سرمایه‌ی عمر و بازار دنیا

1- خواستِ خدا یا خواستِ خود یا مردم؟
2- امتیازات معامله با خدا
3- بی‌وفایی دنیا به انسان، حتی فرزندان
4- پیروزی ماندگار، از آن خدا و خدا یاوران
5- خطر شرک در مسیر زندگی مؤمنان
6- حق محوری، نه سنّ و سابقه و سواد
7- ارزش انسان به بندگی خدا، نه زندگی دنیا
8- پیروی از فقیه عادل، مایه‌ی اطمینان و آرامش

موضوع: سرمایه‌ی عمر و بازار دنیا

تاریخ پخش:  20/12/88

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

نسل عزیز، نسل نو باید بگویم که خوشا به حال شما که نو هستید. ما پشممان را بافتیم. زمینمان را ساختیم. ولی شما پشم نبافته و زمین نساخته هستید. می‌توانید طوری ساختمان کنید که دیگر مثل ما قسمت‌های هدر رفته نداشته باشید؟ سرمایه‌ی خود را کجا مصرف کنیم؟ موضوع بحث من این است.

بسم الله الرحمن الرحیم. سرمایه‌ی عمر. یک امکاناتی داریم این امکانات را، عمر، سلامتی، علم، قدرت، استعداد، آبرو، امکانات، و غیره… اینها را کجا مصرف کنیم؟ و مردم کجا مصرف می‌کنند؟ خودشان را به چه کسی می‌فروشند؟ با چه کسی معامله می‌کنند؟به چقدر؟ قرآن خیلی آیه داریم که می‌گوید: بد معامله می‌کنید. بد می‌فروشید. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» (بقره/90) چقدر بد معامله کردی. خودت را مفت باختی. آتش به عمرت زدی. آتش به مالت زدی. ما در این دنیا نمی‌توانیم چیزهایمان را نگه داریم. یعنی بخواهیم یا نخواهیم باید لحظه به لحظه‌ی عمرمان برود. آدم قالی‌اش را می‌تواند نفروشد. خانه‌اش را می‌تواند نفروشد. ولی نمی‌تواند بگوید: عمرم را صرف نمی‌کنم. بخواهیم یا نخواهیم عمرمان صرف می‌شود. یعنی ما در این بازار مجبور به فروش هستیم. «الدُّنْیَا سُوق‏» (بحارالانوار/46/326) یعنی دنیا بازار است. مردم مجبور به فروش هستند، نمی‌توانیم بگوییم: من عمرم را نگه می‌دارم. عمرم را به کسی نمی‌دهم. بخواهید یا نخواهید مجبور هستید لحظه به لحظه… به چه کسی و به چه چیزی بفروشید…

اگر این عمر را به خدا بفروشیم، یعنی برای خدا درس بخوانیم. برای خدا حرف بزنیم. هرچه خدا گفته گوش بدهیم. هرجا خدا گفته پیدا بشویم. به چه کسی بفروشیم و به چه چیزی بفروشیم.

1- خواستِ خدا یا خواستِ خود یا مردم؟

1- به خدا بفروشیم. 2- به خود، با خود معامله کنیم. 3- به دیگران بفروشیم. الآن شما مثلاً 16 سالتان است. 15 سالتان است. انشاء الله تا 80 سال و بیشتر عمر دارید. اگر بگوییم: 85 سال، 15 سالش برود، 70 سال عمر دارید. می‌خواهید به چه کسی بفروشید؟حالا بنده 65 سالم است. این بن عمرم را می‌خواهم به چه کسی بفروشم؟ یا باید به خدا بفروشم. یا باید هرچه خودم دوست دارم. دنبال خواسته‌های خودم بروم. یا ببینم مردم چه می‌خواهند؟ دنبال جلب رضای خدا باشم، یا جلب رضای مردم یا هرچه کیفم می‌کشد. خوشم می‌آید بگویم: بله، خوشم نمی‌آید بگویم: نه! به خدا یا خود یا دیگران. اگر با خدا معامله کنیم، چندتا چیز گیرمان می‌آید. چرا؟ اگر با خدا معامله کنیم. امتیازاتی دارد.

2- امتیازات معامله با خدا

امتیازات معامله با خدا: 1- خداوند جنس کم را نیز می‌خرد. یک الله اکبر بگویی خداوند قبول می‌کند. یک سبحان الله، کم را هم می‌خرد. حتی نیّت را هم می‌خرد. شما نیّتت خوب باشد، ولو موفق نشوی کاری را انجام دهی. می‌روی مسجد نماز بخوانی، بعد می‌بینی در مسجد بسته است. همینکه نیّت کردی جماعت بخوانی ثواب نیّت، ثواب جماعت به شما می‌دهد. نیّت کردی به تشنه آب بدهی. آب را می‌بری می‌گوید: من میل ندارم. او آب نخورد. نیّت می‌کنی می‌گویی: «حی علی الصلاه» اذان می‌گویی. اصلاً این کر است. صدا را نمی‌شنود. یا می‌شنود نمی‌آید. کر باشد یا شنوا، بیاید یا نیاید، مؤذن ثواب خودش را دارد. خدا جنس کم را هم می‌خرد. نصفش را من می‌خوانم، نصفش را شما بخوانید. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) یعنی به مقدار ذره‌ای کار شود، ذره را هم می‌خرد. مردم جنس کم نمی‌خرند. اگر شما به پدرت گفتی: پول بده. مبلغ خیلی کم به شما داد، ناراحت می‌شوی. اگر خانم به شوهرش گفت: برو یک کیلو گوشت بگیر، برود یک سیر بگیرد. بگوید: برو یک کیلو انگور بگیر، برود یک سیر انگور بخرد، ناراحت می‌شود. اگر چای در مجلس به شما می‌دهند، یک دو سه قطره چای در استکان باشد، استکان نصفه باشد شما ناراحت می‌شوی. اما خدا جنس کم را می‌خرد.

2- جنس معیوب را هم می‌خرد. مردم جنس معیوب را نمی‌خرند. اگر پرتقالی، گوجه و خیاری پوسیده باشد نمی‌خرند. اما خدا جنس معیوب را هم می‌خرد. جنس کم می‌خرد، آیه‌اش را خواندید، «مِثْقالَ ذَرَّهٍ» جنس معیوب می‌خرد، جمله‌اش این است. امام نماز که می‌خواند می‌گوید: «إِلَهِی إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحارالانوار/83/38) اگر رکوعش یا سجودش خلل یا عیبی داشت، یعنی با عیب‌هایش با هم بردار.

3- به روی خود نمی‌آورد. جنس معیوبی که می‌خرد به روی خود نمی‌آورد. «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیح‏» (کافی/2/578)

4- گران می‌خرد. خدا به بهشت می‌خرد. اگر با خودت معامله کنی، برای نفس خودت انجام دهی، نفس انسان لحظه‌ای است. در یک لحظه یک جک می‌گوید، می‌خندد. قهقهه می‌زنند، بعد از 5 دقیقه هم هیچی! لذت‌های ما مثل خاراندن دست است. یک لحظه که دست می‌خارد، آدم وقتی می‌خاراند حال می‌آید. بعد از یک دقیقه نه اینجا چیزی است، نه اینجا. یک کسی را دست می‌اندازیم، مسخره‌اش می‌کنیم. کیف می‌کنیم. قهقهه می‌خندیم. بعدش هیچی! یعنی معامله با خود  همان لحظه است. خود آن لحظه هستیم. دیگران هم همینطور هستند. بالاترین مقام رییس جمهور است.یا چهار سال است، یا هشت سال. خودمان را به رییس جمهور بفروشیم؟ من که می‌توانم با خدا معامله کنم، خودم را به شورای شهر بفروشم. به وکیل مجلس بفروشم؟ با هرکس معامله کنیم.

3- بی‌وفایی دنیا به انسان، حتی فرزندان

حتی اگر پدر و مادرها خدا رافراموش کنند. فقط به خاطر رضای بچه‌شان یک کاری بکنند، یک کاری می‌کنند مثلاً درآمد حرامی است که برای بچه‌اش خانه بخرد. جهاز بخرد. دروغ می‌گوید برای اینکه زندگی‌اش بهتر راه بیافتد. خوب این بچه چقدر بچه است؟ اگر در ایران باشد، یک بولیز مشکی می‌پوشد. یا تا هفتم، یا تا چهلم! بعد هم خلاص. اگر آمریکا باشد به احترام مرگ مادر یک دقیقه سکوت می‌کند. اروپا باشد یک دقیقه سکوت می‌کند. یعنی آدم اگر فدای بچه‌‌اش هم باشد باخته است. این را باید خیلی دقت کنیم کجا خودمان را خرج می‌کنیم. الآن مملکت ما و همه‌ی ما نگاه می‌کنیم افراد دارند خودشان را به چه چیزی می‌فروشند؟

اصلاً اگر کل دنیا را به شما بدهند، می‌ارزد؟ نه! قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیل‏» (نسا/77) دنیا چیزی نیست. تو بهتر از دنیا هستی. بهترین مواد دنیا طلا است. گرانترین اشیا دنیا طلا است. شما انسان هستید. طلا جماد است. انسان خودش را فدای جماد کند؟ خدا مطهری را رحمت کند. کاشان آمده بود. من خدمتش بودم. می‌گفت: این دعا گرچه برای ماه رجب است ولی تو هرروز بخوان. دعا این است. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک‏» (بحارالانوار/95/389) باختند آنهایی که خودشان را به غیر خدا فروختند. من دینم را بفروشم برای اینکه چه کسی رییس شود. دینم را بفروشم برای اینکه چه کسی پولدار شود؟ دینم را بفروشم برای اینکه چه کسی از من خوشش بیاید؟ خوشش بیاید چه می‌شود؟ بدش بیاید چه می‌شود؟

قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم‏» (انعام/91) بگو خدا، باقی را رها کن. هرکس خدا دارد چه ندارد؟ با کسی گره بزنیم که او پیروز است. باقی‌هاشاید پیروز شدند، شاید شکست خوردند. ولی خدا پیروز است و پیروزی‌اش ابدی است. تمام اینهایی که با خدا کشتی گرفتند شکست خوردند. چند نمونه بگویم. زلیخا با خدا کشتی گرفت. یعنی گفت: کاری می‌کنم هیچ‌کس نفهمد. همه‌ی درها را بسته است. «غَلَّقَتِ الْأَبْواب‏» (یوسف/23) یعنی همه‌ی درها را سفت بست. نمی‌گوید: «غَلَقَ»، «غَلَّقَ» یعنی سفت بست. نمی‌گوید: «غَلَّقَ الْبْاب» می‌گوید: «الْأَبْواب‏»‏  ابواب یعنی همه‌ی درها را بست. نمی‌گوید: نوکرش بست. کنیزش بست. خودش بست. یعنی خودش بست که خاطرش جمع باشد. خودش بست. همه‌ی درها را هم بست. محکم هم بست. زلیخا می‌خواست هیچ‌کس نفهمد. همه فهمیدند. این کشتی با خداست.

4- پیروزی ماندگار، از آن خدا و خدا یاوران

هفده بار قبر امام حسین را شخم کردند، که قبر امام حسین محو شود. روی کره‌ی زمین، حتی از پیغمبر، حتی از همه‌ی پیغمبرها، حتی از همه‌ی امام‌ها، از همه‌ی رییس جمهورها، از همه‌ی رهبرها، هیچ قبری روی کره‌ی زمین محبوب‌تر از قبر امام حسین نیست. برای اینکه افرادی خواستند محو شود. با خدا کشتی گرفتند. شاه گفت: عکس امام خمینی هر جا باشد باید طرف را بگیریم. هیچ عمامه به سری و هیچ مرجع تقلیدی در طول تاریخ به اندازه‌ی امام خمینی عکسش چاپ نشد. قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ» (یوسف/21) یعنی خدا غالب است. با خدا کشتی نگیرید. شما عمرت را خرج او کردی، ممکن است پیروز شود، ممکن است شکست خورد. اگر پیروز شود، چهار سال و هشت سال است. اگر شکست بخورد که هیچ! مواظب باشیم، درسی که می‌خوانید برای مدرک می‌خوانید. خوب مدرک می‌خواهی چه! حالا فوق لیسانس و دکتر بعدش خوب پست می‌گیریم. خوب بعدش؟ مقام می‌شویم. بعدش؟ هرچه باشیم زود گذر است. مواظب باشیم با چه کسی معامله می‌کنیم. خیلی بحث مهمی است. بحث ساده‌ای است. ولی همه داریم خودفروشی می‌کنیم. منتهی به چه کسی می‌فروشیم مهم است.

به امام گفتند: چهل و سه تا رادیو به شما بدگویی می‌کند. خیلی است. زمان جنگ چهل و سه تا رادیو، به امام جسارت می‌کرد. امام فرمود: بگوید. من با خدا معامله کردم. همه بگویند: خوب، همه بگویند: بد. کسی که در دستش طلا است، همه بگویند: سفال است. سفال باشد، همه بگویند: طلا است.

خدا کارهای نشده را مزد می‌دهد. خداوند به ابراهیم گفت: سر بچه‌ات را ببر. چون ابراهیم حدود صد سالگی بچه‌دار نشد، بعد با چقدر دعا بچه‌دار شد، حالا بچه‌اش 13 ساله شده و روبروی بابا راه می‌رود. بچه‌ای که صد سال است منتظرش بوده، حالا می‌گوید: او را بخوابان و سرش را ببر. با پسرش مشورت می‌کند می‌گوید:من یک چنین خوابی دیدم. می‌گوید: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» (صافات/102) «یا أَبَتِ» بابا جان! «افْعَلْ» یعنی… بگویید… انجام بده. «ما تُؤْمَرُ» یعنی آنچه به آن امر شدی، اگر امر خداست چرا چانه می‌زنی؟ عجله کن. با قاطعیت، چاقو را روی گردن می‌گذارد، خطاب می‌رسد چاقو را بردار می‌خواستم امتحان کنم. نمی‌خواستم خون ریخته شود. می‌خواستم ببینم تو دل می‌کنی یا نمی‌کنی؟ دیدم دل می‌کنی.

لازم نیست خون ریخته شود. همینکه جبهه می‌رود ولو سالم برگردد، قرآن یک آیه دارد می‌گوید که: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْل‏» (آل‌عمران/174) یعنی بعضی‌ها جبهه رفتند و سالم برگشتند. ولی ثواب مجاهد را دارند. و بعضی‌ها هم از ترس فرار کردند، همان که از ترس فرار کرد به نحو دیگری مرد. چه افرادی جبهه رفتند و شهید نشدند و چه افرادی از جبهه فرار کردند و از دنیا رفتند. مواظب باشیم با چه کسی معامله می‌کنیم.

کسانی که به جای خدا سراغ «دون الله» می‌روند. در قرآن بیش از صد مرتبه کلمه‌ی «دون الله» و «دونه» است. «دون الله» یعنی غیر خدا.

5- خطر شرک در مسیر زندگی مؤمنان

اگر در یک جاده‌ای، صد بار تابلو زدند خطر!خطر! خطر! احتیاط! اگر صد بار تابلوی خطر زدند، پیداست خیلی خطرناک است. در این مسیر قرآن بیش از صد بار تابلو زده است. «دون الله» مواظب باش. این پیداست که آدم سریع با یک بستنی، گول می خورد. با یک فیلم گول می‌خورد. با یک تلفن گول می‌خورد. با یک شکل گول می‌خورد. با یک وعده گول می‌خورد. با یک تهدید گول می‌خورد. با یک رشوه گول می‌خورد. با یک تملق گول می‌خورد. با یک خواب گول می‌خورد. آدم‌هایی هستند

مثلاً یک خوابی می‌بیند، فکر می‌کند مثلاً دیگر همه کارهایش درست است. چون می‌گوید: من خواب دیدم. خوب خواب ببین. شما هزار دفعه هم خواب ببینی خواب که جلوی فقه را نمی‌گیرد. می‌گویند: شخص بزرگواری خواب دید، مسجد برو. اولین موجودی که می‌آید خیلی احترام بگذار. گفت: باشد. بلند شد مسجد رفت، ببیند چه کسی می‌آید. یک مرتبه دید یک سگ آمد. دید سگ در مسجد حرام است. گفت: خواب دیدم. گفت: خواب چیه! شب دوم گفتند: مگر به تو نگفتیم! چرا بیرونش کردی؟ برو هر موجودی آمد احترامش کن. گفت: باشد. سه شب خواب دید رفت مسجد دید سگ آمد. گفت: اگر صد بار هم خواب ببینم دو هزار تا خواب در مقابل حکم شرعی پوک است! هزار بار هم خواب ببینم، که احترام بگذارد، اما اسلام و مجتهد من، مرجع تقلید من، دین من، می‌گوید: ورود سگ در مسجد ممنوع! آدم با خواب که نمی‌تواند.

6- حق محوری، نه سنّ و سابقه و سواد

من خواب دیدم فلانی آدم خوبی است. بابا جان دروغ گفت. غیبت کرد. لجبازی کرد. قدرت پرست است. هواپرست است. تهمت زد. مگر با خواب… آقا سید اولاد پیغمبر است. خوب مگر سید اولاد پیغمبری کار حکم خدا را می‌کند؟خلاف، خلاف است. سید اولاد پیغمبر باشد یا نباشد. پیر مرد است. خوب پیر باشد. مگر سن جلوی دین را می‌گیرد؟ممکن است یک پیر خلاف کند. حالا آخر استاد است. مگر استادی جلوی خلاف را می‌گیرد؟ حالا امشب عروسی است. حالا نماز باشد بعد. مگر عروسی جلوی نماز را می‌گیرد؟ آخر حلقه‌ی طلا بر مرد حرام است. حالا این نامزدی است. حالا اگر گفتیم: نامزدی مگر نامزدی حرام خدا را حلال می‌کند؟ این مثل را از من شنیدید. تکرار می‌کنم. می‌گویند: یک کسی جگر روی منقل گذاشت. شروع به باد زدن کرد. یک مرتبه گربه‌ها جمع شدند. گفت: بلالِ… بلال! فکر کرد اگر به جگر بلال بگوید، گربه‌ها می‌روند. اینطور نیست که اگر به حلقه‌ی طلا نامزدی گفتیم، حکم خدا عوض شود.

خودمان را به چه می‌فروشیم؟ ما داشته‌ایم آدم‌هایی را که در دو رشته درس خواندند. این رشته نیاز مردم بیشتر بوده، ولی این رشته حقوقش بیشتر بوده است. در آخرین لحظه که می‌خواسته تصمیم بگیرد، یک مرتبه اصلاً آدم‌هایی داشتیم تا دم بزنگاه سراغ مثلاً یک درسی رفتند، آن لحظه‌ی آخر، سالها و ماه‌های آخر فهمیدند که اگر رشته‌شان را عوض کنند، درآمدش بیشتر است. این لامپ را در این خیابان و شاه خیابان بزنیم، خیابان اصلی بزنیم، در این خیابان هزار تا ماشین می‌گذرد. اما لامپ را در آن کوچه بزنید، 5 تا خانه است. آن کوچه بن بست است. می‌گوید: من کار ندارم. سود کدام یک بیشتر است؟

زمان جنگ بنده اروپا رفتم. پزشک‌های ایرانی را دعوت کردیم و گفتیم: در ایران جنگ است. شما هم پزشک هستید، بچه‌ی ایران هستید. یک کمکی بکنید. گفتند: ما دلار بخواهید می‌دهیم. دوا هم بخواهید می‌دهیم. دلار، دوا. دارو می‌دهیم. اما خودمان بیاییم نه ما اینجا راحت‌تر هستیم. این از اول که دبیرستان رفت برای راحتی رفت. حالا اگر فرانسه راحت است، اما گفتند اگر سگ‌های آلمان را مداوا کنید، دلارش بیشتر است. باز فرانسه را رها می‌کند و سراغ سگ‌های آلمان می‌رود. چون از روز اول که درس خواند، برای رفاه درس خوانده است. درس برای خوشی خواند. می‌خواست زندگی کند.

7- ارزش انسان به بندگی خدا، نه زندگی دنیا

برای بندگی درس نخواند. برای زندگی درس خواند. ارزش ما به بندگی است. نه زندگی! وگرنه خوردن گاو، بیشتر می‌خورد. راحت‌تر و پوست کندن و سرخ کردن و ظرف‌شویی هم ندارد. شهوت، مرغ و خروس از نظر شهوت چند برابر انسان شهوت‌رانی‌ می‌کنند. پرواز هر گنجشک و ملخی، هر مگسی از ما بیشتر می‌پرد. غم و اندوه‌هایی که ما داریم حیوان ها ندارند. پروازشان از ما بیشتر است. خوراکشان از ما بیشتر است. شهوتشان از ما بیشتر است. چشمشان از ما قوی‌تر است. خیلی از حیوان‌ها زیر برف را می‌بینند. شامه‌شان، الآن سگ بو می‌کند می‌فهمد در این ماشین تریاک است. لباسشان، خیلی آدم‌ها وقتی می‌خواهند بگویند: ما آدم‌های مهمی هستیم، یک تکه از پوست حیوان را برای پشت گردنشان و یقه‌شان، مثلاً از پوست آهو، نمی‌دانم کرگدن درست می‌کنند. خانه‌سازی‌شان، زنبور عسل از همه‌ی مهندس های ساختمانی ما جلوتر هستند. ما به چه می‌نازیم؟ بویایی‌شان، شنوایی‌شان، شهوتشان، مسکنشان، باید مواظب باشیم این عمرمان را کجا مصرف می‌کنیم. از اول درس که می‌خوانیم حواسمان را جمع کنیم.

ما آنکه مهم است برای ما حجّت است. توجه کنید! حجّت. حجّت یعنی دلیل. شما بیمار می‌شوید، دکتر می‌روید. دکتر می‌گوید: این دارو را بخور. اتفاقاً دارو اشتباه شده است. قرص را می‌خوریم و می‌میریم. با اینکه مردیم روز قیامت رو سفید هستیم. چرا؟ برای اینکه من حجت دارم. اگر گفتند: چرا این دارو را خوردی؟ می‌گویم: این دکتر گفت. وقتی دکتر گفت، ولو اشتباه کند ولی من حجّت دارم. روسفید هستم. اما اگر یک آدمی که پزشک نیست گفت: این دارو را بخور، این دارو را خوردی و خوب هم شدی، باز حجّت نداری. یعنی گاهی وقت‌ها آدم مرگ دارد، رو سفید است. گاهی حیات دارد روسیاه است. چه کسی گفت: قرص را بخوری؟ این چه کاره است؟ این نمی‌دانم چه کاره است. حتی اگر خوب شویم، حجت نداشته باشیم.

8- پیروی از فقیه عادل، مایه‌ی اطمینان و آرامش

اجازه بفرمایید این را بگویم. انسان‌ها از چهار روزنهدر معرض خطر قرار می‌گیرد.  1- از روزنه‌ی جهل، از جهل! یکسری از خلاف‌ها از جهل است. نمی‌داند چقدر سیگار ضرر دارد. سیگار می‌کشد. نمی‌داند شراب است، شراب می‌خورد. نمی‌داند این فیلم چقدر بد است. می‌نشیند می‌بیند. نمی‌داند این انسان خطرناک است. با این رفیق می‌شود. می‌گوید: آقا من نمی‌دانستم. گاهی انسان از راه جهل گرفتار می‌شود.

گاهی از راه هوس، می‌داند می‌گوید: خوشم می‌آید. آقا پرخوری ضرر دارد. می‌گوید: از نظر علمی می‌دانم. اما خوشمزه است. دو پُرس می‌خورد. گاهی از راه اغفال دیگران. اغفال دیگران. خلاف‌های انسان یا از راه جهل است. یا از راه هوس است. یا دیگران گولش می‌زنند. یا از راه لا ابالی‌گری است. باکش نیست. ای بابا! به ما گفتند: چه کنیم که بیمه شویم؟ گفتند: اگر می‌خواهی خودت را مفت نفروشی، عمرت، سلامتی، علم، قدرت، استعداد، اگر می‌خواهی خودفروشی‌ات مفت نباشد. اگر می‌خواهی ضرر نکنی، دستت را در دست کسی بگذار که مجتهد است. فقیه است. فقیه، عادل، بی‌هوس است. وقتی فقیه می‌گوید، فقیه با عالم فرق می‌کند. عالم یعنی می‌داند. فقیه یعنی عمیق می‌داند. فقیه یعنی علم عمیق. وقتی دستمان را در دست فقیه می‌گذاریم، این روزنه بسته شده است. یعنی جهل نیست. چون گفتند: حتی‌المقدور سعی کن اعلم باشد. وقتی می‌گوید: باسواد‌ترین یعنی چه؟ یعنی از راه جهل خلاف نمی‌کند. بعد از راه هوس، این هم در فقیه بسته شده است. یعنی هوس هم ندارد. چون اگر یک مجتهدی هوس داشته باشد، ما نمی‌توانیم از او تقلید کنیم. از راه اغفال، باز اگر کسی علمش عمیق باشد، اغفال هم نمی‌شود. از راه لا‌ابالی‌گری، اگر تقوا نداشته باشد، عادل نباشد، باز هم نمی شود از او تقلید کرد. پس ببینید عدالت این روزنه را می‌بندد. اینجا چه بود؟ عمق این روزنه را می‌بندد، که اغفال نشویم. «مخالفاً لهواه» این روزنه را می بندد. علم هم این روزنه را می‌بندد. فقط فقیه ممکن است اشتباه کند. و راه آن تجدید نظر است. یک مرجع تقلید در رساله 5 هزار تا، ده هزار تا فتوا دارد. ممکن است دو تا از این فتواهایش را دوباره مطالعه کند نظرش برگردد.

سؤال: آیا ولایت فقیه اشتباه می‌کند؟ بله ولی اشتباه از راه جهل نیست. از راه هوس نیست. از راه اغفال، او را گول هم نمی‌زنند. نه گول می‌خورد، نه روی هوس است. نه روی جهل است. ممکن است فکر کند، نظرش برگردد. تجدید نظر است. هر جای کره‌ی زمین دانشمندان خودشان هم که کتاب می‌نویسند چاپ ششم، چاپ دهم با تجدید نظر! بله ممکن است نظرش برگردد. این هم در هزار تا یکی است. یعنی اگر یک مجتهدی 5 هزار تا فتوا دارد، ممکن است 5 تا فتوایش تجدید نظر کند.

خوب برادرها حرف هایم را جمع کنم. اگر خواسته باشیم خود فروشی نکنیم. یعنی اگر خواسته باشیم عمرمان، فکرمان، اشتباه نشود باید دستمان را در دست کسی بگذاریم که درهای اغفال، درهای هوس، درهای جهل رویش بسته شده است. یک در باز است، در تجدید نظر است. آن تجدید نظر هم قابل قبول است. یک در هزار. اما شما اگر دستت را در دست ولایت فقیه نگذاری دستت را در دست چه کسی می‌گذاری؟ این آقای رییس جمهور همه رقم خطری در او است. هوس دارد. اغفال می‌شود. تهدید می‌شود. این وکیل مجلس، همه‌ی اینها هست. این مدیر کل، همه‌ی اینها هست. بله معصوم چهارده نفر هستند. هیچ کس معصوم نیست. اما کدام‌ها آسیبشان و خطرشان و اغفالشان و گناهشان کمتر است. شما اگر بیمار شدی، یک پزشک هست ممکن است از هزار تا عمل یکی زیر عمل بمیرد. یک پزشک دیگر هر ده نفری چهار نفر را می‌کشد. شما اگر خواستید عمل جراحی کنید، می‌روی پیش آن کسی که خطرش کمتر است. فقیه اغفال نمی‌شود. فقیه، چون اگر اغفالش شود، نمی‌توانیم تقلید کنیم. مرجع تقلید است. مرجع تقلید اغفال نمی‌شود.

خدا آیت الله بهجت را رحمت کند. رفتند گفتند: آقا فلانی بد است. خطرناک است. چه و چه و چه است. خوب که حرف‌هایشان را زدند، ایشان فرمود: خوب هنوز که کاری نکرده است. اگر یک چنین خطری بود خوب ما برخورد می‌کنیم. شما از ترس اینکه مبادا خطر شود، از حالا چرا اینطور رگبار می‌فرستید؟ یعنی شما یک دشمن فرضی را به رگبار بستید. بنده حجت ندارم که با ایشان مخالفت کنم. الآن ایشان را تأیید می‌کنیم. هروقت ایشان خلاف کرد، به مردم می‌گوییم: ایشان کارش درست نیست. کارش خلاف بود. نصیحتش هم کردیم. گوش نداد. مردم اگر ببینند، عزل و نصب ما براساس تقوا است، گوش می‌دهند. آنجا که تأیید می‌کنیم به خاطر خداست. آنجایی هم که تأیید نمی‌کنیم به خاطر خداست. حرفم تمام.

بسم الله الرحمن الرحیم. چه گفتم؟ دنیا بازار است. مجبور هستیم بخواهیم با نخواهیم لحظات عمرمان را می‌دهیم. این عمر و استعداد را به چه کسی بفروشیم؟ به خودمان بفروشیم، جهل داریم. هوس داریم. به مردم بفروشیم، ما را به یک سوت و کف و صلوات می‌فروشند. می‌خرند! فوقش یک خیابان را به اسم ما می‌کنند. می‌گوید: آقای قرائتی یک امضا بده. می‌گویم: امضای من چه ارزشی دارد؟ صد تا امضای قرائتی را به یک میوه فروشی بده یک کیلو اسفناج به تو نمی‌دهد. همه‌ی دنیا برای ما سوت بکشند. همه‌ی دنیا برای ما کف بزنند. می‌پرد. مثل خاراندن در یک لحظه حال می‌دهد، بعد هم هیچی به هیچی.

مواظب باشیم از اول جوانی با خدا معامله کنیم. اگر برای خدا درس خواندید، اگر ایران لازم بود، فرار نمی‌کنید فرانسه بروید. بگویید: آنجا دلارش بیشتر است. همینجا می‌ایستید. آنهایی که برای رفاه درس خواندند، فرار می‌کنند. اگر برای خدا بود، همه‌ی مردم حسین حسین بگویند، امام حسن قهر نمی‌کند. نمی‌گوید: خوب یکی هم حسن حسن بگوید. خوب ما هم که امام هستیم. ما هم که برادر بزرگتر هستیم. همه بگویند: حسین حسین. خوب من هم حسن، یک حسن حسن… اگر همه‌ی مردم روز عاشورا حسین حسین بکنند، امام حسن عقده‌ای نمی‌شود. اما اگر برای خدا نبود، به یکی چای بدهی به یکی ندهی، آن کسی که چای نخورده است، قهر می‌کند. گرد و خاک می‌کند. کودتا می‌کند. که چرا به او چای دادند و به من ندادند. اگر خدا نباشد انسان همه چیز را آتش می‌زند. خودش را آتش می‌زند. و عمرش را و… اصلاً مملکت را آتش می‌زند. اما اگر خدا… به ما گفتند: اگر می‌خواهید بیمه شوید، هدر نروید. دستتان را در دست یک فقیه متقّی بی‌هوس بگذارید. که روزنه‌های اغفال و جهل در او بسته باشد. یک روزنه برای فقیه است. این هم ممکن است تجدید نظر کند. این هم خطر نیست. تجدید نظر یک چیزی است که در دنیای علم پذیرفته شده است. هر دانشمندی ممکن است در عمرش دوبار تجدید نظر کند و این اشکال ندارد.

خدایا در لحظه‌های تصمیم دست ما را بگیر. خدایا ما را از فقیه عادل بی‌هوس سراغ افراد با هوس قرار نده. خودت ما را از هدر رفتن حفظ کن. فکر ما هدرمی‌رود. خواب‌هایمان، خیال‌هایمان، همه چیز ما دارد هدر می‌رود. خدایا ما را از هرز شدگان قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- در روایات، چه چیزی به بازار تشبیه شده است؟
1) دنیا
2 ) آخرت
3) عمر
2- آیه‌ی 7 سوره‌ی زلزال به چه امری اشاره دارد؟
1) سخت بودن حساب قیامت
2) پاداش بی‌حساب الهی برای مؤمنان
3) پاداش الهی، در برابر کارهای کوچک و اندک
3- قرآن، متاع دنیا را چگونه توصیف می‌کند؟
1) عظیم و بزرگ
2) قلیل و ناچیز
3) حرام و نامبارک
4- قبر کدام امام، بارها به دستور حاکمان ستمگر، شخم زده شد؟
1) امام علی(علیه‌السلام)
2) امام حسین(علیه‌السلام)
3) امام کاظم(علیه‌السلام)
5- بیش‌ترین هشدار قرآن درباره‌ی چیست؟
1) کسب مال از راه حرام
2) کسب علم به خاطر دنیا
3) توجه به غیر خدا

Comments (0)
Add Comment