حوزه‌های علمیه و مرجعیت شیعه

1- نقش علمای قم در حفظ مذهب شیعه
2- سفارش اهل بیت به زیارت حضرت معصومه
3- ویژگی‌ها و امتیازات حوزه‌های علمیه
4- لزوم آمادگی برای جهانی شدن اسلام
5- امتیازات حوزه بر دانشگاه
6-صفا و صمیمیت و سادگی، سیره‌ی علمای دین
7- توجه جدی دانش‌آموزان و نسل نو به مباحث قرآنی
8- تقلید از مراجع، رجوع به خبرگان دین

موضوع: حوزه‌های علمیه و مرجعیت شیعه

تاریخ پخش:  15/07/89

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در آستانه‌ی دهه‌ی کرامت هستیم. که از تولد حضرت معصومه تا تولد امام رضا را نامگذاری کردند، می‌خواهم مقداری راجع به حضرت معصومه، قم، حوزه علمیه، مرجعیت، تقلید و طلبگی صحبت کنم. ببینیم دنیای آخوندی چه خبر است؟ اصلاً فرق بین حوزه و دانشگاه چیست؟ خصوصیاتی که دانشگاه دارد، حوزه ندارد.خصوصیاتی که حوزه دارد، دانشگاه ندارد. یک عیب‌هایی هر دو دارند، عیب‌هایشان به هم رنگ پس داده است. یک خوبی‌هایی هردو دارند، خوبی‌هایشان به هم رنگ پس داده است. یعنی هم خوبی‌شان در هم اثر کرده، هم نقاط ضعف همدیگر در هم اثر کرده است. یک نگاهی به این مباحث داشته باشیم.

1- نقش علمای قم در حفظ مذهب شیعه

شهر قم از شهرهایی است که، حالا از شهر خودمان هم تعریف کنیم کاشان، و سبزوار و نیشابور، چند تا شهر هستند اینها از آغاز از همان روز اول با اهلبیت بودند. بعضی شهرهای دیگر به تدریج اهل بیتی شدند. و قمی‌ها در روایت آمده است «لولا القمیین لاندرس الدین» اگر قمی‌ها نبودند دین محو شده بود. البته مراد من از قم که می‌گویم، این سفال فروش‌ها و سوهان فروش‌ها نیستند. اینها مؤمنین قم هستند. قمیین یعنی علمای قم، زکریا‌بن آدم! یعنی آن کسانی که روز اول بنیانگذار بودند. یعنی استوانه‌های علمی قم. مکتبی قم، وگرنه حالا مردم قم مردم خوبی هستند. اما با باقی مردم فرقی نمی‌کنند. اما اینکه می‌گوید: «لولا القمیین» آن دانه درشت‌هایشان را می‌گوید. مثل اینکه شما وقتی می‌گویید قربان نجف بروم، حضرت امیر را می‌گویی و آنهایی که شباهت به حضرت امیر دارند. نمی‌خواهی بگویی که هرکس در نجف زندگی می‌کند. در روایات از قمیین تعریف شده است. همین مقدار در تلویزیون بس است.

2- سفارش اهل بیت به زیارت حضرت معصومه

راجع به زیارت حضرت معصومه هم سه چهار تا حدیث داریم که کسی اگر حضرت معصومه را زیارت کند اهل بهشت است. البته این روایت‌ها اگر هم دارد. مثل اینکه می‌گوییم: اگر کسی یک قطره اشک برای امام حسین بریزد اهل بهشت است. این اگر دارد. اگرش این است، به شرطی که باقی کارهایش هم درست باشد. مثل اینکه می‌گویم: اگر سوییچ ماشینت را بدهی من می‌روم و برمی‌گردم به شرطی که ماشین پنچر نباشد. بنزین داشته باشد. لاستیک‌هایش مشکل نداشته باشد. موتورش مشکل نداشته باشد. یعنی اگر ماشین سالم باشد من با این سوییچ می‌روم کار را انجام می‌دهم و برمی‌گردم. من می‌گویم با این کبریت یک شهر را آتش می‌زنم. به شرطی که این شهر قبلاً بنزینی باشد. دانشگاه رمز موفقیت است. به شرطی که دانشجو در دانشگاه درس بخواند. در حوزه عالم ربانی درست می‌شود. به شرطی که این طلبه درست درس بخواند. بنابراین اینها اگر هم دارد. اگر گفتیم کسی مثلاً فلان عبادت را کند بهشت می‌رود، اینها معنا دارد.

یکوقتی از من یک متلکی پرسیدند، که شما مفاتیح را که باز می‌کنی، نوشته که دعای ساعت اول روز، دعای ساعت دوم، دعای ساعت سوم، دعای ساعت چهارم، این معنایش چیست؟ یعنی معنایش این است بنشینیم دائم دعا بخوانیم؟ این دین است شما آوردید؟ به جای هرکاری دائم دعا بخوانیم. گفتم: نه آقا اگر شما رفتی محله‌ی ماشین‌ها نوشته بود تهران- شیراز ساعت 6، تهران- شیراز ساعت 7، تهران- شیراز ساعت 8، تهران- شیراز ساعت 9، این معنایش این نیست که دائم شیراز برو و برگرد. معنایش این است که هر ساعتی خواستی بروی ماشین هست. خمیرگیر هیچ وقت دعا ندارد مگر ساعت 10. چون از سحر که بلند می‌شود باید خمیر کند تا نانواها نان صبح را بپزند. تا می‌آید استراحت کند ساعت 10 می‌شود. دو مرتبه از ساعت 10 باید خمیر کند برای ظهر. خمیر گیر ساعت 5 بعد از آفتاب وقت دارد. می‌گوید: من برای آن ساعت هم دعا دارم.

هر ساعتی بخواهی دعا است. معنای دعای اول، دعای دوم، دعای سوم این نیست که صبح تا شب دعا بخوان. اگر گفتند: داروخانه شبانه‌روزی معنایش این نیست که شبانه روز دارو بخر. یعنی هر ساعتی بخواهی دارو بخری، مغازه باز است. معنایش این است. حالا معنای این حدیثی که هرکس حضرت معصومه(س) را زیارت کند بهشت می‌رود، معنایش این نیست که هرکس با هر درآمدی، با هر اخلاقی، با هر رژیمی، با هر جنایتی، هرکاری بکند… خوب اگر اینطور باشد که پهلوی اهل بهشت است. چون همه‌ی پسرهایش رضا بودند. علیرضا، محمدرضا، حمیدرضا، همه رضا رضا، خودش هم از خود رضا. بالاخره اینطور نیست که اگر کسی همه بچه‌‌هایش رضا باشد آدم خوبی باشد. ولی قم شهر با برکتی است و برکتش هم زیاد است.

3- ویژگی‌ها و امتیازات حوزه‌های علمیه

حوزه‌ی علمیه‌ی قم یک چیزهایی درونش است که در دانشگاه نیست. من هم در حوزه بودم و هم در دانشگاه هستم. مثلاً طلبه‌ها بحث و مباحثه می‌کنند خیلی کار خوبی است. استاد که درس می‌دهد وقتی می‌رود، بعد از درس استاد یا قبل از درس استاد می‌نشینند می‌گویند: استاد چه گفت. حرف‌های استاد را نقل می‌کنند.این در دانشگاه نیست. اگر منبری‌های ما از منبر که پایین می‌آمدند، اینها که پای منبر هستند می‌گفتند: آقا چه گفت؟ بگو ببینم چه گفت؟ حالا من می‌گویم چه گفت. اگر حرف‌های آقا را تکرار کنند این در ذهنشان می‌ماند. وگرنه شصت سال است مسجد می‌آید 5 دقیقه هم نمی‌تواند حرف بزند. چون نشسته گوش داده و بعد هم پریده است. مباحثه یک کار بسیار خوبی است که در دانشگاه نیست. پیش مطالعه می‌کنند. یعنی قبل از آنکه سر درس بروند، قبل از آنکه سر درس بروند، درس را می‌خوانند که وقتی استاد حرف می‌زند قبلاً حضور ذهن داشته باشد. پس امتیازات حوزه و امتیازات دانشگاه.

بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: قم، حوزه، دانشگاه، روحانیّت. برای قم گفتم: «لولا القمیین» این در حدیث است. «لاندرس الدین» اگر رجال قم نبود دین محو شده بود. از کارهای بسیار خوب که در قم هست و شهرهای دیگر نیست، این است که برای همه چهارده معصوم برای شهادتش بازار قم و خیابان‌ها تعطیل است. در شهرهای دیگر برای عاشورا تعطیل می‌کنند، برای امیرالمؤمنین هم تعطیل می‌کنند. دو سه تا از امام‌ها را مثلاً… برای امام رضا(ع) را مشهد مایه می‌گذارد. اما قم خیلی جدّی است.

برای حوزه، عرض کنم به حضور شما که روایت داریم که دوره‌ی آخرالزمان علم از نجف در هم پیچیده می‌شود و از قم سر برمی‌آورد. این هم روایت است. در نجف علم مثل طوماری در هم می‌پیچید و در قم سربرمی‌آورد. بیش از دویست مرکز فرهنگی در قم است. که این دویست مرکز فرهنگی شاخه‌های حوزه هست. سه چهار تا از مرکز فرهنگی‌ها را خود بنده جزء مؤسسین آن بودم. مثلاً تخصصی مهدویت. ما الآن سیصد تا طلبه داریم، که بالای ده سال در حوزه درس خواندند بعد آمدند سه چهار سال تخصصی مهدویت، پارسال هزار سفر داشتند. هزار سفر به دانشگاه‌های کشور و دبیرستان‌ها و مناطق دیگر. در یک خانه‌ی ساده‌ی خشتی سیصد تا طلبه در این هفت، هشت سال تربیت شدند. فقط پارسال هزار تا سفر داشتند. یا تخصصی تفسیر، یا تخصصی تبلیغ که دیگران مسئولش هستند. تخصصی کلام، تخصصی قضاوت، باید هم اینطور باشد. من رفتم دندانپزشکی دیدم یک دکتر دیگر آمد. بعد یک دکتر دیگر آمد. گفتم: شما همه… گفتند: یازده تخصص دندان دارد. من گفتم: واقعاً! گفت: بله. یک دندان یازده تخصص دارد. به هر حال… سیخ جگر با سیخ کباب، با جوجه کباب، اینها با منقلش با بادزنش، با سیخ گوجه، این‌ها هرکدامش، مدت روی آتش آن، و نوع آتش آن و سیخش، چه؟ فرق می‌کند. بیش از دویست مرکز علمی در آنجا هست. ما از نود و پنج کشور در قم طلبه داریم. بالای دوازده هزار طلبه داریم. دوازده هزار طلبه‌ی خارجی. حدود چهل هزار طلبه داریم. چهل هزار طلبه ایرانی، و اسلام‌شناس هم کم داریم.

4- لزوم آمادگی برای جهانی شدن اسلام

من سه سفر آفریقا رفتم. وقتی می‌گفتم: من ایرانی هستم. می‌گفتند: آقا شما چند تا مطهری برای ما بفرست، کشور ما تکان می‌خورد. گفتم: مطهری در ایران هم نیست. فکر می‌کرد یک مینی‌بوس است کنار خیابان می‌ایستیم، چهل تا مطهری سوار آن می‌شوند. این قرآن است و سه مرتبه گفته: اسلام کره‌ی زمین را خواهد گرفت. «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه/33- فتح/28- صف/9) این سه بار تکرار شده است. ترجمه‌اش این است. اسلام کره‌ی زمین را خواهد گرفت. برای اینکه اسلام کره‌ی زمین را بگیرد یک رهبر می‌خواهیم که لایق باشد کره‌ی زمین را اداره کند. آن را خدا ذخیره کرده است، امام زمان(ع). یک مکتب می‌خواهیم که برخاسته از شهوت و غضب و سیاست و جهل و غرائض و حب و بغض نباشد. یک قانون سالم می‌خواهیم، قرآن. رهبری که بتواند دنیا را اداره کند می‌خواهیم، امام زمان. یک آمادگی می‌خواهیم، آمادگی‌اش هم کم و بیش پیش می‌آید. من باور نمی‌کردم که خود تهران نه هزار تا طلبه دارد. چهار هزار و پانصد طلبه‌ی پسر، چهار هزار و پانصد طلبه‌ی دختر! خود تهران نه هزار تا طلبه دارد. به هر حال یک آمادگی باید باشد، ما اسلام‌شناس می‌خواهیم، اسلام هم حالا حالا کار دارد. یعنی روی کلمه به کلمه‌ی قرآن باید کار شود.

5- امتیازات حوزه بر دانشگاه

امتیازات حوزه: مباحثه می‌کنند. یعنی 1- حرف استاد را با هم گفتگو می‌کنند. 2- پیش مطالعه می‌کنند. 3- تدریس و تحصیل با هم است. دانشگاه تا کسی هیئت علمی نشود اجازه نمی‌دهند دانشگاه درس بدهد. طلبه اینطور نیست. طلبه سال چهارمی به سال دومی درس می‌دهد. سال دوم طلبگی‌اش است به سال اولی درس می‌دهد. یعنی تدریس و تحصیل با هم است. این از امتیازات است.

انتخاب استاد در حوزه آزاد است. اینطور نیست که حتماً باید این استادش باشد. می‌رود انتخاب می‌کند. اصلاً دین ما دین آزادی است. شما یک نماز که می‌خواهی بخوانی چقدر آزادی در آن است؟ مجبور نیستی پشت سر این آقا نماز بخوانی. پشت سر این آقا مسجد رفتی گفتی: الله اکبر! مجبور نیستی تا آخر نماز، هرجای نماز خواستی قصد فرادی کن. نماز مغرب را خواندی، نماز عشا را الان نمی‌خواهی بخوانی، نخوان. بلند شو برو! نماز ظهر را اینجا خواندی، نماز عصر را یک مسجد دیگر برو، آزاد هستی. اینطور نیست که مجبور باشی.

در حوزه استاد آزاد است. در دانشگاه اینطور نیست.

در حوزه درس یک نفری هم داریم. در دانشگاه نه حتماً باید ترم و کلاس و… باشد.

در حوزه قصد قربت بیشتر است. در دانشگاه دائم می‌گویند: پاس کنیم. پاس کنیم. کم کم دانشگاه پاسگاه می‌شود. چون هی می‌خواهند پاس کنند. در حوزه ترم و واحد نیست. متأسفانه حالا اخیراً مدرک گرایی آمده است که چیز خوبی هم نیست. تدریس برای یک نفر. در حوزه هست و در دانشگاه نیست.

در حوزه مدرسه و مسجد به هم چسبیده است. حوزه مستقل است. وابسته به هیچ حکومتی و رژیمی نیست. هم مقام معظم رهبری، هم مراجع تقلید اصرار دارند که حوزه مستقل باشد. چون گاهی وقت‌ها می‌خواهد یک تشر به رییس جمهور بزند. اگر نان‌خور رییس جمهور باشد باید بگوید: بله قربان! شاه باشد، یا رییس جمهور باشد، هر ابر قدرتی باشد حوزه مستقل است. بله یک امکاناتی که به همه می‌دهند خوب به طلبه‌ها بدهند. خوب یک استخر که دولت می‌سازد، خوب دانشجوها در آن شنا یاد می‌گرند، خوب طلبه‌ها هم بروند شنا یاد بگیرند، این دیگر بی‌عرضگی من است. من مدیر حوزه باید بگویم آقا این پول نفت را که فروختید برای شنا استخر ساختید، به همان دلیلی که دانشجو یاد می‌گیرد خوب طلبه هم برود یاد بگیرد. زمین ورزش که برای او است، برای او هم هست. اگر خوابگاه برای او است… یعنی از امتیازاتی که همه استفاده می‌کنند، ما هم باید استفاده کنیم. اما شهریه و درس و نظارت و تدریس و نوع کتاب و نوع درس و همه باید مستقل باشد. مثل اکسیژن، اکسیژن را همه نفس می‌کشند، خوب آخوندها هم نفس می‌کشند.

6-صفا و صمیمیت و سادگی، سیره‌ی علمای دین

سادگی و صفا، در حوزه یک صفایی است که عرض کنم به حضور جنابعالی که، یک دو نمونه صفا برای شما بگویم. آیت‌الله رضوانی از اعضای شورای نگهبان، ایشان استاد من بود. یک خاطره نقل کرد گفت: آیت الله فکور یکی از علمای قدیمی بود. که حتی خواص هم نزد او می‌رفتند و استخاره می‌کردند. قرآن را باز می‌کرد می‌گفت: می خواهی چه کنی. آیت‌الله رضوانی می‌گفت که: دو سه طلبه نزد آیت‌الله فکور رفتند، گفتند: آقا به ما درس بده. گفت: می‌آیم. چند روز آمد درس داد و بعد نیامد. طلبه‌ها آمدند دیدند استاد نیامده است. دو روز، سه روز در خانه‌ی استاد رفتند. گفتند: آقا چرا نمی‌آیی؟ گفت: می‌آیم. دوباره بلند شد آمد. گفتند: آقا چرا دو سه روز تعطیل کردی؟ گفت: راستش شما آمدید گفتید بیا درس بده، من آمدم درس را شروع کردم، در دلم گفتم: نکند اینها درس مرا نپسندیدند؟ ولی حالا چون دعوت کردند مجبور هستند تا آخر درس بیایند. گفتم: من نمی‌روم اگر دوباره آمدند گفتند: بیا، می‌روم. من می‌خواستم آزادی شما به هم نخورد. یعنی شما درستان در رودروایسی نباشد.

اجتهادپروری، مثلاً من خودم یک استادی داشتم آیت‌الله ستوده، تقریباً هشتاد درصد از آخوندهای قم شاگردش بودند. ایشان یک روز سر درس آمد، گفت: طلبه‌ها ببخشید من چند دقیقه دیر کردم. خانم من مدت‌ها بود مریض بود، حالا هم که آمدم بیایم از دنیا رفت. من فکری بودم چه کنم. خانم من از دنیا رفت و درس هم هست! گفتم: حالا اگر درس را تعطیل کنم که خانم من زنده نمی شود. من بروم درس را بدهم و بعد برای تشییع جنازه بروم. ببینید اصلاً روی کره‌ی زمین یک چنین استادی هست؟ آیت‌الله ستوده! ایشان یک پدری داشت زمان رضاشاه. وقتی می‌گفتند: عمامه‌ی فلان آخوند را برداشتند گریه می‌کرد. داد می‌زد. اما می‌گفتند: چادر خانم‌ها را برداشتند گریه نمی‌کرد. گفتند: آقا حجاب واجب است. عمامه مستحب است. شما برای واجب گریه نمی‌کنی، جیغ نمی زنی. اما برای این عمامه جیغ می‌زنی؟ گفت: آخر این مستحب است. ولی اگر این مستحب باشد آن حجاب هم هست. اگر این را بردارد، آن هم نیست. گاهی وقت‌ها یک چیزی، ممکن است قیمتش خیلی مهم نباشد اما…

آیت‌اللهی در قم داریم هنوز هم هست. خدا عمرش بدهد. آیت‌الله اعتمادی! او هم می‌شود گفت: تقریباً حالا نمی‌توانم آمار دقیق بدهم. حالا تقریباً می‌گویم که دروغ نباشد. بین 30 تا 70 درصد طلبه‌ها شاگردی‌اش را کردند. آیت‌الله اعتمادی! ایشان هم یک روز سر درس آمد، گفت: آقایان من درس امروز را الحمدلله دادم. به لطف خدا درس ما تمام شد. من مادرم از دنیا رفته است. می‌خواهم تشییع جنازه بروم. هرکدام از طلبه‌ها که درس ندارید و کاری ندارید اگر خواستید تشییع جنازه بیایید من متشکرم! یعنی جنازه‌ی مادرش را گذاشت و آمد درسش را داد. ما الآن استاد داریم که اگر یک عطسه کند درس را تعطیل می‌کند. اصلاً کفشش تا‌به تا باشد درس نیست. معلم خوب معلمی است که اگر بلند شد دید بچه‌اش کفشش را در آب انداخته است، کفشش خیس است با دمپایی بیاید و درس بدهد. آخوند خوب آخوندی است که اگر عمامه‌اش به شاخه‌ی درخت بند شد، در جوی آب افتاد، مسجد برود. بگوید: آقایان عمامه‌ی من به شاخه‌ی درخت بند شد، امشب آقای شما عمامه ندارد. قد قامت الصلاه! اما اگر من زنگ زدم و گفتم: الو! یک حادثه‌ای رخ داده امشب نماز تعطیل است. حادثه رخ نداده. ما به راحتی درس را تعطیل می‌کنیم. به راحتی کلاس را تعطیل می‌کنیم.

یک روز امام آمد درس بدهد، بین‌التعطیلین بود. طلبه‌ها نیامدند. ایشان عصبانی شد. گفت: حالا چون دیروز تعطیل بوده و فردا هم تعطیل بوده باید بین‌التعطیلین هم تعطیل باشد؟

حاج شیخ عبدالکریم حائری آمد درس بدهد. نیم متر برف در قم آمده بود. گفتند: امروز درس تعطیل است. خود آقا آمد. گفتند: آمدی؟ گفت: ببینم مگر نانواها تعطیل می‌کنند؟ مگر بقال‌ها تعطیل می‌کنند؟ چرا دانشگاه تعطیل شود؟ چرا حوزه تعطیل شود؟ یکی از بلاهای کشور ما تعطیلات زیاد است.

امتیازات: مباحثه، پیش مطالعه، تدریس و تحصیل با هم، انتخاب استاد آزاد، ارتباط عاطفی پررنگ، درس حتی برای یک نفر، مدرسه و مسجد با هم، وصل به هیچ نظام و قدرتی نیست. سادگی و صفا، اجتهاد پروری. این خوبی‌های حوزه است.

7- توجه جدی دانش‌آموزان و نسل نو به مباحث قرآنی

آغاز نوزدهمین سال مسابقه‌ی درس‌هایی از قرآن است که من باید اینجا پشت دوربین هم تشکر کنم از جمعی از عزیزان فرهنگی، از این درس‌ها سؤال طرح می‌کنند و دو سه میلیون نسل نو هم که گوش می‌دادند حالا جدی گوش می‌دهند. فرق بین گوش دادن جدی و غیر جدی هم خود بنده هستم. من چند هزار ساعت در ماشین نشستم اما جدی دل ندادم، رانندگی بلد نیستم. اگر سی ساعت دل می‌دادم راننده می‌شدم. ما آدم‌هایی داریم پای تلویزیون دل می‌دهند. آدم‌هایی هستند پای تلویزیون همینطور نگاه می‌کنند. این حرکت مسابقاتی که بعد از بحث می‌گوید: بینندگان عزیز! از این بحث پنج سؤال… یک تشکیلاتی برای این درست شده است، این دو سه میلیون بیننده‌ی شوخی به بیننده‌ی جدی تبدیل شده است.

الآن آغاز نوزدهمین سال آن است. یک تقاضایی می‌کنم. هرکس علاقه به طلبگی دارد بیاید طلبه شود. ما به شدت طلبه کم داریم. هنوز هر روستایی یک آخوند نداریم. ما هنوز قاضی کم داریم. گاهی یک پرونده ماه‌ها طول می‌کشد تا قاضی بررسی کند. دنیای اسلام از ما طلبه می‌خواهد ما نداریم.

بنده خدمت آیت‌الله‌العظمی سیستانی رسیدم که طلبه‌های نجف بروند در دبیرستان‌های عراق نماز جماعت بخوانند. فرمود: نداریم. طلبه‌ای که برود در دبیرستان در نجف نماز بخواند، آماده نداریم. طلبه داریم ولی باز برای همه‌ی دبیرستان‌ها نداریم. دنیا به شدت نیاز دارد.

فکر هم نکنید حالا اگر دختر فُکلی و نمی‌دانم فرض کنید که عفاف و حجاب کمرنگ شد، یا مثلاً یکجایی یک متلکی گفتند، یک کاریکاتوری کشیدند، قرآن آتش زدند، پیغمبر را جسارت کردند، یک متلک گفتند، اسلام با این متلک‌ها از بین نمی‌رود. روز به روز، روز به روز، شعاع اسلام بیشتر می‌شود.

امام جمعه‌ی دانمارک به من گفت. گفت: قبل از کاریکاتور، سالی چند نفر مسلمان می‌شدند. بعد از توهین به پیغمبر اسلام جمعیت مسلمان‌ها زیاد شد. عالمی که مستقر بود در دانمارک به من گفت. گفت: من الآن چند سال است اینجا هستم. سال اول روز عاشورا، چهارصد تا جمع می‌شدیم. امسال عاشورا چهل هزار تا جمع شدیم. اگر آمریکا ویزا بدهد، ماه رمضان بیش از هزار روحانی را خود آمریکا می‌خواهد. خوب هرکس حال طلبه شدن دارد، بیاید طلبه شود. چون بحمدالله ما الآن از نظر دکتر خودکفا شدیم. مهندس خودکفا شدیم. حالا تازه زبانم لال! اگر دکتر و مهندس هم کم داشتیم، می‌شود از بلژیک و اتریش هم دکتر و مهندس آورد. نمی‌شود از بلژیک و اتریش آیت‌الله آورد. به هر حال هرکس حال طلبه شدن دارد، من دعوت رسمی می‌کنم به این که بیاید طلبه شود. علم علم است، منتها زود نتیجه نمی‌دهد. دانشگاه چهار پنج سال که خواندی بالاخره کارشناسی ارشد، فوق لیسانس، دکترا، آن زود نتیجه می‌دهد. آخوندی دیر نتیجه می‌دهد. ما آخوندی که شش سال درس خوانده باشد اصلاً به او باسواد نمی‌گوییم. می‌گوییم: طلبه! وقتی سیزده چهارده سال شد، یک حجه الاسلام به او می‌گوییم. اگر بیست سال شد یک والمسلمین هم به او می‌گوییم. اگر چهل سال شد یک آیت‌الله به او می‌گوییم. 50 سال شد، ممکن است آیت‌الله العظمی شود. اگر بکوب درس بخواند. یعنی شما نباید توقع داشته باشید که آقا من چهار سال درس می‌خوانم استخدامم می‌کنند. طلبگی چهار سال درس بخوانم استخدام خبری نیست. ممکن است باشد و ممکن است نباشد. ولی اجمالاً من دعوت می‌کنم که… آنوقت لذیذ است.

مردم دنیا سه دسته هستند. یا تولید می‌کنند. یا توزیع می‌کنند. یا مصرف می‌کنند. اما علم چه؟ اگر تولید علم کردیم، مطهری می‌شویم. اگر توزیع علم کردیم، بنده می‌شوید. کتاب‌های بزرگان را مطالعه می‌کنم با بیان و قلم توزیع می‌کنم. اگر نه توان برای تولید داشتیم، نه بیان و قلم برای توزیع داشتیم لا اقل یاد می‌گیریم خودمان مصرف می‌کنیم. حالا حدیث داریم خوشا به حال کسی که همه را داشته باشد. «عالمٌ» حدیث داریم خوشا به حال کسی که «عالمٌ» یعنی تولید علم کند. «ناطقٌ» یعنی با نطقش، توزیع علم کند. «یَنتَفِع بِعِلمه» (بحارالانوار/ج2/ص18) یعنی علمش را مصرف کند. «عالمٌ ناطقٌ ینَتَفِعُ بِعِلمِه» مصرف کند. این که بالا نوشتم عربی بود. حدیث است.

8- تقلید از مراجع، رجوع به خبرگان دین

وظیفه‌ی ما نسبت به حوزه، تقلید است. آیا تقلید واجب است؟ خود مراجع هم تقلید می‌کنند. هیچ خبر داشتید؟ تمام مراجع تقلید می‌کنند. از چه کسی؟ از دکترها! یعنی همه‌ی مراجع ما وقتی مریض می‌شوند دکتر می‌روند، هرچه دکتر گفت گوش می‌دهند. تقلید یعنی هرچه او گفت گوش بده. همینطور که مرجع ما به نسخه‌ی دکتر گوش می‌دهد، شما هم باید به نسخه‌ی مرجع گوش بدهید.

تقلید عقلی است. عقل می‌گوید: به کارشناس رجوع کن. تعبّد است ولی ریشه‌ی تعبّد تعقل است. چون عقل داریم باید تقلید کنیم. منتهی برای محکم‌کاری گفتند: اعلم! این از هنر اسلام است. که گفته: اعلم باشد. یعنی باسوادترین باشد. با تقواترین باشد. بصیر باشد. شجاع باشد. ممکن است کسی علمش بالا باشد، اما جرأت یک تشر زدن به یک آدم عادی را هم نداشته باشد.

یک حدیث است یک وقت من در تلویزیون خواندم. بعد دیدم بعضی از سران مملکت گفتند: آقا آدرس، روایت! آدرس را دادم بعد یکجایی رفتم دیدم، قاب کردند و این حدیث‌ها را پخش کردند. که اصلاً فقیه چه کسی است؟ ما فکر می‌کنیم مثلاً هرکس درس خارج گفت فقیه است. امام عسگری فقیه را اینطور می‌گوید. «الفقیه» فقیه واقعی چه کسی است؟ «الفقیه من» کسی است که «انقذ» یعنی نجات بده، «انقذ الناس من شر اعدائهم». حدیث عربی است ولی فارس‌ها هم معنایش را می‌فهمند. فقیه واقعی کسی است که مردم را «ناس» مردم را از شر دشمن‌ها نجات بدهد. امام خمینی فقیه بود. بالاخره ایران را از شر آمریکا نجات داد. فقیه معنایش این است. اگر کسی شاگردهای زیادی دارد، خیلی هم مُلاّ است، ولی وقتی قرآن را آتش می‌زنند هیچ چیز نمی‌گوید، صدام حمله می‌کند چیزی نمی‌گوید. اصلاً فرق نمی‌کند شاه باشد یا امام خمینی! درس خارجش را می‌دهد. ولذا گاهی وقت‌ها به من می‌گویند: فلانی چطور است؟ می‌گویم: آقا ببینید چه معروفی را احیا کرد. چه منکری را کوبید. هرکس «انقذ الناس من شر اعدائهم» این حدیث برای امام حسن عسگری است. فقیه هم همینطور است. خیلی‌وقت‌ها دانشمند است ولی هیچ اثری از دانش او نیست. فقط در کتابخانه پژوهش می‌کند. اما نتیجه‌ی این پژوهش چیست؟ چند نفر را نجات داد؟

غیرت، همت، اینها مهم است. ما باید تقلید کنیم. فلسفه‌ی تقلید چیست؟ بالاخره هستی هدفدار است. من مسئولم. ضمناً می‌توانید بروید ملاّ شوید تقلید نکنید. شما لازم نیست وقتی دکتر شدی، مریض شدی دکتر بروی. خودت پزشک باش، دیگر دکتر نرو. تقلید اجباری نیست. می‌گویند: چون قدرت تحقیق نداری، تحقیق هم با دو کلمه‌ای که حالا بنده فوق لیسانس ادبیات عرب هستم، یا چون با قرآن آشنا هستم خودم قرآن را می‌فهمم. دیروز هم متأسفانه یک جایی بودم، یکی از دانشگاه‌ها، یک کسی آمد قرآن را باز کرد گفت: به این دلیل قرآنی… گفتم: آقا جان! آخر یک خرده حریم نگه دارید. با دو کلمه‌ی عربی که شما نمی‌توانید از قرآن استفاده کنید. گفت: چرا؟ حالا یک نمونه من برای شما بزنم. به او نگفتم.

ما یکجایی رفتیم دیدیم یک عده از تحصیل کرده‌ها دارند دور هم تفسیر کار می‌کنند. گفتم: باید یک اسلام‌شناس سی، چهل سال درس خوانده بالای سر شما باشد. گفتند: نه آقا حالا می‌خواهی حتماً زیر بار آخوندها برویم. خودمان می‌فهمیم. گفتم: مخلص فهم شما هم هستم. طبق عربی که شما بلد هستید، این جمله را معنا کنید. در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «فَلا یُسْرِف‏» (اسراء/33) «لا یُسرِف» یعنی اسراف نکن. «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْل‏» این آیه‌ی قرآن است. یعنی در قتل، در آدم‌کشی اسراف نکن. خوب شما طبق ادبیات معنا کن ببینم. پس یکی می‌شود ترور کرد. چون نگفته که نکش. گفته در کشتن اسراف نکن. این بند به یک چیزی است. شما اگر چشمت را با چاقو دربیاوری بگذاری در بشقاب که نمی‌بیند. این چشم وقتی می‌بیند که بند به مویرگ‌ها و رگ‌‌موها باشد. این قبلش چیست؟ بعدش چیست؟ حدیث ذیلش چیست؟ شأن نزولش چیست؟ ماجرا چه بود؟ ماجرا این بود که قبیله‌ی الف یکی از قبیله‌ی ب را کشت، گفت: تو یکی از ما را کشتی، ما دو تا از تو را می‌کشیم. آیه آمد نه اسراف نکنید. یکی به یکی! این با توجه به آن جنگ قبیله که می‌گفت: یکی می‌کشی، دو تا می‌کشیم، فرمود: یکی به یکی. وگرنه اگر به سینه‌ی دیوار بنویسید در کشتن اسراف نکنید. خوب پس یکی می‌شود کشت.

چند تا اصل را همه‌ی شما که پای تلویزیون هستید می‌پذیرید. این هستی هدف دارد. ما هم مسئول هستیم. ما که مسئول هستیم، باید به وظیفه‌مان عمل کنیم. وقت پژوهش و تحقیق هم نداریم پس باید تقلید کنیم. شکم که داریم. گرسنه‌مان هم هست، خودم هم وقت پختن ندارم. پس باید از چلوکبابی بیرون، از نان بیرون، از تافتون و بربری بیرون استفاده کنم. چون گرسنه هستی، خودت هم آرد نداری بپزی. آرد هم داشته باشی تنور نداری. پس باید از بیرون تهیه کنی. هستی هدف دارد. من مسئولم، فرصت تحقیق ندارم پس باید تقلید کنم. باید حجت داشته باشم. امام فرمود: «اجلس فی المجسد وافت للناس» به ابان گفت در مسجد بنشین و فتوا بده.

اگر کسی حرف مرجع را رد کند. حدیث داریم «الراد علیهم کالراد علینا» اگر کسی مرجعیت که یک حرفی بزند، رد کند، بگوید: مراجع گفتند، اما من قبول ندارم. امام صادق فرمود: هرکس به فقیه عادل بگوید: من قبول ندارم، امام صادق را قبول ندارد. غیظ نکردم.  طبیعی می‌گویم. «الراد علیهم کالراد علینا» کسی حرف فقیه و مجتهد عادل را رد کند، انگار ما را رد کرده است. در طول تاریخ هم در زمان غیبت مرجعیت دین را حفظ کرده است.

یک کنگره‌ای بود. در اسرائیل، نتیجه‌ی این کنگره سه چیز شد. ما حریف شیعه نمی‌شویم. چون در شیعه سه تا نخ است. این‌ها شیعه را نگه داشته است: 1- عاشورا 2- انتظار 3- مرجعیت

این ساختمانی که هرچه بمب می‌گذاریم منفجر نمی‌شود، به خاطر این است که یک میله‌های قوی در این است. عاشورا، شیعه عاشورا دارد. یک یاحسین می‌گوید هفتاد میلیون سیاه‌پوش در عاشورا می‌ریزند. 2- انتظار، هیچ‌کدام از نظام‌های کره‌ی زمین را قبول ندارد. منتظر یک نظام مهدوی است. 3- مرجعیت، همه حرف‌ها را که زدیم گوش به حرف مرجعش می‌دهد. کار به تبصره و قانون ندارد. عاشورا، انتظار، مرجعیت.

نسل نو ما هرکدام می‌توانید طلبه شوید، طلبه شوید. تقلید عین عقل است. به همان دلیلی که وقتی مراجع مریض می‌شوند به دکتر مراجعه می‌کنند، دکتر هم باید دینش را از مرجع بگیرد. اگر هم نخواستید می‌توانید خودتان مجتهد شوید. منتها با چهار تا کلمه‌ی عربی خواندن، شما مُلاّ نمی‌شوی. در همین «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْل‏» کلاه سرت می‌رود. گروه فرقان که بدبخت شدند به خاطر این بود که چهار، پنج تا جمله‌ی عربی را خوانده بودند، حالا من اسمش را نمی‌برم. مرحوم دکتر بهشتی یک کتابی به من داد، گفت: فلان استاد دانشگاه یک کتاب اقتصادی نوشته است. خواندم، به قدری غلط نوشته بود که من کنار کتاب نوشتم و به مرحوم دکتر بهشتی، شهید مظلوم دادم. کتاب را دید و گفت: این کتاب دست من باشد. بابا تو رشته‌ات این نیست. وقتی یک کسی اقتصاد اسلامی را نمی‌داند همینطور دو تا مقاله خوانده، راجع به اقتصاد نظریه می‌دهد. با چهار تا مقاله و چهار ساعت درس و مراجعه به چهار تا سایت، نمی‌شود اسلام‌شناس شد. ما به فقیه نیاز داریم. فقیه غیر عالم است. عالم یعنی می‌داند. فقیه یعنی عمیق می‌داند.

خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، رزق حلال، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت به همه‌ی ما مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در روایات، عالمان کدام شهر، حافظان دین شمرده شده‌اند؟
1) قم
2 ) نجف
3) مشهد
2- آیه 33 سوره‌ی توبه بر چه امری تأکید دارد؟
1) ظهور امام زمان در آخرالزمان
2) غلبه‌ی اسلام بر همه‌ی ادیان
3) نابودی همه‌ی غیرمسلمانان
3- مهم‌ترین ویژگی حوزه‌های علمیه شیعه کدام است؟
1) عدم وابستگی به حکومت‌ها
2) صفا و صمیمیت عالمان
3) جدّیت در مطالعه و تحصیل
4- امام عسگری(علیه‌السلام) چه کسی را فقیه واقعی معرفی کرد؟
1) عالم به تمام احکام دین
2) عامل به تمام احکام دین
3) ناجی مردم از شرّ دشمنان
5- عامل حفظ شیعه در طول تاریخ چه بوده است؟
1) زنده نگهداشتن قیام عاشورا
2) انتظار امام زمان(علیه‌السلام)
 3) عاشورا، انتظار، مرجعیت

Comments (0)
Add Comment