سوء ظن، تجسس، غیبت

1- نکات و پیام‌های آیه 12 سوره حجرات
2- سوء ظن به خدا، مایه یأس و ناامیدی
3- سوء ظن به مردم، عامل اختلاف و تفرقه
4- سوء ظن به خود، عامل دوری از غرور و تکبر
5- سوء ظن به مردم، زمینه تجسس و غیبت
6- تربیت فرزند، نه توهین و تحقیر او
7- خاطره‌ای از یک جوان لاابالی و خوش عاقبتی
8- غیبت، خوردن گوشت برادر مرده

موضوع: سوء ظن، تجسس، غیبت

تاریخ پخش: 27/06/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در این جلسه می‌خواهم یک آیه‌‌ای که سه سطر است، و مورد نیاز همه هست، همه‌ی ما به این آیه نیاز داریم، مثل باقی آیه‌ها  گرفتارش هستیم، گناه بدبینی، سوءظن،گناه تجسس، وارد زندگی شخصی افراد می‌شویم. تجسس می‌کنیم و گناه غیبت، در سوره‌ی حجرات آیه‌ی 12 موضوع بحث سوءظن، تجسس، غیبت، «بسم الله الرحمن الرحیم». «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان آورده‌اید. «اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّن‏» «اجْتَنِبُوا» «اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّن» خوب، بعد می‌فرماید که: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم»، «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏» بعد می‌فرماید که: «وَ لا تَجَسَّسُوا» تجسس نکنید. بعد می‌فرماید که: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا» بعضی غیبت همدیگر را نکنید. «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا» بعد می‌فرماید: «أَیُحِب‏» خوب «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن…‏» «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً»، «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً» «فَکَرِهْتُمُوه‏» (حجرات/12) خوب، حالا آیه طولانی است، بیش از این فعلاً…

1- نکات و پیام‌های آیه 12 سوره حجرات

در این آیه چند کلمه‌اش را می‌شناسید. تقریباً بسیاری از مردم، اکثریت مردم این کلمه‌ی اول را می‌فهمند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» یعنی چه؟ ای کسانی که ایمان آورده‌اید. «اجْتَنِبُوا» اجتناب، معنایش را می‌دانید. می‌گویند: از فلان کار اجتناب کن. یعنی چه؟ «کَثیراً» هم می‌دانید یعنی چه؟ زیاد. «الظَّن» هم می‌دانید یعنی چه؟ «بَعْضَ الظَّنِّ» هم می‌دانید یعنی چه؟ «تَجَسَّسُ» هم می‌دانید یعنی چه؟ «بَعْضَ» هم می‌دانید یعنی چه؟ می‌گویید: بعضی‌ها، خودمان هم می‌گوییم: بعضی‌ها. خوب، دو تا سه تا کلمه‌اش را نمی‌دانید. «یَأْکُلَ» از «أْکُلَ» یعنی خوردن. «لَحْمَ» یعنی؟ گوشت. «أَخیهِ» یعنی برادر. خوب پس می‌دانید دیگر هیچ! اگر می‌دانید پس من ریزه‌کاری‌هایش را بگویم.

ترجمه‌اش این است. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، «اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّن‏» از بسیاری از سوءظن‌ها اجتناب کنید. «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم» بعضی از ظن‌ها گناه است. چه اشکال دارد؟ چون ماه رمضان بیننده‌ها بحث را روز به نظرم شانزدهم، بله روز شانزدهم ماه رمضان بحث را می‌بینند، یک آیه قرآن خواندن هم ثواب یک ختم قرآن دارد، همه‌ی اینها که پای تلویزیون هستند، جمله جمله با هم، من می‌خوانم شما عقب من بخوانید که یک آیه را هم خوانده باشیم. گرچه خیلی‌ها قرآن می‌خوانند. ولی حالا یک آیه هم پای تلویزیون با هم بخوانیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» (حضار هم تکرار می‌کنند) «اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّن‏»، «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم»، «وَ لا تَجَسَّسُوا»، «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا»، «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ»، «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً»، «فَکَرِهْتُمُوه‏» «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم‏» (حضار هم آیات را تکرار کردند)

خوب هم خواندید هم لغت‌هایش را بلد هستید. حالا ریزه‌کاری‌هایش. اول گفته: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» نگفته: «یا أَیُّهَا النّاس» «یا أَیُّهَا النّاس» کلاسش معمولی است. اما «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» کلاسش بالا است. از یک کسی که می‌خواهید کار بکشید قشنگ صدایش بزنید. بگو: عزیزم یک لیوان آب بده. نگو: پسر! آب بیاور. بگو: عزیزم! خدا جاهایی که می‌خواهد بار روی دوش ما بگذارد قشنگ، با کلاس ما را صدا زده است. مثلاً می‌خواهد روزه بگیرید نمی‌گوید: «یا أَیُّهَا الناس کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیام‏» می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیام» (بقره/183) این خودش یک درس است که هر وقت می‌خواهید از مردم مسئولیت بخواهید اول به آنها کمال بدهید. بگویید: تو ایمان داری. یک سوال داری بگو: جناب استاد! اینکه می‌گویی: جناب استاد! یعنی حواست را جمع کن باید جواب بدهی. تو استاد هستی. شما که آدم خیری هستی، پس یک وامی به ما بده. نمی‌گوید: آقا بیا! احمد آقا بیا! یک وام به من بده. اول صدا بزن بگو: بیا! شما یک آدم خیری هستی. خیلی کار خیر کردی یک وامی هم به ما بده. یعنی کمالاتش را بگو تا او آمادگی کار پیدا کند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّن‏»

2- سوء ظن به خدا، مایه یأس و ناامیدی

ما سه تا سوءظن داریم. سوءظن سه رقم است. انواع سوءظن، انواع سوءظن. یک وقت سوءظن به خدا داریم. یک وقت سوءظن به مردم داریم. یک وقت سوءظن به خودمان داریم. سوءظن به خدا بد است. اینهایی که ازدواج نمی‌کنند از ترس خرجی، می‌گوییم: داماد شو، می‌گوید: خوب، خرجی را چه کنم؟ می داند چه می‌گوید؟ این به خدا سوءظن دارد. در دلش این است. می‌گوید: خدایا ببین، حواست را جمع کن چه می‌گویم؟ اگر یکی باشم، تو زور داری خرجی من را بدهی. دو تا که شدم دیگر طاقت نداری. آدم‌هایی که از ترس خرجی ازدواج نمی‌کنند اینها قدرت خدا را محدود می‌دانند. می گویند: اگر یک باشیم خدا قادر است. دو تا شویم خدا قادر نیست. آدم که ازدواج می‌کند دختر خانه‌ی پدرش است حالا می‌آید خانه‌ی شوهرش. جای دختر عوض می‌شود. روزی‌اش که قطع نمی‌شود. عقل هم خوب چیزی است. شما کنار خیابان و کوچه بایست، از نود و نه نفر از صد نفر که سوال کنی که قبل از ازدواج وضعت بهتر بوده یا بعد از ازدواج؟ 99 نفرشان می‌گویند: بعد از ازدواج! قبل از ازدواج انسان چیزی ندارد. صدقه سر زن و بچه آدم چیزی بدست می‌آورد. شما که یک آدم معمولی هستی، اگر یک سینی غذا راست من آوردی، حالا فرض کن یک کسی آمده این سینی غذا را راست من آورده است. تلویزیون این کاغذ را نشان بدهد. یکی سینی غذا می‌آورید. مثلاً سینی چای می‌آورید. اگر من یک چای را برداشتم به خودم دادم، این آقایی که چای دستش است از پهلوی من می‌گذرد به او می‌دهد. اما اگر این سینی چای پهلوی من است. برداشتم به این دادم. به او دادم. تا مادامی که به این و آن می‌دهم این هم سینی چای را پهلوی من نگه می‌دارد. یعنی اگر به دیگران دادی، راستت نگه می‌دارند، اگر برای خودت برداشتی، از راستت می‌برند. گرفتید چه می‌گویم؟ خدا همینطور است. اگر به زن و بچه دادی خدا هم به تو می‌دهد. اگر گفتی: خودم، کتم، شلوارم، زلفم، کیفم، دائم خودم، خودم کردی هیچ نگفتی خودم و زنم و مادر زنم و بچه‌ام و… یعنی از خودم باید بیرون برویم. سوءظن به خدا بد است. می‌گویند: دعا که می‌کنید حالا این بحث را وقتی هم گوش می‌دهید که کم کم بیننده‌ها به شب‌های قدر نزدیک می شوند، یکی از شرایط دعا، من مفصل راجع به دعا صحبت خواهم کرد، انشاالله، یکی از… داریم که وقتی دعا می‌کنید مطمئن باش که دعایت مستجاب می‌شود. حدیث داریم دستی که بالا می‌آ‌ید، خدا می‌گوید: دست بالا آمده من خالی برنمی‌گردانم. حالا اگر این که می‌گوید: صلاح نباشد به او بدهم لااقل چون دستش بالا آمد یک بلا از جانش دور می‌کنم. ممکن است آنچه که می‌خواهی صلاحت نباشد. اما حالا که صلاحت نیست، می‌گوید: یا همان که می‌خواهی به تو می‌دهم یا مشابه آن را، یا یک بلا از جانت دور می‌کنم. دست که بالا آمد دست خالی برنمی‌گردد. سوءظن به خدا نبرید. سوءظن به خدا نبرید. می‌گویند: یک کسی از یک کسی پرسید که خرج شما را چه کسی می‌دهد؟ گفت: خدا می‌رساند. گفت: ببین مرتب نگو: خدا می‌رساند. راستش را بگو، چه کسی به تو می‌دهد؟ گفت: بابا حالا خدا می‌رساند. دائم گفت، گفت، گفت، او هم قبول نکرد. آخرش گفت: ببین!یک تاجر یهودی خرج من را می‌دهد. گفت: هان! بگو! گفت: خاک بر سرت کنند! که سی بار گفتم: خدا! دلت آرام نشد. تا گفتم: یک یهودی «الا بذکر یهودی تطمئن القلوب» تو گیر ایمانی داری. سوءظن به خدا بد است. نه خدا برای ما نخواهد رساند. از کجا؟ ما چیزی نمی‌شویم. از کجا چیزی نشدی؟ اینقدر آدم‌هایی که هیچ باور نمی‌کردیم به جایی برسند به جایی رسیدند. و اینقدر آدم‌هایی که خیلی روی آنها حساب کرده‌ بودیم،… اینطور سوءظن به خدا بد است. خوب، یک مادر بود چهار تا بچه‌هایش دکتر بودند. همه‌ی زن‌ها به این مادر غبطه می‌خوردند. خوشا به حالت! ما بچه‌هایمان بد بخت! تو چهار تا دکتر! برای پیری و کوری، به دردت خواهند خورد. بالاخره چهار تا بچه‌ات دکتر! همه‌ی مردم منطقه به این خانم حسرت می‌خوردند. غبطه می‌خوردند. این مادر از این خانه‌ی دکتر می‌آید خانه ی آن دکتر برود، ماشین به او می‌زند، می‌افتد و در کما می‌رود و بعد هم می‌میرد. بعد از چند روز نمی‌دانند این چه کسی است، او را در سردخانه می‌گذارند. این داداش زنگ می‌زند مادر آنجاست؟ گفت: نه! گفت: خانه‌ی شما آمد؟ گفت: لابد خانه‌ی آن داداش رفته است. به آن داداش زنگ زد. مادر آنجاست؟ گفت: نه! گفت: لابد خانه‌ی آن داداش رفته است. هیچ، چهارتایی به هم تلفن کردند دیدند مادر نیست. ای بابا! این طرف، آن طرف بالاخره معلوم شد مادرشان دو،سه روز پیش مرده در سردخانه است. یعنی کسی که همه‌ی زن‌ها می‌گفتند: برای پیری و کوری چهار تا بچه‌ها به دردت می‌خورند، به اندازه‌ی قرص آسپرین هم به دردش نخوردند. و آدم هست که چنین کارهایش درست می‌شود که آدم می‌گوید: «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَه‏» (عبس/20) اصلاً همینطور کارها تابش باز می شود. «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى‏» (لیل/7) می‌گوید: بعضی آدم‌ها را ما دائم آسانش می‌کنیم. آسانش می‌کنیم. یعنی گاهی مرتب تابش می‌دهیم. گاهی مرتب تابش را باز می‌کنیم. سوءظن به خدا ممنوع است.

3- سوء ظن به مردم، عامل اختلاف و تفرقه

سوءظن به مردم هم بد است. البته روایت داریم اگر عموم جامعه فاسد بودند سوءظن عیب ندارد. در جامعه‌ی صالح نباید آدم سوءظن ببرد. بسیاری از اختلافات خانوادگی برای این است که این زن به شوهرش می‌گوید: کجا بودی؟ با چه کسی تلفن کردی؟ سوءظن به شوهرش دارد. یا شوهرش به زن سوءظن دارد. یا هردو به یک کس دیگر سوءظن دارند. سوءظن بد است. یکی از رفقا می‌گفت: شش ماه است خانم ما با ما قهر است. می‌گوید: من خواب دیدم تو یک زن دیگر گرفتی. می‌گوید: من چه خاکی برسرم کنم تو خواب دیدی؟

سوءظن به مردم بد، سوءظن به خدا. اما سوءظن به خودت خوب است. در خطبه‌ی همام، همام یکی از یاران امیرالمومنین است یک روز پرسید یا علی! آدم متقی چه کسی است؟ بعد حضرت امیر مفصل گفت: متقی کسی است که، کسی است که، کسی است که، از جمله فرمود: «اَنفُسَهُم» به خودشان سوءظن دارند. هیچ وقت نمی‌گوید: من آدم خوبی هستم. می‌گوید: گیر در من است. حتی سلیمان به هدهد نگفت: تو نیستی! گفت: «ما لِیَ» «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُد» گفت: من یک مشکلی دارم که تو را نمی‌بینم. می‌گوید: من خدمت شما نمی‌رسم. نمی‌گوید: کجا بودی؟ می‌گوید: من شما را ندیدم. یعنی گیر در من است.

4- سوء ظن به خود، عامل دوری از غرور و تکبر

پس سوءظن به خدا بد، سوءظن به خلق خدا بد. سوءظن به خود… یک چیزی هم به مدیرها بگویم، ممکن است نزدیک افطار بعضی‌ها مدیر هم باشند پای تلویزیون، می‌گویند: مدیر خوب کسی نیست که مرتب به پشت سرش نگاه کند، غرور او را بگیرد. مرتب بگوید: هو…! چند تا پروژه عمل کردیم؟ اوه! کتابخانه‌ها، جاده‌ها، پل‌ها، پتروشیمی‌، انرژی هسته‌ای، هو…! (خنده حضار) می‌گویند: اگر مرتب نگاه به عقب کردی دیدی کار کردی، غرور تو را می‌گیرد. به جلو نگاه کن که چقدر راه نرفته‌ای؟‌ به نرفته‌ها نگاه کن که خیز بگیری بروی. به رفته‌ها نگاه نکن که فکر کنی خیلی درجه یک هستی. مدیر خوب کسی است که به نرفته‌ها نگاه کند. یک لیسانس بگوید: من! فارغ التحصیل هستم. اوه! اوه! (خنده حضار) صد تا کتاب خواندی. برو در کتابخانه میلیون‌ها کتاب است که هنوز… به خوانده‌ها نگاه نکنید که فکر کنید باسواد هستید. به نخوانده‌ها نگاه کنید که بدانید بی‌سواد هستید. سوءظن به خود خوب است. خوب، «یا یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏» بعضی سوءظن‌ها گناه است. «وَ لا تَجَسَّسُوا» اول گفته: سوءظن، بعد گفته: تجسس! چرا؟ برای اینکه سوءظن مادر تجسس است. اول آدم بدبین می‌شود، این چه کسی است؟ کجا رفتند؟ چه کسی بود سوار ماشین چه کسی شد؟ چیست؟

5- سوء ظن به مردم، زمینه تجسس و غیبت

اول سوءظن دارد، بعد از سوءظن تجسس می‌کند. یعنی سوءظن پیدا می‌شود، دنبال سوءظن می‌رود، ببینیم چه کسی بود؟ ببینیم چه گفت؟ وقتی تجسس کرد، عیب را پیدا می‌کند. حالا که عیب را پیدا کرد آنوقت غیبت می‌کند. پس اینها هرکدام زاد و ولد می‌کنند. سوءظن مادر تجسس، تجسس زمینه‌ی غیبت است. مثل سیگار. سیگار مادر تریاک است. تریاک مادر هروئین. زنگ دوچرخه می‌دزدد. کم کم دوچرخه می‌دزدد. بعد موتور می‌دزدد. بعد ماشین می‌دزدد. بعد کشتی نفت را در دریا می‌دزدد. یعنی مرتب گناهان زنجیره‌ای! یعنی گناه، گناه می‌آورد. «وَ لا تَجَسَّسُوا» تجسس نکنید.

خوب، یک چیزی به شما بگویم. دنیا الآن دانشکده‌های حقوق، زیاد است. دکترای حقوق، فوق لیسانس، در دنیای حقوق هنوز برای سوءظن و غیبت قانون وضع نشده است. اگر می‌خواهید ببینید اسلام چه دینی است، این است که من این را پرسیدم. از دکترای حقوق پرسیدم. حقوق شرق، حقوقدانان شرق، و حقوقدانان غرب هنوز برای سوءظن هیچ حقوقدانی فکر نکرده است. و برای غیبت هم هیچ حقوقدانی تبصره و قانون وضع نکرده است. دین ما یک دینی است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز مخ حقوقدان‌ها به خیلی چیزها نرسیدند. خوب، اینکه می گوید: سوءظن نبرید معنایش این نیست که آدم‌های ساده باشید. زود باور باشید. سطحی نگر باشید. از توطئه‌ها غافل نباشید. سوءظن نبرید اما تیز هم باشید. «المؤمن کیّس» حدیث داریم مومن زرنگ است. اینکه می‌گویم: سوءظن نبر. نگو: همه آدم خوبی هستند. همه آدم‌های خوبی هستند. یعنی یک طوری هم نباشد که یک آدم‌های زودباور و سطحی و غافل از توطئه‌ها باشیم. همان دینی که می‌گوید: سوءظن نبر، پیغمبر ما راجع به تیزبینی هم صحبت دارد.

6- تربیت فرزند، نه توهین و تحقیر او

خوب، این گناه را می‌گوید که: «وَ لا یَغْتَبْ» اینکه می‌گوید: «بَعْضُکُمْ بَعْضا» یعنی زن از مرد، مرد از مرد، زن از زن، مرد از مرد، مادر ازبچه. حالا سوال: گاهی مادرها فکر می‌کنند چون مادر است حق دارد غیبت بچه‌اش را بکند. به همسایه می‌گوید: ببین آبجی! فاطمه خانم! این دخترم خیلی من را اذیت می‌کند. حالا دخترش نیست. مادر حق دارد غیبت دخترش را بکند؟ اصلاً پدر حق دارد بچه را اذیت کند؟ یک بچه‌ای در هیئت چای می‌داد. پدرش گفت: پسر! گفت: بله! گفت: آن را جا گذاشتی. گفت: خیلی خوب تنگ گوشم می‌گفتی. چرا داد زدی؟ سینی را گذاشت و رفت. قهر کرد. گفتم: بابا! پدرت است. گفت: پدر من حق ادب من را دارد. حق آبرو ریختن من را ندارد. تنگ گوشم می‌گفت: آقاجان تو که چای می‌دهی آن را فراموش کردی. باید تنگ گوشم بگوید. روبروی مردم سر من داد زد آبروی مرا ریخت. پدر هم حق ندارد سر بچه‌اش داد بزند. مادر هم حق ندارد شیون کند. حق تربیت داریم. یک جاهایی هم حق تنبیه هم داریم. یک جاهایی هم حق تنبیه داریم. اما اینکه چون مادر هستم راحت بتوانم بعضی‌ها فکر می‌کنند که مثلاً فرض کنید که حتی در… متأسفانه در روحانیون ما هم پیدا می‌شوند. مثلاً یک روحانی وارد می شود، بلند شو، بلند شو، بلند شو، بلند شو، آقا آمد. او را بلند می‌کنند آقا را می‌نشانند. آقا! اگر آیت الله العظمی جای یک بچه ی دو ساله بنشیند نماز آیت الله العظمی هم باطل است. کسی حق ندارد کسی را از سر جایش بلند کند، به خصوص در مسجد. بله! قرآن یک آیه داریم می‌گوید: عالم که وارد شد برپا. «انْشُزُوا» «انْشُزُ» آیه‌ی قرآن است. «انْشُزُوا» یعنی برپا. عالم وارد شد. برای عالم برپا. اما اگر کسی نخواست برپا، نشست. رئیس هیئت و بانی هیئت و اُمنا حق ندارند این را بلند کنند. خودش اگر برپا، ادب است. قرآن سفارش کرده احترام عالم را بگیرید. اما اگر کسی یادش رفت یاعالم را نشناخت، یا حال نداشت یا نخواست احترام بگیرد، شما حق نداری او را بلند کنی. اینها باید مواظب باشیم. چون عالم هستم. چون استاد دانشگاه هستم. چون مادر هستم. چون پدر هستم. چون کدخدا هستم. حق نداریم.

خوب، غیبت چیست؟ غیبت این است که یک گناه مخفی را بگویی صاحبش هم بفهمد ناراحت بشود. یک وقت شما می‌گویی: این شیخ، قد بلند است، کاشانی است، که شب‌های جمعه در تلویزیون می‌آید، خوب این غیبت نیست.چون همه می‌دانند من شیخ هستم. همه می‌دانند من کاشانی هستم. همه می‌دانند قد من بلند است. البته بعضی‌ها بیرون می‌بینند می‌گویند: آقای قرائتی، در تلویزیون کوچک هستی. می‌گویم: آخر با این هیکل بروم شیشه‌اش می‌شکند. کوچک می‌شوم که نشکند. (خنده حضار) خوب یک شیخ، قد بلند کاشانی! اینها غیبت نیست. چون همه می‌دانند. اما غیبت این است که یک عیبی را از من نقل کنی که دیگران نمی‌دانند، اگر هم بشنوم ناراحت می‌شوم. غیبت معنایش این است. به خصوص دست از مرده‌ها بردارید. می‌گوید: مرده عیب هم دارد، حتماً نگویید. «اذکروا موتاکم بالخیر» حالا، اگر غیبت کننده توبه هم بکند باز هم آخرین نفری است که بهشت می رود، غیبت کننده است. اینقدر غیبت بد است. حفظ آبرو سبب حذف لغزش‌ها در قیامت می‌شود. اگر کسی آبروی کسی را حفظ کند، باعث می‌شود که لغزش‌هایش حفظ شود. سعی کنیم عیب همدیگر را بپوشانیم.

7- خاطره‌ای از یک جوان لاابالی و خوش عاقبتی

یک آدم هرزه‌ای بود همه گناهی کرده بود. یک روز خدمت امام صادق گفتند: آقا این خیلی هرزه است. دست به هر غلطی زده است. گناهی نیست که نکرده باشد. امام صادق فرمود: ایشان اهل بهشت است. اِ! آقا! فلانی! گفت: اهل بهشت است. به هم نگاه کردند و گفتند: آقا ببخشید، ما هرچه دیدیم از این فسق و فجور دیدیم. چطور شما امام صادق می گویید، گفت: ایشان یک مردی کنار کوچه خوابیده بود، یک لنگی دور پایش بسته بود. پارچه‌ای دور پایش بسته بود. این همینطور که خوابیده بود، غلتیده بود، این لنگ پس رفته بود.  این مرد، همین آدم هرزه آمد بگذرد دید بدن این پیداست. فوری خانه رفت یک چادر شب، یک پارچه‌ی بزرگی آورد، روی پای این انداخت که اگر هم غلت خورد پایش پیدا نباشد. این بنده‌ی خدایی که خواب بود از خواب بلند شد دید یک پارچه‌ای روی پایش است، گفت: نمی‌دانم پارچه را چه کسی انداخته است؟ خدایا! هرکس آبروی من را حفظ کرد، گناهانش را ببخش!  به خاطر آن دعا مستجاب شد. خدا همه‌ی جنایت‌های این را بخشید. چون آبروی او را حفظ کرد. ازدواج می‌کند شب اول عروسی مثلاً می‌فهمد دختر باکره نیست. نه برویم بگوییم صد تا سکه کم کنیم. برویم بگوییم فامیل عروس را تحقیر کنیم. اولاً از کجا خدای نکرده دختر مشکلی داشته است؟ ممکن است به دلایلی مریض بوده، از جایی پرشی کرده.ممکن است به هر دلیل دیگری مثلاً دختر باکره نباشد. شما حق نداری آبروی او را بریزی. گفت: به خاطر اینکه آبروی او را حفظ کرد، خدا همه‌ی گناهانش را بخشید. بلند شدند از پهلوی امام صادق پهلوی آن لات رفتند! گفتند: آقا! ذکر شر تو بود. همه گفتیم: جنایتکار است. امام صادق فرمود: اهل بهشت است. ما تعجب کردیم، گفتیم: به چه دلیل؟ امام صادق دلیلش را گفت که پارچه انداختی روی پای کسی؟ این لات گفت: الله اکبر! الله اکبر! در کوچه هیچکس نبود. هیچکس نبود که من اینکار را کردم. آنوقت ما چه خدایی داریم؟ یک کار خوب می‌کنی، به خاطر یک کار خوب همه‌ی گناهان را می‌بخشد. امام صادق علم غیب دارد؟ آخر روایت داریم همه‌ی کارهای شما را حضرت مهدی می‌بیند. هر هفته کارهای ما را امام زمان می‌بیند. پیغمبر می‌داند. … امام صادق کارهایی را که احدی نبود می‌داند. پس هم امام‌ها خبر دارند هم خدا چقدر ارحم الراحمین است؟ بعد گفت: عجب! اگر واقعاً یک کار خیر اینقدر خدا مهربان است، پس چرا من همه‌ی کارهایم خیر نباشد؟ اصلاً من عوض شدم. شروع کرد خودش را عوض کرد و بالاخره اهل نجات شد.

آبروی کسی را نریزید. اگر کسی به شما گفت: من شما را امسال مجانی مکه می‌برم، به یک شرط! من شما را مجانی مکه می‌برم به یک شرط. وارد مکه و مسجد الحرام که شدی، یک خرده لجن به کعبه بمالی. می‌گوید: نه، نه،نه! می‌گویم: آقا مکه الان چند میلیون تمام می‌شود. با رفت و آمد و نمی‌دانم سوغاتی‌هایش. چند میلیون مفت! می‌گوید: باشد مفت، ولی به کعبه لجن نمی‌مالم. امام صادق فرمود: ای کعبه عزیزی! بعد فرمود: مومن از تو هم عزیزتر است. اگر به کعبه لجن نمی‌مالی پس چرا به آبروی مومن لجن می‌ریزی؟

ماه رمضان است از خدا بخواهید… حالا اگر غیبت کردیم چه کنیم؟ اگر شنیده و به او بگویی ناراحت می‌شود،می‌خواهد به او بگویی. آخر گاهی وقت‌ها می‌گویند: حاج آقا! ما غیبت تو را کردیم. اگر به طرف می‌گویی: غیبت تو را کردیم ما را حلال کن ناراحت می‌شود، نمی‌خواهد به او بگویی. من این را از آیت الله العظمی گلپایگانی پرسیدم، می‌گفت: به او نگویید. چون غیبت کردی یک گناه کردی. حالا می‌روی حلالیت بطلبی دومرتبه اذیتش می‌کنی، ناراحتش می‌کنی. اگر بشنود غیبتش را کردی ناراحت می‌شود به او نگو. همینطور بگو: خدایا! او را‌ ببخش. من هم ببخش. او را هم ببخش. اما اگر ناراحت نمی‌شود، از او حلالیت بطلب.

خوب، اگر کسی غیبت بکند، خوبی‌هایش را برمی‌دارند در پرونده‌ی آن کسی می‌نویسند که غیبت شده است.  لذا روز قیامت پرونده را دست می‌دهند، می‌گوید: اِ! حج من کجاست؟ عمره‌ی من؟ جبهه‌ی من؟ کتابخانه؟ درمانگاه؟ قرض الحسنه؟ هیچ کدام نیست. آقا اشتباه شده. می‌گوید: نه! اشتباه نشده. شما غیبت کردی خوبی‌هایت را گذاشتیم در ‌پرونده‌ی دیگری. آن کسی که غیبت شده می‌گوید: نوشتند که هفت دفعه عمره، دوازده دفعه مشهد، چند تا جهازیه، چند تا پسر را داماد کردیم. می‌گوید: من این کارها را نکردم. می‌گویند: نه تو این کارها را نکردی، یک کسی که این کارها را کرده بود غیبت تو را کرد، خوبی‌های او را در پرونده‌ی تو گذاشتیم. الآن که این کامپیوترها آمده خیلی راحت می‌شود. یعنی فوری می‌شود یک سری اطلاعات را در یک دقیقه به یک کامپیوتر دیگر، ایمیل که می‌زنند یک وقت می‌بینی همه‌ی علوم آنجا رفت. خیلی مهم است. 

خوب، یکبار دیگر بخوانید ببینم. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ» پیغمبر در سال آخر عمرش در حجه الوداع فرمود: همینطور که ماه ذی‌الحجه حرام است، آبرو و خون و مال مردم حرام است. اسم غیبت کننده را در روایت کنار کسی گذاشتند که دائماً شراب می‌خورد.  «مدمن الخمر» یعنی غیبت مثل شراب خوری است. کسی که عیب دیگران را پیگیری کند، خدا عیوبش را آشکار می‌کند. ور می رویم عیب مردم را لو بدهیم، یک کسی هم ور خواهد رفت، عیب ما را لو خواهد داد. غیبت اثر روزه را از بین می‌برد. شما روزه هستی، غیبت می‌کنی. روزه هستی از نظر فتوای مراجع روزه ات درست است اما این روزه دیگر مثل این انگور پلاستیکی‌ها است که شوفرهای تاکسی کنار آینه آویزان می‌کنند. انگور است ولی آب ندارد. اصلاً مجسمه آدم است نفس ندارد. غیبت اثر روزه را از بین می‌برد. خوب عرض کنم به حضور شما که از گناهان احتمالی هم دوری کنیم. می‌گوید: «کَثیراً مِنَ الظَّنِّ» از گناهان احتمالی هم دوری کنید. اصل بر کرامت انسان است. اصل بر برائت انسان است. یعنی انسان کرامت دارد. مرده انسان کرامت دارد. شما حق ندارید مرده انسان را قبرش را بشکافید. نبش قبر حرام است. چرا؟ برای اینکه توهین به مرده است. مرده انسان کرامت دارد. در قبرستان خوب نیست تُف بیاندازی. قبر مسلمان‌ها احترام دارد. تا چه رسد به زنده‌اش! بعد می‌گوید:

8- غیبت، خوردن گوشت برادر مرده

غیبت مثل خوردن گوشت مرده است. چرا گفتند: گوشت مرده؟ گوشت زنده را بکنی جایش پر می‌شود. اما گوشت مرده دیگر جایش پر نمی‌شود. غیبت هم چون آبروی طرف می‌رود، آبروی طرف دیگر جایش پر نمی‌شود. بله خانه خراب شود آدم بنا می‌آورد. قالی بسوزد رفو می‌کند. قالی می‌بافیم. چیزهای دیگر را می‌شود جابه جا کرد اما آبروی طرف دیگر جایش پر نمی شود و لذا قرآن گفته: غیبت مثل گوشت مرده است. گوشت مرده جایش پر نمی شود، غیبت هم آبروی طرف رفت دیگر جای آبرو پر نمی شود. این یکی. یکی هم مرده چون جان ندارد از خودش دفاع کند، آن کسی هم که غیبتش را می‌کنیم نیست که از خودش دفاع کند. پس سوال: چرا در اسلام گفتند: غیبت مثل گوشت مرده است؟ به دو دلیل شاید باشد. 1- مرده از خودش دفاع نمی‌کند. غیبت کننده هم، غیبت شونده نیست که از خودش دفاع کند. یا در اینکه نمی‌تواند از خودش دفاع کند، مرده جان ندارد. غیبت شونده حضور ندارد. یا به خاطر اینکه غیبت آبرو می‌ریزد، آبرو که رفت جایش پر نمی شود. در نهی از منکر از عواطف استفاده کن. می‌گوید: «لَحْمَ أَخیهِ» گوشت برادر تو است. یعنی آن کسی هم که غیبت می‌کنی باز هم برادرت است. خواهرت است. آدم اگر گوشت مرده هم می‌خواهد بخورد، گوشت برادر خودش را که نمی‌خورد. گرگ، گرگ را نمی‌خورد. ولی انسان‌ها، انسان‌ها را می‌خورند. یعنی غیبت همدیگر را می‌کنند.

خوب، مومن هم نیاز به موعظه دارد. می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» بعد موعظه می‌کند. غیبت عوامل محبت را به هم می‌زند. هرچیزی که وحدت را به هم بزند حرام است. من و شما همدیگر را دوست داریم. یک کسی می‌آید غیبت مرا پهلوی شما می‌کند. علاقه‌ی شما از من کم می‌شود. غیبت شما را هم پهلوی من می‌کند، علاقه‌ی من از شما کم می‌شود. هرچیزی که علاقه‌ها را به هم بزند، در اسلام حرام است. هرچیزی که علاقه‌ها را شدید کند سفارش شده است. مثل سلام کردن، هدیه دادن، سوغاتی، افطاری، مهمانی، آنچه باعث ایجاد محبت است، در اسلام سفارش شده است. آنچه حتی داریم اگر کسی را دوست داری به او بگو: دوستت دارم. حدیث داریم مرد به خانمش بگوید: دوستت دارم. و اگر به کسی هم دعا کردی بگو: من به تو دعا می‌کنم. چون این علاقه را زیاد می‌کند. خیلی خوب، بیایید یک کار بکنیم. خوب ما هم یک مردانگی از خودمان داشته باشیم. یک بزرگواری، بالاخره افرادی غیبت ما را کردند. بنده در تلویزیون حرف می‌زنم. یک کسی اَه…! حرف نزن بیخود! حالا چهار نفر می‌گویند: خدا پدرت را، مادرت را بیامرزد. خدا حفظت کند. چهار نفر هم می‌گویند: برو دنبال کارت! الآن نیت کنید. هرکس پای تلویزیون نشسته است نیت کند. بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا، هرکس غیبت مرا کرده است، به من ظلمی کرده، تحقیر، مسخره، توهین، هرکس به من ظلمی کرده به خاطر اینکه می‌خواهم وارد آستانه‌ی شب قدر شوم می‌خواهم ظرفم را بشویم. اگر ظرف را شستی، شیرش می‌کنند. با ظرفی که سوسک و پشه در آن است، شما هم شربت و چای و شیرینی نمی‌ریزی. قلبی که در آن کینه است. خدایا هرکس به من ظلم کرده او را ببخش. نیت کنید، آنوقت قرآن می‌گوید: می‌دانید فایده‌اش چست؟ می‌گوید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا‏» همدیگر را ببخشند. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» (نور/22) مگر نمی‌خواهی تو را ببخشم؟ خوب اگر می‌خواهی تو را ببخشم تو هم مردم را ببخش. ببخش تا تو را ببخشند.

خدایا! تو را به حق مولود این ماه امام حسن مجتبی، تو را به حق شهید این ماه امیرالمومنین، تو را به حق کسانی که در طول تاریخ، در ماه رمضان عبادت کردند، الآن زیر خاک هستند همه آنها را ببخش و بیامرز. همه‌ی اینها که الآن زنده هستند، کینه و حقد و سوءظن و غیبت و تمام این عوارض امراض داخلی را همه را از بین ببر و بین امت اسلامی مودت و رحمت قرار بده. قلب ما را از همه‌ی آلودگی‌ها پاک کن تا ظرفیت گرفتن الطاف تو را داشته باشد. خدایا اگر کسی هم غیبت ما را کرده است ببخش و او را بیامرز. ما هم اگر غیبت کسی را کردیم آنها را و خود ما را ببخش و بیامرز. سعی کنیم غیبت نکنیم. جریمه کنیم. دیروز یک کسی امد گفت: آقای قرائتی من نمی توانم جلوی زبانم را بگیرم. گفتم: خودت را هزار تومان جریمه کن. پنج هزار تومان، ده هزار تومان، بگو: اگر یک حرف زشت زدم هزار تومان جریمه. دو تا دو هزار تومان خودت را جریمه کنی، م… م… م… لال می‌شوی. چون کسی پول از تو نگرفته زبانت باز است. تمرین کنیم که حرف بد پشت سر کسی نزنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment