بسم الله الرحمن الرحیم
سوره قصص را تفسیر می گفتیم رسیدیم به آیه 56، موضوع ادامه تفسیر سوره قصص آیه 56 (انک لا تهدی من احببت ولکن اللّه یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین). عرض کنم که امیرالمؤمنین خیلی مظلوم است غیر از اینکه خودش را هر چه خواستند کوبیدند هر کس به هر نحوی هم رابطه با امیرالمؤمنین داشت ضربه فنیاش کردند.
تبلیغات معاویه علیه پدر حضرت علی (ع)
بخش نامهای صادر کرد معاویه که در خطبهها جسارت کنند به آقا امیرالمؤمنین هر کس شیعه امیرالمؤمنین بود از بیت المال حقوقش را قطع می کردند چه شکنجهها و چه اعدامها و چه ترورها و چه و چه و چه یکی هم بود که دیگه دست از مردهها هم برنداشتند گفتند ابوطالب پدر علی هم کافر مرد خیلی پیغمبر تلاش می کرد که مسلمان شو ولی آیه نازل شد این را در درالمنثور دارد از تفاسیر غیر شیعهها انک لا تهدی من احببت پیغمبر دست و پا نزن ابوطالب مسلمان بشو نیست و حال اینکه خدا سلام و صلوات خدا بر مرحوم امینی که در جلد هشتم کتاب الغدیر از صفحه 19 به بعد قشنگ بحث می کند. می گوید تمام اینها که گفتند ابوطالب کافر مرد اینها زمان فوت ابوطالب یا متولد نشده بودند یا توی قنداق بودند از کجا فهمیدند که ابوطالب دین داشت یا دین نداشت. بله پول می دادند می گفتند علی را بشکنید حتی بروید بگویید پدرش چون ابوسفیان پدر معاویه کافر بود یک کاری کنید که نگویند پدر معاویه کافر بود ولی پدر علی مسلمان بود برای توازن قوا که هم وزن بشود حالا که به اون می گویند کافر پس اون هم، البته حالا اون هم بعد مسلمان شد کاری به اسلامش نداریم.
دلایل ایمان ابوطالب(ع)
بعد ایشان هفتاد صفحه از صفحه 330 تا صفحه 410 دلائل ایمان را نقل می کند که ابوطالب ایمان داشت و من این دلائل را در دو، سه سطر برایتان بخوانم:
اول سخنان پیغمبر و اهل بیت پیغمبر که ابوطالب ایمان داشت و خیلی پیغمبر غصّه خورد در فوت او خود پیغمبر فرمود: عموم مسلمان بوده خوب اگر پیغمبر می گوید عمویم مسلمان بود یک راوی ناشناس می گوید کافر بوده که خوب خود پیغمبر. غصّهها که پیغمبر در فوتش خورد، دعای پیغمبر بالای منبر به ابوطالب، تشییع جنازه پیغمبر از ابوطالب.
حدیثی که پیغمبر داریم که من روز قیامت شفاعت می کنم از والدین و از عموم ابوطالب، شفاعت کافر که نمی شود. وصیت ابوطالب که به بنی هاشم وصیت می کند که از پیغمبر دست برندارید، حمایتهایی که
تبلیغات معاویه علیه پدر حضرت علی (ع)
بخش نامهای صادر کرد معاویه که در خطبهها جسارت کنند به آقا امیرالمؤمنین هر کس شیعه امیرالمؤمنین بود از بیت المال حقوقش را قطع می کردند چه شکنجهها و چه اعدامها و چه ترورها و چه و چه و چه یکی هم بود که دیگه دست از مردهها هم برنداشتند گفتند ابوطالب پدر علی هم کافر مرد خیلی پیغمبر تلاش می کرد که مسلمان شو ولی آیه نازل شد این را در درالمنثور دارد از تفاسیر غیر شیعهها انک لا تهدی من احببت پیغمبر دست و پا نزن ابوطالب مسلمان بشو نیست و حال اینکه خدا سلام و صلوات خدا بر مرحوم امینی که در جلد هشتم کتاب الغدیر از صفحه 19 به بعد قشنگ بحث می کند. می گوید تمام اینها که گفتند ابوطالب کافر مرد اینها زمان فوت ابوطالب یا متولد نشده بودند یا توی قنداق بودند از کجا فهمیدند که ابوطالب دین داشت یا دین نداشت. بله پول می دادند می گفتند علی را بشکنید حتی بروید بگویید پدرش چون ابوسفیان پدر معاویه کافر بود یک کاری کنید که نگویند پدر معاویه کافر بود ولی پدر علی مسلمان بود برای توازن قوا که هم وزن بشود حالا که به اون می گویند کافر پس اون هم، البته حالا اون هم بعد مسلمان شد کاری به اسلامش نداریم.
دلایل ایمان ابوطالب(ع)
بعد ایشان هفتاد صفحه از صفحه 330 تا صفحه 410 دلائل ایمان را نقل می کند که ابوطالب ایمان داشت و من این دلائل را در دو، سه سطر برایتان بخوانم:
اول سخنان پیغمبر و اهل بیت پیغمبر که ابوطالب ایمان داشت و خیلی پیغمبر غصّه خورد در فوت او خود پیغمبر فرمود: عموم مسلمان بوده خوب اگر پیغمبر می گوید عمویم مسلمان بود یک راوی ناشناس می گوید کافر بوده که خوب خود پیغمبر. غصّهها که پیغمبر در فوتش خورد، دعای پیغمبر بالای منبر به ابوطالب، تشییع جنازه پیغمبر از ابوطالب.
حدیثی که پیغمبر داریم که من روز قیامت شفاعت می کنم از والدین و از عموم ابوطالب، شفاعت کافر که نمی شود. وصیت ابوطالب که به بنی هاشم وصیت می کند که از پیغمبر دست برندارید، حمایتهایی که
ابوطالب از پیغمبر کرد اینکه ابوطالب زن فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت اسد را سنّی و شیعه می گویند مسلمان، اگر زن مسلمان باشد که نمی شود شوهرش کافر باشد شعرهای زیادی از ابوطالب آلان هم هست، اشعاری که ابوطالب گفته و سروده و در همه، درون اشعارش اغراق می کند به وحدانیت خدا و به نبوت پیغمبر اسلام، شعرها، اندوه پیغمبر در فوت، تشییع جنازه پیغمبر، شوهر فاطمه بنت اسد بودن قول شفاعت، سخنان خود پیغمبر، سخنان اهل بیت، اینها همه دلیل بر ایمان ابوطالب است فقط ابوطالب یک گناه داشت و آن هم که پدر حضرت علی بود. چون پدر حضرت علی بود.
انک لا تهدی من احببت: این آیه می خواهد بگوید که هدایت دست خداست گاهی انسان هزار تا دلیل هم می آورد ولی هدایت نمی شود. افرادی (مکث کوتاه) با یک استدلال قبول می کنند افرادی صد تا استدلال هم باشد گاهی افراد آمادگی دارند مثل چیزهای بنزینی با یک کبریت آتش می گیرند، افرادی هم که خرسند و بنزینی نیستند 2000 تا کبریت بیاوری پهلویش، روشن نمی شوند.
هدایت دست خداست، دست علم نیست آنقدر دانشمند داریم که با سواد ولی منحرف. خیلی چیزها نیست. مثلاً: دعا، حدیث داریم وقتی دعا می کنی بگو خدایا می خواهم بروم مکه نگو خدایا پول بده بروم مکه، اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام خدایا می خواهم بروم مکه نمی گوید بگو اللهم ارزقنی مالاً لا حجّ خدایا پولم بده چون ما خیلی داریم آدمهای پولداری که توفیق مکه ندارند و افرادی داریم که خیلی پول ندارند ولی مکه می روند.
«انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین» آیه بعد: عدهای می گفتند پیغمبر ببینید مکه کافر نه بت پرستند تو حالا تازه مبعوث شدی اگر ما به تو ایمان بیاوریم کفار مکه می ریزند و اموال خانه ما را می گیرند ما اگر آلان یک حرفی بزنیم بساط ما می زنند فرض کنید که زندگی ما به هم می خورد ما می خواهیم زندگی کنیم اگر یک حرف حق بزنیم از انی کارخانه و شرکت بیرونمان می کنند از این اراده بیرون می کنند می خواهیم نان بخوریم چون می خواهیم زندگی کنیم اجازه بده که ما، خواهی نشوی رسوا (صحبت و همراهی بینندگان) همرنگ جماعت شو.
ترک ایمان، به خاطر حفظ دنیا
عدهای می گفتند ما چون می خواهیم زندگی کنیم ما به تو ایمان نمی آوریم آیهاش این است: و قالوا (گفتند) ان نتبع الهدی اگر دنبال هدایت تو بیایم نُتّخفّف من أرضنا ما را با سرعت از سرزمینمان بیرونمان می کنند خانه و کاشانهمان را می گیرند اگر حرف بزنم خلاصه زندگیم از دستم در می رود. در اینجا قرآن 3 تا جواب می دهد می گوید که همان خدایی که تا حال به شما زندگی داده از این به بعد هم خواهد داد. امیرالمؤمنین فرمود: امر به معروف و نهی از منکر نه روزی کسی را قطع می کند نه مرگ کسی را نزدیک می کند.
گاهی وقتها یک بازاری می گوید آخر اگر من یک حرفی بزنم این مشتری از دستم دَر می رود اگر این حرف را بزنم نمی دانم نانم قطع می شود اینها می گفتند «ان نتبع الهدی» اگر خواسته باشیم دنبال هدایت برویم «نُتحفف أرضنا» به سرعت ما را از زمینمان می ربایند.
می فرمایند: أو لم نمکن لکم حرماً ءامناً: آیا شما را در مکه در حرم امّن جا نداده، همان خدایی که تا حالا نگهت داشته از این به بعد هم نگهت می دارد. شما آلان در مکهای هستید که یجبی الیه ثمرات کل شیء بهرههای هر چیزی به عنوان روزی از جانب ما سرازیر شما می شود ولی خوب اکثر مردم نمی دانند، نمی دانند که رزق دست خداست، به زرنگی نیست به تیزی نیست به تملّق نیست به بله قربان گویی نیست به اینکه من زن این بشوم وضعم خوب می شود نیست آنقدر ما خواستگارهای خوبی را ما رد می کنیم به هوای اینکه خانه شخصی ندارند ماشین ندارد، پّز ندارد، عنوان ندارد و زن یک کسی، دخترمان را به کسی می دهیم که او همه چیز دارد و زندگی بسیار ننگ و تلخی دارد و آن پسره را هم که ردش کردیم می رود یک زندگی خوشی را هم پیدا می کند زندگی خوش مربوط به این تصورات ما نیست.
محاسبات خیالی، عامل دوری از راه حقّ
تو قرآن آیه زیاد داریم أتحسبون أفحسبتم أیحسبون أفجستم یعنی شما، شما محاسباتتان درست نیست. خیال می کنید که خیال می کنید که خیال می کنید که… ما وظیفهمان این است که بنده خدا باشیم اگر خواستگار خوب آمد برای دخترمان، دخترمان را بهش بدهیم، نخیر دختر من می خواهد ادامه تحصیل بدهد تا لیسانسش را نگیرد همسرش قبول نمی کند خوب حالا مگر لیسانس چیست، لیسانس چیست که شما یک کار حقی را زمین می گذارید به خاطر لیسانس، به خاطر اینکه دپیلم بگیرد اگر همسر خوب پیدا شد قبول کن حالا مگه کدام آیه و حدیث داریم کدام تجربه تاریخی نشان داده و کدام آمار نشان داده که تمام دخترهایی که بعد از لیسانس ازدواج کردند خوشبختند و تمام دخترهایی که قبل از لیسانس ازدواج کردند بدبختند، چه آماری دارید، قرآن گفته نه، عقل گفته نه، آمار می گوید نه همینطور تو دنیای خیال. اینها می گفتند اگر ایمان بیارویم هستیمان نیست می شود. فهمید این خبرها نیست ایمان بیار هستی ات نیست نمی شود.
آیه بعد: می گوید حال گیریم به خاطر ایمان نیاوردند، 2 یا 3 روز زندگی کردی دنیا چقدر ارزش دارد «و کم أدملکنا»آیه 58 «و کم اهلکنا من قریه بطرت معیشتها» چقدر قریههایی را که سرمستانه خوش بودند ما نابودشان کردیم. ایمان ارزشش بیشتر از زندگی خوش است. زندگی حالا کریم بودی یک دو تا کامیون دیگر برنج خوردی یک چند هزار لیتر دیگر هم آب خوردی به بله قربان می ارزد، به کی بله قربان می گوید، تعلق کی را می گوید، اطاعت از کی می کنی، چه را امضاء می کنی، تو انسانی حالا گیرم این خانه کاخ مرمر باشد، کاخ مرمر، سنگ مرمر، جماد تو انسانی، انسانیت توبه بشود برای سنگ مرمر، انسانیت له بشود برای قالی ابریشم، انسانیت له بشود برای سکه، چرا کمالاتت را از دست می دهی اگر خدا خواسته باشد غضب کند گیرم 4 روز هم به خاطر آنکه ایمان نیاوری ساکت باشم وضع لباسمان را این رقمی کنیم که این خوشش می آید حرف زدنمان را این رقمی کنیم که حالا گیرم به خاطر اینکه این خوشش بیاد 4 روز دیگر هم زنده بودی بعد از قهر خدا چه کار می کنی و کم اهلکنا چقدر ما افرادی را هلاکت می کنیم که خیلی زندگی سرمستانه دارند.
کیفر، پس از اتمام حجّت
آیه بعد می فرماید که: و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی أمها رسولا. خداوند هیچ قریهای را و هیچ شهری را نابود نمی کند مگر اینکه در میانشان پیغمبر اول مبعوث می کند آیات و همه را برای آنها می خواند اتمام حجت می کند یعنی خداوند تا کسی را اتمام حجت نکند قهرش نمی کند، اول بهش حجت را تمام می کند عقلش می دهد، یک حجت درونی عقل و یک حجت بیرونی پیغمبر راه را نشانش می دهد، چاه را نشانش می دهد، تارخی را نشان می دهد اینها اینطور بودند به اینجا رسیدند اینها اینطور نکردند به اینجا رسیدند وقتی اتمام حجت شدد بعد خدا مچ می گیرد.
و ما اوتیتم من شیء فمتع الحیوه الدنیا و زینتها: دنیا چیزی نیست به مردم مکه می گوید و به ما، دنیا چیزی نیست که انسان شرف و انسانیت و مکتب و فکر و عقیده را زیر پا بگذارد بخاطر دنیا و ما اوتیتم من شیء فمتع الحیوه الدنیا چیزهایی که به شما داده می شود متاعی بیشتر نیست وسیله کامیابی چند روزی، و ما عندالله خیر و أبقی أفلا تعقلون اگر تعقل کنی آنی که نزد خداست بهتر چیزهای دیگر می پرند.
من راجع به دنیا و آخرت به بحثی اینجا داشته باشم یک صلوات ختم کنید. قرآن چند تا لقب دارد به دنیا می دهد: اول که می گوید: عارضی (عرض الحیوه الدنیا) عارضیه یعنی ثابت نیست می گویند فلانی چه حاجتی برایش عارض شده یعنی پیش آمده یعنی ثابت نیست مثل یک کسی که مثلاً با رنگ سرخ می کند خودش جنسش سرخ نیست رنگ سرخ زده، دنیا رنگی از خودش نیست عَرَض یعنی عارض می شود یعنی، دوم می گوید که لهو و لعب بازیچه است، بازیچه است «و ما الحیوه الدنیا الاّ لعب و لهو».
سوم می گوید کم، دنیا کم، دنیا نسبت به آخرت «فما متاع الحیوه الدنیا الاّ قلیلاً» واقعا هم دنیا کم، مثلاً شما پیغمبر را می خواهی چیزیش بدهی چی چیش می دهی مزد پیغمبر را بدهید. ببینم چی چی داری. می گوید پیغمبر صبحها عسلش می دهیم خوب عسل گیر خیلیها می آید جوجه کبابش می دهیم. خوب دیگر. قالی ابریشمش می دهیم، خوب دیگر، خوب اینها گیر یک آدمهای عادی هم می آید، گیر یک پولدار عادی هواپیمای شخصی به او می دهیم، خوب گیر یک تاجر هم می آید، چیزی نداری برای دنیا اولش خشت آخرش سنگ مرمر سر و ته آن همین. آخرش می شود شاه، آخرش می شود رئیس جمهور و بعدش مثل ظرف بستنی، خوب مثلاً ظرف بستنی ده دقیقه مصرف می شود مثلاً 1 و 4 ساعت مصرف می شود او 6 ساعت مصرف می شود او 10 ساعت حالا یک فوتبالیست درجه یک شدی خوب بعد 10 سال دیگر، آدم بیش از 10 سال قهرمان دنیا نیست یک کس دیگر می آید آدم را از گردونه خارج می شود. دنیا کمِ.
«زین للذین کفروا الحیوه الدنیا» چهارم: زینت داده می شود زین، جلوه دارد دنیا چیزی نیست جلوه دارد.
اگر واقعاً در دنیا یک حرف حقی نزند و یک کار حقی انجام ندهد و یک ظلمی را سرکوب نکند و یک مظلومی را حمایت نکند دنیا چیست، بدو، چی، کار کن، یا اللّه، خوب برای چی از یک چیزی هم گیر بیار بخور، بخور، بخورم برای چی از جون داشته باشی کار کنی، کار کن برای خوردن، بخور برای کار کن بخور، بخور کار کن کار کن بخور، بخور کار کن، هفتاد سال توی این دایره داری تاب می خوری کار کردن برای خوردن، خوردن برای کار کردن، که چه آخرش که چه؟ اگر انسان یک حرف حقی نزند از مظلومی دفاع نکند.
جایگاه دنیا، در نزد امیرالمؤمنین(ع)
امیرالمؤمنین فرمود: کل حکومت پهلوی من از آب عطسه یک بزغاله ارزشش کمتر، یک بز عطسه کند آب از دهانش بیاد بیرون حکومت کره زمین از آب عطسه بزغاله پهلوی من ارزشش کمتر جز اینکه بتوانم حقی بگویم، حقّی بر پا کنم، باطلی بشکنم، حقی علم کنم اگر این کارها را کردم. دیگر چیست:
قرآن می فرماید: «دنیا زهره الحیوه الدنیا دنیا زهره» غنچه. پنجم: دنیا غنچه است (نوشتن روی تخته سیاه) «زهره الحیوه الدنیا» یعنی غنچه برای کسی گل نمی شود دیگر چی اول وقت آنهایی که آخرت را می فروشند برای دنیا، مثلاً دروغ می گوید برای اینکه پول گیرش بیاید، یک امضای خلاف می کند برای اینکه مثلاً یک سکه بگیرید قرآن می گوید «اشتروا الحیوه الدنیا» و الآخره آخرتش را فروخت برای دنیا از این بدتر کسی است که آخرت خودش را بفروشد برای دنیای مردم حالا کسی است آخرت خودش را می فروشد برای دنیای خودش باز نیمه دیوانه است اما گاهی وقتها آخرت خودش رو می فروشد برای که مثلاً: من دروغ می گویم برای اینکه او برود مجلس. من دروغ می گویم که مثلاً او برود رئیس جمهور شود من دروغ می گویم که او تاجر، فروشنده به پول برسد آخرت خودم را می فروشم برای دنیای مردم. خیلی باید مواظب باشیم.
آموزش و پرورش کار مقدس معلمی ولی اگر واقعاً من برای دنیا کار بکند که این دیپلم بگیرد که برود دانشگاه که او به نان و آب برسد خوب من چی. من پل بشوم برای سعادت او. اگر توی این وسطها حواسمان را جمع نکنیم پل شدیم برای اینکه دیگران از ما عبور کنند «أرضیتم بالحیوه الدنیا»: می گوید تو حیفی به دنیا راضی شوی. فرحوا بالحیوه الدنیا آنقدر کوچکی که با یک شکلات دلت خوش شد فرحوا، فرح، شاد شدی به دنیا یستحّبون الحیوه الدنیا را به آخرت ترجیح دادند لم یرد الا الحیوه الدنیا اصلاً به فکر قیامت نیست.
همهاش اصول دینش خوراک، پوشاک، مسکن، چه شغلی درآمدش چند است، داماد کی است شغلش چیست اصلاً نمی پرسد داماد نماز می خواند یا نه داماد دین دارد یا نه، داماد فکرش چی جوری، فکرش چه جوری، اخلاقش چه جوری، دینش چه جوری، مدرکش چیست، درآمدش چیست، «و لم یرد الاّ الحیوه الدنیا» هیچی جز دنیا سرش نمی شود. «و ءاثر الحیوه الدنیا» در جای دیگر داریم دنیا را ترجیح می دهد. ببینید اینها زشتیهای دنیاست.
غیرت، در انجام وظایف دینی
اگر کسی دنیا را ترجیح بدهد بر آخرت اگر کسی در محاسباتش آخرت را در نظر نگیرد اگر کسی دلش به دنیا خوش باشد ولو آخرتش از دست رفت، رفت آقا جایت خالی بود دیشب چه جلسهای چه شامی، نماز صبح قضا نشد حالا بعد می خوانیم اصلاً نمازش قضا می شود هیچ غصهای نمی خورد ولی شامش، می گوید خاک به سرم می گوید چی شد می گوید غذام تهش سوخت، نمی گویم خاک به سرم نمازم قضا شد راجع به دنیا، یک کسی از من پرسید به راننده گفتم نگه دار نگه نداشت نمازم قضا شد. گفتم چه جوری گفتی، گفت، گفتم: آقای راننده نگه دارید نماز بخوانیم. این هم نگه نداشت گفتم نه اگر ساکت می افتاد چه جوری می گفتی و نگه دار، نگه دار یعنی آن غیرتی را که برای ساکت داشتی برای نمازت نداشتی گفت: راست می گوی اون غیرت را نداشتم. یعنی اگر ساکت می افتاد نعره می کشیدم ولی برای نماز نه نعره نکشیدم. این سیمای دنیاست اما اگر همین دنیا، دنیای خوب هم داریم حدیث داریم چقدر خوب دنیا دست آدم عاقل بیافتد حدیث دارمی دنیا مزرعه آخرت حدیث داریم. اگر نان نباشد روزه نمی توانیم بگیریم نماز هم نمی توانیم بخوانیم یعنی دنیا مثل کلید است از یک طرف بپیچی قفل می شود از یک طرف بپیچی باز می شود اگر دنیا دست آدم اهلش بیافتد از همین دنیا استفاده می کند.
خلاصهاش این که دنیا را می شود با یک عینک نگاه کرد عینک منفی وسیلهای گول زن، کو، کم، غنچهای که برای کسی که گل نمی شود، عارضی، تزئین شده گولزن این یک دید دنیاست، یک دید دیگر دنیا دید مثبت دنیا مزرعه آخرت مثل کلید یک در می کنی قفل می شود یک ور می کنی باز می شود این هم اختیارش دست خودمان که با این یک لیوان نخوردنت بردی قهر یا تشنهامان نیست یا نمی خوریم که دیگران بخورند چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره می کنند از چاقوکش پول می گیرند به جراح پول می دهند چرا برای اینکه هدفها فرق می کند اون چاقو کشید شکم پاره کرد که خوب کند اون شکم پاره کرد که بکشد. خلاصه این 27 و 28 دقیقه این شد که آیه قرآن را که می گویند پیغمبر تو هر کسی که بخواهی هدایت نمی کنی هدایت دست خداست این رو روی بغض علی ابن ابی طالب تطبیق کردند با حضرت ابوطالب اول مؤمن، و این به خاطر پولهایی بود که خرج شد گفتند یک کاری کنید علی را که می شکنید شیعههایش هم می شکنید پدرش را هم بشکنید و ما 80 صفحه الغدیر دلیل آورد. دلیلهای محکم از اشعار ابوطالب از وصیت ابوطالب از سخنان پیغمبر از اندوه پیغمبر از شوهر فاطمه بنت اسد از بنت اسد بودن که ابوطالب اول مؤمن و اول حامی پیغمبر و این آیه مربوط به او نیست و آن روایتی ار هم که گفتند: آن زمانی که ابوطالب از دنیا رفته آن راوی یا متولد نشده یا توی قنداق بوده.
این یک بحث، بحث دوم اینکه به بعضیها می گفتند ایمان بیاور به پیغمبر می گفتند یا رسول اللّه اگر ما ایمان بیاوریم خانه و زندگیمان از دستمان در می رود ما دکان داریم حق بگیم ببین اینجا همچین می شود راستش را بگویم دکان را از ما می گیرند خانه را از ما می گیرند. قران می گوید که بخاطر دنیا پا روی حق نگذارید به خاطر دنیا در کفر و نفاق نمانید به خاطر دنیا سکوت نکنید ارزش به دنیا نیست سیمای دنیا اینِ عارضی است، قلیل، زینت داده شده است، غنچه، کم، دنیا این بخاطر دنیا زیر پا نگذارید شما راه حق را بگیر رزقت با خداست همان خدایی که تا حالا مکه را امن نگه داشت شما ایمان بیاورید باز هم مکه را امن نگه می دارد گیرم ایمان نیاوردی برای زندگیت بسیاری از مرفّهان تاریخ کفر ورزیدند برای زندگی دنیا مگر ندیدید خدا قهرشان کرد. این که ما حق بگیم دنیا از دستمان در می رود اینجا می گوید برای رضای خدا حق را بگوئید هر چی رزقت باشد می رسد آلان بالاخره می بینیم امام حسین زنده است یا یزید زنده. بعداً همه اینها که پا روی حق می گذارند به روزی که به دنیا نمی رسند خیلیها حق را می شکنند برای دنیا از آخرت می مانند به دنیا هم نمی رسند. خدایا تو را به حق محمد و ال محمد ایمانی به ما بده که هر وقت بین دنیا و آخرت بین حق حق و باطل، بین کفر و ایمان، بین نفاق و بین علم و جهل، بین وظیفه و غریزه تضاد بود که همیشه تضاد و ما باید یکی را انتخاب کنیم در وقت انتخاب اهدناالصراط المستقیم دارد به راه حق و به گرفتن حق و به رد باطل موفق بدار.
خدایا تو را به حق محمد و ال محمد اموات ما را بیامرز. مریضهای ما را شفا بده.
هر کس اسلام و مسلمین را دوست دارد و خدمت می کند مددهای غیبی نثارش بفرما.
هر کس اسلام، مسلمین و نظام اسلامی را می شکند چوب لای چرخ می گذارد، زجر می دهد، نظام را تضعیف می کند مسلمانها را زجر می دهد، کارها را پیچ میدهد یک جوری می کند که مردم از انقلاب از اسلام بیزار کند اگر قابل هدایت است هدایت و اگر قابل نیست نابود بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
انک لا تهدی من احببت: این آیه می خواهد بگوید که هدایت دست خداست گاهی انسان هزار تا دلیل هم می آورد ولی هدایت نمی شود. افرادی (مکث کوتاه) با یک استدلال قبول می کنند افرادی صد تا استدلال هم باشد گاهی افراد آمادگی دارند مثل چیزهای بنزینی با یک کبریت آتش می گیرند، افرادی هم که خرسند و بنزینی نیستند 2000 تا کبریت بیاوری پهلویش، روشن نمی شوند.
هدایت دست خداست، دست علم نیست آنقدر دانشمند داریم که با سواد ولی منحرف. خیلی چیزها نیست. مثلاً: دعا، حدیث داریم وقتی دعا می کنی بگو خدایا می خواهم بروم مکه نگو خدایا پول بده بروم مکه، اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام خدایا می خواهم بروم مکه نمی گوید بگو اللهم ارزقنی مالاً لا حجّ خدایا پولم بده چون ما خیلی داریم آدمهای پولداری که توفیق مکه ندارند و افرادی داریم که خیلی پول ندارند ولی مکه می روند.
«انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین» آیه بعد: عدهای می گفتند پیغمبر ببینید مکه کافر نه بت پرستند تو حالا تازه مبعوث شدی اگر ما به تو ایمان بیاوریم کفار مکه می ریزند و اموال خانه ما را می گیرند ما اگر آلان یک حرفی بزنیم بساط ما می زنند فرض کنید که زندگی ما به هم می خورد ما می خواهیم زندگی کنیم اگر یک حرف حق بزنیم از انی کارخانه و شرکت بیرونمان می کنند از این اراده بیرون می کنند می خواهیم نان بخوریم چون می خواهیم زندگی کنیم اجازه بده که ما، خواهی نشوی رسوا (صحبت و همراهی بینندگان) همرنگ جماعت شو.
ترک ایمان، به خاطر حفظ دنیا
عدهای می گفتند ما چون می خواهیم زندگی کنیم ما به تو ایمان نمی آوریم آیهاش این است: و قالوا (گفتند) ان نتبع الهدی اگر دنبال هدایت تو بیایم نُتّخفّف من أرضنا ما را با سرعت از سرزمینمان بیرونمان می کنند خانه و کاشانهمان را می گیرند اگر حرف بزنم خلاصه زندگیم از دستم در می رود. در اینجا قرآن 3 تا جواب می دهد می گوید که همان خدایی که تا حال به شما زندگی داده از این به بعد هم خواهد داد. امیرالمؤمنین فرمود: امر به معروف و نهی از منکر نه روزی کسی را قطع می کند نه مرگ کسی را نزدیک می کند.
گاهی وقتها یک بازاری می گوید آخر اگر من یک حرفی بزنم این مشتری از دستم دَر می رود اگر این حرف را بزنم نمی دانم نانم قطع می شود اینها می گفتند «ان نتبع الهدی» اگر خواسته باشیم دنبال هدایت برویم «نُتحفف أرضنا» به سرعت ما را از زمینمان می ربایند.
می فرمایند: أو لم نمکن لکم حرماً ءامناً: آیا شما را در مکه در حرم امّن جا نداده، همان خدایی که تا حالا نگهت داشته از این به بعد هم نگهت می دارد. شما آلان در مکهای هستید که یجبی الیه ثمرات کل شیء بهرههای هر چیزی به عنوان روزی از جانب ما سرازیر شما می شود ولی خوب اکثر مردم نمی دانند، نمی دانند که رزق دست خداست، به زرنگی نیست به تیزی نیست به تملّق نیست به بله قربان گویی نیست به اینکه من زن این بشوم وضعم خوب می شود نیست آنقدر ما خواستگارهای خوبی را ما رد می کنیم به هوای اینکه خانه شخصی ندارند ماشین ندارد، پّز ندارد، عنوان ندارد و زن یک کسی، دخترمان را به کسی می دهیم که او همه چیز دارد و زندگی بسیار ننگ و تلخی دارد و آن پسره را هم که ردش کردیم می رود یک زندگی خوشی را هم پیدا می کند زندگی خوش مربوط به این تصورات ما نیست.
محاسبات خیالی، عامل دوری از راه حقّ
تو قرآن آیه زیاد داریم أتحسبون أفحسبتم أیحسبون أفجستم یعنی شما، شما محاسباتتان درست نیست. خیال می کنید که خیال می کنید که خیال می کنید که… ما وظیفهمان این است که بنده خدا باشیم اگر خواستگار خوب آمد برای دخترمان، دخترمان را بهش بدهیم، نخیر دختر من می خواهد ادامه تحصیل بدهد تا لیسانسش را نگیرد همسرش قبول نمی کند خوب حالا مگر لیسانس چیست، لیسانس چیست که شما یک کار حقی را زمین می گذارید به خاطر لیسانس، به خاطر اینکه دپیلم بگیرد اگر همسر خوب پیدا شد قبول کن حالا مگه کدام آیه و حدیث داریم کدام تجربه تاریخی نشان داده و کدام آمار نشان داده که تمام دخترهایی که بعد از لیسانس ازدواج کردند خوشبختند و تمام دخترهایی که قبل از لیسانس ازدواج کردند بدبختند، چه آماری دارید، قرآن گفته نه، عقل گفته نه، آمار می گوید نه همینطور تو دنیای خیال. اینها می گفتند اگر ایمان بیارویم هستیمان نیست می شود. فهمید این خبرها نیست ایمان بیار هستی ات نیست نمی شود.
آیه بعد: می گوید حال گیریم به خاطر ایمان نیاوردند، 2 یا 3 روز زندگی کردی دنیا چقدر ارزش دارد «و کم أدملکنا»آیه 58 «و کم اهلکنا من قریه بطرت معیشتها» چقدر قریههایی را که سرمستانه خوش بودند ما نابودشان کردیم. ایمان ارزشش بیشتر از زندگی خوش است. زندگی حالا کریم بودی یک دو تا کامیون دیگر برنج خوردی یک چند هزار لیتر دیگر هم آب خوردی به بله قربان می ارزد، به کی بله قربان می گوید، تعلق کی را می گوید، اطاعت از کی می کنی، چه را امضاء می کنی، تو انسانی حالا گیرم این خانه کاخ مرمر باشد، کاخ مرمر، سنگ مرمر، جماد تو انسانی، انسانیت توبه بشود برای سنگ مرمر، انسانیت له بشود برای قالی ابریشم، انسانیت له بشود برای سکه، چرا کمالاتت را از دست می دهی اگر خدا خواسته باشد غضب کند گیرم 4 روز هم به خاطر آنکه ایمان نیاوری ساکت باشم وضع لباسمان را این رقمی کنیم که این خوشش می آید حرف زدنمان را این رقمی کنیم که حالا گیرم به خاطر اینکه این خوشش بیاد 4 روز دیگر هم زنده بودی بعد از قهر خدا چه کار می کنی و کم اهلکنا چقدر ما افرادی را هلاکت می کنیم که خیلی زندگی سرمستانه دارند.
کیفر، پس از اتمام حجّت
آیه بعد می فرماید که: و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی أمها رسولا. خداوند هیچ قریهای را و هیچ شهری را نابود نمی کند مگر اینکه در میانشان پیغمبر اول مبعوث می کند آیات و همه را برای آنها می خواند اتمام حجت می کند یعنی خداوند تا کسی را اتمام حجت نکند قهرش نمی کند، اول بهش حجت را تمام می کند عقلش می دهد، یک حجت درونی عقل و یک حجت بیرونی پیغمبر راه را نشانش می دهد، چاه را نشانش می دهد، تارخی را نشان می دهد اینها اینطور بودند به اینجا رسیدند اینها اینطور نکردند به اینجا رسیدند وقتی اتمام حجت شدد بعد خدا مچ می گیرد.
و ما اوتیتم من شیء فمتع الحیوه الدنیا و زینتها: دنیا چیزی نیست به مردم مکه می گوید و به ما، دنیا چیزی نیست که انسان شرف و انسانیت و مکتب و فکر و عقیده را زیر پا بگذارد بخاطر دنیا و ما اوتیتم من شیء فمتع الحیوه الدنیا چیزهایی که به شما داده می شود متاعی بیشتر نیست وسیله کامیابی چند روزی، و ما عندالله خیر و أبقی أفلا تعقلون اگر تعقل کنی آنی که نزد خداست بهتر چیزهای دیگر می پرند.
من راجع به دنیا و آخرت به بحثی اینجا داشته باشم یک صلوات ختم کنید. قرآن چند تا لقب دارد به دنیا می دهد: اول که می گوید: عارضی (عرض الحیوه الدنیا) عارضیه یعنی ثابت نیست می گویند فلانی چه حاجتی برایش عارض شده یعنی پیش آمده یعنی ثابت نیست مثل یک کسی که مثلاً با رنگ سرخ می کند خودش جنسش سرخ نیست رنگ سرخ زده، دنیا رنگی از خودش نیست عَرَض یعنی عارض می شود یعنی، دوم می گوید که لهو و لعب بازیچه است، بازیچه است «و ما الحیوه الدنیا الاّ لعب و لهو».
سوم می گوید کم، دنیا کم، دنیا نسبت به آخرت «فما متاع الحیوه الدنیا الاّ قلیلاً» واقعا هم دنیا کم، مثلاً شما پیغمبر را می خواهی چیزیش بدهی چی چیش می دهی مزد پیغمبر را بدهید. ببینم چی چی داری. می گوید پیغمبر صبحها عسلش می دهیم خوب عسل گیر خیلیها می آید جوجه کبابش می دهیم. خوب دیگر. قالی ابریشمش می دهیم، خوب دیگر، خوب اینها گیر یک آدمهای عادی هم می آید، گیر یک پولدار عادی هواپیمای شخصی به او می دهیم، خوب گیر یک تاجر هم می آید، چیزی نداری برای دنیا اولش خشت آخرش سنگ مرمر سر و ته آن همین. آخرش می شود شاه، آخرش می شود رئیس جمهور و بعدش مثل ظرف بستنی، خوب مثلاً ظرف بستنی ده دقیقه مصرف می شود مثلاً 1 و 4 ساعت مصرف می شود او 6 ساعت مصرف می شود او 10 ساعت حالا یک فوتبالیست درجه یک شدی خوب بعد 10 سال دیگر، آدم بیش از 10 سال قهرمان دنیا نیست یک کس دیگر می آید آدم را از گردونه خارج می شود. دنیا کمِ.
«زین للذین کفروا الحیوه الدنیا» چهارم: زینت داده می شود زین، جلوه دارد دنیا چیزی نیست جلوه دارد.
اگر واقعاً در دنیا یک حرف حقی نزند و یک کار حقی انجام ندهد و یک ظلمی را سرکوب نکند و یک مظلومی را حمایت نکند دنیا چیست، بدو، چی، کار کن، یا اللّه، خوب برای چی از یک چیزی هم گیر بیار بخور، بخور، بخورم برای چی از جون داشته باشی کار کنی، کار کن برای خوردن، بخور برای کار کن بخور، بخور کار کن کار کن بخور، بخور کار کن، هفتاد سال توی این دایره داری تاب می خوری کار کردن برای خوردن، خوردن برای کار کردن، که چه آخرش که چه؟ اگر انسان یک حرف حقی نزند از مظلومی دفاع نکند.
جایگاه دنیا، در نزد امیرالمؤمنین(ع)
امیرالمؤمنین فرمود: کل حکومت پهلوی من از آب عطسه یک بزغاله ارزشش کمتر، یک بز عطسه کند آب از دهانش بیاد بیرون حکومت کره زمین از آب عطسه بزغاله پهلوی من ارزشش کمتر جز اینکه بتوانم حقی بگویم، حقّی بر پا کنم، باطلی بشکنم، حقی علم کنم اگر این کارها را کردم. دیگر چیست:
قرآن می فرماید: «دنیا زهره الحیوه الدنیا دنیا زهره» غنچه. پنجم: دنیا غنچه است (نوشتن روی تخته سیاه) «زهره الحیوه الدنیا» یعنی غنچه برای کسی گل نمی شود دیگر چی اول وقت آنهایی که آخرت را می فروشند برای دنیا، مثلاً دروغ می گوید برای اینکه پول گیرش بیاید، یک امضای خلاف می کند برای اینکه مثلاً یک سکه بگیرید قرآن می گوید «اشتروا الحیوه الدنیا» و الآخره آخرتش را فروخت برای دنیا از این بدتر کسی است که آخرت خودش را بفروشد برای دنیای مردم حالا کسی است آخرت خودش را می فروشد برای دنیای خودش باز نیمه دیوانه است اما گاهی وقتها آخرت خودش رو می فروشد برای که مثلاً: من دروغ می گویم برای اینکه او برود مجلس. من دروغ می گویم که مثلاً او برود رئیس جمهور شود من دروغ می گویم که او تاجر، فروشنده به پول برسد آخرت خودم را می فروشم برای دنیای مردم. خیلی باید مواظب باشیم.
آموزش و پرورش کار مقدس معلمی ولی اگر واقعاً من برای دنیا کار بکند که این دیپلم بگیرد که برود دانشگاه که او به نان و آب برسد خوب من چی. من پل بشوم برای سعادت او. اگر توی این وسطها حواسمان را جمع نکنیم پل شدیم برای اینکه دیگران از ما عبور کنند «أرضیتم بالحیوه الدنیا»: می گوید تو حیفی به دنیا راضی شوی. فرحوا بالحیوه الدنیا آنقدر کوچکی که با یک شکلات دلت خوش شد فرحوا، فرح، شاد شدی به دنیا یستحّبون الحیوه الدنیا را به آخرت ترجیح دادند لم یرد الا الحیوه الدنیا اصلاً به فکر قیامت نیست.
همهاش اصول دینش خوراک، پوشاک، مسکن، چه شغلی درآمدش چند است، داماد کی است شغلش چیست اصلاً نمی پرسد داماد نماز می خواند یا نه داماد دین دارد یا نه، داماد فکرش چی جوری، فکرش چه جوری، اخلاقش چه جوری، دینش چه جوری، مدرکش چیست، درآمدش چیست، «و لم یرد الاّ الحیوه الدنیا» هیچی جز دنیا سرش نمی شود. «و ءاثر الحیوه الدنیا» در جای دیگر داریم دنیا را ترجیح می دهد. ببینید اینها زشتیهای دنیاست.
غیرت، در انجام وظایف دینی
اگر کسی دنیا را ترجیح بدهد بر آخرت اگر کسی در محاسباتش آخرت را در نظر نگیرد اگر کسی دلش به دنیا خوش باشد ولو آخرتش از دست رفت، رفت آقا جایت خالی بود دیشب چه جلسهای چه شامی، نماز صبح قضا نشد حالا بعد می خوانیم اصلاً نمازش قضا می شود هیچ غصهای نمی خورد ولی شامش، می گوید خاک به سرم می گوید چی شد می گوید غذام تهش سوخت، نمی گویم خاک به سرم نمازم قضا شد راجع به دنیا، یک کسی از من پرسید به راننده گفتم نگه دار نگه نداشت نمازم قضا شد. گفتم چه جوری گفتی، گفت، گفتم: آقای راننده نگه دارید نماز بخوانیم. این هم نگه نداشت گفتم نه اگر ساکت می افتاد چه جوری می گفتی و نگه دار، نگه دار یعنی آن غیرتی را که برای ساکت داشتی برای نمازت نداشتی گفت: راست می گوی اون غیرت را نداشتم. یعنی اگر ساکت می افتاد نعره می کشیدم ولی برای نماز نه نعره نکشیدم. این سیمای دنیاست اما اگر همین دنیا، دنیای خوب هم داریم حدیث داریم چقدر خوب دنیا دست آدم عاقل بیافتد حدیث دارمی دنیا مزرعه آخرت حدیث داریم. اگر نان نباشد روزه نمی توانیم بگیریم نماز هم نمی توانیم بخوانیم یعنی دنیا مثل کلید است از یک طرف بپیچی قفل می شود از یک طرف بپیچی باز می شود اگر دنیا دست آدم اهلش بیافتد از همین دنیا استفاده می کند.
خلاصهاش این که دنیا را می شود با یک عینک نگاه کرد عینک منفی وسیلهای گول زن، کو، کم، غنچهای که برای کسی که گل نمی شود، عارضی، تزئین شده گولزن این یک دید دنیاست، یک دید دیگر دنیا دید مثبت دنیا مزرعه آخرت مثل کلید یک در می کنی قفل می شود یک ور می کنی باز می شود این هم اختیارش دست خودمان که با این یک لیوان نخوردنت بردی قهر یا تشنهامان نیست یا نمی خوریم که دیگران بخورند چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره می کنند از چاقوکش پول می گیرند به جراح پول می دهند چرا برای اینکه هدفها فرق می کند اون چاقو کشید شکم پاره کرد که خوب کند اون شکم پاره کرد که بکشد. خلاصه این 27 و 28 دقیقه این شد که آیه قرآن را که می گویند پیغمبر تو هر کسی که بخواهی هدایت نمی کنی هدایت دست خداست این رو روی بغض علی ابن ابی طالب تطبیق کردند با حضرت ابوطالب اول مؤمن، و این به خاطر پولهایی بود که خرج شد گفتند یک کاری کنید علی را که می شکنید شیعههایش هم می شکنید پدرش را هم بشکنید و ما 80 صفحه الغدیر دلیل آورد. دلیلهای محکم از اشعار ابوطالب از وصیت ابوطالب از سخنان پیغمبر از اندوه پیغمبر از شوهر فاطمه بنت اسد از بنت اسد بودن که ابوطالب اول مؤمن و اول حامی پیغمبر و این آیه مربوط به او نیست و آن روایتی ار هم که گفتند: آن زمانی که ابوطالب از دنیا رفته آن راوی یا متولد نشده یا توی قنداق بوده.
این یک بحث، بحث دوم اینکه به بعضیها می گفتند ایمان بیاور به پیغمبر می گفتند یا رسول اللّه اگر ما ایمان بیاوریم خانه و زندگیمان از دستمان در می رود ما دکان داریم حق بگیم ببین اینجا همچین می شود راستش را بگویم دکان را از ما می گیرند خانه را از ما می گیرند. قران می گوید که بخاطر دنیا پا روی حق نگذارید به خاطر دنیا در کفر و نفاق نمانید به خاطر دنیا سکوت نکنید ارزش به دنیا نیست سیمای دنیا اینِ عارضی است، قلیل، زینت داده شده است، غنچه، کم، دنیا این بخاطر دنیا زیر پا نگذارید شما راه حق را بگیر رزقت با خداست همان خدایی که تا حالا مکه را امن نگه داشت شما ایمان بیاورید باز هم مکه را امن نگه می دارد گیرم ایمان نیاوردی برای زندگیت بسیاری از مرفّهان تاریخ کفر ورزیدند برای زندگی دنیا مگر ندیدید خدا قهرشان کرد. این که ما حق بگیم دنیا از دستمان در می رود اینجا می گوید برای رضای خدا حق را بگوئید هر چی رزقت باشد می رسد آلان بالاخره می بینیم امام حسین زنده است یا یزید زنده. بعداً همه اینها که پا روی حق می گذارند به روزی که به دنیا نمی رسند خیلیها حق را می شکنند برای دنیا از آخرت می مانند به دنیا هم نمی رسند. خدایا تو را به حق محمد و ال محمد ایمانی به ما بده که هر وقت بین دنیا و آخرت بین حق حق و باطل، بین کفر و ایمان، بین نفاق و بین علم و جهل، بین وظیفه و غریزه تضاد بود که همیشه تضاد و ما باید یکی را انتخاب کنیم در وقت انتخاب اهدناالصراط المستقیم دارد به راه حق و به گرفتن حق و به رد باطل موفق بدار.
خدایا تو را به حق محمد و ال محمد اموات ما را بیامرز. مریضهای ما را شفا بده.
هر کس اسلام و مسلمین را دوست دارد و خدمت می کند مددهای غیبی نثارش بفرما.
هر کس اسلام، مسلمین و نظام اسلامی را می شکند چوب لای چرخ می گذارد، زجر می دهد، نظام را تضعیف می کند مسلمانها را زجر می دهد، کارها را پیچ میدهد یک جوری می کند که مردم از انقلاب از اسلام بیزار کند اگر قابل هدایت است هدایت و اگر قابل نیست نابود بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»