دعاهای امام سجاد(علیه‌السلام)

1- نقش‌های متفاوت امامان در تبلیغ دین
2- نقش دعا در بازشدن نگاه و فکر انسان
3- دعای امام سجاد در رشد کمالات
4- بیان آفات عبادت در سخن امام سجاد(علیه‌السلام)
5- ایجاد تعادل و توازن در روحیات و خصلت‌ها
6- دوری از خودبرتربینی و بزرگی طلبی در رفتار اولیای خدا
7- عزت و ذلت، به دست خداست
8- روحیه‌ی جمع‌گرایی در دعاها و مناجات‌ها

موضوع: دعاهای امام سجاد(علیه‌السلام)

تاریخ پخش:  16/04/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بینندگان پای تلویزیون زمانی بحث را می‌بینند که تولد آقا امام زین‌العابدین(ع) است. این ائمه‌ی عزیز ما دوازده امام هر کدام یک نقشی دارند. حالا نمی‌دانم جسارت است یا نه؟ می‌گویند: در مثل مناقشه نیست. یعنی آدم یک چیزی را که می‌خواهد مثل بزند دیگر نباید گیر بدهیم که این مثل قشنگ است یا نه. من معلم هستم می‌خواهم قصه را منتقل کنم. برای یک بچه هفت ساله، ده ساله تا یک استاد دانشگاه. در انتقال حرف گاهی آدم مثل می‌زند. در بازی فوتبال مثلاً ده یازده نفر هستند، هرکدام یک نقشی دارند. یکی با سر، یکی با پا، یکی توپ را روی پای خودش نگه می‌دارد، یکی… به هر حال هدف اینها گل زدن است. ولی حرکت‌هایشان یکنواخت نیست، هرکدام یکطور حرکت می‌کنند ولی در نهایت همه‌ آنها یک هدف دارند.

1- نقش‌های متفاوت امامان در تبلیغ دین

شما که پارچه را در آب فرو می‌کنید وقتی از آب بیرون می‌آورید این دست سمت شما حرکت می‌کند. اینطوری! این دست سمت من حرکت می‌کند. یعنی حرکت دست‌ها فرق می‌کند. این دست از این طرف فشار می‌دهد. این دست از این طرف! اما هدف این است که آب این پارچه گرفته شود، یعنی گاهی حرکت‌ها متضاد است مثل لبه قیچی. لب قیچی یکی از بالا پایین می‌آید، یکی از پایین بالا می‌رود. اما هدف این است که پارچه را قیچی کند. گاهی حرکت‌ها مختلف است اما هدف‌ها بگویید… یکی است. ائمه ما هم همینطور هستند. مثلاً این دعاهای امام زین العابدین یک وقتی یادم هست، نمی‌دانم چند سال پیش بود، شاید ده سال پیش بود. حدود یک سال، هشتاد جلسه‌ی تلویزیونی من راجع به بیان یکی از دعاها صحبت کردم. دعای مکارم الاخلاق!

حالا گرچه بیننده‌ها می‌گویند این دعا وقتش نیست، ولی طوری نیست. این دعاها ولو مثلاً دعا برای شب جمعه است. اینطور نیست که دعای کمیل را وقت دیگر بخوانید باطل شود. شب جمعه وارد شده آدم دعا را هروقت بخواند، خدا مطهری را رحمت کند. به من می‌گفت این دعا برای ماه رجب است اما تو هرروز بخوان. دعا این است «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهایی که با غیر خدا رفیق شدند.

هویدا را وقتی می‌خواستند در ایران اعدامش کنند، به شاه فحش داد. قرآن هم همین را می‌گوید: می‌گوید تمام دوستی‌های غیر الهی آخرش نفرین و لعنت می‌شود. «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ» (زخرف/67) همه رفیق‌ها به هم لعنت می‌کنند. فقط متقین هستند که ماندگار هستند. دعای مکارم‌الاخلاق را حدود هشتاد جلسه گفتم. حالا اگر توفیق شود کتابش کنیم، کار خوبی خواهد شد.

2- نقش دعا در بازشدن نگاه و فکر انسان

چون تولد امام سجاد است یک هدیه از امام سجاد به شما بگویم. دو تا از فرازهای دعا را معنا می‌کنم. ببینید چقدر دعا اثر سازندگی در ما دارد. یک دعا است ماه رمضان می‌خوانند که حالا نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید. «اللهمَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَام‏» ببینید «اللهم ارْزُقْنِی» خدایا رزق من کن. چه چیزی؟ «حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ» خدایا من می‌خواهم مسجدالحرام بروم، حج انجام بدهم. چه وقت؟ «فِی عَامِی هَذَا» یعنی در امسال، بعد می‌گوید: «وَ فِی کُلِّ عَام» در هر سال. این دعا حضرت عباسی مستجاب نمی‌شود. مثلاً یک میلیارد مسلمان بیشتر از یک میلیارد هستند. بگویند: خدایا ما هرسال می‌خواهیم… اصلاً اگر خدا خواسته باشد این دعا را مستجاب کند، کوه‌های مکه می‌ترکد. چون جا نیست. مثل اینکه بگوییم: خدایا تمام آب‌های این اقیانوس را در این لیوان بریز. اصلاً مکه بیش از دو سه میلیون جا ندارد. این یعنی چه که یک میلیارد و نیم بگویند: خدایا می‌خواهیم مکه برویم، بعد از هر نماز بگو: خدایا می‌خواهم بروم مکه امسال و هر سال. یعنی همه مسلمان‌ها هرسال مکه بروند. به حضرت عباس این دعا مستجاب نمی‌شود.

خوب سؤال! دعایی که مستجاب نمی‌شود چرا من بخوانم؟ جواب: دعا مستجاب نمی‌شود اما فکر تو باز می‌شود. یعنی از یکسال بیرون می‌آیی. تو فکرت باید باز باشد، فکرت این باشد که همه گرسنه‌ها سیر باشند. حالا شما یک نان بیشتر نداری، به یک گرسنه بده. ولی این دعا می‌خواهد بگوید تو زیر میلیارد فکر نکن. ‏در همین دعای ماه رجب می‌گوییم که «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْر» «ارجوه» رجاء، آخرش هم می‌گوییم: «حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَی النَّارِ». «ارجوه» رجاء است. امید است. «نار» خوف است. می‌گویند: انسان باید بین خوف و رجاء باشد. اول «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْر» اولش رجاء است. آخرش هم می‌گوییم: «حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَی النَّارِ». یعنی می‌خواهد بگوید ببین! آنکه گفتیم انسان باید بین خوف و رجاء باشد، اگر خوف در انسان زیاد شد، مأیوس می‌شود. می‌گوید: من دیگر جهنمی هستم. من دیگر قابل نیستم. من با این غلطی که کردم دیگر خدا مرا نمی‌بخشد.

یک کسی پرده کعبه را گرفته بود می‌گفت: خدایا مرا ببخش. بعد می‌گفت: می‌دانم نمی‌بخشی. یکی آمد ‌گفت: چرا؟ گفت: شما نمی‌دانید من چه گناهی کردم؟ گفت: چه کردی؟ گفت: رفتم کربلا امام حسین را بکشم. دیگر خدا من را نمی‌بخشد. حضرت به او گفت: همین که تو مأیوس شدی، گناه یأس تو از شرکت در کربلا بدتر است. هیچ انسانی در هیچ گناهی نباید بگوید: من دیگر قابل عفو نیستم. «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْر» اول دعا بحث رجاء است، آخرش می‌گوید: «حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَی النَّارِ». یعنی انسان باید بین خوف و رجاء باشد. این مهندسی دعا مهم است. امام سجاد در دعایش دائم مهندسی می‌کند. حالا یکی دو تا از مهندسی‌های امام سجاد را بگویم تا لذت ببرید. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

3- دعای امام سجاد در رشد کمالات

مثلاً انسان حالاتش متفاوت است یا بدی‌ها نهادینه شده است. یا بدی‌ها عارض شده است. نهادینه نشده است. عبور می‌کند. یا کمالات کمرنگ است. امام سجاد می‌گوید: خدایا اگر بدی‌هایم در من فرو رفته است، بعضی پارچه‌ها هست چرک در آن فرو رفته است، دیگر با هیچ صابونی پاک نمی‌شود. اگر بدی‌ها نهادینه شده است، «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَهً» (صحیفه سجادیه/ص92) «خَصلَه» می‌گویند فلانی خصلتش این است، یعنی نهادینه شده است. «خَصْلَهً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا» می‌گوید: اگر بدی‌هایم نهادینه شده، «أَصْلَحْتَهَا» اصلاح کن. «وَ لَا عَائِبَهً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا» اگر بد هستم ولی بدی خیلی در روح من فرو نرفته که نهادینه شود و فطرت شود، اما این عارض می‌شود، حرامزاده نیستم ولی گاهی یک حرف‌های بدی می‌زنم. عقده‌ای نیستم که نیش عقرب نه از راه کینه، ولی عصبانی شوم یک فحش می‌دهم. می‌گوید اگر عیب عارضی شد، «حَسَّنْتَهَا» یعنی تغییرش بده. حُسن! به حُسن تبدیل کن. اگر نه بدی عارضی است نه سطحی، اگر بدی‌هایم عمیق است، حالا اینجا پزشکی است پزشکی حرف بزنیم. اگر مشکل عمیق است، حلش کن. اگر مشکل سرپایی است حلش کن. اگر خوب هستم، سالم سالم هستم. منتهی نمی‌توانم مثلاً ده کیلومتر بدوم. دو کیلومتر بدوم، می‌گوید: توفیقم بده ده کیلومتر بدوم. «وَ لَا أُکْرُومَهً» اکرومه یعنی کرامت، خوبی. منتهی «نَاقِصَهً»، «وَ لَا أُکْرُومَهً فِیَّ نَاقِصَهً» یعنی یک کرامت‌هایی در من هست، سواد دارم. دکتر هستم، ولی می‌خواهم متخصص شوم. متخصص هستم می‌خواهم پروفسور شوم. آیت الله هستم می‌خواهم آیت الله العظمی شوم. یعنی کمال دارم سالم سالم هستم، می‌خواهم مثلاً عوض یک کیلومتر ده کیلومتر بدوم. کرامت من کم است، می‌گوید: «وَ لَا أُکْرُومَهً فِیَّ نَاقِصَهً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» پس «اتممتها» اتمام. ببین اتمام! آدم فکر می‌کند دعا می‌خواند ولی یک کلاس قشنگی است. انسان سه حالت دارد. یا عیب در وجود او نهادینه شده است. دوایش چیست؟ یا عیب نهادینه نشده، عمیق نیست. سطحی است. خلاف‌هایش سطحی است. یا نه اصلاً خلاف نمی‌کنند. نه سطحی، نه عمیق، منتهی کمالاتش قابل رشد است. می‌گوید: هیچ انسانی نباید دو روزش مثل هم باشد. این فرمول دارد. این مثلاً یک مهندسی در دعا است. یک مهندسی دیگر برای امام سجاد است که روز تولد آقا امام سجاد، یک صلوات بفرستید (صلوات حضار)

4- بیان آفات عبادت در سخن امام سجاد(علیه‌السلام)

آفات خوبی‌ها. خوبِ‌ها هم آفت دارد. مثلاً عبادت آفت دارد. عزت آفت دارد. خدمت آفت دارد. کرامت هم آفت دارد. امام سجاد دعا می‌خواند ولی در دعا یک فرمول هم حل می‌کند. می‌گوید: خدایا «الهی عَبِّدْنِی‏» یعنی خدایا توفیق عبادتم بده. اما آفت دارد. «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب‏» (صحیفه سجادیه/ص92) آفت عبادت عجب است. می‌گوید: مرا می‌بینی؟ ده تا مثل من بودند، مشکل حل می‌شد. 20 تا مثل تو بودند مشکل حل می‌شد. آفت عبادت این است که آدم فکر می‌کند کسی است، عجب او را می‌گیرد. غرور او را می‌گیرد. ولذا می‌گوید: الهی «عَبِّدْنِی‏» توفیق عبادتم بده. ولی «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب‏». عبادت مرا با عجب خراب نکن. آفت عبادت عجب است.

عزت خوب است. امام صادق می‌گوید: «الهی أَعِزَّنِی‏» خدایا عزتم بده. اما عزت هم آفت دارد. «وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْر» مرا مبتلا به تکبر نکن. آفت عزت این است که آدم که عزیز شد، متکبر هم می‌شود. خطر عزت این است که متکبر هست. خدمت خوب است. «الهی أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ» خدایا با دستم خیر برسانم. به این و آن کمک کنم. با دستم به این و آن خیر برسانم. اما آفت دارد. منت، ولذا می‌گوید: «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن»، «مَن» یعنی منت. به مردم کمک بکنم. اما سرشان منت نگذارم. چون آفت خدمت منت است. کرامت هم آفت دارد. «الهی هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاق‏» اخلاق کریمانه به من بده. اما «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر» از افتخار مرا حفظ کن. آدم فکر می‌کند دعا می‌خواند، ولی امام نگاه می‌کند می‌گوید: تحصیلاتت خوب است، اما در خانه متکبری، فاطمه بلند شو پیراهن مرا اتو کن. حسن برو یک نان تازه بگیر! من دانشجو هستم، تو دبیرستانی، خوب حالا ببین. ده تا کتاب خوانده، برادرش را به استثمار می‌کشد. خوب حالا دانشجو هستی «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! اما دیگر چرا…

یا مثلاً بنده روحانی هستم وارد می‌شوم، در مسجد یک بچه را بلند می‌کنند من را می‌نشانند. خوب حالا طلبه شدی دست شما درد نکند. اما چرا این بچه را بلند می‌کنی؟ اگر یک بچه را، من بارها گفتم. اگر یک بچه را در مسجد بلند کنی، آیت الله العظمی هم جای این بچه نماز بخواند، نماز آیت الله العظمی باطل است. هیچ‌کس در مسجد حق ندارد کسی را از جایش بلند کند. هیچ‌کس، هرکس نشست حق خودش است. به چه دلیل او را بلند کردی؟ حالا شغلش پایین است، سوادش کم است، ولی کسی یک جایی نشست حق نداری او را بلند کنی. ببینید اینها همه آفت شناسی، آسیب‌شناسی، می‌توانید به تخته نگاه نکنید، من سؤال می‌کنم جواب بدهید. به تخته نگاه نکنید. نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید. آفت عبادت عجب، به تخته نگاه نکنید. آفت عبادت… آفت عزت، تکبر است. آفت خدمت، منت است. آفت کرامت، فخرفروشی است. «الهی هَبْ لِی» به من هبه کن. «مَعَالِیَ الْأَخْلَاق‏ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر»

5- ایجاد تعادل و توازن در روحیات و خصلت‌ها

حالا تنظیم روح، به تنظیم لاستیک‌های ماشین بالانس می‌گویند؟ بالانس یعنی توازن، من رانندگی بلد نیستم. بالانس یعنی توازن؟ می‌گوید: چطور خودمان را میزان کنیم؟ ما لاستیک‌های ماشین را میزان می‌کنیم. خودت را چطور توازن می‌کنی؟ می‌گوید: توازن این است که هرچه از بیرون  مرا باد کردند بزرگ شدم، از درون کوچک شوم. ببین چه قشنگ گفته است. «الهی لَا تُحْدِثْ» بگذارید بنویسم کلمه بالانس انگلیسی است، فرانسه است، یا فارسی است؟ انگلیسی است. فارسی‌اش چه می‌شود؟ تعادل.

تعادل درونی، ببینید امام چه می‌گوید. امام سجاد می‌گوید: «الهی لَا تُحْدِثْ» یعنی احداث نکن. می‌گویند: مسجد را احداث کردند. یعنی ایجاد کردند. ایجاد نکن «لَا تُحْدِثْ لی» برای من «لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِرا» خدایا اگر برای من عزت ظاهری ایجاد کردی، «إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی‏» مگر اینکه احداث کنی برای من «ذِلَّهً بَاطِنَه عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا» ببین چقدر قشنگ است. «عِزّاً ظَاهِرا»، «ذِلَّهً بَاطِنَه» خدایا هرچه در جامعه عزیزتر می‌شوم در درون خودم را ذلیل‌تر بدانم. یعنی اگر آمپول‌زن هستم بگویم: سلام! دکتر شدم سلام علیکم! رییس بیمارستان شدم «سلَامٌ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ»! وزیر شدم «سلَامٌ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ»! رهبر شدم به من رهبر نگویید، من خدمتگزار شما هستم. یعنی چه؟ یعنی هرچه عزت من بیشتر می‌شود، تواضع من… آیا در جامعه ما اینطور است. در جامعه ما هرکس رییس ‌تر است اتاقش درازتر است. عوض لامپ لوستر است. با کفش روی قالی می‌روند. ما فکر می‌کنیم ریاست به این است که اتاق دراز، لوستر، با کفش روی قالی برویم، همه اینطور هستند. فکر می‌کنند هرچه مسجد منارش درازتر باشد مهمتر است. هرچه گنبدش بزرگ باشد. زیر این گنبد چقدر نماز با حضور قلب می‌خوانی؟ نمازت چیست؟ خدایا عزت ظاهری تعادل پیدا کند. با ذلت باطنی، «بِقَدَرِهَا» یکی دیگر.

«الهی» خدایا، چقدر قشنگ است. «الهی» خدایا، «لَا تَرْفَعْنِی‏» به من رفعت نده. «فِی النَّاسِ دَرَجَه» ناس یعنی مردم. درجه هم یعنی درجه. خدایا در مردم هرچه درجه‌ی مرا رفعت می‌دهی، بالا می‌بری، «إِلَّا حَطَطْتَنِی‏» حطوط یعنی سقوط. «إِلَّا حَطَطْتَنِی‏عِنْدَ نَفْسِی‏» خدایا هرچه در جامعه عزیزتر می‌شوم تواضع من بیشتر شود. «اللَّهُ أَکْبَر»!

سلام و صلوات خدا بر بزرگان اخلاق، آیت الله مشکینی رساله نوشت. آیت الله مشکینی هم وزن مراجع موجود بود، رساله هم نوشت. وقتی رفت چاپ کند، گفت: رساله را کارخانه مقوا بدهید. دیگران رساله نوشتند، دیگر من چرا بنویسم؟ ببینید خیلی مهم است. یک کسی هشتاد سال زحمت بکشد، هفتاد سال زحمت بکشد، عصاره‌ی عمرش را بگوید چون دیگران هستند، لازم نیست. کتاب مرا چاپ نکنید. این خیلی مهم است. خود حضرت امام اجازه نداد رساله‌اش را چاپ کنند.

خدا رحمت کند یکی از علمای تهران آقای سروش، ایشان رفت رساله امام را با پول خودش چاپ کرد. اینها خیلی مقام است. آدم هم هست که اگر یک کلمه از او نقل کنی، می‌گوید: باید اسم مرا ببری چون من این را گفتم.

در مکه یک بزرگواری یک حرفی به من زد خوشم آمد، حرفش هم این بود. گفت که سوره‌ی کوثر کلماتش هیچ جای قرآن نیست. مثلاً «انا اعطینا» هیچ جای قرآن نیست. کلمه «کوثر» هیچ جای قرآن نیست. «فَصَلِّ لِرَبِّک‏» هیچ جای قرآن نیست. «وَ انْحَر» هیچ جای قرآن نیست. «شَان» هیچ جای قرآن نیست. «الْأَبْتر» هم هیچ جای قرآن نیست. می‌گفت این سوره که برای حضرت فاطمه هست، فاطمه یعنی زنی که هیچ جای دیگر پیدا نمی‌شود. یعنی زن استثنایی، چون این سوره برای فاطمه است، و فاطمه زنی استثنایی است، کلمات این سوره هم کلمات استثنایی است. یعنی هیچ جای دیگر قرآن نیست. من این را خوشم آمد در تلویزیون گفتم. آن آقای بزرگوار مرا دید گفت: آقای قرائتی من پای تلویزیون نشسته بودم، دیدم که تو حرف مرا نقل کردی. خوب باید بگویی این را از چه کسی یاد گرفتم. من گفتم برای من نیست. این مقدار حق است، این از من نیست. ولی او قانع نبود. می‌گفت غیر از اینکه می‌گویی، باید اسم مرا هم ببری… آدم هست که اگر یک سطل زباله را وقف کند، می‌نویسد بانی سطل زباله محسن قرائتی است. بر پدر و مادر کسی که ته سیگار بیاندازد لعنت! آدم هست تا اسمش را نگویی همه‌ی روحش می‌خارد. تا نخارانی آرام نمی‌گیرد. اصلاً گاهی ممکن است بیست دقیقه می‌نشیند نگاه می‌کند ببیند اسمش را بردی یا نبردی؟

می‌رود فاتحه بخواند، بابا یک مرحومی مرده بنشین فاتحه بخوان. به جای اینکه یاد مرگ می‌افتد، یاد خودش بیافتد، فردا ممکن است فاتحه تو باشد، نگاه می‌کند چه کسی آمد، کجا نشست، چه کسی بلند شد؟ چند دقیقه نشست؟ بعد می‌آید نقل می‌کند. می‌گوید: فلانی ساعت شش آمد، 06:07 دقیقه رفت. فلانی ساعت شش آمد تا ساعت 06:11 دقیقه نشست. یک محاسباتی می‌کنند که…

خدایا در جامعه بزرگم می‌کنی، «فِی النَّاس‏… عِنْدَ نَفْسِی» دانسجوهای ما باید ادبشان بیشتر از دبیرستانی‌ها باشد نسبت به معلم. دبیرستانی‌ها باید ادبشان بیشتر از راهنمایی‌ها باشد. الآن اینطور است؟ راهنمایی‌ها ادبشان به معلم بیشتر است یا دبیرستانی‌ها؟ دبیرستانی‌ها بیشتر است یا دانشجوها؟ امام سجاد می‌گوید: خدایا هرچه باسوادتر شدم ادب و تواضع مرا بیشتر کن. اگر اینطور است «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! اگر اینطور نیست معلوم می‌شود، خط ما فرهنگ ما فرهنگ اسلامی نیست. امام سجاد دعا می‌خواند. «الهی، الهی، الهی» نگاه کنید آن طرف صفحه بغل تعادل درونی، «الهی لَا تُحْدِثْ»، «الهی لَا تَرْفَعْنِی‏»،«الهی أَعِزَّنِی‏»، «الهی عَبِّدنی» دائم الهی. امام سجاد پوستش دعا است. یک مکتب است. می‌خواهد بگوید مردم جامعه مواظب باشید. خدا نکند اینطور باشد که دانشجو از کنار استاد رد شود و سلام نکند. به او می‌گوییم: آقا مگر ایشان استاد نیست؟ می‌گوید: چرا ایشان استاد هست. ولی این ترم با او درس ندارم. اِ… چون این ترم با او درس ندارد مثلاً تواضع نمی‌کند.  

6- دوری از خودبرتربینی و بزرگی طلبی در رفتار اولیای خدا

یکی از کارهایی که باید صدا و سیما بکند، لغت‌ها را باید برای مردم معنا کند. مثلاً الآن در جامعه‌ی ما اگر کسی یک ماشین شیکی داشته باشد، امام سجاد چون بحث را تولد امام سجاد می‌شنوید از امام سجاد هرچه بگویم بهتر است. امام سجاد یک لباس شیکی پوشید رفت بیرون، یک مقدار که در کوچه رفت، برگشت به خانمش گفت: همین لباس دیروز را بده. گفتند: چرا؟ گفت: «کانی لست بعلی ‌بن الحسین» انگار من دیگر امام سجاد دیروز نیستم. این لباس در روح من اثر گذاشت. گاهی وقت‌ها آدم سوار یک ماشین می‌شود، خانه‌اش هم در این کوچه هست منتهی سر این کوچه دو نفر است، کوچه بعدی پنج نفر ایستاده است. می‌گوید: ببخشید مرا آنجا پیاده کن که ببینند من از این ماشین پیاده شدم. «کانی لست بعلی ‌بن الحسین»

در انتخابات می‌گوید: عکس این رقمی چاپ کنید. طولش، عرضش، رنگی‌اش، عکس‌ها را همینطور مثل آجر کنار هم بچسبانید. در ایام ماه شعبان بحث را گوش می‌دهید، بد نیست این جمله را بگویم، «الهی» یعنی خدایا «بِیَدِکَ» به دست توست. «لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نُقْصَی» (بحارالانوار/ج91/ص96) عزت و ذلت من دست تو است. ما فکر می‌کنیم اگر عکس درازتر باشد حتماً رأی می‌آوریم. اینقدر آدم هستند صبح تا شب یک باندی برایشان فکر می‌کنند، که عکسش چقدر باشد، عرضش، طولش، کجا، چه کنند، بله تبلیغات مهم است. اما عزت و ذلت دست خداست. ممکن است همه کارها را بکنیم، اما خدا ذلیلت کند. یکبار دیگر بخوانم. مناجات شعبانیه است. «اِلَهی» خدایا، از این آسان‌ها است. شما معنا کنید. «َیدِ» یعنی چه؟ «اِلَهی بِیَدِکَ» به دست تو است. «لَا بِیَدِ غَیْرِکَ» نه به دست کسی دیگر. «زِیَادَتِی وَ نَقْصِی» یعنی زیاد شوم یا ناقص شوم کم و زیادی من دست توست، دست عکس نیست. ممکن است بنده یک عکس بگیرم، مقام معظم رهبری این طرف من باشد. رییس جمهور این طرف من باشد. رییس مجلس این طرف من باشد. یعنی من وسط همه‌ی سران کشور باشم، اما خدا اراده کند ذلیل شوم وسط همه اینها ذلیل می‌شوم. ما یک خرده توحیدمان کم است.

یک خاطره‌ای برای قدیم است ولی حالا برای شما بگویم. یک تاجری بود به چند کشور معامله داشت، منشی‌های زیادی داشت ولی گفت یک تعطیلی پیدا شود خودم به کارهایم برسم. یک روز مثل ایام عید که چند تا تعطیلی با هم هست، به هیچ‌کس نگفت. از خانه بیرون آمد، در پاساژ رفت و در اتاق رفت. در را بست، یادش رفت کلید را بردارد. در قفل شد. در اتاق اندرونی رفت که تلفن هم نبود. خودش به آن دفاتر کل برسد. هرچه در را زد، داد زد، دید چند روز تعطیلی است در پاساژ هیچ‌کس نیست. گفت حالا توفیق اجباری است. نشست مطالعه کرد. پرونده‌ها را خواند، اوراق را خواند، اسناد را خواند، فاکتورها را خواند. ظهر شد گرسنه شد، دستشویی نیاز داشت. عصر شد. دارد بال بال می‌زند. خانواده دیدند این تاجر نیامده است. چه کسی او را برد؟ او را ربودند. خفه کردند، در چاه افتاد. به پلیس بگوییم. آقا این هرچه فکر کرد چیزی بخورد، نعره بکشد، آخر هیچ‌کسی هم فکر نمی‌کردند که ایشان هم بلند شود برود، یکی یکی درها را قفل کند در اتاق آخری برود. خلاصه آقا به جایی رسید که زبانش را به کف کفشش مالید. که از خاک‌های کف کفشش بلیسد. دید حالش به هم می‌خورد. کار نداریم لحظات جان کندن نوشت در اتاق پول از گرسنگی مردم. «اِلَهی بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی» خدا نکند بد بیاید آدم با دست خودش، خودش را خراب می‌کند.

حالا بر عکس آن! پرنده‌ای است شبیه کفتر و کلاغ! کلنگ دوسره را دیدید یک سرش پایین است و یک سرش بالا، شاخ‌هایش اینطوری است. یک شاخ زیر چانه‌اش است. یک شاخ هم روی سرش. در هوا می‌پرد گرسنه‌اش می‌شود. نهنگ هم در دریا ماهی خورده جرم ماهی‌ها لای دندانش رفته است. نهنگ می‌خواهد مسواک کند. خلال می‌خواهد. نهنگ از عمق اقیانوس بالا می‌آید دهانش را اینطوری باز می‌کند. آن پرنده می‌آید در دهان این می‌نشیند جرم‌های لای دندان نهنگ را می‌خورد. نهنگ که می‌خواهد این را ببلعد، شاخک‌ها در دهانش فرو می‌رود، مجبور است دهانش را نگه دارد. غذا می‌خورد سیر می‌شود، پرنده سیر می‌شود می‌رود، دندان‌های او هم مسواک می‌شود. یعنی چه؟ یعنی خداوند رزق پرنده آسمان را لای دندان نهنگ دریا گذاشته است.

7- عزت و ذلت، به دست خداست

«اِلَهی بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی» (بحارالانوار/ج91/ص96) ما فکر می‌کنیم اگر این دختر را بگیریم، با این پسر ازدواج کنیم. به ما چه؟ به ما چه؟ جوان آمده می‌گوید: آقای قرائتی دعا کن کنکور قبول شوم. می‌گویم: آقا خدا «إِنْ شاءَ اللَّه‏» خیر برایت مقدر کند. می‌گوید: حاج آقا آنچه را من می‌گویم بگو. گفتم: من حرفی ندارم نوکر تو باشم ولی اینطور با خدا حرف نزن. خدایا هرچه من می‌گویم گوش بده. همین که من می‌گویم. این دختر، این پسر، این خانه، تکلیف تعیین نکنید برای خدا. خدا بلد است خدایی کند. ما بلد نیستیم بندگی کنیم. ما بندگی خودمان را فراموش می‌کنیم، خدایی را یاد خدا می‌دهیم. می‌گوییم: ببین حواست را جمع کن ببین چه می‌گویم. اگر می‌خواهی خدای خوبی باشی چنین کن. بندگی خودمان را رها می‌کنیم، به خدا خدایی یاد می‌دهیم.  

یک دعای مکارم‌الاخلاق را بنده هشتاد جلسه تفسیرش را گفتم تازه آقایان می‌دانند من نه فقیه هستم، نه فیلسوف هستم، یک طلبه عادی هستم. پر از نکته است. دعا لازم نیست مستجاب شود. دعا فکر شماست. مثلاً در دعای ماه رجب می‌گوییم: «و ارزقنی جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِره» تمام خیر دنیا را به من بده. آخر تو ظرفیت داری؟ می‌گوید: بگو تا خودت ظرفیت خودت را باز کنی. انسان مثل بادکنک است. فوتش کنی با فوت خودش را می‌تواند بزرگ کند. برای سلامتی خودت صدقه نمی‌دهی؟ بگو: خدایا من صدقه می‌دهم برای دفع بلا از همه‌ی انس و جن و ملک، صحرا و دریا و هوا و مرده و زنده و بیمار، دفع بلا از همه. شما همین پولی که می‌اندازی در صندوق کمیته امداد، یکوقت می‌گویی: نیتت این است، دفع بلا از من، یکوقت می‌گویی: دفع بلا از ما. شما نیت کن ما، می‌شود «جمیع خیر الدنیا و الْآخِره» هرکس کار خیر می‌کند دعایش کن. سجده می‌کنی، نگو: «الْحَمْدُ لِلَّه‏» بچه‌ام شفا پیدا کرد. بگو: «الْحَمْدُ لِلَّه‏» بیمارها شفا پیدا کردند. یعنی هرچه خودت را باز کند، دریافتت بیشتر است. مثل تور است. تور را هرچه بیشتر باز کنی، ماهی‌گیری تو بیشتر است. این تور روحمان را باز کنیم. «جمیع خیر الدنیا»

8- روحیه‌ی جمع‌گرایی در دعاها و مناجات‌ها

در نماز حق نداری بگویی «ایاک اعبد و ایاک استعین» یک نفری هم نماز می‌خوانی باید بگویی: «نعبد و نستعین» یعنی من ولو یک نفر هستم ولی می‌خواهم همه را نگاه کنم. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) در نماز حق نداری «اهدنی» بگویی. باید بگویی: «اهدنا»، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم‏» (فاتحه/6) همه ما را هدایت کن. در نماز حق نداری بگویی: «السلام عَلَیَّ» باید بگویی: «السلام علینا» یکی از برکات دعا این است که جزئی را کلی می‌کند. فرد را جمع می‌کند. چشم‌انداز را اضافه می‌کند. ولو تو دیگر مکه نمی‌روی. اصلاً سازمان حج نمی‌گذارند و سعودی هم ویزا نمی‌دهد. اما فکر تو باید فکری باشد که هر سال مکه بروی. دعا خودش اثر سازندگی دارد.

یک نفر چاه می‌کند گفتند: بابا نکن. اینجا به آب نمی‌رسد. گفت: به آب برسد یا به آب نرسد، برای من نان که دارد. من متری از صاحبخانه پول می‌گیرم. حالا چاه به آب برسد یا نرسد. اگر برای صاحبش آب ندارد برای من نان دارد. دعا مستجاب نمی‌شود اما تو را بزرگ کرد. در ماه رمضان «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان» «کُلِّ کُلِّ کُلِّ»، نگو خدایا یک همسر خوب برای دخترم، یک همسر خوب برای پسرم، چرا پسرم؟ بگو:پسرها! چرا دخترم؟ بگو: دخترها! دعا شما را از فرد به جمع وصل می‌کند. روح شما را بزرگ می‌کند. در دعاها میلیون‌ها نکته هست یکی این است.

خدایا به ما توفیق شناخت خودت و پیغمبرت و کتابت و اهل بیت پیغمبر، شناخت حق، معرفت، بعد از معرفت مودت، بعد از مودت اطاعت، معرفت، مودت، اطاعت. اینها مرحله به مرحله. اول آدم باید بشناسد، وقتی شناخت عاشق می‌شود، وقتی عاشق شد پیروی می‌کند. خدایا بالاترین درجه معرفت، مودت، اطاعت را در ما به وجود بیاور. من همین دعا را که بحثم بود تمام می‌کنم. خدایا هرچه در جامعه ما را عزیزتر می‌کنی در باطن خودمان برای خودمان غرور پیدا نکنیم و نزد خودمان ذلیل باشیم. خدایا هرچه در جامعه به ما عزت می‌دهی به همان مقدار جلوی باد شدن ما، غرور و تکبر و منت ما را بگیر. کارهای ما را ناب قرار بده. بی‌آفت قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 67 سوره‌ی زخرف چه امری را بیان می‌کند؟
1) دشمنی دوستان در دوزخ
2) دوستی دشمنان در بهشت
3) دشمنی دوزخیان و بهشتیان
2- در دعای ماه رجب، بر چه امری تأکید شده است؟
1) امید به رحمت الهی
2) خوف از عذاب الهی
3) هر دو مورد
3- از نظر امام سجاد(علیه‌السلام) آفت عبادت چیست؟
1) فخرفروشی
2) عجب و غرور
3) منت گذاردن
4- امام سجاد در برابر عزت بیرونی، از خداوند چه می‌خواهد؟
1) ذلت درونی
2) انحطاط نفس درونی
3) نفس لوامه
5- اهل بیت(علیهم‌السلام) در دعاهای خود از خداوند چه می‌خواستند؟
1) رفع گرفتاری‌های خود
2) رفع گرفتاری از مؤمنان
3) رفع گرفتاری از عموم مردم

Comments (0)
Add Comment