جامعیت دین اسلام(3)

موضوع: جامعیت دین اسلام(3)

تاریخ پخش: 17/8/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در جلسات قبل بحثمان این بود که اسلام از هیچ چیز غفلت نکرده است. به همه‌ی مسائل توجه دارد. فراگیر است و جامعیت دارد. اسلام مثل پزشکی نیست که یکی متخصص قلب، یکی متخصص کلیه، یکی متخصص حلق و بینی و یکی هم متخصص اعصاب باشد. در هر مسئله‌ای که مربوط به انسان باشد، بالاترین حرف و بهترین حرف را اسلام دارد. اسلام را بشناسیم و عمل کنیم و افتخار کنیم. شما اگر مکتب اسلام را کنار مکاتب دیگر بگذارید و هر پیام اسلام را مطرح کنیم و مقایسه کنیم، برجستگی‌های اسلام روشن می‌شود.

ماه رمضان امسال بنده در آمریکا بودم. یک شب مسیحی‌ها پای سخنرانی من آمدند. جمعی از کشیش‌ها و کلیساییان آمده بودند. حرف‌های من ترجمه می‌شد. گفتم امشب چه بگویم؟ گفتیم: مقایسه‌ای بین شعار مسیحیت و شعار اسلام داشته باشم. اذان با ناقوس! اذان چه می‌گوید؟ ناقوس چه می‌گوید؟ صدای ناقوس‌ با گوش همه آشنا است. ممکن است کسی هم باشد که صدای ناقوس را نشنیده باشد. صدای ناقوس مثل صدای زنگ ساعت دیواری است.(دلنگ دلنگ) گفتم: صدای ناقوس چه پیامی دارد؟ فقط صدا است و هیچ پیامی در آن نیست. آرم کلیسا ناقوس است. آرم ما چیست؟ شعار ما اذان است. مقایسه‌ها را انجام دادیم. اذان را مقایسه کردیم. همه چیز در اذان وجود دارد. از لحاظ مهندسی آن را بررسی کردیم. اول اذان با «اللَّهُ أَکْبَر» شروع می‌شود. در آخر اذان هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» می‌گوییم. یعنی اول و آخر اذان «الله» است. آن وقت در بین این دو الله، ما چه چیزهایی را می‌گوییم؟ «اللَّهُ أَکْبَر» تو بزرگ هستی! هیچ کس دیگر جز تو بزرگ نیست. کسی که خدا در نزد او بزرگ است، غیر خدا در نزدش کوچک است. تو بزرگ‌تر از فکر کردن هستی. تو بزرگ‌تر از دیدنی‌ها، نوشتنی‌ها، گفتنی‌ها هستی. بزرگتر از عقل و تصور و فکر بشر هستی. «اشهد ان لا اله الا الله» هیچ کس جز تو نمی‌تواند من را جذب کند. پول، زور، شهوت و مقام نمی‌تواند من را جذب کند. «لا اله الا الله» جز تو معبودی نیست. «اله» یعنی آنچه شما را جذب می‌کند. «لا اله» یعنی هیچ جاذبه‌ای جز خدا نیست. من جذب چیزی نمی‌شوم. همینطور یکی یکی مقایسه کردیم.

درباره‌ی جامعیت اسلام چند جلسه‌ی قبل صحبت کردیم. ادامه‌ی بحث جلسه‌ی قبل را می‌گوییم.

1- تکریم‌ها و تحقیرها در قرآن

قرآن افرادی را تحقیر می‌کند و افرادی را تکریم می‌کند. در اسلام هم تحقیر داریم و هم تکریم داریم. موضوع بحث ما درباره‌ی «اسلام دین جامع» است. نمونه‌های تکریم و تحقیر در قرآن. بعضی از افراد را باید تکریم کرد. تکریم هم جامع است. هم تکریم زن داریم و هم تکریم مرد داریم. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیم‏» (مریم/41)‌ ای پیغمبر! در قرآن از ابراهیم نام ببر. به مردم بگو که ابراهیم چه آدم خوبی بود. تکریم کن. به مردم بگو که ابراهیم الگوی شما باشد. حالا درباره‌ی زن چه می‌گوید؟ «وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) ‌ای پیغمبر تو با اینکه از مهمترین پیغمبران هستی، اما باید از مریم در قرآن بگویی. در قرآن از حضرت مریم خیلی یاد شده است. یعنی سیمای مریم در قرآن از سیمای مریم در انجیل مسیحی‌ها خیلی بهتر گفته شده است. یعنی حضرت مریم مادر عیسی در نزد ما عزیزتر است. به پیغمبر می‌گوید:«واذکر» تو که پیغمبر هستی باید ذکر کنی. باید یاد او را گرامی بداری. تکریم کنی. به دخترها و خانم‌ها بگویی که مریم زن نمونه بود. صدیقه بود. صدق به معنی راستگو است. صدیق به کسی می‌گویند که فکر، زبان و عملش صادق باشد. اینطور نیست که زبان سخن بگوید و عمل طور دیگری باشد. صدیق به معنی تصدیق کننده‌ی حقایق قبل است.

هم تکریم دارد. هم تحقیر دارد. آیه‌ی تحقیر را که همه‌ی شما می‌دانید. «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَب‏» (مسد/1) «تبت»‌ یعنی بریده باد! دست ابو لهب بریده باد.

پس در قرآن هم تکریم و هم تحقیر داریم.

2- دعا برای خوبان، لعن و نفرین برای بدکاران

هم دعا و هم نفرین داریم. برای نفرین داریم: «…قاتَلَهُمُ اللَّه…‏» (توبه/30) خدا مرگشان بدهد. در نهج البلاغه داریم: «قبحاً لکم». حتی حضرت علی(ع) یکبار فرمودند:‌ای لاشه‌های بی‌روح! یعنی یک سری از آدم‌های بی‌تفاوت بودند که مثل بشکه در مقابل پیامبر می‌نشستند. فرمود:‌ای لاشه‌های بی‌روح! «یا اشباح بلا ارواح» یعنی شبح‌هایی که روح در شما نیست در جای دیگر فرمود: «یا اشباه الرجال و لارجال» ‌ای مرد نماهای نامرد! یعنی گاهی باید کسی را توبیخ کرد. سال 42 امام فرمود: رییس جمهور آمریکا بداند که منفورترین افرد در کشور ما اوست. رنگ شاه پرید. همه‌ی دولت به هم ریخت. چون بیشتر افراد بله قربان‌گوی آمریکا بودند. یکباره دیدند که آخوندی در قم پیدا شده است که می‌گوید: رییس جمهور آمریکا منفورترین فرد نزد ما است. ما در بعضی مواقع باید تحقیر کنیم. به بت‌پرستان می‌گفتند: چرا بت می‌پرستید؟ می‌گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/23) پدر و مادر ما هم بت پرست بودند. فرمود: «انتم و آبائکم» خودت و پدرت هردو با هم نمی‌فهمید. یکجا باید تحقیر کرد. یکجا هم باید تکریم کرد. «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمین‏» (صافات/79) «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُون‏» (صافات/120) «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهیم‏» (صافات/109) در دین ما هم تکریم است و هم تحقیر است. در تحقیر زن چه می‌گوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَب‏» (مسد/4) نه تنها دست ابی‌لهب بریده باد. بلکه خانم او هم «حَمَّالَهَ الْحَطَب» است. معنای «حَمَّالَهَ الْحَطَب» این بود که زن ابی لهب بر سر راه پیغمبر تیغ می‌ریخت و می‌گفت: می‌خواهم این تیغ‌ها به پای پیغمبر برود و اذیت شود. یعنی زن و شوهر با هم بدجنسی می‌کردند.

نمونه‌های دیگر از جامعیت اسلام را بگویم. دعا‌ها خیلی جامع است. امام وقتی دعا می‌کند، می‌گوید: «حینا و میتنا» مرده و زنده! «ذکرنا و انثانا» مرد و زن! در جای دیگر می‌گوید: «من اهل الشرق و الغرب» اما ما که دعا می‌کنیم، می‌گوییم: خدایا دخترم! پسرم! فرزندم! همشاگردی‌ام! یا خودمان را دعا می‌کنیم. یا اطرافیانمان را دعا می‌کنیم. اما دعا در اسلام فراگیر است. دعا هم در مسائل دنیوی است. هم در مسائل اخروی است. مثلاً می‌گوید: خدایا «مالاً کثیرا، جاهاً عریضا» در دعای عالیه المضامین است. «مالاً کثیرا» هم مال کثیر می‌خواهم. «جاهاً عریضا» و هم آبرو می‌خواهم. چون بعضی از افراد پول زیاد دارند اما همه به آنها فحش می‌دهند. می‌گوید: خدایا هم پول می‌خواهم. هم آبرو می‌خواهم. صدام و شاه هر دو کاخ داشتند. اما آبرو نداشتند. همه مرگ بر شاه و مرگ بر صدام می‌گفتند. «مالاً واسعا و جاهاً عریضا» «جاه» مقام وسیع است. «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَهِ وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَع‏» در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد می‌گوید: خدایا دعای من جامع است. یعنی هم می‌خواهم با خوب‌ها باشم و هم می‌خواهم با بدها نباشم.

3- ایمان به خدا، همراه با کفر به طاغوت‌ها

در آیت الکرسی داریم: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» بعد می‌‌گوید: «وَیُؤْمِنْ بِاللَّه‏» (بقره/256) خیلی‌ها به خدا ایمان دارند ایمان به خدا هست. اما کفر به طاغوت هم باید باشد. بعضی از افراد می‌گویند: من نمازم را می‌خوانم. قرآنم را هم می‌خوانم. دین یک مسئله‌ی فردی است. یک عده این عقیده را دارند. می‌گویند: دین کاری به سیاست و اجتماع ندارد. یک رابطه بین فرد و خدا است. دعا می‌خوانم. قرآن می‌خوانم. نماز می‌خوانم. مناجات می‌کنم. می‌دانم که با خدا چگونه رابطه داشته باشم. می‌گویند: دین یک رابطه‌ی فردی است. اما قرآن می‌گوید: نه! دین یک رابطه‌ی فردی نیست. رابطه‌ی فردی «وَیُؤْمِنْ بِاللَّه» است. بعد می‌گوید: «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» باید به طاغوت کفر بورزید. «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ ‏…» (طه/24) خدا به موسی می‌گوید: به سراغ فرعون برو. «إِنَّهُ طَغى» طغیان کرده است. باید جلوی طاغوت را گرفت. اینکه بگویی: من نماز می‌خوانم، فایده ندارد. باید بروی و جلوی طاغوت را هم بگیری.

یک دعا است که آیه‌ی قرآن است و همه آن را می‌دانند. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّار» (بقره/201) این جامعیت است. حدیث داریم: «و هم عن الآخره غافلون» کسی که به دنیا بچسبد و از آخرت غافل باشد، ناقص است. اگر کسی هم به آخرت بچسبد و از دنیا غافل باشد، از ما نیست. این دو دسته از ما نیستند. هم دنیا و هم آخرت! امام حسین در شب عاشورا هم شمشیرش را تیز می‌کرد و هم نماز شب می‌خواند. اینکه بگویی: حالا ما شمشیر نمی‌خواهیم. با دعا حل می‌کنیم، درست نیست. هم نماز شب می‌خواند و هم شمشیرش را تیز می‌کرد. تقوای اسلام با جامعه به هم وصل شده است.

4- خودسازی، نه سوء ظن به مردم

جوانی نزد من آمد و گفت: من می‌خواهم خودسازی کنم. یک راهی را پیش رفتم که غذاهای مشکوک را نمی‌خورم. غذاهایی که نمی‌دانم حلال است یا حرام است نمی‌خورم. به خانه‌ی کسانی که نمی‌دانم غذاهایشان حرام است یا حلال است، نمی‌روم. بعضی از دوستان هم که چیزی می‌دهند، نمی‌خورم. گاهی هم ناراحت می‌شوند. چون در حال سیر عرفانی هستم و می‌خواهم خودسازی کنم، از خوردن غذاهای مشکوک پرهیز می‌کنم. گفتم: همه‌ی این کارهای تو خلاف است. گفت: چرا؟ گفتم: حدیث داریم: «ضع امر اخیک علی احسن» کار برادرت را حمل بر صحت کن. تو چه حقی داری وقتی دوستت می‌گوید: به خانه‌ی ما بیا. بگویی: من در غذای تو شک دارم؟ تو حق سوظن نداری. «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏» (حجرات/12) قرآن می‌گوید: سوءظن به مردم گناه است. تو فکر می‌کنی که خودسازی می‌کنی. فکر می‌کنی همه‌ی مردم حرام خور هستند و فقط تو حلال خور هستی؟ همینکه خودت را بهتر از دیگران می‌دانی، اول بدبختی تو است. نمی‌خواهد خودسازی کنی. مثل بقیه بگو. مثل بقیه بخند. مثل بقیه غذا بخور. مثل بقیه باش. اگر دیدی و یقین داری که حرام است، دوری کن. اما وقتی شک داری چه حقی داری که بگویی: من چون شک دارم، از غذای تو نمی‌خورم. سوءظن به مردم حرام است. گفتم: تو قبل از آنکه سیر عرفانی طی کنی، فعلاً منحرف هستی. اسلام دین جامعی است. می‌گوید: خودسازی بکن. تقوا درست است. اما فعل مسلمانان را حمل بر صحت کن.

در دعای افتتاح داریم: «وَ حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَام» بعد می‌گوید: «و قتلا فی سبیلک فوفق لنا» (اقبال/ص61) آخر بعضی از افراد می‌گویند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ» هر سال حج و عمره می‌روند. اما در موقع جبهه پا پیش نمی‌گذارند. (یعنی از اینطرف غش می‌کنند) در دعا می‌گوید: «وَ حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَام» امام می‌گوید: خدایا می‌خواهم به حج بروم. اما بعد می‌گوید: «و قتلا فی سبیلک» می‌خواهم در راه تو شهید شوم. نمی‌خواهم در رختخواب بمیرم. یعنی حج و جهاد را با هم قبول دارد. ما معمولاً یک بعدی هستیم. یک نفر خوب عزاداری می‌کند، اما به نماز جمعه نمی‌آید. یک نفر هر هفته به نماز جمعه می‌رود، اما خوب عزاداری نمی‌کند. یک نفر خوب گل می‌زند، اما درسش عقب است. یک نفر خوب درس می‌خواند، اما رنگش پریده است و ورزش نمی‌کند. یک نفر در ظاهر سوپر دولوکس است، اما در باطن حسود است. حرص دارد. بخل دارد. ریاکار است. یعنی خصلت‌های باطنی‌اش خراب است اما خوش تیپ است. یک نفر هم خصلت‌های باطنی‌‌اش خوب است اما به ظاهرش نمی‌رسد. یقه و لباسش نامرتب است.

ما در اصفهان به خانه‌ی یکی از آقایان رفته بودیم. یک مردی وارد شد و یک لباس سوخته و کثیف پوشیده بود. ناخن‌های بسیار بلندی داشت. این فرد ظاهر بسیار نامرتب و کثیفی داشت. حتی روی لباسش مقداری آش رشته ریخته بود و این آش رشته خشک شده بود. وقتی من به این چهره و ظاهر این فرد نگاه کردم بسیار متنفر شدم. صاحب‌خانه به طرف او دوید. گفتم: او چه کسی است؟ گفت: او یکی از عرفا است. ما یک فرقه‌ای به نام فرقه‌ی ملامتیه داریم. یعنی طوری حرکت می‌کند که همه به او بگویند: اَه…اَه! وقتی مردم تو را شکستند، تو نزد چشم مردم خوار می‌شوی. وقتی نزد مردم خوار شدی، نزد خدا عزیز می‌شوی. این فرقه‌ی ملامتیه است. یعنی طوری عمل کنی که نگویند: آدم خوبی هستی. من به او گفتم: اصلاً من دینی را که عرفانش این است قبول ندارم. من به این دین کافر هستم. ما داریم که هر هفته، در روز جمعه یا پنجشنبه ناخن‌های خود را کوتاه کنید. هرجمعه غسل جمعه کنید. عطر بزنید. یکبار پیغمبر ما عطر نداشت. به خانمش گفت: روسری شما بوی عطر نمی‌دهد؟ گفت: بله می‌دهد. روسری خانمش را تر کرد و به سر و صورتش مالید که عطر روسری خانمش به او منتقل شود. پیغمبر در تابستان لباس‌های خود را در دیگ می‌جوشاند تا ضد عفونی شود. پیغمبر چوب مسواک خود را در پشت گوشش می‌گذاشت. مثل نجارهایی که مداد خود را پشت گوششان می‌گذارند. پیغمبر هر مرغی را نمی‌خورد. چون در قدیم مرغداری نبود و مرغ‌ها هر چیزی را می‌خوردند. پیغمبر جوجه می‌گرفت و خودش به او دانه می‌داد تا آن چیزی که می‌خواهد سلول بدن پیغمبر شود، تمیز باشد. به ما گفته‌اند: رنگ سفید بپوشید که اگر لباستان کثیف شد، متوجه کثیفی آن شوید. اما ما می‌گوییم: لباس قهوه‌ای و سیاه خوب است که اگر کثیف شد، معلوم نشود. خانم‌های معلم خوب گوش بدهند. خانم‌های معلم و پرورشی در کوچه چادر سیاه سر کنند که جاذبه‌شان کم شود. چرا سر کلاس درس چادر سیاه سر می‌کنید. دانش آموز چه گناهی کرده است که روزی 5 ساعت باید شما را با چادر سیاه تحمل کند. در کلاس لباس شاد بپوشید. قرآن می‌گوید: «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرین‏» (بقره/69) رنگ در روح اثر دارد. وقتی در مدرسه هیچ مرد نامحرمی نیست و همه دختر هستند، بگذار دخترها شاد ببینند. الآن رنگ تخته سیاه را سبز کردند. چون می‌گویند: نگاه کردن به رنگ سیاه و قرمز برای چشم مضر است. گفتم: این چه دینی است که می‌گوید تو با این چهره وارد شدی؟ من نسبت به این دین و عرفانی که می‌گویی کافر هستم.

5- توجه اسلام به بهداشت و سلامت و زینت

پولی که پیغمبر ما برای عطر خود می‌داد، بیش از پولی بود که برای لباس و خوراک خود می‌داد. امام رضا(ع) در عید غدیر به اصحاب خود عطر و انگشتر می‌داد. ما در فقه یک بابی به نام «باب الزی و التجمل» داریم. زی به معنی زینت است. یکبار پیغمبر آینه نداشت تا خودش را مرتب کند. یک ظرف آب برداشت و با نگاه کردن در آب خودش را مرتب کرد.

اسلام دین جامعی است. به ظاهر و باطن رسیدن را توصیه کرده است. خوردن غذای کهنه مکروه است. یکی از آفات زندگی ما این فریزرهایی است که پیدا شده است. جامعه‌ی ما به کهنه خوردن افتادند. قورمه سبزی می‌خوری. اما سبزی‌اش را دو ماه پیش سرخ کرده است و در فریزر گذاشته است. البته گاهی وقت‌ها اضطرار است. حساب اضطرار جدا است. اما اگر اضطرار نیست غذای تازه بخورید. خانه‌های ما همه خانه‌های اضطراری است. شهرهای بزرگ یک گاراژ بزرگ است. حدیث داریم که سه چیز غم را برطرف می‌کند. سبزی، آب و انسان زیبا سه موردی است که غم را برطرف می‌کند. این را به صورت شعر نیز درآورده‌اند. «ثلاثه یذهبن عن قلب الحزن» اجمالاً دین ما دین جامعی است. به همان مقدار که می‌گوید: «فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏» (مؤمنون/2) سر نماز حواست جمع باشد. «سُجَّداً وَ بُکِیًّا» (مریم/58)  مردان خدا در حال سجده گریه می‌کنند. به همان مقدار که می‌گوید: به باطن خود برس. به همان مقدار هم به عطر و لباس و… توصیه می‌کند.

6- دستورات اسلام، درباره خوردن و آشامیدن

اسلام دین جامعی است. یک آیه در قرآن داریم که همه‌ی مردم دنیا به آن عمل می‌کنند. شما که پای تلویزیون هستید فکر کنید که این آیه کدام آیه است؟ آیه این است. «کُلُوا…» همه می‌خورند. این تنها فرمانی است که همه به آن عمل می‌کنند. به «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا» (حج/22) عمل نمی‌کنند. اما به «کُلُوا» عمل می‌کنند. همین خوردن جامع است: 1-رابطه‌ی خوردن با خدا 2-رابطه‌ی خوردن با مردم 3-رابطه‌ی خوردن با خود4-رابطه‌ی خوردن با قدرت و انرژی آن 5- رابطه‌ی خوردن با سوء استفاده

– رابطه‌ی خوردن با خدا:

قرآن یکجا می‌گوید: «کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ» (سبا/15) بعد می‌گوید: «وَ اشْکُرُوا» شکر خدا بکن. اگر شکر می‌کنید، نگویید: صد هزار مرتبه شکر! قدیمی‌های ما می‌گفتند: صدهزار بار شکر! صد هزار تا چیزی نیست. صد هزارتا به اندازه‌ی یک مشت شن است. یک مشت شن صدهزارتا است. یعنی‌ای خدا به اندازه‌ی یک مشت شن شکر! این خیلی آبروریزی است. شما وقتی شکر می‌کنی، بگو: خدا به عدد هر اتم، به عدد هر سلول، به عدد هر برگ درخت، به عدد قطره‌های باران، به عدد آنچه بر آن علم داری تو را شکر می‌کنم.

– رابطه‌ی خوردن با مردم:

«انفقوا» خوردید، به فقرا هم بدهید. «اطعموا» به دیگران هم اطعام کن.

– رابطه‌ی خوردن با خود:

بخور ولی به معده فشار نیاور. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) اسراف نکن. یعنی پرخوری نکن.

– رابطه‌ی خوردن با انرژی:

اگر خوردی بی‌خود ملق نزن. اگر خوردی کار درستی انجام بده. «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/51) عمل صالح انجام بده. یعنی از انرژی غذا کار خوبی را انجام بده. اگر چیز خوبی بخوری که کار خوب انجام بدهی، خوردن هم عبادت می‌شود. یک موقع می‌گویی: برویم کباب بخوریم چون خوشمزه است. این نفس است. یک موقع هم می‌گویی: اگر کباب بخوریم دو ساعت بیشتر مطالعه می‌کنیم. این عبادت است. کباب خوردن هم عبادت می‌شود.

– رابطه‌ی خوردن با سوء استفاده:

«کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا» (طه/81) طغیان نکن. این دین جامع است. دین جامع یعنی همه چیز را در خود دارد. روی هر کلمه که دست بگذاری، در مورد آن توضیح داده است. خود خوردن، خوردن و انرژی، خوردن و جامعه و… یعنی به آن توجه دارد.

اسلام دین جامع است. هم به مسئله‌ی فردی می‌رسد و هم به مسئله‌ی اجتماعی اهمیت می‌دهد. در مسائل فردی داریم: «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) سر نماز حواست جمع باشد. خشوع داشته باش. اما برای مسائل اجتماعی می‌گوید: نماز جماعت بخوان. یعنی هم در جامعه برو و هم در جامعه حواست به جامعه نباشد. در جمع باش. اما دلت با خدا باشد. دلت با خدا مسئله‌ی فردی است. در بین مردم بودن مسئله‌ی اجتماعی است.

در یک آیه هم می‌گوید: بازار را ببند و هم می‌گوید: بازار را باز کن. این جامعیت است. «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَه» (جمعه/9)روز جمعه که صدای نماز جمعه را شنیدی. صدای اذان روز جمعه را شنیدی «وَ ذَرُوا الْبَیْع‏» تجارت را رها کنید. دوباره وقتی نماز جمعه تمام شود می‌گوید: «وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) مغازه را باز کن و تجارت کن. ببند و باز کن. این دین جامع است. امام رضا فرمود: مومن ساعات خود را به چند بخش تقسیم می‌کند. ساعاتی برای لذت است. ساعاتی برای عبادت است. ساعاتی برای خدمت است. یعنی لذت هم در کنار عبادت آمده است.

7- ویژگی‌های جامع یک انسان مؤمن

در سوره‌ی مومنین می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏» (مؤمنون/1) بعد می‌گوید: مومن کیست؟ می‌گوید: مومن یک انسان جامعی است. هم «فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُون‏» (مؤمنون/2) نماز با حضور قلب می‌خواند. «لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُون‏» (مؤمنون/5) هم عفت دارد. «وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون‏» (مؤمنون/8) هم امانت دار است. «لِلزَّکَوهِ فَعِلُون‏» (مؤمنون/4) هم خدمت می‌کند. یعنی مومن کسی است که به جامعه خدمت می‌کند. خودش و خدا، خودش و جامعه، خودش و شهوت و… پیغمبر هم همینطور است. در قرآن چند «یسئلونک» داریم. یعنی از پیغمبر سوال می‌کنند. از همه چیز سوال می‌کنند. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ» (بقره/189) از ماه شب اول و دوم می‌پرسند.«یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفال‏» (انفال/1) از بیابانها و جنگل‌ها می‌پرسند. «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُون‏» (بقره/219) سوال می‌کنند چه چیزی به فقرا بدهیم؟ «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوح‏» (اسراء/85) از روح سوال می‌کنند. «وَیَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحیضِ» (بقره/222). پیغمبر رهبر جامعه است و همه چیزی را از او سؤال می‌کنند.

وقت تمام شد. اسلام دین جامعی است. یعنی به هرچیز دقت می‌کند و هر چیز را در نظر می‌گیرد. به امید روزی که برنامه‌ی آموزش و پرورش ما هم جامع باشد. الآن برنامه‌های آموزش و پرورش ما جامع نیست. چرا؟ برای اینکه دبیرستانی ما انگلیسی را خوب می‌خواند اما قرآن را نمی‌تواند بخواند. از این معلوم می‌شود که آموزش و پرورش ما جامع نیست. خانم میلیون‌ها تومان جهاز برای عروس خریده است. اما عروس نمی‌تواند قرآن بخواند. یعنی یک ده هزار تومان خرج قرآن دخترش نکرده است. اما میلیون‌ها تومان خرج آبمیوه‌گیری، چرخ گوشت، سرویس چوب و… جهیزیه دخترش کرده است. اما یک ده هزار تومان برای مغز دخترش خرج نکرده است. نگفته که این مسلمان است. باید بتواند یک صحفه قرآن بخواند. دبیر فیزیک ما باید در نماز باشد. دبیر نماز ما باید در دنیای فیزیک باشد. باید جامع باشد. متاسفانه ما جامع نیستیم. فوتبالیست‌های ما باید در نماز جمعه باشند. نماز جمعه ما باید در زمین ورزش برگزار شود. اما الآن یک عده به نماز جمعه می‌روند. یک عده هم به زمین ورزش می‌روند. مثل کره‌هایی شده است که وقتی دوغ را می‌زنی، دوغ یک سمت می‌ماند و کره هم در یک سمت می‌ماند. اگر جامع باشد زیبا است.

8- برخورد نیکو با همه مردم، از هر دین و مذهب

دین جامع یعنی با همه یکسان برخورد کنی. قرآن می‌گوید: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) نمی‌گوید: «قولوا للمومنین» با مومنین خوب حرف بزن. می‌گوید: با یهودی‌ها هم خوب حرف بزن. نمی‌گوید: با استاد خوب حرف بزن. می‌گوید: با غیر استاد هم خوب حرف بزن. «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ» بزرگ و کوچک! استاد و غیر استاد! دین جامع وقتی است که به همه یکسان نگاه کنیم. خدایا به ما توفیق شناخت دین، فهم دین، عمل به دین، تبلیغ دین که در سایه‌ی آن رشد معنوی داشته باشیم و ذخیره‌ی قیامت باشد به همه‌ی ما مرحمت بفرما. از همه‌ی شما و اساتید و از همه‌ی کسانی که در طول این سال‌ها به هر نحوی ما در خدمتشان بودیم، یک به یک تشکر می‌کنم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment