جمال» نیست. پس جمال در چوپان عاقل و دلسوز که سالم بروی و برگردی، تازه قرآن اول «تُریحُونَ» گفته بعد «تَسرَحُون» چرا اول گفته، وقتی که میروند توی طویله، بعد میگوید میروند صحرا آخه ما در فارسی میگوییم رفت و برگشت، ولی اینجا قرآن گفته برگشت و رفت، چرا اول برگشت را گفته؟ چون وقتی بر میگردد پستانهایش پر شیر است و شکمش سیر است، وقتی میرود صحرا گرسنه است. یعنی جمال، اول او را گفته آن وقت که سیری، اول تریحون را گفته بعد تسرحون را، چقدر یک آیه قشنگ است.
حالا حیوانی که جنب و جوش دارد، جمال است و آنوقت جهانگردی انسان اگر جنب و جوش داشته باشد چقدر جمال دارد. اگر جنب و جوش و رفت و آمد به حیوان ارزش میدهد تا چه رسد به انسان. اصولاً جهانگردی و سیر و سفر، غریزه انسان است، یک غریزه در انسان است، بنام کنجکاوی، جهانگردی یکی از پاسخهای این حس کنجکاوی است، البته بعضی از جاها نگاه کردی؟ درب باز است، باز باشد، در باز را هم شما حق نداری نگاه کنی، بعضیها به خصوص شهرهای کوچک، میایستد اگر کسی چیزی به خانه برد نگاه میکند، بادمجان بود یا کدو؟ به نظرم خیار بود تجسس بد است، حرام است، نگاه کردن کسی که توی کوچه راه میرود، درب خانه کسی هم باز است شما حق نگاه کردن نداری، ولی آنجا تجسس حرام، ولی یک جاهایی هم تجسس درست است. انسان میخواهد بفهمد، چه خبر است این هستی، سرش کجاست، آخرش کجاست، آنور دنیا کیه؟ آنها چه کردهاند؟ اینکه میگویند: «نه شرقی نه غربی» در خودباختگی است که نباید شرقی باشیم وگرنه هم از شرق باید استفاده کنیم و هم از غرب.
«اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّین» (وسائلالشیعه/ج27/ص27)، برو ولو از چین چیزی یاد بگیر، یعنی چه؟ یعنی در سوادآموزی ما باید هم شرقی باشیم و هم غربی، استفاده از شرق و غرب خوب است شرق زده بد است. مثال: استفاده از یخ خوب است یخ زده بد است، استفاده از حرارت خوب است گرمازده بد است.
می گویند: فلانی یخ زده است. گرمازده است، استفاده از سردی و گرمی ارزش است. استفاده از شرق و غرب میکنیم اما خودباخته نیستیم، در تحصیل علم، و در طول تاریخ هم انسانها از دیار خودشان برای کشف و شناخت حرکتها داشتهاند و خود انبیاء حرکت داشتهاند، شما سفر انبیا را حساب کردهاید، توی قرآن سفر انبیا هست.
من از کتاب جهانگردی یکی از این خواهرها استفاده کردم دیدم بله آیات قرآن آورده و درباره جهانگردی چیز خوبی است، حضرت نوح(ع)، مسافرت داشته، و حضرت موسی(ع)، چند تا مسافرت با خانمش داشته، پیامبر(ص) به مدینه هجرت داشته، سفر هوایی داشته معراج، سفر دریایی داشتهایم، در قرآن 14 مرتبه میفرمایند: «سیروا» سفر بکنید، راه بیفتید، بعضیها هم که پا نمیشوند، میفرمایند: «أَ فَلَمْ یَسیرُوا» (غافر/82) چرا راه نمیافتید؟ البته پا شید راه بیافتید باز مثبت و منفی دارد. بعضی سفرها حرام است، سفر برای جاسوسی و توطئه و دزدی و عیاشی حرام، ولی برای تفریح حلال است.
3- خاطرهای از سفر تفریحی
اول طلبگی تقریباً 16 سالم بود رفتم پهلوی آیت الله العظمی گلپایگانی گفتم من هم میخواهم بروم اصفهان فقط برای تفریح شما اجازه میدهید حالا بلیط هم مثلاً آن زمان 5 تومان بود از قم به اصفهان، گفتم شما اجازه به من میدهی که با پول سهم امام بروم تفریح، ایشان کمی به من نگاه کرد و گفت چی میخوانی، گفتم سال سوم طلبگیام است. گفت چند وقت است در قم هستی؟ گفتم یک سال گفت این یک سال جایی تفریح نرفتی، گفتم نه، هیچ جا نرفتم، گفت اگر یک سال است نرفتی از سهم امام برو تفریح اجازه گرفتیم، که برویم اصفهان.
غرضم این است که تفریح خوب است و عیاشی غیر از تفریح است. ببین ما در اسلام لذت داریم، ما اصلاً حدیث داریم که امام رضا(ع) فرمودند: «سَاعَهٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا» (کافی/ج5/ص87) بخشی از عمرتان را برای لذت بگذارید، منتها «فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ» لذتی که حرام نباشد. یوسف برادران، یوسف، ابراهیم، ذی القرنین، همه پیامبران سفرهای دنیایی داشتهاند.
4- سفر معنوی و درونی
حالا که تا اینجا آمدهایم آخر بحثمان چند دقیقهای هم در رابطه با سفر معنوی صحبت کنیم، اینها سفر جسم است، سفر معنوی، قرآن میفرماید «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه» (ذاریات/50) به سوی خداوند فرار کنید، یعنی یک خرده از تو حرکت کنید، از عیبهایت دوری کن.
و سفر عبادی: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً» (آلعمران/97) کسی که مستطیع است، واجب است بر او که برود مکه، کسی که مستطیع باشد و نرود و بمیرد، میگویند حق نداری مسلمان بمیری، باید به غیر دین اسلام بمیری.
آیت الله العظمی حکیم، از مراجع تقلید بود. در درسش گفت من با دو واسطه از شاگردش نقل میکنم که میگفت یک روز ایشان نقل کرد که با فلانی درس میخواندیم و هم دوره بودیم و خیلی هم آدم خوبی بود و گفتیم هر کدام زودتر مردیم، به خواب همدیگر بیاییم و اوضاع آن طرف را خبر بدهیم، یکی از آن دو مرده بود و به خواب دیگری آمده بود. گفت قصه چیست؟ گفت یکسال مرا نگه داشتند که تو مسلمان نیستی، گفتند چرا؟ برای اینکه تو واجب الحج بودی و نرفتی، منتها اینکه این طرف بود و زمانی که زنده بود، خیلی امام زمانی بود، نسبت به امام زمان(ع) عشق میورزید، خیلی عاشق بود. حضرت مهدی(ع) گفتند: صبر کنید ایام حج بشود عذابش نکنید. من به قصد ایشان که علاقمند به من هست میروم مکه، ثوابش را هدیه میکنم و میگفت یکسال مرا نگه داشتند تا ایام حج شد و امام زمان(ع) رفتند سفر حج به نیابت از من حج امام زمان را به جای حج من حساب کردند، آزاد شدم.
پس حدیث داریم که کسیکه حج نرود به غیر دین اسلام میمیرد، این آیه را آیت الله حکیم(ره) میگفت ما یک تجربه شهودی هم داریم و در درسش گفته بود.
بعضی از بحثهای علمی یک خاطره هم که از شهود پیدا میکند خیلی ملموس میشود، مثل کاشی که پشتش سیمان میافتد محکم جوش میخورد، و الآن هم خیلیها مستطیع هستند، حج با همین قیمتش، البته الآن حج از 60 سال پیش ارزانتر است، چون شصت سال قبل که پدر من رفت مکه، میگفت جند جفت قالی کاشان فروختم و رفتم، الآن یک جفت قالی کاشانی بفروشی میتوان بروی، یعنی حج الآن با اینکه یک میلیون حالا کمتر یا بیشتر است، نسبت 60 سال قبل گران نشده. شما باقی پولها را خرج کفش و کلاه و خانه و ماشین و… می¬کنی.
فایده حج این است که تا انسان وارد مدینه میشود پیامبر، به انسان سلام میکند، خدا به پیامبرش میفرماید نگذار حاجیها که میآیند به تو سلام کنند تا میآیند تو به آنها سلام کن «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا» (انعام/54) وقتی افراد مؤمن سراغ تو میآیند «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» پیغمبر تو به آنها سلام کن. اصلاً میارزد که آدم برود و پیغمبر بگوید «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» منتها اینها یک لذتهای است که بعضیها میچشند و بعضیها نمیچشند، بلوغ میخواهد. بعضیها نسبت به حج بالغ نشدهاند.
همینطور که شهوت بلوغ میخواهد شما به یک بچه سه ساله بگویی زن میخواهی یا بستنی؟ میگوید: بستنی، چون این بالغ نشده، نمیداند زن با بستنی فرقش چیست؟ او میگوید بستنی.
حج هم بلوغ میخواهد، بعضیها نسبت به حج، حتی ریششان سفید شده، پولدار هم هست، تحصیل کرده در سطح بالا، اما نسبت به حج هنوز بالغ نشده. یعنی زن بلوغ میخواهد، گل زدن بلوغ میخواهد، عبادت بلوغ میخواهد.
آیه الله العظمی مرعشی نجفی، به خود بنده گفت: کتابی که میخواستم بخرم پول نداشتم، به کتابفروشی گفتم نگه دار، فوری رفتم آن طرف خیابان قبایم را درآوردم و فروختم و با پولش کتاب خریدم.
آدم هست که 20هزار تومان پول کفش میدهد اما یک کتاب دو هزار تومانی نمیخرد. کفشش از مخش، مهمتر است خب این بالغ نشده، کفش 20 هزار تومانی پا کرده اما مخش خالیه، کلهاش پوک است اما کفشش 20 تومان. به هر حال گاهی وقتها هر چیزی بلوغ میخواهد شهوت که بلوغ میخواهد، تحصیل هم بلوغ میخواهد، حج رفتن هم بلوغ میخواهد.
نماز هم بلوغ میخواهد بعضیها از نماز لذت میبرند. یکی از علما وصیت کرد که همه نمازهایم را از سر بخوانید، گفتند: مگر نمازهایت باطل بوده، گفت راستش را میخواهی من سر نماز کیف میکردم، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین» (فاتحه/5) کیف میکردم حالا که میخواهم بمیرم میترسم نمازم را برای خدا نخوانده باشم برای کیفش خوانده باشم، احتیاطاً یک بار دیگر نمازها را برای من بخوانید.
یعنی بعضیها، آنقدر کیف میکردند که شک میکردند ضرر به اخلاص دارد، البته هر چیزی بلوغ میخواهد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد فکر و مغز و مال و طبیعت ما را از انواع رکودهای منفی نجات بده.
ما را به سفرهای معنوی، مادی مفید و پر برکت موفق بگردان. مسافرین ما را حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»