موضوع: داستانهای قرآن، داستان حضرت نوح(ع) -1
تاریخ پخش: 72/11/26
بسم الله الرّحمن الرّحیم
داستان انبیاء کتابهای زیادی دربارهاش گفته شده اما من هیچکدام از این کتابها را مطالعه نکردم خودم قرآن مطالعه کردم از متن قرآن آن داستانی که قرآن گفته برایتان میگویم که در جلسه بعد از حضرت آدم حضرت نوح را میخواهیم بگوییم چون نسل ما بعد از حضرت آدم از حضرت نوح است چون بعد از آن که کفار همه غرق شدند دو مرتبه نسل ما از نوح و مومنین و طرفداران نوح است یعنی ما پدر دوممان نوح است.
1- محدودیت مأموریت انبیاء اول وطن خودشان است
قصه حضرت نوح در چند جای قرآن آمده و یک سورهای داریم در قرآن بنام نوح. اواخر قرآن است. ما فعلاً از سوره هود برای شما استفاده کردیم. آیه بیست و پنج سوره هود سیما و قصه حضرت نوح را باهم بشنویم.
»لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ« (اعراف/59) ما نوح را بسوی قومش فرستادیم نوح به مردم گفت من به شما هشدار میدهم من هشدار دهندهی آشکاری هستم مسأله بعثت انبیاء یک جهته نیست یک جریان یعنی در طول تاریخ خداوند برای بشر پیغمبر فرستاده بشر بدون راهنمایی نمیتواند زندگی کند و محدوده مأموریت انبیاء اول حوزه وطن خودشان است.
انسان وقتی پزشک شد اول باید مریضیهای شهر خودش را معالجه کند این بی انصافی است که انسان از آب وطن بخورد وقتی تخصص پیدا کرد برود و در جای دیگر این کم لطفی است.
قرآن میگوید وقتی شما در حوزههای علمیه ملا شدید برگردید به وطن خودتان٬ من آمدم با صراحت به شما بگویم راهی که میروید غلط است بت پرستی غلط است.
2- سر لوحه دعوت انبیاء توحید و مبارزه با طاغوت و شرک است
دستوارتی داد: سر لوحه مکتب تمام انبیا توحید بوده و مبارزه همه انبیا با طاغوت و شرک بوده این مبارزه با امپریالیستی که میگویند این سرلوحه انبیا است.
امیرالمومنین به بچه هایش فرموده: یار مظلوم باشید و دشمن ظالم. ظالم کوبی و بت کوبی سرلوح انبیا است، جز خدا را بنده نباشید این »اخاف علیکم« من دلم به حال شما میسوزد از عذاب قیامت برای شما میترسم.
3- کفار و اشراف نوح و مردم را تضعیف کردند
حضرت نوح با بیان صریح آمد و به مردم هشدار داد و فرمود شما از بت دست بکشید ببینید جواب نوح را چه گفتند: »فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ« (اعراف/27) کفار هم رهبر را تضعیف کردند، هم مکتب را تضعیف کردند هم امت را به رهبر گفتند که تو هم یک آدمی هستی مثل ما تضعیف رهبر کردند »بَشَرٌ مِثْلُنا« بشری هستی مثل ما. مردم را تضعیف کردند. گفتند: اینهایی که به شما ایمان آوردند یک مشت ارازل و اوباش هستند و تو هم یک آدم معمولی هستی. اینهایی که دور تو جمع شدند آدمهای خلی هستند و تو آدمهای وزنه دار را نمیتواند جمع کند. پس دینت آبکی است خودت آدم معمولی هستی و آنهایی که دور بر تو هستند ارازل اوباشند. همیشه دور انبیا پا برهنهها بودند و مخالفینش از پولداران بودند آدمهای مستکبر مخالف انبیاء بودند و آدمهای مستضف طرفدار انبیاء بودند.
اشراف میگفتند تو فضیلتی بر ما نداری و اصلاً تو دروغ میگویی به هر حال حضرت نوح آمد من دلم به حال شما میسوزد و سنگ پرستی و چوب پرستی غلط است بیایید خداپرست بشوید و درگیری بین مستکبران و حضرت نوح پیش آمد.
اینها بیانش این است کهای پیغمبر دلت آرام باشدای پیغمبر اگر کفار و بت پرستان مکه گردن کلفتی میکنند بنشین برایت قصه بگویم تا آرام بشوی تمام انبیاء یک همچین مشکلی را داشتند و گردن کلفتها در مقابل انبیاء مقاومت میکردند و تضعیف میکردند مردم را به هر حال دیگران هم داشتند پس مشکلی نداشته باش.
4- جواب حضرت نوح به مردم با محبت بود
حضرت نوح میگوید: »قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ« (هود/28) ای قوم من! من معجزه دارم منطق روشن دارم اینطور نیست که اینهایی که دور من هستند آدمهای بی سرو پا و بی دلیل من دلیل روشن دارم اینها فکر کردن دور من جمع شدند. پوست و گوشت من مثل شماست ولی رحمت خدا شامل من شده نگو تو را دید من هم را دید درسته هر دو تا را دید ولی یکی نه موج است ولی یکی دو موج است.
یک کسی میگفت من صد هزار تا شعر حفظ هستم آن یکی میگفت من صد هزار تا قل هو الله حفظ هستم ما از نظر پوست و گوشت یکی هستیم و من رحمت الهی شامل حالم شده جبرئیل با من تماس میگیرد الهام به من میشود وحی به من میرسد این یک کوه آن هم یک کوه منتهی یک کوه خاک دارد و یک کوه طلا دارد.
یکی از ماها وحی میتواند بگیرد و یکی دیگر نمیتواند من بیّنه دارم معجزه دارم دلیل دارم وحی دارم٬ منتهی شما نمیبینید حالا چون نمیبینید نباید حاشا کنید من که شما را مجبور نمیکنم شما آزادید اسلام دین آزادی هر کس میخواهد ایمان بیاورد و هر کس نمیخواهد نیاورد من فقط منطق را میگویم کسی خواست ایمان بیاورد شما خیال میکنید من شما را اجبار میکنم به هر حال حضرت نوح جواب مردم را داد.
بیانات حضرت نوح فقط(یا قوم) با محبت ای قوم منای دوست منای برادر من یعنی یک کسی را خواستید مؤعظه کنید از اهرم محبت استفاده کنید با کافر هم که حرف میزنید نیش دار نزنید باز حضرت نوح به کفار میگوید یا قومی فامیلها.
5- رمز موفقیت قاطعیت و بیان روشن و توقع نداشتن است
»یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذی فَطَرَنی أَ فَلا تَعْقِلُونَ«(هود/51) ای مردم من پول از شما نمیخواهم هر کس خواسته باشد موفق شود رمز توفیق سه چیز است یک قاطعیت »إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ« (شعرا/107) من رسول خدا هستم بیان روشن باشد خودش هم آدم قاطع باشد توقع هم نداشته باشد
دو تا چاک داریم یک چاک توی صورت است یک چاک هم جیب است اگر جیب را دوختی یعنی گفتی من پول از کسی نمی گیرم چاک زبان باز میشود و آدم به راحتی حرف میزند اما اگر جیبت را باز کردی از مردم پول بگیری باید خیلی حرفها را نگویی یا کوک به لب یا کوک به جیب.
حضرت نوح فرمود: من کوک به جیبم میزنم هیچی از شما نمیخواهم وقتی پول از شما نمیخواهم چه فرقی میکند پولدار و فقیر که پولدارها درآمدند و گفتند: ای نوح این گداها را بریز دور ما میآییم دورت ایشان فرمود: من که پول از کسی نمیگیرم برای من گدا و فقیر فرقی نمیکند من نسبت به دنیا بی اعتنایم. من مزدم را از خدا میگیرم.
البته این که میگویند پول از خدا یک وقت نکنه که بگویند آقای قرائتی گفت مبلغ گفت باید از خدا کمک بگیرد مبلغ نباید پول بگیرد اما نه اینکه مردم هم نباید پول بدهند.
انبیاء خودشان شغل داشتند همه انبیاء چوپان بودند حضرت نوح نجار بوده بعضی پیغمبرها خیاط بودند منتهی یکی از کارهایی که زشت است توی فرهنگ ما این که میگویند آخوند اگر شغل داشته باشد بد است اصلاً مثل اینکه گفتند آخوند شغلی نداشته باشد خیال میکنند اگر یک کسی مبلغ شد داد و ستد برایش حرام است.
حضرت نوح فرمود من از شما پول نمیخواهم اجرم با خداست ولی این را هم به شما بگویم: »وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا« (هود/29) من افراد مومن را طرد نمیکنم چون اینها گفتند فقرا را دور بریز.
امام رضا(ع): «مَنْ لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِیِّ» (وسائل الشیعه/ ج12/ ص64) اگر کسی به غنی سلام گرم بکند وبه فقیر سلام نکند «لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ» خدا را ملاقات میکند در حالی که خدا غضبناک است.
«مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ» (بحارالانوار/ ج70/ ص170) اگر کسی به پولدار به خاطر پولش احترام بگذارد بخشی از دینش نابود میشود.
پول و غیر پول نباید برای ما فرق بکند.
6- ملاک برتری افراد در قرآن
»إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ« (حجرات/13) ملاک برتری در قرآن نه چیز است شاید هم بیشتر باشد:
یک: علم عالم برتری دارد.
دو: تقوی، عند اکرمکم عند الله.
سه: »فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ« (نساء/95).
چهار: هجرت، »وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ« (انفال/72) آن کسی که ایمان دارد ولی جُم نمیخورد از وطنش ارزش ندارد.
پنج: سابقه، »وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ« (واقعه/10-11) آن کسی که سابقهاش بیشتر است بهتر است، کسی که در راه خدا شکنجه شوند،آنها که اذیت شدند.
امانت قدرت بدنی این هاامتیازات الهی است و گرنه اسکناس وزن و شکل فامیل عنوان پرستیژ٬ ما شش تا از امامانمان مادرشان کنیز بودند. فامیل مهم نیست.
7- نباید میان فقیر و غنی فرق گذاشت
خلاصه اینها به نوح گفتند گدا را بریز دور و نوح(ع) گفت من این کار را نمیکنم شما خیلی آدمهای نفهمی هستید که ارزش را توی پول میدانید خیال میکنید که وقتی ما آمدیم آنها را باید طرد کنید امیدوارم مسجدهای ما در ماه رمضان با بانک فرق کند. در بانک هر کس پول بیشتر دارد چای پر رنگ میخورد پهلوی رئیس بانک وای به مسجدی که هئیت امنا وقتی دیدند یک پولدار آمد تحویلش بگیرند بفرمایید بالا چه خبر خانه خدا فقیر و غنی یکی است نباید مسجد ما مثل بانک هر کس سپرده دارد پوزش هم بیشتر باشد.
گاهی وقتها یک کسی یک جایی نشتسه… من بالای منبر بودم توی یک شلوغ هم بود یک مرتبه یکی از مسئولین آمد رئیس آن منطقه آمد گفت بچهها بلند شوید دیدم جلوی منبر یک عده را بلند کردند گفتم چه خبره؟ بعد گفتم بچهها که بلند شدند بیایند سر جایشان بنشینید اصلاً هر کسی هر کجای مسجد نشست احدی حق ندارد بلندش کند.
»وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللَّهِ« (هود/30) حضرت نوح گفت: ای مردمی که میگویید گدا را بریز دور در عوض ما ایمان بیاوریم نمیخواهم میخواهید ایمان بیاورید نمیخواهید ایمان نیاورید اگر من فقرا را به خاطرفقرشان کنار بزنم خدا به من غضب میکند کسی من را میتواند نجات دهد.
اینقدر نمیفهمید از این آیه معلوم میشود که کسی فقرا را طرد کند دچار قهر خدا قرار میگیرد.
بعد فرمود: »قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ« (انعام/50) نوح به مردم گفت من نمیگویم خزینه خدا در دست من است آخر بعضیها میگویند حال که مسلمان شدیم نباید دیگر حادثه بشود نخیر حالا که مسلمان شدی ممکن است زلزله هم بیاید قحطی هم بشود گرانی هم داغ بچه ببینیم معنای ایمان به خدا این نیست که زندگی زندگی ویژه میشود اگر مردم بدانند که هر کس ایمان به خدا آورد و نماز شب خواند فردا پولدار میشود خوب همه مردم نماز شب میخوانند.
زندگی آدم کافر و مسلمان یکی است این طور نیست که اگر به من ایمان آوردید وضعتان خوب بشود شماها ایمان هم داشته باشید اما مشکلات مادی شماها را دربر بگیرد مشکلات مادی یک سنتی دارد یک قاعدهای دارد. من نمیگویم خزائن خدا پهلوی من است.
»وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ« نمیگویم علم غیب دارم من از خودم هیچی نمیدانم اگر یک وقت علمی دارم الهام الهی است من علم غیب ندارم من اموال مادی پهلویم نیست.
»وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ« من نمیگویم فرشته هستم من نمیگویم این فقرائی که شما تحقیر میکنی خدا چیزی به اینها نمیدهد ممکنه همین فقرای گمنامی که شما میگویید از دور خودت کنار کن فردا به یک جایی برسند.
»اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فی أَنْفُسِهِمْ« (هود/31) خداوند آگاهتر است که کسی لیاقت دارد. ممکن است یک شخصی از خمین پیدا بشود بچه شهید یتیم هست از منطقه کوچک و گمنام و بیاید و رژیم دو هزار و پانصد ساله را واژگون کند »لا أَقُولُ لِلَّذینَ تَزْدَری أَعْیُنُکُمْ« (هود/31) آنهایی که پهلوی چشم شما خارند نمیگویم خدا خیر به اینها نمیدهد شاید همانها که پهلوی شما خارند خدا یک چیزهایی به آنها بدهد.
خدا میداند در دلها چه میگذرد و چه کسانی لیاقت دارند به هر حال حضرت نوح محکم در مقابل توقع ایستاد اینها میگفتند آدمهای گمنام و پابرهنه را بریز دور
ایشان گفت دور نمیریزم شاید توی این افراد آدمهای آبرومندی باشند از خدا میترسم که اینها را طرد کنم قهر خدا من را بگیرد و کمال با گناهی و شهوت نیست.
در مقابل توقعات مردم حضرت نوح مقاومت کرد از این٬ اینرا میفهمیم که در جامعه ما باید اصل منطق باشد و استدلال با شهرت و هارت و هورت و پول گویش ما تغییر نکند بسیاری از افراد در محلههای گمنام به نتیجه میرسند و در محلههای که خیلی پولدارند به نتیجه نمیرسند.
نوح میخواست اینها را آدم کند و اینها میخواستند نوح را از موضع خودش دور کنند ولی نوح(ع) از موضوع خودش بیرون نیامد.
خدایا به صبر انبیاء ایمانی به ما بده که دید ما دید مادی نباشد.
خدایا ما را طرفدار پا برهنهها و گرسنهها بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»