1- تأمین امنیت، پس از تأمین معیشت
2- همکاری در تأمین امنیت جامعه
3- تلاش اولیای خدا برای حفظ امنیت مردم
4- امان دادن به پناهنده
5- تأمین امنیت برای اقلیتهای مذهبی
6- حفظ حرمت و آبروی افراد جامعه
7- برخورد قاطع با برهم زنندگان امنیت اجتماعی
موضوع: جایگاه امنیت در قرآن و روایات (1)
تاریخ پخش: 02/03/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی داریم در این چند دقیقه راجع به اینکه کسی حق تعرض به کسی ندارد. باید هر کسی پولش، جانش، آبرویش، در امان باشد. لطمه به مال مردم، به جان مردم، به خانه مردم، به باغ مردم، بحث امنیت است. خوب موضوع بحث: امنیت!
حضرت ابراهیم از خدا خواست، گفت: خدایا! مکه را امن قرار بده. «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِنا» (بقره/126) دعای برای امنیت. «رَبِّ اجْعَلْ هذا» خدایا «اجْعَلْ» قرار بده. «هذا» این منطقه را «بَلَداً آمِنا» خداوند هم این دعا را مستجاب کرد. فرمود: «مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا» (آلعمران/97) شهر امن شهری است که میشود به آن قسم خورد. همینطور که میگوییم: به خدا قسم! به امام حسین قسم! به فاطمه قسم! میشود گفت: به شهر امن قسم! «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ» (تین/3) یعنی امنیت شهر را به جایی میرساند که آدم بتواند به آن شهر قسم بخورد. یعنی امنیت چیزی را مقدس میکند.
1- تأمین امنیت، پس از تأمین معیشت
خوب، در نعمتهایی که خدا به بشر داده، بعد از غذا، نعمت امنیت را گفته است. نصفش را من میخوانم، نصفش را شما بخوانید. از آن آیههایی است که ایرانیها حفظ هستند. «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) یعنی نماز بخوانید، عبادت کنید، برای اینکه من شما را از گرسنگی نجات دادم، «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» از خوف و ترس هم شما را «آمَنَهُمْ» یعنی به شما امنیت دادم. یعنی خداوند دو تا نعمت را برجسته میکند و از مردم میخواهد که عبادت کنید، «فلیعبدوا» باید مردم عبادت کنند. یعنی خوب خدا چه کرده که ما بندگی او کنیم؟ میگوید: رزقت دادم. تو را از قحطی نجات دادم. امنیتت دادم. یعنی بعد از آب و نان، نعمت امنیت بالاترین نعمت است.
2- همکاری در تأمین امنیت جامعه
خوب، در امنیت باید انسان سعه صدر از خودش نشان بدهد. لشگر بنی امیه آمدند کربلا امام حسین را کشتند. همین لشگر بنی امیه رفتند لب مرز پست بدهند. امام زین العابدین که کشتن پدرش را در کربلا دید، برای همین حکومت که سربازهایش لب مرز هستند… دعا دارد. یک دعا دارد امام زین العابدین برای مرزبانان. ولو این مرزبانان جز یاران امام زین العابدین نیستند، اما چون فعلاً مایه امن هستند، ببینید! یک وقت این هواپیمای توپولف آمده بود، نمیدانم حالا هم هست یا نه. ما گاهی سوار هواپیما که میشدیم، من آیت الکرسی میخواندم برای خلبان شوروی. خوب این خلبان مسلمان نبود. اما ببینید فعلاً خلبان است. اگر این پایین افتاد من هم پایین میافتم. یک کسی که مسئول است، یک کسی که پشت فرمان است، باید دعایش کرد. چون حالا یا خوب، یا بد فعلاً پشت فرمان است. چون اگر چپ شود من هم چپه میشوم. ولذا باید دعا به مسئولین بکنیم. برای اینکه فعلاً اینها پشت فرمان هستند. نمیخواهیم بگوییم مسئولین همه آدمهای خوبی هستند. میخواهیم بگوییم: فعلاً این خلبان است. فعلاً پشت فرمان است. چپ شود با هم چپ میشویم. گاهی وقتها که یک کسی سخنرانی میکند، من میگویم: خدایا حفظش کن. گرچه من خطیب نیستم. او دارد خطبه میخواند. ولی او اگر خراب شود با هم خراب میشویم. کشتی یک گوشهاش سوراخ شود، آب داخل بیاید همه با هم غرق میشویم. یعنی در امنیت نمیشود گفت: این از ما نیست. جزء حزب ما نیست. ما کمکش نمیکنیم. بالاخره فعلاً مردم رأی دادند این شورای شهر شده است. این نمایندهی مجلس شده است. این شده نمیدانم…
