حدیث ثقلین

    1- حدیث تقلین مورد قبول شیعه و سنی
    2- اهمیت شب قدر به نزول قرآن
    3- استفاده مناسب از شب‌های قدر
    4- اثبات عصمت، حضور و علم اهل بیت(ع) با استفاده از حدیث ثقلین
    5- تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) ، مانع از گمراهی
    6- کمالات منحصر به فرد حضرت علی(ع)
    7- توجه به مضامین و معانی ادعیه و احادیث
    8- همسانی در تمسک به قرآن و اهل بیت

موضوع: حدیث ثقلین!

تاریخ پخش: 31/06/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

ماه رمضان 87، شب‌های قدر بحثمان راجع به امیرالمؤمنین(سلام‌الله‌علیه) است. موضوع: حدیث ثقلین!

«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض‏» (بحارالانوار/2ج/ص225)

1- حدیث تقلین مورد قبول شیعه و سنی

این حدیث، حدیث متواتر است. متواتر یعنی اینقدر گفته‌‌اند که دیگر قابل چانه زدن نیست. مثلاً اینکه می‌گویند تعطیلی عاشورا دیگر قابل چانه زدن نیست. حالا می‌شود گفت که تعطیلات عید را یک روز کم و زیاد کنیم، نمی‌دانم تابستان را یک هفته کم و زیاد کنیم، ساعت کار را یک ساعت کم کنیم … ولی هیچ کس نگفته است… و روز عاشورا در تعطیلی هیچ شکی ندارد. این چیزهایی که دیگر سوزن رخنه‌اش نمی‌رود، قطعی و متواتر می‌گویند. یعنی از بس که نقل کرده‌اند. یعنی از بس که افراد نقل کرده‌اند، دیگر جای شک نیست. 20 نفر از یاران پیغمبر، از تابعین 19 نفر، قرن دوم 20 نفر، قرن سوم 35 نفر، قرن چهارم 17 نفر، قرن پنجم… همینطور قرن به قرن، این حدیث را نقل کرده‌اند و تقریباً همه‌ی کتاب‌های مهم سنی‌ها و همه‌ی کتاب‌های شیعه، این حدیث را نقل کرده‌اند، این حدیث چیست؟ نه یک بار و دو بار و ده بار و بیست بار! بارها و بارها، پیغمبر فرمود مردم! «إِنِّی» من! «تَارِکٌ» ترک می‌کنم و رها می‌کنم در بین شما، دو چیز سنگین را! دارم می‌روم، پیغمبر فرمود دارم می‌روم و دو چیز سنگین و دو چیز گرانبها را برای شما می‌گذارم، یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیت! نود و چند بار حدیث داریم که فرمود اهل بیت، یک حدیث داریم که فرمود کتاب الله و سنتی! سنت من یعنی حرف‌های من! قرآن و سخنان من! قرآن و حدیث من! یک حدیث داریم که پیغمبر فرمود قرآن و حدیث‌های من، نود و نه حدیث داریم که فرمود قرآن و اهل بیت من! خوب گوش دادید؟ یک حدیث داریم که فرمود قرآن و سنت، نود و نه حدیث داریم که قرآن و اهل بیت! بعد فرمود: «لَنْ یَفْتَرِقَا» کلمه‌ی «لَن» برای جایی است که می‌گوییم هرگز نمی‌شود. «لا» یعنی نمی‌شود و «لن» یعنی هرگز نمی‌شود. «لَنْ یَفْتَرِقَا» یعنی هرگز اینها بینشان جدایی نیست. تا اینکه… تا روز قیامت و در حوض کوثر اینها بر من وارد شوند. حالا عرض کنم به حضور شما که سنن ابن ماجد، سنن ترمضی، سنن نسائی، طبری، امام احمد حنبل رئیس حنابله، صحیح مسلم، بیهقی، ابن جوزی، کنز العمال، اینهایی که گفتم، مهم‌ترین  کتاب‌های سنی‌ها، این حدیث را نقل کرده‌اند که فرمود قرآن و اهل بیت من! اهل بیت رهبرش علی‌ابن ابیطالب است. ببینیم در تاریخ به قرآن چه گذشت و به اهل بیت چه گذشت! «کِتَابَ اللَّهِ» چه شد؟ هر دو هم شب قدر است.

2- اهمیت شب قدر به نزول قرآن

اما قرآن و «کِتَابَ اللَّهِ»‌اش! شب قدر چه شبی است؟ «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَهِ الْقَدْر» (قدر/1) خدا به پیغمبرش می‌گوید: «وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ» (قدر/2) «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر» (قدر/3) چه خبر است؟ برای اینکه آن شب: «تَنزََّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِِّم مِّن کلُ‏ِّ أَمْرٍ» (قدر/4) «سَلَامٌ هِىَ حَتىَ‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/5) ما قرآن را فرستادیم! خود «إِنَّا» که می‌گوید ما فرستادیم، نگفته است «إِنَّی» گفته است «إِنَّا» خداوند جاهایی که می‌خواهد عظیمت را بگوید، می‌فرماید: «إِنَّا» یا جاهایی که کار را با واسطه می‌کند، می‌فرماید: «إِنَّا»! با واسطه‌ی جبرئیل. آن وقت خود خداوند یک جا می‌گوید این قرآن «مِنْ لَدُنْ … خَبیر» (هود/1) «مِنْ لَدُنْ عزیز» «مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ» «مِنْ لَدُنْ عَلیم‏» (نمل/6) می‌گوید ساده نگیر، قرآن از کیست. از خدای خبیر! از خدای عزیز! از خدای حکیم! از خدای علیم! «إِنَّا» ما یک چنین کسی هستیم. قانون بشری نیست که مثل آمریکا، 25 بار تا به حال قانون اساسی‌اش عوض شده است. قانون بشری نیست که صبح می‌گویند خیابان یک طرفه، عصری می‌گویند دوطرفه است. امروز می‌گویند اینجا طرح ترافیک است، فردا می‌گویند: نه! آن خیابان پشتی طرح ترافیک است. «مِنْ لَدُنْ … خَبیر، عزیز، حَکیم» «مِنْ لَدُنْ حمید» اینها همه آیه‌ی قرآن است، منتها من برای اینکه یک خورده فشرده بگویم، اینطور بیان می کنم. «إِنَّا» ما که هستیم؟ ما «خبیر، عزیز، حَکیم، علیم، حمید» فرستادیم. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ…» در این سوره پنج بار شب قدر اضافه شده است. آیه اول می‌گوید: «لَیْلَهِ الْقَدْر» بعد می‌گوید: «وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ» باز می‌‌گوید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر» بعد می‌گوید: «تَنزََّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا…» «فِیهَا» یعنی در شب قدر! «سَلَامٌ هِىَ…» «هِىَ» یعنی سلام به آن شب! «هِىَ» برمی‌گردد به شب قدر. یعنی سه بار اسم شب قدر را برده است. دو بار هم برای شب قدر ضمیر آورده است. مثل اینکه چند بار می‌گویم: حسن! حسن! حسن! ایشان! ایشان! یعنی دو بار هم که می‌گویم ایشان منظورم حسن است. «لَیْلَهِ الْقَدْر»، «لَیْلَهِ الْقَدْر»، «لَیْلَهِ الْقَدْر» بعد می‌گوید: «فِیهَا»، «هِىَ» یعنی ایشان! ایشان! پنج آیه دارد که در هر پنج تا کلمه‌ی شب قدر است. آن وقت خدا به پیغمبرش می‌گوید: «وَ مَا أَدْرَئکَ…» یعنی تو که پیغمبر من هستی، نمی‌دانی، مردم دیگر هیچ! ما که دیگر هیچ! به پیغمبر می‌گوید: نمی‌دانی! نمی‌گوید: «وَ مَا أَدْرَئکَم» اگر می‌گفت: «وَ مَا أَدْرَئکَم» یعنی شما نمی‌دانید. ولی می‌گوید: «وَ مَا أَدْرَئکَ» یعنی تو هم که پیغمبر هستی، «وَ مَا أَدْرَئکَ» نمی‌دانی که شب قدر چه شبی است. اصلاً نمی‌دانیم که خدا چه خدایی است. اصلاً نمی‌دانیم قرآن چیست. قرآن می‌گوید اگر من بر کوه نازل شوم، تکه تکه می‌شود. چطور شد انسان‌ها تکه تکه نشدند؟ قرآن می‌گوید قلب بشر… بشر اگر تربیت نشود از گرگ بدتر است. گرگ سالی چند گوسفند پاره می‌کند؟ و انسان‌ها با بمباران چقدر؟ انسان از مار بدتر است. مار سالی چند نفر را می‌گزد؟ زبان ما روزی چند نفر را می‌گزد؟ انسان از موش دزدتر است. موش چقدر گندم می‌دزدد و ما چه می‌دزدیم؟ سیگارش را دست می‌گیرد و می‌گوید: بیا…! تو که از ترس پشه در پشه‌بند می‌روی، گردن کلفتی‌ات برای خدا چیست؟ حیا کن! این چنان که مثل اینکه روزه می‌خورد مثلاً… بله ما روزه می‌خوریم! اصلاً تو … هر میمونی زشت‌تر است، بازی‌اش بیش‌تر است. آدمی که از ترس پشه در پشه‌بند می‌رود، به روزه خوردن افتخار می‌کند. نمی‌دانی! قرآن می‌گوید که «قُلُوبُکُمْ … کَالْحِجارَه» (بقره/74) دل‌ها مثل سنگ است. بعد می‌گوید: نه! نه! نه! رحمت به گور پدر سنگ! چون از سنگ چشمه آب بیرون میاید، از دل ایشان هیچ چشمه آبی، در نمی‌آید. سنگ‌ها به انسان طلا می‌دهند، این دل بخیل، ماه رمضان تمام شد، کمکی به فقیری نکرد. سنگ‌ها طلایشان را عرضه می‌کنند، سنگ‌های عقیق، سنگ‌های الماس، سنگ‌های فیروزه، خیلی سنگ‌ها را به بشر هدیه می‌دهند، اما این ماه رمضان گذشت و حتی سر و صورتش سفید شد و هدیه حتی به فامیلش نداد…

خدایی که حلیم است گاهی بعضی آدم‌های بد را به رگبار می‌بندد. می‌گوید نگویید الاغ! بلکه بدتر! برای اینکه «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون‏» (اعراف/179) نمی‌داند که چه چیزی از دستش در می‌رود. نمی‌داند چه چیزی را می‌دهد و چه چیزی را می‌گیرد. جوانی‌اش را می‌دهد و چه چیزی می‌گیرد. خودش را دارد می‌فروشد. جوانی‌اش را می‌دهد و هیچ چیزی تحویل نمی‌گیرد. پیغمبر فرمود من «کِتَابَ اللَّهِ» را گذاشتم. قرآن چیست؟ بحث‌هایی را در اول ماه رمضان راجع به قرآن مطرح کردم.

3- استفاده مناسب از شب‌های قدر

از خدا بخواهیم در این شب‌های قدر، که مسجدها پر است، فقط یک مراسمی را طی نکنیم. آخر گیر ما مراسم است. مراسم عیبی ندارد. مراسم جزء شعائر است، اما در این مراسمات خیلی چیزی در نمی‌آید. مراسم و این سخنرانی‌های شلوغ، مثل خاراندن دست است. ببینید من دستم را می‌خارانم، وقتی آدم دستش را می‌خاراند، در یک لحظه حال می‌آید، بعد از دو دقیقه نه اینجا چیزی است و نه اینجا! نباید شب بیست و یکم و شب بیست و سوم، مراسم خاراندنی باشد، «بک‌ یا الله» و گریه کنیم و بعد هیچی به هیچی! از این شب‌ها، از رعد و برق، باید یک سدی ساخت، از این سد باید جدول‌هایی درست کرد، آب را ذخیره کرد، برای روز مبادا! ما باید از این سیلی که می‌آید، در طول سال کشاورزی کنیم، سیلوهایمان را پر از گندم کنیم، درباره شب بیست و یکم می‌گوید: «خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْر» اگر تو اهل برنامه‌ریزی باشی، به اندازه هزار ماه ارزش در شب قدر است. شب قدر همه‌ی پولدارها و فقیرها می‌آیند، یک چهار نفر از آدم‌های محبوب منطقه بگویند: بیا آقا! در این مسجد سی پولدار و سی فقیر است. هر یک از این پولدارها به هر یک از این فقیرها ماهیانه بدهد. نگذارید که فقر به شما فشار بیاورد. شما اگر ماهی بیست تومان، ده تومان، سی تومان، پنجاه تومان و دویست تومان بدهی، از کنار زندگی شما… ماهی پنجاه تومان به شمای پولدار ضربه نمی‌زند، ولی اگر ماهی صد تومان به او بدهی، او زندگی‌اش راه می‌افتد. بیا ببینم آقا! شما پدرجان بچه‌هایت را عروس کردی، پسرهایت را داماد کردی، این آقا پول دانشگاه بچه‌هایش را ندارد، پول نمی‌دانم ثبت نام ندارد، شما پنج تا بچه داری، فرض کن که خدا شش تا بچه به تو داده بود، یکی از این بچه‌ها را بگو که خرجش را من می‌دهم. یک برنامه‌ریزی برای این شب‌های قدر بکنیم. بیاییم و گریه کنیم و «بک یا الله» بگوییم، این مراسم خاراندنی است. بیش از این استفاده کنیم. ما فردا نیستیم. شاید شب قدر سال آینده نباشیم. از این شب قدر ذخیره بردارید. مورچه برای زمستانش ذخیره می‌کند. شما از شب قدر یک ذخیره بردارید. «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»! شب قدر هم قرآن نازل شد و هم شب قدر، رهبر اهل بیت که بعد از پیغمبر امیرالمؤمنین است…

4- اثبات عصمت، حضور و علم اهل بیت(علیهم‌السلام) با استفاده از حدیث ثقلین

حالا از «لَنْ یَفْتَرِقَا» من چند درس بگیرم:

1- اول اینکه اهل بیت معصوم هستند. از کجا در می‌آید؟ برای اینکه قرآن می‌فرماید، «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه‏» (فصلت/43) چون هیچ رقم باطلی وارد قرآن نیست. اگر هیچ باطلی وارد قرآن نیست، باید هیچ باطلی هم دور اهل بیت نباشد، چون اگر قرآن بیمه باشد، یعنی در قرآن باطل نباشد، اما در اهل بیت خدایی ناکرده گناهی و باطلی باشد، پیداست که اینجا «افترقا» است. یعنی بین قرآن و اهل بیت جدایی شد. وقتی می‌گوید: «لَنْ یَفْتَرِقَا» یعنی هرگز از هم جدا نمی‌شوند، یعنی چه؟ یعنی اینکه همینطور که قرآن همه‌ی کلماتش حق است، باید اهل بیت همه‌ی کارهایشان حق باشد. اگر در اهل بیت یک باطل باشد، می‌گوییم اینجا از هم جدا شدند. بالاخره ببین اگر گفتند این دو سکه هیچ با هم تفاوت ندارند، بعد شما عیارش را دیدی که یکی عیارش 19 و یکی عیارش 18 است، می‌گویی نه آقا! اینها با هم فرق دارند. وقتی می‌گوید: «لَنْ یَفْتَرِقَا» هیچ فرقی ندارند، یعنی همینطور که قرآن از تحریف مصون است و کلمه‌ای ناحق در قرآن نیست، عمل ناحقی هم در اهل بیت وجود ندارد. این یک مورد. عصمت!

2- اهل بیت باید زنده باشند. الان باید حضرت مهدی(علیه‌السلام)  باشد. چون اگر امام زمان(علیه‌السلام) نباشد، می‌گوییم پیغمبر(ص) نعوذ بالله دروغ گفته است. چون گفت قرآن و اهل بیت هیچ وقت از هم جدا نمی‌شوند. بسم الله! این قرآن هست، اهل بیت کجاست؟ می‌گوییم ببخشید، اهل بیت از دنیا رفتند. می‌گویید پس از هم جدا شدند. پیغمبر می‌گوید هیچ وقت! نمی‌گوید «لا یَفتَرِقا» می‌گوید: «لن»! گفتیم «لن» یعنی چه؟ یعنی هرگز. پس الان باید حضرت مهدی(علیه‌السلام)  باشد. یعنی هر زمانی که قرآن هست، باید یک نفر از اهل بیت باشد.

3- باید اهل بیت علم کامل داشته باشند. چون قرآن راجع به قرآن می‌فرماید: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» (انعام/59) یعنی تر و خشکی نیست مگر اینکه در قرآن است. یعنی ریشه همه‌ی حقیقت‌ها در قرآن است. پس باید ریشه‌ی همه‌ی حقیقت‌ها هم در اهل بیت باشد. وگرنه اگر این ریشه‌ی علوم داشته باشد، اهل بیت ریشه‌ی علوم نداشته باشد، باز اینجا «افترقا» است. می‌فرماید: «لَنْ یَفْتَرِقَا» جدا نمی‌شوند. یعنی همینطور که قرآن «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»

یکی هم اینکه می‌دانید که در نماز می‌گوییم… هر مسلمانی حداقل نمازی که باید بخواند هفده رکعت است، از این حداقل هفده رکعت، ده مرتبه‌اش را باید سوره حمد بخوانیم. چون «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَاب‏» (مستدرک‌الوسیله/ج4/ص158) نمازی بدون حمد و سوره نیست.

5- تمسک به قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) ، مانع از گمراهی

در نماز می‌گوییم: «غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) خدایا ما را از «ضَّالِّینَ» قرار نده. «ضَّالِّینَ» چیست؟ پشت سر حدیث حضرت فرمود: «…مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا» (بحارالانوار/2ج/ص225) «إِنْ» یعنی اگر «تَمَسَّکْتُمْ» اگر تمسک بکنید «بِهِمَا» پیغمبر فرمود: «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» یعنی اگر تمسک کنید به این دو تا، یعنی قرآن و اهل بیت تمسک بجویید، «لَمْ تَضِلُّوا» یعنی هرگز گمراه نشوید. «تَضِلُّوا» همین «ضَّالِّینَ» است. «تضلـ»، «ضالـ» ریشه‌اش یکی است. می‌گوید اگر می‌خواهید هیچ وقت گمراه نشوید، به قرآن و اهل بیت تمسک کنید و شما در نماز می‌گویید «وَ لَا الضَّالِّینَ» خدایا من می‌خواهم جزء «ضَّالِّینَ» ‌نباشم. پیغمبر می‌گوید اگر می‌خواهید «لَمْ تَضِلُّوا» هیچ وقت گمراه نشوید، باید «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» اگر قرآن را گرفتید و از اهل بیت بی‌خبر بودید… آدم دلش می‌سوزد. ما کتاب‌هایی داریم، پنجاه هزار حدیث از غیر اهل بیت نقل کردند و دو حدیث از حضرت علی نقل کرده‌اند. یک نفر نیست بپرسد که این آقایی که اینقدر حدیث از او نقل کردید… آخر سی و پنج هزار حدیث از این آقا نقل کردید، و از علی بن ابیطالب دو حدیث؟

وجدان! انصاف! آن دستی که پیدا می‌شود و علی بن ابیطالب را شهید می‌کند، از همان گروه‌ها و از همان آدم‌ها هم هستند که بیست، سی هزار حدیث از دیگری نقل کنند که… من حالا این را نمی‌خواهم در تلویزیون بگویم. یکی از این‌هایی که چند هزار حدیث از او نقل است، روی منبر بود، مردم هم می‌فهمیدند که این روی منبر دروغ می‌گوید. یک روز گفتند ای فلانی! «هذا» یعنی حرفی که می‌زنی، این چیزهایی که می‌گویی، «من کیسک»؟ از کیسه خودت است؟ «او من کیس رسول الله؟» این حدیث را از جیب پیغمبر درآوردی، یا از جیب خودت؟ گفت: «لا هذا من کیسی» نه این را خودم بافتم. یعنی مردم هم می‌فهمیدند که این روی منبر دروغ می‌گوید. مردم هم می‌فهمیدند که دروغ می‌گوید. ما اگر امثال صدام را نمی‌دیدم، که چطور مثلاً پنج هزار نفر را در شلمچه با بمب شیمیایی پودر کرد… اگر ما گروه فرقان را نمی‌دیدیم که چطور مغز مطهری… اگر ما حزب جمهوری را نمی‌دیدیم که چطور هفتاد و دو تن… نخست وزیری که چطور شهید رجایی… ما اگر این جانوران را که قاتل عزیزان ما بودند، نمی‌دیدیم که چطور این جانوران عزیزانمان را ترور کردند، اصلاً باور نمی‌کردیم که مگر علی هم قابل کشتن است؟ آخر علی هزار برده را از بازوی کار خودش و از کشاورزی خرید و آزاد کرد. اینها که می‌گویند اسلام نظام برده‌داری است، در عمرشان یک برده را خریده‌اند که آزاد کنند؟ یک زندانی که به خاطر چک و سفته‌اش، در زندان است، حاضر شده‌اند که آزادش کنند؟ همینطور نشسته‌اند و شعار می‌دهند. حضرت علی هزار برده را از بازوی خودش آزاد کرد. نماز علی، اشک علی، علم علی…

6- کمالات منحصر به فرد حضرت علی(علیه‌السلام)

من یک چیزی برایتان بگویم. فاصله ما با امیرالمؤمنین را برایتان بگویم. حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حدود 70 کمال دارد که احدی ندارد. در عالم هستی احدی ندارد. یعنی روی کره‌ی زمین احدی نیست که هم خودش معصوم باشد و هم خانمش. حتی پیغمبر ما همسرش حضرت خدیجه معصوم نیست. هفتاد کمال علی بن ابیطالب دارد که احدی ندارد. یکی از کمالاتش آن نمازهای هزار رکعتی است. شما هشتاد سال عمر دارید. اگر توانستید، یک دقیقه یک رکعت نماز بخوانید مثل نماز حضرت علی بخوانید! یعنی هشتاد سال ما به اندازه یک دقیقه حضرت علی آن هم فقط در نماز، نه در شجاعت، نه در سخاوت، نه در گریه، نه در حکمت، نه در قضاوت و نه در… و نه در… و نه در… همه‌ی کمالات حضرت علی را کنار بگذاریم، فقط نمازش! یک دقیقه‌ی نماز علی را روبروی خود بگذاریم، همه‌ی امت اسلامی مسابقه بگذارند که در یک دقیقه، در یکی از کمالات، شبیه حضرت علی باشند. چه می‌گویم؟

حضرت علی خیلی کمال دارد، همه‌ی کمالاتش را کنار بگذارید. آن کمالی را که می‌توانیم با او مسابقه بگذاریم، ممکن است حالا یک پیرمرد بگوید من پیر هستم، بازویم بازوی علی نیست. من ترسو هستم و دل و جگر او را ندارم. من مخم علم علی را ندارد. خوب همه را کنار بگذاریم. یک دولا و راست را که می‌توانیم بشویم. یک «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «اللَّهُ الصَّمَدُ» را نمی‌توانیم بگوییم؟ یکی از کمالاتی که در دسترسمان است، همین نماز است. تمام عمرمان تصمیم بگیریم، یک رکعت نماز بخوانیم که آن یک رکعت شبیه نماز حضرت علی باشد. البته آن‌ها هم می‌دانستند که ما اهلش نیستیم. و لذا حدیث داریم: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» (بحارالانوار/ج82/ص279) یعنی همینطور که می‌بینید من نماز می‌خوانم، شما هم مثل من دولا و راست شوید. نگفته است: «صَلُّوا کَصلاتی» اگر می‌گفت مثل من نماز بخوانید، خودش هم می‌دانست که پیرمان در می‌آمد و آخرش هم نمی‌شد. گفته است که مثل من دولا و راست شوید. «رَأَیْتُمُونِی» یعنی آنچه که شما می‌بینید. من را چطور می‌بینید؟ همانکاری که من می‌کنم، شما هم همان کار را بکنید. مثل اینکه شما به بچه‌ات می‌گویی که: آقازاده! ببین من سر نماز می‌روم، هر کاری که من کردم، تو هم بکن. تو می‌دانی که این نمی‌تواند مثل تو نماز بخواند. نه مخارج حروف و نه معنای حروف و نه اصلاً فلسفه‌ی قبله را و اصلاً اسرار نماز را نمی‌داند. می‌گویی: آقازاده! هر کاری که من کردم، به من نگاه کن و همان کار را بکن. «رَأَیْتُمُونِی» نگفته است: «صَلُّوا کَصلاتی» گفته است: «کَمَا رَأَیْتُمُونِی» اینها بار دارد.

7- توجه به مضامین و معانی ادعیه و احادیث

ما گاهی وقت‌ها دعای عهده را می‌خوانیم، می‌گوییم که بله «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَه» همینطور عادی می‌خوانیم. اینگونه نیست. این سه بار دارد. عَهْداً یعنی من و حضرت مهدی با هم تعهد کنیم. عَقْداً یعنی من و امام زمان با هم گره بخوریم. چون عقد یعنی گره! بَیْعَه یعنی من با حضرت مهدی بیعت کنم و سر بسپارم. اول می‌گوید که قول بدهم. بعد می‌گوید عقد ببندم، بعد می‌گوید سر بسپارم. ولی ما همینطور کیلویی می‌گوییم «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَه» نمی‌دانیم که هر کلمه‌اش یک باری دارد. ما وقتی به یک کسی می‌رسیم، می‌گویید: سلام! مخلصم، نوکرم، قربونت برم، نوکرم، چاکرم. می‌گوییم: آقا بیا! فرق بین نوکرم و چاکرم چیست؟ می‌گوید: چه می‌دانم، شنیدم و من هم می‌گویم. ما وقتی فحش هم می‌دهیم می‌گوییم، مادرت بود، پدرت بود، جدت بود، آبادت بود. یعنی فحشمان کیلویی است و دعایمان هم کیلویی است. ولی دین اینطور نیست. دین هر کلمه‌اش یک باری دارد، هر لفظ آن یک باری دارد. ما در فارسی می‌گوییم: رفت! اما در عربی وقتی می‌گویند رفت! یکبار می‌گویند: «ذهب» رفت. یک بار می‌گویند: «فض» این هم یعنی رفت. یک بار می‌گویند: «هجر» هجرت کرد. این هم یعنی رفت. یک بار می‌گویند: «فرّ» فرار کرد. این هم یعنی رفت. یک بار می‌گویند: «طلق» این هم یعنی رفت. یک بار می‌گویند: «سفر» سفر کرد. این هم یعنی رفت. همه یعنی رفت ولی هر رفتنی یک معنایی دارد. «ذهب» یعنی به سوی طلا رفت، «فض» یعنی به سوی نقره رفت. درآمد سرشار را می‌گویند «ذهب» درآمد متوسط و خوب را می‌گویند «فض» اگر برای فکر و عقیده‌اش رفت می‌گویند هجرت کرد. اگر از ترس ظلم در رفت می‌گویند «فر». ‌اگر گیر بود و خودش را نجات داد می‌گویند «طلق» زن طلاق گرفت یعنی گیر بودم و راحت شدم. اگر برای سیر و سیاحت بود می‌گویند «سفر». ولی ما همینطور همه را کیلویی می‌گوییم رفت. «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَه»

8- همسانی در تمسک به قرآن و اهل بیت

حضرت رسول فرمود: اگر به هر دو تمسک بکنید: «لَمْ تَضِلُّوا» و در نماز همه‌ی ما می‌گوییم: «وَ لَا الضَّالِّینَ» خدایا جزء ضالین نباشم. چه کنم که جزء ضالین نباشم؟ «تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا» اگر می‌خواهید جزء ضالین نباشید، یک دست قرآن و یک دست… اصلاً آن‌هایی که اهل بیت را گرامی می‌دارند، ولی نسبت به قرآن کوتاهی می‌کنند، اینها کمبود دارند، بیننده‌ها بحث را شب قدر می‌شنوند، من تقاضا می‌کنم که شب قدر یک برنامه‌ریزی با روحانی مسجد و یا با عالم منطقه بکنید، در هر مسجدی که قرآن سر می‌گیرید، و در هر حسینیه‌ای که قرآن سر می‌گیرید که هیأت عزاداری امام حسین است، یک جلسه‌ی تفسیر هم باشد. نباید در شهری، ده‌ها و صدها و هزارها هیأت عزاداری باشد، اما ده‌ها و صدها و هزارها جلسه‌ی تفسیر قرآن نباشد. مگر پیغمبر نفرمود: «لَنْ یَفْتَرِقَا» نباید این‌ها از هم جدا شوند. ما الان آدم داریم که می‌آید و سینه می‌زند و وقت نماز بیرون می‌رود و در خیابان می‌ایستد. می‌گوییم آخر مگر امام حسین بی‌نماز هم داریم؟ چرا یک گوشه‌اش را … قرآن یک آیه دارد که می‌فرماید: «فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ … وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْض‏» (بقره/85) بعضی آیات را قبول داریم و بعضی از آیات را… مثل خانمی که می‌گوید نماز می‌خوانم اما حال حجاب را ندارم. مثل اینکه بگوییم آقا من این ماشین را چرخ‌های جلویش را قبول دارم و چرخ های عقبش را قبول ندارم. خوب ماشین بدون چرخ عقب حرکت نمی‌کند. این دندانه سوییچ  را قبول ندارم. خوب اگر این دندانه‌اش پاک شود، دیگر این قفل باز نمی‌شود. اینطور نیست که شما بگویی ما یک میلیون می‌دهیم و ماهی سی هزار تومان می‌گیریم. بابا رباست. ول کن حالا اینقدر مملکت خراب هست، بگذار ما هم یکی از خراب‌هایش باشیم. اول اینکه اگر مملکت خراب است، هر کسی خراب باشد، گناهش گردن خودش است. تو نمی‌توانی بگویی که چون قرائتی خراب است، خوب من هم خراب شوم. حالا که او دروغ می‌گوید، من هم دروغ بگویم. شوهرم دروغ گفت، پس من هم به او دروغ می‌گویم. اینطور نیست که روز قیامت به تو بگویند چرا دروغ گفتی؟ تو هم بگویی شوهرم دروغ گفت خوب من هم دروغ گفتم. «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/64) هر کسی بارش گردن خودش است. شب قدر برنامه‌ریزی کنیم که نمازمان با شکوه باشد. یک کتاب‌هایی را افراد خیر بخرند و  در بین جوان‌های محله تقسیم کنند.

منزل یک تاجری در زمان طاغوت رفتم، دیدم یک سفره‌ی مهمی که می‌خواهد بدهد، گفتم بعضی از کتابخانه‌ها کتاب ندارند، بیا و پول افطاری را مقداری کتاب برای کتابخانه‌هایی که کتاب ندارند، بخر! الحمدلله الان وضع کتاب و کتابخانه خوب است. اما هنوز هستند افرادی که می‌خواهند کتاب بخرند و پول ندارند. یک مقداری به کارهای قرآن و تفسیر رسیدگی بشود، هر رئیس هیأتی تصمیم بگیرد که همینطور که جمعیت را برای عزاداری به خیابان می‌کشاند، و خدا جزای خیرش بدهد و شفاعت امام حسین شاملش شود، همینطور که ما منتظر شب قدر هستیم، دین فصلی نیست. یعنی دین مثل تابوت نیست که هر وقت مردیم در آن برویم. دین برای نفس کشیدن ماست. یعنی ما باید با قرآن و نهج البلاغه و علی زندگی کنیم. سالی یک بار و دو بار و شرکت در مراسم این برای ما کافی نیست. مثل اینکه شما بگویی سالی یک مرتبه حمام می‌روم. شما اگر سالی یک بار حمام بروی، آدم تمیزی نمی‌شوی. باید دائماً دستت را بشویی. دائماً باید هفته‌ای یک بار و دو بار حمام برویم که همیشه تمیز باشیم. با سالی یک بار آب به سر کردن کافی نیست. از این شب‌های قدر یک برنامه‌ریزی دائمی بکنیم. این مربوط به هیأت امنا است. من این جمله را هم بگویم. یک عده هم به ایشان بر می‌خورد. ولی من بنا دارم که حق را بگویم، به هر کس هم برخورد، بخورد. چون می‌ترسم در قیامت بگویند، تو که فهمیدی چرا نگفتی. اگر قرآن را قبول داریم که داریم، قرآن می‌گوید که هیأت امناء یک صد ساله باید باشد و یک سیزده ساله! ابراهیم صد سالش بود، یک پسر سیزده ساله هم داشت. خدا گفت ای ابراهیم صد ساله! ای اسماعیل سیزده ساله! هر دو با هم مسجدالحرام را تطهیر کنید. یعنی باید تولیت مسجد دست نسل نو و کهنه باشد. نسل نو و کهنه باید با هم مخلوط باشند. اینکه ما پیش‌نمازمان پیر باشد و هیأت امنایمان هم پیر باشند، واقف هم پیر باشد، این نسل منقرض و پیر نمی‌توانند ارتباط با نسل نو برقرار کنند. باید یک نماینده از نسل جوان، یک نماینده از خواهران باشند. حضرت مریم، خادم مسجد بود. زکریا هم خادم مسجد بود. یعنی یک زن و یک مرد. یک بچه و یک بزرگ. ما اگر در ترکیب هیأت امنا تغییر ایجاد کنیم، از ریاست دانشگاه‌ها، از دبیران، از خواهران، از تحصیلکرده‌ها، از آدم‌هایی که اگر جزء هیأت امنا باشند، می‌توانند در برنامه‌های مسجد یک تغییراتی بدهند، شب قدر باید یک برنامه‌ریزی برای طول سال بکنیم. وگرنه اگر جمع شویم و گریه کنیم و پول بگیریم و زیلوها را قالی کنیم و سقف را قیرگونی کنیم و محراب را کاشی کنیم و لامپ را هم لوسترش کنیم، گریه کنیم و اشک را پاک کنیم و هیچ به هیچ! این مثل همان مراسم خاراندنی است. دست می‌خاراند و بعد هیچی به هیچی! ما از این شب قدر باید استفاده کنیم.

خدایا به خون امیرالمؤمنین و به مظلومیت امیرالمومنین، هر چه که کم گذاشتیم و غافل بودیم، تو خودت به ما هشیاری مرحمت بفرما! این شب‌های قدر هر چه برای خوبان تاریخ مقدر می‌کنی، همه را برای همه‌ ما مقدر بفرما! ضمناً هر کس به شما ظلم کرده است، شما هم او را ببخشید.

امام سجاد می‌گوید: خدایا! اگر ظلمی کسی به من کرده است و آمده است و عذرخواهی می‌کند، می‌گوید: من را ببخش! می‌گویم: نه! اصلاً من از تو نمی‌گذرم. من تو را حلال نمی‌کنم، می‌گوید اگر گفتم حلالت نمی‌کنم، همین کار گناه است. بعد می‌گوید اگر خدایا به کسی گفتم حلالت نمی‌کنم، معلوم می‌شود گنهکار هستم، خدایا این گناه من را بیامرز. یعنی چه که حلالت نمی‌کنم؟ کسی که می‌گوید من را ببخش، خوب ببخشش! از تو نمی‌گذرم، برو، نمی‌‌خواهم تو را ببینم. این حرف‌ها چیست؟ چطور رویت می‌شود بیایی و در مسجد بگویی خدایا! همه‌ی گناهانمان را در یک لحظه ببخش، اما من از یک گناه نمی‌گذرم؟ آخر انصاف هم خوب چیزی است. خدا در یک جا هفتاد سال جرم شما را ببخشد، شما یک متلک شنیده‌ای، نمی‌بخشی؟ آخر چرا اینطوری است؟ هر کس به شما ظلم کرده است، ببخشید. ظرفتان را بشویید تا خداوند در شب قدر شیرش کند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment