جایگاه دعا در قرآن و روایات

1- دعا، نشانه ایمان و عامل رشد انسان
2- دعا، برای امور دنیوی و نجات اخروی
3- نقش زمان در استجابت دعا
4- خاطره‌ای از لطف امام رضا(علیه‌السلام) به زائران
5- انصاف در قضاوت نسبت به انقلاب اسلامی
6- عوامل حبط اعمال نیک انسان
7- قنوت نماز عید، دعا برای دریافت رحمت و مغفرت الهی

موضوع: جایگاه دعا در قرآن و روایات
تاریخ پخش: 03/04/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

خداوند همه‌ی کارهای شما را به فضل و کرمش قبول کند. ما در جلسه‌ی قبل که در مورد وداع با ماه رمضان، دعای وداع امام سجاد را خواندیم و یک معنای مختصری داشتیم، پیشنهاد شد که چند جلسه‌ای در مورد دعا صحبت کنیم. چون دعا فقط برای ماه رمضان نیست. امروز با توجه به قرآن نکات زیادی را شاید چهل، پنجاه نکته یادداشت کردم که بگویم. چون در همه‌ی دین ما دعا جاسازی شده است. در عید نوروز ما، «یا محول الحول» در عید فطر ما، در عید قربان ما، «اللهم اهل الکبریاء و العظمه» در عیدهای ما نماز، دعا و رسیدگی به فقرا جاسازی شده است.
عید فطر هر انسانی سه کیلو گندم و جو و برنج و خرما، یک سه کیلو باید غذا بدهد. یعنی در یکی از این عیدها نان مردم، جاسازی شده است. سه کیلو گندم، در یکی از عیدها گوشت مردم جاسازی شده است. عید قربان، یعنی یک عید به نان مردم برس. یک عید می‌گوید: به گوشت مردم برس. اگر یک مقدار دقت کنیم پیداست عید ما کنار رسیدگی به فقراست. در قرآن همیشه اول می‌گوید: نماز، بعد می‌گوید: زکات جز عید فطر! مثل فردا، فردا اول می‌گوید: زکات بعد می‌گوید: نماز.
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى‏، وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» (اعلی/14و15) رستگار کسی است که زکات بدهد، بعد می‌گوید: «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» اول گفته: «تَزَکَّی» زکات و بعد گفته: «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» صلّی، صلوات،نماز. 27 جای قرآن اول می‌گوید: نماز و بعد می‌گوید: زکات. به عید فطر که می‌رسیم، اول می‌گوید: زکات و بعد می‌گوید: نماز. اگر کسی نماز بخواند و نسبت به گرسنه‌ها بی‌خیال باشد، پیغمبر وارد مسجد شود از مسجد بیرونش می‌کند.
یک روز حضرت در مسجد آمد، فرمود: «قم، قم» یعنی بلند شوید بیرون بروید. «قم، قم» برو بیرون، برو بیرون، چند نفری را بیرون کرد. گفتند: یا رسول الله چرا اینها را بیرون می‌کنی؟ فرمود: اینها نماز می‌خوانند ولی زکات نمی‌دهند. نماز با زکات قبول است. نماز بی زکات قبول نیست. من مثل می‌زنم برای گوشواره مثال می‌زنم. اگر دو تا گوشواره بود قبول است. خانم عروسی می‌رود. اگر یک گوشواره باشد خود خانم عروسی نمی‌رود. اگر آهن دو تا ریلش بود، قطار حرکت می‌کند. یک ریل باشد قطار تکان نمی‌خورد. شما اگر یک لنگه کفش داشته باشی از خانه بیرون نمی‌روی. سوزن تنهایی نمی‌دوزد. سوزن با نخ، ریل دو تا، گوشواره دو تا، لنگه کفش دو تا، یکی قبول نیست.
به هر حال داریم که عید ما از عبادت ما جدا نیست. هرچه خدا در طول ماه رمضان بخشیده است، شب عید فطر یکجا می‌بخشد. یعنی چه؟ یعنی اینطور نیست که خدا ماه رمضان ببخشید و ماه رمضان تمام شود دیگر هیچی به هیچی! آنچه در شب عید فطر خدا می‌بخشد، با اینکه شب عید است ولی به اندازه همه‌ی بخشیده‌های کل ماه رمضان است. راجع به دعا
1- دعا، نشانه ایمان و عامل رشد انسان
دعا وظیفه ماست چون قرآن امر کرده «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی‏» (بقره/186) یعنی از من استجابت بخواهید. اگر یکبار به شما چیزی گفتیم، ندادند قهر نکن. هی بگو، هی بگو. شما اگر تبر زدی و چوب نشکست، تبر را دور می‌اندازی، نه تبر را دور می‌اندازی نه چوب را. می‌زنی تا بشکند. اگر یک نوشابه سر سفره باز نشد، نوشابه را دور می‌اندازی؟ دست به دست می‌گردیم تا یکی این را باز کند. ممکن است بگویی: آقا من گفتم، نشد. یکبار دیگر هم بگو.
یک کسی نزد پیغمبر آمد یا امام، گفت: وضعم خوب نیست. گفت: برو زن بگیر. گفت: آقا خودم ندارم بخورم. حالا زن هم بگیرم؟ گفت: زن رزق تو را زیاد می‌کند. رفت زن گرفت باز هم وضعش خوب نشد. آمد گفت: آقا زن هم گرفتم وضع من خوب نشد. گفت: یکی دیگر هم بگیر. ممکن است بچه اول قدم نداشته باشد و بچه دوم قدم داشته باشد. مگر هرکس سخنرانی می‌کند، سخنرانی اولش می‌گیرد. ممکن است سخنرانی چهارمش بگیرد. مگر هرکس معامله می‌کند در اولین تجارت سود می‌برد؟ ما خیلی ضعیف شدیم. یکبار از کنکور رد شدیم فکر می‌کنیم دنیا تاریک شد. در یک ازدواج شکست خوردیم، فکر می‌کنیم دیگر برای همیشه بدبخت هستیم، اینطور نیست. رنگا وارنگ است. وظیفه ما این است که از خدا طلب استجابت کنیم. «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی‏»
دعا باید همراه ایمان باشد. «وَلْیُؤْمِنُوا بِى» (بقره/186) اینها برای دعاست. آیه برای دعاست. اگر می‌خواهید دعای شما مستجاب شود، ایمان داشته باشید.
دعا وسیله رشد است. قرآن در آیه دعا می‌گوید: «لَعَلَّهُمْ‏ یَرْشُدُون‏» (بقره/186) دعا به شما رشد می‌دهد. انصافاً دعا به شما رشد می‌دهد. من دعای وداع امام زین العابدین را سالهای قبل هم خوانده بودم. اما دیروز دو سه نکته را متوجه شدم. گفتم: یا الله! امام زین العابدین چه کرده است؟ امام زین العابدین می‌گوید: خدایا هرچه ماه رمضان امسال از دست من رفت، عمرم بده سال دیگر جبران کنم. بله ممکن است انسان یک جایی… امام سجاد این رشد است. می‌گوید: بعد از مرگ من هم هر ماه رمضانی بود، هرکس زنده بود بعد از فوت ما هرچه به آنها خواهی داد، بعد از مرگ ما همانها را هم باز به ما بده. این خیلی فکر را باز می‌کند. «اللهم اغن کل فقیر، اللهم اشبع کل..» دعا به انسان رشد می‌دهد. انسان اگر دعا نمی‌کند آخور بین است. همین امروز را می‌بیند. انسانی که دعا می‌کند، آخر بین است. بین آخور بین و آخر بین فرق است. آدم وقتی دعا می‌کند…
2- دعا، برای امور دنیوی و نجات اخروی
محور دعا، اول دعا، آخر دعا، وسط دعا، دعا برای مشکلات مادی هم باید کرد. بیماری است، قرض است، بی خانگی است، بی همسری است. بالاخره هرچه آدم ندارد از خدا می‌خواهد. حدیث هم داریم هرچه می‌خواهید از خدا بخواهید. ولی یادتان نرود محور دعا باید نجات از دوزخ باشد. امام حسین در دعای عرفه می‌فرماید: خدایا یک چیزی می‌خواهم، اگر آن چیز را دادی، هیچ چیزی هم ندادی، من برنده هستم. اما آنچه که من می‌گویم ندهی، نعمت‌هایی که دادی، هدر می‌رود. آن این است که خدایا من قیامت گیر نباشم. چون اگر همه امکانات باشد و قیامت گیر باشی، چه فایده! اما اگر قیامت گیر نباشی، دنیا با کم و زیادش… دنیا چیزی نیست. فقیر باشی سوار دوچرخه می‌شوی و پولدار که باشی سوار ماشین می‌شوی. سر و ته دنیا یا دوچرخه است یا ماشین. فقیر بودی خانه‌ات خشتی است و پولدار شدی خانه‌ات آجری و سنگی است. یعنی سرش خشت است و بیخش آجر است. فقیر بودی روی نمد و موکت می‌نشینی و پولدار شدی روی قالی می‌نشینی. نه زیلو چیست؟ زیلو نخ است. قالی چیست؟ قالی پشم است. یعنی سر و ته دنیا یا نخ است یا پشم است. یا خشت است یا آجر است یا دوچرخه است یا ماشین. چیزی نیست، موقت است اما قیامت طولانی است. در دعاها اصلی ها را در نظر بگیرید.
یک شعر هست همه شما احتمالاً حفظ هستید. «فکر نان کن، که خربزه آب است» در دعا مثلاً در قرآن یک آیه‌ای است ایرانی‌ها می‌خوانند. نصفش را من می‌خوانم و نصفش را شما با هم بگویید. به نظرم همه شما حفظ باشید. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّار» (بقره/201) یعنی در دنیا خیر می‌خواهم، در آخرت خیر می‌خواهم، آخر می‌گوید: «وَ قِنا عَذابَ النَّار». اصل کاری این «قِنا» است. «قِنا» یعنی ما را حفظ کن. «وَ قِنا عَذابَ النَّار» با اینکه می‌گوید: خیر دنیا به من بده، خیر آخرت به من بده، اما آنچه مهمتر است، «وَ قِنا عَذابَ النَّار» در دعاها محور این باشد.
3- نقش زمان در استجابت دعا
زمان در دعا اثر می‌کند. دعا شب عید فطر، دعا ماه رمضان، دعا در سحر، دعا روز عرفه، زمان اثر می‌کند. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا» (آل‌عمران/38) سالها حضرت زکریا بچه‌دار نشد. پیر شد، خدا در پیری به او بچه داد. این بخاطر اینکه یک صحنه دید، سوخت. تا سوخت گفت: خدایا پیر شدم. کاش من هم یک بچه داشتم. قرآن می‌گوید: «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا» آیه‌اش را بخوانید. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّه» اینجا بود که زکریا دعا کرد، سوخت.
یک پیرمردی خمیده بود، کمرش خم شده بود. داشت می‌رفت یک بچه شیطانی نان سنگک گرفته بود، یکی از شن‌های داغ که به نان سنگک چسبیده از نان سنگک درآورد و در یقه پیرمرد انداخت. این پیرمرد سوخت و رویش را برگرداند دید یک پسری این کار را کرده است. گفت: دستت خشک شود. این بچه بنده خدا دستش خشک شد. پدر و مادر هرجا دکتر رفتند، آمدند گفتند: پدر این بچه بوده، شیطانی کرده حلالش کن. گفت: خیلی خوب باید صبر کنی یک وقتی دعا کنم. گفتند: حالا… گفت: نه، یک شن دیگر می‌خواهد. گفتند: یعنی چه؟ گفت: وقتی که این دعا را کردم با شن سوختم. چون سوز دل داشتم دعایم مستجاب شد. حالا باید صبر کنی یک جایی یک حالی به من دست بدهد، دومرتبه آن حالت پیدا شود، یک شن دیگر، یک حالی پیدا شود آنجا دعا مستجاب شود. چوب عود بی‌خودی که عطر ندارد. باید بشکنند و سرش را بسوزانند وقتی سرش را سوزاندند بوی عطرش درمی‌آید.گاهی وقت‌ها آدم را خیط می‌کنند. همین خیط شدن‌ها باعث ترقی است.
به یکی از علما گفتند: چطور به اینجا رسیدی؟ گفت: منبر رفتم، سه تا منبر رفتم هر سه منبر را خراب کردم. مردم پای منبر خندیدند. دیگر منبر را ول کردم و رفتم دنبال درس و یک آیت الله مهمی شدم. گفت: یکبار روی منبر گفتم: می‌خواستم بگویم: یک صلوات بلند ختم کنید، گفتم: یک بسم الله بلند ختم کنید. همه به من خندیدند. اصلاً راه که می‌رفتم می‌گفتند: این شیخ که می‌گفت: بسم الله بلند ختم کنید. هیچی مرا دست انداختند. یک جا دیگر هم… دیگر آن را نمی‌گویم. اشتباه کردم. در سخنرانی دو شاخه تلفن را در برق زدم. دو شاخه برق را در تلفن زدم. می‌گفت: سه تا منبر رفتم، هر سه را خراب کردم. مردم به من خندیدند. دست از آخوندی کشیدم. روضه خوانی و منبری را ول کردم. دنبال تحقیق علم رفتم و آیت الله شدم. گاهی وقت ها شکست مقدمه پیروزی است. نگاه شما به شکست‌ها نگاه تلخ و ترش نباشد. نگویید: لیمو ترش است. بله ترش است اما همین لیموترش دو سال در یخچال می‌ماند. همان لیموشیرین با کلفتی و شیرینی یک دقیقه نمی‌ماند و تلخ می‌شود. گاهی شیرین است ولی زودگذر است. گاهی ترش است اما ماندگار است.
عنصر زمان، «فِی أَیَّامٍ مَعْدُودات‏» (بقره/203) قرآن می‌گوید:وقتی مکه می‌روید در زمان حج دعا مستجاب می‌شود. خدایا ریشه آل سعود را بکن. خدا بلد است ریشه بکند. پهلوی را کند، قاجار را کند، صدام را کند، کار خدا این است. عنصر زمان، به یعقوب گفتند، بچه‌هایش گفتند: ما برادرمان را در چاه انداختیم، تو هم از غصه دق کردی و کور شدی. حالا دعا کن، غلط کردیم! گفت: «قالَ سَوْفَ‏ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» (یوسف/98) سَوفَ یعنی صبر کنید یک زمانی بیاید ما یک حالی پیدا کنیم. همه چیزی حال می‌خواهد. یکبار صدا و سیما آمد وسط خیابان گفت: حاج آقا یک مصاحبه، گفتم: من رادیو نیستم که تا پیچ مرا باز کردی بخوانم. باید فکر کنم، وسط کوچه باید بخوانی. فکر کرده من رادیو هستم.
یک بار دیگر رادیو تلویزیون از من پرسید: آقای قرائتی چند سال است مکه آمده‌ای؟ گفتم: لامپ سوخته را صد بار هم به سرپیچ بزنی روشن نمی‌شود. این جوابش را گرفت. مکه و زیارت و کربلا که عددی نیست. مگر گردو است که می‌شماری؟ شش تا گردو، هفت تا گردو، ده تا سکه، یکوقت می‌بینی کسی از دور می‌آید یک سلام می‌کند این می‌گیرد. یکوقت هم از نزدیک می‌آید و خودش را هم به ضریح می‌چسباند، نمی‌گیرد. عمده این است که او بپذیرد.
4- خاطره‌ای از لطف امام رضا(علیه‌السلام) به زائران
یک زن و شوهری تازه ازدواج کرده بودند، مرد گفت: می‌خواهم مشهد بروم. زن گفت: ببین تو حزب اللهی هستی و مذهبی هستی، من حال حرم ندارم. اگر مشهد می‌روی یک جایی دور از حرم یک هتل خوبی بگیر، تو صبح تا شب برو گریه کن. من حال حرم ندارم. مرد گفت: باشد برویم. زن و شوهر بلند شدند آمدند. دور از حرم هم یک جای خوبی گذاشتند و زن هم پایش را در حرم نگذاشت. مرد حرم رفت دو سه روزی ماندند. وقتی داشتند می‌رفتند، از مشهد که خواستند بیرون بروند، این خانم گنبد را دید. دستش را بلند کرد گفت: یا امام رضا! خداحافظ گرچه ما حرم نیامدیم، ولی سفر خوبی بود. در ماشین نشسته بود. این خانم خوابش برد. در یک لحظه که خوابش برد، خواب دید امام رضا گفت: همین که در مشهد سفر خوبی بود، من خوشحال هستم. تو مهمان من هستی، به تو خوش گذشت. من خوشحال هستم. زن از خواب بیدار شد، به شوهرش گفت: برگردیم. گفت: چه شده است؟ گفت: من خیلی پست هستم و خیلی امام رضا آقا است. برگرد برگرد! گفت: چه شده است؟ گفت: امام رضا گفت: نیامدی زیارت نیا، همین که در شهر ما به تو خوش گذشت من خوشحال هستم.
امروز یک حدیث دیدم امام زمان فرمود: من هرگز شما را فراموش نمی‌کنم. اگر دعای من پشت سر شما نبود، دشمنان من شما را قورت می‌دادند. الآن ببینید دنیا در چه شرایطی است؟ همه دنیا فتنه هست جز ایران. همه دنیا طاغوت حاکم است جز ایران. بله ما یک عیب‌هایی داریم، گاهی حقوق‌های نامتعادل، گاهی اختلاس، گاهی رشوه، عیب در مملکت ما زیاد است. ولی بالاخره استخوان بندی درست است. مثل بدنی که سالم است ولی کفشش پاره است. جورابش پاره است. سرش را شانه نکرده است. به هرجای قیافه‌اش نگاه می‌کنی یک اشکالی دارد. اما تن سالم است. بالاخره قانون ضد اسلام تصویب نمی‌شود. این یک چیزی است. یک شورایی نگهبان داریم که مچ می‌گیرد. رهبر ما عادل است. این چیز خوبی است. البته…
ضمناً شما وقتی می خواهید قضاوت کنید،  بگذارید یک مثل بزنم. شما کنار جاده منتظر ماشین هستید برای سفر. چه ماشینی را سوار می‌شوید؟ یک ماشین هست وقتی نگاهش می‌کنی می‌بینی نو است. یک نگاهی هم به راننده می‌کنی، می‌بینی سر حال است. اگر ماشین نو است و راننده هم سر حال است سوار می‌شوی. حالا که سوار می‌شوی، اَه این هم که پیاز خورده است. بلند می‌شوی یک صندلی دیگر می‌روی، اَه این هم سیر خورده است. بلند می‌شوی عقب می‌نشینی می‌بینی کنار دستی تو سیگار می‌کشد. یک صندلی دیگر می‌روی می‌بینی بچه حالش به هم خورد و استفراغ کرد. یکی دیگر پوست پرتقال می‌ریزد. هرجا نشستیم می‌بینیم یک مشکل دارد. ولی در عین حال از ماشین پیاده نمی‌شوی. می‌گویی: ماشین سالم است. راننده هم سالم است. حالا این مسافرها هرکدام یک گیری دارند، داشته باشند. من اگر پپاده شوم دیگر ماشینی نیست سوار شوم. ماشین‌های دیگر یا قراضه هستند و یا راننده‌اش مست است. ماشین ما جمهوری اسلامی است. راننده ما مقام معظم رهبری است، حالا این شهردار، این امام جمعه، این وکیل، این وزیر، این رئیس بانک، این سفیر، این تاجر، این آخوند، این شهردار، بله ممکن است به هرکدام یک ناخنک بزنی یک نقطه ضعفی پیدا کنی. اما از جمهوری اسلامی پیاده شوی…
امیر بحرین خودش بچه بحرین نیست. از سعودی آنجا آمده است. حکومتش، نژادش بحرینی نیست. ما زمان شاه نماینده‌هایمان سفارش شده از آمریکا بودند. در شهر خودمان در زمان شاه یک کسی نماینده مجلس شد، گفتیم: این را مردم کاشان نمی‌شناسند، گفت: این دانشجوی آمریکا بوده و آمریکا گفته: این بچه هرکجا هست، همان‌جا کاندیدا شود. بله قربان! بالاخره توجه کردید چه می‌گویم؟ ماشینی که می‌خواهیم سوار شویم، اگر ماشین خوب بود، راننده هم خوب بود،
5- انصاف در قضاوت نسبت به انقلاب اسلامی
البته معنای این حرف من این نیست که عیب‌ها، بی عیب هستند. نه عیب‌ها عیب است و باید برطرف شود. منتهی دیگران عیبشان از ما بیشتر است. دیگران ماشینشان قراضه است یا راننده‌شان مست است. صدام راننده بود؟ خاندان سعودی راننده هستند؟ اصلاً یک نفر نیست بگوید: از نظر عقلی، شرعی، سیاسی به چه دلیل آل سعود باید حکومت کنند؟ مردم رأی دادند، ابدا! در سعودی از تولد تا مرگ یک مرتبه مردم پای صندوق رأی نمی‌روند. مردم به اینها رأی نمی‌دهند. باسوادترین، ابدا! ابدشان بیشترین قبیله است؟ نه! به چه دلیل؟ آمریکا می‌خواهد. چون آمریکا می‌خواهد سعودی باید تحمل کند. اینها درد است.
ما الآن یک کدخدا را در یک روستا آمریکا تعیین نمی‌کند. مردم روستا می‌گویند: شورای روستا باشد یا نباشد. یک عزل و نصب در ایران توسط آمریکا نیست. اینها یک نعمت‌هایی است. اگر یکجایی کم می‌بینید خوبی‌اش را هم ببینید.
نقل شد حضرت عیسی داشتند با جمعی عبور می‌کردند. یک سگ مرده‌ای بود. یکی گفت: چقدر زشت است. یکی گفت: سیاه است. یکی گفت: بو می‌دهد. هرکسی یک چیزی گفت، حضرت عیسی گفت: چه دندان‌های سفیدی دارد! خوبی‌اش را هم ببینید.
در همین مشهد یک رفیق داشتم زمان شاه خیلی با هم رفیق بودیم. این کم کم ضد انقلاب شد، یک روز خانه‌اش رفتم، گفتم: من و تو همشاگردی بودیم. حالا من هم انقلابی نیستم، منتهی ضد انقلاب هم نیستم، با انقلاب هستم. حالا انقلابی نیستم یعنی نه زندان رفتم، نه شکنجه شدم، هیچی هیچی! یک آدم معمولی هستم. اما تو چرا ضد انقلاب شدی؟ گفت: آخر این را بی‌خود گرفتند. او را بی‌خود عزل کردند. او را بی‌خود نصب کردند. او را بی‌خود مصادره کردند. من همه غلط‌هایی که ایشان گفت را نوشتم. گفتم: دیگر؟ گفت: همین! گفتم: یک کاغذ دیگر بده. غلط‌ها را نوشتی؟ حالا این کار شده، این کار شده. من خوبی‌ها را نوشتم. گفتم: دو تا ورقه داریم، یکی چه خلاف‌هایی در جمهوری اسلامی شده است. دوم اینکه چه کارهای خوبی شده است؟ جمع و تفریق کن هرکدام بیشتر است قبول کن. این قبول کرد.
یک شهری رفتم دیدم مردم دو دسته شدند. یک دسته طرفدار قمه زدن و یک دسته مخالف قمه زدن، طرفدارهای قمه زدن کاغذ و مقاله چاپ کردند که فلان آیت الله گفته قمه بزنید و فلان… استفتاء کردند. البته استفتاء این است که اجازه می‌دهید روز عاشورا چند قطره خون به امام حسین هدیه کنم؟ همه می‌گویند: بله، چند قطره خون، خون را می‌خواهیم به امام حسین هدیه کنیم. این رقم سؤال، جوابش مانعی ندارد. شما این رقمی سؤال کن. آیت الله العظمی فلانی اجازه می‌دهید من یک طوری عزاداری کنم با قمه زدن که دوازده تلویزیون آمریکا فیلم برداری کند و نشان بدهد و بگوید: شیعه‌ها یک مرض روانی دارند، روحی، که خودشان را می‌زنند. خودزنی، خودکشی، خود آزاری، خودشان را آزار می‌دهند و این هم نمونه‌اش است. یعنی آرم شیعه آدم خونی است. آرم شیعه یعنی شمشیر را بر کله‌ات بزنی. شما بگو: اجازه می‌دهی جوری عزاداری کنیم که دوازده تلویزیون ایران ما را نشان بدهد و به ریش اسلام بخندد؟ اینطور سؤال کن. نگو: روز عاشورا می‌خواهیم خون هدیه کنیم. بگو: روز عاشورا خون هدیه می‌کنم ولی دشمن سوء استفاده می‌کند. به ریش شیعه می‌خندد. این رقمی سؤال کن تا ببینی آیت الله چطور جواب می‌دهد. بالاخره ما وارد آن شهر شدیم و گفتیم: باسواد ترین آدم‌های منطقه چه کسی است؟ فهمیدیم یک عالمی است که طرفدار قمه زدن‌ها است. رفتم خانه آن عالم گفتم: من آمدم یک بحث آخوندی با شما بکنم. قمه واجب نیست. کسی نگفته قمه زدن واجب است؟ گفت: نه واجب نیست. گفتم: پس خودتان را بکشید، فقط مستحب است. برفرض چون معلوم نیست مستحب هم باشد. حالا ما می‌خواهیم به سیم آخر بزنیم. پس قمه مستحب است. در سال چه وقت قمه می‌زنند؟ عاشورا! عاشورا قمه زدن چند دقیقه طول می‌کشد؟ قمه دو سه ثانیه، یک خرده چنین می‌کنند. خون جاری می‌شود و تعطیل است. گفتم: پس فرض کنید مستحب است. در سال چند لحظه، دو سه ثانیه، می‌ارزد بخاطر یک مستحب در سال، یک مستحب، یک روز، دو سه ثانیه، شهر را دو دسته کنید و بگویید: طرفدار قمه زن‌ها، مخالفین هستند؟ می‌ارزد به اینکه جامعه را دو تکه کنیم بخاطر یک مستحب مشکوک! این هم در دو سه ثانیه! یک خرده فکر کرد و گفت: حق با شماست. آخر ببینید می‌ارزد یا نمی‌ارزد؟ باید بیارزد. محاسبه کنیم. جای دیگر ما محاسبه می‌کنیم.
می‌گویند: یک مردی مکه و مسافرت که می‌رفت، خانمش را هم با خودش می‌برد. خانمش هم پیر بود، مشکلات داشت. گفتند: این پیرزن را می‌آوری چه کنی؟ گفت: اگر او را نبرم برگردم باید او را ببوسم! من برای اینکه او را نبوسم، دو ماه حمالی می‌کنم که او را نبوسم! صرف دارد یا ندارد؟ یعنی برای دو ثانیه، سه ثانیه، مستحب مشکوک، بیاییم شهر را دو قسمت کنیم. این ارزش دارد.
حضرت موسی از کوه طور برگشت، دید مردم رفتند دور گوساله طلایی مجسمه‌ای سامری عبادت می‌کنند. زلف‌های برادرش را گرفت، کشید. چرا گذاشتی مردم گوساله پرست شوند؟ «إِنِّی خَشِیتُ‏ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ» (طه/94) «انی» یعنی من، «خشیتُ» یعنی ترسیدم. من ترسیدم بیایی به من بگویی: «فَرَقتَ» بین بنی اسرائیل تفرقه افتاده است. من دیدم اگر برخورد انقلابی کنم، جامعه دو تکه می‌شود. گفتم:گوساله پرست شوند و یکدست شوند بهتر از این است که خداپرست شوند و با هم درگیر شوند. خیلی مهم است. یکبار دیگر بگویم. من تعجب می‌کنم آقایانی که در مورد وحدت حرف می‌زنند، چرا این آیه را نمی‌گویند؟ این آیه زورش از «و اعتصموا بحبل الله» بیشتر است.«و اعتصموا بحبل الله» یعنی متحد شوید. این آیه خیلی مهم است. حضرت موسی از کوه طور برگشت، دید مردم رفتند سراغ گوساله پرستی، بقه برادرش را گرفت کشید گفت: چرا گذاشتی مردم گوساله پرست شوند؟ گفت: اگر می‌خواستم جلوی آنها را بگیرم، مردم دو دسته می‌شدند. گفتم: یکدست شوند که متحد شوند، گوساله پرست شوند متحد شوند بهتر از این است که خداپرست شوند و با هم شاخ به شاخ شوند. «إِنِّی خَشِیتُ‏» ترسیدم «أَنْ تَقُولَ» بیایی به من بگویی «فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ» بین بنی اسرائیل تفرقه شد. چرا جامعه دو دسته شد؟
گاهی آدم باید از یک چیزی بگذرد. مردی می‌رود یک زن دوم می‌گیرد. اگر عادل نیست حق ندارد بگیرد. حالا مرد فرض کنید غلط کرد. دیگر از این بالاتر که نیست. غلط کرده، دیگر ما می‌خواهیم در خط زنها برویم. مرد غلط کرد. حالا شما که خانه پدرت می‌روی و زندگی‌ات را جدا می‌کنی، بهتر می‌شود؟ می‌گوید: حالا که اینطور شدی ما که رفتیم. بعد هم فکر می‌کند شوهر پشت در خانه ایستاده است. اینطور نیست. گاهی وقت‌ها ما یک تصمیم‌های عجولانه می‌گیریم. یک کلمه‌ای را می‌گوییم و بعد پای آن می‌سوزیم. گوساله پرست یکدست بهتر از خداپرستی که با هم شاخ به شاخ شوند. مسأله وحدت خیلی مهم است.
6- عوامل حبط اعمال نیک انسان
در عید که عید فطر هم هست در پیش رو، رابطه انسان با خدا، نماز عید. رابطه انسان با فقرا، زکات، فطریه، رابطه انسان با خودش غسل، عطر، لباس تمیز. سعی کنید کارهایی که انجام دادید حبط نشود. کارهایی که ما انجام می‌دهیم یا اولش خراب است، ریاست. یا اول برای خدا شروع می‌کنیم، وسطش خراب می‌شود غرور، یا اولش خداست، وسطش هم خداست، آخرش یک گناه می‌کنیم همه حبط می‌شود.
یک روز حضرت فرمود: هرکس یک سبحان الله بگوید و لا اله الا الله بگوید، یک درختی بر درخت‌های بهشت اضافه می‌شود. یک نفر آمد گفت: اوه، پس باغ من خیلی درخت دارد؟ چون خیلی سبحان الله و لا اله الا الله گفتیم. گفت: بله، درخت‌ها را می‌کاری و گاهی هم یک آتشی می‌فرستی همه را می‌سوزاند. مواظب باشید بعد از عید فطر، چون ما روحمان سوراخ دارد. یکی از دعاها این است که «اللهم سددنی» سوراخ‌های روح مرا بگیر. شما حوضی که سوراخ است هرچه هم آبش کنی هیچی درونش نیست. چون سوراخ دارد. «اللهم سددنی» یعنی مرا سد سازی کن. حالا اگر سد سازی نکنیم، عبادت‌های ماه رمضان هم کشک است! یک کاری می‌کنیم و بعد هم هیچی به هیچی!
اینکه می‌گویند: غیبت عبادت‌ها را از بین می‌برد، می‌دانید یعنی چه؟ من شصت سال، هفتاد سال زحمت کشیدم آبرو درست کردم. شما با یک غیبت آبروی شصت ساله مرا می‌بری. آبروی هفتاد ساله مرا می‌بری. خدا هم با همین کلمه غیبت، زحمات هفتاد ساله را از بین می‌برد. این عدالت است. کسی نگوید: مگر خدا عادل نیست؟ آیا ما عصبانی شدیم، یک غیبت کردیم. بخاطر یک غیبت عبادت هفتاد ساله ما بپرد؟ بله، چرا؟ برای اینکه آن آقایی که غیبت او را کردی هفتاد سال جان کنده بود آبرو درست کرده بود. تو با یک کلمه آبروی هفتاد ساله مرا ریختی، خدا هم با همین کلمه عبادت هفتاد ساله شما را از بین می‌برد. این عین عدالت است. در دعا «اللهم اهل الکبریا و العظمه و اهل الجود و الجبروت» تمرین کنید. به ما گفتند: نماز جمعه که می‌روید از شب جمعه سوره جمعه را بخوانید. چون در سوره جمعه گفته: نماز جمعه بروید. صبح جمعه سوره جمعه بخوانید. یعنی چهار ساعت دیگر ظهر می‌شود. شب جمعه بگویی: فردا روز جمعه است. حالا ما هم عید فطر می‌خواهیم نماز عید بخوانیم. با هم کمک کنید «اللهم اهل الکبریاء و العظمه» بزرگی برای توست. بله، دیگران بزرگ نیستند. همه رئیس جمهورها جمع شوند نمی‌توانند یک مگس خلق کنند. یک مگس هم یک چیزی را بردارد و فرار کند، همه رئیس جمهورها عقبش بدوند نمی‌توانند از او بگیرند. ما کسی نیستیم. عظمت از اوست. کبریا از اوست. «و اهل الجود و الجبروت» جود یعنی می‌دهد، جبروت یعنی اگر داده، کم داده جبران می‌کند. اگر نداری به تو می‌دهد. اگر کم داری جبران می‌کند.
«و اهل العغو و الرحمه» خدا می‌بخشد. زندانی‌ها را هم می‌بخشند اما دیگر رحمت به آنها نمی‌کنند. می‌گویند: خیلی خوب بخشیدیم. اما خدا هم می‌بخشد و هم علاوه بر بخشیدن، زندانی را ممکن است ببخشند، اما دیگر سرمایه نمی‌دهند. وام به او نمی‌دهند. زن به او نمی‌دهند. می‌گویند: او سالها زندان بوده است. ولی خدا هم می‌بخشد، هم رحمت می‌کند.
7- قنوت نماز عید، دعا برای دریافت رحمت و مغفرت الهی
«و اهل التقوا و المغفره» تقوا یعنی باید حفظ کرد. خدا اهل تقواست. یعنی خدا مرا حفظ می‌کند. یا از اول حفظ می‌کند گناه نکنیم، یا اگر گناه کردیم «اهل التقوا و المغفره» فوری ما را می‌بخشد. گاهی هم… منتهی کسانی که در گناه به تلخی رسیدند و برگشتند پیداست خدا اینها را دوست دارد. یک کسی داشت می‌رفت، نگاهش به یک زن خوشگلی افتاد. این رفت ببیند زن کیست؟ دختر کیست؟ همینطور که دلش سمت این زن بود، به دیوار خورد. یک کلوخی آمد و صورتش زخم شد و حالش گرفته شد. گفت: ما شانس نداریم. برگشت!
امام صادق را در راه دید، امام فرمود: چرا صورتت خراشیده شما است؟ گفت: راستش را بخواهی این است. امام صادق فرمود: خدا دوستت داشته است. چون دوستت داشته سرت به سنگ خورده و حالت گرفته شود برگردی. اگر دوستت نداشت تو را رها می‌کرد تا بروی به گناه بکشی. «علی التقوی» یعنی خدایا تو یک کاری می‌کنی که من آلوده نشوم. اگر هم آلوده شدم «و المغفره» با یک عذرخواهی تو را می‌بخشم. بعد می‌گوید: چه دعایی می‌کنیم؟ می‌گوید: امروز روز عید است. روز ذخیره برداری است، شرف است. بعد می‌گوید: صلوات بفرست. بعد می‌گوید: سؤالم چیست؟ سؤالم این است که «تدخلنی فی کل خیر» در هر خیری که محمد و آل محمد را وارد کردی، ما را هم وارد کن. (صلوات حضار)
«و ان تدخلنی من کل سوء» هر بدی که محمد و آل محمد را دور کردی ما را هم دور کن، هر خیری که محمد و آل محمد را وارد کردی ما را وارد کن. این دعاست! «کل خیر» همه خیرها را می‌خواهم. «کل سوء» از همه بدی‌ها می‌خواهم فرار کنم. این کل کل، دعا میلیاردی است. بعد هم می‌گوید: «اللهم انی اسئلک خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون و اعوذ بک من ماستعاذ منه عبادک الصالحون» هرچه بندگان صالح در طول تاریخ، نه بندگان صالح الآن، بندگان صالحی که آمدند و مردند. بندگانی صالحی که روی کره‌ی‌ زمین نفس می‌کشند. بندگان صالحی که بعداً متولد می‌شوند. هرچه بندگان صالح گذشته و حال و آینده در طول تاریخ از تو خواستند، همه آن را به من بده. این دعاست. دعایی که می‌کنید، این رقمی دعا کنید. همه، همه نه بچه من! خانه من، وام من، مدرک من، نه ما…
خدایا تمام کسانی که سالهای قبل بودند و امسال نیستند، ببخش و بیامرز. هرچه به خوبان تاریخ می‌دهی به ما هم بده. کارهای ناقص ما را به فضل و کرمت قبول کن.
ما بنا بود امشب خداحافظی کنیم. ولی چون دو سه روز دیگر هم در مشهد هستم، بنا شد فردا شب هم بعد از کجا… بعد از نماز مغرب، فردا شب بعد از نماز مغرب… این شب ها بعد از افطاری بود. فردا شب بعد از نماز مغرب، دو سه شب دیگر دو سه تا نیم ساعت حرف می‌زنیم. من تعجب می‌کنم که چرا شما بعد از 37 سال خسته نمی‌شوید و به حرف من گوش می‌دهید؟ نمی‌فهمم چرا؟ من خودم که پای تلویزیون می‌نشینم و بحث خودم را می‌بینم می‌گویم چه می‌گویم که مردم گوش میدهند ؟ لطف خداست. آقا با ما مصاحبه می‌کند میگوید: صبح‌ها تخم مرغ می‌خوری حرف‌هایت خوب می‌شود؟ می‌گویم: مصاحبه گر خل است. حرف چه ربطی به تخم مرغ دارد؟ مقدر است مردم به حرف ما گوش بدهند. هروقت نخواهند گوش نمی‌دهند. وو من عینکم را عوض کنم. عمامه‌ام را عوض کنم. دکتر هستم، آیت الله هستم، هر لقبی هم به خودم بکسل کنم، اگر بنا نباشد گوش نمی‌دهند. وقتی بنا باشد گوش بدهند حرف عادی بزنیم هم گوش می‌دهند.
خدایا هر نیتی به ما دادی توفیق بده با نیت و در راهی مصرف کنیم که روز قیامت شرمنده نعمت‌ها و اهل حسرت و خسارت نباشیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment