الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
شهادت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام اللّه علیها) را تسلیت عرض میکنم ایّام پخش این بحث ایام سوگواری حضرت زهرا (سلاماللّه علیها) است. موضوع بحثی را که در چند جلسهی قبل دنبال کردیم سورهی قصص، رسیدیم به آیهی 12، یک شیرینکاری از مادر و دختر، ضمناً توی این تفسیر نقش زن هم در قرآن معلوم میشود کسی اگر خواست راجع به مقام زن و نقش زن صحبت کند، در کنار انبیاء نقش زنان خیلی مهم بوده است بخصوص حضرت موسی که چند تا زن موسی را نگه داشتند اول مادر موسی، بعد خواهر موسی، بعد همسر موسی، بعد زن فرعون نقش اساسی داشتند این زنها در وجود موسی و در حرکت موسی و در انقلاب موسی (علیه السّلام). حالا رسیدیم به آیهی دوازده از سورهی قصص، آیه این است، موضوع بحث ادامهی تفسیر سوره قصص آیهی دوازده، «وحرمنا علیه المراضع من قبل فقالت هل ادّلکم علی اهل بیت یکفلونه لکم و هم له نصحون»، ماجرا به این صورت بود که به فرعون گفته بودند امسال زنی بچهای میآورد، پسر حکومتت را واژگون میکند ترسید دستور داد هر زنی پسر زائید بچهاش را بکشند مادر موسی که پسر زائید ترسید که الان میکشنش خداوند به مادر موسی الهام کرد وحی کرد، که شیرش بده توی جعبه بندازش توی دریا، ما به تو برمیگردانیم شیرش داد توی جعبه گذاشت انداخت توی دریا فرعون کنار دریا تماشا میکرد رود نیل، جعبه را گرفتند خواستند بکشند بچه را مثل باقی بچهها زن فرعون گفت بابا این که معلوم نیست مادرش کیه این را آب آورده من هم که بچهدار نمیشوم من و تو که بچهدار نمیشویم این را نگهش داریم بچهدار شویم این به جای یک بچه، این را بچه خود ما قرار بدهیم این، این بچه را آب آورده این زن یعنی زن فرعون رأی فرعون را زد که فرعون از کشتن بچه منصرف شد حالا بچه را گرفتند.
همه امور بدست خداست
کسی که میگفت «انا ربکم الاعلی» من خدای شما هستم فرعون ادعای خدایی میکرد در تغذیه یک کودک عاجز ماند هر دایهای را آوردند سینهی دایه نرفت حالا، آیه این است «و حرمنا» حرام کردیم یعنی منع کردیم بر این بچه «مراضع»«مرضع» دایه را، یعنی هر دایهای را که آوردند که بچه را شیر بدهند ما کاری کردیم که بچه سینهی، از شیر دایه مصرف هرچی دایه آوردند شیرش را نخورد. «و حرمنا علیه»، «فقالت» خواهر موسی عقب رودخانه میآمد مادر موسی بچه را شیر داد گذاشت توی جعبه انداخت توی رودخانه به خواهرش گفت عقب رودخانه برو ببین عاقبت بچه چی میشود خواهر هم خیلی خواهر تیزی بود مذهبی باید دختر هوشیاری باشد حواسش جمع باشد جیغ نزند که همه بفهمند این خواهرش است ندود، هیجانی… یعنی شرایط را چنان خودش را عادیسازی کرد رفتار و کردارش همه عادی بود که نفهمند که این خواهرش است وقتی آمد دید بچه را گرفتند و دایهها آمدند سینه دایهها را شیر نخورد از سینه دایهها شیر نخورد دختره آمد جلو، «فقالت» این دختر، خواهر موسی آمد جلو گفت «هل ادّلکم» آیا دلالت کنم شما را، راهنمایی کنم شما را بر یک خانوادهای که «یکفلونه» تکفل کنند بچه را میخواهی بروم سراغ یک خانوادهای که صدا بزنم یک خانوادهای را بیاید که اون خانواده بچه را زف کند هم شیرش بدهد هم تمیزش کند، تغذیهاش بدهد «یکفلونه» تکفل کند «وهم له و مفصحون» و آن اهل بیت «نصح» و نصیحت کننده و خیرخواه بچه باشند دختر کوچولو نقشش این بود هم ببیند جعبه کجا رفت هم ببیند جعبه را کی گرفت هم ببیند که نوزاد، برادرش شیر هیچ کدام از دایهها را نمکید هم خیلی به حال طبیعی بیاید بگوید که حالا که این دایهها را، شیر این دایهها را نمیخورد به من اجازه بدهید بروم، یک خانوادهای هست، به او خانواده نگفت مادرش، چون اگر میگفت مادرش میکشتنش بنا نبود که معلوم بشود این بچه را کی زائیده نگفت «الی ام» گفت «ال اهل بیت»، یک خانوادهای هست که بچه را تکفل کنند یعنی همهی مشکلات بچه را حل کنند خوب این آیه ترجمه شد نکاتی که توی این آیه است این است که یکی که: اگر خدا نخواهد تشکیلات عریض و طویلی مثل دستگاه فرعون هم از تأمین غذای یک کودک هم عاجز است فرعون خیلی شما حالا در تلویزیون اهرام مصر را دیدید ساختمانهایی را که فرعون ساخته بعد از چند هزار سال بینظیر است در دنیا نه کم نظیر، بینظیر است در دنیا، اَبَرْ قدرتی مثل فرعون شاید تاریخ ندیده باشد یک همچین ابرقدرتی در تغذیهی بچه عاجزند.
ابرقدرتها هم عاجزند
درس اول، درسها:
1-ابرقدرتها گاهی پیروز است، گاهی ابرقدرتها از حل مشکلات کوچک بگویید شما، عاجزند.
قرآن میفرماید: همهی ابرقدرتها جمع شوند نمیتوانند یک مگس خلق کنند. «لن یخلقوا ذباباً» و اگر یک مگس یک چیزی برداشت فرار کند همهی رئیس جمهورها عقبش بدوند نمیتوانند از دهن مگس پس بگیرند یعنی خودتان را نبازید این درس اول.
درس دوم اینکه سادهترین کارها به ارادهی خداست.
درس دوم، این درس اول این درس دوم: همهی کارها به دست اوست توی پرانتز (حتی مکیدن شیر) یعنی خدا اراده کند بچه می مکد خدا اراده نکند بچه نمیمکد همهی کارها به دست اوست. ماجرایی را شما شنیدید که عقاب یا آن پرنده میرود مار را شکار میکند از کجا توی آسمان میاندازدش پشت ماشینی که این را بگیردش چه جور خدا طراحی میکند یعنی گزیدن به دست اوست نگزیدن به دست اوست دوستی داریم در قم میشناسمش از رفقامون است میگفت خوابیده بودم یک مرتبه دیدم چیزی توی صورتم راه میرود چشمم را باز کردم دیدم یک عقرب اندازهی یک کف دست، روی صورتم راه میرفت و مرا نگزید، گزیدن و نگزیدن، مکیدن و نمکیدن، همه کارها دست اوست توحید است قصههای قرآن شیرینیاش این است یک قصه میگوید جعبه را گرفتیم نوزاد به سینهی هر دایهای دادیم شیر نمکید بوستش ساده است ولی ببیند چقدر نکته توش است معلوم میشود ابرقدرتها از حل مشکلات کوچک هم گاهی عاجزند.
1-معلوم میشود تمام کارهای جزئی از نظر خداست به ارادهی خداست
سوم: وقتی سر انسان متکبر به سنگ میخورد راهنمایی یک بچه کوچک ناشناس را قبول میکند. انسان وقتی گردن کلفت است وقتی بروبر دارد حرف یک آیهاللّه هم قبول نمیکند اما وقتی بیچاره شد، یک دختر کوچولو ناشناس پیشنهاد میدهد همه حرف یک بچه کوچولو ناشناس را قبول میکند یعنی وقتی آدم سرش به سنگ خورد قبول میکند این هم درس سوم، متکبران همین که عاجز شدند هر پیشنهادی را میپذیرند ولو از یک نفر ناشناس، کسانی که حرف حق را قبول نمیکنند اینها هنوز عاجز نشدند وقتی عاجز شدند هرچی بگویی میگوید تو درست میگویی. مسئلهی دیگر پیشنهاد خود را در رابطه با چیزی که حساسیت برانگیز است عادی مطرح کنید اینجا خیلی طبیعی گفت «هل ادلکم»، «هل» یعنی آیا، «ادل» یعنی دلالت کنم شما را، یعنی میخواهید شما را راهنمایی کنم یعنی صحنه را خیلی، میخواهید مثلاً بروم براتون غذا بگیرم میخواهید مثلاً آب بیارم میخواهید… خودداری از هیجان، تقیه توی پرانتز (خودداری از اظهار عقیده و هیجان) لازم است.
تقیّه برای حفظ عقیده
گاهی باید تقیه کرد تقیه یعنی چه یعنی عقیدهات را اظهار نکن تقیه تاک تیک است نه اینکه دست از عقیدهات بردار یعنی عقیدهات را اظهار نکن «هل ادّلکم» خوب، نگفت «هل ادلکم» «کلمات» مواظب باشید قصه لو نرود نگفت «هل ادلکم علی ام» اگر میگفت بروم به مادرش بگویم بیا میفهمیدند مادرش کیه، گفت «هل ادلکم علی اهل بیت» یک خانواده «هل بیت»، «اهل بیت» یعنی اهل خانه یک اهل خانهای هست اهل خانه بروم، خانواده بروم سراغ یک خانواده نگفت برم سراغ مادرش، این کلمات همه دلیل بر این است که «هل ادلکم علی» خوب.
تکفّل فرزند، نه فقط خوراک و پوشاک
مسئلهی دیگر این که نیاز تنها غذا نیست نگفت «هل ادلکم» شما را راهنمایی کنم به خانمی که شیرش بده گفت «یکفلونه»، «یکفلونه» تکفل کند یعنی هم شیرش بده هم آموزشش بده و هم تکفل، میگویند فلانی تحت تکفل فلانی است یعنی همه مشکلاتش را حل میکند، همه مشکلات را حل میکند، یک وقت یک کسی از من پرسید من یک مادری دارم حق به گردم ندارد باز هم بروم دیدنش، گفتم اِ، مگر میشود مادر باشد حق به گردنت… این چه مادر است که حق به گردنت… گفت بله من وقتی… مادرم من را حامله بوده از بابام جدا شدند بابام رفته زن گرفته مامانم که من را زائیده گذاشته پهلوی فامیل رفته شوهر گرفته من را فامیل بزرگ کردهاند هیچ… شیرم نداده، لباسم را نشسته، چیزی یادم نداده، هیچ نقشی ندارد گفتم بالاخره سر دل که کشیدهست «حملته امّه وهنا عل وهن» قرآن میگوید بالاخره حامله که بوده همان حاملگی سر دل کشیدن باز حق میآورد «یکفلونه» خوب بعد هم میگوید: «یکفلونه لکم» این کلمه «لکم» مهم است کلمهی «لکم» یعنی به نفع شماست این «لکم»، «یکفلونه لکم» یعنی تحت تکفل میگیرد و به نفع شماست بعد هم «وهم له نصحون» خیرخواهی،
نقش مادر در تربیت فرزند
مادر خوب کیست، مادر خوب کسی نیست که فقط لباسهای بچهاش سوپر دولکس باشد زلفهای بچهاش را شانه کند و بعد هم بهبهبه الهی برات بمیرم چه بچهی قشنگی خیلی خوب حالا این خوراک، پوشاک، مسکناش را درست کردی اما کدام مدرسه ثبتنام کردی غروبها بچهات کجا میرود رفیقهای بچهات کی هستند اصلاً غذایی که به بچهات میدهی غذای حلال است یا حرام چه حرکاتی انجام میدهی روبروی بچهات، تحت تکفل «یکفلونه لهو و هم له» خیرخواهشاند ممکن است یک مادری دخترش را خیلی هم قشنگ درست کند اما خیرخواهش نیست دخترش را جهنمی بار میآورد دخترش را بیحیا بار میآورد فکر میکند حالا دختر است هنوز به تکلیف رسیده یا نرسیده میخواهد آزاد باشد توی خیابان مثلاً دختر چند سالهاش را عقب خودش میآورد این مادر خیرخواهش نیست مگر اینکه مادر اعتقاد به قیامت نداشته باشد اگر مادر اعتقاد به قیامت داشته باشد شیرش میدهد لباسش هم میدهد اما این خیرخواهی نیست که دخترت را اینطور تربیت میکنی مادرهایی که پای تلویزیون نشستید دیر یا زود من و شما میمیریم بیایید دخترمان را جوری تربیت کنیم، فاطمهگونه، زهراگونه، اگر مادری دخترش را لباسی بپوشاند با وضعی بیاورد توی خیابان که این فردا که بزرگ شد اهل حیا و حجابش کمرنگ باشد تمام گناهانی که این دختر میکند روی دوش مادر مینویسند مگر بدن ما چقدر طاقت جهنم دارد مگر جهنم دروغ است قرآن یک آیه دارد میگوید: «فما اصبرهم علیالنار» چقدر اینها فکر میکنند میتوانند صبر کنند در برابر آتش بعد آنوقت این دختر شما هر جوانی را تحریک کند در آینده گناهش گردن شما هم هست ما یک گناهانی داریم به نام گناهان کبیره گناهان مادر، قصهی آن دزد را شنیدید که چند بار دزدی کرد تا بالاخره دیدند حرفهای است به هیچ نحوی اصلاحشو نیست بنا شد اعدامش کنند گفت مادرم را بیارید باهاش روبوسی کنم خداحافظی کنم بعد در لحظهی اعدام زبان مادرش را دهن گرفت گاز گرفت گفت کوچولو بودم از خانهی همسایهها یک تخممرغ دزدیدم به من گفتی آفرین اگر تو آن روز به من آفرین نمیگفتی من دزد حرفهای نمیشدم مادرها این بچههاتون را با حیا و اسلام آشنا کنید قرآن میفرماید: «وقدموا الانفسکم» ذخیرهی قیامت است این بچهای که با این وضع میآید بیرون و ما یک چیزهایی را مانند ظرف بستنی، زود مصرف را حساب میکنیم البته من نمیخواهم بگویم حالا لباس بچه دختر یک لباسی باشد که از حجاب فرار کند نه لباسش را یک لباسی بگیرید که حالا رنگش، نمیدانم دوختش، یک لباسی باشد که بچه هم دوست داشته باشد نمیخواهم بگویم لباس یک دختر کوچولو مثل لباس یک پیرزن باشد ولی میخواهم بگویم که آن مقداری که اسلام گفته مراعات کنیم تمام کارهای خیر دختر برای مادرش مینویسند تمام گناهانی را هم که مادرش درش شریک است… حواسمان جمع باشد «و هم له نصحون»، «نصح» یعنی خیرخواه، «نصح» یعنی خیرخواه. آیهی بعد، برویم سراغ آیهی سیزده، «فرددناه الی امه» یک صلوات بفرستید!! (صلوات حضار) آیهی 13 از سورهی قصص، میفرماید که، آیهی سیزده «فرددناه الی امه» وقتی دختره آمد دید که این بچه را از روی آب گرفتند شیر هیچ زنی را نمیمکد گفت بروم به یک خانوادهای بگویم شیر اون را میمکد گفتند برو بگو، دوید باز هم ندوید چون اگر میدوید باز لو میرفت کیه خیلی همینطور طبیعی آمد و مادرم هم اگر به هیجان میآمد لو میرفت اینها همه فرمولهای تاکتیک یک زن با ایمان است دختره جیغ نکشید مادره تا بچهاش را دید… هیچ خیلی آرام، خیلی آرام رفت، خیلی آرام برگشت زن گاهی باید خودش را حفظ کند روی خود نیاورد که این بچهی من است و اینجا یک درس مهمی است درس مهم این است که گاهی باید آدم از عنوان بگذرد فرض کن شما دکتر نیستی فرض کن شما آیهاللّه نیستی فرض کن اصلاً مادر نیستی نه آخه باید به من بگویند، نه، نگویند مهندس به شما نگویند استاد به شما نگویند کاری به القاب نداشته باش اینجا مادر بچهاش را شیر داد ولی لقب مادر را به خود قبول نکرد چون اگر میگفت لقب مادر، گاهی وقتها آدم دنبال یک لقبی برود از هدف باز میماند یعنی لقب را ولش کن.
یک خاطره بگویم درس قشنگی است نقل شده آیهاللّه العظمی حکیم، آیهاللّه العظمی حکیم از مراجع نجف بود و مقلدین زیادی در دنیا داشت از نسلش هم دهها روحانی، ایشان یک نمایندهای داشت در شهری، یک مرجع دیگر هم یک نماینده داشت خوب نمایندهی مرجع بالاخره خمس و سهم امام برای مرجع میگیرد فتوای مرجع را نقل میکند همان که نمایندهاش است شنید که بین نمایندهی ایشان و نمایندهی یک آقای دیگر گاهی یک مسائلی پیش میآید فوری نمایندهی خودش را نجف احضار میکند میگوید بگو بیا ببینم شما چه میکنید توی منطقه گفت هیچی من مردم را به شما دعوت میکنم به مردم میگوید از شما تقلید کنند رسالهی شما را پخش میکنم.
گذشت از عنوان، برای حفظ اسلام
از این حرفها، جملهای نقل شد این جمله مهم است این جمله همهمون باید حفظ کنیم فرمود: «ادفن» «ادفن» یعنی دفن کن «ادفن الحکیم» بابا من مگر آیه اللّه حکیم نیستم من را خاکم کن «وارفع الاسلام» «ادفن الحکیم وارفع الاسلام» الان گاهی وقتها میگوییم این باید به اسم ما تمام شود نه این باید حتماً به اسم سپاه باشد حالا بابا چکار داری سپاه یا ارتش به اسم نیروی زمینی… بابا حالا به اسم نیروی هوایی باشد به اسم سبزوار حالا به اسم نیشابور باشد محلهی پایین حالا بگو محلهی بالا باشد چه فرقی میکند آیهاللّه العظمی حکیم مرجع تقلید فرمود خاکم کن من را، یعنی من را خاک بکن اما به فکر اسلام باش «ادفن الحکیم وارفع الاسلام» این یک درس است مادر موسی گفت بابا کلمهی مادر به من نگویید و حال که از نظر روحی و روانی از لذتهایی که مادر میبرد این است که بچه به مادرش بگوید مادر، مامان، از لذتهاست و من این را از یک دختری شنیدم که به بچهاش میگفت بچه جان کی شود بزرگ شوی من بروم هی عقبم بدوی بگویی مامان، مامان، من فهمیدم این یکی از آرزوهاست که دلش میخواهد بهش بگوید مامان «فرددناه الی امه» ما این بچه را رد کردیم به مادرش خود «رددناه» یک شعری هست میگویند که:
«تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانش دهد باز»
مادر موسی بنداز من برمیگردانم، تو نیکی کن و در دجله انداز، اینجا تو نیکی کن و در رود نیل بینداز که ایزد در بیابانش دهد باز مادر پرت کرد خدا بچه را به مادر برگرداند «رددناه الی امه» برگرداندیم به مادرش انقلاب امام را به ترکیه پرت کرد و ترکیه به عراق پرت کرد اما روز 12 بهمن م«ورددناه الی امه» امام به ایران برگشت «رددناه الی امه» این یک درس است. یکی از نکاتی که از این کلمه در میآید این است که دعاها مستجاب میشود، خدا به قولش عمل میکند چون خداوند به مادرش گفت پرتش کن «انارادوه»، «انارادوه» مادر پرت کن به رودخانه من برمیگردانم خدا در چند تا آیهی قبل فرمود من برش میگردانم «رادوه»، ردد، راد، رد قول داد که من برمیگردانم و خداوند در این آیه به قولش عمل کرد قول داد بچه را بنداز من برمیگردانم «انارادوه» من برمیگردونم اینجا میگوید: «رددناه»، «رددناه» همان «رادوه» قولش است.
فرزند، نور چشم والدین است
پس نکات: «فرددناه الی امه»، «کی تقرعینها» ما بچه را برگرداندیم تا «تقرعینها» چشم مادر روشن بشود یک نکته از این معلوم میشود عشق به بچه میتواند نور چشم را زیاد کند همانطور که غم بچه میتواند نور چشم را کم کند حضرت یعقوب به خاطری که بچهاش را ندید از غصه کور شد پس غم میتواند کوری بیاورد شادی میتواند روشنایی بیاورد «قره عین» مهم توی این آیه این است که یک بچه نور چشم دو خانوادهی متضاد شد وقتی بچه را از آب گرفتند فرعون خواست بکشدش زن فرعون گفت نکشش «قرت عین لی» این نور چشمم باشد در کاخ فرعون «قرت عین» برای فرعون هم «قرت عین» برای فرعون هم «قرت عین» برای مادر یعنی یک وقت میبینی یک چیزی نور چشم دو گروه میشود دو گروه متضاد در کاخ فرعون نور چشم میشود تو دامن مادر هم نور چشم میشود یعنی اگر خدا بخواهد یک چیزی برای دو حالت… خیلی مهم است اینها از شیرینکاریهای خداست نمیشود آدم در دو خط متضاد نقش داشته باشد اینجا ارادهی خداست گچ را که کشیدی سفید میشود ذغال را کشیدی سیاه است سفید میشود اما این گچ در یک لحظه هم سفید بشود هم سیاه، یک موسی یک نوزاد، یک نوزاد در دو خانوادهی متضاد نور چشم است برای مادرش نور چشم است برای کاخ این فرعون هم، همان کاخی که میخواست بچهها را بکشد آنهایی را که میخواهند بچه را بکشند برای اونها نور چشم میشود حالا این دو تا هم توی قرآن است هم میگویند: «قرت عین لی» زن فرعون گفت نور چشم خانوادهی ما باشد مادرش هم میگوید خدا میگوید «تقرعینها» نور چشم مادر نور چشم… «قرت عین»، «ولاتحزن» به مادرش گفت غصّه نخور «ولتعلم انّ وعدالله حق» تا بدانی وعدهی خدا حق است البته مادر موسی زن با ایمانی بود اما هر زن با ایمان و هر مرد با ایمانی باز هم جا دارد که ایمانش بیشتر میشود حرکت به عقب سابق ایمانش خوب و ضعیف میشد و انقلابی بود بیتفاوت شده بیتفاوت بود ضد انقلاب شده است افرادی که ایمانشان بیشتر میشود آیهاش این است «زادهم هدی»، «زدنی علما» که این علم و هدفش… افرادی روز به روز عقب میروند «امنوا ثم کفروا»،«ثم اتخذتم العجل»، «ثم تولیتم» افرادی هم هست درجا میزنند قبلش ایمان داشته نه حالا یا هم قبلش ایمان داشته هم حالا این خیلی فرق نکرده «لتعلم» مادر موسی ما بچه را به تو برگرداندیم «اَنَّ وعداللّه الحق» خدا وعدهای که میدهد حق است نگفتم بنداز توی دریا برمیگردانم دیدی برگرداندم این عوض آن «ولکن اکثرهم لایعلمون» اکثر مردم نمیدانند اطمینان نمیکنند وقتی میگوییم خمس بده خدا جایش میآورد نه نه کم میشود، کم میشود، آقا زکات بده خدا جایش میدهد امام صادق (علیه السلام) قول داد که اگر در راه خدا بدهی من جایش را پر میکنم نه نه نه نمیدهی بعد میبینم یک کسی چه کار کرد آن را خورد 10 میلیون زکات و خمس نداریم 30 میلیون پولمان را خوردند 50 میلیون خوردند امام کاظم (علیه السلام) قول داده بود گفته بود هر کس پول حق را ندهد خدا یک برنامهای برایش پیش میآورد که دو برابر آن مقدار پول حق در راه باطل خرج میشود خدا قول میدهد «ان تنصراللّه ینصرکم» آقا نمیدانم چه خبر است دیگر از این خبر بالاتر که امام حسین (علیه السلام) رفت زیر سم اسب مگر امام حسین (علیه السلام) را بدن مبارکش را زیر سم اسب بردند مگر دین از بین رفت دو مرتبه گنبدش طلا میشود در طول تاریخ همیشه به اسلام ضربه زدند به دین ضربه زدند و هر روز هم اسلام روز به روز پیش رفته قانون اینکه متلک بگویند مسخره بکنند متلک بگویند ولی قرآن میگوید قرآن میگوید «والعاقبه للمتقین» آیهی قرآن است پیروزی با متقین است «والعاقبه لاهل التقوی» خدا قول داده حالا ممکن است بنده اینجا نشستم یک کسی هم متلکم بگوید، بگوید به پیغمبر چهار تا متلک گفتند، گفتند شاعر، ساحر، کاهن، مجنون، هم مجنون گفتند هم شاعر گفتند هم کاهن گفتند و این که پیغمبر روز به روز تعداد آمار مسلمین بیشتر میشود یک عکس امام را گفتند کسی داشته باشد ماهها و سالها زندانش میکردند هیچ عمامه به سری به اندازهی حضرت امام عکسش روی کرهی زمین چاپ نشد به همهی اسکناسها، هیچ عمّامه به سری در تاریخ عکسش به اندازهی امام چاپ نشد چرا برای اینکه رضاشاه گفت باید ایشان مرجع نشود حالا که گفتی مرجع نشود به کوری چشم رضاشاه از همهی مراجع… حالا که گفتی امام حسین (علیه السلام) بره زیر سم اسب گنبدش طلا میشود «فارادوا به کیداً فجعلنا هم الاخسرین» قرآن میگوید هر چی دشمن توطئه کند من فتیلهی اسلام را بالاتر میکشم این متلکها، هر یک متلکی ده قدم ما میرویم جلو هر یک نیشی ده قدم ما میرویم جلو اگر بنا بود با نیش کسی پیش برود بیشتر نیشها را به پیغمبر زدند بنابراین ما باید، فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) هم سیلی بهش زدند هم در خانهاش را آتش زدند خیلی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سخت بود آخه کسی، سیلی زدن یک حسابی است روبروی شوهر هم کسی سیلی بزند خیلی سخت است روبروی شوهر سیلی زد روبروی بچههایش سیلی خورد آخر مادر کتک بخورد سخت است اما روبروی بچهاش، بچهاش ببیند مادرش دارد کتک میخورد در خانهی پیغمبر را آتش بزنند سختترین کارها را کردند الان عزیزترین زنهای کرهی زمین زهرا است و این معنای این است که «والعاقبه اهل التقوی».
خدایا! تو را به حق محمّد به آبروی فاطمه (سلام الله علیها) و پدرش و شوهرش و نسلش و مهدی، کشورما، دین ما، دنیای ما، رهبر ما، دولت ما، ناموس ما، نسل ما، جوانهای ما، عقاید ما، انقلاب ما، مرز ما از همهی خطرها حفظ بفرما. (آمین)
قلب آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را از ما راضی و ما را از یاران مخلص حضرت مهدی قرار بده. (آمین)
«والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته»