خطر فتنه در قرآن و روایات

1- خطر فتنه، بیش از قتل و کشتار
2- داشتن و نداشتن، هر دو زمینه فتنه
3- خطر یأس و ناامیدی از رحمت الهی
4- تکیه بر قدرت و ثروت، عامل فتنه و انحراف
5- نگاه حرام، زمینه گسترش فتنه و فساد
6- قیاس در احکام دین، عامل فتنه و بی‌دینی
7- پیروی از فقیه عادل، عامل دوری از فتنه‌ها

موضوع: خطر فتنه در قرآن و روایات

تاریخ پخش:  02/02/89

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

آغاز سال 89 را با برادران و خواهران در بندرعباس هستیم. بحثی که در این جلسه و شاید چند جلسه‌ی دیگر هم مطرح می‌خواهم بکنم بحث فتنه است. فتنه‌های درونی، فتنه‌های بیرونی، معنای فتنه، موارد فتنه، چون همه‌ی ما به نحوی گرفتار یک فتنه‌ای می‌شویم، یا شده‌ایم. چه کسانی دنبال فتنه هستند؟ بنابراین بحث ما این است: فتنه‌ها و خنّاس‌ها. بسم‌الله الرحمن الرحیم. درسهایی از قرآن و عترت. موضوع: فتنه‌ها و خنّاس‌ها.

1- خطر فتنه، بیش از قتل و کشتار

خنّاس یعنی ناپیدا. یعنی گاهی آدم از دشمن مخفی ضربه می‌خورد. می‌رود پنهان می‌شود، کمین می‌شود، می‌آید حمله می‌کند. در قرآن دو آیه داریم. یک آیه داریم «الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل‏» (بقره/191) یعنی فتنه از کشتن سخت‌تر است. یک آیه داریم «الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْل‏» (بقره/217) «اکبر» است یعنی بزرگ‌تر است. «أشد» است یعنی سخت‌تر است. فتنه به معنای شکنجه، به معنای بلا. اینکه می‌گویند: فتنه «أشَد» است یا «اکبر» به خاطر اینکه اگر آدم کشته شود، بالاخره دنیا را از دست داده است. ولی آخرت دارد. اما آدمی که تحت شکنجه باشد، دنیای تلخی دارد و هنوز هم به آخرت نرسیده است. در اینکه چه چیز اکبر است و چه چیز أَشَد، این دست خداست. خدا گفته فتنه بزرگ‌تر است. حالا معنای فتنه چیست برای شما عرض می‌کنم.

موارد فتنه را من صبح دیدم، حدود 1400 بار کلمه‌ی «فتنه» در روایات آمده است. یک سیصد تا را من تقریباً دیدم خسته شدم. از این سیصد تا 20 مورد را برای شما می‌گویم. موارد فتنه، چه چیزهایی فتنه است؟ موارد فتنه، به چه چیزهایی فتنه می‌گویند؟

1- محرومیت سبب فتنه است. بعضی‌ها گرفتار فتنه می‌شوند، چون محروم هستند. در قرآن یک آیه‌ای داریم می‌گوید: زکات را نزد پیغمبر می‌آوردند، پیغمبر تقسیم می‌کرد. یک عده چون زکات به آنها نمی‌رسید، نیش می‌زدند. نیش را «لُمَزه» می‌گویند. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) «هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» یعنی نیش می‌زدند. «وَیْلٌ» یعنی وای! وای بر کسی که نیش می‌زند. آنوقت «یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعین‏» (توبه/79) «َیَلْمِزُونَ» همان «لُمزه» است. یک عده‌ای «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات‏» (توبه/58) یعنی عده‌ای در زکات نیش می‌زنند. می‌گویند: پول ها را بردند، خوردند. خودشان تقسیم کردند. می‌گوید: این به خاطر این است که به او ندادید. یک خرده به خودش بدهی دیگر آرام می‌شود. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/58) اگر یک خرده زکات «اُعطوا» عطا شود، به آنها داده شود، «رَضوا» راضی هستند. اگر به آنها داده نشود فتنه می‌کنند. یعنی گاهی وقت‌ها دست به آشوب می‌زنند، به خاطر اینکه پول به آنها نرسیده است. پست به آنها نرسیده است. غذا به آنها نرسیده است. مثلاً استخدام نمی‌شود، فحش می‌دهد. قرعه به نامش نمی‌افتد فحش می‌دهد. حالا شورای شهر است. وکیل است. وزیر است. رییس جمهور است. رأی او کم شده، بالا شده، محرومیت سبب این است که انسان در فتنه بیافتد، رأی آوردن هم سبب فتنه است. هردو فتنه است. یکجا می‌گوییم: محرومیت‌ها، مثلاً داریم که الهی «لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی‏» (بحارالانوار/ج94/ص302) خدایا آن را که از من منع می‌کنی، به من نمی‌دهی سبب فتنه است. من را در فتنه‌های محرومیت قرار نده. «و لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی فَأَحْسُدَ خَلْقَک‏» (صحیفه/158) روی حسادت فتنه می‌کنم. 

2- داشتن و نداشتن، هر دو زمینه فتنه

2- یکی هم کامیابی‌ها؛ رأی آوردن بستر فتنه است. رأی نیاوردن هم بستر فتنه است. قرآن می‌فرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر» (انبیا/35) یعنی هم شر سبب فتنه است، هم خیر. ممکن است زشتی سبب فتنه باشد، ممکن است زیبایی سبب فتنه باشد. هردو می‌تواند فتنه باشد. کامیابی، می‌گوید: «لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی‏» اینجا می‌گوید: «بِمَا مَنَعْتَنِی‏» مرا منع کردی، به من ندادی، محروم هستم. به فتنه افتادم. اینجا می‌گوید: «بِمَا مَتَّعْتَنِی‏» (بحارالانوار/ج100/ص66) «مَتَّعْتَنِی‏» هیچ‌کس از فتنه دور نیست. بنده را در تلویزیون راه می‌دهند، بحثم گل می‌کند. مشهور می‌شوم. همین شهرت فتنه است. می‌گویم: حالا که شهرت دارم، بیایم از این شهرتم دست به این کار بزنم. گاهی هم از تلویزیون مرا بیرون می‌کنند. زنگ می‌زنند دیگر نیا. آن هم یک فتنه‌ی دیگر.

عاشقی فتنه است. در جنگ تبوک بعضی‌ها آمدند گفتند: یا رسول‌الله! شما اجازه بده ما به جنگ نیاییم. فرمود: چرا؟ فرمود: در جنگ تبوک جنگ با رومی‌ها است و دختران رومی زیبا هستند. من می‌ترسم جبهه بیایم نگاهم به دخترهای زیبا بیافتد، حواس من پرت شود. «لا تَفْتِنِّی‏» (توبه/49) مرا به فتنه نیاندازید. بحثمان فتنه است. فرمود: همین که می‌خواهید به این اسم فرار کنید، فتنه همین است. فتنه همین است که می‌خواهید جیم شوید. شما به اسم تقوا فرار می‌کنید. عاشقی فتنه است.

3- خطر یأس و ناامیدی از رحمت الهی

یأس فتنه است. «لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوط» (صحیفه/72) آدم اگر مأیوس شود، فتنه است. می‌گوید: من دیگر بدبخت هستم. من دیگر ترقّی نمی‌کنم. من دیگر آبرویم رفت. دیگر مردم مرا قبول ندارند. دیگر نمی‌دانم این شوهر من معتاد است، نجات پیدا نمی‌کند. دیگر حالا که استخدام… دیگر سن من بالا رفت، دیگر بچه‌دار نمی‌شوم. خواستگار برای من نمی‌آید. الآن ده سال است بچه‌دار نشدم، دیگر بچه‌دار نمی‌شوم. دیروز پای ماشین یک نفر آمد گفت: من 20 سال است بچه‌دار نشدم. بعد از 20 سال خدا به من بچه داده است. پدر من 45 سالگی بچه‌دار شد. 45 سالگی! خیلی از جوان‌ها دست به کاری می‌زنند، شکست می‌خورند. پشت ماشین می‌نشیند تصادف می‌کند. می‌گوید: دیگر پشت ماشین نمی‌نشینم. این یأس فتنه است که آدم بگوید: نه من به بن‌بست رسیدم. اسلام بن بست ندارد. یکبار دیگر. اسلام بن ‌بست ندارد. یأس از گناهان کبیره است. من دیگر به جایی نمی‌رسم. من دیگر… هیچ چیز نیست. خدا را چه دیدی. در قرآن همه‌ی قصّه‌هایی که نقل کرده است، می‌گوید: به بن بست نرسیدیم. درخت خشک است. تو چه می‌دانی؟ همین درخت خشک را «تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» (مریم/25) از همین درخت خشک من برای تو خرما درست می‌کنم. یعنی بن‌بست نیست.

لشگر فیل‌سوار آمدند کعبه را خراب کنند، یک عده گفتند: چه شد؟ لشگر فیل‌سوار تا درون مکه آمدند. دیگر تمام شد. الآن کعبه خراب می‌شود. قرآن می‌گوید: «تَرْمیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ» (فیل/4) یعنی بن بست نیست. لشگر ابرهه را پودر می‌کنم.

هلی‌کوپترهای آمریکا حرکت کردند. تمام شد. نه تمام نشد. شن‌های طبس می‌آید، هلی‌کوپترهای آمریکا را پایین می‌اندازد. بن بست نیست. شاه با قدرتش تمام نیروی دریایی و هوایی و نمی‌دانم زمینی‌، همه در اختیار شاه است. فرمانده‌ی کل قوا است. امام چه چیز دارد؟ شما حرف حسابتان چیست؟ آدم مستأجرش را نمی‌تواند از خانه بیرون کند. شما می‌خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ حرف بعضی از مردم زمانی که می‌گفتند: مرگ بر شاه! بعضی از پدرها به جوان‌ها می‌خندیدند. می‌گفتند: شما چه می‌گویید؟ مستأجر را نمی‌شود از خانه‌اش بیرون کرد. شما می‌خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امکان ندارد. می‌گفتند: اصلاً محال است. نه محال نبود. امام خمینی شاه را بیرون کرد.

صدام با یک لشگر مجهز با همه‌ی حمایت‌های دنیا، آنوقت شما یک مشت بسیجی که تازه اسلحه دست گرفتید، بن بست نیست. تا لب غار آمدند. الآن پیغمبر را می‌گیرند. می‌گوید: نترس! تار عنکبوت می‌آید در غار، پیغمبر را حفظ می‌کند. آقا مجرم است. «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا» (بقره/160) توبه است. از بین رفت. خدا جبّار است. «وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت‏» (فقیه/ج1/ص512) جبروت یعنی جبران می‌کند. خدا می‌تواند همه کاری بکند. اینکه انسان احساس کند که دیگر شوهر گیرش نمی‌آید، دیگر بچه‌دار نمی‌شود. دیگر نمی‌دانم با این گناهی که کرد، دیگر آبرو ندارد. اصلاً در اسلام بن بست نیست. تکرار می‌کنم، در اسلام بن بست نیست.

4- تکیه بر قدرت و ثروت، عامل فتنه و انحراف

اینکه انسان خودش را در امان ببیند. این هم یک فتنه است. بگوییم: ببین اینقدر پدر ما برای ما گذاشته است، تا آخر عمر خوش هستیم. بچه پولدارها! اینقدر کارخانه، اینقدر سرمایه داریم. من به جایی رسیدم که کسی نمی‌تواند من را بشکند. فرعون می‌گفت: «أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْر» (زخرف/51) من با حکومت مصر شکست پذیر هستم؟ بله! غرق شد. قارون می‌گفت: «أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏» (قصص/78) «عِلْمٍ عِنْدی‏» یعنی یک اطلاعاتی دارم که به خاطر این مغز این پول‌ها را جمع کردم. در خاک فرو رفت. هیچ‌کس خودش را در امان نداند. من مطالعه کردم حتماً در کنکور نفر اول می‌شوم. یک وقت می‌بینی سر جلسه‌ی امتحان هرچه خواندی یادت می‌رود. هیچ‌کس خودش را در امان نداند. من را ببینید، بازوهایم را! صد سال زنده هستم! تا می‌گوید: صد سال زنده هستم، این خیلی مهم است که انسان خودش را در امان بداند. ممکن است آدم در دکان نانوایی گرسنگی بخورد. ممکن است آدم در اتاق پول گرسنه باشد. در اتاق پول گرسنه باشد.

چشم‌داشت به دیگران، «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر» پشت ماشین نشسته است، حالا ماشینش خوب است دیگر. حالا پیکان است، پژو است، هرچه است. یک ماشین قشنگ‌تر می‌بیند. اوه… چه شده است؟ این چشم دارد. فلانی فلان تالار را گرفته، من هم می‌خواهم، از دخترعمویم که کمتر نیستم. به داماد می‌گوید: تو هم باید یک چنین تالاری بگیری. هیچی! داماد را وادار به قسط و قرض و گدایی می‌کند که تالارش مثل تالار دخترعمویش باشد. دخترعمو ی مرا با بیست تا ماشین بردند. تو می‌خواهی مرا با گاری ببری؟ تو می‌خواهی مرا با پیکان ببری؟ این چشم‌و هم‌چشمی فتنه است. «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر» خدایا یک روحیه به من بده با نگاه «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر»، «نظر» نگاه کردن. با نگاه کردن من به فتنه نیفتم. یعنی هرکس هرکاری می‌کند، بکند. تو تلاش خودت را بکن، دیگر باقی‌اش با خدا. شکنجه فتنه است. گناه فتنه است. «وَ الذَّنْبَ فِتْنَه» (بحارالانوار/ج65/ص384) سؤ استفاده فتنه است.

یک کسی خدمت امام آمد گفت: من اسلحه فروش هستم. فرمود: اگر اسلحه‌فروش هستید، «لَا تَبِعْهُ فِی فِتْنَهٍ» (کافی/ج5/ص113) زمانی که فتنه است، اسلحه نفروش. یک کسی می‌گوید: عصایت را به من بده. اگر می‌دانی این عصبانی است، عصا را به او نده. چون عصا را به او بدهی، چون در حال عصبانیت ممکن است تجاوز کند. «لَا تَبِعْهُ فِی فِتْنَهٍ» وقتی فتنه است، اسلحه نفروش. ممکن است این اسلحه‌ها…

خلوت کردن با اجنبی فتنه است. آدم در خانه‌ی نامحرم است، خودش هست و زن برادرش. خودش هست و دختر خاله‌اش. خودش هست و دختر عمه‌اش. در خانه تنهاست و در هم بسته است. نماز خواندن در این خانه هم گیر دارد. در خانه‌ای که یک زن و شوهر نامحرم هستند، دختر و پسر نامحرم هستند، این دیگر فتنه است. نماز هم گیر دارد. از خانه بیرون بروید.

حبّ دنیا فتنه است. «إِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَه» (بحارالانوار/ج22/ص122) «کُلَّ فِتْنَهٍ بَذْرُهَا حُبُّ الدُّنْیَا» (بحارالانوار/ج13/ص353) روایت داریم علاقه به دنیا فتنه است. دنیا خوب است. علاقه به دنیا بد است. چون آدم سر دنیا بسیاری از جنگ‌ها، نمی‌دانم سرقت‌ها، خودکشی‌ها، توطئه‌ها، سرقت‌ها، غضب‌ها، بسیاری از اینها به خاطر موارد فتنه در روایات است. سر و کار داشتن با بچه‌های خوش‌صورت. رفت و آمد با بچه‌های زیبا حدیث داریم که صبح حدیثش را دیدم. «فَإِنَّ فِتْنَتَهُمْ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَهِ الْعَذَارَى فِی خُدُورِهِنَّ» (وسایل‌الشیعه/ج20/ص340) ارتباط با پسر زیبا خطرش از ارتباط با دختر زیبا بیشتر است.

تأخیر ازدواج! حدیث داریم «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَه» (کافی/ج5/ص347) اگر یک داماد، خواستگاری آمد که این دینش خوب است، اخلاقش هم خوب است. دیگر حالا این سربازی رفته یا نرفته، پدرش پیکان دارد یا پژو، نمی‌دانم خانه‌اش شخصی است یا رهنی است یا اجاره‌ای، اگر دامادی سراغ دختر شما آمد، که این داماد دینش و اخلاقش «تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ» از دین و اخلاقش راضی بودید، «فَزَوِّجُوهُ» دیگر گیر نده. لهجه‌اش ترک است، یا عرب. فارس است یا یزدی یا اصفهانی، چه کار به لهجه‌اش داری؟ نگاه کن داماد را می‌پسندی، هیچ شرطی نکن. جز دین و اخلاق! هیچ شرطی نکن. اگر دخترتان را در خانه نگه‌دارید و این داماد را رد کنید، قرآن می‌گوید: «تَکُنْ فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» (انفال/73) فتنه و فساد کبیر می‌شود. تأخیر ازدواج فتنه است.

5- نگاه حرام، زمینه گسترش فتنه و فساد

چشم‌چرانی فتنه است. نگاه کردی دیدی شکلش زیباست، نگاه دوم چشمت را پایین بیانداز. حالا که زیباست یک خرده دیگر او را ببینیم. یکبار دیگر هم او را ببینیم. اصلاً گاهی این نگاه دوم فتنه است. حدیث داریم «النَّظْرَهُ بَعْدَ النَّظْرَهِ تَزْرَعُ فِی الْقَلْب‏الشَّهْوَهَ وَ کَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَهً» (فقیه/ج4/ص18) نگاه روی نگاه، شهوت را تحریک می‌کند، شهوت که شد فتنه پیش می‌آید.

زبان فتنه است. زبان فتنه است. گاهی یک کلمه می‌گویی فتنه می‌شود. زبان فتنه است. «فِتْنَهُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّیْفِ» (بحارالانوار/ج68/ص286) یعنی فتنه‌ی زبان از فتنه‌ی شمشیر سخت‌تر است. چون گاهی جای شمشیر خوب می‌شود. گاهی دو نفر با هم دعوا می‌کنند در بده و بستان و کتک‌کاری، می‌گوید: برو مثلاً دزده! یک چیزی هم از زبانش به طرف می‌گوید. بعد مردم می‌آیند و اینها را آشتی می‌دهند. می‌گوید: خوب دعوا هیچی! تو وسط دعوا به من گفتی: دزد! چه چیزی دزدیده بودم؟ می‌بینید که جای کتک‌کاری خوب می‌شود،آنکسی که در دعوا دزد گفته است، آن در ذهنش می‌ماند.

عابد جاهل یعنی مقدّس احمق، مقدّس احمق فتنه است. گروه فرقان در اول انقلاب که مطهری را ترور کردند، مقدّسین احمق! قرآن می‌خواند. عابد همین ریگی جنایتکار، نه سواد دارد. هیچی هیچی! قرآن را هم تفسیر می‌کند. حیا هم خوب چیزی است. ما حتی به طلبه‌ها هم سفارش می‌کنیم که اگر کمتر از ده سال درس عربی خواندی، یعنی غیر از دیپلم ده سال هم باید در حوزه باشی. زیر ده سال کسی حق ندارد تفسیر بگوید. آنوقت آقای ریگی برای ما تفسیر می‌گوید. حیا هم خوب چیزی است. مسئله‌ی عابد احمق.

در کربلا می‌گفتند: «یَا خَیْلَ اللَّهِ ارْکَبِی‏» (بحارالانوار/ج44/ص391) عمر سعد گفت: ای لشگر خدا سوار شوید حسین را بکشید. یعنی کشتن حسین لشگر خدا شدند. آنهایی که حسین را کشتند می‌گفتند: «یَا خَیْلَ اللَّهِ» یعنی ای سپاه خدا. ای سپاه خدا! «ارْکَبِی‏» سوار شوید بروید حسین را بکشید. نماز جماعت داشتند. ریش داشتند. عابد احمق! خوارج همینطور بودند. ابن‌ملجم قیافه‌اش خیلی قیافه‌ی… اینجای پیشانی آنها از سجده پینه بسته بود. عابد احمق! همینکه دیدند قرآن سر نی شده در صفین گفتند: درست است. هرچه حضرت علی فرمود: بابا این قرآن‌ها، صحیفه، اینها قرآن کتبی است. قرآن ناطق من هستم.

شاه مکه می‌رفت، لباس احرام می‌پوشید، یک دعا هم می‌کرد. عکسش را چاپ می‌کردند. می‌گفتند: دیگر از این آدم بهتر می‌خواهی؟ ببین اعلی حضرت رفته قرآن چاپ کرده دیگر. کسی اگر بصیرت نداشته باشد، با یک ریش، با یک چاپ قرآن، با یک لباس احرام، آقا مسجد ساخته، خیلی آدم خوبی است. مسجد ساخته، بله مسجد ساخته ولی درآمدش از کجاست؟ چه هدفی داشته است؟

اسلام روی هدف‌ها خیلی عنایت دارد. «إِیَّاکُمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِین‏َ وَ الْفُجَّار» (بحارالانوار/ج1/ص207) عالم فاجر یعنی عالم بی‌تقوا، فتنه است. باسواد دانشمند هم ممکن است استاد دانشگاه باشد. ممکن است آیت‌الله باشد. حجه‌الاسلام باشد. ولی بی‌تقوا باشد. دانشمند بی‌تقوا فتنه است. عبادت‌کننده احمق فتنه است. خیلی حدیث قشنگ است. «إِیَّاکُمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِین وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاء» عابد ما می‌گوییم احمق، عالم احمق و فاجر، عالم فاجر «فَإِنَّهُمْ فِتْنَهُ کُلِّ مَفْتُونٍ» (بحارالانوار/ج1/ص207) اینها فتنه‌ی همه هستند. عده‌ای گول می‌خورند. نگاه به عبادت‌هایش می‌کند گول می‌خورد. او هم نگاه به مدرک و سوادش می‌کند گول می‌خورد.

6- قیاس در احکام دین، عامل فتنه و بی‌دینی

قیاس فتنه است. امام فرمود: بزرگ‌ترین فتنه‌ی امت من «قَوْمٌ یَقِیسُونَ الْأُمُورَ بِرَأْیِهِمْ فَیُحَرِّمُونَ الْحَلَالَ وَ یُحَلِّلُونَ الْحَرَام» (بحارالانوار/ج2/ص312) قیاس یعنی چه؟ قیاس یعنی مثلاً می‌گوید که… مثلاً می‌گویی: بیمارستان نیروی دریایی کجاست؟ خوب نمی‌داند می‌گوید: بیمارستان نیروی دریایی! نیروی دریایی که نیروی دریایی است دیگر. خوب بیمارستان نیروی دریایی لابد کنار دریا است. یعنی پیش خودش… می‌گوید: درخت گِردو که اینقدر بزرگ است، گردو که درختش اینقدر بزرگ است، لابد درخت خربزه… برای خودش یک چیزهایی می‌بافد. بگذارید من یک چیزی ببافم شما ببینید چطور است.

اسلام می‌گوید: اگر کسی یک انگشت را قطع کرد، ده تا شتر! اگر کسی دو تا انگشت را برید، جریمه‌اش بیست تا شتر. اگر سه تا برید، جریمه‌اش سی‌تا! چهار تا جریمه‌اش… اسلام می‌گوید: نه، چهار تا جریمه‌اش بیست تا! چرا شما می‌گویید: چهار تا چهل تا! برای اینکه می‌گویی: یکی ده تا، دو تا بیست‌تا، سه تا سی‌تا، لابد می‌گویید: چهار تا هم چهل تا. می‌گوید: نه!  این لابد قیاس است. یعنی پهلوی خودت اینها را به هم می‌چسبانی، دو قلوهایش را، بعد می‌گویی: لابد! دین اینطور نیست. ممکن است به چهار تا رسید حکم عوض شود. این مثل این است که بگوییم: یک کراوات آدم را خوشگل می‌کند، پس دو تا کراوات روی هم بزنیم. نه! اصلاً دو تا کراوات روی هم بزنی خُل هستی. نمی‌شود گفت: حالا که یکی‌اش پز است، پس دو تا پز در پز است. نه دو تا خریّت است. حالا یکی هم کار خوبی نیست. ولی حالا می‌خواهم بگویم: اینطور نیست که…

یک کسی لباس سبزی پوشیده بود، ریش‌هایش را هم سبز کرد. گفتند: دیگر چرا ریشت را سبز کردی؟ گفت: می‌خواهم یک ضرب چهارده معصوم شوم. (خنده حضار) من می‌خواهم یک ضرب چهارده معصوم شوم. مثلاً شنیده قرآن را حفظ کند خوب است. یک آدم تیزهوشی قرآن را به جای اینکه از این طرف حفظ کند، از این طرف حفظ کرده بود. یعنی مثلاً می‌گفت: «الضالیّن، مستقیم، نَستَعین» از این طرفی می‌خواند. من چند جای قرآن را وارسی کردم دیدم، این نه از این طرف می‌خواند. گفتم: پیر این درآمده است. قرآن را از این طرفی هم نمی‌شود حفظ کرد. این از این طرف حفظ کرده است. یک خرده نگاهش کردم، چند سال زحمت کشیدی؟ مثلاً 16 سال. 16 سال این تیزهوشی را به کار برده که قرآن را از این طرفی حفظ کند. گفت: جایزه‌ی من چیست؟ گفتم: دیوانه خانه! چون الاغ به اندازه‌ی یک الاغ، الاغ است. تو به اندازه‌ی چند تا الاغ، الاغ هستی. چه کسی گفت: قرآن را از این طرف حفظ کنی؟

ما را یک جایی بردند، جایزه بدهیم. در جایزه هفتم گفتم: آقا چه کردند؟ گفتند: آقا کارهای پژوهشی، تحقیقاتی، قرآنی، جهان‌بینی، ایدئولوژی، گفتم: به من این حرف‌ها را نگو. به من بگو: چه کردید؟ گفت: آقا کارهای تحقیقاتی. گفتم: بابا، من هم خودم محقّق هستم. به من بگو: تو چه کردی؟ آخرش فهمیدیم یک آیه در قرآن است، یازده تا «قاف» دارد، گفتند: بچه‌ها هرکس این را پیدا کرد، آخر تابستان جایزه. این نسل نو را وادار کردند، از اول تابستان تا آخر تابستان قاف شماری رفتند. آن آیه‌ای که یازده تا قاف دارد، پیدا کردند، حالا جایزه‌اش را می‌خواهند. ببینید کارهای احمقانه! خیلی از کارها، کارهای احمقانه است. یک کسی را از مصر می‌آوریم که تمام آیت‌الکرسی را با یک نفس بخواند. خوب در خودمان، در ایران لات داریم که با یک نفس دو کیلو آب غوره سر می‌کشد. آخر همه‌ی آیت‌الکرسی را با یک نفس خواندن، واجب است؟ نه، مستحب است؟ نه! سیره‌ی پیغمبر و اهل بیت است؟ نه. این دلش می خواسته در دنیا مشهور شود. تنها کسی که همه‌ی آیت‌الکرسی را با یک نفس می‌خواند. خودمان در ایران لات داریم. لات‌هایی داریم با یک نفس سه کیلو آب غوره سر می‌کشند. قُل قُل قُل قُل! دو سه کیلو! قرآن که لات‌بازی نیست. آدم احمق کم نیست. اگر دستمان را در دست عالم فقیه نگذاریم، به اینجا می‌رویم. می‌رویم قاف شماری. قاف شماری!

فتنه چیست؟ قیاس! ما نمی‌توانیم چیزی را قیاس کنیم. نماز واجب به جماعت خوب است. اما نماز مستحب حرام است. نماز مستحب از نظر قرآن، از نظر پیغمبر اسلام، از نظر اهل بیت پیغمبر، ممنوع است که با جماعت بخوانیم. حالا ممک است بگویی: آقا بله ما نماز مستحب می‌خوانیم حالی پیدا می‌کنیم. حال پیدا می‌کنیم. دو لیتر هم گریه کنی، قرآن و روایات این را رد می‌کند. روایات اهل بیت. نمی‌شود قیاس کرد. چون نماز واجب را با جماعت می‌خوانیم، مستحب را هم با جماعت بخوانیم.

فتنه چیست؟ اشاره می‌کنند وقت تمام شد. آقایانی که دیر پای تلویزیون آمدند، یک چند جلسه می‌خواهم راجع به فتنه بگویم. فتنه به معنای شکنجه، به معنای شرک، به معنای مصیبت، به معنای انحراف، چند تا معنا دارد. مثل اینکه ما در فارسی می‌گوییم: شیر، شیر گاو که می‌خوریم. شیری که در بیشه ما را می‌خورد.  شیر سماور، نمی‌دانم تشبیه است می‌گوییم: فلانی شیر است. یعنی شجاع است. کلمه‌ی شیر در فارسی چند تا معنی دارد. فتنه هم معانی مختلفی دارد. گاهی آدم به چیزی نمی‌رسد عقده‌ای می‌شود. به خاطر عقده گرفتار فتنه می‌شود. گاهی آدم عاشق می‌شود، فتنه می‌شود. گاهی انسان به یک نعمتی گرفتار می‌شود، همان نعمت فتنه می‌شود. یأس و ناامید می‌شود. خودش را در امان می‌داند، می‌گوید: کسی حریف من نمی‌شود. با این مطالعه حتماً نفر اول می‌شوم. با این تمرین‌ها، با این اطلاعات، با این فامیلی که دارم حتماً فلان. گناه فتنه است. سوء استفاده فتنه است. حبّ دنیا فتنه است. اینها همه یک بیست مورد است که در روایات آمده است. فتنه، باید به خدا پناه ببریم.

صبح که چشممان را باز می‌کنیم، این برج که می‌بینیم فتنه است. چرا؟ برای اینکه می‌گوییم: بابا با پول های حرام چه ساخته‌ای؟ ببینم تو خودت خانه نداری، چرا به آن کسی که چهار طبقه خانه دارد، گفتی: حرام! از کجا فهمیدی حرام است؟ شاید آن چهار طبقه حلال بوده است. چون تو این چهار طبقه را نداری، می‌گویی: بله این پول‌های حرام را روی هم می‌گذارد. چون خودش ندارد به مردم می‌گوید: حرام خور! نمی‌تواند سخنرانی کند. می‌گوید: من خجالتی هستم. این پررو است به خاطر اینکه حرف می‌زند. یعنی می‌گوید: پررو! نمی‌گوید: من ضعیف هستم. می‌گوید: او پررو است. ماشینش قراضه است، راه نمی‌رود. ماشین‌های سالم سریع می‌آیند می‌روند، اینها بی‌کله می‌روند. آدم باید احتیاط کند. یعنی به مردم بی‌کله می‌گوید. چرا؟ برای اینکه ماشین خودش نمی‌رود. به هر حال، گاهی آدم سوار اسب فتنه است. می‌تازاند. گاهی هم از اسب پیاده می‌شود می‌تازاند. خطر هر دو است. گاهی آدم بالای جلسه می‌نشیند که بگوید: من نفر درجه یک هستم، بالا نشستم. گاهی هم پایین جلسه می‌نشیند که بگویند: ایشان چقدر آدم متواضعی است. خیلی آدم خوبی است. پایین جلسه نشسته است. لب در نشسته است. یعنی هم بالا نشستن فتنه است، هم پایین. گاهی بالا می‌نشینی که پز بدهی. فتنه است. گاهی پایین می‌نشینی که مردم بگویند: آدم خوبی هستی. آن هم فتنه است. ما داشتیم آدمی را که سوار دوچرخه می‌شد، سخنرانی می‌رفت. بعد در سخنرانی‌اش می‌گفت: نمی‌دانم زنده است یا نه. من با دوچرخه آمدم. من که اشرافی نیستم که با ماشین بیایم. می گفتیم: آقا تو را به خدا سوار ماشین شو اینقدر مَن مَن نگو. این با دوچرخه می‌رود که در سخنرانی‌اش بگوید: من، من، من من! دوچرخه‌ای که من من در آن باشد این دوچرخه هم فتنه است. ماشینی هم که بنشینی اوه… این هم فتنه است. یک ماشین سوار می‌شود اصلاً زنگ تلفن همراهش را یک صدایی می‌گذارد که همه نگاهش کنند. ببین چه صدایی می‌کند! صدای گاو رویش می‌گذارد. یعنی انسان خواسته باشد گرفتار شود، از صدای تلفن موبایلش گرفته، بالا باشد، پایین باشد، مدرک داشته باشد، مدرک نداشته باشد.

7- پیروی از فقیه عادل، عامل دوری از فتنه‌ها

اگر ما دستمان را در دست اسلام‌شناس عادل، فقیه عادل نگذاریم، به فتنه می‌رویم. علی را به اسم عبادت می‌کشند. حسین را به اسم عبادت می‌کشند. قرآن را از این طرفی حفظ می‌کنند، به اسم اینکه قرآن را از این طرف حفظ کرده است. وصیّت‌هایی که می‌کنیم فتنه است.  به این بچه دو میلیون بده، به این بچه یک میلیون. بچه‌ها را به جان هم می‌اندازد. من از این راضی هستم، از این راضی نیستم. اصلاً ما داشتیم جبهه شهید شده و فتنه کرده است. جزء یکی از این خطوط سیاسی بود، می‌گفت: اگر جبهه شهید شدم، راضی نیستم ان جناح خط دیگر تشییع جنازه‌ی من بیاید. یعنی با شهادتش فتنه را اضافه کرد. اینها خوب دو تا خط سیاسی دارند. اما گفت: مثلاً من در خط «الف» هستم، اگر شهید شدم راضی نیستم خط «ب»  تشییع جنازه‌ی من بیایند. یعنی گاهی وقت‌ها آدم با وصیّتش، با شهادتش، در جبهه شهید می‌شود، ولی عامل فتنه است. از آن طرف هم داریم بسیجی گفته: اگر خواستید من را دفن کنید، قبلاً خطوط سیاسی بیایند همدیگر را ببوسند. از هم حلالیت بطلبند برای حرف‌هایی که زدند. بعد من را خاک کنید. یعنی آدم می‌تواند با خونش، با وصیّتش، با قلمش، با فکرش، هم فتنه را شعله‌ور کند، هم فتنه را خاموش کند.

خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد تا حالا هرچه گرفتار هر رقم فتنه‌ای شدیم، ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد همه‌ی ما را از همه‌ی فتنه‌ها دور کن. وقت فتنه یک بصیرت و نورانیّت و تقوایی به ما بده، فتنه را بشناسیم و یک اراده‌ای که خودمان را از فتنه جدا کنیم. آنهایی که دوست دارند در کشور ما فتنه توسعه پیدا کند، به هم فحش بدهند. به هم بد بگویند. آنهایی را که از فتنه خوششان می‌آید نقشه‌ی آنها را نقش بر آب، خودشان را گرفتار فتنه‌های سخت‌تر بفرما. خوب این موارد فتنه، بیست مورد بود. از 1400 موردی که در روایات است، از سیصد تا روایت ما بیست مورد را درآوردیم. حالا باز هم بحث فتنه است. که امروزی‌ها جنگ نرم و جنگ سرد، جنگ روانی و اسم‌های مختلفی دارد. من حالا گفتم فتنه باشد که ریشه ی قرآنی داشته باشد. ولی همان ریشه‌ی فتنه‌ها اصطلاح جنگ روانی هم هست. اصطلاح جنگ سرد و اینها هم هست. من دو سه جلسه می‌خواهم راجع به فتنه‌های درونی و بیرونی صحبت کنم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- قرآن، خطر فتنه را چگونه بیان کرده است؟
1) شدیدتر از قتل
2 ) بزرگ‌تر از قتل
3)  هر دو مورد
2- راه جلوگیری از بروز فتنه‌ها در جامعه چیست؟
1) گسترش مراکز حوزوی و دانشگاهی
2) توسعه مراکز نظامی و انتظامی
3) پیروی مردم از مراجع دینی و ولایت فقیه
3- در روابط زن و مرد،‌چه امری عامل فتنه و فساد است؟
1) سخن گفتن با نامحرم
2) نگاه کردن به نامحرم
3) همکار شدن با نامحرم
4- خوارج چه کسانی بودند که موجب فتنه در امت اسلامی شدند؟
1) عابد جاهل
2) عالم فاسق
3) جاهل فاسق
5- بر اساس روایات، چه امری عامل گرفتار شدن انسان به فتنه می‌شود؟
1) محرومیت از قدرت و ثروت
2) رسیدن به قدرت و ثروت
3) هر دو مورد

Comments (0)
Add Comment