زنان نمونه – 1

موضوع بحث: زنان نمونه – 1
تاریخ پخش: 30/11/65

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

در خدمت جمعی از خواهران بنیاد شهید و خانواده شهداء و جمعی از خواهران نهضت سوادآموزی هستیم. بحثی که در مورد تولد حضرت زهراست، مطالب نوشتنی برای تخته نیست. به جاست که بعضی خواهرانی که ضبط و نوار دارند، این چند جلسه را ضبط کنند. به خاطر این که مربوط به خواهرهاست. چه خانم‌هایی که در تاریخ داشته‌ایم.
در این جا حقش این است که از مرحوم بزرگوار محلاتی از علمای پیر تهران بود، یادی کنیم و طلب مغفرت کنیم. پنج جلد کتاب به نام «ریاحین الشریعه» در مورد زنان نمونه تاریخ نوشته است. این پنج جلد خیلی برای ما کمک بود. خدایا تو را به حق محمّد و آل محمّد تمام علما و شهدایی که با فکر و علم و قلم و خونشان اسلام را به ما رسانده‌اند، با امام صادق(ع) و با فاطمه زهرا محشور کند.
1- زنان نمونه تاریخ اسلام
بحث تحت عنوان زنان نمونه در تاریخ اسلام و در تاریخ قرآن است.
1- آسیه: آسیه زن فرعون بود، مثلاً خداوند یک مثل زده است تحت عنوان نمونه «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»(تحریم/11) تمام تاریخ، تمام مردان و زنان باید از همسر فرعون یاد بگیرند. «الله اکبر» یک زن به جایی برسد که خدا در قرآن بگوید که تمام زنان و مردان باید از او یاد بگیرند. حالا این زن نمونه که بود؟ ارزش این زن به این بود که جذب طلاهای فرعون نشد. جذب نازهای فرعون نشد، از تهدیدهای فرعون نترسید. در دربار، سر سفره فرعون بود اما نمک‌گیر نشد. زنی که طلا، غذا، کاخ، دربار، تهدید، ذره‌ای تکانش نداد و این زن را قرآن می‌گوید: «مثل» یعنی نمونه. نه فقط برای خانم‌ها، بلکه هم نمونه برای زن‌ها و هم نمونه برای مردها بود. رسول خدا فرمود: آسیه در یک چشم به هم زدن به وحی الهی کافر نبود. یک لحظه کافر نبود با این که در خانه‌ای بود که شوهرش کافر بود. پس می‌شود شوهر در خط امام نباشد اما زن در خط امام باشد. اینکه در ذهن ماست که زن تابع شوهرش است، غلط است. اینطور نیست. این آیه می‌گوید: نه! زن ممکن است که در یک جایی تابع شوهش باشد، اما در انتخاب راه تابع شوهرش نیست. این که می‌گویند: زن زود نمک‌گیر می‌شود، قرآن می‌گوید: این گونه نیست. این که می‌گویند زن می‌ترسد، نه اینطور نیست. مردها از ترس، خدایی فرعون را پذیرفتند. اما زنش در خانه‌اش نپذیرفت. اینطور نیست که زن دنباله رو باشد، ضعیف باشد، ترسو باشد. زن قهرمان را نگاه کنید که در کاخ بود، ولی فریب کاخ را نخورد.
مارکسیسم‌ها یک حرفی می‌زنند، می‌گویند انسان هر کجا نان بخورد، همان جا فکر می¬کند. یعنی کاخ‌نشین فکرش کاخ‌نشین است، کوخ‌نشین فکرش کوخ‌نشینی است. یعنی انسان طرز تفکرش وابسته به سیستم اقتصادی اوست. ببینید این آیه چه می‌گوید. می‌گوید که این قانون نیست. ما داشتیم کسی که کاخ نشین بود، اما فکر کاخ نشینی نداشت. پس نه حرف مارکسیست‌ها درست است و نه این که زن ترسو است درست است. بله گاهی اینطور هست اما قانون کلی نیست.
رسول خدا فرمود: این زن در خانه‌ی کفر یک لحظه کافر نشد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَفْضَلُ نِسَاءِ الْجَنَّهِ أَرْبَعٌ خَدِیجَهُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَهُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَهُ فِرْعَوْنَ»(قصص‏‌الأنبیاءجزائری، ص‏259) یک روز همسر فرعون که مخفیانه به انقلاب موسی کمک می‌کرد فرعون فهمید و به او گفت: تو به موسی ایمان داری؟ گفت: بله! گفت: تو به من ایمان نداری؟ گفت: نه! گفت: من از روز اول به تو ایمان نداشتم و به موسی ایمان داشتم. از همان روزی که موسی را از آب گرفتیم به او یمان داشتم. گفت: می‌کشمت! گفت: بکش! فرعون خانمش را گرفت دستور داد که دست و پایش را به چهار میخ آهنین به زمین کوبیدند. سنگ بزرگی روی سینه‌اش گذاشتند، آن قدر شکنجه دادند تا شهید شد. اما مقام این زن پهلوی خدا به اندازه‌ای است که برای این که آفتاب به بدنش نتابد در همان منطقه ابری فرستاد تا سایبان این بدن باشد. این یک زن نمونه.
کسی اگر خواست آدرس این مطلب را بداند به بحار جلد 13 و مجمع البیان مراجعه کند.
2- آمنه دختر علامه مجلسی
2- آمنه: مرحوم مجلسی که قبرش در اصفهان است دختری داشت که اسمش آمنه است. علامه مجلسی از علمایی بوده که وضع مالی¬اش خیلی خوب بوده است. اکثر پیغمبرها هم وضع مالی‌شان بد بوده است اما چندتایی هم پیغمبر داشتیم که وضع مالی‌شان خوب بوده است.
علامه مجلسی تصادفاً از آن علمایی بوده که وضع مالی‌شان خوب بود. علامه مجلسی وقتی درس می‌دهد یک طلبه‌ی فقیری که بسیار خوش استعداد است به نام ملاصالح مازندرانی می‌آید پای درسش. استعداد و نبوغ زیاد و فقربسیار، به جوری که می‌خواست مطالعه کند از چراغ‌های در مسیر راه مطالعه می‌کرده است. یعنی پول روغن چراغ را هم نداشت، علامه مجلسی از این طلبه‌ی خوش استعداد خوشش آمد و به او گفت: حاضر هستی داماد من بشوی؟ علامه مجلسی پول دار به این طلبه فقیر به خاطر کمالش می‌گوید: حاضر هستی داماد من بشوی؟ به دخترش می‌گوید: یک داماد پیدا کرده‌ام که هر چه بخواهی خوش فکر است و هر چه بخواهی فقیر است، حاضر هستی؟ و دختر در جواب پدر می‌گوید: فقر و نداری عیب نیست. اگر خانه هایمان بمباران شد و از بین رفت، نداشتن خانه و وسایل عیب نیست، نداشتن اراده عیب است. آوارگان جنگی ما تمام زندگی‌شان از بین رفت، اما چیزی که دارند تصمیم و اراده است. زلیخا همه چیز داشت اما اراده نداشت. یوسف هیچ چیز نداشت اما اراده داشت. بعد ملاصالح مازندرانی این آمنه خانم را به عقد خودش درآورد. گاهی که در بحث‌های علمی می‌ماند این خانم حل می‌کرد چون دختر عالم و دانشمندی بود. یک روز ملاصالح مازندرانی یک مقدار از تحقیقاتش مانده بود، رفت بیرون و آمد دید خانمش برایش حل کرده است، پس می‌شود زن پول دار، دختر شخصیت، زن یک آدم بی پول شود. این‌ها باد است در کله‌ی ما که می‌گوییم باید هم پا و هم تراز باشیم. این که می‌گویند فلانی به ما نمی‌خورد، این الکی است. این‌ها تب است. از زنان نمونه همین دختر علامه مجلسی است، با وجود پدر مشهور عالم، فقیه و بزرگوار، در خانه‌ی مرفه، زن طلبه فقیر می‌شود که به نان شبش محتاج است. سلام خدا به علامه مجلسی و برهمه‌ی آن‌هایی که این بت‌ها را شکستند.
3- آمنه همسر عمر بن حمق
یک آمنه خانم دیگر داریم، «آمنه» همسر «عمر بن حمق» است. این هم یک خانم نمونه تاریخ است. اولین مطلب در رابطه با ایشان این بود که شوهرش از مخلصین بود و بعد از شهادت حضرت امیر(ع) در هر فرصتی از حضرت امیر دم می‌زد و مردم را روشن می‌کرد. شوهرش کارهای چریکی می‌کرد! مأمورین آمدند تا او را بگیرند، شوهرش مخفی شد. ریختند در خانه، خانم را گرفتند. دو سال این آمنه خانم را در زندان نگه داشتند. بعد معاویه خانم را احضار کرد، گفت: یا به امیرالمؤمنین جسارت کن یا تو را می‌کشم. گفت: بکش من به علی هیچ جسارتی نمی‌کنم. خلاصه شوهرش را گرفتند بعد از دو سال که در زندان بود او را کشتند. شوهرش گفت: اجازه بده من دو رکعت نماز بخوانم، اجازه ندادند. بعد سر شوهرش را دور شهرکوفه چرخاندند و در زمان امیرالمؤمنین اولین سری بود که به نیزه رفت. همسرش را از زندان آوردند مقدار زیادی پول به او دادند. گفت: تمام پول‌ها و تمام طلاهایی که می‌دهی، هیچ کدام از این‌ها خون بهای شوهر من نیست. قبول نکرد. معاویه هر چه خواست که از او تفقد کند، قبول نکرد. گفت: تمام طلاها را به یک ناخن شوهرم عوض نمی‌کنم. بعد هم آن چه حق معاویه بود و از پیش معاویه بیرون آمد. یک زنی که شوهرش را می‌کشند، سر شوهرش را می‌آورند. دو سال زندانش می¬کنند، هر چه طلا پهلوی او می‌ریزند، رد می‌کند و به خط امیرالمؤمنین وفادار است. الگویی برای تمام زنان تاریخ است. زندگی این خانم در الغدیر و ریاحین الشریعه نقل کرده است.
4- اسماء بنت عمیس
از دیگر زنان نمونه «اسماء بنت عمیس» است. این هم عجب شانسی داشت. این خانم 4 داماد داشت. چه دامادهای خوبی! عمیس چهارتا دختر داشت یکی از دخترهایش را به پیغمبر داد. یکی از دخترهایش را به حمزه، قهرمان توحید داد. یکی از دخترهایش را به جعفر طیار برادر علی بن ابیطالب که در جنگ موته شهید شد، داد. و دختر دیگرش را به عباس عموی پیغمبر داد. 4 تا دختر داشت، و 4 داماد که عباس، حمزه، پیغمبر، جعفربن ابیطالب بودند. یک روز پیغمبر فرمود: عمیس تو چهار تا دختر داری و خدا بهترین دامادهای روی زمین را به تو عطا کرده است. خدا این چهار خواهر را رحمت کند.
این خانم، در بحرانی‌ترین شرایط اسلام، همسرش را یاری کرد. اسماء به حبشه هجرت کرد، فرزندانش در آن جا متولد شدند، بعد وقتی برگشت، شوهرش در یکی از جنگها به نام جنگ موته شهید شد و اسماء جزو خانواده‌ی شهدا شد. چند تا بچه داشت بعد پیغمبر آمد و اسماء را دلداری داد. یک شوهر دیگر گرفت، شوهر دوم او هم از دنیا رفت.
در ذهن خانواده‌های شهدا یک چیزی غلط است و آن این است که ازدواج بد است. اما از نظر قرآن و حدیث ازدواج بد نیست. «اسماء بنت عمیس» زنی است که رسول خدا تعریف آن را کرده است. و این خانم خیلی مقام دارد. با اینکه شوهر اولش به شهادت رسید، مجدداً ازدواج کرد.
مقام این زن به اندازه‌ای است که فاطمه زهرا فرمود: دو نفر حق دارند مرا غسل بدهند، یا علی و یا اسماء بنت عمیس. اسماء با ابوبکر ازدواج کرد و خدا یک بچه به او داد به نام محمد پسر ابوبکر، آن وقت این محمد بن ابوبکر بسیار آدم خوبی بود. ما بسیاری از این حدیث‌هایی که از پیغمبر داریم از اسماء بنت عمیس نقل شده است.
یک روز فاطمه‌ی زهرا ناراحت بود، اسماء علت ناراحتی ایشان را پرسید و حضرت در پاسخ گفت: از این که من شهید می‌شوم و من را روی تخته می‌گذارند و پارچه روی من می‌کشند، مردم بدن من را می‌بینند، ناراحتم. اسماء بنت عمیس گفت: من یک زمانی که به حبشه هجرت کرده بودم، در آن جا یک رقم تابوت بود و آن تابوت را درست کرد. و از نظر مدیریت خانه نیز، وقتی پیغمبر به خانه¬شان رفت به پیغمبر گفت: از صبح تا ظهر پوست گوسفند را دباغی کردم و تمام بچه‌هایم را استحمام کرده‌ام، یعنی در خانه نیز قهرمان بود. پس زن شهید، راوی حدیث، امیر خانواده‌ی اهل بیت، او از زن‌های نمونه تاریخ بود.
5- اسماء بنت یزید
یک خانم دیگر داریم به نام «اسماء بنت یزید» در تاریخ داریم. ایشان خانمی بود که شجاعت و فصاحت داشت و در شمار صحابه‌ی پیغمبر بود. او را خطیبه النساء خطاب می‌کنند. یک روز این خانم خدمت پیغمبر آمد و گفت: من نماینده زنان هستم، آمدم با شما صحبت کنم. از این معلوم می‌شود که اگر زن نماینده بشود و در مجلسی که مرد هست صحبت هم بکند، هیچ مانعی ندارد. و جمله‌اش این بود: من نماینده زنان هستم، یا رسول الله تو هم پیغمبر ما هستی و هم پیغمبر زن‌ها، به تو و به خدای تو ایمان آوردیم. ما جامعه‌ی زنان در خانه هستیم، به ما کار خانه سپرده شد. ما همسر هستیم، ما بچه‌های شما را حمل می‌کنیم ولی شما مردان از ما جلو هستید به خاطر این که شما نماز جمعه می‌روید، شما نماز جماعت می‌روید، شما به عیادت مریض‌ها می‌روید، شما تشییع جنازه می‌روید، شما هر سال به حج می‌روید. شما می‌توانید به جبهه بروید و ما باید در خانه بنشینیم، بچه داری کنیم، خانه داری کنیم، شوهرداری کنیم. تو پیغمبر هر دو هستی، چرا خوب‌هایش را به مردها دادی و مشکلاتش را به زن‌ها دادی؟ پیغمبر به اصحابش گفت: من گمان نکنم هیچ زنی به این خوبی حرف بزند. بله، خوب حرف زدن هنر است. البته خوب حرف زدن با کرشمه حرف زدن نیست.
قرآن می‌گوید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»(احزاب/32) خانم‌ها نازک حرف نزنند «فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ» چون بعضی آدم‌ها که ریگ در کفششان است از کرشمه حرف او حواس‌پرتی پیدا می‌کنند. خانم که سخنرانی‌اش تمام شد، پیغمبر به مردم گفت: این خانم خوب حرف زد، بعد فرمود: ‌ای خانم اگر شما با شوهرهایتان خوش رفتاری کنید، خداوند همان ثوابی که به مردها می‌دهد به شما هم می‌دهد.
می‌گویند یک اتاق بزرگی بود، گفتند یک طرفش را یک گروه و یک طرف دیگر را گروه دیگر نقاشی کنید، یک دسته رفتند چند تا هنرمند نقاش عالی آوردند و یک سمت اتاق را نقاشی کردند، بسیار عالی. این طرفی‌ها نقاش نیاوردند، رفتند آینه گذاشتند، پرده هم کشیده بودند که کار همدیگر را نبینند. آن هنرمندها کمال هنرشان را گذاشتند. آن طرفی‌ها هم آینه‌ها را به هم چسباندند. اگر زحمتی که مردها می‌کشند، اگر خانم‌ها کمکشان کنند در اجرشان شریک هستند و اجر زن‌ها بیش از شهدا است. چون شهید مدت زجرش نصف روز است ولی همسرش سال‌ها زجر می‌کشد. این خانم در جنگ‌ها با عمود خیمه شرکت کرد و چند تا از دشمنان را هم کشت.
من یک آماری از زن‌هایی که به جبهه رفته‌اند بخوانم، منتها من می‌ترسم رادیوهای بیگانه فکر کنند که ما مرد کم داریم، به زن‌ها می‌گوییم به جنگ بیایید. نه ما مرد کم نداریم.
در جنگ احد یک زن دید که همه‌ی مردها فرار می‌کنند یک خورده خاک برداشت و به صورتشان ریخت و گفت: خاک بر سرتان فرار می‌کنید؟ پیغمبر را تنها می‌گذارید؟ می‌بینید که یک زن می تواند یک عده فراری را برگرداند، زن خیلی نقش دارد.
ظهیر که یکی از هفتاد و دو تن یاران امام حسین است، وقتی امام حسین دعوتش کرد، حال نداشت بیاید. زنش به او گفت: نشسته‌ای! امام حسین تو را دعوت کرده! بلندشو و برو!
همین فاطمه زهرا که امروز روز تولدش است روزه بود. امام حسن و امام حسین هم بچه بودند و مریض شده بودند، پیغمبر و اصحاب آمدند عیادت(طوری نیست بزرگ برود عیادت بچه) وقتی می‌خواستند بروند، مردم یک پیشنهادی به حضرت علی کردند که اگر بچه‌ها خوب شدند، روزه بگیر، حضرت امیر فرمود: چشم! اگر یک کوچکی به شما پیشنهاد کرد، بگو چشم! هنوز در جامعه‌ی ما اینگونه است که می‌گویند بچه باید سلام کند. مردم به امیرالمؤمنین پیشنهاد کردند و حضرت هم پذیرفت. بچه‌ها خوب شدند و روزه گرفتند، غذا نبود، امیرالمؤمنین با یک دردسری غذا تهیه کرد، حضرت زهرا آرد درست کرد و خمیر کرد نزدیک افطار شد، تا رفتند افطار کنند درزدند، دیدند یتیم آمده، افطار نکردند و حضرت زهرا غذایش را به یتیم داد. فردا دو مرتبه تا رفتند افطار کنند، اسیر آمد غذای خودشان را به اسیر دادند.
در ساختن مسجد پیغمبر زن‌ها هم شریک شدند. یکی از زن‌های دیگر آمد و گفت: یا رسول الله! چطور مردها خدمت شما می‌آیند، اما برای زن‌ها ملاقات نمی‌گذارید. بعد از آن پیغمبر هفته‌ای یک روز با خانم‌ها ملاقات گذاشت.
ما در اسلام زنان نمونه‌ای داریم. من می‌خواهم چند جلسه زنان نمونه را بگویم. آن‌هایی که تازه تلویزیون را روشن کرده‌اند، 1- آسیه زن فرعون 2- آمنه دختر علامه مجلسی که تمام مشکلات علمی شوهرش را حل کرد. 3- آمنه همسر «عمربن¬حمق» 4- اسما بنت عمیس، که راوی حدیث است و در جنگ‌ها شرکت می‌کرد و کد بانو بود.
اشاره می‌کنند وقت تمام شد. روز تولد حضرت زهرا است. به آبروی حضرت زهرا به خانواده‌های همه‌ی ایرانی‌ها رحم کن. جنگ تمام کشور و شهرها را گرفته، همه‌ی مردم به فکر مرگ افتاده‌اند. قرآن می‌گوید: «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42) خدایا! ایرانی که الان گرفتار شرور صدام است، تبدیل به ایرانی که جشن برای پیروزی می¬گیرند قرار بده!

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment