خیانت فرهنگی، بدترین خیانت در قرآن

1- مقایسه خیانت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
2- بدعاقبتی خیانت کاران در دنیا
3- احسان به دیگران، احسان برخود
4- نعمت‌های الهی، امانت خدا در نزد انسان
5- حفظ امانت، حتی برای غیر مسلمانان
6- هوشیاری در برابر احتمال خیانت دشمن
7- سوء استفاده از نام آزادی، برای انحراف نسل جوان

موضوع: خیانت فرهنگی، بدترین خیانت در قرآن
تاریخ پخش: 18/03/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

موضوع ما در این جلسه بحث خیانت است. خیانت فرد به فرد، خیانت کشور به کشور، خیانت فرد به کشور، خیانت کشور به فرد، خیانت فردی، فرهنگی، اقتصادی، ناموسی، انواع خیانت، هم آیه قرآن زیاد داریم، هم روایت زیاد داریم. موضوعی که نیاز بعضی هست.
1- مقایسه خیانت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
در قرآن برای ضربه اقتصادی خدا یکبار ویل گفته است. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِین‏» (مطففین/1) وای بر کم فروش‌ها! پول می‌گیرد و جنس کم می‌دهد. این «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِین‏» در قرآن یکبار است. کسانی که در جامعه همدیگر را تحقیر می‌کنند، آن هم یکبار آمده است. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَه» (همزه/1) وای به کسی که به دیگران نیش می‌زند. اما کسی که ضربه فرهنگی بزند، در یک آیه سه بار «ویلٌ» گفته است. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِین‏» اقتصادی است یکبار است! «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَه» اجتماعی است یکبار است. اما کسی که طراحی می‌کند برای اینکه فکر مردم را عوض کند، در سوره بقره آیه 79 سه بار آمده، جمله جمله بخوانید. همه را یکدفعه نخوانید.
 «فَوَیْلٌ‏ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ» (بقره/79) وای به حال کسی که یک چیزهایی را با دست خودش می‌نویسد، «بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» با دست خودش می‌نویسد و می‌گوید: این حکم خداست. «لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا» برای اینکه پول بگیرد و به نوایی برسد. برای پول نوشته‌های خودش را به اسم نوشته‌های خدا قالب می‌کند. می‌گوید: اخلاق اسلامی، حکومت اسلامی، روابط اسلامی، یک کلمه اسلامی می‌گذارد ولی سلیقه‌های خودش را می‌گوید. وای به کسی که سلیقه خودش را می‌نویسد و در اختیار مردم می‌گذارد و بعد اسمش را دین می‌گذارد. می‌گوید: دین شما این است، خدا این را گفته است. دوباره می‌گوید: «فَوَیْلٌ‏ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ» وای به این قلم، دوباره گفته: «وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُون‏» وای بر این درآمد، وای بر این قلم! این برای من مهم بود که در یک آیه قرآن سه بار کلمه «ویل» آورده برای آنهایی که خیانت فرهنگی می‌کنند. اینهایی که قلم بدست هستند. در سایت‌ها، در روزنامه‌ها، مجله‌ها، کتاب‌ها، دیوارها، شعارها، پیامک‌ها، یک چیزی می‌گوید: که اصلاً وجود ندارد.
حدیث داریم سه چیز است هرکس دارد منافق است گرچه نماز بخواند و روزه هم بگیرد. «و زعم‏ انّه مسلم‏» خیال می‌کند مسلمان است. نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، اما منافق است! چه کسی منافق است. «مَن اذا ائتُمِنَ خان‏» کسی که یک چیزی به او می‌سپاری خیانت می‌کند. حرف می‌زند، دروغ می‌گوید، وعده می‌دهد و خلاف می‌کند. به وعده‌اش عمل نمی‌کند. عمل نکردن به وعده، خیانت به امانت، دروغ در گفتار، اینها علامت منافق است. گرچه طرف اهل نماز و روزه باشد. حدیث می‌گوید: «و ان صام و صلّى».
2- بدعاقبتی خیانت کاران در دنیا
حالا این خائن‌ها که خیانت می‌کنند، بالاخره به جایی می‌رسند یا نمی‌رسند. قرآن می‌گوید: هرچه هم دوز و کلک بزنند و هر طرحی برای خیانت پیاده کنند، اینها آخرش به جایی نمی‌رسند. «وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی‏ کَیْدَ الْخائِنِینَ» (یوسف/52) خداوند نقشه خیانت‌کارها را هدایت نمی‌کند. به جایی نمی‌رسند. ممکن است به نوایی برسد اما این مثل آبکش است، آبکش ممکن است پر از آب شود، ولی تا درون آب است، پر آب است. بالا می‌کشد هیچی در آن نیست. به جایی نمی‌رسند.
خیانت گاهی با دست است. گاهی با چشم است. گاهی با زبان است. گاهی با قیافه است. قرآن یک آیه دارد می‌‌گوید: چشم هم خیانت می‌کند. «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُن‏» (غافر/19) یعنی چشمی که نگاه می‌کند، این چشم برای خدا نگاه می‌کند. نظری دارد، خدا خیانت چشم را هم می‌داند که انسان با چشمش نگاهی که می‌کند هدفش چه هدفی است؟ گاهی انسان به خودش خیانت می‌کند. اصلاً آنجایی که خیانت می‌‌کنیم به خودمان خیانت می‌‌کنیم. یک بنا، نجار، معمار، مکانیک، هرکس یک چیزی را که به او می‌دهی بسازد، بد می‌سازد. بناست این چاه بیست متر باشد، سر پانزده متری می‌گوید: چاه کنده شد. از عمق چاه کم می‌گذارد. اگر یک کسی خیانت کند، اطمینان جامعه از هم گسسته می‌شود. می‌گوید: این خانه را می‌گویی؟ این بساز و بفروش است. یعنی چه؟ یعنی سر هم بندی است. اگر من یک خیانتی به کسی بکنم، «مَنْ‏ غَشَ‏ غُشَّ» (الکافی، ج 5، ص 160) حدیث داریم کسی که به کسی کلک بزند، به خودش کلک می‌زند. «مَنْ‏ غَشَ» کسی که کلک بزند،‏ «غُشَّ» به او کلک می‌زنند. جامعه وقتی امین نبود، افرادش اگر امین نبود، این به همدیگر اطمینان ندارند. این وقتی دود بلند شد، دود در حلق خودش هم می‌رود. لذا گفته: «تَخْتانُونَ‏ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/187) یعنی شما به خودتان خیانت می‌کنید.
بگذارید یک مثل ساده بزنم. دکتر بیمارستان بالای سر بیمار می‌آید، شربت می‌دهد و می‌گوید: دو ساعت به دو ساعت یک قاشق از این شربت بخور. بیمار هم می‌گوید: باشد. بیمار به دکتر کلک می‌زند. شربت را نمی‌خورد. فردا صبح که دکتر می‌خواهد بیاید، قبل از اینکه دکتر وارد اتاق شود، یک خرده از این شربت‌ها را در دستشویی می‌ریزد. یک لیوان آب هم می‌ریزد و سر شیشه شربت هم خالی می‌شود. دکتر می‌آید می‌گوید: شربتت را خوردی؟ می‌گوید: حاج آقا مگر نمی‌بینی؟ سر شیشه خالی است؟ پیش خودش می‌گوید: به دکتر کلک زدم. اما این بیمار خیال می‌کند به دکتر کلک زد، به خودش کلک زد. اگر به کسی کلک نزنیم بچه‌های ما هم خیر می‌بینند.
3- احسان به دیگران، احسان برخود
قرآن یک قصه‌ای را نقل می‌کند. حتماً همه شنیده‌اید. که دو پیغمبر وارد یک روستا شدند. دیوار خرابه‌ای را دیدند و گفتند: بیایید بسازیم. حضرت موسی به خضر گفت: چرا دیوار بسازیم؟ ما کارگر هستیم؟ بنا هستیم؟ اینها از ما تقاضا کردند؟ دعوت کردند؟ پول دادند؟ آخر برای چه دیوار مفت بسازیم؟ حضرت خضر به موسی گفت: یک پدر صالحی یک ذخیره‌ای برای بچه‌ها زیر دیوار گذاشته است که بچه‌ها یتیم هستند، بزرگ که شدند بروند دیوار را خراب کنند و آن گنج را بردارند. ما اگر این دیوار خراب را نسازیم، این گنج لو می‌رود، دیوانه‌هایی که عبور می‌کنند گنج را برمی‌دارند. «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحا» (کهف/82) قرآن می‌گوید: پدر اینها آدم صالحی است. چون پدر خوبی داشتند، خدا می‌خواهد زحمات پدر به دست بچه‌ها برسد. دو پیغمبر بزرگ را به نوکری و عملگی وا می‌دارد، که دو پیغمبر مفت بیایند بنایی کنند. چه خبر است؟ پدرش آدم خوبی بوده است. «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحا» خدا جبران می‌کند. ما اگر نیت خیری داشته باشیم، خدا جبران می‌کند.
یک روز با مرحوم پدرم، خدا همه اموات را بیامرزد. آمدیم مشهد وارد حرم شدیم، پدر من خیلی گریه کرد. گفتم: بابا حالی به شما دست داده بود؟ گفت: یک نگاه به تو کردم که پسرم هستی. یک نگاه به پدرم کردم. دلم سوخت و اشکم جاری شد. گفتم: چه نگاهی کردی؟ گفت: تو پسر من هستی. یک ساعت پیش تهران بودی با هواپیما بلند شدم اینجا آمدم. تو با یکی دو ساعت به حرم آمدی. اما پدر من هشتاد سال از عمرش در کاشان گذشت و نتوانست به مشهد بیاید. به تجار کاشانی گفت: من حاضر هستم به عنوان خدمه با شما مشهد بیایم. شما مرا ببرید خادم شما شوم. آن زمان خادم زحمت داشت. غذا بگیرد و بپزد و ظرف‌ها را بشوید. می‌گفت: تجار کاشان مشهد آمدند و پدر مرا نیاوردند. پدر من مرد و زیارت امام رضا نرفت! منقلب شدم که چرا پدر من اینطور شد!؟ من این صحنه را یک اردو بود برای طلاب، طلبه‌هایی که در مدارس پیشنماز هستند، این را یکی دو سال پیش برای طلبه‌ها گفتم که قدر نعمت‌ها را داشته باشید. هواپیما هست، ماشین هست، جاده‌ها اتوبان است، قطار هست، این امکاناتی که برای ما هست، پنجاه سال پیش نبود. این قصه را گفتم. در آن جلسه با کم و زیاد چهارصد طلبه بودند. چهارصد نفر گفتند: برادرها، من هم استاد آن اردو بودم. گفتند: به شکرانه اینکه آقای قرائتی استاد ما است. امشب به قصد پدربزرگ آقای قرائتی زیارت می‌رویم! یک شب چهارصد زیارت! یعنی پدربزرگ من عاشق بود. به عشقش نرسید. بعد از هشتاد سال غریبه‌ها آمدند. همیشه همینطور است. گاهی خودی‌ها مثل برادرهای یوسف آدم را در چاه می‌اندازند. اینها همه خودی بودند. خودی‌ها او را در چاه انداختند و غریبه‌ها او را بیرون آوردند. «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، خودم شیرجه می‌رم درش می‌آرم!»
اگر خیانت نکنیم، خدمت کنیم،یکوقت می‌کنی کسی هم همین خدمت را به بچه‌های ما می‌کند. غصه نخورید، مگر من نوکر او هستم. شما که آش می‌پزی،یک کاسه بیشتر بپز به همسایه هم یک کاسه بده. چه می‌شود؟ حالا که می‌روی، اگر این مسافر مسیرش به تو می‌خورد، بگو: من تا این چهارراه می‌روم، حاضر هستم شما را تا این چهارراه ببرم. کلک بزنیم، کلک می‌خوریم. خیر برسانیم، خیر می‌بینیم. اگر خیر برسانیم، خیر نبینیم، بچه‌های ما خیر می‌بینند. «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحا» پدر اینها آدم صالحی بود. چون پدر اینها آدم خوبی بود، دو پیغمبر را به کارگری واداشت که …
4- نعمت‌های الهی، امانت خدا در نزد انسان
هرچه ما داریم، امانت خداست. این چشم من امانت است. اگر نور کم است حق نداری مطالعه کنی. دستور داریم و از نظر علمی هم ثابت شده که دم غروب مطالعه ضرر دارد. با نور کم مطالعه ضرر دارد. این چشم امانت است. ما حق نداریم بی‌خود از این چشم استفاده کنیم. این آب امانت است. چرا شیلنگ می‌گیری و بی‌خود آب مصرف می‌کنی؟ آن کسی که بی‌خود شیلنگ می‌گیرد و آب زیاد می‌ریزد به امانت خیانت کرده است.
عمر ما امانت است. عمرت را صرف چه می‌کنی؟ جوانی امانت است. علم امانت است. زبان من امانت است. زبان شما امانت است. تمام نعمت‌ها امانت است. نقل شد آرایشگاهی آمد ریش‌های حضرت علی را اصلاح کند. لب‌ها تکان می‌خورد. گفت: یا علی لبت را نگهدار، موی روی لب را قیچی کنم! فرمود: من لبم را نگه می‌دارم، موی روی لب را قیچی کن. اما من یک سبحان الله عقب می‌افتم. یعنی یک ثانیه از عمر من تلف می‌شود. چطور از عمرشان استفاده می‌کردند. ما با این تابستان چه می‌کنیم؟ تعطیلات عید 20 روز تخمه کدو می‌شکنیم.
تمام نعمت‌ها عبادت است. ظرفیت‌ها امانت است. هرکسی یک ظرفیتی دارد، باید از این ظرفیت استفاده کند. هرکس خیانت بکند، روز قیامت رسوا می‌شود. قرآن می‌گوید: «وَ مَنْ یَغْلُلْ‏ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ» (آل‌عمران/161) کسی اگر خیانت کند، با همان موردی که خیانت کرده است، روز قیامت احضار می‌شود. مثل چاقوکش که خودش را دادگاه می‌برند، چاقوی خونی هم می‌آورند. چاقوکش را با چاقو می‌آورند. «وَ مَنْ یَغْلُلْ» اگر کسی کلک بزند، «یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ» روز قیامت او را احضار می‌کنند و ابزار کلک را هم می‌آورند.
بعضی‌ها هم زرنگ هستند. یکوقتی کسی با یک طناب، نردبان طنابی از زیر گنبد حضرت معصومه در حرم آمد، در ضریح را با یک ابزاری که داشت باز کرد، پول‌های حرم حضرت معصومه را در گونی ریخت و به گردنش انداخت و از طناب نردبانی بالا آمد و بالاخره پلیس قم او را گرفت. قصه برای سی سال پیش است. پلیس گفت: تو چه انگیزه‌ای داشتی که در دل شب تنهایی با نردبان طنابی آمدی و تنهایی هم… حالا ببینید چطور کلک می‌زند. باید به اینهایی که اینقدر کله‌شان کار می‌کند جایزه داد. گفت: من خواب دیدم امام رضا را که دارند فلکه دور مرا توسعه می‌دهند، آستان قدس پول ندارد. حضرت معصومه خواهرم پول زیادی دارد، برو پول‌های حضرت معصومه را بیاور برای توسعه حرم امام رضا!
5- حفظ امانت، حتی برای غیر مسلمانان
امانت برای مسلمان‌‌ها نیست. حق اسلامی، حق انسانی است. یعنی انسان به غیر مسلمان هم اگر امانت داد باید خیانت نکند. نمی‌شود گفت: این پولدار است. اصلاً ما در حق و ناحق نباید کار به فقر و غنا هم داشته باشیم. الآن لب چهارراه بایستیم، اگر یک ماشین قیمتی رد شد، بگوییم: بگیر، بگیر پدر سوخته طاغوتی است. اما اگر یک ژیان قراضه رد شود. می‌گوییم: ولش کن بدبخت است. اصلاً به تو چه که این طاغوتی است یا بدبخت است. از چراغ قرمز رد شدن جرم است. چه ماشین قیمتی، چه ماشین ارزان! قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما» (نساء/135) یعنی طرف غنی است، پولدار است «او فقیراً» او یکن بنزاً او ژیانا! چه بنز باشد، چه ژیان باشد، «فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما» تو باید قانون را مراعات کنی. شما اینجا مسئول حفظ قانون هستی. حالا پولدار از کجا آورده یک مسأله دیگر است. ولی شما در عبور از قرمز حق نداری کینه‌های درونی خودت را، عقده‌های شخصی خودت را پیاده کنی.
پیغمبر فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ‏ مُسْلِماً فِی أَهْلِهِ وَ مَالِهِ‏» (إختصاص مفید، ص 248) مسمان نیست، از امت من نیست کسی که خیانت کند به مال مردم… ما گاهی وقت‌ها برای اینکه راه ما نزدیک باشد، از وسط خانه مردم می‌رویم. از وسط مزرعه می‌رویم. بروید چای صحرایی، با چوب چای درست کنیم. حالا این شاخه درخت را می‌شکند که چای بخورد. شما برای اینکه چای بخوری، حق داشتی شاخه درخت را بشکنی؟ بزغاله‌ها را می‌خواهیم بچرانیم، در زمین مردم می‌چرانیم. حق داشتیم؟ اصلاً برف‌ها را در کوچه می‌ریزی، حق داشتی؟ اگر برف‌ها را در کوچه ریختی، یخ بست و هر مسلمانی افتاد، گناه افتادنش برای صاحبخانه‌ای است که برف‌هایش را ریخته است. پوست موز و پوست خیار و پرتقال پرت می‌کنی، یک مسلمانی می‌افتد. اگر ضربه‌ای به پای شما خورد، پولش را باید صاحبخانه‌ای بدهد که پوست خیار در کوچه انداخت.
در حمام می‌روی سدر می‌زنی به هوای اینکه ثواب دارد. یک نفر پایش را روی سدر می‌گذارد، لیز می‌شود می‌افتد. ضرر این را باید آقای بدهد که سدر زده است. در جاده خاکی گاز می‌دهی گرد و خاک در حلق من می‌رود. ضرری که به بخورد برای آقایی است که گاز داد. ناودان تو باید عمودی و چسبیده به دیوار باشد. افقی است، آب گل روی سر مردم می‌ریزد. اگر من در کوچه می‌روم آب ناودان شما روی سر من ریخت، پول اتوشویی لباس مرا باید صاحبخانه بدهد. اگر کسی به کسی ظلم کند، به هوای طبیعی، حداقل مسلمان‌‌ها، دودش هم در چشم ما می‌رود. یعنی ما زباله‌ها را در رودخانه می‌ریزیم، محیط زیست را خراب می‌کنیم، یک اداره درست می‌شود به نام محیط زیست با کلی پرسنل! پولش را از خودت می‌گیرند. از خود شما می‌گیرند.
ما اگر دین داشته باشیم، کلانتری‌ها خلوت می‌شود. پلیس کم می‌شود، قاضی کم می‌شود، بازرس کم می‌شود. آنوقت همین پول به زندگی خودمان برمی‌گردد و زندگی ما خوب می‌شود. کلک می‌زنیم هی بازرس، دوربین، بازرس دوربین، برای بازرس هم یک بازرس، برای بازرسِ بازرس هم یک بازرس! همه بازرس همدیگر هستند. همه اینها حقوق می‌‌خواهند. حقوقش را از خود ما می‌گیرند. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِکُم‏» (اسراء/7) خوبی کنید، خیرش به خودتان می‌رسد. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» بدی کنی دودش به چشم خودت می‌رود. حدیث داریم «رَأْسُ‏ النِّفَاقِ‏ الْخِیَانَهُ» (غرر الحکم، ص460) یک حدیث داریم «رَأْسُ‏ الْکُفْرِ الْخِیَانَهُ» (غررالحکم، ص460) خیانت نشانه کفر و نفاق است.
6- هوشیاری در برابر احتمال خیانت دشمن
در امور سیاسی و نظامی احتمال خیانت را هم اگر دیدی باید مواظب باشی. لازم نیست خیانت ثابت شود. با آمریکا گفتگو داری، در همین مسائل مختلف، اگر احتمال دبه کردن هست شما باید مواظب باشید. نگو همین که دبه نکردند، قرآن می‌گوید: احتمالش کافی است. اگر احتمال دادی تو قبلاً قیچی کن. «وَ إِمَّا تَخافَنَ‏ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ» (انفال/58) «تخافَنَ» یعنی خوف داری، یقین هم نداریم. اگر نگران هستی که آنها دبه بکنند و خیانت کنند، عهدشان را با خودشان بیانداز. شما قبل از آنکه آنها خیانت کنند قیچی کن. قبل از اینکه اینها به شما هجوم بیاورند، شما قبلاً آمادگی… در مسائل علمی هم همینطور است. بعضی آیات قرآن می‌گوید: «سَیَقُولُ‏ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ» (بقره/142) بعضی افراد «سَیَقول» یعنی در آینده اشکال خواهند کرد. تو قبل از آنکه آنها اشکال کنند، تو برای جوابش آماده باش. یعنی قبل از آنکه خانه آتش بگیرد، شما ماشین آتش نشانی را آماده کن، راننده‌اش هم در نظر بگیر که 24 ساعته حضور داشته باشد. نگذارید اگر جایی آتش گرفت، بنشینید بگوییم: چه باید کرد؟ قبل از آنکه دختر و پسر خودشان همدیگر را انتخاب کنند، شما زود برای ازدواج اینها اقدام کن. پدر می‌گوید: هنوز دهانش بوی شیر می‌دهد. حالا زودش است. دختر عمه‌ها و دختر خاله‌هایش هنوز عروس نشدند. حالا باشد بعد. حالا باشد لیسانس بگیرد. بی اعتنایی می‌کند، دختر در دانشگاه و جای دیگر موردی را پیدا می‌کند، یا پسر موردی را پیدا می‌کند، اینها همدیگر را می‌خواهند. هی مادر و پدر هم بر سر اینها می‌زنند که به صلاحت نیست. می‌گوید: من او را می‌خواهم، به شما ربطی ندارد! این تقصیر… نسبت به ازدواج بچه‌ها بی‌اعتنایی کردید، خودش انتخاب کرد. حالا هی سرت را به دیوار بزنی فایده ندارد. مقصر خودت هستی.
خیانت به رهبر حتی گاهی می‌خواهند به رهبر هم خیانت کنند. رهبر آسمانی، پیغمبر! «وَ إِنْ یُرِیدُوا خِیانَتَکَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْکَنَ مِنْهُمْ» (انفال/71) «یُرِیدُوا خِیانَتَکَ»
جمعی از یهودی‌ها مدینه آمدند،نزدیک قبر پیغمبر خانه خریدند. اینها شبها چاه می‌کندند، نقد، حفاری، از ته چاه هی به قبر پیامبر نزدیک می‌شدند. می‌خواستند بدن پیغمبر را بدزدند. بعد به مسلمان‌ها بگویند: شما اینجا سر قبر کسی هستید که کسی در آنجا نیست. مدتی شبی مقداری خاک می‌کندند و می‌بردند طوری که هیچکس نفهمد. حضرت به خواب یک نفر آمد، گفت: به فلانی بگو: خانه‌شان کجاست؟ از درون فان اتاق چاه زدند و دارند به قبر من نزدیک می‌شوند. اینها را دستگیر کنید. «یُرِیدُوا خِیانَتَکَ» قبر پیغمبر را می‌خواهند بدزدند. یهودی‌ها اینطور هستند. گاهی طوری صفحه سازی می‌کنند که خود پیغمبر هم گیج شود که قصه چیست؟
«وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ» (توبه/48) یعنی امور را برای تو قلب می‌کند یعنی زیر و رو می‌کند. یک کلمه در روزنامه می‌نویسد. مثلاً می‌خواهد بگوید: اسرائیل به لبنان حمله کرد. اگر بنویسد: اسرائیل به لبنان حمله کرد. خوب تاریخ می‌گوید: خدا اسرائیل را لعنت کند. اما یک کلمه نویسنده در روزنامه اضافه می‌کند. می‌گوید: اسرائیل متقابلاً به لبنان حمله کرد. یعنی چه؟ یعنی اول لبنانی‌ها حمله کردند. یک کلمه اضافه می‌کند، «وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ» قضاوت‌ها را…
قهوه‌‌خانه‌ها بعضی‌ها چایشان را در شیشه نمی‌کنند، در استکان شیشه‌ای، در استکان چینی می‌کنند. در چینی هرچه هم چای کمرنگ باشد، پررنگ نشان داده می‌شود. بعضی مغازه‌دارها آرایش مغازه‌شان را قرمز می‌کنند،چوب سیاه کار می‌کنند. یک کاری در این اتاق و در این مغازه می‌کنند که انسان جنس را درست تشخیص ندهد. حضرت داشت رد می‌شد، دید یک کسی در سایه دارد جنس می‌فروشد. گفت: همین که در سایه جنس می‌فروشی کلک می‌زنی. برو آفتاب که بفهمند جنس تو چیست؟
7- سوء استفاده از نام آزادی، برای انحراف نسل جوان
اول انقلاب بود. در یکی از شهرهای استان بود. مرکز استان، گفتند: فلان منافق رفته دبیرستان دارد حرف می‌زند. من هم رفتم. تا وارد شدم این منافقی که سخنرانی می‌کرد، گفت: همین که می‌گویند: حکومت آخوندی! همین است. آزادی نیست. من نمی‌توانم حرفم را به شما بزنم! این شیخ آمد اینجا چه کند؟ گفتم: آزادی یعنی چه؟ آزادی یعنی در را ببند. هرچه خواستی بگویی؟ معنای آزادی این است. این آقا بیاید یک ربع حرف بزند. خوب حرف‌هایش را گوش بدهید. من هم یک ربع جواب او را بدهم. حرف‌های من هم گوش بدهید. در این دو تا یک ربع، هرکدام را خواستید انتخاب کنید. این آزادی است. اینکه آخوند را بیرون کنید من حرف بزنم. یعنی چه؟ چون اگر آخوند باشد مچ تو را می‌گیرد. تو می‌خواهی در تاریکی برقصی تا بگویی: رقاص خوبی هستم. نه لامپ را روشن کن ببینیم خوب می‌رقصی یا نه؟
یک زنی را به شوهر نابینا دادند. شوهر نابینا بود. این زن هر شب از زیبایی خودش می‌گفت. اگر بدانی چه شکلی دارم. اگر بدانی… اگر بدانی… هی از شکلش می‌گفت. این بنده خدا شوهر هم نابینا بود، هرشب نشسته بود گوش می‌داد. سرش پایین بود حرف‌های خانم را گوش می‌داد. آخرش خسته شد، گفت: خانم! من چشم ندارم ببینم. تو هرشب از زیبایی خودت می‌گویی! اما تو اگر اینقدر خوشگل بودی چشم دارها تو را برده بودند! همین که تو را به من دادند، پیداست خوشگل نیستی.
اصلاً همینکه یک استاد دانشگاه یا یک معلم یا یک کسی که به نظر خودش ژست گرفته است، بگوییم: حرفت درست است. معنای آزادی این است، شما یک وقت ملاقات داشته باشی، نیم ساعت،یک ساعت نزد یک نفر حرف‌هایت را بزن. ما حرف‌های تو را گوش می‌دهیم، جواب آن اسلام شناس را هم گوش می‌دهیم. بین دو تا یک ربع هرکدام را خواستند، معنای آزادی است. آخوند را راه ندهید، در را ببندید، دور از چشم آخوند می‌خواهم یک کاری بکنم، این پیداست خیانت است. تمام کسانی که به اسلام اشکال می‌کنند در کشوری که این همه اسلام شناس هست اینها خیانت می‌کنند. تو واقعاً اشکال دیدی؟ خوب بروید بپرسید. همینطور یک چیزی شنیده است، براساس شنیده‌ها قضاوت می‌کند. بله اسلام دین زور است، دین خشن است. حالا یک بدبختی یک فرشی دزدید. چهار انگشت او را قطع می‌کنید، این تا آخر عمرش جلوی زنش خجالت می‌کشد. پهلوی دختر و پسرش خجالت می‌کشد. چرا اسلام بخاطر یک قالیچه و یک سکه چهار انگشت را قطع می‌کند؟ جوان هم نشسته گوش می‌دهد و تحت تأثیر قرار می‌گیرد. حالا در فضای مجازی یا حقیقی!
آقا یک تلفن اسلام شناس، الو! سلام علیکم! چرا اسلام گفته: دست دزد را قطع کن؟ اسلام نگفته هرکس دزدی کرد، دستش را قطع کن، اگر هرکس دزدی کند و دستش را قطع کنی که نصف مردم بی‌دست هستند. کدام یک چیزی کش نرفتید؟ همین خنده شما یعنی آره! بالاخره گاهی آدم یک چیزی را کش می‌رود. من خودم بچه بودم دهات‌های کاشان می‌رفتم میوه می‌خوردم و فرار می‌کردم! خیلی میوه دزدی خوردم. چرا؟ برای اینکه می‌گفتم: هنوز پانزده ساله نشدم! پانزده ساگی طلبه شدیم،دیدیم کسانی که مال مردم را خوردند، ولو بچگی باید صاحبش را راضی کنند. پول برداشتیم و پای آن درخت‌ها رفتیم و گفتیم: ما از این میوه خوردیم و فرار کردیم. پول را بگیر و حلال کن. اکثراً نگرفتند و تک وتایی هم گرفتند و حلال کردند. هرکس دزدی کرد که دستش را قطع نمی‌کنند. 26 شرط دارد. در یک میلیون دزد دست یک نفر را قطع می‌کنند. 26 شرط دارد.
دقیقه آخر این را بگویم. شاید هم شنیده باشید. یک شرطی این است که دیوار خراب کند. اگر کسی از صحن امام رضا، در پادگان، مسجد، تکیه، حمام،حسینیه، دانشگاه، جایی که درش باز است و کسی چیزی برداشت و فرار کرد، دزد هست و زندانش هم می‌کنند. اما دستش را قطع نمی‌کنند. چون در را قفل نکرده است. باید حتماً قفل باشد یا دیواری باشد. 2- باید دو شاهد عادل هم شهادت بدهند. تو اگر عادل هستی می‌بینی دارد قفل می‌شکند و دیوار خراب می‌کند، خوب نهی از منکر کن. تو چه آدمی هستی که نگاه می‌کنی، مگر بشکه هستی؟ حرف بزن. آنجا که دو تا عادل نگاه می‌کنند و حرف نمی‌زنند یعنی چه؟ یعنی دزد مسلح است و جرأت نهی از منکر نیست. یعنی جامعه خفقان است. سوم دزد را گرفتند، گفت: بله قرآن گفته: دست دزد را قطع کن ولی این آیه به گوش من نرسیده است. اگر آیه به گوش دزد نرسیده باشد، دستش را قطع نمی‌کنند. 26 شرط دارد. منتهی این بچه‌های ما خبر از 26 شرط ندارند. می‌نشینند پای حرف کسی، می‌گوید: بله، قوانین اسلام خشن است و با مدنیت نمی‌سازد. با حقوق بشر نمی‌سازد. با رأفت نمیسازد. هی مدنیت، حقوق بشر، رأفت، از این حرف‌ها می‌زنند و بچه شما هم گول می‌خورد. بچه شما نه غیرت داغی دارد. لااقل غیرت داشته باش، بگو: آقاجان! محقق هستی یا اشکال تراش؟ اگر محقق هستی جایش اینجا نیست. اجازه بده ما یک محقق دعوت کنیم در مقابل او اشکال شما را بشنود و جواب شما را بدهد. چرا سراغ ما آمدی؟ مثل همان زنی هستی که برای شوهر کور خوشگلی خودش را می‌گوید. مثل رقاصی است که چراغ را خاموش می‌کند می‌رقصد. اگر رقصت خوب است چراغ را روشن کن ببینیم. تمام کسانی که در یک گروه‌های کوچکی دارند ادعای روشن فکری می‌کنند، همه در تاریکی می‌رقصند. هرکس حرف حسابی دارد روز روشن دعوت شود، دو تا نیم ساعت، دو تا یک ربع حرف‌هایشان را مقابل هم کنند، هرکدام حق بود می‌پذیریم.
خدایا آخرت ما، دین ما، دنیای ما، فکر ما، اخلاق ما، ناموس ما، کشور ما، رهبر ما، دولت ما، مرز ما، انقلاب ما، آبروی ما، هر نعمتی به ما دادی، در پناه امام زمان حفظ بفرما. هرجا خیانتی از ما سر زده است خدایا توفیق جبران و توبه مرحمت بفرما. ما را نسبت به نسل آینده و نسبت به بچه‌هایمان خائن قرار نده. از موارد خیانت این است که پدرها ابزار انحراف برای بچه‌شان می‌خرد ولی بچه‌شان را با یک اسلام شناس آشنا نمی‌کنند. یعنی پوست موز زیر پای بچه می‌گذارد، اما یک چوب دستی به بچه‌اش نمی‌دهد که اگر لیز شد بگیرد. امکان انحراف تهیه می‌کنیم، اما امکان جواب نداریم. این هم ممکن است جزء خیانت‌ها باشد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»

1- واژه‌ی «وَیل» درباره کدام خطر، بیش‌تر در قرآن به کار رفته است؟
1) خیانت اقتصادی
2) خیانت اجتماعی
3) خیانت فرهنگی
2- آیه 19 سوره غافر به چه امری اشاره دارد؟
1) غفلت چشم
2) خیانت چشم
3) اشک چشم
3- در ماجرای موسی و خضر و تعمیر دیوار یتیمان، چه نکته‌ای دریافت می‌شود؟
1) خیر دیدن فرزندان به خاطر خوبی پدران
2) خیر دیدن پدران به خاطر خوبی فرزندان
3) هر دو مورد
4- آیه 187 سوره بقره، از خیانت به دیگران چه تعبیری دارد؟
1) خیانت به خدا
2) خیانت به رسول خدا
3) خیانت به خود
5- آیه 58 سوره انفال، هوشیاری و عکس العمل به موقع در چه موقعیتی را توصیه می‌کند؟
1) خیانت دشمن
2) خیانت دوستان
3) خیانت نزدیکان

Comments (0)
Add Comment