دعا، شرایط استجابت دعا – 2

موضوع‌: دعا، شرایط استجابت دعا)2)
تاریخ پخش: 70/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى»

در ایام و لیالى متبرکه در خدمت جمعى از کارگران و محصلین عزیز، بحث ما بحث دعا و شرایط استجابت دعا است. یک سرى دعاها مستجاب مى‌شودو یک سرى دعاها مستجاب نمى‌شود. اصل دعا اهمیتش بر کسى پوشیده نیست. که دعا بهترین عبادت است. روایتى داریم اگر همه عبادتها نصف باشد نصف آن دعا است راجع به اهمیت دعا خیلى بحث نداریم.
1- شرایط استجابت دعا
1- اخلاص در دعا، چون قرآن مى‌گوید: «اُدْعُونی‌» (غافر/60) یعنى از خودم بخواهید. ما جدى از خدا نمى‌خواهیم. به خدا مى‌گوییم درستش کن به ده نفر دیگر هم مى‌گوییم درستش کن. شرطش این است که آدم دل بکند، و قدرتى را غیر از قدرت خدا نافذ نداند.
2- اصرار در دعا:
سفارش کرده‌اند که دعا را اصرار کنید. امام مى‌فرماید پشت سر هم دعا بکن (من دق باب و جد و جد) جد یعنى جدیت بکند. مگر خورشید با یک بار تابیدن خرما را مى‌پزد. وقتى زیاد دعا کردى خودت بر اثر دعا رشد مى‌کنى که ظرفت بزرگ مى‌شود و حالا وقت این است که کمکت بکند.
مسأله دیگر در دعا مسأله حرام خوارى و لقمه حلال است. روایت داریم: هر کس مى‌خواهد دعایش مستجاب شود، لقمه‌اش حلال باشد. هواپیما با هر بنزینى پرواز نمى‌کند.
4- شرط دیگر اینکه: انسان کار هم بکند، کسى که دعا مى‌کند ولى تلاش نمى‌کند مثل کسى است که تیر اندازى مى‌کند اما فشنگ ندارد. رزمندگان عزیز ما در قرآن مى‌گوید، رفتند جبهه، وسط این که داشتند جنگ مى‌کردند مى‌گفتند »رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً« (اعراف/126) خدایا به ما مقاومت بده. یعنى باید خودت را بیندازى در دل دشمن، شمشیر بزنى، جگر و جرأت داشته باشى، دعا هم بکنى.
قرآن مى‌گوید: «إِذْ أَوَى الْفِتْیَهُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً« (کهف/10).
در یک منطقه بت‌پرست چند تا جوانمرد بودند. این‌ها گفتند ما در این جا آب مى‌شویم، هدر مى‌رویم، بیائید از این منطقه شرک هجرت کنیم. رفتند در بیابان و در غار گفتند خدایا حالا کمکمان کن.
بالاخره وقتى دیدى محیط کافر است باید از محیط خارج شوى.
از جمله جاهایى که دعا مستجاب مى‌شود، مبارزه با فساد است. روایت داریم اگر فسادى دیدى و خم به ابرو نیاوردى، دعایت مستجاب نمى‌شود.
شرط پنجم: انجام تکلیف، آیا اگر نسیه بردى و خوردى باز هم به تو نسیه مى‌دهند؟
خدا هر چه به ما داد خراب کردیم. چشم دادى با همین چشم گناه کردم. زبان دادى با همین زبان گناه کردم. با دست و با پا، با گوش، گناه کردم. یک عنصرى مملو از گناه هستم. خوب چى یک مشترى که پشت سر هم نسیه مى‌برد. اصلاً دیگر خجالت مى‌کشد بگوید آقا ما 28 مرتبه مال شما را دزدیده‌ایم. حالا بردى 229 مرتبه یک بار دیگر نسیه بده. نمى‌شود.
منتها خدا از بس ارحم الراحمین است به روى خودش نمى‌آورد. خدا خودش گناهان ما را مى‌پوشاند من گناه مى‌کنم تو پوشش مى‌گذارى. هر چه گناه کردم آبرویم را در جامعه نریختى. شما وفا کنید من هم وفا مى‌کنم.
خانمى عاشق یوسف شد. خودش را آرایش کرد. درهاى کاخ را هم بست. به یوسف گفت که من به شما علاقه دارم، بیا با هم باشیم. قرآن مى‌گوید: یوسف شروع کرد به فرار کردن به طرف در، خانم لباس یوسف را از پشت کشید و لباس یوسف پاره شد تا در باز شد، شوهر پیدا شد. فورى این زن بى لباس به شوهر گفت که یوسف به من قصد بد داشته و بالاخره کسی گفت ببینید کجاى پیراهن پاره شده، اگر پشت پیراهن پاره شد معلوم است که یوسف در حال فرار کردن بوده است. این آیه براى جرم‌شناسى است.
یک سرهنگى بود در اداره آگاهى. راجع به جرم‌شناسى این بحث گفته شد.
مى‌خواهم بگویم، یوسف فرار کرد و گفت »وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ« (یوسف/33) یعنى باید فرار کرد و گفت: کجا؟ فرار کن و یا الله بگو. یعنى باید جنبید و دعا کرد.
6- قلب پاک:
لیوانى پر از سوسک و مورچه بیاورند داخل آن شیر نمى‌ریزى.
پیغمبر فرمود: اگر دل آماده نباشد دعا مستجاب نمى‌شود. آمد پهلوى امام گفت: آقا این دعا که مى‌گویند »اُدْعُونی‌ أَسْتَجِبْ لَکُمْ« (غافر/60) ما که دعا مى‌کنیم مستجاب نمى‌شود. در آن جا حدیث داریم که اگر مى‌خواهى دعا بکنى این طور باید دعا کنى: اول تسبیح و ثناى خدا، شکر خدا و بعد تقاضا از خدا.
2- موانع استجابت دعا
حالا موانع استجابت دعا، یا دلایل عدم استجابت: اول اینکه بدانیم خدا حکیم است اگر خدا را حکیم بدانیم. دیدیم مستجاب نمى‌شود بگوییم لابد، لابد، اگر بدانیم این پدر و مادر ایشان را دوست دارد. یک وقت هم یک غذایى را به آن نمى‌دهد پیداست که یک حکمتى دارد. چقدر تا حالا دعا شده و مستجاب نشده و بعد آن فرد گفته که خدا را شکر که مستجاب نشد. جوانهایى بوده‌اند که مى‌خواسته‌اند دخترى بگیرند، خیلى هم دست و پا کرده‌اند نشده و بعد آن دختر نصیب کس دیگرى شده و بعد معلوم شده که چه خوب شد که این دختر قسمت ایشان شد. یا چه خوب شد که این خانه را نخریدیم. به خیابان خورده یک مقدارى باید راضى باشیم، یعنى وظیفه ما این است که از خدا بخواهیم. اگر خدا داد یا نداد راضى باشیم. گاهى وقتها آدم نمى‌داند وظیفه‌اش چیست؟
رفته بودم خانه یکى از دوستان طلبه، گفت آقاى قرائتى، مى‌دانى تو و من با هم چه فرقى داریم؟ من مثل یک لامپ هستم و تو مثل خورشید. گفت: من توى این مسجد براى صد نفر حرف مى‌زنم اما تو در تلویزیون براى یک کشور. گفتم خوب این یک کانال است روز قیامت ممکن است اگر شما و من خراب در بیاییم. خدا به تو مى‌گوید صد تا دل در اختیارت گذاشتم به من مى‌گوید، چند ملیون دل در اختیارت گذاشتم، ولى تو یک دل داشتى و در اختیار من نگذاشتى. بعد یک وقت مى‌بینى من روز قیامت آرزو مى‌کردم کاش من پیش نماز یک کوره دهاتى بودم که چند تا مشترى بیشتر نداشتم. هیچ کس در هیچ شرایطى به خودش مطمئن نباشد.
یکى از علما و مراجع قم آیت الله بهجت است. یک پیرزن قمى خمس آورد پهلوى آقا، وقتى مى‌خواست برود از پشت پشت رفت بیرون. وقتى پشت پشت رفت بیرون آقا گفت: خانم نیفتى، درست برو. پیرزن گفت: مى‌خواهم قیافه‌ات را نشان کنم روز قیامت تو را تحویل خدا بدهم، بگویم خدایا من پیرزن جان کندم خمس و سهم امام دادم به آقا تا از دین من حفاظت کند. اگر کم گذاشته یقه‌اش را بگیر.
آقاى بهجت پولها را گذاشت زمین و زد زیر گریه گفت: عجب! معلوم مى‌شود هر کس به من خمس مى‌دهد روز قیامت یقه من را مى‌خواهد بگیرد.
قرآن مى‌گوید: قارون آمد برود. با دنگ و فنگ »فَخَرَجَ عَلى‌ قَوْمِهِ فی‌ زینَتِهِ« (قصص/79) همه افراد محروم، آه مى‌کشیدند. »یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ« قارون اى کاش آن مقدارى که قارون داشت ما هم داشتیم »إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ« چه کیفى مى‌کند، بعد وقتى قارون به گل فرو رفت افرادى که دیروز مى‌گفتند خوشا به حالش، مى‌گفتند: خوب شد که ماپول نداشتیم.
آدم نمى‌داند وظیفه‌اش چیست. با همین مقدارى که داریم انجام وظیفه بکنیم. انجام وظیفه مشکل است. از امیرالمؤمنین پرسیدند چرا دعاى ما مستجاب نمى‌شود. «إِنَّ قُلُوبَکُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ» (مستدرک الوسائل/ج5/ص268) شما کارتان پنج تا گیر دارد. «أَوَّلُهَا أَنَّکُمْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ» خدا را شناختید. ولى حقش را انجام ندادید. «آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ» رسول خدا را شناختید به حرفش گوش ندادید. «قَرَأْتُمْ کِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَیْکُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ» قرآن خواندید عمل نکردید «[أَنَّکُمْ‌] قُلْتُمْ إِنَّکُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ» گفتید از روز قیامت و جهنم مى‌ترسید اما عمل نکردید، ترستان کجاست؟ به شتر گفتند کجا بودى؟ گفت حمام بودم. گفتند چرا پهن به پایت چسبیده؟ یک علامتى باید داشته باشد حمام رفتنت. شیعه على باید یک علامتى داشته باشد.
همه مردم رفته‌اند در مسجد تو رفته‌اى در خانقاه. هر کارى که رنگ خدا دارد قبول است. براى امام کاظم(ع) یک گونى پول آوردند. سهم امام و خمس و زکات. یک پیرزنى هم به نام شتیته دو سه تا فلس داده بود فرمود: همان دو تا فلس را بده. امام گفت: من گونى پول را نمى‌خواهم، من همان دو سه تا فلس را مى‌خواهم. بعد هم گفت: به شتیته بگو 19 روز دیگر بیشتر زنده نیستى، سلام من را به این پیرزن برسان و این کفن راهم به او بده و بگو اگر مردى خودم مى‌آیم و به تو نماز مى‌گذارم.
یک شب بنشینم ببینم چند تا کار کرده‌ایم که خالص بوده است. ببینید سلامهایتان چقدر خالص بوده. یک وقت مى‌بینى ما در دیگ تحمل یک ذره اخلاص نیست.
مثل خانه‌هاى عیال بار یک سیر گوشت مى‌خرند با یک دیگ آب. خداوند در قرآن یک آیه دارد که مى‌گوید، سه تا نان به فقیر دادند. «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (انعام/9) کار خالص، آن قدر کار خالص کم است که دو تا قرص نان که امیرالمؤمنین مى‌دهد یک سوره »هل اتى« آمد.
از این پیداست که کار خالص نیست. براى کسى کف مى‌زنند که یک شهامتى از خودش نشان بدهد.
از امیرالمؤمنین پرسیدند: چرا دعاى ما مستجاب نمى‌شود؟ فرمود: خدا را شناختید، اداى حق نکردید. با هر کس مى‌خواستى وقتى حرف بزنى با لباس منظم رفتى. چرا سر نماز لباس خوب نمى‌پوشى؟ چرا وقتى مى‌روى خانه دوستانت عطر مى‌زنى، اما وقتى سر نماز مى‌روى عطر نمى‌زنى، ما براى خدا حساب باز نمى‌کنیم.
امام حسن(ع) وقت نماز بهترین لباسش را مى‌پوشید. قرآن بیشتر مى‌خوانى یا روزنامه؟ چقدر پول صرف نماز مى‌شود؟ در اداره‌هاى ما چقدر بها براى نماز داده مى‌شود؟ ظهر که مى‌شود در نماز چه احساسى دارد؟ بهاى نماز و قرآن کم است. در جامعه ما قرآن را روى کیف عروس مى‌گذاریم، با آن استخاره مى‌کنیم. خانه نو مى‌بریم. هدیه مى‌دهیم. تا حالا شده که یک نفر بیاید یگوید من صد هزار تومان مى‌دهم که صد تا نوجوان روخوانى قرآن را یاد بگیرند؟
به هر حال، حیف که وقتى پاى حساب مى‌نشینم خجالت مى‌کشیم. از آیه آیه قرآن معذرت مى‌خواهیم از امیرالمؤمنین، از مسجد محله، معذرت مى‌خواهیم. روز قیامت مسجد محله شکایت مى‌کند.
آدم از دیوار و از فرش مسجد خجالت مى‌کشد.
بیائیم با خدا رفیق شویم، و خدا ارحم الراحمین است و سر کار همه ما با خداست.
خدایا به آبروى امیرالمؤمنین هر چه عمر ما را زیاد مى‌کنى، ایمان و معرفت و عشق و ایثار و عمل ما را نسبت به خودت و اولیاء خودت بیشتر بفرما.
ما را از بهترین شیعیان امیرالمؤمنین قرار بده.
ما را از غفلت نجات و اهل ذکر و توجه و معرفت قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment