رمضان، ماه تبلیغ دین در مساجد

1- دعوت نسل نو به حوزه‌های علمیه
2- تقویت هیأت امنای مساجد با حضور فرهنگیان
3- به کارگیری نیروهای جوان در اداره مساجد
4- گریه و خنده، هر کدام به جای خود
5- طرح مطالب جدید در منابر و مساجد
6- دوری از تکلّف و توقّع در امر تبلیغ
7- تبلیغ چهره به چهره در کنار مجالس عمومی
8- تفقّد از نسل نو و توجه به نیازهای عاطفی مردم

موضوع: رمضان، ماه تبلیغ دین در مساجد

تاریخ پخش: 07/06/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بینندگان عزیز بحث را پای تلویزیون زمانی می‌بینند که در آستانه‌ی رمضان هستیم. در آستانه‌ی رمضان به طور طبیعی باید بحثی کرد که به مناسبت رمضان باشد. و همه‌ی ما هم کم و بیش، همه‌ی ما تقریباً، امت اسلامی ماه رمضان به خصوص سر و کارشان با تبلیغ و مسجد و قرآن و نماز جماعت و روحانی و اینها هست. در این جلسه من یک مقداری راجع به تبلیغ می‌خواهم صحبت کنم. روحانیون و طلاب عزیز یک تذکراتی به عنوان یک کسی که به هر حال طلبه‌ای هستیم، بیش از 40 سال است تبلیغ می‌کنیم و تجربیاتی داریم در شهرها، در صدا و سیما، در کشورهای مختلف، تجربیاتی داریم البته خیلی‌ها تجربیاتشان از من بیشتر است حالا بنده هم تجربیات خودم را… و یک تذکراتی هم به مردم. و در این جلسه می‌خواهم یک جوان‌هایی هم که هنوز دبیرستانشان باز نشده است چون ماه رمضان هنوز فکر می‌کنم مدارس باز نشده، اگر نسل نویی خواست تصمیم بگیرد باید تصمیم بگیرد که طلبه شود یعنی می‌خواهم در این جلسه دعوت به طلبه شدن هم بکنم. خوب پس یک صلوات بفرستید بحث را شروع کنیم. (صلوات حضار)

1- دعوت نسل نو به حوزه‌های علمیه

اصل طلبگی فلسفه‌اش چیست؟ مردم کره‌ی زمین سه دسته هستند. یک دسته مردم… موضوع بحثمان روحانی، مسجد، تبلیغات، رمضان، قرآن، همان چیزهایی است که به آستانه‌ی ماه رمضان می‌خورد.  اما اصل طلبه و روحانی، مردم کره‌ی زمین سه دسته هستند. دوتا را من می‌گویم یکی را با هم بگویید. یا تولید می‌کنند، یا توزیع می‌کنند. سومی را هم شما بگویید… یا مصرف می‌کنند. پس بنده طلبه می‌شوم. چرا؟ طلبه که شدم اگر خوب ملاّ شدم و دانشمند شدم، تولید علم می‌کنم. مثل مطهری! اگر به درجه‌ی مطهری و امام و مجلسی و طوسی و طبرسی و حلّی و… اگر به آن درجه‌ها نرسیدم که با مغز تولید کنم لا اقل تولیدات دیگران را مطالعه می‌کنم با سخنرانی توزیع می‌کنم. اگر نه مخی داشتم برای تولید، نه بیانی داشتم برای توزیع، لا اقل یاد می‌گیرم خودم مصرف می‌کنم. عمل می‌کنم. حالا خوشا به حال کدام طلبه؟ خوشا به حال طلبه‌ای که «عَالِمٌ» «عَالِمٌ» یعنی تولید علم کند. «نَاطِقٌ» یعنی توزیع علم کند. «یُنْتَفَعُ بِعِلْمِه‏» (کافی/ج1/ص33) یعنی از علمش استفاده کند. یا «یُنتفع بعلمه» هردو درست است. «عالم» یعنی تولید علم کند. «نَاطِقٌ» یعنی با نطقش توزیع کند. «یُنْتَفَعُ بِعِلْمِه‏» یعنی علمش را مصرف کند. یعنی عالم با عمل باشد. چرا طلبه شدم؟ من به همین دلیل دعوت می‌کنم از افرادی که علاقه به طلبگی دارند بیایند طلبه شوند. فکر دنیا و اخرتش هم نکنند. خداوند زندگی ما را تأمین کرده است. اگر بنا باشد آدم زندگی‌اش خوب باشد طلبه هم باشد از راه آخوندی وضعت خوب می‌شود. اگر هم بنا باشد شکست بخوری، تاجر قالی و سکه هم باشی شکست می‌خوری. بگذارید قرآن بخوانم. قرآن می‌فرماید که: «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُم‏» (زخرف/32) یعنی زندگی‌تان دست ما است. زور نزنید که این کار را بکنم درآمدش چیست، این کار را بکنم درآمدش چیست؟ خوشی به این نیست که مهریه چقدر باشد. خانه چطور باشد. «نَحْنُ قَسَمْنا» یعنی رزق دست ما است. حالا این برای اصل این.

منتهی گرچه تبلیغ برای طول سال است، به همین خاطر هم روحانیون مهاجر و مستقر و علمای بلاد در طول سال مشغول تبلیغ هستند. اما ماه رمضان یک اوج دیگری دارد و باید هم داشته باشد. اوج تبلیغات!

2- تقویت هیأت امنای مساجد با حضور فرهنگیان

مسجدهای ما مشکلاتی دارد. اینها که می‌گویم، ممکن است بارها گفته باشم. اما چون بعضی مسجدها عمل نکردند آنقدر خواهم گفت تا احساس کنم دیگر عمل شد. بعضی چیزها را باید تکرار کرد مثل «حی علی الصلاه» «حی علی الفلاح» «حی علی خیر العمل» این «حی، حی» چرا تکرار می‌شود؟ برای اینکه با یک «حی علی الصلاه» مردم مسجد نمی‌آیند. چند تا هم می‌گویی نمی‌آیند. بنابراین باید دائم تکرار کرد. باید در هیئت امنای مساجد انقلابی به وجود بیاید. یکی از مشکلاتی که در مملکت داریم هیئت امنای مساجد است. چند نفر هم سلیقه‌ هیئت امنا هستند. یا همه سپاهی هستند. یا همه بازاری هستند. یا همه طلبه هستند. یا همه نمی‌دانم بسیجی هستند. یا همه… این هیئت امنای یکدست، یک مخ است. باید چند نفر باشند. هیئت امنای مساجد به خصوص مساجد حساس باید یک استاد دانشگاه برایش باشد. یک خانم تحصیل کرده برایش باشد. یکی از بچه‌های انقلاب، سپاه و بسیج و بچه‌های جبهه باشد. یک تاجر باشد. یک روحانی باشد. باید چند تا باشند که چند تا فکر باشند. این ستادهای نماز جمعه  این هیئت امناها که همه یک قشر هستند، همه سلیقه‌شان یکی است، در سلیقه‌های یک دست نوآوری نیست، چون همه یکسان هستند. این یک مورد. البته این حرف‌های من به افرادی هم برمی‌خورد. ولی من دیگر از چه کسی بترسم؟ آخوند ترسو باید عمامه‌اش را بردارد. قرآن می‌گوید: «یُبَلِّغُونَ … وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً»  (احزاب/39) «یُبَلِّغُونَ» کسانی که تبلیغ می‌کنند «لا یخشون احدا» نباید بترسند. این یک مورد.

یکی از مشکلات مساجد هیئت امنا هستند. یکی از مشکلات مسجد مثلاً هیئت امنا که شد آنوقت فاتحه را بر کتابخانه ترجیح می‌دهد. می‌گوید: فاتحه که می‌گذارند به مسجد پول می‌دهند، ولی کتابخانه بچه‌ها می‌آیند من باید مسجد را جارو کنم.

3- به کارگیری نیروهای جوان در اداره مساجد

خادم‌ها باید یک آدم‌هایی باشند، خادم‌های پیر باید تأمین اجتماعی، اوقاف، یک کسی خادم‌های پیر را… یک کارهایی را شنیدم که شده است. تمام خادم‌های سن بالا اینها باید تأمین شوند از گردونه مرخص، بازنشست شوند. به سلامت! جوان خادم شود. جوان به این شرط: 1- خوش صدا باشد. که مؤذن هم باشد. یک دوره‌ی آموزش قرآن هم ببیند که این جوان تحصیل کرده بتواند قرآن درس بدهد زندگی‌اش هم تأمین شود به اندازه‌ی یک معلم. یعنی خادم مسجد نباید آدم‌های پیر، کر، کور، مریض… یک جوان خوش صدا، خوش سیما، یک دوره آموزش قرآن ببیند که لا اقل آموزش قرآن را این خادم مسجد زمانی که فراغت دارد بتواند بچه‌های محله را جمع کند قرآن یاد بدهد. زندگی‌اش هم تأمین بشود. اینها بایدهای مسجد است. با خادم پیر، با هیئت امنای یک فکر نوآوری وجود ندارد. مقام معظم رهبری که می‌گوید: نوآوری، اول همه باید آخوندها این کار را گوش بدهند. یعنی من طلبه باید ببینم امسال نوآوری من چیست؟ این هم یک مسأله. اینها که پای تلویزیون می‌گویم اینها را بروید بگویید. اگر در ذوقتان هم خورد دو بار بگویید. سه بار بگویید. چون به هر حال یک سنتی اجرا شده، شما می‌خواهی این سنت را برگردانی. خوب مشکل است.

مسأله‌ی سوم منبرها باید یک مقدار به قصد کلاس باشد. یعنی واقعاً بنده که می‌آیم حرف می‌زنم به قصد اینکه معلم هستم. «وَیُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» (آل‌عمران/164) الان من یک مراسمی را طی می‌کنم و مردم هم برای ثوابش می‌آیند. و لذا فارغ التحصیل مسجد ما 70 سال که مسجد می‌آید می‌گوید: الهی آمین! الهی آمین! می‌گوییم: آمین یعنی چه؟ می‌گوید: نمی‌دانم یعنی چه. می‌گوییم: چند سال است به مسجد می‌آیی؟ می‌گوید: شصت سال است. یعنی شصت سال است به مسجد آمده هنوز معنای آمین را نمی‌داند. می‌گوییم: آقا «غَیْرِ الْمَغْضُوب‏» (فاتحه/7) یعنی خدایا من جزء «مغضوبین» نیستم. «مغضوبین» چه کسانی هستند که مورد غضب هستند؟ می‌گوید: نمی‌دانم. «وَ لاَ الضَّالِّین» (فاتحه/7)، «ضالین» یعنی منحرفین. خدایا من نمی‌خواهم جزء منحرفین باشم. منحرفین چه کسانی هستند؟ من نمی‌دانم. سی سال است مسجد آمده، نه می‌داند مغضوبین چه کسانی هستند نه ضالین. الآن سی سال است از انقلاب می‌رود همه‌ این را شنیدید. «انجَزَ، انجَزَ، انجَزَ وحده… نَصَرَ… نَصَرَ، نَصَرَ، نَصَرَََ عبده، لا شریک، لا شریک، لا شریک له… » ببخشید اَنجَزَ وحده یعنی چه؟ نمی‌دانم یعنی چه. «نصر عبده» یعنی چه؟ نمی‌دانم یعنی چه. آخر این بد است. کسی از یک کوچه برود بگویند آقا چند سال است در این کوچه هستی؟ بنده 22 سال است. اسم کوچه چیست؟ ببخشید نمی‌دانم! می‌زنم در گوشش. تو 22 سال است که خانه‌ات در این کوچه است، اسم کوچه را… 22 سال است که پای منبر آمدی نمی‌دانی آمین یعنی چه؟ «ضالین» یعنی چه؟ ببینید گوینده یک خرده جدی حرف بزند. شنونده هم جدی بیاید. این هم یک مسأله است.

4- گریه و خنده، هر کدام به جای خود

یکی از اصول تبلیغ این است که ما باید خنده را در فرهنگ وارد کنیم. ما ایام عزاداری می‌گریانیم. ولی ایامی که عزاداری نیست چرا نخندانیم؟ نه به عنوانی که شأن ما، شأن ما باید حفظ شود. یعنی بنده در هر حرفی، در هر مجلسی یکی، دو بار مردم را بخندانم. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى»‏ (نجم/43) خدا هم می‌خنداند هم می‌گریاند. ما «أَضْحَکَ» را از فرهنگمان حذف کردیم. «أَبْکى» را گرفتیم. فکر می‌کنیم حتماً باید روضه بخوانیم. وقتش روضه می‌خوانیم، وقتی هم شاد حرف می‌زنیم. شاد به شرطی که با لباس من بخورد. نه یعنی من دلقک شوم. یعنی ذی و وزن خودم را حفظ کنم. چون این عمامه آرم پیغمبر است. باید کارهای ما حتی اگر شوخی هم می‌کنیم یک طوری طنز بگوییم که به لباس اهانت نشود. لباس مقدس است. این هم یک مسأله. خنده را باید در کار بیاوریم.

اینها اصول است. 1- هیئت امنا باید جمعی باشد. نه یکدست. 2- خادم‌های پیر کنار بروند. خادم‌ جوان، خوش صدا، آموزش قرآن ببیند استخدام رسمی شود. 3- خنده باید جزء فرهنگ تبلیغ بشود.

5- طرح مطالب جدید در منابر و مساجد

4- گوینده باید به قصد کلاس درس بدهد. شنونده باید به قصد کلاس بنشیند. یعنی قلم و کاغذ دستش باشد. داریم هرکس به مسجد می‌رود هشت چیز به دست می‌آورد یکی این است «عِلْماً مُسْتَطْرَفا» «ثَمَانُ خِصَال‏» کسی که به مسجد می‌رود هشت تا چیز یاد می‌گیرد یکی علم «مُسْتَطْرَف» یعنی تازه. همان که مقام معظم رهبری می‌گوید: نوآوری! یعنی باید هرکس به مسجد می‌رود علم «مُسْتَطْرَف» یعنی علم تازه، یعنی حرف تازه باید بشنود. یعنی چه؟ یعنی پیش‌نماز باید مرتب مطالعه کند. چون ببینید بدنه‌ی نسل ما، کشور ما جوان است. دبیرستانی‌ها میانگین دو ساعت مطالعه می‌کنند، سه ساعت، دانشجوها هم حالا بگو چهار ساعت. البته میانگین، بعضی بیشتر بعضی کمتر. پس نسل نو ما روزی دو سه ساعت مطالعه می‌کند. اگر آخوند روزی 5- 6 ساعت مطالعه نکند، نمی‌تواند نسل نو را رهبری کند. چون ژیان نمی‌تواند قطار را بکسل کند. اگر می‌خواهی قطار را بکسل کنی باید خودت هم بنزینت، با یک لیتر بنزین، با دو لیتر بنزین، جوان‌ها جمع نمی‌شوند. باید وقتی حرف می‌زنی جوان بگوید: ما استفاده کردیم. استاد دانشگاه بگوید: حاج آقا ما استفاده کردیم. بنابراین بکوب باید مطالعه کنیم. شوخی نداریم. این حدیث هست. حدیث داریم مسجد می‌روید هشت چیز بدست می‌آوری، یکی از آن هشت تا می‌گوید: حرف تازه. به شرطی آدم می‌تواند در هر نمازی حرف تازه بزند، که همیشه در حال مطالعه باشد. ما یک دیپلم می‌گیریم یا فوق دیپلم و لیسانس می‌خواهیم سی سال از آن چای بریزیم. هر سه تا چای، چهارتا چای، پنج تا چای باید آب سر سماور کرد. خدا به پیغمبر می‌گوید: تو فارغ التحصیل نیستی. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً» یعنی با لمعه و مکاسب، با کفایه و 5 سال خارج، با لیسانس و دکتر قانع نباش. «زِدْنی‏ عِلْماً» این هم یک مسأله. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً» (طه/114)

به حضور شما عرض کنم که یکی هم باید آرام حرف زد. «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُکْث‏» (اسراء/106) حضرت آیت الله سبحانی چند مرتبه به من پیغام دادند، خودشان هم تلفنی به من فرمودند که: تو وقتی در تلویزیون حرف می‌زنی، بعضی از نقاطی که زبانشان ترک است و به خصوص اهل دبیرستان و دانشگاه نبودند فارسی تند تو برای بعضی مشکل است. آرامتر حرف بزن. این آرامتر حرف بزن آیه‌ی قرآن است. می‌گوید: «لِتَقْرَأَهُ … عَلى‏ مُکْث» «مُکْث» یعنی آرام حرف بزن. نه یعنی لِفتش بدهید. آخر گاهی وقت‌ها هم طرف لِفتش می‌دهد. «الْکَهْفُ الْحَصِین‏ و غیاث المضطر المستکین» ای بابا جانم درآمد تند تند بگو. قرآن می‌گوید: صوت باید متعادل باشد. «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ» داد نزن. «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِت‏» (اسراء/110) نه یواش نه بلند، میانه. یعنی باید طوری باشد که…

6- دوری از تکلّف و توقّع در امر تبلیغ

باید یک مشکلی که الان بعضی جاها پیدا شده است، یک توقعاتی هست. از آخوند یک توقعاتی دارند.آخوند هم نباید از مردم توقع داشته باشد. طلبه‌های عزیز از مردم توقعی نداشته باشیم. مردم ما مردم خوبی هستند. من یک وقت چند سال پیش می‌خواستم پرچم زکات را بلند کنم، گفتم: می‌شود، نمی‌شود. گندم فروشان کلان صد کامیون، دویست کامیون کمتر و بیشتر به سیلو‌ها را دعوت کردیم در گیلان غرب. فروشندگان گندم آمدند. از این دستمال‌های سفید و سیاه هم دور سرشان بود. حالا کرمانشاهی بودند، کرد بودند، لُر بودند، ولی از مؤمنینی بودند که گندم می‌فروختند. ما که روایات زکات را خواندیم، یکی از این پیرمردها خوب به من نگاه کرد و گفت: آشیخ! گفتم: بفرما. گفت: شما چه به ما گفتید که گوش ندادیم؟ حدیث خواندید ما به جبهه جوان دادیم. یک حدیث هم بخوانید ما زکات می‌دهیم. شما چه گفتید که ما گوش ندادیم؟ مردم ما مردم خوبی هستند. طلبه‌های ما هم طلبه‌های خوبی هستند. آمار شهدای طلبه از تمام قشرها بیشتر است. نسبت به جمعیت! اگر از شما پرسیدند، از من پرسیدند آقا در ایران چه صنفی نسبت به جمعیتش شهیدش از همه بیشتر است، من می‌گویم: طلبه! دلیل هم دارم. با حداقل حقوق ولی باز هم یک توقعاتی پیش می‌آید. اول اینکه راحت باشیم. طلبه گیر خودش نباشد. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ» (ص/86) پیغمبر روز فتح مکه سوار الاغ بی پالان شد. حالا پتو ملحفه ندارد، نداشته باشد. امشب استقبال نیامدند. دعوت کردند، نکردند. مسجد خاکی بود. ول کن بابا! مسجد خاکی است خودت جارو دست بگیر جارو کن. گاهی از مردم نباید توقع داشته باشیم. آیه توقع نداشته باشیم این است. آیه‌ی آخر سوره‌ی صاد. می‌فرماید: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ» یعنی من اهل تکلف نیستم. شد شد، نشد نشد. گیر نباشیم. بعضی‌ها گیر خودشان هستند. گیر خودتان نباشید. خیلی راحت باشید. ماشین شد می‌دهیم. هواپیما شد، می‌دهیم. مینی‌بوس شد. اتوبوس شد. نمی‌دانم دو جا پیاده شدیم. یعنی گیر ندهیم. کتک‌هایش را بلال خورد. ما به پلوهایش رسیدیم. در بدن‌های خیلی‌ها هنوز ترکش است. دیگر حالا… ما که ترکش نخوردیم. ما که سیلی نخوردیم. دیگر حالا، یک خرده به هر حال ما توقع را کم کنیم. مردم هم، بعضی‌هایشان از طلبه‌ها توقع بیخودی دارند. مثلاً فکر می‌کند این طلبه است یک فرشته از آسمان آمده است. نه آخر من هم آدم هستم مثل تو. ما تازه نماینده امام شده بودیم در نهضت سواد آموزی، امام هم زنده بود. رفتیم یک جایی مهمانی، در یکی از شهرها گفتم: من را برای نماز صبح بیدار کن. گفت: به، به، به، به! گفتم: چه شده؟ گفت: طلبه باید نماز شبش قضا نشود. من تو را برای نماز صبح بیدار کنم؟ تو مگر نماینده امام نیستی؟ گفتم: خواب من که نماینده‌ی امام نیست. خودم نماینده امام هستم. (خنده حضار) خوب خوابم می‌برد.