سرمایه عمر، سود یا زیان؟

1- دنیا، بازار عرضه سرمایه‌ی عمر بشر
2- نقش اولیا و مربیان در بهره‌گیری از عمر
3- توبه، راه تبدیل زشتی‌ها به زیبایی
4- نیّت و انگیزه الهی، راه معامله با خدا
5- زیان واقعی، قرار دادن دیگران به جاaی خدا
6- پذیرش حکومت غیر الهی، زیان در دنیا و آخرت
7- سرگرم شدن به مادیات به جای جدی گرفتن معنویات

موضوع: سرمایه عمر، سود یا زیان؟

تاریخ پخش: 01/12/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث این جلسه‌ی ما بحث سود و زیان و خسارت، ربح و خسارت است. بعضی سرمایه‌ی مادی دارند، بعضی ندارند. چه سرمایه‌ای است که همه‌ی مردم دارند؟ کسی می‌تواند بگوید؟ سلامتی را همه دارند؟ همه سلامتی دارند؟ خیلی‌ها مریض هستند. عقل، پس دیوانه‌ها چه؟ آفرین عمر! سرمایه‌های مادی را، طلا، قالی، مزرعه، باغ، کاخ، خانه، ماشین، سرمایه، کارخانه… این سرمایه‌ها را یکی دارد یکی ندارد. اما آن سرمایه که همه دارند عمر است. پس بحث ما راجع به سود و زیان است. خیلی بحث خوبی است، انشاالله خدا یک اثری بدهد.

1- دنیا، بازار عرضه سرمایه‌ی عمر بشر

بسم الله الرحمن رحیم. بحث سود یا زیان. سرمایه‌ای که همه دارند. چیست؟ عمر! بازار آن همه‌جا است. بعضی چیزها را آدم سرمایه‌ دارد نمی‌داند کجا بفروشد. بازار آن همه‌جا است. خوب «الدُْنیا سُوق» (بحارالانوار/ج46/ص326) روایت داریم دنیا بازار است. سرمایه هم عمر است. بسم الله! همه هم فروشنده هستند. هیچ وقت کساد ندارد. یک لحظه بی‌مشتری نیست. مثل خانه نیست که یک مرتبه بازارش بالا برود. پایین برود. سکه هرروزی، نفت هر روزی، قیمتش یک چیز، یعنی همیشه، یعنی همین الآن هر نفسی که می‌کشید، دارید یک لحظه از عمرتان را می‌فروشید. یعنی یک لحظه کساد نیست. یک لحظه بی‌مشتری نیست. همه می‌توانند گران بفروشند. می‌توانند ارزان بفروشند. آزادی است. آزادی نرخ! همه در هر نرخی، همه در هر قیمتی، آزاد هستند.

شما می‌توانی لحظه‌های عمرت را با خدا معامله کنی، می‌توانی لحظه‌های عمرت را با یک سوت، مثلاً سر موتورت را بلند کنی، روی موتورت برقصی، بعضی مردم یک نگاهی می‌کنند، می‌افتی ضربه‌ی مغزی می‌شوی، بلند بگو: لا اله الا الله! فدای چه شدی؟ یک سوت! یعنی آدم می‌تواند کل عمرش را به یک سوت بفروشد. یک لحظه بیا با این قیافه عکس بگیر. در یک شرایط بدی از او عکس می‌گیرند، تا آخر عمر هروقت می‌خواهد حرفی مطرح کند می‌گویند: این عکسش است. هیچ کجا نمی‌تواند سر بیرون آورد. چون با این کاری که کرد شرمنده است. تو چرا حالا این غلطی هم که خواستی بکنی، چرا در حال غلط گذاشتی از تو عکس بگیرند؟ نمی‌دانی فردا این دوست تو دشمن می‌شود؟ یک لحظه حالا این نوار را برویم ببینیم. از این ماهواره این فیلم را ببینیم. اصلاً رفت که رفت که رفت که رفت. یک مرتبه خطش عوض می‌شود. فکرش، سلیقه‌اش، همه‌چیز او عوض شد. همه چیز اصلاً به هم ریخت. به چه کسی خودش را فروخت؟ به یک فیلم! به یک cd، به یک شعر، به یک تلفن، به یک بستنی، به یک فیلم، به سینما، به یک نشست، به یک مسافرت،

حدیث داریم هر یک ذکر خدا که می‌گویید: «سبحان الله» «الله اکبر، الله اکبر» یک ذکر خدا، یک درخت در بهشت اضافه می‌شود. یک نفر گفت: یا رسول الله! پس بهشت ما خیلی درخت دارد؟ چون خیلی «الله اکبر و لا اله الا الله» گفتیم. فرمود: بله! گاهی هم یک گناهی می‌کنی، آتشی می‌فرستی همه‌ی درخت‌ها را می‌سوزاند. یعنی هم می‌شود انسان آن به آن عمرش را به بالاترین قیمت بفروشد، رضای خدا، «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر» (توبه/72) هم می‌تواند بالاترین قیمت را، یعنی مثل قالی ابریشمی است. هم می‌شود روی آن نشست شراب خورد. هم می‌شود روی آن…

دو تا مخ داریم. یک مخ، یک مغز، مغز مسئولین ما است. غم غزه را دارند. غم افغانستان و عراق و فقرا را دارند. یک مخ هم داریم غم سگ توله برای بچه‌اش دارد. (خنده حضار) یعنی در مخ چیست؟ غم مردم، یا غم سگ توله! آدم راحت می‌تواند هم به بالاترین قیمت بفروشد، هم به پست‌ترین قیمت! خوب، لحظه به لحظه در این بازار پلیس ایستاده است و تذکر می‌دهد.

2- نقش اولیا و مربیان در بهره‌گیری از عمر

توجه توجه! جیب شما را نزنند. خودت را مفت نفروشی؟ این تذکرات چیست؟ موعظه‌ها، صدای اذان‌ها، آیات قرآن، علما، مراجع، اساتید، مربیان، پدران و مادران، همه دلسوزان جامعه دلال هستند در این بازار که آقازاده، این حرف را نزن. آقا زاده! دختر خانم! این فکر غلط است. این کار درست است. یعنی تمام اینهایی که به شما تذکر می‌دهند از مرجع تقلید گرفته تا پدر و مادر، از پدر و مادر گرفته تا مرجع تقلید، اینها همه دلال‌هایی هستند که در این بازار مرتب می‌گویند، هشدار می‌دهند. یکبار نگو خوب یادم رفت. کسی نبود یاد من بیاورد. نه، همه بودند یاد تو هم آوردند. لحظه به لحظه تذکر داده می‌شود. به چه کسی بفروش، به چه کسی نفروش؟ روی هر جنسی هم کارت خورده است. دیدید مغز بادام چند است؟ گوجه چند است؟ خیار چند است؟ هندوانه چند است؟ روی همه کارت خورده است. کارتش هم این است. بسم الله الرحمن الرحیم، این عبادت، «ضعف» دو برابر! برو دو برابر می‌نویسد. روی این جنس، «اضعاف» چند برابر. یک جای دیگر اصلاً کسی، آزاد است. «عشر» ده برابر! یک جای دیگر.

روی هر جنسی نرخ خورده است. این نرخش چند است؟ این نرخش چند است؟ این نرخش چند است؟ اجناس همه نرخ دارند. نمی‌توانیم بگوییم: نمی‌دانستم. قرآن بخوانم. کسانی که مالشان را در راه خدا انفاق کنند، مثل کسی است که حبه‌ای را بکارد، از این حبه، دانه، هفته خوشه بیرون بیاید. در هر خوشه‌ای صد دانه. هفت ضرب در صد؟ یعنی این کار تو هفتصد برابر است. هفتصد برابر؟! طلا و نفت که گران می‌شود دو برابر و سه برابر می‌شود. می‌گوید: نه! ما هفتصد برابر! بعد می‌گوید: هفتصد تا که چیزی نیست. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ» (بقره/261) بعد از کلمه‌ی هفتصد می‌گوید: خدا بیشترش می‌کند. اصلاً یک نرخی داریم می‌گوید که: نامحدود! آقا نرخش چند است؟ نامحدود! اگر کسی سحر خودش را برای نماز شب بکند، قرآن نمی‌گوید: دو برابر، ده برابر، می‌گوید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْس‏ما أُخْفِی‏» (سجده/17) اصلاً هیچ‌کس نمی‌داند چقدر ثواب دارد؟ پس روی همه‌ی جنس‌ها هم کارت خورده است.

فروخته‌ها قابل برگشت است. حالا آقا اگر ما تا حالا اشتباه کردیم، عمرمان را به باطل فروختیم، فکر غلط، نگاه غلط، حرف غلط، غذای غلط، کار غلط، حالا چه کنیم؟ آقای قرائتی من باختم. می‌گوید: جنس قابل برگشت است. اجناس فروخته شده، پس گرفته می‌شود. چطوری؟ توبه! خدایا! مرا ببخش. راست بگویی خدا می‌بخشد.

3- توبه، راه تبدیل زشتی‌ها به زیبایی

خوب حالا اگر ما یک آشغالی خریدیم می‌شود تبدیلش کرد؟ می‌گوید: آره! اصلاً کار خدا این است. صبح تا شب خدا جنس‌های آشغال را می‌گیرد، جنس خوب می‌دهد. آب زباله در چاه می‌رود، از کنار آن آب زلال بیرون می‌آید. زباله می‌گیرد، زلال تحویل می‌دهد. ننشینید نگاه کنید. با هم شریکی صحبت کنیم. نصفش را من می‌گویم. نصفش را شما بگو. «سعدیا مرد نکونام، نمیرد هرگز» آهان یاعلی! همینطور که من صحبت می‌کنم شما همینطور یک ذره یک ذره شل می‌شوی، اول چنان گوش می‌دهی، بعد دست از چانه برمی‌داری چنین و بعد (خنده حضار) کلاس باید نشاط داشته باشد یکی از راه‌های نشاط هم این است که معلم حرف‌هایش را ناقص بزند، باقی آن را مخاطبش بگوید. بسم الله الرحمن الرحیم. تکرار می‌کنم. آقایانی که دیر پای تلویزیون نشستند. دنیا کجا است؟ «الدُّنیا سُوق» سوق یعنی بازار. دنیا بازار است. فروشنده‌هایش چه کسانی هستند؟ همه! آن سرمایه‌ای که همه داریم چیست؟ عمر! این بازار هیچ‌وقت کساد نمی‌شود. انتخاب مشتری با خودمان است. خواستیم با خدا معامله می‌کنیم. خواستیم با خلق خدا! خواستیم خودمان را به خدا می‌فروشیم. خواستیم خودمان را به یک کف و سوت و صلوات می‌فروشیم. انتخاب با شما است. جنس‌های اینجا معلوم است. هر جنسی رویش کارت خورده است. نماز در خانه، یک رکعتش یک رکعت است. جماعت شد، یکی به یکی اقتدا کند یک مرتبه یک رکعت 75 برابر می‌شود. مسواک می‌کنی 70 برابر اضافه می‌شود. با آب سرد وضو بگیر و خشک نکن. 30 برابر اضافه می‌شود. دو تا اقتدا کنند، ثواب بیشتر. سه تا بیشتر. ده تا که شد دیگر بی‌حساب است. در خانه ثوابش این است در مسجد بیشتر. شما برای یک سیب‌زمینی و پرتقال اگر بدانی یک میوه‌فروش، میوه‌اش بهتر است می‌روی 100 متر بالاتر. خوب شما برای سیب‌زمینی صد متر راه می‌روی آنوقت برای نمازت 100 متر تا مسجد نمی‌روی؟ یعنی نماز به اندازه‌ی سیب زمینی نمی‌ارزد؟ خوب مسجد برو. حالا قابل تغییر است؟ بله! «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات‏» (فرقان/70)

4- نیّت و انگیزه الهی، راه معامله با خدا

خوب انتخاب مشتری زحمت ندارد. الآن بندگان خدا آنهایی که مسافر سوار می‌کنند، گاهی کنار خیابان کلی باید بایستند، داد بزنند. کجا می‌رویم. کجا می‌رویم. کجا می‌رویم. سوار شو. بدو! بعضی میوه‌فروش‌ها داد می‌زنند. تازه‌اش را آوردم. نمی‌دانم قند است. شکر است. گل به سر دارد خیار! تابلو می‌زنند. در فلکه‌ها چشمک‌زن درست می‌کنند. فلان بخاری! فلان نمی‌دانم یخچال! فلان چه؟ در تلویزیون، فلان جنس، فلان جنس، فلان جنس، یعنی برای جذب مشتری از تلویزیون گرفته و چشمک‌زن در چهارراه و تا آن حمامی هم یک لنگ آویزان می‌کند یعنی اینجا حمام است. آن حلیمی یک دسته چیز می‌گذارد یعنی حلیم است. یعنی هرکسی به یک نحوی دارد دنبال مشتری می‌گردد. ولی کار برای خدا اصلاً نیازی به داد زدن ندارد. در دلت نیت کنی که این کار را برای خدا انجام بدهی خدا خرید. چه انجام بدهی، چه انجام ندهی. دست می‌کنی در کیسه‌ات یک پولی به یک فقیری بدهی. بعد می‌بینی پول در جیبت نیست. خلاص! ثوابش را داری. نیت کردی، مسجد رفتی نماز جماعت نیست. ثواب جماعت داری. یعنی جذب مشتری جای دیگر نعره و فریاد و بودجه می‌خواهد. خدا می‌داند باید میلیون‌ها پول داد، تا یک تیزری، یک جنسی را در تلویزیون تبلیغ کند. ما دنبال مشتری می‌گردیم. مشتری خدا است. چشمک هم نمی‌خواهد. نعره هم نمی‌خواهد. با فکر می‌شود انتخاب کرد. حالا، ما بالاخره عمرمان را به چه کسی بفروشیم؟ اگر به خدا فروختی، امتیازاتی دارد. انتخاب مشتری با خدا، همه جا در هر قیمتی هست. بقیه را هم بگوییم روی جنس، هر جنسی کارت دارد. این هم یک مورد. دیگر چه؟ قابل برگشت است و همچنین قابل تبدیل است. دیگر چه؟ برای مشتری هیچ نمونه‌ای لازم نیست.  حالا معامله با خدا! اگر با خدا معامله کنیم برکاتش: 1- خداوند جنس کم را می‌خرد. خدا جنس کم را هم می‌خرد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) مثقال یک ذره‌ است. یعنی به اندازه‌ی وزن یک ذره! خدا جنس کم را می‌خرد. اما مردم جنس کم نمی‌خرند. اگر من به شما گفتم: یک لیوان آب بیاور. شما یک لیوان آب آوردی، یک چند قطره آب ته لیوان بود. می‌گویی: بفرما، اینقدر! برو نمی‌خواهم. اگر گفتند: یک کیلو میوه بخر. دو کیلو میوه بخر. شما رفتی صد گرم میوه خریدی، ناراحت می‌شوند. خلق جنس کم نمی‌خرد. خدا جنس کم را می‌خرد. «مِثْقالَ ذَرَّهٍ» این یک مورد.

2- فایده‌ی دوم آن چیست؟ از همه گرانتر می‌خرد. خدا به بهشت می‌خرد، خلق به چه می‌خرد؟ خلق به چه می‌خرد؟ خدا جنس معیوب را هم می‌خرد. در قرآن یک آیه‌ای داریم، سوره‌ی محمد، (صلوات حضار) می‌فرماید: «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/2) تو در کار بیا. ایمان و تقوا داشته باش، عملت را هم خراب کردی، من خودم «أَصْلَحَ» یعنی عیب‌هایش را اصلاح می‌کنم. یعنی می‌گوید: ماشین قراضه بده، خودم صافکاری می‌دهم. «أَصْلَحَ بالَهُمْ» امام نماز که می‌خواند می‌گوید: خدایا نماز خواندم، اما اگر عیبی دارد اصلاح کن. «إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحارالانوار/ج83/ص38) هم می‌خرد. فایده‌ی دوم جنس معیوب را هم می‌خرد. «أَصْلَحَ بالَهُمْ» امام نماز که می‌خواند می‌گوید: خدایا نماز خواندم اما «إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» اگر در رکوع و سجودش عیب و نقصی هست، شتر دیدی ندیدی! با عیب‌هایش بردار.

خوب، حالا «خاسر» چه کسی است؟ این ده دقیقه که مانده است، من ده تا خسارت بگویم. بسم الله الرحمن الرحیم. زیانکار کیست؟ در این دنیای بازار، زیانکار کیست؟ در بازار ما می‌گویند: ای کاش به جای زمین سکه خریده بودم، ای کاش به جای سکه، زمین خریده بودم. ای کاش با این شریک شده بودم. ای کاش با آن… حالا ما، زیان‌های واقعی:

5- زیان واقعی، قرار دادن دیگران به جای خدا

1- اولین زیان این است که به جای خداوند غیر او! به جای خدا سراغ غیر خدا می‌رود این زیانکار است. برایتان بخوانم. قرآن می‌گوید که: «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ» (عنکبوت/52) «آمنوا» یعنی چه؟ منتهی «بِالْباطِلِ» ایمان به باطل دارند. «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّه‏» (عنکبوت/52) خدا را کنار می‌گذارند غیر خدا را می‌گیرند. در قرآن حدود 150، 160 تا «دون الله» است. و «دونه» یعنی به جای خدا سراغ غیر خدا می‌روند. خوب، امام حسین در روز عرفه دعا می‌خواند، می‌گوید که:«لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِیَ دُونَکَ بَدَلا» (بحارالانوار/ج95/ص226) می‌گویند: این طلای بدلی، خدایا باختند آنهایی که به جای تو رفتند بدل گرفتند. یعنی به جای خدا سراغ غیر خدا رفتند. «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً» (نساء/119) خسارت این است که انسان به جای خدا غیر خدا را… خدا ما را آفریده است. خدا به ما چیز داده است. خدا از ما این را خواسته است. این که این کار را از تو خواست به تو چه چیز داده است؟ مثلاً یک رفیق می‌گوید: بیا این کار را بکنیم. خوب نگاه کن این رفیق چه به من داده است؟ چشم به من داده؟ گوش به من داده؟ سلامتی به من داده است؟ مادر به من داده است؟ عقل داده؟ فهم داده؟ علم داده؟ این به من چه داده که از ما توقع دارد؟ ولی خدا به من همه‌چیز داده است. توقع دیگر دارد. به جای خدا سراغ غیر خدا رفتن.«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهایی که در خانه‌ی غیر تو رفتند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) خسارت کردند آنهایی که سراغ غیر تو رفتند. به جای خدا سراغ ماده رفتی. این به جای خدا!

6- پذیرش حکومت غیر الهی، زیان در دنیا و آخرت

2- به جای رهبر معصوم، سراغ دیگری رفتند. قرآن می‌گوید: روز قیامت افرادی می‌گویند: اِ… اِ… اِ…! پیغمبر ما گفته بود چه کنیم؟ «ُیا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلا» (فرقان/27) ترجمه‌اش را می‌فهمید. «یا لَیْتَنِی» یعنی ای کاش! «اتَّخَذْتُ» یعنی می‌گرفتم، همراه رسول «سَبیلا» راه. کاش با رسول یک راهی را انتخاب می‌کردم. چرا عقب این رفتم؟ آخر این چشم پاک مرا آلوده کرد. دست پاک مرا آلوده کرد. فکر پاک مرا آلوده کرد. چرا عقب این رفتم؟ به جای رسول!

به جای فقیه عادل، به سراغ افراد فاسد و هوس باز می‌روند. قرآن بخوانم. «یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلا» (فرقان/28) کاش فلانی را «خلیل» خلیل یعنی کاش فلانی را دوست نمی‌گرفتم. آخر، لذا در جامعه مجتهد عادل بود، مجتهد عادل، هشتاد سال، «مخالفاً لهوی» نمی‌گوییم هر مجتهدی! مجتهد عادلی که از او گناه سراغ ندارید و دنبال هوی و هوس هم نیست. یک عالم بود هم باسوادترین بود. هم عادلترین بود. هم بی‌هوس‌ترین بود. عالم عادل، بی هوس را ول کردم. رفتم سراغ رهبر… نمی‌دانم دنبال چه کسی رفتم؟ دنبال چه حزبی رفتم؟ چرا خودم را مفت فروختم؟

به جای تدبر در کتاب خدا، سراغ نوشته‌های دیگر رفتم. قرآن بخوانم. «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِه‏» (بقره/121) آنهایی که حق تلاوت را انجام می‌دهند، «أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِه‏» (بقره/121) بعد می‌گوید: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ» (بقره/121) آنهایی که به این کتاب آسمانی کفر می‌ورزند، «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (بقره/121) اینها زیانکار هستند. چه می‌خواستی که در قرآن نبود. عروس و دامادها! خیلی‌ها تازه داماد شدند یا حالا خیلی‌ها هم تازه نیست. می گویند: آقا چطوری همسرداری کنیم؟ آیین همسرداری، قرآن را باز کن. بسم الله الرحمن الرحیم، قرآن می‌گوید: اینطوری همسرداری کن. در سه تا کلمه! اینقدر نمی‌دانم جامعه‌شناسی و روانشناسی برای چه می‌خوانی؟ سه کلمه است. قرآن می‌گوید: «لا یَحْزَن‏» (احزاب/51) خانمت، غصه،حزن، نگذار خانمت غصه بخورد. «یَرْضَیْنَ» (احزاب/51) خانمت را راضی کن. «تَقَرَّ أَعْیُنُهُن‏» (احزاب/51) طوری کن که چشم خانمت به جمال شما روشن شود. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏» (نساء/19) «عاشِرُوهُنَّ» با خانمت معاشرت کن. با همسرت، «بِالْمَعْرُوف‏» عرفی زندگی کن. کارهای نیش‌دار و نوشدار، کارهای استثنایی نکن. طبیعی! مثل باقی مردم. «تَقَرَّ أَعْیُنُهُن‏ یَرْضَیْنَ»، «لا یَحْزَن‏» این آداب همسرداری است. حالا در آیین همسرداری چه کلمه‌ای است که در این چهارتا نیست؟ قرآن خط‌کش‌های خیلی خوبی دارد. می‌خواهی خودت را ارزیابی کنی، قرآن گفته: خودت را ارزیابی کن. خیلی راحت! با چه کسی رفیق شویم؟ چه بخوریم؟ چه نخوریم؟ کجا برویم؟ کجا نرویم؟ انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب رشته‌ی تحصیلی، حالا به جای تدبر در قرآن، به قرآن پشت می‌کنیم. به جای حق تلاوت «یَکْفُرْ بِه»، «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون‏‏» (بقره/121) به جای اسلام سراغ مکتب دیگری می‌رویم. اصلاً مکتب‌های دیگر من خنده‌ام می‌گیرد. خوب گوش بدهید. اگر کسی یک حرف قشنگی داشت که آن حرف در قرآن نبود، بیایید به من بگویید من هم سراغ آن مکتب بیایم. کسی چیزی ندارد بگوید. بله می‌شود گفت: آقا! در مکتب ما دختر و پسر با هم باشند. هرچه خواستی بخور. هرجا خواستی برو. هرچه خواستی بگو. اینکه مکتب نیست. این هم شد مکتب؟! بر ما دیگر حجت تمام است. الآن دیگر هیچ کتابی نیست. نمی‌خواهم! اگر تمام کتاب‌های کره‌ی زمین، و همه‌ی کامپیوترهای کره‌ی زمین، و همه‌ی تکنولوژی‌‌های کره‌ی زمین را در اقیانوس اطلس بریزند، ما دیگر به هیچ چیز نیاز نداریم. چون فهمیدیم غزه مظلوم بود روی کره‌ی زمین هم کسی از این مردم حمایت نکرد. بله! ملت‌ها یک جنب و جوشی داشتند. بالاترین جایی که بنا است به فریاد مردم برسد، سازمان ملل است. رئیس سازمان ملل در غزه می‌رود، می‌گوید: چرا خانه‌ای که برای من است خراب کردند؟ نمی‌گوید: چرا مردم را کشتند؟ یعنی آجرهای خودش را می‌بیند، آدم‌های مردم را نمی‌بیند. آنوقت دل ما به چه خوش باشد؟ همه‌ی مردم دلشان خوش است، می‌گفت: هرچه بگندد نمکش می‌زنند… باقی‌اش را هم شما بگویید… با هم بگویید… هرچه بگندد نمکش می‌زنند، وای به روزی که بگندد نمک! ما همه دلمان می‌خواهد سازمان ملل کمک کند. رئیس سازمان ملل غصه می‌خورد چرا موشک زدند به این اتاق!؟ حالا آدم کشتند به درک! در این دنیا زندگی می‌کنیم. اصلاً برای یهودی‌ها دیگر مکتبی نمانده است. اصلاً یهودی‌ها، اصلاً دیگر روی سفیدی دارند؟ مسیحی‌ها اصلاً رویشان می‌شود بگویند: ما پیرو عیسی هستیم؟ حضرت موسی اینطور بود؟ اگر حضرت موسی می‌رفت غزه، غصه‌ی ساختمان را می‌خورد؟ حضرت عیسی می‌رفت… چه مسیحیتی!چه یهودیتی! آبروی موسی و عیسی هم رفته شد. آبروی مسلمان‌ها هم ریختند با این عرب‌هایی که یک مشت از آنها را ما دیدیم. می‌گویند: غزه بازسازی می‌شود ما پول می‌دهیم. اما به آن کسی می‌دهیم که آمریکا او را دوست دارد. این مسلمان است؟ بویی از اسلام اینها برده‌اند؟ ما اصلاً نیازی نداریم که بدانیم که حق می‌گوید که باطل؟

من در مکه چند سال مسئول تبلیغات بودم. بحث‌هایی که می‌شد می‌گفتم: آقا! ببین کار نداشته باش، که 1400 سال پیش حق با علی بوده یا حق با دیگران! اصلاً کار نداشتم. چه کار به 1400 سال پیش داریم؟ الآن بالاخره به من بگو: شجاعت بهتر است یا ترس؟ می‌گفت: شجاعت! گفتم: خوب امام خمینی شجاع است یا دیگران؟ می‌گفت: راست می‌گویی. آقا زهد بهتر است یا تجملات؟ می‌گفت: نه زهد! می‌گفتیم: زندگی امام خمینی تجمل دارد یا سران کشورهای دیگر؟ اصلاً به 1400 سال پیش کار نداشته باشید. الآن غزه سند است. چه کسی حق است. چه کسی باطل است؟

یک کسی آمده بود. زیادی گوش بدهید قشنگ است. زیادی گوش بدهید. پهلوی سید حسن نصر الله آمده بود می‌گفت: نمی‌دانم، تو چه چیزی هستی؟ هرچه هستی تو درست می‌گویی. به دلیل قرآن! چون قرآن می‌گوید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُود» (مائده/82) این آیه‌ی قرآن است. یعنی کینه‌ی مومن را یهودی‌ها دارند. من نگاه کردم دیدم اسرائیل بیشترین کینه‌اش را از سید حسن نصر الله دارد. فهمیدم «الذین آمنوا» درجه یکش سید حسن نصر الله است. بنابراین من در خط تو هستم. حالا هر دینی می‌خواهی داشته باش. شما خانه‌ی امام خمینی را با کاخ‌ها مقایسه کن. شجاعت ایران را، شجاعت رهبر ایران، شجاعت امت ایران، مقایسه کنید. سران ایران را با سران دنیا مقایسه کنید. اصلاً دلیل ندارد. لازم نیست ما بحث کنیم که یهودی‌ها چه می‌گویند. نمی‌دانم مسیحی‌ها چه می‌گویند؟ غیر این دو تا که اصلاً دیگر انگولک هستند. دین نیستند. غیر آنها انگولک هستند. فقط حالا یهودی‌ها و مسیحی‌ها چون پیغمبر‌هایشان نور چشم ما است، ولی حرفمان این است که اینها تابع موسی و عیسی نیستند. به جای اسلام «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ» (آل عمران/85) دو سه تا دیگر به جا هست دقیقه‌ی آخر است، بگویم.

به جای ایمان به قیامت ایمان را تکذیب می‌کند. به جای اینکه توشه برداری، دسته خالی بروی. «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ» می‌گوید: «فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم‏» (اعراف/9) هیچ کاری برای قیامتش نکرده است. برای کفش بچه‌اش، برای پای بچه اش کفش خرید، برای بدن بچه‌اش لباس خرید. فقط برای مخ بچه‌اش یک معلم نگرفت که این با قرآن آشنا شود. حالا خدا پدر بعضی از مناطق تهران را بیامرزد. به من اطلاع دادند که بعضی از مناطق تهران صبح به صبح بچه‌ها قبل از آنکه بروند سر کلاس، یک چند سطر قرآن می‌خوانند. خوب این راه خوبی است. بالاخره بچه‌ی ما وقتی دیپلم گرفت، می‌تواند قرآن بخواند. همه‌ی ایران می‌توانند این کار را بکنند. به جای توشه‌ی آخرت دست خالی.

7- سرگرم شدن به مادیات به جای جدی گرفتن معنویات

به جای سرگرم به ارزش‌ها سرگرم به مادیات. قرآن می‌گوید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون‏» (منافقون/9) اگر کسی سرگرم خوراک، پوشاک، مسکن، سرگرم زندگی مادی، تغییر خانه، تغییر ماشین، تغییر پول، تغییر شغل، تغییر، تغییر… اگر دنبال مادیات باشد این هم مادیات را گرفته و معنویات را رها کرده است. به جای اینکه با خوب‌ها شریک شود، جز حزب شیطان می رود. درباره‌ی حزب شیطان هم قرآن می‌گوید: خاسر هستند. به جای اینکه محاسبه‌ی صحیح بکند، محاسبه‌ی غلط می‌کند. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُون‏» (کهف/104) خیال می‌کند کارش درست است. در قرآن پیمان‌شکنی خسارت است. قطع صله‌ی رحم خسارت است. فساد در زمین خسارت است. عقب‌گرد، بازگشت به عقب، قبلاً دروغ نمی‌گفت حالا دروغ می‌گوید. قبلاً لقمه‌ی حلال می‌خورد، حالا لقمه‌اش قاطی شده است. بازگشت به عقب خسارت است. تحریم حلال‌ها، خسارت است. کم‌فروشی خسارت است. اینها خسارت است. حرفم تمام. چه گفتم؟

دنیا بازار است. سرمایه‌ای که همه داریم عمر است. این بازار همه‌جا است. یک لحظه بی‌مشتری نیست. همه در هر قیمت و نرخی آزاد هستند. به خدا بفروشند، گران یا خودشان را به کف و سوت و صلوات بفروشند. هر جنسی کارت دارد. «ضعف، اضعاف» ده برابر، هفتصد برابر، قابل برگشت است. توبه! قابل تبدیل است. «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات‏» (فرقان/70) برای مشتری هیچ محدودیتی نیست. نمی‌خواهد از راه بوق و بلندگو و تلویزیون تبلیغ کنیم مشتری جذب کنیم. نیت کنیم مشتری می‌خرد. اگر به خدا بفروشیم کم را می‌خرد. معیوب را می‌خرد. خودش معیوب را اصلاح می‌کند. منت نمی‌گذارد. «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیح‏» (کافی/ج2/ص578) خوب‌ها را جلوه می‌دهد و عیب‌ها را می‌پوشاند. اینها را مقدمه گفتیم بعد هم گفتیم: به جای به جای، من دیشب ده تا به جای یادداشت کردم، و به جای خدا سراغ طاغوت، به جای رهبر عادل سراغ فاسد، به جای مکتب الهی مکاتب انحرافی، به جای حزب الله حزب الشیطان. به جای حق، باطل. اینها همه خسارت است.

ای آقازاده‌ها و دختر خانم‌ها! شما نو هستید. ما که ریشمان سفید شد و پشممان را بافتیم، زمینمان را ساختیم. ولی شما پشم نبافته هستید و زمین نساخته! سرمایه‌ی شما هست. به ما می‌گویند: پدر بزرگ! ولی واقعیتش این است که کوچک هستیم. چون آب شدیم. دو سال، یکسال، چند ماه، چند روز، نمی‌دانم چقدر هستیم؟ اما شما هستید. دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا! آنچه خسارت کرده‌ایم، به جای حق سراغ باطل رفته‌ایم، مفت خودمان را فروختیم، زیان‌ها و خسارت‌های گذشته‌ی ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد ما را از زیانکاران قرار نده. روز به روز بر عزت اسلام و مسلمین بیافزا. قلب حضرت مهدی را برای همیشه از ما راضی کن. ما را بازوی اسلام و قرآن قرار بده. رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما را حفظ بفرما. شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- سرمایه‌ای که خداوند به همه انسان‌ها عطا کرده، چیست؟
1) سلامتی
2 ) علم
3) عمر
2- بر اساس آیه 261 سوره‌ی بقره، خداوند کارهای نیک را تا چند برابر پاداش می‌دهد؟
1) هفت برابر
2) هفتاد برابر
3) هفتصد برابر
3- چه عملی ثواب نماز را هفتاد برابر می‌کند؟
1) به جماعت خواندن
2) مسواک زدن
3) اول وقت خواندن
4- بر اساس آیه 7 سوره زلزال، خداوند به چه عملی پاداش می‌دهد؟
1) عمل اندک
2) عمل بسیار
3) عمل مداوم
5- بر اساس آیه 119 سوره نساء، خسارت واقعی چیست؟
1) پیروی از نیاکان
2) پیروی از شیطان
3) پیروی از هوای نفس

Comments (0)
Add Comment