سیره امام علی(ع) -3

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بینندگان عزیز بحث را شب نیمه رمضان گوش می‏دهند، شب تولد امام حسن مجتبی (علیه السلام) گرچه ما در آینده به زندگی ایشان، سیره‏ای که بحث می‏کنیم امسال ماه رمضان بحثش را می‏شنوید، سیره امیرالمؤمنین و زهرا (سلام اللّه علیها) به سیره امام حسن (علیه السلام) هم خواهیم رسید ولی چون این بحث در شب تولد پخش می‏شود چند جمله راجع به آقا بگویم و بحث را ادامه بدهیم. امام حسن مقامش از امام حسین (علیه السلام) بالاتر است به چه دلیل، به دلیل اینکه شب عاشورا که امام حسین (علیه السلام) داشت با دنیا خداحافظی می‏کرد و زینب (سلام اللّه علیها) منقلب شد و غش کرد و بعد به هوش آمد برادرش امام حسین (علیه السلام) گفت خواهرم چرا این رقمی شدی گفت آخه داشتی این رقمی می‏گفتی. گفت حالا خداحافظی کنم. مگر طوریه بعد امام حسین (علیه السلام) چند جمله گفت شب عاشورا فرمود:
جدم از من بهتر بود رفت، مادرم بهتر بود رفت پدرم بهتر بود رفت و برادرم حسن بن علی بهتر از من بود رفت اینکه امام حسین (علیه السلام) می‏گوید برادرم از من بهتر بود رفت، این مقام امام حسن (علیه السلام) را نشان می‏دهد. و خیلی هم امام حسین احترام برادرش را داشت. در یک ماجرائی فقیری آمد پول بگیرد از امام حسن (علیه السلام) صد درهم بهش داد، رفت پهلوی امام حسین (علیه السلام) گفت داداشم چقدر بهت داد گفت برادرتان صد درهم… 99 درهم داد گفت من باید حریم برادر بزرگ را حفظ کنم اگر او صد درهم، من همان را نمی‏دهم که مثل هم باشیم یک قدم باید عقب‏تر باشم، سرباز اموالش را در راه خدا بخشید، کوچولو بود، پیغمبر که می‏رفت سجده امام حسن (علیه السلام) شاید بچه یکی، دو ساله بود می‏رفت روی کمر پیامبر بازی می‏کرد، پیامبر سجده را طولش می‏داد بعد آرام بچه را برمی‏داشت کنار می‏گذاشت، حتی می‏گفت: می‏خواست بازی بچه‏ها بهم نخورد، طول می‏دادم. هفت ساله بود دیگه حرف‏ها را از پیامبر خوب گوش می‏داد و می‏آمد منزل برای مادرش نقل می‏کرد. یه بار علی بن ابیطالب (علیه السلام) آمد پشت درب ببیند حسن چه جوری سخنرانی می‏کند، امام حسن (علیه السلام) لکنت زبان پیدا کرد و گفت نمی‏دونم امروز چرا حرف می‏خواهم بزنم زبانم می‏گیرد فکر می‏کنم پشت دیوار یه کسی ایستاده که این زبان من گرفته. خیلی در عبادت و صدقه دادن اصرار داشت، وقت وضو می‏لرزید، در نماز صورتش زرد می‏شد. می‏گفت: می‏خواهم بروم پهلوی (؟!) پروردگار هستی و حق است کسی که می‏خواهد با خدا، بی نهایت کوچک با بی نهایت بزرگ صحبت کند حق است که رنگش بپرد 25 بار پیاده به مکه رفت. البته اسب و شترش را هم می‏برد. می‏گفت اسب و شتر را می‏برم که نگویند کنس است نمی‏خواهد پول خرج کند، اما به عشق خدا پیاده می‏شوم و می‏خواهم خانه محبوب را با پای پیاده بروم. در عمرش کسی کلمه ناروا از او نشنید، در زمان خودش عابدترین و زاهدترین مردم بود و سعه صدر و حسن خلق داشت. مسائل قیامت خیلی او را به گریه وامی‏داشت، اسم صراط و قبر و معاد را می‏برد گریه می‏کرد. شب تولد او که نیمه رمضان بود پدرش که شوهر حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) است جبهه بود. در وقتی که حضرت علی (علیه السلام) جبهه بود این عزیز متولد شد. خداوند انشاءاللّه معرفت و زیارت ایشان را نصیب ما بفرماید. با معرفت برای همه آرزومندان، برای اینکه یک هدیه‏ای به قبرستان بقیع بفرستیم، صلواتی بفرستید ثوابش هدیه روح امام حسن مجتبی (علیه السلام) (صلوات حضار). موضوع بحثی که سلسله وار می‏گفتیم، سیره علوی بود که آشنا بشویم با سیره علوی.
نام علی نشانه برتری در علم و عمل
اما نام علی علی است چند رقم بیان داریم که علی، علی شد یعنی نام که می‏گوید که: «سمّی علیّا لعلوّ، علی من بارزه» اسمش را علی گذاشتند چون با هرکس مبارزه می‏کرد غلبه پیدا می‏کرد. «علوّ» برتری یا چون: «اعلی الناس علماً» چون از همه مردم از نظر علم برتری پیدا می‏کرد. یا چون: «یتبع فی جمیع امره مرضات اللّه» چون در همه کارهایش رضایت خدا را در نظر داشت نامش را مرتضی گذاشند، یعنی این اسامی است که ما باید توجه داشته باشیم به نامگذاری؛ مسئله نام عنایت داشته باشیم که نام‏های اسلامی معنا دارد، خیلی از اسم‏ها معنا ندارد، مثلاً نام فلان گل مثلاً روی بچه‏اش می‏گذارد بد نیست اما این گل چیه چه رشدی دارد، قشنگ هست اما قشنگی اش از خودش نیست، افتخارمان این است که در هر چیزی امتیاز داریم بر همه کشورها و بر همه دنیا. قانون اساسی ما خدا رحمت کند مرحوم دکتر بهشتی را قانون‏های دنیا را قانون‏های اساسی کشورهای مترقی را گرفت، گفت: باید مطالعه کنیم، قانون جمهوری اسلامی همه خوبیهای قانون‏های دنیا را داشته باشد، چند تا کمال داشته باشد که هیچ کشوری آن را نداشته باشد ما باید قانونمان برترین قانون باشد، اصرار داشت بر این مسئله. در همین نامگذاری، بعضی‏ها اسم بچه شان را می‏گذارند که بد هم نیست، اسم یک گل است، یک گل که کمالش از خودش نیست الان تاریخ ما هجری است، هجری یک عملی است که انسان انتخاب می‏کند اما تاریخ دیگران میلادی است، مادرش زاییده زاییدن که دست خود آدم نیست که یا سه شنبه یا چهارشنبه بزاید. زاییده شدن در اختیار انسان نیست، کمال انتخابی نیست، اما هجرت یک ارزش انتخابی است، مثل اینکه من بخواهم بگویم امام حسن (علیه السلام) کمال دارد موهایش مشکی بود افزون بوده اگر بگویم می‏گوید: خوب خدا او را فزونی خلق کرده، آقای قرائتی: تلویزیون را خاموش کن حوصله‏ات می‏رسد. خدا به یه کسی یه چیزی داده از خودش که نیست باید بگویم امام حسن (علیه السلام) پول داشت در راه خدا داد، اسب داشت پیاده رفت، یعنی کمالاتی که انسان خودش انتخاب می‏کند ارزش است و الّا یه کمالی، این گل قشنگ است، گل قشنگ که شما اسمش را روی بچه‏ات می‏گذاری نمی‏گویم بد است، بد نیست، اما ارزش انتخابی نیست، یک ارزش الهی است. علی، برتری در جبهه‏ها، علی، برتری علمی، مرتضی، در میان رضایت‏ها، رضای خدا را در نظر گرفتن خودش هم برای ما یک عبرتی است برای ما، بالاخره، ما باید یک عملی را انجام بدهیم، سه راه هم بیشتر نداری، یک غذایی بخوری لباست را باید یه جوری بدوزی، موها را یه جوری واداری، ازدواجت، انتخاب شغلت، بالاخره یک راهی را باید برویم، راههایی که می‏رویم سه راه بیشتر نداریم موضوع بحث:
مرتضی، در پی جلب رضای خدا
موضوع بحثمان (سیره علوی) است نام علی (علیه السلام)، (علّوه) در جبهه‏ها، در علم، مرتضی می‏گویند برای اینکه هدف رضای خداست داریم درباره (علی مرتضی) راجع به اسم صحبت کنیم. ما راههایی که می‏رویم سه راه بیشتر نداریم، راهها، یا میل خودمان، چه راهی می‏روی راهی که دوست دارم. خلاص. میل دیگران، حالا میل را (رضا) کنیم که به باقی کلمات بخورد، رضای خودم، رضای دیگران، رضای خداوند.
– رضای خداوند. اگر شما گفتی اصلاً کار به هیچ کس ندارم، هیچ کس را قبول ندارم، خودم، خودم، خودم، هر جوری دوست دارم اینکه آدم دنبال میل خودش برود درست نیست، هر انسانی هزارها بار پشیمان شده، چه کسی است بگوید من در عمرم پشیمان نشده‏ام، هر پشیمانی دلیل بر این است که آنچه خودمان دوست داریم و تشخیص می‏دهیم درست نیست به تعداد پشیمانی‏ها ما استدلال داریم که ما به میل خودمان، خیلی جاها پشیمان می‏شویم. دیگران هم مثل خود ما پشیمان می‏شوند. او رضای خداست، علاوه بر اینکه خود من فانی هستم چند سال عمر دارم دیگران هم اونی که مهم است رضای خداست که باقی است. قرآن یک آیه دارد می‏گوید: «صبغه اللّه» «صبغه» با (صاد) و (غین) یعنی رنگ‏آمیزی «صبغه اللّه» یعنی رنگ‏آمیزی خدا، کیست که رنگ‏آمیزی‏اش از خدا بهتر باشد، رنگ شاه باشد، رنگ رئیس‏جمهور باشد، وکیل و وزیر باشد، سفیر باشد، رنگ هر کس می‏پرد، رنگ خدا می‏ماند. شما در روز چند تا سلام می‏کنی در عمرت یک میلیون سلام می‏کنی، چند تا برای پول است و چند تا برای زور و چند تا، هیچ رنگی ندارد، یک مسلمانی هیچ کاری هم به او نداشته‏ام و هیچ امید و طمعی به عنوان یک انسان سلام کرده‏ام این سلام برای رضای خداست و می‏ماند، بقیه می‏پرد، «ما عندکم ینفد و ما عند اللّه باق» هرچه رنگ خداست می‏ماند، مرتضی کارهایش رضای الهی بود.
علی ابن ابیطالب (علیه السلام)، اوّلین مسلمان
امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اولین مرد مسلمان بود، البته بعضی می‏گویند اول مؤمن دیگران بودند ولی علامه امینی صد دلیل و سند آورده که اول مسلمان علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود، ولی اسامی بزرگان را که می‏برند همه را می‏گویند: «رضی اللّه عنه» یعنی خدا از سر تقصیراتشان بگذرد اما اسم علی را که می‏برند می‏گویند: «کرّم اللّه وجهه» یعنی خداوند صورتش را گرامی داشت، چون تنها صورتی که به بت نگاه نکرد «علی» بود. دیگران بت پرست بودند توبه کرده و مسلمان شدند، اما علی از روز اول و ده سالگی مسلمان شد. می‏گوید: «صلیّت مع رسول اللّه ثلاث سنین قبل ان یصلّی معه احد» سه سال با پیامبر تنهایی نماز جماعت می‏خواندیم، نماز جماعت دو نفره.
«ما اشرک باللّه طرفه عین» به اندازه یک چشم بهم زدن به سمت غیر خدا نرفت. «و لم یسجد لصنم قطّ» لحظه‏ای رو به بت کرنش نکرد. جمله‏ای دارد امیرالمؤمنین (علیه السلام)، می‏گوید: دوست دارم شناخت پیدا کنم، دوست ندارم بچه باشم بمیرم خدا ببردم بهشت، چون انسان ممکن است بچگی‏اش بمیرد و گناهی ندارد خدا این را ببرد بهشت اما بهشت بچه‏ها معرفت توش نیست دوست دارم بزرگ بشوم شناخت داشته باشم.
عبادت، براساس معرفت
«ما یسّنی لومتّ طفلاً و ادخلت الجنّه» خوشم نمی‏آید بچه باشم و بمیرم، این برای من عزت نیست که بروم بهشت، بهشت را نمی‏خواهم آنچه بالاتر از بهشت است معرفت است که می‏خواهم. آخه بعضی‏ها بابا را برای پولهایش می‏خواهند، می‏گوئیم بابا خوب است، رفتی خونه بعضی بچه‏ها، به بعضی بچه می‏گی بچه جون بابا را دوست داری، چرا؟ می‏گوید: من را برده پارک و بستنی خرید و آلاسکا و کفش و کلاه خرید. بابا را برای کفش و کلاه می‏خواهد. وقتی معرفت بالا شد بابا را می‏خواهد برای بابایی ولو خرجم با خود باشد هیچ نیازی هم به او نداشته باشم خودش ارزش است، معرفت که بالا رفت اینطور می‏شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‏فرماید: من بهشت را نمی‏خواهم، من خدا را می‏خواهم. و در جمله‏ای هم دارد که: خدایا من نه از ترس جهنم نماز می‏خوانم و نه به عشق بهشت «وجدتک اهلاً للعباده» اصلاً لیاقت داری که من بنده تو باشم بخاطر لیاقتت. گاهی می‏گوئیم برو بالا بنشین پرتقالهایش بزرگ است، گاهی برو بالا دوربین تلویزیون هست، گاهی بالا بوعلی سینا نشسته پهلوی او بنشین، فرق می‏کند بالا برای پرتقال یا تلویزیون یا بوعلی سینا است. بوعلی سینا مقامی دارد که ارزش دارد که آدم در کنارش بنشیند و افتخار است. «کفی بی فخراً ان اکون لک عبداً» اصلاً من کیف می‏کنم که نماز می‏خوانم. خیلی بر من منّت گذاشتی. و لذا داریم بعد از نماز سجده شکر کنید که خدای را شکر که در خانه ات را هم دادی تا با تو حرف زدم، دیگران که با تو حرف نزنند تو در مسجد با خدا و او که در خیابان است با چه کسی حرف می‏زند؟ من گفتم «ایاک نعبد» فقط بنده تو، مخلص توام، اون در خیابان گفت: مخلص تو و چاکر و جیرجیرکتم بالاخره من که به خدا گفتم مخلصتم، اون در خیابان به چه کسی می‏گوید، من به تو می‏گویم قربان تو او به کی می‏گوید؟ خدایا شکر که بر من منت گذاشتی که با تو حرف می‏زنم. «کفی بی فخرا ان اکون لک عبداً» افتخار می‏کنم که با تو حرف زدم. خوب صلواتی بفرستید (صلوات حضار) مکه نشسته بودیم یه کسی آمد گفت که: «انت شیعی» تو شیعه هستی گفتم: بله، بیا می‏دانی شیعه یعنی چه؟ شیعه یعنی ما بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) ما خطمان را از اهل بیت (علیهم السلام) گرفته‏ایم، با سنّی‏ها هم درگیر نیستیم ما در ایران، 8، 9 میلیون با کم و زیاد سنّی داریم، برادریم، با هیچ سنّی در دنیا اختلاف نداریم، برادریم، اما این تحقیر می‏کنی چرا؟ من افتخار می‏کنم شیعه هستم به خاطر اینکه شیعه فقهش را از اهل بیت می‏گیرد و قرآن درباره اهل بیت (علیهم السلام) سه آیه داریم.
برتری مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بر دیگر مذاهب
1-قرآن راجع به اهل بیت می‏گوید: «یطهرکم تطهیرا» من فقهم و دینم را از اهل بیتی می‏گیرم که خدا در قرآن می‏فرماید «یطهرکم تطهیرا»
2-آن اهل بیت قرن اول بودند، علمای شما (مسنّ‏ها) که دینتان را از آنها می‏گیرید چه «ابوحنیفه» چه «شافعی»، «حنفی» و «حنبلی»، ائمه اربعه شما که مالکی و شافعی، احملی درست است که بزرگوارند ولی همه متولد قرن دوم‏اند و من اهل بیت قرن اول بودند ما یک قرن از شما جلوتریم و قرآن بگوییم که می‏فرماید: «والسابقون السابقون اولئک المقربون»؛ اینکه سابقه جلوتر، ما یک قرن جلوتریم.
3-تمام اهل بیت (علیهم السلام) شهید شدند و چهار تا علمای شما، مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی هیچ کدام شهید نشدند. و قرآن می‏فرماید: «فضّل اللّه المجاهدین علی القاعدین» اونیکه در راه خدا شهید شده ارزشش بیش از آنی است که شهید نشده، پس من شیعه هستم و افتخار می‏کنم، چرا همچنین کردی امم.
به هر حال ما سندمان قوی است، ما باید افتخار کنیم، هر چه داریم افتخار داریم اصلاً ما باید خیلی افتخار کنیم هیچ نداریم جز اینکه روی کره زمین منحصر به فرد است. همین مرجعیّت و تقلید برای ما امتیاز است.
من یک بار دیگر هم گفتم که تمام دنیا به کارشناس مراجعه می‏کنند به پزشک و مهندس و کارشناس، تخصص یه چیزی است که پذیرفته، عقل است، منتهی ما در تقلید علاوه به اینکه به مجتهد، متخصص، یعنی مرجع تقلید دین شناس مراجعه می‏کنیم، دو شرط هم اضافه داریم که این امتیاز ماست بر همه دنیا. می‏گوئیم: متخصص ما باید حتماً عادل و هوی و هوس نداشته باشد. هرچه عقلاً می‏گویند ما از همه عاقل‏تریم دو تا هم امتیاز بر همه آن‏ها داریم. تقلید می‏کنی؟ بله افتخار می‏کنم، تو چه می‏کنی؟ مگر زلفت را به آرایشگاهی و لباست را به خیاط ندادی و در حال مریضی به دکتر، و ماشینت را به مکانیک و کفشت را به کفاش؟ پس تو هم از مخت و زلفت تا کفش‏هایت به کارشناس می‏دهی، پس همه مردم به کارشناس مراجعه می‏کنند منتهی زنده باد ما که کارشناسمان حتما باید عادل و هوی و هوس، پس ما امتیاز داریم و بر همه عقلا عاقلتریم. ما هرچه داریم افتخار کنیم، کله‏تان را صاف بگیرید و راه بروید.زمان شاه توی ماشین نشسته بودیم یکی می‏خواست از ما حالگیری کند، گفت: آقای قرائتی تشریف دارد موسیقی را روشن کن، ببخشید گفت: شیخ نشسته موسیقی را روشن کن. اون راننده هم روشن کرد، من داشتم فکر می‏کردم چه کنم پیاده شوم یا بلند شده خاموش کنم، لبخند یا داد بزنم، الان با این برخوردم چی باشد، دید فکر می‏کنم گفت: آشیخ خوشت می‏آید. گفتم ببین کار به حلال و حرامی نداریم، اصلاً من یک آدم تحصیل کرده‏ای هستم توی این مغز علم است، و این خواننده یک رقاصی است و من اجازه نمی‏دهم مغزم در اختیار یک رقاصی باشد گرچه حلال باشد، مگر هر حلالی را من باید انجام بدهم، حالا این آهنگ حلال یا حرام، «بسم اللّه الرحمن الرحیم» فرض کن آهنگ حلال، تو حیفی، ما را خدا برای آهنگ نساخته. خسته شدی پاشو برو دور بگرد، شما حساب کن کتابهایی که، ضربه هایی که موسیقی روی اعصاب می‏گذارد، شما خیلی کتاب در این زمینه نوشته شده، من می‏گویم حلال هم باشد من گوش نمی‏دهم، خیلی چیزها حلال است، جدول روزنامه هم حلال است اما به مغزم فشار بیاورم خیابان دو حرفی، قدیمی در تهران – ری – چه مشکلی حل شد مخ ما باید این باشد که یا مشکل فرد را یا جامعه را حل کنیم چیزی که نه مشکل فرد و نه جامعه در آن است علمش هم بی خاصیت است.
علم مفید، ارزش دارد، نه هر علمی
و یک حدیث دیدم که: پیامبر ما (صلی اللّه علیه و آله و سلم) هر روز می‏گفت: خدایا پناه می‏برم به تو از اطلاعات بی‏خاصیت. عربی‏اش را بخوانم «اللهم انی اعوذ بک من علم لا ینفع» پناه می‏برم به تو از علمی که نفعی ندارد. حالا شما بفهمی که حسینه جماران چند تا موزائیک دارد و بوعلی سینا چند کیلو است و مسجدالنبی چند پایه و مسجدالحرام چند پایه دارد. شماره شناسنامه حضرت امام خمینی (ره) چیه حالا مثلاً این را بدانی یا ندانی چی می‏شود؟ بسیاری از علم‏ها اطلاعاتی است که نه مشکل فرد و نه جامعه را حل می‏کند، ما هرچه می‏خوانیم باید حساب کنیم. قرآن یک آیه دارد می‏گوید: بعضی‏ها اطلاعاتشان کشک کشک است. می‏نشینند می‏گویند: اصحاب کهف چند تا بود «سیقولون ثلاثه رابعهم کلبهم» سه تا بودند چهارمی سگشان بود «سیقولون سبعه، ثامنهم کلبهم» یک عده می‏گویند هفت تا بودند و هشتمی هم سگشان. «یقولون خمسه سادسهم» بابا ول کن، حالا یا 6 یا 7 تا بودند می‏خواهی چه کنی؟ هدف را گم نکن که یک اقلیتی دیدند در یک اکثریت از بین می‏روند. گفتند: اگر ما در جامعه فاسد باشیم آب می‏شویم این‏ها در ما اثر خواهند گذاشت، ما با هم برویم در یک غاری زندگی، و ایدئولوژی و فکرمان را حفظ کنیم، فکر مکتب ولو در غار شرف دارد بر زندگی فاسد شهر که ما هضم شدیم. این مال افراد، مسلمان‏هایی که در اتریش‏اند. در فرانسه و آمریکا، تمام اقلیتهایی که در یک جامعه‏ای هستند که فکر دیگر دارند و اینها در اقلیت. اگر اقلیتی به حق بودند نباید در جامعه تحت تأثیر قرار بگیرند، حتی اگر زندگی را بر خود تنگ می‏گیرند، بگیرند اما فکرشان را حفظ کنند. اصحاب کهف این را می‏خواهد بگوید، که گروه کمی در یک منطقه زیادی دینشان را حفظ کردند، تو هدف اصحاب کهف را ول کردی و رفتی سراغ اینکه چند نفرند. مثل اینکه آقای قرائتی شما چند تا بچه داری؟ 8، 2، یا یکی بابا این حدیث آدرسش کجاست؟ این آیه؟ چه کتابی مطالعه کنم؟ ما هدف را گم می‏کنیم و متأسفانه خواص هم گم کرده‏اند. یک جلسه‏ای تابستان امسال داشتم اسمشان را نمی‏برم ولی همه دانه درشتهای کشور بود نه سیاسی، علمی، حدود 37 تا بودند، خوب برنامه هایی بود، یک برنامه هم ما داشتیم 80 تا نامه به ما دادند ما بین دو تا دو ساعتی که برنامه داشتیم نامه‏ها را خواندم دیدم اکثراً روی یک مسائلی، آمدم گفتم من از شماها توقع نداشتم، آقا واقعاً اگر راجع به یک نفر مسئله داری، سند داری بنویس برو بگو «بسمه تعالی» فلانی در فلان تاریخ به این دلیل و این نوار، فتوکپی و شاهد فلان خلاف را کرده، شما نشسته‏اید حوزه و دانشگاه دست شماست فکر کن برای نسل نو چه کنی؟ نشسته راجع به اینکه مسئله‏ای که راجع به زن فلانی می‏گویند: درست است یا باطل، پسر فلان آقازاده می‏گویند خورد حق است یا باطل است، من نمی‏دانم اگر شما سند داری کمک قوه قضائیه کن بگو الو من هر یک سند دارم. گاهی شده که یک کسی صحبت که هست قوه قضائیه دنبال سند می‏گردد. و بینی و بین اللّه شما سند داری کمک کن الو بنده یک سند دارم درباره جرم ایشان، اگر سند دارید کمک کنید مشکل را حل کنید مجرمی که خربزه خورد پای لرزش بنشیند و گم شود. اگر هم سند ندارید شما 300، 400 مغز متفکر جمع شده‏اند. حوزه و دانشگاه در اختیار ماست ببینم برای نسل آینده چکار کنیم، پسر فلانی شنیده‏ام چهار ماشین دارد یا سه، گاهی خواص ما هم به جای اینکه حساب کنند چیه؟ البته گاهی هم برنامه این است که ما را برقصانند. مثل اینکه شما مطالعه می‏کنید، بچه مزاحم است انگشترت را در می‏آوری یا نداری آن اطاق سر این را به انگشتر گرم کن که خودت مطالعه کنی. گاهی وقتها در اوج اینکه اسرائیل می‏خواست کشور مستقل شود، زمان شاه، مسابقات اسرائیل راه می‏انداخت که همه افکار سمت توپ اسرائیل برود. تا اون تثبیت کند خودش راه همان زمان که آیهاللّه سعیدی و غفاری را در زندان کشتند همان زمان شاه یک موجی راه می‏انداخت که افکار متوجه اون موج بشود، گاهی می‏رقصانند ما را منتهی خوشا به حال کسی که بفهمد ما کاشانی‏ها می‏گوئیم پی نخود سیاه می‏فرستند، یعنی گاهی جامعه را پی نخود سیاه می‏فرستند، همه کشور متوجه یک مسأله می‏شود و حال آنکه مسئله مهمتر هست اینها گاهی هم طراحی شده است. گاهی برای اینکه رنگ یک چیزی را کم کنند یک مسابقاتی را راه می‏اندازند، یا تاسوعا یا عاشورا، اینطرف و آنطرف، به خاطر اینکه ذره ذره. حالا البته بچه‏های ما به قدری امام حسین دوستند که حتی روز عاشورا هم روز مسابقه باشد همان ورزشگاه حسین، حسین را می‏گویند نشان دادند که بچه‏های ما با این چیزها گول نمی‏خورند. اما در عین حال آن طراح‏های اصلی بیکار نشسته‏اند. چه کنیم؟ رضای خودم ابداً، رضای دیگران هم نه رضای خدا. گاهی افراد یه کارهایی می‏کنند من درآوردی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‏رفت توی صحرا نماز عید با شکوه می‏خواند. یک عده آمدند گفتند آقا یک مشت پیرزن و پیرمرد هستند اجازه بدهید یک پیش نماز هم توی اون مسجد نماز بخواند. فرمود چون پیامبر این کار را نکرده «الا تخف رجلاً یصلی بضعقه من الناس فی العیدین» شما اجازه می‏دهید یک پیش نماز هم بیاید در آن مسجد برای اونهایی که حال نداریم، فرمود: «لا اخالف سنه» چون پیامبر این کار را نکرده من هم نکردم. یعنی چه؟ بیائید با هم دسته جمعی اذان بدهید اذان دسته جمعی کدام آیه گفتند؟ کدام حدیث، نیمه شعبان درب خانه‏ها را جاروب کنیم البته تمیز کردن خانه همیشه خوب است اما این کدام آیه و حدیث گفته (!!؟؟) مسابقه گذاشتند نمی‏دونم برایتان گفتم یا نگفتم می‏ترسم تکراری باشد حالا اگر تکراری بود نیم دقیقه است. مسابقه گذاشتند بنده را هم برای جایزه بردند در سالن، گفتند کار فرهنگی قرآنی کردیم نفر هفتم که جایزه می‏دادیم گفتم این فرهنگ قرآنی چی بوده، گفتیم یکی از آیه‏های قرآن که 11 قاف دارد بشمارید از اول تابستان تا آخر این مردم وادار شده‏اند به قاف شماری، آخه واقعاً قرآن نازل شد که ما قاف بشماریم گفتم عجب خریتی (!!؟) عجب حماقتی. ما گاهی می‏خواهیم کارشناسی کنیم، ایجاد مسابقه. آقا مادر حضرت موسی (علیه السلام) اسمش چی بوده به من چه چی بوده؟ بسیاری از سؤال‏هایی که به اسم سؤال دینی مطرح می‏شود علما هم بلد نیستند، سؤالاتی که می‏کنند که بنده علما که نیستم که چهل سال است طلبه پر کاری بوده‏ام من رفوزه می‏شوم. به چه دلیل این نسل نو را آموزش و پرورش و امت را وادار می‏کنی توی این سنگلاخها کی گفته این حرفها را، اجمالاً گاهی کارها به نظر خودشان ابتکار است و طرح است ولی غلط است گفتند اجازه بده یک نماز رسمی باشکوه بخوانیم توی کوچه و پس کوچه‏ها هم یک آخوند باشد فرمود نه نماز یکی باید باشد، یعنی هر کار رسمی باید سنت باشد.
برنامه‏های امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم این بود که «لمّا کان لفرغ من الجهاد» همینکه از جهاد فارغ می‏شد «یتفرق لتعلیم الناس» آموزش و پرورشی می‏شده یعنی هم رزمنده بود هم آموزش و پرورشی، آموزش می‏داد مردم را، مردم دعوایشان می‏شد قضاوت می‏کرد، وقتی از آموزش و قضاوت و جنگ فارغ می‏شد بیل دست می‏گرفت «فی حائط یعمل فیه بیده» با دست خودش کشاوری می‏کرد. در اینکه کشاورزی می‏کرد «و هو مع ذلک ذاکر اللّه» لبهایش می‏جنبید ذکر خدا می‏گفت. یعنی چه؟ هم رزمنده، کشاور و هم قاضی. هم استاد بود. الان خیلی راحت تعطیل بله حالا تابستان هوا داغ است. خرم آباد که هوایش داغ نیست دماوند و ملایر که هوایش خنک است. ما یه جا می‏گوئیم بندرعباس داغ است خوزستان هم داغ است پس دماوند هم تعطیل باشد پس همدان هم، راحت می‏گذریم من این را گفته‏ام تکرار کنم سلمانی آمد روی لب حضرت را اصلاح کند گفت: این لب را نگه دار من قیچی کنم فرمود: من اگر لبم را نگه دارم یک سبحان اللّه عقب می‏افتم. یعنی حضرت علی (علیه السلام) از ثانیه‏های عمرش استفاده می‏کرد ما به راحتی عمرمان هدر می‏رود.
استفاده از عمر و فرصت های جوانی
سیره علوی استفاده از عمر و طبیعت. صد هزار هسته خرما بود گفت بگوئید صد هزار درخت خرما، ما باید همه بالقوه‏ها را بالفعل کنیم از هسته خرما یک درخت تولید کنیم، استفاده از دقیقه‏های عمر، پرکردن ایام فراغت، و باید هم طراحی کنیم که ایام فراغت را با چی پر کنیم، بسیاری از بودجه هایی که صرف ایام فراغت می‏شود پرکردن مصنوعی است، طبیعی نیست خداوند خوب ایام فراغت را پر کرده به عروس داماد می‏گوید زود ازدواج کنید ایام فراغتتان پر می‏شود عوض اینکه توی پارک‏ها تاب بخورید با عروس حرف بزنی، یک بچه هم می‏دهد می‏گوید با همین ایام فراغت را پر کن. مسئله تغذیه مدیرش توی، آموزش و بهداشت، تمام وقت یک مادر را می‏گیرد بعد هم نگاه می‏کند یک بچه، دختر خوب شد، فراغتش تبدیل شد به یک عنصر مفیدی در جامعه این طراحی‏های خدا درست است و طراحی‏های ما با اردو و کامپیوتر و تواشیح و شعر و مشاعره و جدول و روزنامه، این پر کردن ایام فراغت ما بعد از 20 سال پوک، پوک است. اما آن چیزی که اسلام گفته ازدواج آسان تربیت نسل خوب این ایام فراغتی است که بعد از 20 سال یه چیزی توش در می‏آید باید برگردیم به اسلام و سیره اهل بیت (علیهم السلام).
ضمن اینکه ما شب تولد را تبریک می‏گوئیم.
خدایا! به آبروی امام حسن مجتبی (علیه السلام) همه مشکلات جامعه و افراد ما را حل بفرما.
عیدی تولد امام حسن را حل همه مشکلات ما قرار بده.
بینندگان که بحث را می‏بینند نیمی از رمضان گذشت خدایا ما را آماده دریافت تمام برکات شبهای قدر بفرما.
قلب آقا امام زمان (علیه السلام) را از ما راضی بفرما.
رهبر و دولت و ملت و امت و نسل و ناموس و مرز و انقلاب، هرچه به ما داده‏ای برای ما حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته»

Comments (0)
Add Comment