زکات و عدالت اجتماعی -4

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی‏

جلساتی درباره کمک به فقرا که مشخصاً درباره زکات و خمس بود بحث کردیم و این هم به خاطر این است که امسال به لطف خداوند پر آبی بود و کشاورزها راضی بودند. ولی خوب فقر بی داد می‏کند. مقام معظم رهبری سه تا کلمه فرمود: فقر و فساد و تبعیض. همه اینها در زکات و خمس حل می‏شود. یعنی ما در، حلّال مشکل فقر، خمس و زکات است، خیلی پول می‏شود، خمس بیست درصد پولها خیلی پول است. یعنی هرکس هر چی پول دارد بیست درصدش خیلی پول است، هر دو کیلو گندم یک کیلو، خیلی گندم می‏شود، خرما خیلی می‏شود، یعنی اگر مردم منطقه که خرما دارند. چون آنها خرمایشان را صادر می‏کنند، اگر خمس و زکات داده شود فقر بر طرف می‏شود، فساد هم کم می‏شود، بسیاری از فسادها به خاطر فقر است، فقر که رفت، فساد هم می‏رود، تبعیض هم از بین می‏رود، چون بسیاری از تفاوتها و اختلافات طبقاتی پستی و بلندیها به خاطر این است که وقتی از پر در آمد گرفتی و دادی به کم درآمد اون، یعنی سه تا کلامی که سالهاست ایشان محور سخن خودشان قرار داده‏اند (فقر و فساد و تبعیض) همه‏اش در این مسئله حل می‏شود من جلساتی در این باره صحبت کردم، این جلسه گر چه حالا ممکن است مخاطب مستقیم این نباشد گرچه هر کسی مخاطب مستقیمش هست حالا پزشک هم باید زکات بدهد زکات علم طبّ، زکات پرستار، زکات دانشجو، زکات روحانی، اصلاً اگر کسی هیچی هم نداشته باشد و فقط یک آبرو دارد، آبرو هم زکات دارد. باز باید با آبرویش به نفع مردم، گمنام است یکی مشهور، ولی تو که او را نمی‏شناسی از شهرتت استفاده و مشکل او را حلّ کن، نه یعنی مشکلش را حل کن پارتی بازی کن، بدون پارتی بازی و بدون حق و ناحق، این است که وقتی می‏گویند خمس و زکات کسی پای تلویزیون نگوید آقای قرائتی این حرفها موضوعش ما نبودیم، کیست که یک چیزی اضافه نداشته باشد و لازم نباشد که به دیگران بدهد، ممکن است که یک پیر زنی دیگر دارد می‏برد برای شله زرد و آش، را باید به همسایه‏ها بدهد، یک اطاق بزرگی دارد بدهد برای عروسی، برای مراسمی که دارند، نردبانی دارد، جرثقیلی دارد، انسان هرچی دارد که دیگری ندارد، یک ماشینی که تابستان به جادّه می‏رود، ماشین‏های دیگر جوش آورده یا بنزین ندارند یا آب ندارند و یا گیر کرده و بکسل می‏خواهد، لاستیک زاپاس ندارد، مسئله زکات یک چیزی نیست که، خلاصه «لکلّ‏شی‏ءزکات» اینکه می‏گویم حدیث است. که هرچیزی زکاتی دارد. در اینجا چند تا نکته است که من باید خدمتتان بگویم: صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
زکات، شکر عملی نعمت های خداوند
عرض کنم که: 1-کسی که زکات نمی‏دهد شکر نمی‏کند، چون امام رضا علیه السلام فرمود: «مَعَ ما فیه من اداء شکر نِعَم‏الله» زکات و خمس دادن شکر است، شکر این نیست که آدم بخورد و آروغ بزند بگوید شکر و الحمدالله شکر این است که به دیگران هم بدهد، و اگر کسی شاکر نباشد در دام شیطان است، شیطان به خدا گفت: همه را گمراه خواهم کرد «الّا عبادک منهم المخلصین» مخلصین را حریفشان نمی‏شویم. در جای دیگر گفت: همه را گمراه خواهم کرد. «و ما تجد اکثرهم شاکرین»یعنی کسی که شاکر نباشد من می‏توانم شکارش کنم، اگر کسی شاکر بود من نمی‏توانم او را در دام بیاورم.
یک کسی که شاگرد اوّل است من لذّت بردم یک روز، سه، چهارتا دانشجوی پزشکی سالهای آخرشان بود. چهارتا بودند به نظرم، آمدند نهضت سواد آموزی گفتند: ما چهارتا در یک محلّه می‏نشینیم، دانشجو هستیم تصمیم گرفته‏ایم تابستان بچّه های این کوچه را کمک کنیم اگر تجدید هستند از نظر فیزیک، شیمی، ادبیّات، دینی، تجدیدی هایشان را یک کلاس بگذاریم کمکشان کنیم، اگر شنا بلد نیستند برای آنها برنامه ریزی کنیم، گفتم مأمور هستید، گفتند، نه مأموریم ونه پول می‏خواهیم و هیچ ابلاغی و حقّی در آن نیست، روی حساب اینکه خدا به ما لطف کرده، ما موفّق شده و در آستانه پزشکی قرار گرفته‏ایم، سال آخر است این بچّه‏ها هم مستضعف هستند، و ما چهار تا می‏توانیم آن‏ها را کمک کنیم.
زکات علم، خدمت به مردم
ماجرایی هست مال استان فارس یکی از علما نقل می‏کرد که بیماری می‏رود ظاهراً در لار یا لامرد بوده. بیماری می‏رود پیش پزشکی، پزشک می‏فهمد که این بیمار شب آخر عمرش می‏باشد، ولی بهش نمی‏گوید: بالاخره یک نسخه درمانی می‏دهد، آدرس می‏گیرد و طبق آدرس، به خانمش زنگ می‏زند که من امشب یک بیماری دارم و دیر، یا به منزل نمی‏آیم، می‏رود مقدار چیزهایی که لازم است بر می‏دارد و در کیف می‏گذارد و می‏رود در خانه بیمار، در را می‏زند، اطرافیان بیمار می‏بینند که پزشک بیمار آمده، می‏گویند کسی سراغ شما آمده است، خوب شما چطور آمده‏اید اینجا، می‏گوید: من آمده‏ام امشب پهلوی بیمار بمانم، مجّانی هم هست پول نمی‏خواهم، تشریف بیاورید می‏آید و یک تشکی می‏اندازد پهلوی بیمار می‏خوابد، طبق پیش بینی حال بیمار بد می‏شود، بیدار می‏شود و هر چه در توان دارد تلاش می‏کند و این را از مرگ نجات می‏دهد و صبح می‏گوید: یک شب نخوابیدم و یک نفر را از مرگ نجات دادم. بعد یک نفر را که از مرگ نجات بدهی در تمام اجرهایش شریک هستی، حالا من آمپولی زدم پرستاری کردم، نه خیر بنده اگر افتادم شما با تخصّص و تعهّد و سوزی که داری، با تلاش و زحمت و بی خوابی کشیدی، من را از مرگ نجات دادی من تا آخر عمر هرچه آیه و حدیث در تلویزیون بخوانم، شما هم در ثواب من شریک هستی، دانشجوی پزشکی، شما چون دانشجو هستید می‏گویم، شریک در همه خیرها هستید که بعداً انجام می‏شود. کار خیلی مقدّسی است. بسیار کار مقدّسی است. و این زکات متخصصان است. دوّم امام می‏فرماید: صفای دل، آخر ما یک کیفهایی هم داریم، بعضی کیف‏ها را، بعضی یک کیف هایی دارند، بعضی کیفها گیرشان نمی‏آید. مثلاً یکی از این کیف‏ها این است که آدم موکت هایش را بفروشد و قالی کند خانه‏اش که قالی شد به خصوص اگر انسان از پشم کیف می‏کند قبلاً زیلو و نخ بود الآن پشم.
یک کیف دیگر هم داریم که انسان قالی اش را بفروشد یک مقداری ارزان‏تر کند، چهار تا دیگر هم می‏خواهند، آن هم یک کیف است. یک کیف این است که آدم تنها بخورد و شکمی از عزا در بیاورد و یک کیف این است که یک خورده آدم کمش بگذارد و دونفر دیگر هم چونه‏اش بجنبد. نگاه می‏کند سر سفره می‏بیند همه چونه‏ها می‏جنبد و این به خاطر این است که من صبح تا به حال زحمت کشیده‏ام دارند می‏خورند، یک صاحبخانه که مهمانی دارد آن خانم یا مرد می‏آید نگاه می‏کند می‏بیند که همه مهمانها دارند می‏خورند، خوردن دیگران هم برای صاحبخانه لذّتی است، به خاطر اگر گفتند خانم، گفته بودی برای غذا من معذورم کلّی حال او گرفته می‏شود. یعنی این که انسان زحمت بکشد و یک کسی بخورد، خلاصه زکات دادن کیف دارد بعضی پولها کیف دارد مثلاً سیسمونی که آدم می‏خرد زحمت می‏کشد، نوه اوّل است، لذّتی هم دارد. امام رضا (علیه السلام) فرمود: (زکات) هم لذّتی دارد پول دادن به فقرا لذّت دارد. آن‏ها که پول به فقرا نمی‏دهند مثل یک آدمی است که یک حسّ دارد. «و هو موعظه لاهل الغضل»یک موعظه هم برای غنی هست. پس چی گفتم جملاتی که هست. میفرماید: 1-شکر است 2-صفای دل است 3-موعظه است.
امروز تو می‏دهی، فردا هم ممکن است تو به همین سرنوشت مبتلا شوی. «تلک الایّام نداولها». امروز تو بهارت هست و پائیز او، فردا هم بهار او و پائیز تو می‏شود، عبرت است.
آثار زکات در فرد و جامعه
در زکات و خمس و کمک به فقرا چند صفت در انسان زنده می‏شود: 1-سخاوت 2-عطوفت 3-ایثار 4-نوعدوستی 5-مبارزه عملی با فقر 6-تعادل اجتماعی 7-وحدت و هماهنگی، یعنی کمک به فقیر یک چیز مادری است. آخه ببینید، گاهی وقتها یک کسی ورزش می‏کند همینطور دستهایش را الکی همچین می‏کند یا دولّا می‏شود و خم می‏شود. یک وقت همین ورزش کردن را در لباس شستن انجام می‏دهد، وقتی لباس شسته می‏شود این عرق بدن در آید، لباس و دست خودش هم پاک می‏شود، غذایش هضم می‏شود چند تا کار با یک کاراست. یک کسی فقط می‏دود، و یک کسی می‏دود که به نماز برسد دو همان دو است، خاصیّت ورزش را دارد به یک رکعت نماز هم رسیده، یک کسی صورتش را می‏شورد و یک کسی وقتی می‏شورد قصد وضو می‏کند. همان طراوت شستن صورت را دارد علاوه بر آن که یک چیز اضافه هم گیرش می‏آید، همیشه مذهبی‏ها زرنگ هستند، خیلی من غصّه اینها را می‏خورم که مذهبی و بی دین هستند، خیلی خسارت است یعنی هیچ کمالی اضافه گیرشان نمی‏آید، تمام لذّتهایی که مذهبیها دارند با غیر مذهبی‏ها یکی هستند هر دو سیب زمینی و برنج می‏خورند هر دو می‏خندند وازدواج می‏کنند، هر دو بچّه دار شده و مسافرت می‏کنند هردو صورتشان را می‏شورند و هر دو شیرجه می‏روند، منتهی همیشه مذهبی است. علاوه بر لذّتهای مذهبی که دارد، لذّت معنوی هم اضافه دارد یعنی همان شیرجه را هردو می‏روند: ولی مذهبی می‏گوید امروز جمعه است قصد غسل روز جمعه هم بکنیم، همان زیر آب قصد می‏کند، همین پولی که به فقیر می‏دهد آن غیر مذهبی به نیّت اینکه.، وجدانش آرام شود، می‏بیند این فقیر است دلش سوخت، برای سوز دلش است، دوّم می‏گوید: نه حالا گیرم دلم هم سوخت، برای رضای خدا باشد مذهبی همیشه، ما چادر می‏خریم برای خانم، همه چادر می‏خرند برای خانمشان، مذهبی می‏گوید خوب حالا باشد شب تولّد حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‏خرم، ما که چادر می‏خریم شب تولّد حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‏خریم، می‏شود عبادت، می‏شود همه کارها را رنگ عبادت کرد، چون پول می‏گیریم باید کار بکنیم نه خیر. یک مسلمان را اگر من نجاتش بدهم خدا راضی است. البتّه پول هم می‏گیریم، مذهبی‏ها همیشه روشنفکرترین هستند و غیر مذهبی‏ها امل‏ترین، چون غیر مذهبی فقط جلوش را می‏بیند یک خورده آنورتر هم نمی‏بیند، اصول دین چند تا است میگوید سه تا خوراک، پوشاک، مسکن، چرا آمده‏ای این کار را بکنی، اسکناس حقوق مرخّصی بیمه، تأمین اجتماعی اصلاً غیر از امروز و خوراک و پوشاک و مسکن چیز دیگری نمی‏بیند، مذهبی همین‏ها تأمین است. تأمین اجتماعی و خدمات و بازنشستگی و بیمه و بهداشت و همه آنهایی را که اون دارد اون هم دارد منتهی او پشت قصّه را هم می‏بیند. عمیق‏تر است، دور نظرتر و روشنفکرتر است. صفای دل راجع به زکات، از چیزهایی که نگفته مانده این است که.
زکات دهنده، سخی‏ترین مردم
از امام سجّاد (علیه السلام) در حال طواف سؤال شد جواد کیست؟ یعنی (جواد) سخی. سخی کیه؟ فرمود: سخی کسی است که اونی که واجب است بدهد. خیلی از افرادی هستند که حساب سال ندارند، خمس نمی‏دهند ولی هر کسی که می‏زاید کادو می‏برند، هرکس خانه نو خرید چشم روشنی می‏برند، سفره می‏دهند بریز و بپاش دارند. سوغاتی، خیلی بریز و بپاش دارند ولی این بریز و بپاش‏ها حساب نمی‏شوند جایی یعنی از صبح تا شب شماره می‏گیرند ولی آن شماره‏ای که باید نمی‏گیرند، خوشا به حالت، کی برق روشن می‏شود وقتی که دستت ‏را گذاشتی روی کلید با یک فشار همه سالن روشن می‏شود، اگر آن کلید نباشد همه دیوارها را هم زورش کنید باز تاریک است. گاهی شما مثال پزشکی می‏زنم، گاهی شما برش خونی پیدا می‏شود می‏گوئید باندی بیاور بپیچم اگر حالا بیست تا لحاف کرسی هم برای شما بیاورند، شما این لحاف کرسیها رابه عنوان باند قبول نمی‏کنی، در ارتش می‏گوید دستت را بیاور اینجا، بگو من به شما خیلی علاقه دارم می‏خواهم دوتا دستهایم را بگذارم اینجا، فوری می‏زنند توی گوشت، بگو آقا تو گفتی یک دست، من دو تا دست شما گفتی به پیشانی من گذاشتم روی سرم، می‏گوید: همه کارها را کردی اما اونی که من می‏خواهم انجام ندادی. امام جواد (علیه السلام) فرمود: اونی که خدا می‏خواهد خمس و زکات است اگر کسی خمس و زکات ندهی و ده برابرش را جای دیگر باید خرج کنی، مثل زدم که پرستار می‏گویم باند بیاور می‏رود لحاف کرسی می‏آورد، به ارتش می‏گوییم ادب بده دستش را می‏گذارد روی سرش شیطان به خدا گفت: به من گفتی یک سجده بکن، این سجده به آدم را بردار من تا آخر عمر برای تو سجده می‏کنم، فرمود: اینکه من می‏خواهم. خوب، این مال معنای (جواد) است، جواد کیست؟ سؤال از کیست؟ از امام سجّاد (علیه السلام) در حال طواف، سؤال این است که جواد کیست؟ سخی؟ فرمود: سخی آن است که پول واجب را بدهد. «اَسخی الناس من اَدّ زکات ماله»، سخی‏ترین افراد کسی است که زکات مالش را بدهد. روایت داریم که پیامبر که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع آخرین خطبه‏ای که پیامبر خواند، فرمود: «ایها الناس» ای مردم، «ادّوا زکات اموالهم»: خدا هر چیزی که به شما داده به فقرا هم بدهید کسی که این کار نکند «لاصلوه له» نمازش قبول نیست، «ومن الصلوه له» «لادین له»، «لاحج له» اگر کمک نکنید، نمازتان، حج، مدّت‏ها من جبهه بوده‏ام، بله شما ایّام جنگ خیلی وقت جبهه بوده‏ای اما حالا پولهایت جمع شده، سرت به حساب نیست. اگر اجازه بدهید یک بار دیگر تکرار کنم، آیه خیلی عجیبی است، افرادی با پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلم) رفته‏اند پیروز شدند غنائم جنگی گرفته‏اند، خدا می‏فرماید: «واعلمو» بدانید «انّما غنتم من شی» آن غنائمی را که گرفتید باید خمس را بدهید بعد می‏گوید، «ان کنتم امنتم» اگر دین دارید. به کسی می‏گوید که اگر دین دارید؟ به کسی که کنار پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلم) رفته خون بدهد. ممکن است آدم جبهه برود، پهلوی پیغمبر هم باشد، به قصد جبهه و شهادت هم برود، در عین حال دین نداشته باشد، چون می‏گوید: دینت اینجا معلوم می‏شود: اگر دین داری باید حالا که غنائم گرفتی باید خمسش را هم بدهی، یعنی افرادی از جون می‏گذرند ولی از پول نمی‏گذرند. «ان کنتم امنتم» یعنی اگر ایمان داری، به کسی می‏گوید اگر دین داری که سالها، مدتها جبهه بوده آن هم در کنار پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلم) سپس حتّی در جبهه، پهلوی پیامبر هم نشانه ایمان نیست بله شما سالها و مدّتها جبهه بودی، الآن چند سال است در آمد اضافه داری هیچ کاری به فقرا نداری مسئله مهمّی است، خوب یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
زکات، امری حکومتی است، نه فردی
یکی از مسائلی که در مسئله ما بحث زکات است متصدّی کیست؟ اکثر آقایان، فتوی امام (ره) بسیاری از مراجع، مقام معظم رهبری، این‏ها می‏گویند: باید پول برسد به رئیس حکومت اسلامی، چرا، قرآن می‏فرماید: «خُذ من اموالهم صدقه» حالا چرایش را من می‏گویم. «خذ»: می‏گوید بگیر، به کسی می‏گوید بگیر، به پیغمبر می‏گوید: دستور بگیر به پیغمبراست، دستور گرفتن به شخص پیغمبراست، وقتی می‏گوید زکات را تقسیم کن، می‏گوید: بده زکات را به «والعاملین علیها» به کارگزاران بده، اینها کسیاند یعنی «والعاملین علیها» کسانی که مسئول جمع زکات، یک، جمع زکات تقسیم زکات دو، بین فقرا، آنها که دستاند کار گرفتن، و دادن هستند، اگر حکومتی سر کار نباشد خودش آدم زکات را می‏دهد به فقیری که سراغ دارد، دیگه کار گزار نمی‏خواهد، من خودم زکات دارم، می‏فهمیم که فلانی همسایه مان فقیر است بهش می‏دهم، اینکه میگوید به کارگزاران، پیداست تشکیلاتی است. کارگزار ندارد. سوم – گروهی هستند اهل تخمین قبل از آنی که زکات برسد، افرادی را می‏فرستاد که برو به مزرعه ببین چقدر جو و خرما و گوسفند و طلا و نقره دارد، اینکه افرادی را می‏فرستد، تخمین می‏زنند، اگر مرد به مرد خواسته باشد بدهد نیازی به این نیست، این هم در صورت تشکیلات مسئله «والمؤلفه قلوبهم» می‏گوید بخشی از پول را بده برای اینکه دل‏ها را جذب کنی افرادی که مسلمان نیستند و کافرند. حتی ممکن است رئیس جمهور کشور هم کافر باشد. لازم باشد به خاطر اینکه ما قلب او را جذب کنیم، یا رئیس فلان قبیله، مایه قالی ابریشمینه هم بهش بدهیم، کمک فرد به فرد نیاز به قلّاب کردن رؤسای قبیله‏ها نیست بنده فقیر پولدارم، آن آقا را هم فقیر، می‏شناسم بهش می‏دهم، اینکه می‏گوید پول را یعنی از این چهار تعبیر کلمه کشانیدن دل دیگران به سمت اسلام، چون فرد به فرد که کمک می‏کند فقط شکمش را سیر می‏کند، ملّت‏ها و قبایل را جذب به اسلام کردن این کار حکومتی است، در تاریخ هم دیدم منتهی این حالا به درد زندگی، فعلاً ولی خوب نیم دقیقه می‏ارزد شخصی بنام عبّار بود به سوی قبیله سلیم رفت، شخصی بنام رافع بود حضرت فرستادش به سوی قبیله جحینیّه و شخصی به نام بُسر فرستادش به سوی بنی کلب و شخصی از بنی سعد بود فرستاد برای قبیله خود بنی سعد ولید بن عقبه بود سوی قبیله بنی المصطلق، اینها کسانی بودند که شخص پیغمبر، مأموریت بهش می‏داد که برو سراغ قبیله برای جمع کردن زکات پس عمل پیغمبر هم و بعد از پیغمبر، خلفا هم این برنامه را داشتند. این مال اینکه متصدی کیست؟ متصدی حکومت است منتهی رئیس حکومت، مرجع تقلید و حکومت می‏تواند بگوید آقا من به شما اجازه می‏دهم که اگر خودت هم فقیر سراغ داری بده، آن وقت شما می‏شوی نماینده او، نماینده او که شدی حل می‏شود، به فقیری که می‏شناسی می‏دهی، خیلی‏ها هم این کار را می‏کنند، می‏روند پهلوی مرجع تقلید می‏گویند آقا من اینقدر بدهکارم اما در فامیل و همسایه خودم کسانی هستند خیلی داغون هستند شما اینها را نمی‏شناسی، اجازه بده من وکیل شما باشم بدهم، با اجازه دادن حل می‏شود، یعنی هم زیر نظر ولایت فقیه می‏شود وهم به همان فقیری که شما شناختی عمیق داری داده می‏شود، خوب این یک مسئله، مسئله دیگر این که:
– چقدر بدهیم؟ در یک جلسه گفتم بعضی‏ها تنگ نظرند بابا خمس و زکات بهش بدهید، دختر و پسر دانشجو داره، عروسش دو قلو زائیده، پریشب افطاری داده، فکر می‏کند اگر کسی افطاری داده اگر تخم کدو شکست، و یک کسی یک بار یک پیراهن نو پوشید این دیگه نه، روایاتی داریم که می‏فرمایدکه: «حتّی تغنیه» آنقدر می‏شود بهش داد تا غنی شود حتی اگر پیرمرد یا پیرزنی، پرستاری، کلفت و نوکر می‏خواهد، می‏شود، آقا من خودم تنها هستم، اون نوکرهم داره، آقا اون پیر و نابیناست عصاکشی می‏خواهد ممکن است شما عصا کش نداشته باشی، شما باید خمست را بدهی به اون، اون هم پول می‏دهد به عصا کشش، یعنی افراد در شرائطی ممکن است، یک چیزی داریم که می‏گوید: امام سجّاد (علیه السلام): «واجعل» خدایا قرار بده «اوسع رزقک» وسیع‏ترین رزقت را به من بده «علیّا ذا کبرت» خدایا وقتی پیر شدم رزق به من بده، چون وقتی پیر می‏شود همه نوهها و عروس‏ها و فامیل‏ها می‏آیند خانه پدر بزرگ: پدر بزرگ هم تولیدش کم ولی خرجش زیاد: خدایا وقتی پیر شدم وضعم را خوب کن، بنابراین سه تا تعبیر است چقدر بدهیم، تعبیرهایی که داریم، یک: «حتّی یلحقهم بالناس» تا ملحق شود به مردم، یعنی آنقدر بهش بده تا زندگی او هم مثل مردم عادی بشود، تعبیر دیگری داریم، «حتّیتغسیهم» تا غنی کنی او را و لذا یک کسی آمد پهلوی حضرت گفت آقا چقدر بدهم به فلانی؟ تعبیرش را اینجا برایتان نوشته‏ام، فرمود سیصد تا بدهم فرمود بله گفت: آقا چهار صد تا فرمود: بله گفت: آقا هر چه می‏گویم می‏گویی بله، آنقدر بهش بده تا بیاید در حدّ عادی، مثل دکتر آقا، تا کی بخورم، تا دیگه دردش تمام بشود تا کی به این دکتر، تا بچّه‏ام خوب بشود، بنده بچّه‏ام که مریض شود، سه تا دکتر می‏روم، باید آنقدر بروی تا بچّه‏ات، من اگر مریض بشوم 16 تا قرص بیشتر نمی‏خورم باید بخوری تا خوب شوی، آنقدر دکتر برویم نسخه را عمل کنیم تا خوب بشویم. این هم مال اینکه بعضی‏ها می‏پرسند که. بعد هم می‏فرمایند، «و تیزّوج بها» ازدواج کند، جوان است می‏توان از زکات بهش داد داماد شود آقا من پول بدهم جون کنده‏ام عرق ریخته‏ام برود داماد بشود کیف کند بابا جون به تو چه ازدواج برای این حق است یا باطل اگر حق است، ما گاهی وقتها فکر می‏کنیم، حتماً وقتی کمک می‏کنیم برای نخ بخیه باشد در عمل جرّاحی، این هم مال چقور بدهیم.
مسئله دیگه این که در آیه خمس خداوند می‏فرماید: «والله علیم حکیم» این می‏گوید ببین روشنفکر بازی در نیاورید، هر چی خدا گفته او حکیم است «ولی علّی حکیم» کارهای خدا روی حکمت است اگر گفت اینجا نصفه یا دوبله یا اگر یا اگر اینجا کار خدا، اگر گفته زن نصف مرد ارث می‏برد حالا نمی‏خواهد بگویی به اسم دفاع از زن، اسلام که گفته، خدا حکیم است، گفته که این 30 تومان را، مثلاً 30 تومان پول است مردها می‏روند، می‏گویند 20 تومانش را بده به پسرها 10تومان را بده به دخترها، بعد خدا حکیم است یعنی چه؟ یعنی اسلامی که می‏گوید به این خانم ده تومان بده می‏گوید: این خانم هیچ خرجی روی دوشش نیست، شما خانم، دختر خانم، شما این ده تومان را بگیر، بار زندگی روی دوش من است، این هم مال پسر آقا، دختر و پسر با هم ازدواج می‏کنند، دختر خانم ده تومان اینجا قایم می‏کند، پس انداز می‏کند، می‏آید ازدواج می‏کند، این 20 تومانی که مال پسر است وارد زندگی هر دو می‏شود، این دختر خانم ده تومان از اینجا هُش‏ می‏کشد، و ده تومان هم سوائی دارد یعنی آن دین که می‏گوید ک دختر خانم ده تومان باری روی دوش او نیست این پول جیبی است، برو ازدواج کن از اونجا بکش بالا، بنابر این قرآن در آیه زکات می‏گوید: بله، «والله علیم حکیم» کارهای خدا روی حکمت است. هر جا ما به اسلام عمل نکردیم، سیلی خوردیم، چقدر از شیر خشک تبلیغ شد، حالا هِی کنگره و کنفرانس می‏گیرند که شیر مادر، از اول اسلام، این همه روایت داشتیم که بهترین غذا برای نوزاد شیر مادر است چرا گوش ندادیم؟ وقتی اسلام می‏گوید: زیر درخت نخواب، بدنت را با سدر بشور، حالا این گرد و برگ سدر با پوست بدن چی می‏کند؟ لباس پنبه‏ای بهتر از لباس پشمی است، نه خیر، لباس من پشمیه، به یه نفر گفتند لباست نخیه غیظ کرد، حالا مثلاً اگر به نخ شما بگویند پشم (به پشم بگویند نخ) فشار خون شما باید برود بالا به تازه از نظر اسلام لباس پنبه‏ای بهتر از لباس پشمی است، روایت زیاد داریم، حالا ممکن است بعد دکترهای پوست در آینده، حقیقت آن را دریابند، که پنبه با پوست سازگاریش بشتر است هر چه اسلام گفته عمل کنیم، وقتی می‏گوید: آب انار نخور با هسته‏اش بخور، هسته انار مثل سنگ پا به دیوار مثل شن، به دیوار معده کشیده می‏شود و جرم بدن را می‏گیرد، می‏گویند: دم غروب مطالعه نکن الان متخصصین، فوق تخصص چشم گفته‏اند این حرف درست است، دم غروب برای سلول‏های چشم، بدترین وقت است برای مطالعه، شکم پُر مطالعه نکن، چَشم، نور کافی باشد، چَشم،خونه ات را رنگ سفید کن، بعضی‏ها اطاقشان را را سرخ می‏کنند می‏گویند رنگ اطاق سفید باشد، سبز کم رنگ باشد، سفید باشد، لباس می‏پوشی لباس شفّاف بپوش، حتی خانم‏هاسَرِ کلاس وقتی مدرسه دخترانه است و مردی حاضر نیست دلیلی ندارد که مانتو سیاه و سرمه‏ای برود دلیلی ندارد، تخته‏ها را میگویند سبز کنید، رنگ لباس روشن باشد، زن‏ها در مسجد الحرام مه که می‏روند با چادر سفید می‏روند، حالا این دختر چهل تا دختر نشسته‏اند نگاه می‏کنند به یه خانمی که لباسهایش مشکی است. کدام آیه و حدیث داریم بله بیرون داریم جداست، اما سَرِ کلاس بگذار وقتی بچه نگاه می‏کند چشمش تار نشود. در غذا خوردن، در فوت کردن، یک دقّت هایی اسلام گفته، هر چه اسلام گفته، دستورهای اسلام همه، حقوقی‏اش، بهداشتی‏اش، همه‏اش، (والله علیم حکیم) داریم‏که اگر خدا می‏دانست واقعاً فقرا نیاز دارند، زکات و خمس را بیشتر می‏کرد، زکات را بیشتر می‏کرد خدا می‏داند که اگر مردم زکات بدهند دیگه فقیری نمی‏ماند، ما در این چند جمله راجع به این صحبت کردیم امیدواریم که هر کس از آبرویش، تخصّصش، از خطاطی اش، از بیانش، هر کس، هر چی دارد در راه خدمت به دیگران بگذارد، (قریهالی الله) یعنی از مردم توقّع نداشته باشد، اگر خدا نباشد، می‏گوید اینقدر سور دادیم آخرش مردم رفتند پای صندوق به او رأی دادند. بعضی کاندیدا هستند پلو می‏پزند مردم اینجا می‏خورند به او رأی می‏دهند اگر برای خدا نباشد می‏زنی روی دستت، ای منِ بدبخت رفتم قرض کردم، نه وقتی آدم برای خدا شکمی را سیر کرد رأی دادند، ندادند سلام کرده یا نکردند، آدم وقتی با خدا معامله کرد هیچ وقت عقده‏ای نمی‏شود و غصه نمی‏خورد، اما اگر برای غیر خدا کار کردی همین که تحویلت نگرفتند غصه می‏خوری، بنابراین یکی از برکات اخلاص این است که مخل هیچ وقت مضطرب نیست، دلهره ندارد چه خواهیم کرد چه خواهد شد، من برای خدا گفتم هر جوری می‏خواهد بشود، با خدا معامله کرده‏ام، وقتی با خدا معامله کردم عقده‏ای می‏شود نه انتظار دارد، نه منّت می‏گذارد، هیچ وقت هم پشیمان نمی‏شود، پشیمانی و عقده‏ای در مخلصین نیست. غیر مخلصینند که گاهی عقده‏ای میشوند و گاهی پشیمان، به همین خاطر می‏گویند خمس و زکات باید قربه الله، و باقی عبادات هم همینطوره خوب نیم ساعت ما تمام شد والسلام علیکم و رحمه الله
ما تولد پدر عزیز حضرت مهدی (علیه السلام) حضرت عسگری (علیه السلام) را تبریک می‏گوییم و یک چیز قشنگی هم ایشان دارد. سوغاتی است برایتانم بگویم، امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمود: «الفقیه» خیلی مهم است این کلمه، حتماً نشنیده‏اید، خیلی هاتون نشنیده‏اید، امام حسن عسگری فرمود: «الفقیه» که می‏گویند ولایت فقیه «من» کسی است که «انقذ الناس» من شّر اعدائهم، تولد امام حسن عسکری (علیه سلام) تولدش هست. «الفقیه» فقیه کیست؟ کسی است که «من»، «انقذ» نجات بدهد «انقذالناس» نجات بدهد مردم را، از کسی، «من شّر اعدائهم» فقیه کسی است که جامعه را از شّر دشمن نجات بدهد، مصداق بارزش حضرت امام بود که ایران را از شّر آمریکا نجات داد، فقیه این است، ممکن است کسی خیلی هم درس بخواند اما فقط، کلّه‏اش پر علم است اما در عمل هیچ کس را از هیچ مسئله‏ای نجات نمی‏دهد، فقط علامه است تا بخواهی سوال کن جواب می‏دهد. می‏گویید: فقیه کسی است مه جامعه را از شّر دشمن نجات بدهد این «القفیه من انقذ الناس من شّر اعدائهم» این خیلی به ما خط می‏دهد که به کی بگوییم اسلام شناس به کی بگوییم فقیه به کی بگوییم مجتهد، بله مجتهد است اما پسرهای خواهر و برادر خودش را، اصلاً یک جلسه‏ای با فامیلش، چه مقدار نقش داشته توی شهر و روستا و کشور، داخل و خارج نقش عملی فقیه را می‏خواهد بگوید فقیه کسی نیست که کلّه‏اش پر علم باشد، کسی است که علاوه بر علم جامعه را از شّر دشمنان نجات بدهد، و دشمن شناس باشد، ببیند دشمن امروز چیه، امروز تهاجم فرهنگی است یا نظامی پیشبینی بکند و پیش بینی او هم به حق باشد، روز تولد امام حسن عسگری را به فرزند عزیزش حضرت مهدی (علیه السلام) تبریک می‏گوییم.
خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد فرزندش امام زمان (علیه السلام) را از ما راضی. ما را از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) قرار بده.
خدایا! ما را مشمول دعاهای خاصش قرار بده.
خدایا! همینطور که طاغوت ایران را شکستی طاغوتهای جهان را بشکن.
خدایا! به ما رهبری عادل دادی، رهبر عادل جهان حضرت مهدی علیه السلام را به جهان عرضه کن.
خدایا! دین و دنیا، رهبر و دولت و امت و نسل و ناموس و عقاید و افکار، مرز و بوم، اسلام و انقلاب ما حفظ بفرما.                       
«والسلام علیکم و رحمه الله‏»

Comments (0)
Add Comment