یعنی این بنده‌ی خدا فکر می‌کند من که نماینده‌ی امام شدم اتوماتیک دو بعد از نصفه شب از خواب می‌پرم. نه آقا من هم مثل بقیه. یعنی گاهی وقت‌ها یک توقعاتی دارند. این طلبه چرا با خانمش حرف زد؟ خوب حرف زد که حرف زد! نه به خانمش گفت مثلاً… شوخی هم کرد. خوب کرد که کرد. پیغمبر به خانمش می‌گفت: «یا حمیرا! کلمینی» حمیرا یعنی زنی که اینجای صورتش سرخ است. حالا مطهری یک معنایی می‌کرد من رویم نمی‌شود بگویم. می‌گفت: یعنی گل پری جون! (خنده حضار) «حمیرا» حمرا یعنی قرمز. حمیرا یعنی ای کسی که صورتت سرخ است، حرف بزن من یک مقداری در دنیای خانواده بیایم. گاهی وقت‌ها مثلاً می‌گوییم: شیخ به خانمش زنگ زد گفت: احوال شما چطور است؟ من دلتنگ شما شدم. حالا مثلاً اشکال دارد طلبه حالا مثلاً به خانمش بگوید من دلتنگ شما شدم. گاهی مثلاً گیر می‌دهند سر … بابا سر حرام دقت کنید. سر مکروه هم مقداری دقت کنید. چیزی که نه حرام است نه مکروه بیخودی گیر ندهید. اگر یادتان باشد در چند جلسه قبل گفتم. گفتم: یخچال بیچاره اول حرام بود. چون اسراف بود. تازه که یخچال آمده بود گفتند: اسراف است. بعد از حرامی کمرنگ شد مکروه شد. تجملات شد. بعد یک خرده مباح شد. بعد مستحب شد. الآن یخچال واجب زندگی است… خوب این چه دینی است که یخچال بدبخت 5 حکم پیدا می‌کند؟ این پیداست که ما غیر از دین سلیقه‌های خودمان را هم در دین می‌چپانیم. از آخوند توقع داریم. آقا تجویدش درست نیست. تجوید مگر واجب است؟ تجوید یک کمال است. حمد و سوره با تجوید باشد خوب است و سزاوار هم هست طلبه‌ها قرآن را، نمازشان را با تجوید بخوانند. اما اگر حمد و سوره درست است اما تجویدش مثل قاری‌های بین الملل نیست این اشکالی ندارد. یعنی ما سر تجوید گیر می‌دهیم. البته اگر نماز غلط است توبیخ می‌کنیم. ببین آنکه به مقدار واجب حساس شوید. به مقدار حرام حساس شوید. چیزهایی که نه واجب است نه حرام خیلی شاخ و شانه نکشید. حرف‌ها… برادرهای عزیز حساب کنیم یک ماه منبر هستیم همه چیز را بگوییم. یکی از کارهایی که قدیم رسم بود و این رسم پایش به جایی بند نیست این بود که منبری‌های قدیم مثلاً ده شب راجع به یک مسأله صحبت می‌کردند. درست نیست. ما سی شب که منبر هستیم باید سی تا مسأله بگوییم. مسأله حجاب بیست دقیقه، مسأله زکات چهل دقیقه، مسأله نماز پنجاه دقیقه، مسأله حج ده دقیقه، اولویت را در نظر بگیریم. بنده دیدم پول زکات جمع شده گفتم: با آن چه کردید؟ چون پول زکات را ما تبلیغ می‌کنیم اما من جمع نمی‌کنم. گفتند که 64 غسالخانه ساختیم. گفتم: در این روستا سالی چند نفر می‌میرد؟ گفتند: 5 نفر! گفتم: برای 5 نفر پیرزن و پیرمرد مرده شما غسلخانه ساختید، آنوقت مدرسه روستا 120 تا بچه دارد  این 120 بچه می‌خواهند نماز بخوانند جا ندارند. برای نماز واجب نسل نو سالن نساختند، برای پیرزن و پیرمردی که مرد غسالخانه ساختند. ببین اینطور جاها که… ما یکبار یک مستحب را در حد واجب هم می‌دانیم. یکبار یک واجب را فراموش می‌کنیم. این هم یک مسأله.

7- تبلیغ چهره به چهره در کنار مجالس عمومی

برادرهای عزیز روحانی! تبلیغ چهره به چهره را راه بیاندازید. یعنی غیر از منبر دانه دانه با افراد تماس بگیرید. من در همین بحث‌های قائم‌شهر خوب 16 جلسه برای عزیزان پر کردیم. دو تا ملاقات خصوصی در این اتاق کنار داشتم. آن دو تا ملاقات خصوصی بارش خیلی زیاد بود. دو تا ملاقات خصوصی با دو نفر داشتم. خیلی بار داشت. یعنی گاهی وقت‌ها تنهایی با یک نفر حرف می‌زنی اثرش از سخنرانی بیشتر است. ما از منبر که پایین می‌آییم گاهی وقت‌ها با یک جوان… خدا شهید قدوسی را رحمت کند. آیت الله قدوسی می‌گفت: گاهی با یک طلبه 11 ساعت خصوصی حرف می‌زنم. گفتگوی خصوصی زورش از عمومی بیشتر است. چرا تریاکی‌ها اینقدر موفق هستند؟ یک تریاکی سالی دو سه تا تریاکی درست می‌کند. اما یک نماز جمعه رو سالی دو سه نماز جمعه رو درست نمی‌کند. موفق ترین گروه در کشور ما تریاکی‌ها هستند. علتش هم اینهایی که دنبال ماهواره و مجله و اینترنت نیستند، خانه به خانه می‌روند تریاکی درست می‌کنند. ما در خط تریاکی‌ها برویم. یعنی تبلیغمان کنار سخنرانی رسمی گفتگوی خصوصی هم… آیه اش کجاست؟ بنا شد ما هرچه می‌گوییم از قرآن بگوییم. قرآن می‌گوید که: هم تبلیغات رسمی، «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا» (مریم/51) «رَسُولاً نَبِیًّا» تبلیغات بین المللی و رسمی. بعد پشت سرش می‌گوید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ» (مریم/55) با خانمش خصوصی حرف می‌زد. یعنی برادرهای جوان هم سوالاتی که دارند خوب است حالا که روحانی در مسجد، در روستا می‌آید، به روحانی بگویند: خصوصی ما چهار تا سوال داریم. توقع هم نداشته باشند روحانی فی المجلس جواب بدهد. یک ورقه بنویسند بگویند: آقا، تا فردا جواب این را برای من پیدا کن. یعنی یک ارتباطی بین نسل نو و طلبه باید باشد. ما از توفیقاتی که در نماز پیدا کردیم، این بود که 12000 طلبه ظهرها در مدارس می‌روند و نماز می‌خوانند. البته خودمان راضی نیستیم. باید طلبه‌های ما قوی‌تر شوند، محصل‌ها هم ارتباطشان با این طلبه‌ها بیشتر شود. افرادی هستند حرفشان را رویشان نمی‌شود عمومی بزنند. اما یک طلبه خصوصی باشد، یک روحانی می‌توانند با او صحبت کنند.

«بِلِسانِ قَوْمِه‏» (ابراهیم/4) روان حرف بزنیم. اصلاً اصطلاح به کار نبریم. روان حرف بزنیم. اصلاً روی منبر داد نزنیم. من در تلویزیون که حرف می‌زنم، انگار پشت کرسی با عمه‌ام حرف می‌زنم. ملت قهرمان ما…. می‌گوید: بیا! در خانه با خانمت هم اینطور حرف می‌زنی؟ خیلی روان حرف بزنیم. داد نزنیم. روان حرف بزنیم. «بِلِسانِ قَوْمِه‏»

8- تفقّد از نسل نو و توجه به نیازهای عاطفی مردم

اگر یک کسی نیست تفقد کنیم. شاگرد اول‌ها کجا هستند؟ خانواده شهدا کجا هستند؟ سلیمان از هدهد تفقد کرد. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ» (نمل/20) گاهی احوال کسی را بپرسیم. پیغمبر در مسجد نگاه می‌کرد می‌دید فلانی نیست. می‌گفت: کجاست؟ می‌گفتند: مسافرت است. می‌گفت: خدایا سفرش را بی‌خطر کن. وقتی می‌آمد، می‌گفتند: پیغمبر احوالت را پرسید. تا گفتی: مسافرت است، دعایت کرد. چقدر این مرید می‌شد. شاگرد اول‌ها را از داخل مسجد یک تفقدی بکنیم. اَلو… سلام… من محسن قرائتی هستم. پیشنماز فلان مسجد. از آموزش پرورش پرسیدم شاگرد اول‌ها، لیستی به من داد اسم شما و شماره تلفن هم بود. می‌خواستم تلفنی از شما تشکر کنم. یک تلفن کن فردا شاگرد اول مسجد می‌آید. شاگرد اول که آمد، شاگرد دوم و شاگرد سوم هم می‌آیند. هرکس زایید، یک کتاب برایش ببریم. کتاب کودک مرحوم فلسفی. هرکس عروس شد یک کتاب آیین همسرداری آیت الله ابراهیم امینی برایش ببریم. مگر سالی چند نفر می‌زایند؟ بیست تا آدم می‌زاید. سالی بیست تا هم عروس می‌شوند. بیست تا و بیست تا، چهل تا. ده تا هم شاگرد اول در منطقه است، پنجاه تا. پنجاه تا دو هزار تومان می‌شود صد هزار تومان. صد هزار تومان پول یک چرخ موتور گازی است. یک چرخ موتور گازی. آنوقت ما یک چرخ موتور گازی… شما که لوستر آویزان کردی. شما که محراب را کاشی کردی. یک صد هزار تومان در طول سال، یک تلفن، یک تفقد اینها خیلی مهم است. با عمل!

پول دادند الحمدلله! ندادند حرف پول نزنیم. نمی‌گوید: پول نگیر. راجع به پول به آخوند دو آیه داریم. 1- یکی می‌گوید: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا» (انعام/90) یعنی پیغمبر می‌گفت: من سؤال نمی‌کنم. با زبان نمی‌گویم: پول بده! یکی هم می‌گوید: «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (انسان/9) یعنی در دل به نیت پول نیامدند. به زبان هم حرف پول نمی‌زنند. اما اگر دادند، بگیر. خوشحال هم بشو. مگر آدم از پول بدش می‌آید؟ همین امروز آقای معلمی انجام داد من کلی خوشحال شدم. (خنده حضار)

ببینید نمی‌گوید: «لا اءخذ منکم» نمی‌گوید: از شما نمی‌گیرم. می‌گوید: به نیت پول نیامدم به زبان هم نمی‌آورم. اگر دادید که چه بهتر، چه بهتر! یعنی روحانی نیت پول نکند. حرف پول هم نزند. ولی مردم هم فکر نکنند که ایشان از جایی پول می‌گیرد. نه… روحانیت روی پای خودش است. دولتی نیست. استخدامی نیست. نباید هم باشد. حوزه باید روی پای خودش باشد. خوب… می‌گویند: وقت تمام شد. من خیلی حرف دارم. اوه….! خوب… دو برنامه راجع به قرآن گفتم. محوریت حرف‌ها قرآن باشد. قصه می‌خواهیم بگوییم، قصه‌های قرآن را بگوییم. چرا قصه‌های دیگر را می‌گوییم؟ قصه‌های دیگر سوراخ دارد. یعنی چه؟ یعنی معلوم نیست راست باشد یا دروغ. تاریخ ما سوراخ دارد. شاید راست باشد، شاید دروغ باشد! حدیث‌های ما بعضی‌هایش معتبر است، بعضی‌هایش ضعیف است. چه حدیث از شیعه چه حدیث از سنی. تنها کشتی که سوراخ ندارد قرآن است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) نگفته: «لَحافِظُونَ لَهُ» گفته: «لَهُ لَحافِظُونَ» «لَهُ» جلو افتاده است. یعنی ما فقط حافظ قرآن هستیم. بنابراین سعی کنیم محور قرآن باشد. از رو بخوانیم. مثلاً بنده در تلویزیون از رو می‌خوانم، می‌گویند: حالا قرائتی بی‌سواد است. گفتند که گفتند. یک چیزی را از رو بخوانیم. نه اینکه مقاله بخوانیم. ولی محتوا دستمان باشد. چون گاهی وقت‌ها می‌رویم از حفظ بخوانیم آیه را غلط می‌خوانیم. حدیث را غلط می‌خوانیم. از رو خواندن چه اشکالی دارد؟ پس ببینید 1- داد نزنیم. 2- از رو بخوانیم. 3- حرف پول نزنیم. 4- تماس خصوصی بگیریم غیر از سخنرانی رسمی، گفتگوی تن به تن هم داشته باشیم. امام حسین که به کربلا می‌رفت تن به تن زهیر را دید، جذبش کرد. ولی سخنرانی رسمی روز عاشورا کرد سه تا سخنرانی کرد هیچ کس گوش نداد. یعنی گاهی گفتگوی تن به تن اثرش از سخنرانی رسمی بیشتر است. توقع زیاد نه از طلبه داشته باشیم، نه مردم از طلبه توقع زیاد داشته باشند، نه روحانی از مردم توقع زیاد داشته باشند. مردم ما خوب هستند. بدنه خوب است، نقاط ضعف هم اغماض کنید. اگر عیبی دارد به خودش بگوییم: آقا دلمان نمی‌خواست این کار را بکنیم.

خدایا! هرچه که حرام شدیم، فکر ما، زمان ما، وقت ما، آنچه خراب شده است و تلف شده، گذشته‌ی ما را ببخش و بیامرز. آنچه کمال و رشد و قرب هست از این به بعد نصیب ما بفرما. تمام برکات رمضان را نصیب همه‌ی امت ما بفرما. تمام مشکلات حل و تمام دعاها مستجاب و ما را پرچمدار دین و اسلام و قرآن و انقلاب و تشیع قرار بده. کسانی که این بستر را برای ما آماده کردند، انبیا و اوصیا و مراجع و شهدا و جانبازان و اسرا و نیاکان ومربیان و همه کسانی که این بستر را برای ما پهن کردند و الآن نیستند جزای خیرشان بده. ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده. ما را نسبت به فهم دین، و عمل به دین و نشر دین به دلهای آماده کره‌ی زمین، گرفتار هیچ رقم انحراف و خطا قرار نده. بار دیگر از همه شما دانه دانه تشکر می‌کنم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment