الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سوره قصص را تفسیر می کردیم رسیدیم به این آیه که می فرماید «قل» به مردم بگو « فأتوا بکتاب من عند الله هو اهدی منهما» اگر یک کتابی از طرف خدا آوردید بهتر از قرآن و تورات من پیروی می کنم بیاورید بهترش را. گر تو بهتر می زنی بستان بزن. روی این آیه جلسه قبل رسیدیم که وقتمان تمام شد. پس موضوع بحثمان ادامه تفسیر سوره قصص آیه 49 «قل» پیامبر به مردم بگو «فأتوا» شما بیاورید کتابی را «من عندالله» یک کتاب آسمانی بیاورید «هو اهدی» اگر هدایت کنندهتر بود از تورات و انجیل «اتبعه» من پیروی می کنم «ان کنتم صادقین» اگر راست می گویید یک کتابی بیاورید من پیروی می کنم.
بهترینها را دنبال کنیم
برادرها و خواهرها اسلام به نمره نوزده و نیم قانع نیست می گوید هر چی باید نمرهاش 20 باشد. «اهدی» یعنی اسلام به برترینها سفارش می کند. راجع به کتاب آسمانی می گوید: «اهدی» راجع به تقلید می گوید از کسی که اعلم است تقلید کن. نمی گوید عالم می گوید: «اعلم» عزیز چه کسی است «ان اکرمکم عندالله اتقیکم». چه حرفی بزنیم «یقول التی هی احق» چه حرفی را گوش بدهیم «یستمعون القول فیتبعون احسنه» هدایت کنندهتر، برترینها، باسوادتر، با تقواتر، بهترین نوع حرف را بگو و بهترین حرف را بپذیر، برترینها.
این که می گویند حرف مرد یکی است دروغ است چه کسی گفته؟ اگر یک مردی حرفی را زد بعد دید حرف دیگری از حرف خودش بهتر است من از حرف و نظر خود صرف نظر کردم نه آدم وقتی یک موضع سیاسی گرفت «بسمه تعالی» نه خیر. بنده یک موضع سیاسی گرفتم بعد هم فهمیدم این موضع سیاسی همه کارها و فکرها و برنامه حق و عدالت توش نیست از تقوا و عدالت دارید دور می شوید من منصرف شدم برو با این باشد.
حرف مرد یکی نیست حرف مرد حق است اگر 99 تا حرف را زد و دید این حرف صدمی بهتر است باید از حرف 99 تای قبلی خودش دست بردارد «اهدی» خوب. (سوال) چه کتابی بخوانیم؟ (جواب): «اهدی» و باچه کسی رفیق شویم «اهدی» انتخاب درست، کسی که بهتر تو را هدایت می کند. چه کتابی؟ آن کتابی که تو را بهتر هدایت می کند. نه زیبا، نه زشت نه پولدار نه گفته «اهدی» خوب برویم آیه بعد، آیه 50 «فان لم یستجیبوا لک» پس اگر من به اینها می گویم شما یک کتاب بهتر بیاورید من دست از قرآن بر می دارم اما اگر دیدید جواب نداده و نگاه کردند.
می گوییم رهبر چه کسی بهتر از ایشان. بهتر از این استاد، اگر بهترش را دارید مخلص شما هستیم. اگر هم بهترش را ندارند و هم نگاه می کنند و زیربار نمی روند. نه بهتر نشان می دهند و نه به حق تسلیم است. «فان لم یستجبیوا لک» اگر جواب تو را ندادند (اجابت نکردند) «فاعلم» پس بدان «ان ما یتبعون اهوائهم» به درستی که تبعیت می کنند اینها هوی و هوسشان را. اینها منطق ندارند اگر داشته باشند می گویم تو بهترش را بگو. آقا من این لباس را دوختهام قبول نداری برویم پهلوی یک خیاطی که بهترش را می دوزد. اگر هم نق به لباس من زد و هم خیاط بهتر معرفی نکرد پیداست که «یتعبون اهواءهم بغیر هدی من الله» انسان سه تا گیر دارد.
هوای نفس، مانع پذیرش حق
گاهی نفس است می گوییم چرا می گوید: والله من دوستش ندارم، می گویم ببخشید می شود دلیل هم بگویید دلیل ندارم اما دوستش ندارم آخر اگر بگوید دوستش ندارم به خاطر اینکه دروغ گفت، بدلیل اینکه خیانت کرد، اگر بی دلیل می گویی مرده یا زنده باد بی دلیل موضع می گیری، موضعگیری باید بر منطق باشد قرآن می گوید: «قل هاتوا برهانکم» برهان بیاورید. اگر دیدی یک کسی موضع دارد دلیل هم ندارد. انسان سه دشمن دارد. گاهی نفس و گاهی وسوسهها و گاهی جلوههای دنیا. همهاش را هشدار داده دشمنان بشر، انسان.
1-نفس 2-وسوسههای شیطان 3-جلوههای دنیا 4-دشمنان بیرونی.
نفس «اعدی عدوک» بزرگترین دشمنت «نفسک» میل است. این آقایانی که تریاکی می شوند چیست؟ دوست دارد هروئین و شراب، خوشم آمد بزنم او را، چرا قهر؟ بدم آمد، دوست دارم، دوست ندارم، نفس چه می کند به انسان، گاهی برای نفسش خوشم نمی آید از درس، از این مطالعه، مسجد، به این جهت رابطهاش با عالم و مسجد و کتابخانه و استاد و با افراد صالح قطع و با افراد فاسد وصل می شود و هرزه طبق نفس.
2-وسوسههای شیطان
3-یکی هم جلوههای دنیا، به چه خونه، چه زندگی بابا از کجا؟ می دانی مال چند نفر را خورد و چقدر کلاهبرداری کرده. دشمنان انسان یکی نفس و یکی شیطان ویکی زرق و برق دنیا و یکی هم دشمنان بیرونی است. پس اگر گوش ندادند معلوم می شود دنبال هوی و هوس هستند. حالا گاهی وقتها عیبها زینت داده می شود این هم خطر تزیین.
جلوههای دنیا، مانع پذیرش حق
خطر زیبا جلوه دادن مثل چی؟ تبلیغات می کنند آنقدر انجام می دهند که یک چیزهای زشتی زیبا جلوه داده می شود تبلیغات، خودش هم میداند. مثلا می داند رانش کلفت است ساق پا هم باریک اما آنقدر از این شلوار تبلیغ می کنند که می خرد و می پوشد. آنوقت ران کلفتش توی آن تنگ افتاده، ساق پا باریک و شلوار و پاچه گشاد یعنی برای کلفت تنگ و برای باریک گشاد. چیه پوشیدهای مگر نمی دانی رانت کلفت ساقت باریک می گوید چرا؟ پس چرا برای کلفت تنگ و برای باریک گشاد. می گوید ندیدی توی فیلم نشان دادند. یعنی گاهی وقتها تبلیغات باعث می شود که، یعنی می توانند با تبلیغات کاری کنند که انسان تابستان پوتین بپوشد واقعا راه رفتن با بعضی کفشها زجر است. خدا می داند زجر است اما چون مد است می پوشد.
توجیهات: توجیه می کنند. اول که نمی گویند: بسم الله الرحمن الرحیم تریاک ضرر دارد بکش اول می گویند برای اعصاب و درد استخوان خوب است حالا یک بستش خوب است و طوری نیست آنقدر توجیه می کنند. توجیهات، تبلیغات، مغالطه کاری.
مغالطه کاری: یعنی مغالطه می کنند یک چیزی را جابجا می کند. گوشش درد می کرد گفت برو بکش، برای اینکه دندانم درد می کرد کشیدم گفت: دندان چکار دارد به گوش. یک چیزی را به یک چیزی وصل می کند. حالا که این همچین است پس آن همچین است.
حق ملاک است نه اکثریت
گاهی طرفداری اکثریت: مثلا همه مردم اینکار را می کنند، این هم بکند، چه کسی گفت هر جا همه مردم می کنند درست است ممکن است اکثر مردم، حالا اگر همه مردم دروغ گفتند، دروغ گفتن حلال می شود؟ و اگر غیبت می کنند باید گفت غیبت حلال است؟ و اگر مسیحی هستند باید گفت مسیحیت حق است؟ یعنی باید مواظب باشیم تبلیغات، توجیهات، مغالطه کاری، برویم سراغ آیه بعد. «و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون» آیه 51، این چی می گوید: ما حرفی که می زنیم وصل می کنیم یک دفعه نمی گوییم که برود، که برود. امروز و فردا و پس فردا می گوییم و پیگیری می کنیم. تکرار می کنیم با بیانهای مختلف. «صرفنا» با عبارتهای مختلف. می گوییم تا متذکر شود این درسی دارد که: پدر، مادر، استاد روحانی، این نباید بگویند ما گفتیم گوش نداد پس خلاص. ببین بعضی وقت دیدید این خانمها چه می کنند. قند را می شکنند اگر نشکست نه قند و نه قند شکن را دور می اندازند، آنقدر می زنند تا بشکند. ده بار، بیست بار، و اگر گوشتی را دیدند نمی پزد نمی اندازند دور پیش گربه، قابلمه یا زودپز را عوض، یا سویش را زیادتر می کنند. مدت روی گازش را، یعنی آب و گاز و بخار بیشتر. نباید دور بیاندازیم. «و لقد وصلنا» بعضی توتها جمعه اول می رسد و بعضی توتها دو آفتاب دیگر و بعضی آخر می رسد همهاش توت است و شیرین بعضی زودرس و بعضی دیررسند. این می خواهد بگوید در امر به معروف و نهی از منکر و تربیت زود قیچی نشو باز هم بگو، ممکن است در یک صحنه قبول نکرده و در صحنه دیگر قبول کند. (اگر یادتان باشد در جلسه قبل یک چیزی گفتم اجازه بدهید در یک دقیقه تکرار کنم. افرادی آمدند با پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنگ گوشی، درگوشی و خصوصی صحبت کنند. آیه نازل شد که: هر کس می خواهد با پیامبر تکی، خصوصی، و تنهایی صحبت کند صد قرانی به فقرا بدهد، بلیطی، تا دیدند پولی است همه رفتند گفتند: ما غرضی نداشتیم غرض عرض سلامی بود. بعد آیه نازل شد دیدید شما پیامبر مفت گیر آوردهاید و در گوشی حرف می زنید حالا که گفتند: پول بده به فقیر حرف بزن گفتید غرض عرض سلامی بود. «و اشفقتم ان تقدموا» ترسیدید پول بدهید سوال کنید از پیامبر، بعد می گوید حالا که ترسیدید «فاقیموا الصلوه و اتوا الزکاه» این آقایی که یک تومان برای گفتگو با پیامبر نداد. دو مرتبه خدا می فرماید: «اتوا الزکاه» زکات بده یعنی خدا دست بردار نیست. می گوید: گر چه آنجا پول ندادی ولی باز هم «اتوا الزکاه» پول بده، خدا به کسی می گوید پول بده، که یک دقیقه پیش در همین آیه گفت: تو ترسو هستی و پول بده نیستی. خدا به کسی که می گوید پول بده نیستی باز هم می گوید پول بده، خیلی قشنگ است اول آیه می گوید« و اشفقتم» ترسیدید پول بدهید شما پول بده نیستید. بعد می فرماید: «فاقیموا الصلوه و اتوا الزکاه» به کسی می گوید زکات بده که در یک جمله قبل می گوید تو پول بده نیستی. از این چی می فهمیم معلوم می شود که به کسی می شود گفت درس بخوان که در این رشته مردود و تجدید می شود ممکن است در رشتههای دیگر خوب باشد، ممکن است در ریاضی ضعیف و در خیاطی پیراهن عروسی بدوزد چند هزار تومان. ممکن است در روضه خوانی ضعیف و در سخنرانی قوی و در سخنرانی ضعیف و در نویسندگی قوی است. اینطور نیست زود دست برندارید. بابا این به درد نمی خورد.)
تکرار و تأکید، راه اصلاح خطاها
«و لقد وصلنا» اگر به کسی حرفی زدید گوش نداد تکرار کنید «وصلنا» داریم و هم «صرفنا» صرف و نحو یعنی عبارتها را تغییر بده، یعنی با بیانی دیگر و زمانی دیگر. آیه «و لقد وصلنا لهم القول» ما هی حرف را پیگیری گفتیم و گفتیم مثل قندشکن، آنقدر می زنیم و می زنیم «لعلهم یتذکرون» خوب آیه بعد. تو می آید بعد شروع می کند از یک عده از یهودیها تعریف کرده این دلیل بر حقانیت اسلام است. اسلام حق را می گوید حق است از هر دینی، یک خاطره: یک کسی آمده با امام صادق (علیه السلام) بحث کند حضرت فرمود به شاگردها که شماها با او بحث کنید من می خواهم بحث شما را ببینم. این آقا درگیر بحث و گفتگو شد، بالاخره شاگردها بعد از رفتن او از حضرت پرسیدند بحث ما خوب بود؟
حضرت نوع بحث هر کدام را تذکر داد و به یکی فرمود: تو طرف حرف حق هم که می زد قبول نمی کردی می گفت می دانی این لباس است یا نه می گفتی از کجا لباس است؟ خوب بگو لباس است. می دانی حالا شب است یا روز. سوال می کرد که حق است تو حق او راهم قبول نمی کردی از ترس اینکه حرف باطلی بزند ولی شما حقش را قبول می کردی، این را قبول دارم به باطل که می رسیدی می گفتی اینجا را قبول ندارم. تو گاهی وقتها حق را هم قبول نمی کردی.
انصاف در برخورد با مخالف
قرآن ضمن اینکه می گوید کتاب تورات تحریف شد، بعضی از یهودیها لجبازی کردند، اما می گوید: بعضی از آنها آدمهای خوبی بودند. آیه 53 سوره قصص «و اذ ابتلی علیهم قالوا امنا» وقتی آیات الهی بر آنها تلاوت می شود می گویند ما ایمان آوردیم. اینجا یک نکته است نمی گوید: که چه کسی تلاوت کند. همینکه شنید حق را قبول می کند بعضیها اگر یک استاد بزرگی گفت سلام کن می گوید چشم، اگر یک کوچکتر گفت می گوید اوه این به من می گوید چقدر تکبر چکار داری که چه کسی به کی می گوید. «ابتلی» همینکه یک حرف حق زده شد اینها ایمان می آورند. آدم خوب این است حق را ببیند و کاری به گوینده نداشته باشد به ما گفتهاند از حیوانها چیز یاد بگیرید مثلا سحرخیزی را از خروس اشکال دارد، وفا را از سگ یاد بگیرید، صفا را از کوچولوها یاد بگیرید قهر کرده زود آشتی می کنند. پدربزرگشان 18 سال است با هم قهرند.
بچه کوچولو صفا دارد کینه ندارد از آنها یاد بگیرید. من خودم شده که از دیوانه چیزی یاد گرفتهام. دیوانه، یک دیوانه آمد توی مسجد کاشان هرچه فحش نداد خندیدند آمد توی محراب گفت حضرت آیه الله به تو بودم بعد آمد صف اول به تو بودم به تو بودم وقتی اینطور گفت او را بغل کردند و از مسجد بیرون کردند و من از دیوانه فهمیدم سخنرانی عمومی فایده ندارد باید گفت به تو بودم یعنی اینکه همه تذکراتش را سر صف بدهد نه گاهی وقتها یک مدیر باید بچه را توی اطاق بخواهد بگوید آقازاده، دختر خانم، خوب نیست اینطور باشد شما باید اینطور باشی شما که درست خوب است، از خانوادهای چنین هستی، سخنرانی عمومی فایده ندارد باید گفت به تو بودم این به تو بودم یک آیهای هم در قرآن داریم. خداوند به پیامبرش می فرماید:« و کان رسولا نبیا» پیامبر رسالت جهانی داشت پشت سرش می گوید:« و کان یامر اهله بالصلوه» یعنی کنار رسالت جهانی «و کان یامر اهله بالصلوه» گاهی هم با خانمش خصوصی حرف می زد یعنی غیر از سخنرانی عمومی تذکر خصوصی هم باید باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخنرانی عمومی و خصوصی هم می کرد. (مقام معظم رهبری سخنرانیها را میلیونی می کند گاهی هم می رود خانواده شهید 5 دقیقه با بستگان خصوصی صحبت می کند اثر آن پنج دقیقه گاهی از سخنرانیهای میلیونی بیشتر است. مدیران و مسئولین و اساتید دانشگاه ما نباید قانع بشوند به صف پادگان و سخنرانی منبر گاهی باید خصوصی با یک کسی صحبت کرد) «و اذا یتلی علیهم» همینطور که حق به آنها گفته شد فوری ایمان می آورند و من و من هم نمی کنند ما یک مشت آدم داریم من و منی اصلا مکتبشان من و منیسم. آیه من چیست؟ افرادی در قیامت به افراد دیگر می گویند شما نگاه کنید ما از نور شما استفاده کنیم ما در دنیا خلاف کار بودهایم و اینجا روسیاه هستیم شما مؤمنید و نورانی. «انظرونا نقتبس من نورکم» نگاه کنید ما از نور شما« قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا» می گویند: بروید از دنیا نور بیاورید ما نور در اینجا به کسی قرض نمی دهیم. می گویند« الم نکن معکم» می گویند ما با شما نبودیم چرا بودیم شما من و من می کردید «فتنتم انفسکم فتربصتم» تربص یعنی هی امروز و فردا کردن و من و من کردن. آقا برویم نماز حالا باشد بعد، دیر شد، درس، حالا باشد بعد، نانوایی می بندد حالا باشد بعد، هر چی بگویی من و من کردن و طفره رفتن «یئلی امنا» اینها آدم خوبی هستند نگاه نمی کنند گوینده کیست همینکه حرف حق بود قبول می کنند ولو پشت یک کامیون نوشته باشد نگوید بابا من انسانم این یک جعبه باشد «یتلی علیهم قالوا آمنا انه الحق من ربنا انا کنا من قبله مسلمین»
آیه 54 می فرماید: «واذا سمعوا اللغو» تعریف اهل کتاب را می کند. می گوید: وقتی لغو شنیدند زمانی که استماع کردند لغو را «اعرضوا عنه» گاهی آدم حرف لغو را می شنود می نشیند آقا قرآن است که: اگر توی یک جلسهای نشستی دیدی دارند دری وری می گویند یا جلسه را به هم بزن یا اگر نمی توانی پاشو برو حق نداری بنشینی نشستن در جلسه لغو درست نیست. «واذا سمعوا اللغو اعرضوا» آدمهای خوبی هستند اینها ولو یهودند اما حاضر نیستند گوش به حرف هر کسی بدهد.
اعراض از سخن و عمل لغو و بیهوده
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: گوش به حرف هر کسی بدهی بنده او هستی اگر حق گفت بنده حقی اگر دارد باطل می گوید و داری گوش می دهی بنده باطلی اشکال دارد یک حدیث حفظ کنید شما حافظه تان خوب است. حدیث دو سه کلمه. امام فرمود: «من» هر کسی «اصغی» گوش بدهد«الی» بسوی «ناطق» کسی که سخنرانی می کند«فقد عبده» حتما عبد اوست. گوش به حرف هر کسی بدهی عبد او هستی اگر حق می گوید عبد حق و اگر باطل و دری وری می گوید عبد دری وری هستی شما اگر یک نوار کاست چند صد تومان بخری حاضر نیستی صدای گربه روی آن ضبط کنی پول دادم قیمت دارد این نوار صدای گربه ضبط کنم نوار مغزت که قیمتیتر از نوار کاست است اگر نوار کاست را هر صدایی روی آن ضبط نمی کنی پس نوار مغزت را هم هر صدایی روی آن ضبط نکنی. حدیث داریم: مؤمن باید بواب گوشش باشد یعنی دروازه بان گوشش باشد اجازه ندهد هرچی برود توش مگر اینجا انبار است. بعضی خانهها انبار دارد هر چه هست می گذارند داخل آن از ذغال وترشی و لحاف کرسی، سماور شکسته، نردبان، بیل اصلا ربطی هم بین اینها در انبار نیست فقط هر چه زیادی است بگذار توی انبار. انبار خانهها پایین و بعضیها انباری دارند بالا تمام چرند وپرندها توی کلهاش هست دو هزار تا چرت و پرت بلد است اما وقتی می گویی نماز بخوان می گوید الحمد لله رب العالمین بجای الحمد لله کلی حرف بلد است این کلمه حق را بلد نیست همه چیز بلد است گوش به حرف هر کسی بدهید بنده او هستید. نوار کاست مغزتان را در اختیار هر کس و ناکسی نگذارید انباری نیست که شما هر چه هست ضبط کنی. «و اذا سمعوا اللغو قالوا لنا اعمالنا» اعراض می کنند می گویند اعمال ما مال ما و اعمال شما مال شماست «سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین» حالا مومن واقعی کسی است که نه تنها به مجلس لغو نمی رود و گوش نمی دهد اگر کلام بیهودهای را هم شنید عکس العمل نشان می دهد. «سمعوا- اعرضوا» تا شنیدند اعراض می کنند.
انسان در مقابل شنیدهها مسئول است مستمع صاحب سخن را بر سر شور بر سر وجد آورد. اگر من یک چرت و پرتی می گویم شما نگاه کردی مسئولی. منتهی اعراض باید کریمانه باشد «اعرضوا» و می گویند: سلام علیکم» در آیه بعد از «اعرضوا» هم سلام هست می فرماید: وقتی لغو می شنوند اعراض کرده و می گویند:«لنا اعمالنا و لکم اعمالکم» ما می رویم هر چه می گویید به ما ربطی ندارد. «سلام علیکم» این یعنی رفتنشان هم با کرامت است «لانبتغی الجاهلین» ما دنبال افراد جاهل و به سراغ جاهلان نمی رویم. اعراض باید همراه با هشدار باشد. یعنی کار شما جهل است. همینکه شما دارید لغو می گویید، جاهلید. آسمان لغو نیست، قرآن آسمانها و زمین و کل هستی حق است وقتی همه حق است تو چرا باطلی؟ چرا ما باید وصله همرنگ هستی نباشیم و ناهمرنگ باشیم.
آیه بعد آیه 56 است که انشاالله بعد صحبت خواهیم کرد «انک لاتهدی من احببت». خلاصه این آیه در یک دقیقه آخر اینطور بگویم. بسم الله الرحمن الرحیم: سوره قصص را داشتیم تفسیر می کردیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مردم می گوید: یک کتاب از طرف خدا بیاورید که «اهدی» اگر کتاب بهتر آوردید من مخلص شما هستم روی کتاب خودم تعصب ندارم خیاط بیاورید بهتر بدوزد من هم به او می دهم بدوزد. بعد به کلمه «اهدی» گفتم اسلام به کلمه نوزده و نیم قانع نیست وقتی می گوید «اهدی» بهترین نوع هدایت و «اعلم» باسوادترین «اتقی» «احسن» خداوند همیشه ما را به عالیترین نمرهها دعوت کرده. بعد می فرماید: «و ان لم یستجبیوا» اگر بهتر نیاوردند پس معلوم می شود اینها دنبال هوی و هوس هستند. ما گفتیم انسان سه تا دشمن دارد، یکی نفس و یکی وسوسههاو جلوه هاست و دشمنان بیرونی، و دشمن نفس از همه مهمتر است منتهی گاهی وقتها دشمن جوری آرایش می کنند که دوست نما می شوند. منتهی این با تبلیغات یک چیزی که خلاف است با تبلیغات درستش می کنند و توجیهات و مغالطه کاری درستش می کنند به اینکه خیلی از مردم ایران رفتهاند درستش می کنند، بعد آیات بعد گفتیم که خداوند تعریف می کند از گروهی که اینها وقتی حق را شنیدند ایمان می آورند «یئلی» نمی گوید چه کسی تلاوت کند. همینکه تلاوت شد هم فوری ایمان می آورند و من و من نمی کنند و هم کار به گوینده ندارند، دنبال مطلب هستند بزرگ گفت یا کوچک، کار به گوینده نداریم اگر حرف درست است بچه هم گفت قبول می کنیم.
و اگر حرف غلط است اگر از پدربزرگ هم باشد قبول نمی کنیم. ما خط کشمان حق و باطل است نه تعداد، ممکن است اکثریت بگویند ولی غلط بگویند. حق و باطل ملاک ماست نه تعداد نفرات و نه تعداد سن. خدایا: تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده اسلام را درست شناخته و درست عمل کرده و درست تبلیغ کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»