یک کسی را که فعلاً به هر دلیلی مسئول شد، آنجا که میتوانیم کمکش کنیم باید کمکش کنیم. حق حکومت با علی ابن ابی طالب بود، بعد از پیغمبر. به دلیل غدیر خم و کمالاتی که حضرت علی دارد. اما حق علی به علی، امیرالمومنین (ع) داده نشد. کسان دیگری حکومت را دست گرفتند. در عین حال هروقت آنها سوالی از حضرت علی داشتند، حضرت علی(ع) جواب میداد. نمیگفت: نه، حالا که حق من است و به من ندادید، من هم پاسخ سوالاتتان را نمیدهم. در حکومت داری نباید حساب کنیم حالا… بالاخره فعلاً مردم تعیین کردند این آقا خلیفه باشد. حالا این آقای خلیفه هم مشکل دارد، خوب مشکلش را حضرت علی حل میکرد. این مسئلهای که امام زین العابدین به مرزدارها دعا میکرد در حالی که مرزدارها حقوق بگیر بنی امیه بودند. یعنی سر سفرهی بنی امیه بودند، ولی امام سجاد میگفت: فعلاً مسئول مرز هستند. مسئلهی…
3- تلاش اولیای خدا برای حفظ امنیت مردم
در سورهی کهف سه تا قصه است. قصه ذوالقرنین، قصهی اصحاب کهف، قصهی موسی و خضر. ذوالقرنین یکی از اولیای خدا بود که خدا مستقیم با او صحبت میکرد. «قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْن» (کهف/86) اینکه میگوید: «قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْن» یعنی پیداست خدا مستقیم با او حرف میزد. پیداست از… و شاهکار ذوالقرنین این بود که یک سدی برای مردم ضعیف ساخت که گرفتار قوم یأجوج و مأجوج بودند. و اینها آمدند گفتند: یک سدی برای ما بساز که این یاغیها به ما حمله نکنند. و خداوند به خاطر اینکه ایشان سدی ساخت برای امنیت، خداوند از ذوالقرنین تعریف میکند. یعنی در سورهی کهف از ذوالقرنین تجلیل میکند به خاطر اینکه امنیت برقرار کرد. یعنی این مسئلهی مهمی است.
خوب… اگر یکی از مسلمانها یاغی شد. قرآن میگوید: همهی مسلمانها باید علیه او بسیج شوید. زمانی که بعث عراق به ما حمله کرد، جمعی از رئیس جمهورها با هم ایران آمدند خدمت امام رسیدند. امام فرمود که: شما مسلمان هستید؟ قرآن میگوید: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» آیهی قرآن است. اگر یک گروهی بر گروهی دیگر طغیان کرد، «فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّى تَفیءَ إِلى أَمْرِ اللَّه» (حجرات/9) همه باید بسیج شوید علیه آن یاغی بشورید. تا او از گردن کلفتی دست بکشد. ما که به صدام حمله نکردیم. یاغی پیدا شد همه باید شریک شویم برای اینکه یاغی را سرکوب کنیم. حتی اگر یاغی مسلمان باشد.
خوب، من راجع به امان یک مقداری صحبت کنم که امنیت در چه چیز است؟ مردم باید در امان باشند. کسی نباید در خانهاش، در روستایش، در دانشگاه، در محل کارش دلهره داشته باشد. اسلام برای امان چه گفته است؟ امان حتی برای دشمن، برای دشمن! دشمن اگر آمده بجنگد، خوب جنگ در مقابل جنگ طوری نیست. اما حق داریم آبش را هم مسموم کنیم؟ نه! بگوییم: آب آشامیدنی… حضرت امیر فرمود: آب آشامیدنی دشمن را مسموم نکنید. میتوانیم آب را روی دشمن ببندیم؟ نه! اصلاً امام حسین(ع) وقتی به منطقهای رسید فرمود: همهی ظرفهایتان را پر از آب کنید. برای اینکه حر دارد میآید. خودش و لشگرش و اسبهایش تشنه هستند. میخواهیم به اسبها و خودش آب بدهیم. با آنکه آنروز دوم محرم بود. دوم محرم هنوز حر توبه نکرده بود. یعنی جزء لشگر یزید بود. ولی امام حسین برای لشگر یزید هم آب ذخیره کرد.
خوب، به زنها نباید حمله کرد. خوب مردش به جبهه آمده است. خانمش چه تقصیری دارد؟ حمله به بچهها نباید کرد. اصلاً یک کسی که دارد فرار میکند شما حق نداری به کمرش تیر بزنی. جنگ هم یک آدابی دارد. او که صاف با شمشیر روبرویت میآید، صاف با شمشیر روبرویش برو.
4- امان دادن به پناهنده
اما او که دارد فرار میکند خوب پیداست حالا یا پشیمان شده، یا ترسیده است. خوب ولش کن برود. مگر اینکه بدانی برود، برمیگردد. آخر در جنگ صفین هرکس فرار میکرد حضرت علی فرمود: فراریها را هم بزنید. در جنگ جمل فرمود: هرکس فرار میکند کاری نداشته باشید. گفتند: یا علی! گفتند: یا علی!
گفتند: یا علی! شما… امتحان هوش. کدام جنگ را گفت: بزنید؟ با هم بگویید: صفین! کدام جنگ را گفت: نزنید؟ جمل! گفتند: یا علی! چه فرقی میکند؟ فراری، فراری است. چطور فراریهای صفین را بزنیم. فراریهای جمل را نزنیم؟ فرمود: فراریهای صفین معاویه زنده است. فرار میکند پهلوی معاویه میرود. دومرتبه شارژ میشود و برمیگردد. اما در جنگ جمل دیگر ریشه کن شدند. اینها دیگر فراریشان فراری هستند. دیگر کسی نیست آنجا بروند شارژ شوند، برگردند. بنابراین، کدش فرق میکند. خوب.
امان به بدهکار، یک کسی بدهکار است. نمیشود زندانش کرد. قرآن میگوید: بدهکار را «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَه» (بقره/280) امان به بدهکار. قرآن میفرماید: «فَنَظِرَهٌ» من فکر میکنم همه بدهکارها پای تخته… پای تلویزیون این آیه را حفظ کنند. آخر بعضی آیات را همه عمل میکنند. مثل آیهی «کلوا» بخورید. همه میخورند. بعضی آیات را نه، بعضی عمل میکنند. این از آیاتی است که بدهکارها همهشان حفظ میشوند. چون هم دو تا کلمه است. هم حفظ میکنند دیگر. «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَه» آیهی قرآن است. یعنی اگر «کانَ ذُو عُسْرَه» اگر بدهکار مشکل دارد مهلتش بده تا پولدار شود. البته بعدش یک چیز دیگر هم هست. میگوید: «وَ إِنْ تَعْفُوا» (تغابن/14) اگر واقعاً ندارد عفوش کن. حالا از او نگیر. چه میشود؟
مقام معظم رهبری زمانی که رئیس جمهور بودند، چند کشور رفتند. بنده هم خدمت ایشان بودم. در یکی از کشورها ایشان به رئیس جمهور گفت که شما پول نفت را نمیدهی؟ آن رئیس جمهور هم قرآن را حفظ بود. فرمود: «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَه» یعنی صبر کنید تا پولدار شوم. آیت الله خامنهای فرمود: خواهش میکنم بعدش را نخوانید. چون بعدش این بوده که دیگر ببخشش. دیگر از بخشش خبری نیست. حالا طوری نیست صبر میکنیم تا… به تو مهلت میدهیم اما دیگر بعدش را نخوانی! حالا… در عین حال این شاید هم شوخی بود، وگرنه گاهی هم آدم لازم است که مثلاً یک جایی هم ببخشد. آنها اختیار با خودشان است. ولی به بدهکار «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَه» امان!
امان به آدمی که میخواهد تحقیق کند. قرآن یک آیه داریم، که اگر یک مشرکی گفت: آقا جنگ را تعطیل کنید به من کار نداشته باشید. من میخواهم تحقیق کنم. «وَ إِنْ أَحَد» قرآن که میخوانم نگاه کنید. اصلش کلمات قرآن با فارسی قاطی است. «أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکین» یعنی اگر یکی از مشرکین، «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ» از تو مهلت خواست، «فَأَجِرْه» به او مهلت بده. «حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» (توبه/6) یعنی اگر یک محققی خواست تحقیق کند به او امنیت بده، بگو: آقا برو تحقیق کن. ولذا یکی به پیغمبر نامه نوشت که من میخواهم دو ماه راجع به اسلام تحقیق کنم. پیغمبر فرمود: چرا دو ماه؟ چهار ماه تحقیق کن. امان بدهیم. امان! «فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» «یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» یعنی کلام الله را استماع کند. خوب بشنو که نگوید: من… این هم یک امن است.
امان حتی برای مرده! نبش قبر جایز نیست. مرده هم باید… ولذا میگوید: مرده هم اگر آدم بدی است وقتی مرد دیگر کاری با او نداشته باشید. «اذکروا موتاکم بالخیر» مردههایتان را به خیر، یعنی مردههایتان را کار نداشته باشید.
امان برای دزد. اگر دزدی را گرفتند خواستند، 4 تا انگشتش را قطع کنند. دزد گفت: من خبر از آیه نداشتم. اگر میدانستم دزد جریمهاش اینقدر سنگین است، که دستش را قطع میکنند من دزدی نمیکردم. اگر این دزد در این حرفش راست گفته باشد، یعنی واقعاً آیه دزد، آیهی انگشت، قطع انگشتان را نشنیده باشد، به دزد هم امان میدهند. البته جریمههای دیگر سر جایش هست. اما دیگر دستش را قطع نمیکنند.
5- تأمین امنیت برای اقلیتهای مذهبی
امان برای اقلیتهای مذهبی، ایرانیها النگو دارند. اما خلخال ندارند. عربها خلخال هم دارند. یعنی یک چیزی به پایشان، ساق پا میبندند. نظیر النگو. به حضرت امیر گفتند که در حکومت شما یک نفر این خلخال، یعنی این زینت پا را از یک خانم یهودی مثلاً بیرون آورده است. فرمود: اگر یک مسلمان از غصه دِق کند و بمیرد جا دارد. در کشور اسلامی باید یهود و نصاری هم در امان باشند. کسی حق ندارد بگوید: چون یهودی است، چون مسیحی است. یک آیه در قرآن داریم که یهودیها میگفتند: ما مال مشرکین را بخوریم طوری نیست. چون اینها امی هستند. «لیس لل….» آیهاش را یادم رفت. این نیست. ترجمهاش این است که چون ما اهل کتاب هستیم، آنها بت پرست هستند، ما حق آنها را بخوریم طوری نیست. آخر گاهی وقتها مثلاً فکر میکنیم که حالا که مثلاً ما دولت هستیم میتوانیم هرجا را خواستیم خیابان بکشیم. نخیر! باید خانه این را خرید. نه نصف قیمت هم خرید. باید به حق خرید. هرچه نرخش هست خرید. حالا اگر شما مثلاً شهردار یا فرماندار یا استاندار هستی صاف میتوانی… بله یک جاهایی که جامعه در خطر است، آنجا حق دخالت هم هست. مثلاً یک کسی یک چیزی را احتکار کرده و جامعه به آن نیاز دارد. سه بار تذکر به او میدهند. اگر تذکر را گوش نداد، قفلش را میکشند. پولش هم به حساب دادستانی میریزند. چون نمیشود ما به خاطر یک نفر که خودش را لوس میکند جامعه را در عذاب بگذاریم. یعنی آنجا اگر امن بنا شد بین مصلحت شخصی و مصلحت جامعه، اصل مصلحت جامعه است. بنده ممکن است سیر و پیاز برای بدنم خوب باشد. اما وقتی میخواهی نماز جمعه بروی بوی سیر از دهنت میآید و اینها که دورت نشستند ناراحت هستند، شما حق نداری. در ماشین ممکن است شما از سیگار خوشت بیاید ولی حق نداری. هوای ماشین برای همهی اینها است. در خانه پدر حق ندارد سیگار بکشد. چون هوای اتاق… درست است پدر هستی. صاحب خانه هستی. اما هوای اتاق برای همه است. این بچه هم حق دارد. خانم هم حق دارد. دختر و پسر حق دارد. پدر در اتاق نباید، باید برود پشت بام و سیگار بکشد. برود در حیاط و سیگار بکشد. هوای اتاق برای همه است. من مالک هستم. سیگار خودم، لب خودم، دست خودم، کبریت خودم، اتاق خودم، این حرفها نیست. هوای اینجا برای همه هست. شب برای خوابیدن است. حالا اگر کسی شب در یک اتاق زود میخواهد بخوابد. باقی هم میخواهند حرف بزنند. ولو آنکه میخواهد بخوابد یک نفر است. آنها هم که میخواهند حرف بزنند 5 نفر، 5 نفری باید بیرون بروند و حرف بزنند. چرا؟ برای اینکه شب برای خوابیدن است. حق با این یک نفر است که میخواهد بخوابد. شما که میخواهید حرف بزنید بروید یک جای دیگر حرف بزنید. اینجا اکثریت نیست که آقا برو بابا این یک نفر است و ما 5 نفر! بابا این یک نفر است ولی حق میگوید. شب برای خوابیدن است. حق با هوای سالم است. حالا اگر در یک اتاقی 5 نفر هستند یکی سیگاری نبود. 4 تا سیگاری بودند. نمیتوانند بگویند: ما اکثریت هستیم. شما اکثریت هستید. 4 تا سیگاری هستید. یکی در اقلیت است. اما حق با آن یکی است. آن 4 تا باید بیرون بروند. بعضی جاها نمیشود گفت: نوبت چه کسی است؟ بعضی جاها نمیشود گفت: اکثریت چیست؟ اکثریت یک جاهایی مفید است. نوبت یک جاهایی مفید است. ولذا در بیمارستانهای کل کرهی زمین یک چیزی هست به نام اورژانس. یعنی یک حادثهای است که اگر خواسته باشد در نوبت برود طرف میمیرد. اینجا دیگر… خوب.
امان اقتصادی، همین که گفتم.
6- حفظ حرمت و آبروی افراد جامعه
امان عِرضی، آبروی هرکسی باید در امان باشد. شما حق نداری اسم کسی را بد ببرید. اگر فاطمه هست، فاطی، اگر زهرا هست زری. اسم مردم را باید درست ببرید. اسم مردم را زشت نبرید. کارمند شهرداری را نمیشود گفت: آشغالی! نفتی! حالا نفت فروش است، باید گفت: نفتی! ذغال فروش است میشود گفت: ذغالی! اسم مردم را خوب ببرید. قرآن یک آیه دارد میگوید: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب» (حجرات/11) آیه قرآن است. یعنی القاب همدیگر را زشت نبرید. اگر کسی اسم کسی را تحقیر کند، مومنی را تحقیر کند خدا روز قیامت تحقیرش میکند. «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِنا …» اگر کسی یک مومنی را تحقیر کند. خدا روز قیامت تحقیرش میکند. ممکن است در همین دنیا تحقیر شود. از هر دستی بدهیم به همان… کسی را تحقیر نکنیم. قرآن میفرماید: چه میدانی شاید او از تو بهتر است. «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ … وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساء» مردها همدیگر را مسخره نکنند. زنها همدیگر را مسخره نکنند. چه بسا او از تو بهتر است. ممکن است یک کسی سوادش هم خیلی کم باشد ولی میآید با من حرف میزند بگویم: این به من میگوید. تو چه میدانی؟ آدمهایی هستند یک هزارم تو سواد دارند و هزار برابر بنده به خدا نزدیکتر هستند. چه کسی خوب است چه است بد، تا قیامت نشده قضاوت نکنید. «ان الغنی و الفقر» حدیث داریم. «ان الغنی و الفقر بعد العرض علی الله» چه کسی غنی است، چه کسی فقیر است روز قیامت معلوم میشود. چه کسی زحمت میکشد؟ بسیاری از آدمها زحمت میکشند. ولی جهنمی هستند. در قرآن در سورهی غاشیه یک آیه داریم، میگوید: «عامِلَه» «عامِلَه» ترجمهاش را بلد هستید. یعنی اهل عمل است. بیکار نبوده خیلی جان کنده است. «عامِلَهٌ ناصِبَهٌ» (غاشیه/3) «ناصِبَهٌ» با صاد. یعنی خیلی به تعب خودش را انداخته است. هم کار کرده است. هم جان کنده است. «عامِلَهٌ ناصِبَهٌ» اما «تَصْلى ناراً حامِیَهً» (غاشیه/4) اما جهنم میرود. چرا؟ برای اینکه کارش درست نبوده است. ما خیلی خانمها را داریم. خیلی آقایان را داریم ختم انعام میخوانند. زیارت عاشورا میخوانند. عاشورا خرج میدهند. افطاری میدهند. چشم روشنی میدهند. کمک جهازیه، کمک نمیدانم داماد شدن، کارهای خیرین مدرسه ساز، سد، پل، جاده، اوه… اینقدر آدم داریم جمکران میرود. مشهد میرود. عمره میرود. کربلا میرود. خیر است. فلان، اما ممکن است اینها کارش روی فرم نباشد. مثل آدمهایی که خانه میسازند اما چون روی نقشه مهندسی نیست شهرداری میآید بلدیزر میاندازند خراب میکند. میگوید: بابا، میل گرد میرود سیم… نمیدانم سیمان، کاشی، آهن، جان کندم. میگوید: بله، جان کندی اما این ساختمان روی فرم نیست. خراب کنید. شما به دکتر بروید. آقای دکتر 30 تا قرص خوردم. میگوید: غلط کردی که خوردی. شما باید یک قرص بخوری آنطور که من میگویم. 30 تا قرص به سلیقهی خودت خوردی. هم خون داده. هم قرص خورده. هم میرود میمیرد. «عامِلَهٌ ناصِبَهٌ تَصْلى ناراً حامِیَهً» جان میکند، زحمت هم میکشد. اما روی فرم نیست. اینکه میگویند: تقلید واجب است به خاطر همین است. تقلید یعنی پروانه شهرداری. ببینی ساختمان طبق فرمان شهرداری هست یا نه؟ باید مهر… سازمان گوشت مهر بزند که این گوشت سالم است. وگرنه ممکن است روی پا ایستادی، پول گوشت هم دادی، زحمت هم کشیدی پختی، میخوری مریض میشوی. هم پول دادی. هم پولت رفت. هم جانت رفت.چرا؟ برای اینکه مهر استاندارد، مهر سلامتی روی گوشت نبود. مهر تقلید باید روی کار ما باشد. به چه دلیل این کار را کردی؟
خدا یک کسی را بیامرزد مرحوم شد. از مکه خانهی ما آمده بود. پهلوی من آمد. گفت: حاج آقا، چه مکهای رفتم. به به به! به به! کیف دنیا را من امسال کردم. گفتم: خوب چه کردی؟ خیلیها مکه میروند. تو خیلی امسال… گفت: آخر من ماه رمضان مکه بودم. شبها تا صبح یک نماز تراویح اینها دارند. من در نماز تراویح از ساعت مثلاً 10،11 شروع میشود تا دو بعد از نصفه شب. هر سی شب است. هر شب یک جز قرآن را در نمازشان میخوانند. به جای قل هو الله یک جز قرآن را میخوانند. گاهی هم پیشنماز گریه میکند، و مردم حالی پیدا میکنند و صدای ناله هم میآید. ما امسال سی شب نمازهای چند ساعتی خواندیم. چه گریههایی سر نماز کردیم. گفتم: خوب نماز تراویح از نظر فقه اهل سنت درست است. از نظر فقه شیعه حرام است. گفت: اِه… گفتم: اِه. گفت: این همه گریه کردم. گفتم: برو گریههایت را آبکش. نماز تراویح، نماز مستحبی را ما حق نداریم به جماعت بخوانیم. غیر از حالا نماز عید و یکی دو تا نماز دیگر. اصلاً نماز شب و اینها را نمیشود با جماعت خواند. گفت: یعنی مفت هم نمیارزد. گفتم: نه، مفت هم نمیارزد. یک کسی سر نماز شک سه و چهار کرد. مسئلهاش را بلد نبود. هی فکر میکرد رکعت سوم است یا رکعت چهارم؟ سرش را چنین کرد و نماز خود را باطل کرد. گفت: خدایا مفت که میارزد. مفت برای تو! از سر الله اکبر! یعنی میگفت: مفت که میارزد. خوب مفت… نه! بعضی کارها مفت هم نمیارزد. اگر آب 40 متری باشد، کسی 39 متر طناب به شما بدهد، بگوید: مفت که میارزد. میگویی: بابا مفت هم نمیارزد چون آب 40 متری است. طناب تو… من که 39 متر طناب دارم، با آدمی که هیچی طناب دارد، هردو یک طور هستیم. یعنی کسی که هیچ پولی ندارد، با کسی که پول دارد در صندوق است کلیدش را گم کرده، هردو یکی هستند. قرآن میگوید: خیلیها چشم دارند ولی کور هستند. «لهم أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها» چشم دارد ولی نمیبیند. این از چشمش استفاده نکرده است. «وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها» (اعراف/179) گوش دارند ولی انگار کر هستند. کسی که چشم دارد حق را نمیبیند، گوش دارد حق را نمیشنود. انگار چشم ندارد. گوش هم ندارد. مثل کسی که پول در گاوصندوق دارد اما کلیدش را گم کرده است. باید مواظب باشیم کارهایمان استاندارد باشد. مثل گوشتی که میخوریم مهر سلامتی خورده باشد، ساختمانمان پروانهی شهرداری داشته باشد. نگوییم: آقا مشکل است شهرداری از ما پول میگیرد. پول میگیرد اما یک تعهداتی هم دارد. اگر شما نمازت طبق تقلید نبود، همینطوری نماز خواندی… گاهی وقتها یک چیز کم را قبول میکنند مثلاً پول فلزی را قبول میکنند. اسکناس، چک تراول را قبول نمیکنند. چرا میگوید: بابا، بنده میخواهم تلفن کنم. حالا هزار تا هم چک تراول بدهد، اینها به درد تلفن نمیخورد. گاهی وقتها دست آدم خون میشود یک پارچه سفید میخواهم دست را ببندم شما بروی دو تا لحاف کرسی بیاوری. بابا نمیخواهم. بابا لحاف کرسی است. هر لحافی ده کیلو پنبه دارد. این پارچه که تو میگویی دو مثقال است. میگویم: بابا من دو مثقال میخواهم. ده کیلو نمیخواهم. حالا شما اگر یک چوب خواستی خلال کنی. من رفتم دسته بیل آوردم، فحشم میدهی. بابا چوب خلال میخواهم. دسته بیل میخواهم چه کنم؟ خیلی آدمها واجب خمس نمیدهند. سهم امام نمیدهند. اما روز عاشورا 5 میلیون خرج میکند. بعد هم میگوید: حسین جون من هرچه داشتم و حسین… اصلاً هستی من تو هستی. میگوید: هستی تو هستم. اما آنچه که خدا گفته بود گوش ندادی. ولی آنچه که خودت خواستی انجام دادی. در ارتش هم همینطور است. میگوید: دستت را اینجا بگذار. بگو: آقا من خیلی به شما ارادت دارم. اجازه میدهی دو تا دستم را بالای سرم بگذارم؟ در گوشِت میزند. همینطور که ما گفتیم. تلفن را گفتند: 118. بگو: من ارادتمند شما هستم. عوض 118، 119 را میگیرم. گوشی جواب نمیدهد. اگر خانهی من را میخواهی این شماره را بگیر. اینکه هرجا دلم خواست شماره بگیرم. هرجا دستم را خواستم بگذارم پیشانیام یا روی سرم، پارچهی کوچک میخواهی لحاف کرسی بیاورم. کلید ماشین گم میشود میرود مثلاً یک یک کلید سنگین میآورد. بابا این کلید ماشین نیست. باید مواظب باشیم روی سلیقه کار نکنیم. ما بنده خدا هستیم باید ببینیم خدا چه گفته است. خدا هم از طرف پیغمبر، پیغمبر هم امام، امام هم وقتی غائب است گفته که مرجع عادل بیهوس! عادل بیهوس. امان!
7- برخورد قاطع با برهم زنندگان امنیت اجتماعی
آبروی مردم محترم است. مسخره، «همزه» «لمزه» نیش زدن. جسمی، اگر کسی اسلحهاش را کشید ولو تیراندازی نکرد. اگر کسی اسلحهاش را بکشد مردم را بترساند، این مفسد فی الارض است. و مفسد فی الارض سخت ترین شرایط را قرآن دارد. میگوید: «یُقَتَّلُوا» باید کشتش. «أَوْ یُصَلَّبُوا» به دار آویزانش کرد. «أَوْ یُنْفَوْا» تبعیدش کرد. بابا من نزدم. بله نزدی اما اسلحهات را بیرون کشیدی. مردم را با اسلحه تهدید کردی. کسی که ولو تیراندازی نکند، اسلحه بکشد. شمشیر بکشد، این مفسد فی الارض است. امنیت را به هم زده است. بحث ما امشب بحث امنیت است. مسئلهی امنیت خیلی مهم است.
خوب، در امان بودن افرادی که نیازمندند، همین تأمین اجتماعی، امیرالمومنین دید یک کسی فقیر است. گفتند: یا علی ایشان مسیحی است. جوان که بوده مثلاً نجاری میکرده الآن پیر شده کنار کوچه فقیری میکند. فرمود: این چه حکومتی است؟! این چه حکومتی است که وقتی جوان است از جوانیاش کار میکشند. پیر که شد به گدایی میافتد. تأمین اجتماعی، مسئلهی امنیت شغلی روایت دارد.
در امان بودن از شر شیطان، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/1) «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (الناس/1) پناه بردن. ما چه کنیم خودمان در امان باشیم؟ زکات از چیزهایی است که انسان را در امان میکند. صدقه دفع بلا میکند. زکات، داریم اگر جامعه زکات ندهند، اگر جامعه زکات ندهند، خدا برکت را برمیدارد. نفتشان 100 دلار، 120 دلار هم شود حتی داریم برکت را از معدنش هم برمیدارد. یکی از معادن نفت است. ما نفتمان هرچه گران میشود توّرم، یک اسم توّرم جهش است. آخر توّرم یعنی 20 درصد، خانهی 30 میلیونی یکدفعه 60 میلیون میشود. اِ… تا میگویی: اِ… میبینی 90 میلیون شده است. این دیگر اسمش توّرم نیست. این نمیدانم دیگر توّرم کم است. آخر بعضی کلمهها کم است. مثل اینکه آدم بگوید: ابالفضل آدم خوبی است. اِ… آدم خوب برای ابالفضل کم است. آدم خوب مثل اینکه من به شما میگویم: آدم خوبی هستی. شما هم به من بگو: آدم خوبی هستی. آدم خوب برای ما خوب است. ابالفضل آدم خوب… اصلاً یک کلمه توّرم کم است. باید گفت: دنبال یک لغت میگردم. به این چه بگویم؟بعد نگاه میکنم بله اگر مردم زکات ندهند خدا قول داده است که شما زکات ندهید من برکت را از معدن بردارم. از آسمان و زمین برکت را، از عمرتان برکت را برمیدارم. از اسم معدن، عمر در روایت نیست. برکت از آسمان و زمین است. اما برکت از معدن هم در حدیث است. یعنی معدن نفت داریم نفتمان هم گران میشود اما هر چه پولدارتر میشوید یک طوری میشود که کام نگیرید. مواظب باشیم مالمان در امان باشد با زکات. جانمان در امان باشد با صدقه. مردم از زبان ما نیش نزنند. آبروی مردم. به کسی تهمت نزنیم. غیبت کردن خیلی مهم است. بدهکار در امان باشد. پیرمردی که از کار افتاده در امان باشد. کارمند شهرداری اگر کار میکند تحقیر نشود. همهی ما به یک نحوی در امان باشیم. همدیگر، آبروی همدیگر را لکهدار نکنیم. جان همدیگر را، لکهدار نکنیم.
خدایا امنیت جامعه را بر همهی بلاد اسلامی حاکم بفرما. آنها که امنیت را به هم میزنند، تروریستها. آنها که امنیت را به هم میزنند تروریستهای اقتصادی، جمع میشوند یک شرکتی، یک چیزی را یک مرتبه نرخ را چند برابر میکنند. تروریستهای اقتصادی، تروریستهای… آنها که جمع میشوند با یک کاریکاتور آبروی کسی را خراب میکنند، با یک تهمت، با یک شایعه، آبروی کسی… یک مرتبه میبینی یک آدم عزیزی رابرایش یک چیزی درمیآورند که بابا ایشان چنین شد. چنین شد. چنین شد. چنین شد. همینطور درست میکنند. خدایا هرکس ناآگاه است، به او هوشیاری مرحمت بفرما. آنهایی که آگاهانه، مغرض هستند طرحهایشان را، نقشههایشان را نقش بر آب بفرما. مواظب باشید نگویید: چه کسی دارد و چه کسی ندارد. تحقیق کنید. خیلی وقتها جک درست میکنند. خدایا به پولهای فلانی قسم، به خانهی فلانی قسم، به چه قسم، همینطور میگویند: فلانی 20 تا خانه دارد. چند تا همسر دارد. چند تا باغ دارد. چند تا کاخ دارد. تحقیق کنید. هرچه شنیدید باور نکنید. نمیگویم نیست. بعضیها دارند. منتهی شما وارسی کن. اگر یقین کردی آنوقت تازه وقتی شما به من میگویی چه کسی دارد چه کسی ندارد، چه فایدهای دارد؟ شما دادگستری برو. بگو: آقا فلانی از بیت المال سرقت کرده است. این هم دلیلش. هم مستدل بشناسیم. هم مستدل قیام کنیم. حل بشود. روی خیال فکر میکنیم داریم آبروی طرف را میریزیم بعد هم شما به من میگویی. من هم به شما میگویم. آن هم که پولهایش همینطور سر جایش است. یعنی هیچ مشکلی حل نمیشود. اگر قرائتی سرمایه دار شده در نظام، 1- وارسی کنید من واقعاً سرمایه دار هستم. اگر یقین کردید من سرمایهدار هستم، ببینید از کجا آوردهام؟ نامه بنویسید مقام معظم رهبری، آقا این آقای قرائتی نمایندهی تو است. در نهضت سواد آموزی نماینده امام بوده است. یا در ستاد نماز، یا هرچه، این نمایندهی شما است. از کجا این پول را آورده است؟ به مقام معظم رهبری بنویسید. اگر او پلیس است به رئیس شهربانی بنویسد. رئیس شهربانی است به وزیر کشور بنویسید. از راهش اقدام کنید. او به او میگوید. او به او میگوید. همه آبروی همدیگر را میریزیم. گناه و نکبت شامل ما میشود. آن طرف هم اصلاً نمیفهمد که ما پشت سرش چه میگوییم. او پول خودش را دارد اگر داشته باشد. حلش این است. 1- تحقیق 2- به کارشناس و به مسئولش مراجعه کنیم. که قیامتمان آباد شود. الآن قیامت خودمان را میسوزانیم او هم کیف دنیایش را میکند. ما در خسارت او هم در لذت!
خدایا! یاد ما بده وظیفهی ما چیست و به ما توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده وظیفهی ما چه نیست. تقوا بده دوری کنیم.