الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
دو سال پیش در خدمت برادران و خواهران بودیم به مناسبت روز معلولین بحثی داشتیم. بعد از دو سال باز هم امروز توفیقی بود در خدمت باشیم. و بحثی را داریم. چون عدد اینها کم نیست و حق اینها زیاد است و باید یادی از این عزیزان بشود و تذکراتی به دولت و ملت و اینها داده شود و از تقصیر و قصورهایی که همهمان داشتیم یا هر کس داشته از خداوند عذرخواهی کنیم و از خود این عزیزان. بحث ما این است که تذکری به خود عزیزان و تذکری به بستگان و مردم و دولت. مردم باید بدانند که چه وظیفه ای دارند و خودشان بدانند که چه وظیفه ای دارند.
تذکرات به معلولین، به مردم و به مسئولین.
اما خودشان؛ باید این را بدانیم که نظام آفرینش بر اساس علت و معلول است یعنی چیزی دلیل چیزی می شود. دقت هایی باید بشود، حالا دقتها از طرف حکومت نشده است، از طرف پدر و مادر نشده است، یک عمل جراحی خلاف شده، پزشکی در جراحی، اشتباهی از او سر زده، به هر حال هر اشتباهی بوده، تقصیر بوده یا قصور، عالمانه که نیست، جاهلانه بوده، غافلانه بوده، این معلول پیدا شده است.
1- چرا خداوند مانع معلولیت نمی شود؟
سؤال: آیا خدا نمی توانست این اشتباهی که فلان پزشک کرد، فلان پدر و مادر کرد، حالا بنده غافل بودم، دستم را گذاشتم روی سیم برق، برق من را گرفت، نمی تواند خدا آن لحظه ای که دستم را می گذارم روی سیم برق، برق را از سیم بردارد؟ من یک سنگ می زنم به پیشانی شما به هر دلیل، بد یا خوب که قهراً بد است، خدا نمی توانست این سنگ را که می خواهد بخورد به پیشانی شما، این سنگ را پنبه کند که پیشانی شما نشکند، یا پیشانی شما را در آن لحظه چدن کند که این سنگ کاریش نداشته باشد؟ خداوند حکیم است، نظام را به هم نمی ریزد، این حرف ما است. اما نظام این است که این سنگ وزنش چقدر است؟ حجمش چقدر است؟ فاصله سنگ با پیشانی شما چقدر است، زور دست من چقدر است، این سنگ با این وزن و با این حجم و با این فشار، بخورد به پیشانی، پیشانی می شکند، چون و چرا هم ندارد، منتهی حرف شما این است که خدا یک کاری بکند این وسط، یا سنگ را پنبه کند، یا پیشانی را چدن کند، اگر این حرف را خواسته باشیم بزنیم، معنایش این است که دائماً خداوند نظام را بهم بریزد، مثل آنکه ما پیاز می کاریم، حالا خدا که می داند امسال پیاز فراوان است، خودش این پیاز را سیب زمینی کند. ما می رویم تبریز، خدا ما را بگذارد مشهد. معنایش این است که هرکس هرکاری می خواهد بکند، خداوند بخاطر رفع اشتباهها، دائما نظام را زیر و رو کند، اصلا باید نظام به هم بریزد، باید نظام بهم بریزد. یعنی وقتی انسان میوه می کارد، نمی داند این درخت، چه به عمل می آید، من از این طرف می روم نمی دانم به چه می رسم، چون خداوند حکیم است گفته این چاقو این اثر را دارد، این برق این خاصیت را دارد، این حرکت این آثار را دارد.
2- هستی، دارای نظام حکیمانه است
یعنی خداوند هرچیزی را با آثاری آفریده، اگر خدا خواسته باشد آثار را بگیرد، نظام هستی به هم می ریزد. وگرنه خوب بچه می رود پشت بام می افتد پائین، شما بگو خدایا تو می توانستی یک لحظه جاذبه زمین را بگیری، خوب در هر لحظه هر گوشه هر چیز دارد می افتد پائین، باید همان منطقه خدا جاذبه زمین را بگیرد، آنوقت زمین بی جاذبه، نظامش به هم می خورد. چون جاذبه زمین است که زمین را نگه داشته، یعنی قوای جاذبه و گریز از مرکز و یک قواعدی حاکم بر این هستی است، خداوند توسط آن قواعد نظام هستی را نگه داشته است. آمپول را می زنی، خوب من چشمم ندید، زدم تو استخوان، خود خداوند سرِ آمپول را بگیرد بکند توی رگ، معنایش این است که هرکس هرجا می خواهد آمپول بزند، خود خدا هی آمپولها را جابه جا کند. یک کسی در امتحان جغرافی غلط جواب داده بود، پرسیده بودند مثلا کوه هیمالیا کجاست؟ گفته بود نیشابور، گفته بودند دریاچه ارومیه کجاست؟ گفته بود جیرفت، غلط جواب داده بود، بعد می گفت خدایا من غلط جواب دادم، تو دریاچه ارومیه را بگذار جیرفت، کوه هیمالیا را هم بگذار نیشابور. اگر خواسته باشیم بگوییم خدا درستش کند معنایش این است که همه مردم دائماً در حال خلاف باشند، خداوند هم خلاف مردم، نظام را زیر و رو کند.
یک حوادثی پیش می آید، حالا که پیش آمد ما چاره ای نداریم جز اینکه تا آنجایی که می توانیم صبر کنیم، تا آنجایی که می توانیم تلاش کنیم، صبر و تلاش، ولی نمی توانیم به خداوند بگوییم.
پس توقع نداشته باشیم خلافهای ما را و خلافهای هر خلافکاری را، چه باسواد، چه بی سواد، عمدی یا اشتباهی، توقع نداشته باشیم خلافهای ما را خدا جبران کند، یعنی در امتحان جغرافی هر بچه ای هر کوهی را می خواهد هرجا بنویسد، خدا هم دائما طبق امتحان بچهها کوهها را جابه جا کند، این توقع را نداشته باشیم، یک راهی را خدا قرار داده، گفته این زمین با این فاصله با این حرکت با این خصوصیات، این حرکت داشته باشد با این خصوصیات، به ما گفته برویم قوانین را کشف کنیم، طبق آن قوانین حرکت کنیم. ما اگر طبق قوانین حرکت نکردیم نباید توقع داشته باشیم که قوانین هستی به نفع ما عوض شود.
پس ما در باید بدانیم خدا حکیم است، نظام را به هم نمی زند، این اصل اول.
3- صبر و مقاومت در برابر مشکلات
اصل دوم، بدانیم که هرچه صبر کنیم یک چیزی دریافت می کنیم در مقابل سختیها، مثل کارگر، اگر بداند دو ساعت اضافه کار کند، پول بیشتری می گیرد. الان بسیاری از افراد اضافه کار می کنند بخاطر سودِ بیشتر، یا شب کاری می کنند بخاطر درآمد بیشتر، به همان دلیلی که اضافه کار و شب کاری سود بیشتری دارد، سختی های دیگر هم سودِ بیشتری دارد. قرآن می فرماید «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ» النساء/95 آن کسی که اهل جهاد است خدا فضیلتش داده به آن کسی که نشسته توی خانه. باید بدانیم که به هر حال یک سختی هایی دارد. کارمندهای دولت وقتی یک جایی مأمور می شوند که بدی آب و هوا هست، درآمدشان بیشتر می شود، اگر خارج از مرکز رفتند، درآمدشان بیشتر می شود، اگر جاده خاکی بود، جاده بد بود، سفر سخت بود، هرچه مشکلات بیشتر باشد، دولت، جبران می کند به یک نحوی. ما باید بدانیم که اگر مشکلی هست، اگر صبر کنیم خدا جبران میکند به یک نحوی. روایت داریم: (الأیمان أربعه ارکان) ایمان چهار تا پایه دارد، (الرضا بقضاء الله) راضی باشیم به رضای خدا، حالا فکر نکن که اگر معلول سالم باشد دیگر از همه چیز راضی است، مثلا بنده معلول نیستم می گویم چرا مثلا من نماینده مجلس نشدم، چرا خبرگان نشدم، چرا رئیس جمهور نشدم، چرا. . . حالا ایران باشیم می گوئیم چرا فلان کشور نباشم، فلان شهر باشیم می گوئیم چرا پایتخت نیستم، پایتخت باشیم چرا شمال شهر نیستیم، شمال شهر باشیم، چرا خانهمان بزرگتر نیست، خانهات بزرگتر شد چرا توی ترافیک ماندم، یعنی فکر نکنید افرادی که معلول نیستند مشکل ندارند، آنها هم مشکل دارند. شما بررسی کنید آمار طلاق در خانه های پولدار کمتر از فقیر نیست، یعنی خانه های فقیر یک نوع دعوا دارند، خانه های پولدار یک نوع، او می گوید چرا شاه عبدالعظیم نرفتیم، او می گوید چرا اتریش نرفتیم. هر دو دعوا دارند. او می گوید چرا لبو نخوردیم، او می گوید چرا پیتزا نخوردیم. دعوا دعواست، بنابراین اینطور نیست، ما اگر خواسته باشیم زندگیمان شیرین شود باید. . . . یک آقای خوش سلیقه ای رفت توی یک مسجدی، مسجد شلوغ شد، جمعیت، جمعیت، جمعیت، بعد می خواستند مسجد را بزرگ کنند، خانه های بغل را هم بزرگ کنند، یک کسی گفت من یک طرح می دهم، گفت چی؟ گفت گیر شما این است که آخوند خوب آورده اید، مسجد پر شده، حالا می خواهید توسعه بدهید خانه های بغل شلوغ است، شما این آخوند را عوض کنید یک آخوند بی سلیقه بیاورید، خود مسجد خلوت می شود نیازی به خرید خانه ندارید.
خوب، به هر حال راضی بودن از خدا مربوط به معلولین نیست، سالم و معلول، بچه و بزرگ، پولدار و فقیر، باید راضی باشیم. بازاری نشسته، مشتری می آید از او می خرد، یک وقت می بینی ده تا مشتری به مغازه بغل مراجعه می کنند، یک نفر سراغ این مغازه دار نمی آید، خوب این نق می زند، چرا برای من نمی آید؟ آقا نق نزن، این امتحان است، امروز برای او می آید، ممکن است فردا برای تو بیاید، امروز او بهارش است، فردا پائیزش می شود بعد بهار تو شروع می شود، پائیز او می شود، بده و بستان است، حالا.
4- رضایت به قضای الهی
معلولین بدانند، (الایمان علی اربع، ارکان الایمان اربع) یعنی پایه های ایمان چهار تاست. یک، (الرضا بقضاءالله) راضی شوید به قضای خدا. خدا بچه هایت را دختر داده، الحمدلله، پسر می خواهی؟ هرچه خدا می خواهد، آخر تو همه بچه هایت دختر است! هرچه خدا صلاح دانسته، راضی هستم. می خواهی جایت عوض شود؟ همین که خدا هست راضی است. آدم اگر راضی شود آرام است، چه سالم، چه مریض.
دوم، (التوکل علی الله)، توکل علی الله، سه، (تفویض الامر) یعنی کار را به خدا واگذار کنیم، (تفویض الامر الی الله) به خدا نگوییم چه کن، می خواهد ازدواج کند، بگوید خدایا می خواهم ازدواج کنم، برای من خیر مقدر کن، نه، حتما می خواهم با این مورد ازدواج کنم، راضی باشید به رضای خدا، توکل کنید بر خدا، کار را بر خدا واگذار کنید. از خدا خیر بخواهید. می خواهید بروید مکه، بگو خدایا حج قسمتم کن، نگو خدایا پول به من بده که بروم مکه، چون ممکن است خدا پول به تو بدهد ولی مکه نروی. ولذا در دعا داریم(اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام) در دعا نداریم(مالا للحجه) پول به من بده که بروم مکه، خدایا اگر بچه هایم همه دکتر می شدند، دانشگاه قبول می شدند، من سر پیری چهار تا پسر دکتر داشتم چقدر خوب می شد. من سراغ دارم زنی که چهار تا پسر دکتر دارد و در خیابان به ماشین خورد، خونریزی مغزی کرد، مُرد، گذاشتند در سردخانه، بچهها هم هرکدام خیال کرد رفته خانه این داداش، آن خیال کرد رفته خانه آن داداش، بعد از چند روز فهمیدند مادرشان در سردخانه است، یعنی با چهار تا پسر دکتر هیچ کس نفهمید که این مرده و آدم هم داشتیم که اصلا اولاد نداشته، هر روز صبح نان داغ می خورد، پنج ماه پنج ماه یک قرص هم نمی خورد.
چهارم، (والتسلیم). یک دعا می کنم شما آمین بگویید. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد به همه گرفتاران ما، رضایت به مقدرات، توکل بر خودت، واگذاردن امور به خودت، تسلیم به رضای خود مرحمت بفرما. (الهی آمین)
اگر تسلیم نباشیم می سوزیم. چاره چی است؟ یک کسی افتاد توی چاه گفتند صبر کن برویم طناب بیاوریم، گفت حالا صبر نکنم چه کار کنم؟ صبر نکنم چه کنم؟ این قدش بلند است آن کوتاه، حالا دو لیتر هم گریه کند نه آن بلند کوتاه می شود نه کوتاه بلند می شود، بهتر این است که اگر خواسته باشد خوش باشد، یک حدیث داریم اگر می خواهی خوش باشی به همین که هستی راضی باش. می خواهی خوش باشی روی همین گونی هم که نشستی روی موکت خوش هستی، بخواهی نق بزنی روی قالی ابریشمی هم بنشینید به هم نق می زنید.
5- صبر بر مصیبت و شکر بر نعمت
خوب(الصبر والرضا علی الله رأس طاعه الله) بهترین اطاعت همین صبر است. جانبازان و معلولین دائما در حال عبادت هستند اگر از خدا راضی باشند. خداوند می فرماید: (عبدی المؤمن لا اسلفه فی شیء الا جعلته خیراً فلیرض بقضائی ولیصبر علی بلائی ولیشکر علی نعمائی) می گوید بنده من، روایت قدسی است، می گوید بنده من، چیزی را که برایت پیش آوردم خیرت در آن بوده، آدم نمی داند خیرش در چی است، من یک وقتی نمی دانم ماجرای خودم را گفتم یا نگفتم. من می خواستم بروم دبیرستان دکتر، مهندس شوم، مرحوم ابویام، خدا رحمت کند همه اموات را، می خواست من طلبه شوم، جنگ و دعوا داشتیم، بالاخره ما رفتیم دبیرستان، با بچه های دبیرستان دعوایم شد، یک کتک مفصلی خوردم، بعد گفتم دیگر نمی خواهم بروم دبیرستان، می خواهم بروم طلبه شوم. حالا آن کتک چقدر خوب بود. مثنوی است ظاهرا یک ماجرایی را به شعر درآورده که کسی زیر درختی خوابیده بود، دهانش باز بود در خواب، یک مارمولک ریزی رفت توی دهانش، یک کسی صحنه را دید، دید اگر الان مارمولک در معده بترکد ممکن است این را، تا رسید یک چوب زد به این، از خواب بیدارش کرد گفت باید از این زردآلوها بخوری، زردآلوها بعضیها هم ترشیده بود، دو سه تایش را خورد گفت باید بدوی، زردآلوی ترشیده را خورد و با چوب این را دواند و حالش به هم خورد، آنچه خورده بود برگرداند و مارمولک هم برگشت و گفت معذرت می خواهم، من اگر این کار را نمی کردم تو جانت در خطر بود. گاهی وقتها یک صحنه ای پیش می آید انسان از یک چیزی محروم می شود، بعد هم معلوم می شود که شاید هم خیرش در این بود، شاید هم خیرش در این بود. در قرآن داریم که حضرت خضر کشتی را سوراخ کرد، موسی گفت چرا کشتی را سوراخ می کنی؟ گفت بعد می گویم. آخرش گفت خوب کشتی سوراخ شود همه غرق می شویم. گفت یک دقیقه صبر کن، رد که شدند گفت ببینید، اینجا یک شاه ستمگری بود کشتیها سالم را می گرفت، وقتی این کشتی عیب داشت از خیرش گذشت، ما این سوراخ را جبران می کنیم اما اجازه بدهید این کشتی به صاحبش برسد و دست شاه نیفتد. خودِ شما گاهی یک طلا داری می خواهی از خانه بروی بیرون، این طلا را در گونی زغال می گذاری، در متکا می گذاری، می گویی طلا که جایش درمتکا نیست، می گویی ببین، اگر خواسته باشم طلا حفظ بماند باید در متکا باشد، اگر در صندوق طلا باشد دزد می آید می برد. یعنی خودِ شما گاهی یک چیزهایی را جابه جا می کنی برای حفظش، من نمی دانم صلاح ما چی است.
خوب، چند تا توجه، یک، توجه به پاداشهای الهی که خداوند اجر می دهد، خانواده جانباز، خانواده شهید، خانواده ای که مصیبت زده هست، افرادی که گرفتار زلزله، سیل، تمام این افرادی که به یک نحوی گرفتار شدند اگر صبر کنند خدا به آنها صلوات می فرستد، خداوند راجع به صابرین می فرماید: «صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» البقره/157 خودِ خدا می گوید من به تو صلوات می فرستم بخاطر اینکه تو در مقابل امتحان صبر کردی.
6- مقایسه مشکلات خود با دیگران
توجه به غم های بزرگ، گاهی وقتها انسان دو تا انگشت ندارد، غصه می خورد، اگر نگاه کند که این یکی اصلش دست ندارد، می بیند اوه، بعد می گوید او اصلا دست و پا ندارد، می گوید اوه، یعنی نگاه به غصه های بزرگ کنیم غصه های خودمان یادمان می رود. شما نمره ده گرفتی گریه می کنی؟ او نمره هشت گرفته، او نمره چهار گرفته، یعنی یکی از راهها این است که انسان دیگران را هم ببیند، توجه به غمهای بزرگتر. اگر در تن مشکل دارم، عوضش در فکر و عقل و عشق مشکلی ندارم. ممکن است چشم من نبیند اما فکرم کار می کند، بهتر این است که چشمم باز باشد یا فکرم کار نکند، یک دعا داریم(ربنا لا تجعل مصیبتنا فی دیننا) این آقا زندگیش کم رنگ است اما لقمه حرام در شکمش نیست. آن آقا زندگیش مرفه است، خودش یک ماشین دارد، بچهاش یک ماشین دارد، نمی دانم همهشان تلفن همراه دارند، اما در شکمشان لقمه حرام است؟ می دانی چقدر سهم فقرا در مال ایشان است نمی دهد؟ نه خمس می دهد نه زکات می دهد، بله، در خانه تنگ شما چقدر افطاری دادی، چقدر آدم های گرسنه آمدهاند سیر شدهاند؟ می دانی در آن خانه چند هزار متری با داشتن استخر سال می آید و می رود ده تا گرسنه سیر نمی شوند؟ یک مقداری اینها را باید مقایسه کنیم. یک مقدار مقایسه کنیم. در قیامت جبران می شود باید توجه داشته باشیم.
در دنیا گاهی لطمه ای سبب برطرف شدن یک دری می شود. یک کسی یک دختری داشت، این غش می کرد، مرض صرع داشت و می افتاد و غش می کرد و چند جاهم رفت دکتر و خسته شد و آورد مشهد، به دختر گفت برو ضریح را ببوس، به امام رضا توسل پیدا کن، من دیگر خسته شدم از دست تو، این دختر هم خیلی ناراحت شد که حالا دیگر پدرش هم بریده و خسته شده، رفت به امام رضا گفت یا امام رضا پدرم هم برید، تو من را شفا بده، حرم امام رضا یک چهارپایه هایی می گذارند گلدان عوض می کنند، چهارگوشه ضریح گلدان است، این خادمی که رفت گلدان را عوض کند، گلدان از دستش افتاد، خورد توی سر این دختر، از زیرِ چادر خون ریخت بیرون، این آقا هم که گلدان را انداخته بود گفت خیلی خوب کار ما درآمد دیگر، فردا می آیند. . . رفت نشست توی دفتر که بیایند بگیرندش، خوب پدرش شکایت کند که دختر من را کشتی، بعد از چند روز دیدند خبری نشد، بعد دیدند یک پتو آورده و جعبه شیرینی آورده، می گوید من پدر آن دختر هستم، از وقتی این گلدان خورد، یک رگی اینجا پاره شد مقداری خون آمد، دختر ما خوب شد. آدم نمی داند این مصیبت پشتش چی است، شما می گویی لیمو ترش است، دور می اندازی ولی مادر می گوید دخترجان دور نیندازد، در این لیموترش شربت لیموناد است. گاهی لطمهها یک دری برای آدم باز می شود.
7- نقش مشکلات در بیداری جامعه
گاهی لطمه وجدان عمومی را بیدار می کند، یعنی یک حادثه برای یک جایی، منطقه ای، خانواده ای رخ می دهد، تمام دلها به هم مهربان می شود، این زلزله بم خیلی دلخراش بود، خیلی دلخراش بود، خدا انشاءالله به بمیها صبر بدهد، اجر بدهد، رحمت کند همه آنهایی که از دست ما رفتهاند، ولی همین زلزله بم با همه تلخی هایش همه ایران را بیدار کرد، مسجد و محله و مسلمان و غیر مسلمان و یعنی همه با هم، یعنی گاهی وقتها یک حادثه ای به یک کسی لطمه می خورد اما همه. . . مثلا یک بچه ای می افتد توی حوض غرق می شود، خوب یک مصیبتی برای یک خانواده است، تمام مردم آن منطقه روی حوض هایشان نرده می گذارند، یعنی یک خطر بیدارباش است برای دیگران.
این حادثهها علم را رشد می دهد، یعنی وقتی یک حادثه تلخی پیش می آید دانشمندان می نشینند فرمول نجات را پیدا می کنند، اگر زلزله است ضد زلزله چه کنیم، پدافندش را چه کنیم، اگر حمله هوایی شود چه کنیم، اگر حمله دریایی شود چه کنیم یعنی تلخیها متفکرین را وادار می کند که راه نجات پیدا کنند و این فکر متفکرین علم را گسترش می دهد، رشد علمی در آن است. پس بنویسم اینها را، یک، لطف خدا، دو، رشد علمی، سه، دری دیگر باز می شود، چهار، بیدار شدن وجدان جامعه، پنج، عفو الهی، داریم بچه که مریض می شود گریه می کند، مادر که شب تا صبح نمی خوابد بخاطر مریضی بچهاش بخاطر اینکه امشب مادر نخوابید، خدا گناهان مادر را می بخشد. اصلا داریم هر دفعه زن می زاید، تمام گناهانش پاک می شود، یعنی دردِ زایمان در مقابلش عفو الهی است. گاهی وقتها این شکستها و ضربهها خودِ آدم را عوض می کند. آدم مغروری است، رأی نمی آورد در انتخابات، بادش خالی می شود. می گوید من را می بینی، همه مردم با من هستند، بعد نگاه می کند می بیند هیچ کس با او نیست. یعنی همین شکستها باعث می شود که آدم متوجه شود که. . . یک خورده غرور. . . ما یک وقتی در هواپیما سوار شدیم، این مهماندار گفت که تا چند لحظه دیگر هواپیما در فرودگاه می نشیند، گفتم بگو انشاءالله، گفت انشاءالله نمی خواهد، کامپیوتر نشان داد، یعنی نگاهش به کامپیوتر خورد از خدا غافل شد. البته رفت گفت و الان مصوبه شده که انشاءالله می گویند دیگر. یوسف لبِ چاه خندید، برادران گفتند چرا می خندی؟ گفت من با داشتن شما یازده برادر مغرور شدم، گفتم با داشتن یازده تا برادر کسی جرأت نخواهد کرد بگوید که بالای چشمت ابرو است، بعد می بینم به همان که دل خوش کردم، همانها مرا در چاه می اندازند. یعنی گاهی شکستها باعث می شود که خودِ انسان خودش را بشناسد، گاهی آدم خودش را هم نمی شناسد. مثلا یک وقت می بینی یک کسی فکر می کند خیلی آدم مهمی است، یک امتحانی پیش می آید می گوید اه، تو این بودی؟ آدم خودش را می شناسد، این حوادث تلخ، چه حوادث اقتصادی، چه حوادث سیاسی، این جوهر انسان کشف می شود. حدیث هم داریم در حوادث تلخ و شیرین گوهر شما کشف می شود. بنده آقای قرائتی بودم، چون تا حالا توی تلویزیون بودم فکر می کنند مردم که من آدم خوبی هستم، بگذار یک تلفن بشود آقا برنامه های شما از صدا و سیما قطع شد، خیلی خوب، بگذار پُستم و مقامم را بگیرند، بعد ببینم من انقلابی هستم یا ضد انقلاب، اصلا ممکن است ضد انقلابی باشم اینجا نشستهام. الان در سرازیری هستم فکر می کنید آدم خوبی هستم، در سرازیری هر بُشکه ای ب. ام. و است. در سربالایی است که آدم می فهمد کدام ماشین سالم است کدام ماشین خراب است. این تلخیها جوهر انسان را نشان می دهد که این انسان چقدر صادق است.
وظیفه دولت چی است؟ من امروز سه چهار ورق دستم آمده بود از مصوبه ظاهراً مجلس بود که ساختمانها چه کنند، شهرداری چه کند، دولت چه کند، مصوبه خوبی بود. ماده های زیادی را برای حمایت از معلولین زده بود ولی خوب حالا هنوز هم کار تمام نشده، یک متخصص چشمی هست از غرب آمده، تخصصش هم خیلی بالاست، یک کارتن نوار انجیل برای ما آورد، انجیل کتاب مسیحیها، گفت مسیحیها برای نابیناها، نابیناهایی که مسیحی هستند و نمی توانند بخوانند، نوار انجیل پر کردهاند که با نوار بتواند گوش بدهد، حالا ما نوار تفسیر قرآن برای نابیناها داریم؟ نه نداریم. چقدر شعر ضبط کرده ایم؟ شعرهای خوب، یعنی کار شده ولی خیلی زمینه کار هم هست.
8- اصلاح نگاه مردم به معلولان
وظیفه مردم. مردم باید بدانند که انسانیت به جسم نیست. گاهی وقتها همین آقایی که پا ندارد راه هایی را رفته که تو پا دار نرفته ای. من یک فیلمی از نمازجمعه دیدم که برف می آمد، اما یک کسی با یک پا و یک عصا می دوید تا به نماز جمعه برسد، خیلی نگاهش کردم گفتم عجب، این در برف با یک پا خودش را به نماز رساند، و آدمهایی هستند دو تا پا دارند سال می آید و می رود نماز جمعه نمی آیند. خیلی آدم های بی پا راههای را طی کردند، خیلی از این عزیزانی که اینجا نشستهاند تحصیلات عالیه دارند. ما در اصحاب پیغمبرمان، در اصحاب ائمهمان کسانی بودند که عضوی نداشتند، اما رشد داشتند. خود بلال شین نمی توانست بگوید، عوض(اشهد ان لا اله الا الله) می گفت اسهد ان لا اله الا الله، اما هرکاری کردند پیغمبر فرمود نه این باید سخنگوی حکومت این باشد، گفتند زبان ندارد، گفت من بی زبانیاش را قبول دارم. انسانیت تنها به جسم نیست، وگرنه اگر به جسم باشد خداوند می گوید اگر هیکلی است «لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ» غافر/57 آسمان از تو بزرگتر است. «أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًاام السَّمَاءُ» النازعات/27 تو بزرگتری یا آسمان؟ کیلویی که نیست.
هر انسانی در هر شرایطی می تواند بهترین انسانها باشد و مردم هم بدانند این معلولیت در کمین شما هم هست.
9- تکریم معلولان، نه ترحم بر آنان
یک وقت خدای نکرده معلولی را تحقیر نکنید، ممکن است فردا خود شما هم این حادثه برایت رخ بدهد. احترام بگذارید. تلخی معلولیت را باید با محبت، نه محبت ترحمی، محبت تکریمی، آخر گاهی وقتها آدم رحم می کند به یک کسی، خوب این ممکن است خود طرفی که مورد ترحم است ناراحت شود بگوید چرا به من رحم می کند، رحم نه، کرامت. قرآن می گوید این اجر تو است، «أَجْرٍ کَرِیمٍ» یس/11، آخر خدا به من می گوید اجر، آخر من چه کردهام که اجر، می گوید نه، اگر همین طور بگوید مفت به تو می دهم ممکن است انسان نسبت به خدا بگوید که حالا مورد ترحم قرار گرفتم؟ خدا هم یک چیزی می دهد می گوید این اجرت است، در قرآن کلمه «أَجْرٍ» آمده، یعنی این مزد خودت است، یعنی خدا هم یک چیزی که به ما می دهد با اینکه از فضل او است، حالا ما نماز شب خواندیم، آبش از خداست، جانش از خداست، معرفتش از خداست، ایمانش از خداست، از خواب بیدار شدنش، همهاش از خداست، باز هم نمی گوید اینها از من است، باز می گوید می خواهم مزدت را بدهم، اینکه می گوید مزد. یکی از علما می خواست کمک کند به یک بقال ضعیفی میوه فروشی، می رفت برگ های زرد کاهو را می خرید می گفت بالاخره این برگ زردها به درد مرغ می خورد، آنوقت پول حسابی هم می داد، می گفت من می خواهم کمکش کنم، اگر مستقیم کمکش کنم این ناراحت می شود، من به اسم خریدن برگ کاهو برای مرغها کمکش می کنم ولذا حدیث هم داریم که زکات می دهید به کسی، نگویید زکات است، ممکن است ناراحت شود، بگو هدیه است، یعنی افرادی هستند که به آنها برمی خورد ترحم، تکریم، کرامت، نه ترحم فقط. و این هم وظیفه مردم است که بدانند ممکن است یک زمانی آنها هم معلول شوند و افرادی هم که زمینه های معلولیت دارند، باید این را دیگر جلویش را بگیرند. واقعا این کارهای ایمنی را باید به شدت حمایت کنند از آن. این جوان گل کرده جوانیاش، سرِ موتورش را بلند می کند بعد می افتد معلول می شود، روی دست جمهوری اسلامی، روی دست پدر و مادرش می ماند، برای اینکه یک لحظه خواسته به هوسش برسد. این جاهایی که ما معلولیتمان بر اساس هوس هاست، خوشش آمده این کار را بکند، برایش سوت زدند، برایش کف زدند، این روی غرور سوت و کف برداشته خودش را به خطر انداخته. اینها را باید با قدرت با آن برخورد شود.
به هر حال؛ گاهی در شرکتها، مؤسسهها، مدرسهها، اینها ممکن است کامیابی های جسمی باشد ولی به قیمت حذف دین. اشاره می کنند وقت تمام شد.
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، خلاصه بحث ما، روز معلولین را گرامی می داریم، نسبت به تقصیر و قصورها باید عذرخواهی کنیم، عزیزان، از نظر جسم اگر مشکلی دارند از نظر فکر در سطح بالا هستند، پهلوی خدا آبرو دارند، هر یک از اینها می توانند بهترین آدمها باشند، اگر صبر کنند خدا دائما بر آنها صلوات می فرستد و باید بدانیم این سختی لطف خدا را دنبال دارد، رشد علمی را دنبال دارد، گاهی این سختی باعث می شود درِ دیگری باز می شود، گاهی وجدان جامعه بیدار می شود، عفو الهی را به دنبال دارد، و اگر ایمان ما خواسته باشد کامل شود این چهار اصل ایمان است.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد همه عزیزان ما را شفا مرحمت بفرما. (الهی آمین) صبر جمیل و اجر جزیل به خودشان و بستگانشان و پدر و مادرشان مرحمت بفرما. (الهی آمین) اینهایی که حامی مستضعفین هستند، مثل بهزیستی، مثل بنیاد شهید، مثل بنیاد جانبازان، مثل کمیته امداد، اینهایی که از طبقه مشکل دار حمایت می کنند، همه امدادهای غیبی را نثارشان بفرما. (الهی آمین) تقصیر و قصور ما را ببخش و بیامرز. (الهی آمین) رهبر ما، دولت ما، امت ما، ناموس ما، انقلاب ما، مرز ما، آبروی ما، هرچه به ما دادی در پناه امام زمان حفظ بفرما. (الهی آمین)
سالروز تولد آقا امام رضا علیه السلام را هم تبریک می گوئیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته