الهی انطقنی بالهدی الهمنی التقوی
ماه رمضان امسال بحثمان بحث سیره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) بود روش زندگی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیتش جلساتی صحبت کردیم این جلسه هم ادامه، همان است موضوع بحث سیره یعنی روش سیره پیامبر اسلام و اهل بیت قرآن میفرماید او چه جوری زندگی کرد «و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» «اسوه» یعنی الگو یکی دو جلسه قبل بحثمان این بود که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خانمش برخوردش چگونه بود (چون چند تا زن داشت که گفتیم زنهایش بعد از 53 سالگی بود قبل از 53 سالگی یکی بیشتر نداشت خدیجه پیغمبر ما هم 63 سال عمرش بود از این 53 سال تا 63 سال با داشتن 60,50 نوع جنگ و مسافرتها و هجرتها و درگیریها و تعلیم تربیتها و قضاوتها و بعد هم زنهایش زنهایی بودند که یا بیوه بودند و یا و یا در جلسات قبل گفتیم که این ازدواجهای پیغمبر به خاطر مسائلی که بین ما هست بگویید نیست چون آدم اگر برای مسئله شهوت و جنسی هست باید انسان اینور 30 سال 40 سال زن بگیرد بعد از 53 سالگی توی 60, 50 تا جبهه دیگر فرمت زن داری به آن معنا نیست آن هم زنها عیال وار پر بچه بیوه اینها را گفتیم اما رفتارش چطور بود با خانمهایش باز یک مقداری صحبت کردیم یک جلسه دیگر تا دو جلسه دیگر میخواهیم صحبت کنیم جالب این است) که این بحث هم دومین جمعه ماه رمضان پخش میشود که مصادف است با وفات حضرت خدیجه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) با خانم هایش چه طوری برخورد میکرد اول اینکه هر برنامهای میخواست برای مردم بگوید اول به زن و بچهاش میگفت قرآن میفرماید که «یا ایها النبی» گفتیم 12 تا «یا ایها النبی» 4 تایش مال خانواده پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «یا ایها انبی» به زنهایت این طوری بگو.
ابتدا اصلاح خانواده، سپس مردم
«قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین» رفتار حضرت با خانواده اصلاحات از خودیها شروع شود هر کس صحبت میکند برای امر به معروف و نهی از منکر اول باید از خودش شروع کند خداوند به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میگوید ببین اول لباس خودت را درست کن «وثیابک فنظهر» اول لباسهایت را تطهیر کن بعد میآید و میگوید که به فامیلهایت بگو «و انذر عشیر تک الاقربین» عشیره یعنی فامیل «عشیرتک الاقربین» اقربها اول خودت «ک» یعنی خودت بعد «عشیره» فامیلت بعد همشهری هایت «ولتنظرام القری» اگر میخواهی هشدار بدهی اول «ام القری» مکه است اول به مکه «انتظرام القری و من حولها» بعد میفرماید: «الناس کافه» برای همه مردم «لناس کافه» برای مردم عموم مردم اصلاً راه این است راه این است خداوند هم گاهی که دستور میدهد میگوید اول خودم عمل میکنم بعد دستور میدهد.
درود خداوند و فرشتگان بر پیامبر (ص)
یک آیهای است همه ایرانیها حفظ هستند «ان الله و ملائکته یعملون علی النبی» یعنی خداوند و ملائکه خدا «یعملون» صلوات میفرستید بر پیغمبر بعد بخشنامه میکند دستور میدهد که «یا ایها الذین امنوا» شماهم «صلوات علیه و سلموا تسلیما» یعنی هر مدیر کلی هر وکیل و وزیر و سفیری هر که میخواهد دستور بدهد اول خودش بگویید عمل کند بعد دستور بدهد اگر مدیر دبیرستان اگر دبیر دبیرستان آمدند نماز جماعت بچهها هم میآیند اگر مدیر و اینها بنشینند توی اتاق چای بخورند بعد به بچهها بگویند بچهها بروید نماز خوب نماز خلوت است «ان الله» این یکی از اصول مدیریت است توی این آیه «ان الله و ملائکته یعملون علی النبی» تازه «یعملون» فعل مضارع است فعل مضارع از نظر ادبیات عرب دلالت براستمرار دارد یعنی خدا و فرشتهها و ائمه صلوات میفرستید بعد به ما میگویند شما هم یک لحظه صلوات بفرستید «یا ایها الذین امنوا» شما هم «صلوا علیک» «وسلمواتسلیما»، «صلوات علیه و سلمواتسلیما»اصولاً یکی از اصول مدیریت و توفیق مدیریت این است که هر چه میگوید قبلاً خودش عمل کند امیرالمؤمنین فرمود هر دستوری میدهم اول خودم عمل میکنم بعد دستور میدهم اصلاحات باید از خودیها باشد «یاایها النبی قل لازواجک» پیغمبر «قل» بگو «لازواجک» اول به خانم هایت بگو بعد «وبناتک» به دخترهایت بگو بعد میگوید: «و سناء المؤمنین» بعد یه زن مؤمنین بگو خوب این یک مسئله.
تغافل، لازمه مدیریّت و تربیت
مسئله دوم پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) ما خیلی با تغافل با خانمهایش یعنی گاهی هم میفهمید که مثلاً خانمش چه خصلتی دارد چه کلمه گفت اما روی خود نمیآورد قرآن راجع به تغافل پیغمبر از خانمهایش سوره تحریم میفرماید که «عرف بعضه» نشان داد و گفت تو همچین کلمهای را گفتی «واعرض عن بعض» از بعضی که این اعراض کرد یعنی انسان مرد توی خانه نباید به خانمش بگوید ببین پریشب هم گوشت را سوزاندی آنجا هم خیاطی قیچی اشتباه رفت پریروز هم این کلمهای خود گفتی تلفن بی خود زدی آنجا هم استقصاء نکنید یعنی با دقت همه عیبها را به رخ بکشید بعضیها هستند میآیند میگویند ببین اینجا همچین کردی همچین کردی همچین کردی به نخ میکشد همه عیبها را خوب طرف هم یک دفعه قیچی میشود میبرد ذیل آیه «اعرض عن بعض» سوره تحریم ماجرایی است که حالا ماجرایش را بگویم میترسم طول بکشد که یک ماجرایی بود «عرف بعضه و اعرض عن بعض» شاهد مان کلمه «اعرض عن بعض» هم اعراض کرد اگر هیچی معرفی نکنی میگویند شوهر چیزی حالیش چی، نیست چون آدم هیچی هیچ وقت اصلاً روی خود نیاورد میگویند اصلاً شوهر خنگ است هر کاری میشود اصلاً حالیش نیست توی باغ نیست این است که «عرف بعضه» یعنی بالاخره یک سری چیزها را ولی به نخ نکش که تمام «و اعرض عن بعض» از یک سری چیزها را باید اعراض کرد شتر دیدی ندیدی یک چیزهایی را باید روی خود نیاورد آنوقت ذیل ایناید در تفسیر روح المعانی جلد 15 صفحه 223 داریم «ماذا التغافل من فعال الکرام» آدمهای کریم یکی از کارهایشان این است که تغافل میکنند تغافل یعنی شتر دیدی ندیدی «متقصماً کریم قطعه» هیچ مرد کریم و بزرگواری حاضر نیست عیب طرف را ریزبه ریز بشمرد. استقصاء قشنگ مو به مو این جا هم همچین شد اینجا هم همچین شد خوب بابا ول کن دیگر یکی از مسائلی که زن و شوهرها توی خانه باهم درگیر میشوند خوب ببینیم شما 15 هزار تومان داشتی چه کارش کردی خوب این 15 هزار تومان باقی اش را 700 تومان خوب باقی اش را همینطور تا نخ سر و صدا توی این اتاق است بگویید سر و صدا نکنند اینکه بسیاری از گرفتاری خون این است که پایش را میگذارد روی کفش که آقا بگو ببیند کجا بودی رفته بودم این جلسه خوب یک ربع اینجا یک ربع بعد کجا رفتن یک ربع سوم کجا رفتی اون میگوید پول را چه کردی اگر خواسته باشند گیر بدهند به مسائل ریز فتنهها زیاد میشود تغافل، تغافل از بزرگواری انسان است که آدم میفهمند روی خود نیاورد گاهی وقتها مثلاً آدم فهمید فلانی با آدم بد است بیا تو توی دلت با من بدی اگر هم هست نگو نگو ممکن است دوستت ندارد ولی خوب روی خود نیاورید تغافل در مدیریت هم تغافل لازم است نسبت به تربیت تغافل لازم است چون اگر آدم به دخترش به پسرش بگوید همچین همچین همچین ریز مسائل را بگوید پسر میگوید عجب پس بابایمان آبرومان رفت آبرومان رفت آبرومان رفت پس بزنیم به سیم آخر یعنی گاهی وقتها باید در تربیت پدر مادر تغافل کنند یعنی خودش را به غفلت نزند بله یک وقت است که پدر و بچه احساس میکنند پدر و مادر خنگ است حالیش نیست گاهی یک نمونه هایی نشانش بده که میفهمم (منتهی حالا خوب یک صلواتی بفرستید) (صلوات حضار). یک مثلی را من قبلاً زدم حالا بد نیست تکرار کنم میگویند یکی از مراجع تقلید هر طلبهای که بچه دار میشد صد تومان البته صد تومان قدیم خیلی بود میداد برای زایمان و خرج بچهداری یک روز بحث شد که این مرجع تقلید دیگر خیلی پیداست دیگر حالیش نیست گفتند نه نگاه به پیریاش نکن خوب حالیش است بالاخره یک امتحانش کنند رفتند پهلویش و گفتند که دیشب البته عید هم میرفتند که خانه آقا شلوغ باشد عید فطر عید غدیر عید قربان مثلاً عیدهایی که خانه آقایون شلوغ است توی شلوغی میرفتند میگفتند یک بچهای بدنیا آمده آقا، قدمش مبارک صد تومان میگرفتند هی به هر عیدی سالی هم چند تا عید است خلاصه صد تومان، ششم، هفتم، نهم، یک مرتبه آقا گفت گفت دیدی گفتم حالیش نیست گفت به خدا حالیش است روی خود نمیآورد گفت و الله حالیش نیست یک مرتبه صد تومانی هشتم را که داد گفت برو قدر خانمت را داشته باش یک سال است 8 بار برایت زاییده (خنده حضار) دیدی حالیش است از اصول مدیریت تغافل است گاهی باید تغافل کرد از اصول تربیت تغافل است) در مسائل خانوادگی گاهی آدم باید تغافل کند برویم سراغ پیغمبر و خانواده.
علاقه پیامبر (ص) به حضرت خدیجه
حضرت خدیجه یک ویژگیهای خاصی داشت که ویژگی هایش را برایتان بخوانم از رویش بخوانم داریم که عایشه میگوید میگوید پیغمبر «کان رسول الله صلی الله علیه و آله» (صلوات حضار) «لایکاد یخرج من البیت حتی یذکر خدیجه» هر وقت میخواست از خانه برود بیرون یک ذکر خبری از خدیجه میکرد چون خدیجه از دنیا رفته بود بینندهها هم شب رحلت است، بحث را گوش میدهند. شب رحلت حضرت خدیجه (سلام الله علیها) عایشه میگوید همیشه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یاد خدیجه (سلام الله علیها) را میکرد «ویحسن الثناء علیک علیها» خیلی تعریفش را میکرد «فذکرها یوم من الایام» یک روز که دیدم دارد تعریف میکند «و اخذت غیرتاً» حسادتم گل کرد و گفتم اوه چه خبر است همهاش خدیجه خدیجه میکنی «هل کانت الا عجوزا» یک پیرزنی را گرفتی پانزده سال از خودت بزرگتر بود «قد ایدک الله خیر منها» خدا عایشه بهت داده خیلی از آن بهتر «فغضب» پیغمبر غضبناک شد فرمود تو از خدیجه بهتری؟! «لاوالله» به خدا قسم این طور نیست «ما ابدلنی الله خیرمنها» خدا میداند بهتر از خدیجه کسی را به من نداده «امن فی اذکفرت الناس» آنوقتی که همه مردم کافر بودند آن تنهایی به من ایمان آورد «وصدقتنی بالکذب بن الناس» زمانی مرا تصدیق کرد که بشر مرا تکذیب میکرد «و وایستنی بمالی بمالها اذحرمنی الناس» زمانی اموالش را در اختیار من گذاشت که مردم هیچی به من نمیدادند «ورزقنی الله منها اولاداً» نسل من از خدیجه (سلام الله علیها) است «دون غیرها من النساء» عایشه گفت پشیمان شدم که چرا من پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را اذیت کردم حال ابه خودم گفت «لاازگرها بعد بسبقه ابداً» دیگر پشت سر خدیجه چیزی نمیگویم آنوقت جالب این است که آنقدر پیغمبر نسبت به خانوادهاش احترام قایل بود که میگوید که: «اذا اذبح شاتا» گاهی پیغمبر یک گوسفند میگرفت میکشت میگفت: «ارسلوا الی اصدقاء خدیجه» گوشتش را تقسیم کنید به آن زنهایی که با خدیجه رفیق بودند یعنی امروز هست الان ما سالگرد میگیریم دومین سالگرد، سومین سالگرد، گاهی پیغمبر ما سالگرد میگرفت به این صورت گوسفندی را میکشت گوشتش را به دوستان و نامش را گرامی میداشت.
هم دوشی زنان با مردان در کسب کمالات
«ما ذالت» این حجه اسقلانی میگوید: «ما ذالت تعظیم النبی» خدیجه دائماً پیغمبر را تجلیل میکرد «یتصدیق حدیثه قبل البعثه و بعد البعثه» هم قبل از بعث هم بعد از بعثت ملکه بود یعنی ملکه مکه بود خانهای خدیجه داشت که تمام مردم مکه توش جا میگرفتند آن زمان غیر از اینکه سرمایه دار بود طاهر مو مبارکه و عمویی داشت به نام ورقه مسیحی بود که ایشان با علمای مسیحت زد و بند او رابطه داشت و یک چیزهایی هم بو برده بود که شخصی محمد مبعوث خواهد شد (صلوات حضار) بله حالا در مراسم بله برون از طرف پیغمبر ابوطالب عمویش رفت. ابوطالب پدر حضرت علی رفت از طرف داماد پیغمبر از طرف عروس هم که خدیجه هست ورقه رفت عموی او بود دو تا عموها نشستند مراسم بله برون ابوطالب که عموی پیغمبر است گفت پسر برادر من پول ندارد تا گفت پول ندارد ورقه که عموی عروس بود توی شک افتاد که به یک جوان بی پول دختر بدهیم دختر بدهیم خدیجه دید قصه دارد شل میشود یک مرتبه خودش آمد جلو گفت «یا عماه» عمو، «انک و ان کنت اولالی بنفسی با شهاده» تو برای شهادت دادن آمدی ولی «فلست بی اولی من نفسی» برای انتخاب همسر من عقیدهام از تو مقدم است من خودم صیغه بخوانم خدیجه گفت «قل زوجتک یا محمد نفسی» من خودم را به ازدواج تو در آوردم «والمهد علی فی مالی» هر چی هم مهرش است خودم میدهم و زنها مسخره کردند خدیجه را گفتند هیچ زنی را هم دیدهای مهریه را هم خودش بده این آنوقت چه تاجرهایی آمدند خواستگاری خدیجه و اینها را رد کرد این زندگی هدفدار معنیاش این بود زندگی باید هدف داشته باشد یک وقت اصول دین چندتاست اصول دین سه تاست خوراک پوشاک، مسکن همین طور دخترش را میدهد به یک جوانی که همینطور کیلویی دیده است والا من کیلویی دیدم دیدم هیلکش خوب است کیلویی داماد انتخاب کرده آیا این داماد پسر کیه آیا این عروس دختر کیه لقمه که بابای عروس به عروس داده لقمه حلال داده یعنی گوشت و پوست عروس از لقمه حلال پیدا شده یا لقمه حرام به خصوص لقمه حلال قبلی بازارش نایاب دارد میشود همهاش ادل بدن کاری خوبهایمان همور کاری میکنند بعضی هایشان خوبهایمان یعنی آن کسانی که اسمشان خوب است زندگی باید هدف دار باشد ازدواج نیست که شهوت این نسل شماست تاریخ ابدیت را انتخاب میکنند همسر مسئله تاریخ است زندگی هدف دار فدارکاری با مال حالا وقتی عقد بسته شد میگوید که ابوطالب گفت که «اشهد علیها بقیولها» خوب گواهی میدهم که خودش خدیجه صیغه را خواند و گفت مهریه هم با خودم «ورقه» که عموی عروس بود پا شد آمد توی مسجدالحرام کنار زمزم و صفا استاد «ونادی با علی صوته» با بلندترین صدا فریاد زد «ایها الناس یا معشر العرب» ای بشر همه تان توجه کنید «ان خدیجه تشهده» خدیجه شما را گواه میگیرد «علی آنهاقد وهبت جمالها» زیباییاش را «واموالها» مالش را «و عبیدها» بردههایش را «ماملکه جمیلها» تمام سرمایهاش را «والمواشی» چهار پایانی که در اختیار داشت «والصداق المعجمل» پولهای نقد و نسیه همه را «هدیه لمحمد صلی الله علیه و آله و سلم» جمالش را، خانهاش را، مالش را، بردههایش را حیوانهایی که در اختیار داشت و مهریه همه را «هدیه» این همه جملهای است که ورقه عموی عروس گفت بین زمزم و صفا، خواهرها و برادرها این تاریخ را ما باید حساب کنیم جوان هدف دار باشد فداکاری با ما است اگر حالا یک خانمی شوهرش بازنشسته شده این سرکار است این یک حقوقی اضافه دارد اینقدر توی سر شوهرش نزد اگر شوهری حالا یک ارث پدری بهش رسید خانمش را تحقیر نکند یکی از چیزهای مهمی که تنهایی که میشود گاهی آدم ممکن است 2 تا 100 تا سکه بدهد اما حاضر به تحمل طعنه نیست پول دارترین افراد نیش هایی را میشنویم ولی به خاطر هدفش انشاء الله تحمل میکرد میدانم کی را انتخاب کردم من میدانم چه کسی را انتخاب کردهام ممکن است مثلاً فرض کنید یک زمانی من یک وقتی طلبه که شدم خیلی بهم میگفتند چرا اشتباه کردم علم علم است مگر فقط علم توی دانشگاه است چه فرقی میکند مغز همان مغز است حالا برود دانشگاه چه برود حوزه خبر است که حالا شما مرا تحقیر میکنی چرا تحقیر بشویم به چه دلیل تحقیر میکنی ولی به هر حال باید صبر کرد طعنه هایی را که زدند صبر کرد ازدواج آگاهانه بعد صبر بر مصیتها چون خدیجه چند تا بچه پیدا کرد فقط حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود باقی بچه هایش از دنیا رفت صبر بر مصیتها صبر برطعنهها و نیشها گذشت مال و آنوقت) خدیجه تنها یار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود از زنها اون همان روزی که پیغمبر مبعوث شد همان روز ایمان آورد اصلاً نگذاشت به فردا برسد زنها خیلی میتوانند رشد کنند قرآن میگوید از زنها تجلیل کنید همان طور که از مردها تجلیل میکنید قرآن بخوانم: «واذکر فی الکتاب ابراهیم» پیغمبر! تاریخ ابراهیم را برای مردم بگو یاد ابراهیم زنده بماند همان طور که به پیغمبر میگوید: «و اذکر فی الکتاب ابراهیم» توی آیه دیگر داریم: «واذکر فی الکتاب مریم» ای پیغمبر تاریخ مریم را برای مردم بگو یعنی زن و مرد هر دو تایشون باید تاریخ شان زنده بماند خوبیها از هر دو دسته باید مطرح بشود این طور نباشد که یک خوبی مطرح شود یک خوبی مطرح نشود در سوره احزاب یک آیهای هست برایتان بخوانم که چه طور قرآن زن و مرد را دوش به دوش هم در راه تکامل سوق داده یک صلواتی بفرستید (صلوات حضار) ببینید زن و مرد دوش به دوش هم در راه تکامل، «ان المسلمین و المسلمات» حالا بد نیست یک آیهای را هم پشت تلویزیون همه با هم بخوانیم، همین یک آیه هم هدیه به روح حضرت خدیجه (سلام الله علیها) یک آیه من میخوانم شما هم با من بخوانید سوره احزاب آیه 35 آیه آسانی هم هست ولی زن مرد را میگوید دوش به دوش «ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات، و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات والخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الطئمین و الطئمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات اعدالله لهم مغفره و اجراً عظیما» زن و مرد فرق نمیکنند در تکامل معنوی زن مسلمان مرد مسلمان زن مؤمن مرد مؤمن هر دو اهل قنوت باشند هر دو صادق باشند هردو صابر باشند هردو خاشع باشند هردو راه فقرا پول بدهند هردو روزدار باشند هردو خودشان را حفظ کنند هر دو یاد خدا باشند این آیه میخواهد بگوید که هیچ فرقی در تکامل معنوی بین زن و مرد نیست راجع به پیغمبر «کان صدیقا» راجع به مریم هم داریم «صدیقه» یعنی کلمه «صدیقه» برای مریم همان لبتی که برای مرد آمده همان برای زن آمده همان «و اذکر فی الکتاب ابراهیم»، «واذکر فی الکتاب مریم» خیلی زن میتواند رشد کنند.
پایداری در راه حقّ
از آن زنهایی که خودش را در جملهای که خواهی نشوی رسوا، خدیجه (سلام الله علیها) این خط را از بین برد تمام زنها کافر بودند یک دانه خدیجه نماز جماعت که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) میخواند «الله اکبر» خدیجه (سلام الله علیها) تنهایی میآمد پشت سرش اقتدا میکرد امیرالمؤمنین (علیه السلام)، یک مرد بود علی (علیه السلام)، امیرالمؤمنین یک زن ارزش خدیجه این است یکوقت ممکن است شما توی یک عروسی بروی همه وضع حجابش بد باشد شما مقاوم بابا میخندند خوب بخندند. خدیجه (سلام الله علیها) هم تنها بود، بهش میخندیدند ما سه رقم جوان داریم یکی که تا جامعه یک سمت رفت این هم همان سمت میرود اصلاً شل شل است مثل آب و هوا که شل است توی هر ظرفی بریزی شکل همان در میآید اینها جوانهای کم ارزشی هستند که از خودش اراده ندارد برو برویم برو برویم بنشین بنشیمیم برو برو وایسا وایسا اصلاً مثل فتیله چراغ پایین و بالا میروند از خودش اراده ندارد یک عروسی میرود و برمیگردد عوض میشود یک خانه فامیل میرود و بر میگردد عوض میشود از خودش رأی ندارد میخواهد بکند من خودم تشخیص دادم اصلاً اگر کره زمین هم یک سمت برود من همینام که هستم به پیغمبر گفتند دست از پیغمبری بردار هر کاری بگویید میکنیم فرمود ماه را یک دستم بدهی خورشید را یک دستم بدهی من از هدفم دست بر نمی دارم آدم وقتی حرف منطقی است باید پایش بایستد استقامت روی حق ارزش است استقامت روی باطل لجبازی است اگر نه ممکن است آدم کج هم باشد روی کجی خودش لج بازی کند میگوید ببین من هر چی بگویی سیگار خواهم کشید خوب بکش تا خفه شوی دیگر بعضیها هم توی کار باطل استقامت دارند استقامت در حق «قالوا ربنا الله ثم استقاموا» استقامت براساس حق ارزش است و گرنه استقامت بر باطل میگوید آقا صد دفعه هم بگویی من فحش میدهم خوب خیلی آدم بی خودی هستی، به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میگفتند «اواعظت علینا اوعظتام لم تکن من الواعظین» موعظه بکنی و نکنی ما ایمان نمیآوریم اینها هم استقامت داشتند منتهی استقامت منفی آن وقت قرآن یک چیزی میگوید برای اینها میگوید روز قیامت توی جهنم جیغ میزنند فایده ندارند آخرش میگویند ببین «سواء علینا اجزعناام صبرنا» جیغ بزنیم و نزنیم فایده ندارد بخاطر اینکه درد دنیا به پیغمبرها گفتند بگویید و نگویید فایدهای ندارد کسی که به انبیاء بگوید بگویی و نگویی من گوش نمیدهم در جهنم هم جیغ بزند و نزند کسی گوش نمیدهد خیلی این با آن در، «سواء علینا اوعظتام لکن من الواعظین» آنجا هم میگوید « سواء علیناء جزعناام صبرنا» آن «سواء» در مقابل آن «سواء» (خدیجه خیلی باکمال بود چهار تا زن در تاریخ داریم در روایات داریم سنیها هم این را نقل کردهاند جالب این است که اهل سنت از عایشه خیلی تجلیل کردند خیلی از عایشه تجلیل کردند با اینکه از عایشه تجلیل کردند در این حال همان اهل سنت خدیجه را از عایشه بهتر میدانند زنهای پیغمبر هم همه یک جور نیستند بد نیست این دقیقه آخر- قرآن راجع به زنان پیغمبر میفرماید: که «ان الله» بدرستیکه خدا «اعد» مستعد آماده کرده است «محسنات من کن اجراً عظیما» برای خوبهایتان اجر عظیم «اجرعظیماً» این آیه خدا برای خوبها توان اجر قرار داده است این که میگوید خدا برای خوبهایتان اجر قرار داده یعنی همه زنها یک جور نیستند نمیشود گفت بله همه امیرالمؤمنین هستند تهمت به هیچ کدام نمیشود زد و لذا یک تهمتی به بعضی از زنهای پیغمبر زدند خداوند دفاع میکند از نظر عفت، از نظر تهمت یک سری چیزها قطعاً مسألهای نیست از این که همه امالمؤمنین هستند ولی از این که درجات اینها فرق میکند خیلی فرق میکند درجات پیغمبرها هم فرق میکند خدا میگوید فکر نکنید همه پیغمبرها یک جورند «فضلنا بعض النبین علی بعض» پیغمبرها هم درجه بندی دارد خود یک پیغمبر هم درجه درجه میآید بالا حضرت ابراهیم (علیه السلام) یک مرتبه خلیل الله نشد اول ابراهیم عبدالله بود بعد شد بنی الله بعد شد رسول الله بعد شد خلیل الله درجه درجه دارد مثل سرگرد، سرهنگ، سرتیپ درجه دارد حدیث داریم «ان الله اتخذ ابراهیم عبداً قبل ان یتخذو انبیاو اتخذو انبیا قبل» یعنی هم انبیاء یک جور نیستند هم خود انبیاء حالاتش یک جور نیست خدا به پیغمبرش میگوید یک بار فکر نکن تو به آخرین درجه رسیدی «وقل رب زدنی» این که به پیغمبر میگوید: «زدنی علما» یعنی تو هم باید روز به روز سوادت خیلی تعجب استها خدا به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میگوید فارغ التحصیل نیستی این آقا با دیپلم و لیسانس میگوید من فارغ التحصیل هستم دویست تا کتاب خوانده فکر میکند فارغ التحصیل است خدا به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میگوید باز هم با سواد شو این میگوید نه من از اول با سواد بودم امام سجاد میگوید: «اللهم اجعلنی من حذبک» من را حزب الهی قرار بده ایشان میگوید من از بیست سال پیش حزب الهی بودم یعنی چیزی که امام سجاد میخواهد باشد این از قدیم بوده تحصیل تکامل هدایت…«زادهم الهدی» هدایت باید بیشتر بشود «یاایها الذین امنوا، امنو» به هر حال) خدایا به آبروی خدیجه (سلام الله علیها) که مالش را داد چی چی داد مال کثیر عوض فاطمه گرفت کوثر… بفرما (آمین)
همین طور که خدیجه گول شکلها و جمالها و آرمها نامها و اموال، نخورد و انتخابش انتخاب درستی بود دختر و پسر ما را در همه انتخابات تحصیل رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب اولاد، انتخاب نام اولاد انتخاب مسکن در هر گزینشی که نسل ما دارند همان طور که گزینش خدیجه گزینش به حقی بود ما را در هر لحظه به راه مستقیم هدایت بفرما. (آمین)
داریم به سمت شبهای قدر نزدیک میشویم آنچه شبهای قدر برای اولیاءت مقدر میکنی برای ما مقدر بفرما. (آمین)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته