تفسیر سوره قصص -16

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

 مدتهاست که سوره قصص را آیه به آیه تفسیر می‏کنیم الان رسیدیم به آیه 37 که حضرت موسی آمد پهلوی فرعون و او را دعوت به خدا کرد آنها گفتند تو ساحری برو دنبال کارت ما یک همچین حرفهایی قبلاً هم شنیده‏ایم تا اینجایش گفتیم حالا اینجا «قال موسی ربی اعلم بمن جاء بالهدی من عنده و من تکون له عاقبه الدار انّه لا یفلح الظالمون» حضرت موسی در پاسخ تکذیب اینها گفت که پروردگار من به کسانی که از جانب او آمدند آگاهتر است می‏داند که سرانجام نیک برای چه کسانی است حالا موسی گفت دروغ می‏گویید شما که سابقه ندارید چرا، قبل از من حضرت یوسف بوده آخه وقتی موسی ادعای پیغمبری کرد گفند این حرفها تازه است می‏زنی فرمود تازه نیست مگر قبل از من یوسف نبوده دروغ می‏گویید و این خودش یک درس است که اگر یک حرف حقی را زدید تکذیب کردند شما تو، نزن «ربی اعلم بمن جاء» گاهی وقتها آدم یک حرفی می‏زند کسی گوش به حرفش نمی‏دهد می‏گوید خیلی خوب تو گوش نمی‏دهی خدا شاهد است تکیه به خدا و توکل بر خدا در مقابل نفشات، ادامه موضوع بحث، ادامه سوره قصص، آیه 37 «قال موسی ربی اعلم» در کسانی که امر به معروف می‏کند برخی از منکر می‏کنند پیشنهاد حقی می‏دهند دلسوزی می‏کنند یک حرفی می‏زنند افراد می‏گویند برو دنبال کارت به تو ربطی ندارد این را می‏گوییم پیش بینی بکنید که حتی اگر پیغمبر هم باشید حرفتان را رد می‏کنند افرادی هستند عقده‏ای می‏شوند قهری کنند چون افرادی هستند عقده‏ای می‏شوند قهر می‏کنند می‏گویند آقا من گفتم گوش ندادند من دیگر نیستم چرا نیستی مگر هرچه گفتی باید گوش داد.
ایستادگی در برابر مخالفت ها
 پیغمبر خدا حرف زد گوش، بگویید، نکردند، ما بسیار داریم توی جامعه افرادی که چون پیشنهادشان رد شده جواب نابشان نیامده این دیگر برای همیشه قیچی می‏شود این آیه درسش به ما این است که بخاطر برخورد منفی تو نخور عقب گرد نکن یک کسی که چوب می‏شکند تبر اولی ممکن است که نشکند نمی‏گوید خوب ببین ما تبر زدیم نشکند خوب خداحافظ بابا اینقدر بدهند تازه بشکند زنها وقتی قند می‏شکنند اینطور نیست که تا قندشکن را می‏زنند قند نشکست قند را دور بیاندازند که، بچه‏ای داریم اگر رفتیم یک آمپولی دوایی دکتری بچه خوب نشد بچه را که سر راه نمی‏گذاریم که، آنقدر دکتر و دارو عوض می‏کنیم که خوب بشود خودش درس اول است عقب گشت نکنیم جوان توی کنکور رد شده می‏گوید من رإ؛ ّّ می‏بینی اصلاً بدبخت هستم چرا بدبختی کی گفته بدبختی ناپلئون 14 مرتبه شکست خورد دفعه 15 پیروز شد آقا خودش را کابینه کرده توی شهر رأی نیاورده اصلاً از توی شهر در می‏رود چرا در می‏روی خوب چند تا رأی کم آوردی وایسا دفعه دوم خودت را کاندید کن حالا اصلاً رأی هم نیاوردی نیاوردی این خودباختگی از حرفهای کوچک است تا یک توقعی پیشنهادی رد می‏شود تا رأی نمی‏آوری تا کنکور رد می‏شود عوض کنم بحضور جنابعالی که زود پا به فرار می‏گذارد خودشان را می‏بازند «ربی اعلم» این «ربی اعلم» درسش است در مقابل برخوردهای منفی مقاومت کنیم.
توکل بر خدا در برابر تهمت‏ها
بگو خدا که می‏داند امیرالمؤمنین می‏فرماید توی دستت وقت طلاست همه شعار بدهند و راهپیمایی کنند بگویند سفال است خدا که می‏داند طلاست آرام باش اصلاً «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب» معناش این است کسی که خدا دارد آرام است مردم هرچی می‏خواهند بگویند بگویند گاهی ممکن است با متلک می‏خواهند شما را بیرون کنند در قاهره کسی شتری اجاره کرد برود چند کیلومتری عباسیه سوار شتر شد صاحب شتر هم که شتر را اجاره داده بود افسر شتر را گرفته بود داشت این آقا را می‏برد ضمناً همینطور که افسار مسافر را می‏برد افسار را می‏کشید و مسافر را می‏برد هی هم دری وری به این می‏گفت به این مسافر هی متلک می‏گفت مسافر هم هیچی نمی‏گفت تو جاده یک نفر دید گفت آقا به این مسافر گفت آقا تو که روی این شتر نشستی می‏فهمی صاحب شتر چی بهت می‏گوید گفت بله گفت چی بهت می‏گوید گفت دارد متلک بارم می‏کند گفت خوب بگو خودتی ننه‏ات است بابات است جد و آبادت است بیا پایین مشرق، مغرب، شمال، جنوب بزنش آخه این (خنده حضار) همینطور مثل بت نشستی هرچی متلک بارت می‏کند گوش می‏دهی ایشان گفت این جاده چه جاده‏ای است گفت جاده، جاده عباسیه است گفت اگر جاده عباسیه است هرچی می‏خواهد بگوید، بگوید من هدفم این است که به عباسیه برسم این هرچی می‏خواهد بگوید بگوید این که حالا چون دو تا متلک به من گفته من دست از این شغلم بکشم حرفهایی نیست «اعما هذا الا سحر» موسی تو جز سحر و جادو نیستی فرمود: «قال موسی ربی اعلم» خدا می‏داند کی هدایت را آورده حالا یا در تاریخ گذشته موسی یوسف هدایت آورد شما گوش ندادید می‏گویید این حرف تازه است «ما سمعنا بهذا فی ابائنا الاولین» در میان نیاکان ما یک همچین حرفهایی نبوده در میان نیاکان ما مثل شما قبل از من نیاکانی مثل یوسف بودند شما دروغ می‏گویید یا این است یا من «جابرالهدی» خدا می‏داند که من هدایت آوردم شما هرچی می‏خواهید بگویید بگویید.
تحمیل عقیده، شیوه مستکبران
خوب، بعد هم می‏فرماید که: «لا یفلح الظالمون» ظالمین رستگار نمی‏شوند ظالم ممکن است در تجارت، در اقتصاد در، به هرحال ممکن است آدم با ظلم به یک چیزی برسد اما رستگار نمی‏شود ممکن است با ظلم آدم پولش زیاد بشود اما برکت ندارد «مال حرام لا ینموم» می‏فرماید مال حرام نمو و رشد نمی‏کند «فانما» حدیث داریم «فانما نمو» نمو کرد و رشد کرد «لا یبارک» مال حرام یا رشد نمی‏کند یا اگر رشد کرد برکت ندارد ممکن است همه خانه‏های شما قالی باشد ببخشیدها پارسال ماه رمضان چند تا افطاری دادید؟ چند تا افطاری دادید گاهی روی موکت آدم افطاری می‏دهد و روی قالی افطاری نمی‏دهد اون موکت برکتش از این قالی بیشتر است اینقدر آدم‏ها هستند عمرشان بی برکت است عمرشان بی برکت است اینقدر آدم‏ها هستند مالشان بی برکت است اصلاً ما پول داریم که اینها گاوصندوقهای گوشتیاند منتهی دو تا گاوصندوق داریم یکی فلزی است یک گوشتی است هیچ، پول را نگه داشته است برای وارث هیچ از پولش استفاده نمی‏کند افراد ظالم رستگار نمی‏شوند.
خودمحوری، خوی فرعونی است
آیه بعد «و قال فرعون» فرعون گفت «یا ایهاالملا ما علمت لکم من اله غیره» فرعون گفت مردم جز خودم معبودی برای شما نیست باید عبد من باشید بعد دستور داد «فاوقدلی یهمن» برای تحقیق به هامان وزیرش گفت ای هامان «اوقد علی الطین» یک آتشی بر گل بیافروز یک آجر تهیه کن بعد هم می‏گوید: «فاجعل لی صرحا» در صرح یعنی یک ساختمان بلند یک برجی برای من درست کن گل را بپز آجر کن از آن آجرها یک برج درست کن من می‏خواهم بروم روی برج خدا را ببینم ما الان فکر می‏کنیم می‏خندیم الان هم افرادی هستند مادیون می‏گوییم بفرمائید ببینیم زمین جاذبه دارد یا نه، بله جاذبه زمین که قطعی است از مسلمات علمی است از کجا فهمیدی زمین جاذبه دارد می‏گوید خوب سیب افتاد از درخت می‏گوییم ببینم این سیب که جاذبه نسبت به افتادن سیب اثر جاذبه است خود جاذبه را نشان بده ببیند یعنی هرچی عینک بزنی به ذرات خاک نگاه کنی چیزی به نام جاذبه نمی‏بینی چون زمین جاذبه دارد آثار جاذبه این است که می‏افتد یعنی شما آثار، یعنی افتادن سیب و جاذبه زمین را از اثر پی به مؤثری می‏بری یعنی از این که سیب افتاد پی بردی که زمین نگفتی یک مواد ریزی است یک اتمی است یک سلولی است یا یک کرمی است یک گردی است که آن گرد جاذبه است جاذبه دیدنی نیست اثر جاذبه، آقا این گچ را قبول داری می‏گوید بله این گچ که معلوم است می‏گویم بخواه شما این گچ هم از اثر پی به مؤثر می‏بری می‏گوید خواب اینه می‏بینم می‏گویم خواب این چی چیه می‏گوید خوب این حجم را دارد خوب این حجم اثر گچ است از آثار گچ حجم است رنگش است خوب رنگش هم از آثارش است وزن، وزن هم از، یعنی در همه بدیهیایت هم شما اگر یک خورده دقت کنی ما در بدیهیات و مسلمات هم از اثر پی به مؤثر می‏بریم فرعون گفت من خدا را باید با چشم ببینم به وزیر گفت یک برج درست کن حالا این از نظر علمی تاریخ آجرسازی و تاریخ برج سازی و یک وقت اگر پرسیدند آقا تاریخ برج از کی است می‏گوییم از زمان حضرت…، چون می‏گوید: «فاجعل لی صرحا» یک ساحتمان بلند یک برجی درست کن «لعلی اطلع الی اله موسی» من می‏خواهم بروم روی آن نوک برج ببینم خدای موسی توی آسمانها چه کار می‏کند «و انی لاظنّه الی الکاذبین» به هر حال آدمی که مستکبر است بوی استکبار باعث می‏شود که حق را قبول نکند مستکبران هم عقیده خودشان را تحمیل می‏کنند «ما علمت من اله غیری» جز خودم هیچ کس را برای شما سراغ ندارم آنوقت قدرت‏نمایی این کارهای امروز استکبار، قدرت‏هایی عوام فریبی، جست تحقیق، منحرف کردن افکار عمومی اینها همه آن کارهایی است که فرعون کرد بالا برج درست کن می‏خواهم بروم ببینم یعنی می‏خواهم تحقیق کنم جست تحقیق، جست قدرت نمایی عوام فریبی، اینه، حالا همه‏اش مستکبر خودم خودم می‏گوید ما هم توی خانه هایمان گاهی اوقات می‏بینیدها، پول هم نداردها یک آدم عادی است ولی هی می‏گوید خودم خودم، من این را شوهرش دادم من جاذبه‏اش را درست کردم من سفارشش را کردم من من من من من برایش وام دادم من من، روزی ده دقیقه که حرف می‏زند چند بار می‏گوید من این حالت استکبار است اینقدر من من من نگویید ببینید توی این آیه چقدر موسی من گفته فرعون من گفته «ما علمت» من خبر ندارم «اله غیری» غیر من «اوقدلی» برای من یک آجری درست کن «فاجعل لی» برای من یک برج درست کن «لعلّی» من باید وارسی کنم «اطلع» خودم باید مطلع بشوم «إنّی» من گمان می‏کنم «انی لاظنّه» «اظنه» «انی» «لعلی» «غیری» «اجعل لی» همه‏اش توی این آیه «لی لی لی لی» همه‏اش یعنی من من من من این یعنی خودمحوری خودمحوری بلای فرعونی است حالا ما خودمحور هستیم یا نه، در بین ما خود محوری هست یا نه، گاهی وقت‏ها یک کسی آمده بود می‏گفت آقا خدا چرا مار خلق کرد گفتم مگه چشه گفت آخه مزاحم من است گفتم مگه عنصر اصلی تو هستی شما ثابت کن که وسط هستی و محور هستی تو هستی بعد بگوییم هرچی مزاحم شماست وجود نداشته باشد کی گفت شما محوری که هرچی به نفع شماست باشه هرچی به ضد شماست نباشه این خودمحوری که اگر من رای آوردم جمهوری اسلامی خوبه یکی از کاندیدها فرار کرد برای اینکه رای جمع کند هی می‏گفت ملت قهرمان رای‏ها را شمردند رای نیاورد گفت این توده ناآگاه یعنی قبل از ظهر قهرمان بودند بعد از ظهر شدند ناآگاه این خودمحوری است اگر به من احترام گذاشت آدم خوبی است اگر نگذاشت، اگر مرخصی داد آدم خوبی است اگر مرخصی نداد آدم بدی است اصلاً یک آدم بد اخلاقی است می‏گویم چطور می‏گفت رفتیم مرخصی نداد چون به این مرخصی نداده می‏گویند بداخلاق بگذار محور اصلی شما هستید. خوب بپرس ممکن است صلاح نبوده، خدا راجع به مرخصی هم به پیغمبر می‏گوید: «اذا استأذنوک لبعض شأنهم فاذن لمن شئت» اگر یک عده کارگرهایی که دارند خندق می‏کنند مرخصی از تو بگیرند اگر مصلحت می‏بینی بهشان مرخصی بده نه بابا پیغمبر هم مرخصی نمی‏دهد ولش کن من دیگر پشت سر این آقا نماز نمی‏خوانم این رئیس بدی است یک طومار بنویس این را ردش کنیم چرا؟ رفتیم وام بگیریم بهمان نداد اصلاً خودمحوری وام داد خوب است نداد بد مرخصی داد خوب، این جا خودمحوری را نگاه کن یک بار دیگر می‏خوانم «ما علمت، غیری، اوقدلی، فاجعل لی، لعلّ لی، انی، اظنّه» عنی من گمان می‏کنم «اطلع» یعنی من اطلاع پیدا می‏کنم بلای ما خودمحوری است برویم آیه بعد؛ «و استکبر هو و جنوده فی الارض» بخاطر این خودمحوری فرعون استکبار کرد خودش و لشگرش «بغیر الحق، و ظنوا انّهم الینا لا یرجعون» اینها فکر کردند دنیا همیشه هست فکر کردند اگر جاوید شاه با مردم هم بگویند جاوید جاوید بشود ممکن است همه بگویند جاوید اما جاوید نشود این‏ها گمان می‏کردند این پایتختشان امکاناتشان همیشگی است یعنی غفلت از گذرا بودن دنیا گمان جاودانی این باعث شد که اینها مستکبر شدند و اما استکبار راجع به استکبار چند تا جمله می‏گویم عرض کنم به حضور شما که مستکبر بخاطر خودمحوری همه چیزها را به خود نسبت می‏دهد مثلاً می‏گوید که «ما علمت» حالا این «ما» ی مستکبر است عقیده می‏گوید طبق نظر من باشد کنترل عقاید «امنت قبل عاقبه لکم» وقتی معجزه موسی را دیدند ساحرها به موسی ایمان آوردند گفت چرا ایمان آوردید «قبل اذن لکم» قبل از اینکه به شما اجازه بدهم شما باید طبق نظر من با اجازه من این کار را بکنید عزل و نصب‏ها اعلام دستور اعدام و آزاد کردن «انا احی و امیت» عفو و اعدام بخاطر میل شخصی، یک وقت عفو قماض بر اثر یک مصلحتی است مثلاً می‏نویسند که ایشان فرض کنید که مثلاً آثار تو به درش پیدا شده در زندان این ابتکاری کرده این پیشنهاد مفید را داشته کمالی ازش سر می‏زند خوب این نظر شخصی نیست یک وقت می‏گوید من دلم می‏خواهد نظر شخصی است «انا احی و امیت» نمرود می‏گفت که من هستم که دستور آزادی زندانیها را می‏دهم «و امیت» دستور اعدام می‏دهم سیمای مستکبر افتخار به کاخ و… «الیس لی ملک مثل» به موسی گفت آیا نگاه نمی‏کنی که حکومت مصر دست من است به این جلال و جبروت، جلال و جبروت را دلیل بر حقانیت می‏دانست «الیس لی ملک لملک» تهدید، گفت حالا که به موسی ایمان آوردید تکه تکه تان می‏کنم دست راست را قطع می‏کنم با پای چپ را با پای راست «لاقطعن» قطعه قطعه تان می‏کنم «لاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف» من دست و پایتان را بر خلاف همدیگر، یعنی اگر دست راست است پای چپ، اگر دست چپ است پای راست، «من خلاف» بدن چون اگر دو تا دست را قطع کنند با پا آدم می‏تواند راه برود دو تا پا را قطع کنند آدم با دو تا دستهایش می‏تواند سینه خیز برود اما دست راست و پای چپ همه معادلات بهم می‏خورد تهدید، تطمیع، می‏گوید اگر این کار را برای من کردید کمکت می‏کنم به ساحرها گفت اگر آبروی موسی را بریزی اصلاً سکه تان می‏دهم «اعنّا له لاجراً» گفتند آیا اجری به ما می‏دهی «ان کنا نحن غالبین» اگر ما غالب شدیم با سحر و جادو آبروی موسی را ریختیم به فرعون گفتند پولی سکه‏ای هست «قال نعم» اصلاً پول چیه «قال» بله بله آنها گفتند اجر و مزد، «انکم اذاً لمن المقربین» شما از مقربین هستید اصلاً کارت سبزتان می‏دهم صاف بیایید توی کاخ، تحقیر دیگران، می‏آمدند می‏گفتند که اینها کی هستند که دور تو جمع می‏شدند اینها یک مشت عراش و اقل بیشتر نیستند تحقیر می‏کردند مؤمنین را اصلاً می‏گفتند اگر می‏خواهید ما به تو ایمان بیاوریم اینها را بیرون کن تحقیر، ما گاهی وقتها ماه رمضان می‏شود وارد مسجد می‏شویم می‏بینیم یک مشت بچه‏اند می‏آییم بیرون امّا اگر ببینیم یک مشت آدم کلاس بالااند می‏رویم می‏نشینیم خجالت می‏کشیم پهلوی بچه‏ها بنشینیم تحقیر، ساختمانهای بلند «اجعل لی صرحا» که آیه‏ی قبل است این سیمای مستکبر است. بدترین استکبار، استکبار در برابر خداست استکبار در برابر خدا حالا یکوقت انسان در مقابل خلق مستکبر است در مقابل مردم می‏گوید «انا، انا،» من من من، یکوقت در مقابل خدا، استکبار در برابر خدا چرا در برابر خدا مستکبر باشیم آخه ما چی هستیم در هر دقیقه‏ای که این خون وارد قلب می‏شود در یکی از این حرکتها یک لخته‏ای چیزی خلاص، ما که چیزی نیستیم چرا نماز نخوانیم؟ چرا مسجد نرویم؟ شکم می‏گوید بخور ماه رمضان خدا می‏گوید نخور یعنی اینقدر آدم مطیع شکمش باشد آدم یکوقت بله قربان گوی یک ابرقدرتی است یکوقت شکمش میل دارد می‏گوید بله قربان آب بله قربان غذا بله قربان آدم اینقدر اسیر شکمش ماه رمضان.
خدمت به مسجد، افتخار اولیای خداست
مهمانی خدا نزدیک می‏شود بحث را در آستانه‏ی ماه رمضان گوش می‏دهیم مسجدها را الآن یک چند سالی است که دارند غباروبی می‏کنند کار خوبی است البته غباروبی مساجد را یکوقت تحقیر نکنید اجازه بدهید یک اشاره بکنم قرآن چهار نفر غباروبی می‏کردند مساجد را، یکی حضرت ابراهیم بود یکی اسماعیل بود «طهراً بیتی» خدا می‏گوید تطهیر کنید مسجد را یکی حضرت مریم بود یکی حضرت زکریای پیغمبر بود افتخار است مساجد باید خادم افتخاری داشته باشد احترام مسجد توجه به اینکه این مساجد، مساجد ما مریض است بیایید این مساجد را از مرض نجات دهیم به خاطر وجود ما مرض مساجد چیه:
 1-بعضی مساجد را افرادی تصاحب کردند انگار ارث پدرشان است یک هیئت را برداشته تابلو زده مرکز هیئت فلان اصلاً بدون اجازه‏ی رئیس هیئت نمی‏شود آب خورد هیئت ارث پدرش است بعضی مساجد را بسیج ارث پدرش است بعضی مساجد را هیئت امنا ارث پدرش است بعضی مساجد را میراث فرهنگی ارث پدرش گرفته اصلاً نمی‏گذارند نماز بخوانند می‏گویند نه آنجا بروید نماز بخوانید آهار دهنتان این کاشی‏ها را لغ می‏کند بعضی مسجدها را اوقاف ارث پدرش گرفته یعنی مسجدها را پیش نماز ارث پدرش گرفته بابا مسجد ارث پدر کسی نیست همه خادم مسجداند اذان هم همینطور است هر کس خوش صداست اذان بگوید دعا هر کس، هر روز یکی دعا بخواند هر روز یکی اذان بخواند مسجد جای ملاقات عمومی است سالن اجتماعاتی است که همه با وضو می‏آیند تنها سالن اجتماعاتی است که برای خدا می‏آیند اگر کسی قبل از نماز برود برای نماز بنشیند انتظار نماز هم ثواب دارد مسجدها باید سالنش روح‏بخش باشد.
دوری از تجمّلات در مساجد
الآن با کمال تأسف با کمال تأسف با کمال تأسف حالا اسمش را ببرم غیبت است و گناه هم است بعضی از این مهندسین ما به اسم ابتکار مسجدهایی در تهران ساختند که حضرت عباسی با انبار سیب‏زمینی فرق نمی‏کند برداشتند کمی قر و فر بهش دادند زاویه و انحنا بهش دادند حضرت عباسی برق برود با انبار سیب‏زمینی فرق نمی‏کند مگر هر ابتکاری ابتکار است مگر هر رشدی رشد است مگر هر عقب گردی بد است بله سرطان هم رشد می‏کند مگر هر این رشد خوب است نه هر توسعه‏ای عزیز است که بگوییم توسعه‏ی، توسعه‏ی، توسعه وگرنه سرطان هم توسعه پیدا می‏کند نه هر برگشتی ارتجاع است برویم مثل قدیمی‏ها باشیم تمام اینهایی که می‏روند دکتر می‏خواهند مرتجع شوند یعنی می‏خواهند دوایی بخورند که به سلامتی اول برسند پس هر برگشتی بد نیست هر پیشرفتی هم بگویید خوب نیست نقشه‏هایی داشته‏ایم مساجدی که الآن داریم هنر معماری قدیم اصلاً توش که می‏نشینی حالا شهر خودمان را مسجد آقا بزرگ کاشان است تلویزیون هم نشان می‏دهد 10 ساعت تویش بنشینی خسته نمی‏شوی مسجد هم آقایون تحصیل کرده بعضی‏هایشان البته بعضی‏هایشان خیلی خوب می‏سازند بعضی‏هایشان به اسم ابتکار مسجد ساختند که تا می‏گویی (السلام علیکم) آدم می‏خواهد در برود سقف را گذاشته است پایین می‏گوییم خفه شدیم می‏گوید نقشه مهندسی است آخه بابا من دارم خفه می‏شوم (خنده‏ی حضار) مثل لباس ننگی که خیاط می‏دوزد می‏گوییم بابا خفه شدم می‏گید مد است چکار به مد دارم دارم خفه می‏شوم، خلاصه یک مقداری مسجدها را شکل کلیسا نسازیم خودمان در معماری هنرمندیم‏ها، تجملات در مسجد نباید باشد حضرت امام نامه نوشتند به مقام معظّم رهبری رئیس جمهور بودند آن زمان آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بودند من نامه‏ی حضرت امام را متنش را برای شما بخوانم. «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مصلای تهران بزرگ باشد محکم باشد اما از تجمّلات بپرهیزید ما الآن مسجدمان تنگ است هرچی بخواهی توش تجمّل است مسجد بزرگ باشد. بزرگی مسجد توی مساجد تبعیض قایل نشویم نباید سهم مردها ده تا قالی باشد سهم زنان دو تا زیلو باید اگر فرش توی مسجد قالی باشد قالی نوها را سمت مردها قالی کهنه‏ها را سمت زنها چرا؟ چرا تبعیض است؟ در مسجد اینها مرض‏های مسجد است تجملات مرض است برای مسجد بنده این را باید بگویم چون یکی دو سه بار دیگر هم گفتم مثل همان چوب سفت است اینقدر باید بگویم البته ضد معروف است الآن حرف من هیچ طرفدار ندارد ولی من نگرانم دیگه من هم در آستانه‏ی 60 سالم است بگویند آقا 23 سال توی تلویزیون بودی چرا نگفتی من نگران شب قبرم هم باید باشم کار به جامعه ندارم ساختن محراب خلاف نهج‏البلاغه است در نهج‏البلاغه داریم که حضرت امیر آمد نماز بخواند حضرت رسول آمد نماز بخواند (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) (صلوات حضار) فرمود فاطمه جان این پرده خیلی گل دارد گلش حواس من را پرت می‏کند این را بردار اگر گل پارچه‏ای را پیغمبر می‏گوید برادر به چه دلیل ما با کاشی‏کاری و سنگ مرمر جلو پیش‏نماز گل درست می‏کنیم یا نهج‏البلاغه دروغ است یا محراب دروغ است نهج‏البلاغه که دروغ نیست پس محراب دروغ است مسجد بزرگ باشد یک محکم باشد دو، زیبا هم باشد سه، روشن باشد چهار، تبعیض بین بچه و بزرگ توش نباشد پنج، تبعیض بین زن و مرد توش نباشد شش، تبعیض بین پولدار و فقیر نباشد توش، یک پولدار حاج آقا بفرما جلو بفرما بفرما این‏جا بانک نیست که (خنده‏ی حضار) که هر که پول داشته باشد بفرما جلو حاج آقا هر جا هست بنشینند برنامه‏های مسجد گفتم چون نزدیک ماه رمضان است اجازه بده تکرار کنم معذرت می‏خواهم از آقایونی که یک‏بار شنیده‏اند ولی یک چیزی فرهنگ خواسته باشد بشود باید تکرار بشود تا توی ذهنها بماند «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» بین دو نماز کسی از آقا استخاره نخواهد بعد از دو نماز چرا چون که استخاره می‏خواهی بنده می‏روم برای شما استخاره کنم یک دقیقه دو دقیقه کمتر و بیشتر معطّل می‏شوم 200، 300 نفر معطّل شمااند 300 نفر معطّل استخاره‏ی شماند به چه دلیل به خاطر استخاره‏ی یک نفر وقت 200 نفر را بگیریم استخاره ممنوع بعد از دو نماز، استخاره حق شخصی است و این مزاحم حق جامعه است تعبیر خاب ممنوع سخنرانی بین دو نماز ممنوع دو تا نماز را بخوانید با تعقیبات حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) بعد از دو نماز پاشید حدیث بگویید آقا مردم در می‏روند گروگان‏گیری هم ممنوع (خنده‏ی حضار) تو یک جوری حرف بزن در نروند افرادی هستند می‏خواهد نماز بخوانند نمی‏خواهند هم پای منبر من بنشینند بله یکوقت یک تذکر است یک دقیقه‏ای دو دقیقه‏ای است تا دو سه دقیقه مانعی ندارد اما سخنرانی بعد از نماز استخاره، تعبیر خواب بعد از نماز خادمهای مسجد را خادم مسجدهای عزیز را یک حقوقی برایش درست کنید حالا یا به تأمین اجتماعی یا بیمه اجتماعی حالا نمی‏دانم یکی از این نهادها و اُرگان‏ها بگذاریم یا خود مردم یک سرمایه‏ای یک چند میلیونی بهش بدهند از این مضاربه‏هایی که انشاءاللّه ورشکست نمی‏شوند یک جوری باشد که این پیرمرد را از گردونه بیندازید کنار یک تحصیل کرده خادم مسجد بشود شما می‏دانید اگر مسجد خادمش خوش صدا باشد خوش سلیقه باشد تحصیل کرده باشد می‏گویی من غیبتش را کردم «بسم اللّه الرحمن الرحیم» اگر کسی پشت‏سر آخوندی غیبت کرده باشد می‏تواند پشت‏سر او نماز بخواند این شیطان که می‏آید غیبتش را کردی پس نماز هم نخوان نه غیبتش کردی نمی‏خواهد بگویی آقا ببخشید جناب آقای قرائتی غیبت شما را کردم چرا به من می‏گویی بگو خدا من غیبت این شیخ را کردم حلالم کن توبه کن به آقا نگو چرا به آقا می‏گویی که اصلاً نه آقا و هیچ‏کس هر کس را غیبتش را کردید به خودش نگویید چون وقتی خدا رحمت کند آیهاللّه‏العظمی آقای گلپایگانی را رفتم ازش پرسیدم گفتم آقا غیبت کسی را کردیم بهش بگوییم گفت نه غیبتش را کردی یک گناه حالا که بهش می‏گویی اذیت می‏شود مردم آزاری یک گناه این که می‏شود دو تا غیبتش را کردی بگو «استغفراللّه و اتوب الیه» خدایا من را ببخش و ایشان را هم ببخش پس غیبت کردید باز هم استغفار کنید مثلاً بعضی وقتها می‏گویند آقا شما خودتان عادل می‏دانید به تو چه شما که از من گناه سراغ دارید بگو اللّه اکبر حالا من گناه کردم خودم می‏دانم گاهی می‏پرسند شما در عمرت گناه نکردی لازم نیست من از خودم گناه سراغ داشته باشم شما که از من گناه ندیدی می‏توانی اقتدا کنی ولو بنده خودم از خودم گناهانی سراغ داشته باشم معنای عدالت این نیست که گناه نکرده معنای عدالت این است که شما از او گناهی ندیدی خوب بس است دیگر. پشت‏سر کی نماز می‏خوانی؟ هر کی که ظاهرش کافی است. آخه خط سیاسی‏اش با ما نخورد، نخورد باید هر که به هر که اقتدا می‏کند باید خط سیاسی داشته باشد مگر انتخابات است می‏خواهیم بگوییم «مالک یوم الدین» حالا یک آقا معتقد است اون می‏رود مجلس یک آقا می‏گوید او می‏رود مجلس مگر روز عاشورا که می‏گوییم حسین حسین آقا ببخشید تو چه خطی هستید بابا برو گمشو بابا ظهر عاشورا امام حسین (علیه السلام) برای همه است یعنی چه که من می‏خواهم حسین حسین کنم می‏گوید توی چه خطی هستی تو هر خطی می‏خواهی باش قرآن مال همه است امام حسین (علیه السلام) مال همه است خدا مال همه است امیرالمؤمنین مال همه است امام زمان مال همه است اینها که مال همه است دیگر بازی سرش درنیاورید روی اینها بازی نکنید. اصلاً از افطاری خسته شدیم من یک جایی دعوتم کردند افطاری ماه رمضان اوه اوه… دیدم همه روز مقاله‏ای‏هااند گفتم از اون روزنامه‏ای‏ها هیچ کدام مسلمان نبودند گفت چرا مسلمان‏اند، گفتم خوب بیاید یک خرما بخوریم دیگر توی خط سیاسی را توی دل خرما انداختی بابا بیاید توی خانه خرما بخورد بعد برود توی روزنامه هرچی می‏خواهد بنویسد یعنی تحمل در اینکه حتی ما در خرما ما نباید وحدت کلمه، چقدر روده‏ها تنگ است حسن ما توش گیر کرده چقدر روح‏ها کوچک است که ما حاضر نیستیم که در افطاری هم یک نفر غیر خودمان بیاید افطاری‏هایی که می‏دهیم دیگران هم دعوت کنیم چهارتا بچه‏ها چهارتا جوانهایی هم که تا حالا بودند آنها را هم دعوتشان کنیم لازم نیست که من رفتم پلو خوردم آن هم به ما بدهد افطاری‏های ما شده مثل دعای توسل فاطمه و شوهر فاطمه، فاطمه و پدر فاطمه، فاطمه و بچه‏های فاطمه، ما خودمان به هم افطاری می‏دهیم ما چهارتا هم که از ما نیست بهشان بگوییم آقا امشب بیایید افطاری ممکن است روزه هم نباشد هیچ موقع نگو آقا بیایید افطاری این سفره باز باشد یک خورده روح، روح‏ها بزرگ باشد ما باید خودمان را آماده کنیم برای حکومت حضرت مهدی می‏خواهد می‏خواهد یک رهبر بین‏المللی داشته باشد باید یک‏خورده فکرش هم بین‏المللی باشد یک فکر تنگ نمی‏تواند منتظر یک رهبر بین‏المللی باشد رهبر باز باید یک فکر باز، آخه یک جمله‏ای هست شعارش کرده‏اند می‏گویند منتظرین مصلح باید خودشان هم صالح باشند بنده حالا خودم یک جمله اضافه کنم منتظرین رهبر جهانی باید یک خورده فکرشان هم از محلی و شهری بیاید بالاتر که کسی که منتظر رهبر جهانی است فکرش هم جهانی باشد تا با پسرعمو و پسرخاله‏ات اختلاف داری سر یک چیزی حالا با هم قهر کردید ماه رمضان آشتی کنید ماه مبارک است یک آیه خواندن ثواب یک ختم قرآن دارد آدم‏های آدم‏های تحصیل کرده جلسات قرائت محلی درست کنید جلسات را بگذارید 5 نفری 10 نفری دبیر هستی بسم‏اللّه استاد هستی دانشجو هستی بازاری هستی هر کس شما قرآنت را غلط می‏خوانی بگو بچه‏ها منتهی غلط طول نکشد که مزاحم درس بچه‏ها بشود بعد از افطار نیم ساعت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» قرآن بخوانید با هم بخوانید قرآن از تفسیر نمونه تفسیر خوب فارسی است بخوانید اجمالاً جلسات گروهی درون گروهی را، منتهی به شرطی که این جلسات مزاحم جمع مسجد هم انشاءاللّه نباشد. خدایا تو را به حق ماه رمضان تو را به حق مولود رمضان امام حسن مجتبی (علیه السلام) به حق شهید رمضان امیرالمؤمنین تو را به حق پذیرایی رمضان «انزلناه فی لیله القدر» قرآنی که نازل شدی تو را به حق کسانی که در طول تاریخ از رمضان استفاده کردند این رمضان در پیش را بهترین رمضانهای امت اسلامی ما قرار بده. (آمین)
تمام برکاتهایی که در ماه‏های رمضان در گذشته و حال و آینده برای اولیاءت نازل می‏کنی تمام این برکات را برای ما نازل بفرما. (آمین)
سادگی در افطاری
خودتان را آماده کنید برای یک کار قشنگی هم دارد می‏شود افطاری‏های ساده توی بعضی از شهرها راه می‏افتد آخه الآن افطاری از بس که مرغ و ماهی و بوقلمون و ترشی هست شده پروژه یعنی وقتی می‏خواهند بدهند انگار می‏خواهند یک سد بسازند همه‏ی هفته فکر می‏کنند یک غذای ساده درست کنید دیگ شله‏زرد ظرف یک‏بار مصرف پشت ماشین برو مسجد السلام علیکم و رحمهاللّه آقایون مسجد ما یک شله‏زرد داریم می‏خواهیم افطار کنیم ظرف یک‏بار مصرف می‏شود به صد نفر با یک دیگ شله‏زرد افطاری داد اِنقدر سفره و مربا و بالنگ نمی‏خواهد که ما بسیاری از عبادتها خودمان را محروم نمی‏کنیم به خاطر تجملات از بسکی این منار را بلند می‏کنید نمی‏برند بالا اینقدر بلند نکنید که دیگر نشوند بروند آن بالا افطاری‏ها را تعاونی حساب کنید تا مشتری شوند افطاری ساده در مسجدالحرام تا اذان گفته می‏شود می‏آیند یک سبد هم دستشان است یک خورده نایلون مقداری خرما و ماست یا فرنی، تا اذان شد یک سفره نایلون بیست سی نفر افطاری من ازش می‏پرسم جمعاً چقدر شد شاید حدود 40 تومان یعنی با 5 هزار تومان ده هزار تومان افطاری می‏دهد افطاری‏های ساده را توی مسجدها بکشانید چهار تا آدم فقیراند ندارند بخورند به اسم مسجد افطاری بدهند سیرشان کنند هم شما ثواب دارید هم گرسنه‏های جامعه سیر می‏شود یک‏خورده مبارزه کنیم با این تجملات چشم و هم چشمی را کنار بگذاریم خدایا انشاءاللّه زنها کمک کنند مشکل ما زنها هستند گاهی مرد می‏گوید ساده زن می‏گوید نه، و گاهی هم به عکس است، زن می‏گوید ساده بگیریم مرد می‏گوید آبرو دارم، این فکر می‏کند آبرویش به بوقلمون است. نه آقا شما اگر آبرو داری، غذای ساده هم بگیری آبرو داری، مثلاً حالا که حضرت امیر (علیه‏السلام) که ساده زندگی کرد آبرو نداشت چی‏چی، ما، آقا این، پشمی است، حالا عزت تو به پشم است نخ باشد کوتاه می‏شوی، زور می‏زنیم که فاستونیه پشم است، این پیداست خودش ارزش ندارد، در سایه پشم می‏خواهد بزرگ شود، تو اگر بزرگی نخ هم باشد بزرگی، گنجشک روی منار هم بنشیند گنجشک است طاووس توی چاه هم بنشیند طاووس است، ما آبرو داریم نمی‏دونم که فرض کنید، این‏ها را بگذارید کنار. یه خورده صاف‏تر و شفّاف‏تر. راحت‏تر و زاهدانه‏تر و بی‏تجملاتی می‏شود زندگی کرد به شرطی که زن و مرد دمِ هم را داشته باشند. خدایا تمام برکاتت را بر ما نازل و دعاها را مستجاب و ما را لیاقت برخورداری از این مهمانی رحمت بفرما.
 «والسلام علیکم و رحمه الله»

Comments (0)
Add Comment