راه‌ها و ابزارهای فتنه در جامعه(4)

1- خطر تفسیر قرآن به رأی و نظر خود
2- نگاه نادرست به دنیا و انتظارات نابجا
3- القاب و عناوین بزرگ ولی توخالی
4- خطر نفاق و ایمان‌های تاکتیکی
5- خطر افشای اسرار شخصی مردم
6- خطر سازش و صلح تاکتیکی دشمن
7- خطر تبعیض در بیان معارف دینی

موضوع: راه‌ها و ابزارهای فتنه در جامعه(4)

تاریخ پخش:  06/03/89

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

سال 89 بحثی را شروع کردیم، آغاز سال از نهر و درخت و طبیعت یکی دو جلسه بحث کردیم. بعد هم وارد بحث‌های دیگر شدیم. یک بحثی را مطرح کردیم به نام بحث فتنه، کلمه‌ی فتنه هم در قرآن آمده است، هم در روایات خیلی آمده است. و همه‌ی ما به یک نحوی گرفتار فتنه می‌شویم. این روزها این اصطلاحات را هم می‌گویند: جنگ نرم و سرد و… ولی ما همان لفظ فتنه را بگوییم، و ابزار فتنه، راه‌های فتنه و مقابله با فتنه. دو جلسه صحبت کردیم تا شماره‌ی 35 رسیدیم. شماره‌ی 36، ابزار فتنه، چگونه انسان گرفتار فتنه می‌شود؟ بسم‌الله الرحمن الرحیم. موضوع بحثمان درسهایی از قرآن و عترت، اهل بیت. موضوع: فتنه و ابزار آن. دنباله‌ی بحث‌های قبل، شماره‌ی 36 چه بود؟

1- خطر تفسیر قرآن به رأی و نظر خود

یکی از راه‌های فتنه تفسیر به رأی است. مثلاً می‌گویند: قرائت‌های مختلف، مثل اینکه می‌گویند: بهشت هشت تا در دارد. از هر دری رفتی، رفتی. مثل یک استخر آبی که می‌گوییم: هرجا نشستی، در هر جا شیرجه رفتی، این خیلی مهم است. من یک نکته برای شما بگویم. این تفسیر به رأی که می‌گویند: خطرناک است، کسی قرآن را به رأی خودش تفسیر کند، جایگاهش جهنّم است. تفسیر به رأی چیست؟ تدبّر چیست؟ تفسیر به رأی یعنی رأی خودت را در قرآن می‌چپانی. تدبّر یعنی از قرآن مطلب درمی‌آوری. بگذار یک مثال بزنم. گاهی چاه خشک است، در آن آب می‌ریزی، گاهی چاه آب دارد، از چاه آب  درمی‌آوری. اگر از چاه آب درآوردی، بی‌شک تدبّر در قرآن خوب است. اما اگر آب در آن می‌ریزی، این تفسیر به رأی است. تفسیر به رأی یعنی سلیقه‌ی خودت را قاطی می‌کنی. آیه این را نمی‌گوید، تو سلیقه‌ی خودت را قاطی کن. مصداق‌ها تفسیر به رأی نیست. مثلاً قرآن گفته: «یُطْعِمُونَ الطَّعام‏» (انسان/8) اگر کسی روزه‌اش را خورد، مثلاً به شصت فقیر غذا بدهد. یا اطعام، اطعام مساکین، با افراد فقیر آدم اطعام بدهد. حالا اطعام یک زمانی عدسی باشد. یک زمانی پیتزا باشد. ساندویچ باشد. برنج باشد. خورشت باشد. ماهی باشد. مرغ باشد. نان و پنیر باشد. هرچه می‌خواهد باشد. اینها مصادیق اطعام است. اینها تفسیر به رأی نیست.

ولی تفسیر به رأی این است که یک چیزی را به گردن آیه می‌اندازیم. می‌گوییم: این آیه این را می‌خواهد بگوید. این خطرناک است. گاهی افرادی گرفتار فتنه می‌شوند، برای اینکه تفسیر به رأی می‌کنند. آن بدبختی که،تروریستی که مسلمان‌های زیادی را کشت، مثلاً امثال ریگی می‌گوید: منافقین در بدترین جای جهنّم هستند. بعد می‌گوید: خوب شیعه از منافقین است. بعد می‌گوید: منافقین در بدترین جای جهنّم هستند. اینجا درست، اما بعد می‌گوید: شیعه جزء… این را تو از کجا می‌گویی؟ یعنی سلمان فارسی منافق بوده است. ابی‌ذر منافق بوده است؟ هیچ شیعه و هیچ سنی نگفته سلمان و ابی‌ذر جزء منافقین هستند. هیچ! نه سنی گفته و نه شیعه! ما نسل سلمان هستیم. چه کسی گفته طرفدارانی که معتقد به امامت علی‌بن ابی‌طالب باشند، منافق هستند؟ به چه دلیل قرآنی و به چه دلیل عقلی؟ گاهی افراد گرفتار فتنه می‌شوند، به خاطر یک برداشت کج! مثل آدمی که عینک سرخ می‌گذارد، همه‌ی شلغم‌ها را لبو می‌بیند. خوب این عینکش کج است. عینک سبز می‌گذارد، کاه‌ها را علف می‌بیند. خوب این گیر عینکش است. درست دیدن، این خیلی مهم است که انسان مطالب را درست ببیند.

2- نگاه نادرست به دنیا و انتظارات نابجا

عرض کنم به حضور شما که یک کسی دکان لیوان‌فروش‌ رسید. این لیوان فروش لیوان‌ها را دَمَر گذاشته بود. مشتری آمد رد شود، یک خرده نگاه کرد و دید در این بسته است. گفت: آقای لیوان فروش! چرا در این لیوان‌های شما بسته است؟ بعد بلند کرد و گفت: ته لیوان هم که سوراخ است! (خنده حضار) این لیوان فروش گفت: آقاجان، لیوان را از این طرف بگیر، اشکال‌هایت برطرف می‌شود. بسیاری از اشکال‌هایی که ما به خدا می‌کنیم، چون دنیا را از این طرفی می‌بینیم. مثلاً می‌گوییم: خدایا مگر تو عادل نیستی، پس چرا میکروب خلق کردی؟ پس چرا گرما؟ چرا سرما؟ چرا سیل؟ چرا زلزله؟ چرا رعد و چرا برق و چرا و چرا و چرا و چرا و چرا؟ یک میلیون اشکالی که مردم به خدا می‌کنند، به خاطر این است که دنیا را از این طرف می‌بینند. فکر می‌کنند، دنیا آخور است. دنیا خوابگاه است. دنیا عشرتکده است. چون نگاهشان به دنیا این است که به دنیا آمدیم خوش باشیم. همین که خوشی برطرف شد، می‌گوییم: خدایا چرا؟

دنیا عشرتکده نیست. دنیا میدان رشد است، در میدان رشد، باید ابزار تلخی هم باشد. یک جوانی را که می‌خواهند رشد بدهند، متکا برایش پهن نمی‌کنند، که بفرمایید بخوابید رشد می‌کنید! این باید بالا برود، پایین بیاید. جست و خیز و راه رفتن روی طناب و راه رفتن بین موانع و نمی‌دانم پرش و جهش و صحرایی، دریایی، رزم شبانه، روزانه، اگر بنا است رشد پیدا کند، در میدان رشد، باید همه‌ی ابزار تلخی و سنگینی هم باشد. مثل اینکه کسی آمده وزنه برداری کند، می‌گوید: متکای من کجاست، ببخشید شما آمدی بخوابی؟ میدان رشد است. باید با مشکلات کشتی گرفت. نصف اشکالاتی که ما به خدا می‌کنیم، برای این است که دنیا را از این طرفی می‌بینیم. باید بگوییم: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَه» (بحارالانوار/ج70/ص82) امیرالمؤمنین می‌فرماید: دنیا خانه‌ای است پر از بلا. برای چه بلا است؟ برای اینکه رشد، «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات‏» (بحارالانوار/ج47/ص298) دنیا آمده‌اید رشد کنید. می‌خواهم شما را با تلخی‌ها و شیرینی‌ها رشد بدهم. هم ابزار تلخی جلوی شما می‌ریزند، هم ابزار شیرینی. یک روز سوییچ ماشین نو به شما می‌دهند، ببینند چقدر بالا می‌پری، یکوقت از تو می‌گیرند ببینند چطور سکته می‌کنی. دنیا را از این طرف می‌بینیم اشکال می‌کنیم. تفسیر به رأی یعنی دین را از این طرف دیدن. به همین خاطر کسی حق ندارد دین را معرفی کند جز فقیه! دینتان را از عرفا نگیرید. بله یکوقت یک فقیهی عارف است، روی چشم! اما عارفی که درس نخوانده است. اهل ذکر و ورد و انزوا و سیر و سلوک و چلّه نشینی، آخر این سواد ندارد. دینتان را، فقیه اگر عارف بود روی چشم! اما اگر عارف بود و فقیه نبود، ما نمی‌توانیم دینمان را از او بگیریم. به ما گفتند: دینت را از چه کسی بگیر. گفتند: اعلم! اعلم یعنی چه؟ یعنی باسوادترین! شما در خرید میوه که برای شکمت هست، سعی می‌کنی بهترین میوه را تهیه کنی. تا آنجا که بشود.

تمام گناهان زبان، اینها جنگ سرد است. آدم با زبانش یک حرفی می‌زند، از زبان سی تا گناه سر می‌زند. یکوقت من چند سال پیش در تلویزیون گفتم. سی رقم گناه از زبان سر می‌زند. فحش، مسخره، غیبت، شهادت به ناحق، دروغ، سوگند نابجا، تهمت، متلک، هجو، یعنی مثلاً طرف را دست می‌اندازیم. هجو قلمی مثلاً کاریکاتور. هجو زبانی، دست می‌اندازیم. یک آدم ضعیفی می‌آید می‌گوید: پهلوان آمد. خوب مثلاً این را هجوش می‌کنیم. دستش می‌اندازیم. هجو، یک آدم زشتی می‌آید، اوه… یوسف آمد. (خنده حضار) هجوش می‌کنیم. سی تا گناه زبان است. تمام گناهان زبان جنگ سرد است. شمشیر نیست. ولی طرف را قلع و قمع می‌کند. نابود می‌کند. شخصیت طرف را می‌شکند.

3- القاب و عناوین بزرگ ولی توخالی

خوب یکی از ابزار فتنه القاب دهان پر کن است. دلشان به یک لقب خوش است. تولیّت فلان، مدیر کل فلان، مسئول چه، دنبال القاب می‌گردد. دو نفر با هم دعوا داشتند، یعنی گفتگو می‌کردند. یکی می‌گفت: من مسئول آبرسانی به حاجی‌ها هستم. سقایه یعنی سقا، سقا یعنی آبرسان. «سقایه الحاج» یعنی من مسئول آب دادن به حاجی‌ها هستم. یکی می‌گفت: کلید کعبه دست من است. حضرت امیر آمد رد شود، دید اینها با هم چانه می‌زنند. گفت: اول کدام یک از شما ایمان آوردید؟ من از هردوی شما زودتر ایمان آوردم. به اینها خیلی برخورد. چون حضرت علی جوان بود. آنها دو تا از آن شخصیت‌های جا افتاده، به پیغمبر گفتند که: علی قدر ما را ندارد. شخصیت ما را خرد می‌کند. من گفتم: من کلیددار کعبه هستم. او هم گفت: من مسئول آب هستم. حضرت امیر فرمود: ایمان من از همه شما جلوتر است. آیه‌ نازل شد «أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّه‏» (توبه/19) آیا سقایی حاجی‌ها، آبرسانی به حاجی‌ها و کلیدداری کعبه مثل ایمان است؟ هرگز! یعنی مقام ایمان از آن دو تا بالاتر است.

گاهی وقت‌ها به القاب چیز می‌کنند. یعنی لقب‌ها، ایشان پرفسورفلان، ایشان استاد فلان، ایشان، ایشان، ایشان، ببخشید چه می‌کند؟ یک کسی را خیلی تعریفش را پیش من کردند. ایشان از نظر علمی اوه… (با سوت) شاگردهایش اوه… سابقه‌اش اوه… (خنده حضار) هی گفتند و گفتند، گفتم: ببین آقا! این لقب‌ها را رها کن. این از وقتی خلق شده تا حالا کدام معروفی را زنده کرده است؟ و با کدام منکری مبارزه کرده است؟ در عمرش ما سراغ نداریم یک معروفی را احیا کند، یا جلوی یک منکری را بگیرد. بالاخره امام معروف بود یا نه؟ صدام منکر بود یا نه؟ ایشان چقدر به امام در انقلاب کمک کرد؟ یک صفحه نوشت. یک ملاقات کرد. یک حمایت کرد. بالاخره امام معروف بود. صدام منکر بود. دیگر حالا در اینها که شک نداریم. یک ذره نه کمک امام کرد، در جنگ هشت ساله‌ی صدام هم یک قدم برای جبهه برنداشت. حالا مرتب می‌گویی علم این… اوه… سوت می‌کشی! تا قیامت سوت بکش. هرچه بیشتر سوت بکشی نزد من پوک تر است. پروفسور فلان، آیت الله فلان، دانشمند فلان، تاجر، عمدهُ التجار، حسام السلطنه، نمی‌دانم رییس هیأت فلان، پدربزرگ فلان، خاندان فلان، تو را به حضرت عباس من را رها کن! به من بگو: کدام معروف را در محله زنده کرده، کدام منکر را در منطقه با آن مبارزه کرده است؟ نگاه نکنید این منار هشتاد متر است، یا دو متر! چند تا اذان روی آن گفته‌اند؟ یکوقت یک تخمه‌ی کوچک مغز دارد. یک وقت یک تخمه‌ی بزرگ پوک است.

یکی از ابزار فتنه، لقب‌زدگی، عنوان زدگی، عنوان زدگی! دلش می‌خواهد با فلانی عکس بگیرد. خوب مثلاً عکس با فلانی یعنی مثل فلانی شدی؟ حالا گذرت خورده به فلانی… عکس را ببین من پهلوی فلانی بودم.حالا مثلاً پهلوی فلانی بودی، از کمالات فلانی چقدر دست تو است؟ سواد او را داری؟ رشد او را داری؟ اخلاق او را داری؟ علم او را داری؟ حلم او را داری؟ فقط کنار او یک عکس گرفتی. مثل اینکه مثلاً بنده این لیوان را کنار خودم بگذارم و عکس بگیرم. بعد این لیوان بگوید: من پهلوی یک معلم قرآن عکس گرفتم. خیلی خوب! علم قرآن هم داری؟ نه! این کنار یک معلم عکس گرفته است. اگر این لیوان کنار معلم عکس بگیرد که چیزی در لیوان نمی‌رود. دلش خوش است. دلش خوش است. دنیا هم اینطور است. دنیا اینطور است. در موزه‌ها بسیاری از چیزهایی حفاظت می‌شود که آدم تعجّب می‌کند. مثلاً این حفاظت چه معنی دارد؟

4- خطر نفاق و ایمان‌های تاکتیکی

خوب، ایمان دروغی ابزار فتنه است. بعضی‌ها ایمانشان تاکتیکی است. گفتند: چه کنیم مسلمانان را به چالش بکشانیم؟ جمعی از بزرگان یهود طراحی کردند، صبح بیایند ایمان بیاورند. غروب هم برگردند. بگویند: نخیر اسلام دست پر نداشت. دینش مغز نداشت. برگشتیم همان یهودی شدیم. دو فایده دارد. یکی دیگر یهودی‌ها هوس مسلمان شدن نمی‌کنند. می‌گویند: علمای ما هم که صبح رفتند، غروب برگشتند. یکی در دل مسلمان‌ها خالی می‌شود. می‌گویند: اِ… معلوم می‌شود دین ما آبکی است. چون علمای یهود را پذیرایی نکرد. علمای یهود را ارضا نکرد. اشباع نکرد. سیر نکرد. تا اینها تصمیم گرفتند، آیه نازل شد. پیغمبر به مسلمان‌ها بگو: امروز یک عده از یهودی‌ها می‌آیند ایمان می‌آورند. از آمدنشان خوشی نکنید. بعد هم وسط جلسه بلند می‌شوند، بیرون می‌روند. از رفتنشان هم غصه نخورید. اینها ایمانشان تاکتیکی است. یعنی می‌خواهند ایمان بیاورند، یک ضربه به شما بزنند. مثل اینکه من به شما می‌گویم: آقا وسط بحث من یک گروه می‌آیند می‌نشینند، شما نگاهشان نکنید. وقتی هم رفتند، نگاهشان نکنید. چون اینها گفتند: در جلسه‌ی قرائتی برویم. وسط منبر قرائتی حرف‌هایش آبکی است. به درد نمی‌خورد. ما استفاده نکردیم. عمرمان تلف می‌شود. بلند شدیم رفتیم. «آمَنُوا» ایمان بیاورید «وَجْهَ النَّهار» (آل‌عمران/72) طرف صبح! «وَ اکْفُرُوا» کافر شوید، «آخِرَهُ» آخر روز، صبح ایمان بیاورید، آخر روز کافر شوید. ایمان تاکتیکی! اینها گاهی برای اینکه مردم را به چالش بکشند، حتی در جبهه می‌آیند. ولی قرآن می‌گوید: اگر در جبهه بیایند، «وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ» (توبه/47) یعنی اگر هم در جبهه بیایند، برای تفرقه می‌آیند. برای شایعه می‌آیند. برای جاسوسی می‌آیند. ایمان دروغی!

5- خطر افشای اسرار شخصی مردم

40- افشاگری اسرار، یکی از راه‌های فتنه افشاگری است. ما حق نداریم هر حرفی را بگوییم. سؤال: شما حق داری عیب‌هایت را به کسی بگویی؟ نخیر! دختر، پسری، زن و مردی یک خلافی کرده است. اصلاً به آیت‌الله هم حق نداری بگویی. حضرت آیت‌الله من یک غلطی در جوانی کردم. غلط کردی توبه کن! چرا به من می‌گویی؟ اصلاً کسی حق ندارد عیبش را به کسی بگوید. اینجا که کلیسا نیست. در کلیسا می‌گویند: برو عیبت را پهلوی کشیش بگو، او می‌بخشد. هرکس هر گناهی کرده است، به مرجع تقلیدش هم حق گفتنش را ندارد. گناه کردی، عذرخواهی کن. بله مال مردم را هم به مردم برگردان. پولی را برداشتی، بعد پشیمان شدی. برو به حسابش بریز. لازم نیست خودت را معرفی کنی. خودت را هم معرفی نکن. نگو: بسم‌ الله الرحمن الرحیم.اینجانب محسن قرائتی دزدی کردم! (خنده حضار) نه لازم نیست. چقدر دزدی کردی؟ ده هزار تومان از جیبش برداشتی؟ برو حسابش را پیدا کن، به حسابش بریز. پولش را رد کن، خودت، شما حق نداری آبروی خودت را بریزی. حدیث داریم خدا اجازه نمی‌دهد به کسی بگویی فقط ستارالعیوب، به خدا یواشکی بگو. خدایا من چنین خلافی کردم. من را ببخش. مال مردم را برگردان. نماز نخواندی، یک ذره یک ذره بخوان.

یک فیلم توبه درست کرده بودند، آن روزی که همه گفتند: به به! من گفتم: اَه اَه! حالا صاحبش هم که کج درآمد. یک کسی رفته بود، بهشت زهرا و سر قبرها و بعد لجن به خودش مالید. من این فیلم را که دیدم، گفتم: چه کسی گفته: توبه یعنی لجن بمال! نخیر! ممکن است آدم توبه کند، لباس‌هایش هم سوپردولوکس باشد. توبه معنایش این نیست که مثل خل‌ها، لباس کثیف بپوشی و… توبه یعنی لغزشت را جبران کن. جبران کردن لغزش کاری به لباس ندارد. کاری به قیافه هم ندارد. مرتب بر سرت بزن. چرا؟ نمی خواهد بر سرت بزنی. برو پول مردم را بده، گریه هم نکن. مال مردم را خوردی، دو لیتر هم گریه کنی، فایده ندارد. مال مردم را بده و دو کیلو بخند. ما فکر می‌کنیم، توبه یعنی گریه! بله، عذرخواهی از خدا گریه خوب است. اما مال مردم، آمپولش گریه نیست.

افشاگری مخرّب! بعضی چیزها را قرآن می‌گوید: کسانی که «یَکْتُمُون‏» توبه‌شان «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا» (بقره/160) «بَیَّنُوا» بیان کن. یعنی چه؟ چون یک چیزی را باید بگویی، نگفتی. حالا چه؟ بیان کن. بیان کن.

افرادی به فتنه می‌افتند به خاطر اینکه افشاگری نابجا می‌کنند. یک کسی یک خلافی کرده است. حالا هم واقعاً برگشته است. آدم خوبی شده است. شما می‌روی می‌گویی: می‌دانی، این چنین شده، چنین شده. جوانی‌هایش چنین بوده، بچگی‌هایش چنین بوده، بابا الآن بیست سال است دیگر از آن تاریخ گذشته است. عوض شده است. تو چرا افشاگری می‌کنی؟ در جامعه فتنه درست می‌کنی؟ خیلی از فتنه‌ها به خاطر این است که یک عیب‌هایی لو می‌رود به خاطر افشاگری‌های نابجا!

تحریم، بعضی فتنه‌ها به خاطر این است که من یکوقتی منافقین در زندان بودند، یک دختر منافقی بود، در مسیری که برادرها را می‌دیدیم، این دختر را هم گفتند جز منافقین است. به دختر گفتم: تو مرا می‌شناسی؟ نگاه کرد، گفت: نه! گفتم: من چند سال است در تلویزیون هستم. گفت: باشد، به ما گفتند: فیلم های تلویزیون جمهوری اسلامی را نبینید. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن‏» (فصلت/26) آیه‌ی‌ قرآن است. گوش به قرآن ندهید. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن‏» امام حسین که روز عاشورا صحبت می‌کرد، گفتند: سوت بکشید. کف بزنید. کف بزنید، سوت بزنید که صدای امام حسین نیاید. تحریم اقتصادی، تحریم فرهنگی. این کتاب را نخوانید. مجلّه را نخوانید.

6- خطر سازش و صلح تاکتیکی دشمن

خوب یکی از ابزار فتنه صلح تاکتیکی است. افرادی گول می‌خورند به خاطر اینکه می‌گویند: صلح است دیگر. صلح است. صلح تاکتیکی! امیرالمؤمنین در نامه‌ی 55، 53 به مالک می‌گوید: «الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَر» (شرح نهج البلاغه/ج17/ص106) حواست را جمع کن. خوب حواست را جمع کن. که چه؟ «مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِه‏» دشمنت می‌آید صلح می‌کند، «فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّل‏» (شرح نهج‌البلاغه/ج17/ص106) گاهی صلح می‌کند که از پشت خنجر بکشد. می گوید: ببوسمت! بعد می‌بینی گاز گرفت. این صلح تاکتیکی، فتنه است. قرآن سر نیزه کردن، فتنه بود. قرآن سر نیزه کردن یعنی من مسلمان هستم، ولی خوب عده‌ای در صفیّن گول خوردند. گفتند: دیگر حضرت علی چه می‌خواهد؟ قرآن سر نیزه کردند.صلح تاکتیکی فتنه است. یعنی عده‌ای را به انحراف می‌کشاند. مرد به خانمش می‌گوید: توبه کردم. زن به مردش می‌گوید: توبه کردم. ولی بعد می‌بینی باز همان کار خودش را می‌کند. صلح تاکتیکی! صلح تاکتیکی!

در جنگ صدام گاهی وقت‌ها که ضربه می‌خورد، پیشنهاد صلح می‌کرد. حتی وسط جنگ یک حمله‌ای به لبنان و فلسطین کردند، که امام فرمود: اگر هم قرار است، فلسطین برویم، راه فلسطین از کربلا می‌گذرد. یعنی یکوقت شما را غافل نکنند. یک فشار روی او می‌آورند که شما حواستان از جبهه متوّجه به لبنان و فلسطین شود. صدام را رها کنید. اینها ابزار… قرآن واقعاً همه بصیرت است. در هر کلمه‌ی قرآن یک نور است. خود قرآن گفته: من نور هستم. یعنی من را بخوان، به تو می گویم: چه کن. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن‏» (فصلت/41) شنیدن قرآن را تحریم می‌کنند. «وَ الْغَوْا فیهِ» (فصلت/26) صلح تاکتیکی، تشکّر تاکتیکی، مثلاً گاهی وقت‌ها دشمن سالگرد جمهوری اسلامی را تبریک می‌گوید. مثلاً ایران سیل می‌آید فوری دو تا کشتی مثلاً دو تا هواپیما، کمک‌هایی می‌برند. دشمن است. ولی می‌گوید: گول اینها را هم نخور. حضرت امیر می‌فرماید که: «لا تأمن عَدُوّاً» (غرر الحکم/ص483) دشمن «عَدُو» یعنی دشمن، از دشمنت در امان نباش. «و ان شَکَر» گرچه تشکّر کند. سالگرد جمهوری اسلامی شده، سالگرد ریاست جمهوری شما شده است. ممکن است تبریک بگوید. تشکر بگوید. جنس بفرستد. وام بدهد. نمی‌دانم بیاید، برود. می‌گوید: اینها همه حواست جمع باشد. قرآن بصیرت است. تشکّر! اگر کسی خیلی از دخترها گول می‌خورند، به خاطر اینکه مثلاً یک جوان یک گل به آنها می‌دهد. یک بستنی به آنها می‌دهد. پول سینمایش را می‌دهد. یک حلقه‌ی طلا برایش می‌خرد. تبریک برایش می‌گوید. سالگردش را در تلفن… بله، سالگرد شما است تبریک می‌گویم. بابا! گولت می‌زند. این علاقه‌ها مثل علاقه‌هایی است که ما به انار داریم. انار چون آب دارد، دو دستی بلندش می‌کنیم، آبش را گرفتیم پرتش می‌کنیم (با بیان حرکت و خنده حضار) این علاقه‌های اینها، این علاقه‌ها به خاطر این است که خودشان به هدفشان برسند.به هدفشان که رسیدند، عین اناری که آبش را می‌گیری، دور می‌اندازند، ایران هم همینطور است. خیلی از کشورها ایران را به خاطر نفتش دوست دارند. می‌گویند: بله جمهوری اسلامی است. نفت نداشته باشد، از گرسنگی بمیریم، به ما گندم نمی‌دهند. کمااینکه دیدیم مردم غزه از بی‌دارویی مردند و کشورهای عرب و عجم به بیمارهای غزه دارو ندادند. مواظب باشید. با این حرف‌هایی که در فرودگاه‌ها می‌زنند و در روند تکاملی تاریخ، نمی‌دانم در منافع مشترک فی‌ما بین، مواظب باشیم. اگر دشمن است، با تشکّرش گول نخور. البته اگر دشمن نیست که ما باید بپذیریم. ما نباید بدبین باشیم. اگر پیداست این دشمن است، وقتی دشمن بودنش قطعی است، دیگر نه شکرش قابل اعتماد است، نه بوسیدنش، نه آمدنش، نه تبریکش، نه تسلیتش. از ابزار فتنه تشکر تاکتیکی، صلح تاکتیکی.

7- خطر تبعیض در بیان معارف دینی

خوب معرفی ناقص! اوه اوه! این هم خیلی خطرناک است. نصفش را می‌گوید، نصفش را نمی‌گوید. امام صادق فرمود: بنی امیه به آخوندهایشان می‌گفتند: هرچه می‌خواهید توحید بگویید. یعنی خدا پرستی، اما از شرک نگویید. چون شرک یعنی غیر خدا را کنار بگذار. اگر غیر را کنار بگذاری، یعنی باید بنی امیه را هم کنار گذاشت. از توحید بگویید، ما مشکلی نداریم. از شرک نگویید. چون اگر از شرک گفتید، ما دیگر پشمی به کلاهمان نمی‌ماند. این هم حدیث است. یعنی یک گوشه‌ی دین را بگیر… چیز… چه کسی بود قبر امام حسین را خراب می‌کرد؟ متوکل، مسجد می‌ساخت، قبر امام حسین را خراب می‌کرد. می‌گفتند: آخر آن کارت چیست؟ این کارها چیست؟ گفت: مسجد، مردم در آن می‌روند رکوع و سجود می‌کنند. چُرت می‌زنند! این کار به حکومت ما ندارد. قبر امام حسین را مردم می‌روند در آن داغ می‌شوند، انقلابی می‌شوند، انوقت ما نمی‌توانیم حکومت کنیم. و لذا قبر امام حسین را خراب کنیم… الآن هم همینطور است. الآن مسجد النبی، مسجد الحرام، مسجد الحرام یک خطبه‌ی انقلابی در آن خوانده نمی‌شود. یک میلیون، دو میلیون آدم خم می‌شوند، صاف می‌شوند. سجده می‌کنند، امام جمعه‌شان هم یک خطبه می‌خواند. یک گربه یک عطسه نمی‌کند از خطبه! یعنی هیچ خاصیّتی ندارد. خدا می‌داند. راست گفتن خوب است. دروغ بد است. چقدر خوب است که آدم خوب باشد. چقدر بد است که آدم بد باشد. یک خطبه می‌خواند یک ذرّه حرکتی، جوهری، غیرتی، سوزی، شوری، دشمنان خوشحال شوند. ببخشید! دوستان خوشحال شوند. دشمنان… نماز، نمازی است که جمهوری اسلامی می‌خواند. مرحوم شهید مفتح یک نماز عید خواند، در تپّه‌ی قیطریه‌ی تهران، از آن نماز عید مرگ بر شاه راه افتاد، شاه را رد کرد. امام رضا یک نماز عید خواند. به مأمون الرشید گفتند: اگر این نماز تمام شود، تو دیگر حکومت نمی‌کنی. امام رضا را از وسط راه برگرداند. گفتند: این نماز غیر از نمازهای دیگر است. ما نمازی می‌خواهیم، مثل انگور پلاستیکی ها هست که شوفرها در تاکسی‌ها آویزان می‌کنند. کنار آینه! ما یک دین پلاستیکی می‌خواهیم که هیچ ضربه‌ای به کسی نزند. دینی که زنده باد و مرده باد در آن باشد، بعضی از دین را می‌گوییم، بعضی از دین را نمی‌گوییم. معرفی ناقص عامل فتنه است. امام دائم می‌گفت: اسلام ناب! اسلام ناب محمدی! (صلوات حضار) اسلام ناب، اسلام ناب در آیت‌الکرسی هست. از آن آیه‌هایی است که خیلی ایرانی‌ها حفظ هستند. قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نسبت به طاغوت کفر، بعد می‌گوید: «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه‏» (بقره/256) این اسلام ناب است. «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»، «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» یعنی ایمان به خدا و کفر به طاغوت. ناقص یعنی چه؟ یعنی کفر به طاغوت و فعلاً کاری به آمریکا و اسرائیل نداشته باش. دائم چه بگو؟ «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» مسجد برویم. مکه برویم. عمره برویم. سجده کن. قرآن بخوان. «یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» هست، ولی «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نیست. این اسلام 50 درصد است. اسلام 50 درصد فایده ندارد. به کسی گفتند: شنا بلد هستی؟ گفت: 50 درصد! گفت: یعنی چه؟ گفت: شیرجه می‌روم. بیرون نمی‌آیم. (خنده حضار) خوب این اسلام 50 درصد است. اسلام 50 درصد است. فایده ندارد. هرکس «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» هست، باید «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» هم باشد. در زیارت عاشورا، «السلام علی الحسین، وعلی علی‌بن الحسین» سلام به امام حسین می‌کنیم. از آنطرف می‌گوییم که: «اللهم العن اول ظالم ظلم» هم به ظالم لعنت می‌کنیم. هم به امام حسین سلام می‌کنیم. نه شما کار به ظالم نداشته باش. فقط هرچه می‌خواهی سلام کن. این دین 50 درصد است. «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه‏» اصلاً اگر امامان ما نماز می‌خواندند، هیچ کدام شهید نمی‌شدند. شما اینقدر نماز بخوان که خسته شوی. کسی شما را شهید نمی‌کند. علت اینکه تمام امامان ما را شهید کردند، این است که اینها غیر از نماز کار به حکومت جور هم داشتند. امام صادق را منصور دوانقی می‌گفت: استخوان در گلوی من است. نه می‌توانم قورتش بدهم. نه می‌توانم بالا بیاورم. مؤمن کسی است که در گلوی طاغوت استخوان باشد. هرجا مسلمانی که طاغوت قورتش بدهد، این در اسلامش 50 درصد است. عامل فتنه چیست؟ بخشی از اسلام را می‌گوییم. «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه»، بخشی از اسلام را نمی‌گوییم، «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» را نمی‌گوییم.

خدایا بصیرت، نورانیت، تقوا، علم به ما بده. تا دام‌هایی که برای انحراف ما هست، آن دام‌ها را بشناسیم، و از آن دوری کنیم. ‏

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- کدام شیوه‌ی برداشت از قرآن، نهی شده است؟
1) تدبّر و تفکّر در آیات
2 ) تفسیر بر اساس روایات
3)  تفسیر به رأی
2- در فرهنگ اسلامی، دنیا چه جایگاهی دارد؟
1) دنیا، محل آرامش و آسایش
2) دنیا، محل ابتلا و آزمایش
3) دنیا، محل کسب مال و دانش
3- بر اساس آیه 19 سوره‌ی توبه، ملاک برتری افراد بر یکدیگر چیست؟
1) ایمان به خدا
2) خدمت به خلق خدا
3) انفاق به محرومان
4- یهودیان مدینه برای تضعیف مسلمانان چه نقشه‌ای پیاده کردند؟
1) صلح تاکتیکی
2)ایمان آورده تاکتیکی
3) انفاق و احسان تاکتیکی
5- در آیه الکرسی، اسلام حقیقی چگونه معرفی شده است؟
1) کفر به طاغوت‌ها
2) ایمان به خدا
3) کفر به طاغوت و ایمان به خدا

Comments (0)
Add Comment