تفسیر سوره قصص -3

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سوره قصص را شروع کردیم که همراه با مسابقات ملیونی باشد در تابستان امسال و رسیدیم به آیاتی که مربوط به خانم هاست «و اوحینا الیام موسی» سوره قصص آیه 7، موضوع بحث: ادامه سوره قصص، آیه 7 «و اوحینا الیام موسی ان ارضعیه»، «فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنی انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین». ماجرا این بود به فرعون گفته شد امسال یک زنی یک پسری می‏زاید، پسری می‏آورد که حکومت را سرنگون می‏کند ایشان هم گفت هر زنی پسر زایید بچه‏اش را بکشید مادر موسی پسر زایید ترسید چه کند حالا خواهند کشتش، «اوحینا الی ام» ما به مادر موسی وحی کردیم «ان ارضعیه» بچّه ات را شیر بده «فاذا خفت علیه» همین که می‏ترسی که بیایند و بکشنش «فالقیه فی الیم» توی یک جعبه بگذار بندازش توی دریا «لا تخافی» نترس «ولا تحزنی» حزنی، غمی نداشته باش. «انا رادوه الیک» من این بچه‏ای، نوزادی که توی جعبه گذاشتی رد می‏کنم به تو، به تو بر می‏گردونم نه این که بچه را به تو برمی گردونم «و جاعلوه من المرسلین» آن را از انبیاء قرارش می‏دهم نکات زیادی در این آیه است که… در این آیه دو تا امر است و دو تا نهی است «ارضعیه»،«القیمه» شیرش بده یک امر است، توی دریا بیانداز یک امر است 2 تا نهی است «لا تخافی»،«لا تحزنی» توی این آیه دو تا امر است دو تا نهی شیرش بده دستور می‏دهد دستور می‏دهد توی دریا بیانداز دو تا دستور است دو تا هم می‏گوید این کار را نکن «لا تخافی»، «لا تحزنی» مراد از «الیم» رود هم که می‏گوید بیاندازش توی دریا رود نیل بوده است که به خاطر بزرگیش دریا می‏گویند
یاری خداوند دربن بست‏ها
عرض کنم که: درس اول اینکه در اضطرابها و بن بست‏ها خداوند هادی و حامی افراد است وقتی آدم درمانده شد گاهی وقتها الهام به انسان می‏شود بعضی الهامات الهی است درس اول، «اوحینا» از کلمه «اوحینا» استفاده می‏شود در بن بست‏ها، خداوند به اولیاء خود الهام می‏کند این خودش یک درس است آخرهایی… شاه فرار کرده بود آخرهای حکومت بختیار بود حکومت نظامی شد یعنی گفتند هیچ کس از خانه بیرون نیاید وقتی می‏گویند حکومت نظامی هیچ کس از خانه‏اش بیرون نیاید معنی اش این است که هر کس بیاید بیرون خونش دست، بگیر، خودش است گفتند می‏گوییم هیچ کس بیرون نیاید خیابانها خلوت بشود می‏ریزیم خیابان ایران مقدّی که حضرت امام هست با تانک و توپ و همه را نابود کنیم همه را از دم، فلک می‏کنیم یک 5 هزار نفر را می‏کشیم تموم می‏شود خوب مانده که چه کتر کنند امام فرمود که همه بریزید بیرون توی خیابان خوب در مقابل اینکه هیچ کس توی خیابان نیاید همه بریزند توی خیابان‏ها هم که به امام گفتند که آقا: خیلی خطرناک است همه بریزید توی خیابان یک وقت می‏بینی 1 میلیون آدم کشته شد فرمود از جای دیگر من مأمور شدم، مضمون این کلمه، گاهی وقتها اصلاً نمی‏داند چه کند بهش وحی می‏شود در زندگی هر کسی یکی دو بار از این جرقّه‏ها شده است مثلاً به سرش می‏افتد یک کاری بکند بعد هم می‏بیند اِ چه خوب شد که… مثلاً دارد می‏رود حواسش هم پرت است همان یک ثانیه آن یک ثانیه هم مثل ساعت‏های قبل بود در یک لحظه خدا می‏گوید نگاه کن در بن بستها به اولیا خودش وحی میکند این یک درس است درس دوم به زن هم الهام می‏شود زن می‏تواند از اولیاء خدا باشد زن می‏تواند مثل مرد از اولیاء خدا باشد و خدا بهش وحی کند حالا اینجا می‏خواهم یک چیزی بگویم، لطیف است.
تفاوت الهام الهی با وسوسه‏های شیطانی
گاهی آدم یک چیزی به سرش می‏افتد یک کاری بکند این خداست با شیطان چون دو تا «او حینا» داریم اینجا یک اوحینا داریم که خدا می‏گوید ما وحی کردیم یک آیه هم داریم «ان الشیاطین» یعنی شیطانها «لیوحون الی اولیا ئهم» شیطانها وحی می‏کنند به دوستانشان حالا اگر یک چیزی به ذهن ما آمد نمی‏دانیم وحی خداست یا وحی شیطان اگر چیزی به سرت زد به سرت افتاد یک کاری بکنی این نمی‏دانی خدا به سرم انداخته یا شیطان از کجا بفهمم؟ خط کشی که ما می‏توانیم بفهمیم شیطان است یا الهی این است که اگر بعد از آنی که چیزی به سرت افتاد باز شدی، یک کار خداپسند کردی معلوم می‏شود وحی وحی… اگر گرفته شدی، معلوم می‏شود الهام، الهام… یکوقت می‏گوید بابا خدا را چه دیدی حالا بهش بده نگو فردا ممکن است نداشته باشم، پیری دارم، کوری دارم، پول را نگه دار برای روز مبادا، حالا فعلاً مشکل دارد بهش بده فردا خدا بزرگ است اگر نتیجه این بود که خدا بزرگ است، طوری نیست، به هر حال خدا دید که ما مشکل مردم را حل کردیم عوض یک روزی مشکل ما را حل خواهد کرد اگر نتیجه‏اش سخاوت حل مشکل مردم، عفو و اغماض شد پاشیم برویم خونش با هم قهریم بگیم آقا ببین ما دو تا مسلمانیم خوب نیست با هم قهر کنیم بیا حالا یا حق با توست یا حق با من هر چی بوده بگذریم گیرم حق با تو گیرم مقصر من، معذرت می‏خواهم اگر نتیجه آن عفو و گذشت و بزرگواری بود معلوم می‏شود وحی، وحی الهی است اما اگر نتیجه‏اش… نخیر پدرش را در می‏آورم به آن هم زنگ می‏زنم اگر نتیجه این جرقّه‌ها پاپیچه درست کردن تله درست کردن دام درست کردن اذیت کردن در منگنه قرار دادن شد آنوقت می‏شود وحی، وحی شیطانی پس اگر چیزی به ما رسید که نتیجه‏اش باز شدن و عفو و اغماض و گذشت است اگر چیزی به ذهن ما رسید گیر کردن و گیر دادن است وحی شیطانی است «الشیطان یعدکم الفقر» شیطان می‏گوید کمک نکنی فردا خودت پیری داری، کوری داری «و یأمرکم بالفحشاء» پدرش را در بیار حالا که آبرویت را ریخته من هم آبرویش را می‏ریزم، حالا که گفت من هم می‏گویم می‏خواهم ببینم آن زرنگ‏تر است یا من اگر هی چیزهایی که به ذهنت آمد نتیجه‏اش غیظ و عصبانیّت و گیر دادن بود وحی شیطانی است خوب «و اوحینا یغ الیام موسی».
امداد الهی در کنار امکانات مادی‏
مسئله سوم این است که امداد الهی هیچ منافاتی با بهره‏گیری از امکانات مادی ندارد آخر بعضی‏ها می‏گویند خدا بزرگ است ولی باید درس هم خواند اینجا می‏گوییم خدا بزرگ است، خدا بهش وعده می‏دهد که «انّا رادوه الیک» من بچه را به تو باز می‏گردانیم اما معنایش این نیست که جعبه نداشته باشد بچه‏ای که می‏خواهی بیاندازی توی آب باید از جعبه هم استفاده کرد یعنی نمی‏شود گفت خدا حفظ می‏کند در خانه را باز گذاشت در خانه را قفل کن روی دیوار خانه هم نرده بگذار نمی‏دانم… همه کارهای لازم را بکن خدا بزرگ است بعضی‏ها می‏گویند خدا بزرگ است خوب خدا بزرگ است این پسر نماز نمی‏خواند چرا دخترت را بهش دادی حالا خدا بزرگ است بعد انشاء الله خواهد خواند حالا عرق می‏خورد حالا بلکه انشاءالله توبه کند خدا بزرگ است خدا بزرگ است معنایش این است که دخترت را به آب و آتش بزنی این درس سوم.
امداد غیبی همراه با استفاده از امکانات
امکانات اینجا چی بود بگویید جعبه، من بی مطالعه بیایم پشت تلویزیون بعد بگویم خدا بزرگ است بله خدا بزرگ است ولی باید شما هم خودت را آماده کنی ایم هم یکی در هیچ شرایطی نباید شیر مادر را از فرزند دریغ داشت «ارضعیه» نباید بگوییم حالا که بچه می‏افتد توی آب معلوم نیست یک ساعت دیگر ساعت دیگر هم کسی را اعدام می‏کنی باید الان شامش بدهی نباید بگویم بابا حالا 1000، 750 تومان خرجش کنیم یک ساعت دیگر می‏خواهیم تیر بارانش کنیم چو اسیر توست اکنون با اسیر کن مدارا، زندانی تا دقیقه آخر هم باید صبحانه‏اش را بخورد زندانی اعدامی، یعنی در هر شرایطی شیر مادر – حالا بچه که انسان است حیوان هم همینطور است حدیث داریم اگر حیوانی از یک جایی دارد می‏رود به جوب آبی رسید خواست برود سمت آب شما حق ندارید افسارش را بکشی حدیث داریم اگر حیوانی خواب است شما حق ندارید بروید سراغش، بیدارش کنید حدیث داریم شیر می‏روی بدوشی یک ذره شیر توی پستان گاو بگذار برای بچه‏اش، همه شیر را ندوش، سفارش شده می‏روید شیر بدوشید ناخنتان را بگیرید یک وقت ناخنتان گاو را اذیت می‏کند هنگام شیر دوشیدن، حیوان حق دارد، انسان حق دارد خوب، در دستورات الهی اسراری نهفته که شاید در نظر ابتدایی معقول نباشد این هم یک دستورات.
درس چهارم: ما همه اسرار فرمانهای الهی را نمی خوانیم از نظر عقلی ممکن است بگوییم یعنی چه؟ آدم بچه‏اش را بیندازد توی آب، این چه کاریه؟ این چه کاریه؟ از این دستورها داریم در قرآن چند تا از این دستورها داریم یک بار به خضر الهام می‏شود که این بچه را بکش، موسی می‏گوید! می‏گوید: «قتلت نفسا زکیه»، «قتلت» آیا می‏خواهی بکشی، «نفساً زکیه» بچه بی گناه را داری می‏کشی! به ابراهیم می‏گوید: «انی اری اذبحک» من مأمورم گردن تو را ببرم اینجا می‏گوید: «القیه الیم» بچه نوزاد، بچه یک روزه را بینداز توی دریا، آن جا می‏گوید کشتی را سوراخ کن آخه سوراخ کردن کشتی، کشتن انسان، ذبح اولاد، انداختن بچه، اینها هیچکدام با خطکشهای ما جور در نمی‏آید. در دستورات الهی یک اسراری است سر ان کشتی این است که خود سوره کهف دارد یک پادشاهی بود که هر کشتی سالمی را می‏گرفت خضر گفت من این کشتی را معیوب می‏کنم تا بگوید این به درد نمی‏خورد از خیرش بگذرد، آن بچه را کشتم چون پدر و مادر خوبی داشتند این بچه اگر بزرگ شود یک بچه کافری است و پدر و مادر را هم کافر می کند من مأمور شدم این را بکشم در عوض خدا یک بچه دیگر بهشان می‏دهد جعبه بچه نوزاد می‏آید پیشش جعبه را می‏گیرند فرعون هم بچه دار نمی‏شد می‏گوید حالا که بچه دار نمی‏شوم این بچه بچه خودمان باشد این را آب آورده همه بچه‏ها را می‏کشند این بچه را نمی‏کشند. همین دشمن فرعون را توی دامن فرعون توی خانه فرعون می‏خواهند بزرگ کنند به ابراهیم می‏گوید اسماعیل را بکش می‏خواهم ببینم تو حاضری دل بکنی یا نه چاقو را می‏گذارد به گردن می‏گوید نه چاقو را بردار نمی‏خواستم خون آن ریخته شود می‏خواستم ببینم تو دل می‏کنی یا نه بحث دل کندن توست نه خون ریختن پس در دستوراتی الهی یک اسراری است ما نمی‏دانیم.
هر چه در راه خدا برود باز می‏گردد
خوب هر چه در راه خدا دادی خدا بر می گرداند «القیه» «رادوه» تو توی دریا بیانداز من بر می گردانم یک چیزی می‏گوید تو نیکی کن و… آه… خدا می‏گوید تو نیکی کن و در دجله انداز این را شاعر می‏گوید خدا می‏گوید: «القیه» چیزی که در راه خدا دادی برمی گرداند فکر نکنیم که کم شد اگر کسی آبرویش را… شما برو زیر سم اسب گنبدت طلا می‏شود که امام حسین، هر چی در راه خدا دادیم برمی گرده، «القیه»، «رادوه» این هم یک درس است آخه بعضی وقتها ممکن است بگوید آقای قرائتی این سوره قصص چه به درد ما می‏خورد حالا یک فرعونی بوده یک موسی بوده یک خاطره‏ای بوده، نه همه‏اش درس امروز است ببینید.
کلمه اول: در بن بستها خدا به اولیایش الهام کرد امروز مردم توی بن بست قرار نمی‏گیرند؟ چرا زن می‏تواند از اولیاء خدا باشد الان هم زنها می‏توانند از اولیا خدا باشند. الهام و امداد الهی باید در کنار استفاده از امکانات باشد امروز هم معنای ایمان و توکل این است که تز امکانات… به درد امروز هم می‏خورد. ما همه اسرار خدا را نمی‏دانیم الان هم همینطور است. بده در راه خدا خدا به بهترین وجه بر می‏گرداند امروز هم هینطور است هر چی داریم بر می‏گرداند. اینها… قرآن هنرش این است که قصّه می‏گوید اما در تمام کلمات قصّه درسهای زندگی امروز را هم می‏گوید می‏گوید امروز زندگی‏ات اینطور است. پس، پنجم آنچه در راه خدا فرمان الهی داده شود بر می گردد. «القیه» بندازش توی دریا «رادوه» هر چی در راه خدا بدهی بیشتر می‏گردد، برگشت همراه با اضافه، تو یک بچّه می‏اندازی من همین بچّه را برمی گردانم علاوه بر اینکه «انا رادوه»، «جاعلوه من المرسلین» از پیغمبرش هم قرار می‏دهم ما چه قدر با چشمانمان ببینیم که یک دانه می‏دهیم، یک خوشه گندم می‏دهد یک دانه می دهیم، یک مزرعه هندوانه می‏دهد قرآن آیاتی دارد می‏گوید اگر کاری بکنی «ضعف»،«ضعف» یعنی دو برابر صوابت می‏دهم یک آیه داریم می‏فرماید:« اضعاف» چند برابر می‏دهم «اضعاف» مثل ضعف است دو برابر، «اضعاف) یک آیه داریم «فله عشر امثالها» ده برابر می‏دهم یک آیه داریم هفتصد برابر می‏دهم یک آیه داریم بیش از هفتصد می‏دهم جمله‏ای داریم یک آیه داریم که هیچ کس نمی‏داند که چقدر بهش می‏دهم یعنی ندان و نپرس، مسئله میلیارد نیست «فلا تعلم نفس ما قدمت» هیچ کس نمی‏داند که چیزی برایش در نظر گرفتیم به خاطر این کاری که کرد پس هر کاری برای خدا بشود دو برابر عربی اش چه بود کلمه دو برابر من می‏گویم عربی‏اش چه بود امتحان هوش «ضعف» چند برابر؟ «اضعاف» فارسی اش را من می‏گویم عربی اش را شما بگویی ده برابر «عشر و امثالها» تا هفتصد برابر و بیشتر از هفتصد برابر و ندان و نپرس «فلا تعلم نفس ما قدمت» این هم یک نکته.
امکان آگاهی بشر بر اخبار غیبی
مسئله دیگر اینکه خداوند اخباری از غیب را در اختیار افرادی که بخواهد قرار می‏دهد فلانی آیا می‏شود انسان از غیب خبر داشته باشد بله اینجا مادر موسی از غیب خبر داشت و خدا به موسی گفت: «و جاعلوه من المرسلین» این بچه که بزرگ بشود پیغمبر خواهد شد یعنی به مادر خبر از آینده بچه را هم داد ممکن است زن به جایی برسد که خداوند متعال اخبار آینده را به این بگوید البته به شرط این که زن از اولیای خدا باشد اخیراً یک مشت زن‏ها دکان دار شدند می‏گوید رفتم جمکران سید بزرگواری را دیدم شخص امام زمان تنگ گوش من هم این را گفت، گفت برو به فلانی بگو برو به فلانی بگو همچین کن، همچین کن خیلی دکان باز شده یک زن‏های حقه بازی، یک مردهای حقه بازی از سادگی مردم استفاده می‏کنند بله ما داریم آن هایی که امام زمان را می‏بیند اما به این گله و گشادی‏ها نیست دادیم افرادی که غیب خبر دارند منتهی ممکن است توی هر قرنی یکی دو تا آدم باشند این که توی هر شهری 15، 16 تا حاجیه خانم و 15، 16 تا حاج آقا توی هر شهری 60، 70 نفر امام زمان را می‏بینید اینها بسیاری شان دکان است و باید چشمتان را باز کنید و از سادگی مردم استفاده می‏کنند. ما داشته‏ایم آدم هایی که حتی بعضی از مسئولین بزرگ مملکتی را رفتند استقبال کنند رفتند گفتند آقا این جنگ چنین می‏شود آینده ایران چنین می‏شود چنان می‏شود یک اخباری گفتند و من یک رابطه‏ای دارم با سحر و جادو نمی‏دانم گاو، ورد و حرفهایشان را که زدند بالاخره فرستاد خدمت حضرت امام، امام فرمود: خوب شما از آینده مثل اینکه خبر داریها، خوب نمی‏خواهند از آینده من یک دفتر شعر گم کردم مثلاً 40 سال پیش به ما بگو دفتر شعر کجاست؟ تو اگر خبر داری بگو ببینم دفتر شعر کجاست آمد و خلاصه یک نامه بیاورد بد و زشت و پر از فحش داد حالا ما چه کار داریم افرادی هستند پایشان را توی جمعه نمی‏گذارد پایشان را توی جماعت نمی‏گذارند پایشان را توی جبهه نمی‏گذارند حالا اینها رابطه شدند بین مردم و امام زمان یک مشت هم مرید احمق دور اینها را گرفتند به هر حال اصل کار را قبول داریم سوال، آقای قرائتی از نظر قرآن می‏شود افرادی علم غیب بدانند بله، ولی یک کسی مثل مادر موسی یک همچین خبری بدهند آنوقت مادر موسی به قدری ایمان دارد که وقتی خدا می‏گوید: «القیه» بچه ات را بیانداز بچه‏اش را می‏اندازد این حاجیه خانم اگر بگوید از این محله برو قهر می‏کند از خشت خانه‏اش نمی‏گذرد عوض سواری بگویند برو توی مینی بوس قهر می‏کند این حاج خانم که غیب نمی‏داند که، یک کسی که حاضر شد بچه‏اش را در راه خدا توی دریا بیاندازد کسی که اینقدر بزرگواری دارد خدا یک خبر غیبی بهش می‏دهد که بچه ات چی می‏شود خبر غیبی را خدا به افرادی می‏دهد اما به کی به زنانی در حد مادر موسی، نرخ بازار آزاد است خیلی تعاونیش نکنید که هر کسی بگوید بله من هم غیب بلدم.
سوءاستفاده از احساسات مذهبی‏
1-اگر زنی در حد مادر موسی شد.2-اگر در راه خدا حاضر شد بچه‏اش را در دریا بیاندازد و این ممکن است ولی حاج خانمی که دارد سخنرانی می‏کند از وسط منبرش پا می‏شی می‏روی قهر می‏کند پولش کم می‏دهی قهر می‏کند محله پولدارها دعوت را قبول می‏کند محله فقرا دعوت را قبول نمی‏کند آدم هایی که گفتی کاناداشان کوکا بشود کوکاشون کانادا بشود قهر می‏کنند اینها که علم غیب ندارند مادر موسی بچه‏اش را در راه خدا توی دریا انداخت علم غیب دارد این هم یک کلمه غیب نه همه غیب ها. خوب وقتی خدا بخواهد طفل بی دست و پا توی دریا حفظ می‏کند فرعون با دست و پا را توی دریا غرق می‏کند یعنی خیلی به دست و پا… حالا چه زبانی دارد اینقدر آدمها خیلی خوش زبان بودند گشنگی خوردند اینقدر آدم‏ها بی زبان و بی دست و پا زندگی شان خوب بوده به زرنگی نیست به تیزی نیست به قالتاقی نیست خداوند خدایی است که، این توحید است آدم خواسته باشد توحیدش زیاد شود خدا قصه می‏گوید ولی درس توحید است قصه می‏گوید درس هوش است می‏گوید باهوش باش هر کس علم غیب نمی‏داند مادر موسی است در آن حد باید باشد خداوند کیست؟ خدا کسی است که پیغمبری را، بچه بی دست و پا را حفظ می‏کند آدم با دست و پا را رها
گر نگهدار من آنست که من می‏دانم    شیشه را در بغل سنگ نگه می‏دارد
خواست انسان در مقابل اراده الهی چیزی نیست این هم درس توحید است، اراده انسان این بود که همه پسرهای که زاییده می‏شود بکشد خواست خدا این بود که این پسره کشته نشود اراده حکومت بنی عباس این بود که هر کس پسر امام یازدهم بود بکشد خواست خدا این بود که حضرت مهدی را زنده نگه دارد خواست شاه این بود که عکس امام هیچ کجا نباشد خواست خدا این بود که عکس امام به همه اسکناسها… عمامه به سری روی کره زمین به اندازه امام عکسش چاپ نشد یکبار دیگر می گویم، روحانی عالمی در تاریخ طول تاریخ به اندازه امام عکسش چاب نشد و این، به خاطر این بود که شاه و آمریکا گفت عکس امام چاپ نشود هیچ عالمی را به اندازه حاج شیخ عبدالکریم حائری سر قبرش فاتحه نمی‏خوانند قم که می‏روید حرم حضرت معصومه مسجد بالا سر سه، چهار تا قبر بزرگ است یکی از این قبرها قبر حاج عبدالکریم حائری است هر کس می‏رود قم سر قبر او فاتحه می‏خواند هیچ عمامه به سری به اندازه حاج شیخ عبداکریم حائری سر قبرش فاتحه نمی‏خوانند این به خاطر این بود که وقتی حاج شیخ عبدالکریم حائری مرد مسجد امام قم، قمی‏ها فاتحه گرفتند سماورهای بزرگ ذغالی بود پاسبانهای زمان شاه آمدند آب ریختند روی آنتن گفتند حق فاتحه… چون رضاشاه گفت فاتحه نخوانید از همه بیشتر مردم فاتحه خواندند اینها درس خداشناسی است فرعون گفت همه بچه پسرها بود، خدا همین پسر را حفظش کرد. درس توحید خواست بر خواست – بله، این ماجرا تا اینجا یک بار دیگر بگویم «و اوحینا الیام موسی» ما به مادر موسی وحی کردیم «ان ارضعیه» شیرش بده، این معلوم می‏شود که بهترین غذای بچه هم شیر مادر است بهترین غذا شیر مادر است خیلی اشتباه کردند اینها شیر مادر را تبلیغ کردند البته حالا تبلیغاتش کنترل شده و وزارت بهداشت و درمان هم مرتب کنگره و سمینار می گذارد که شیر غذا بهترین غذاست از اول گفتند بهترین غذا شیر مادر بهداشتی‏ترین غذا هم هست قیف نمی‏خواهد سر شیشه‏ای نمی‏خواهد گرم کردن نمی‏خواهد سرد کردن نمی‏خواهد، تزریق ویتامین نمی‏خواهد خودش قند کافی دارد گرمای کافی دارد جایگاهش توی سینه مادر است زیر دوربین‏های چشم مادر است نوزاد فوت کردن را بلد نیست ولی مکیدن را بلد است حالا اگر یک زنی زائید دارد به سینه مادر فوت می‏کند حالا همه اساتید دانشگاه جمع بشوند با مراجع تقلید زنمان زائیده بچه فوت می‏کند با چه فرمولی می‏خواهی مکیدن را یاد دهی دندان ندارد که سینه را گاز بزند اون استخوان ندارد که دندان را اذیت کند خود شیر دادن، راه خروج شیر چند تا سوراخ ریز است که یک مرتبه بچه گلو گیر نشود. صدای آهنگ قلب مادر در زیر سینه مادر است که اون آهنگ که بچه توی شکم بوده و با این آهنگ، قلب بوده حالا هم با همان آهنگ باشد سه شیفته، بدون اضافه کار بدون مرخصی همراه با عشق و محبت همه ویتامین‏هایی که بدن می‏خواهد توی شیر هست «ارضغیه» خدا به مادر موسی وحی کرد شیرش بده توی جعبه بگذار توی دریا بیانداز از من بر می‏گردانم پیغمبرش می‏کنم تا اینجا، جلسه بعد ادامه قصه را خواهیم گفت.
«السلام و علیکم و رحمه الله»

Comments (0)
Add Comment