الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
مدتهاست که سوره قصص را آیه به آیه تفسیر میکنیم الان رسیدیم به آیه 37 که حضرت موسی آمد پهلوی فرعون و او را دعوت به خدا کرد آنها گفتند تو ساحری برو دنبال کارت ما یک همچین حرفهایی قبلاً هم شنیدهایم تا اینجایش گفتیم حالا اینجا «قال موسی ربی اعلم بمن جاء بالهدی من عنده و من تکون له عاقبه الدار انّه لا یفلح الظالمون» حضرت موسی در پاسخ تکذیب اینها گفت که پروردگار من به کسانی که از جانب او آمدند آگاهتر است میداند که سرانجام نیک برای چه کسانی است حالا موسی گفت دروغ میگویید شما که سابقه ندارید چرا، قبل از من حضرت یوسف بوده آخه وقتی موسی ادعای پیغمبری کرد گفند این حرفها تازه است میزنی فرمود تازه نیست مگر قبل از من یوسف نبوده دروغ میگویید و این خودش یک درس است که اگر یک حرف حقی را زدید تکذیب کردند شما تو، نزن «ربی اعلم بمن جاء» گاهی وقتها آدم یک حرفی میزند کسی گوش به حرفش نمیدهد میگوید خیلی خوب تو گوش نمیدهی خدا شاهد است تکیه به خدا و توکل بر خدا در مقابل نفشات، ادامه موضوع بحث، ادامه سوره قصص، آیه 37 «قال موسی ربی اعلم» در کسانی که امر به معروف میکند برخی از منکر میکنند پیشنهاد حقی میدهند دلسوزی میکنند یک حرفی میزنند افراد میگویند برو دنبال کارت به تو ربطی ندارد این را میگوییم پیش بینی بکنید که حتی اگر پیغمبر هم باشید حرفتان را رد میکنند افرادی هستند عقدهای میشوند قهری کنند چون افرادی هستند عقدهای میشوند قهر میکنند میگویند آقا من گفتم گوش ندادند من دیگر نیستم چرا نیستی مگر هرچه گفتی باید گوش داد.
ایستادگی در برابر مخالفت ها
پیغمبر خدا حرف زد گوش، بگویید، نکردند، ما بسیار داریم توی جامعه افرادی که چون پیشنهادشان رد شده جواب نابشان نیامده این دیگر برای همیشه قیچی میشود این آیه درسش به ما این است که بخاطر برخورد منفی تو نخور عقب گرد نکن یک کسی که چوب میشکند تبر اولی ممکن است که نشکند نمیگوید خوب ببین ما تبر زدیم نشکند خوب خداحافظ بابا اینقدر بدهند تازه بشکند زنها وقتی قند میشکنند اینطور نیست که تا قندشکن را میزنند قند نشکست قند را دور بیاندازند که، بچهای داریم اگر رفتیم یک آمپولی دوایی دکتری بچه خوب نشد بچه را که سر راه نمیگذاریم که، آنقدر دکتر و دارو عوض میکنیم که خوب بشود خودش درس اول است عقب گشت نکنیم جوان توی کنکور رد شده میگوید من رإ؛ ّّ میبینی اصلاً بدبخت هستم چرا بدبختی کی گفته بدبختی ناپلئون 14 مرتبه شکست خورد دفعه 15 پیروز شد آقا خودش را کابینه کرده توی شهر رأی نیاورده اصلاً از توی شهر در میرود چرا در میروی خوب چند تا رأی کم آوردی وایسا دفعه دوم خودت را کاندید کن حالا اصلاً رأی هم نیاوردی نیاوردی این خودباختگی از حرفهای کوچک است تا یک توقعی پیشنهادی رد میشود تا رأی نمیآوری تا کنکور رد میشود عوض کنم بحضور جنابعالی که زود پا به فرار میگذارد خودشان را میبازند «ربی اعلم» این «ربی اعلم» درسش است در مقابل برخوردهای منفی مقاومت کنیم.
توکل بر خدا در برابر تهمتها
بگو خدا که میداند امیرالمؤمنین میفرماید توی دستت وقت طلاست همه شعار بدهند و راهپیمایی کنند بگویند سفال است خدا که میداند طلاست آرام باش اصلاً «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب» معناش این است کسی که خدا دارد آرام است مردم هرچی میخواهند بگویند بگویند گاهی ممکن است با متلک میخواهند شما را بیرون کنند در قاهره کسی شتری اجاره کرد برود چند کیلومتری عباسیه سوار شتر شد صاحب شتر هم که شتر را اجاره داده بود افسر شتر را گرفته بود داشت این آقا را میبرد ضمناً همینطور که افسار مسافر را میبرد افسار را میکشید و مسافر را میبرد هی هم دری وری به این میگفت به این مسافر هی متلک میگفت مسافر هم هیچی نمیگفت تو جاده یک نفر دید گفت آقا به این مسافر گفت آقا تو که روی این شتر نشستی میفهمی صاحب شتر چی بهت میگوید گفت بله گفت چی بهت میگوید گفت دارد متلک بارم میکند گفت خوب بگو خودتی ننهات است بابات است جد و آبادت است بیا پایین مشرق، مغرب، شمال، جنوب بزنش آخه این (خنده حضار) همینطور مثل بت نشستی هرچی متلک بارت میکند گوش میدهی ایشان گفت این جاده چه جادهای است گفت جاده، جاده عباسیه است گفت اگر جاده عباسیه است هرچی میخواهد بگوید، بگوید من هدفم این است که به عباسیه برسم این هرچی میخواهد بگوید بگوید این که حالا چون دو تا متلک به من گفته من دست از این شغلم بکشم حرفهایی نیست «اعما هذا الا سحر» موسی تو جز سحر و جادو نیستی فرمود: «قال موسی ربی اعلم» خدا میداند کی هدایت را آورده حالا یا در تاریخ گذشته موسی یوسف هدایت آورد شما گوش ندادید میگویید این حرف تازه است «ما سمعنا بهذا فی ابائنا الاولین» در میان نیاکان ما یک همچین حرفهایی نبوده در میان نیاکان ما مثل شما قبل از من نیاکانی مثل یوسف بودند شما دروغ میگویید یا این است یا من «جابرالهدی» خدا میداند که من هدایت آوردم شما هرچی میخواهید بگویید بگویید.
تحمیل عقیده، شیوه مستکبران
خوب، بعد هم میفرماید که: «لا یفلح الظالمون» ظالمین رستگار نمیشوند ظالم ممکن است در تجارت، در اقتصاد در، به هرحال ممکن است آدم با ظلم به یک چیزی برسد اما رستگار نمیشود ممکن است با ظلم آدم پولش زیاد بشود اما برکت ندارد «مال حرام لا ینموم» میفرماید مال حرام نمو و رشد نمیکند «فانما» حدیث داریم «فانما نمو» نمو کرد و رشد کرد «لا یبارک» مال حرام یا رشد نمیکند یا اگر رشد کرد برکت ندارد ممکن است همه خانههای شما قالی باشد ببخشیدها پارسال ماه رمضان چند تا افطاری دادید؟ چند تا افطاری دادید گاهی روی موکت آدم افطاری میدهد و روی قالی افطاری نمیدهد اون موکت برکتش از این قالی بیشتر است اینقدر آدمها هستند عمرشان بی برکت است عمرشان بی برکت است اینقدر آدمها هستند مالشان بی برکت است اصلاً ما پول داریم که اینها گاوصندوقهای گوشتیاند منتهی دو تا گاوصندوق داریم یکی فلزی است یک گوشتی است هیچ، پول را نگه داشته است برای وارث هیچ از پولش استفاده نمیکند افراد ظالم رستگار نمیشوند.
خودمحوری، خوی فرعونی است
آیه بعد «و قال فرعون» فرعون گفت «یا ایهاالملا ما علمت لکم من اله غیره» فرعون گفت مردم جز خودم معبودی برای شما نیست باید عبد من باشید بعد دستور داد «فاوقدلی یهمن» برای تحقیق به هامان وزیرش گفت ای هامان «اوقد علی الطین» یک آتشی بر گل بیافروز یک آجر تهیه کن بعد هم میگوید: «فاجعل لی صرحا» در صرح یعنی یک ساختمان بلند یک برجی برای من درست کن گل را بپز آجر کن از آن آجرها یک برج درست کن من میخواهم بروم روی برج خدا را ببینم ما الان فکر میکنیم میخندیم الان هم افرادی هستند مادیون میگوییم بفرمائید ببینیم زمین جاذبه دارد یا نه، بله جاذبه زمین که قطعی است از مسلمات علمی است از کجا فهمیدی زمین جاذبه دارد میگوید خوب سیب افتاد از درخت میگوییم ببینم این سیب که جاذبه نسبت به افتادن سیب اثر جاذبه است خود جاذبه را نشان بده ببیند یعنی هرچی عینک بزنی به ذرات خاک نگاه کنی چیزی به نام جاذبه نمیبینی چون زمین جاذبه دارد آثار جاذبه این است که میافتد یعنی شما آثار، یعنی افتادن سیب و جاذبه زمین را از اثر پی به مؤثری میبری یعنی از این که سیب افتاد پی بردی که زمین نگفتی یک مواد ریزی است یک اتمی است یک سلولی است یا یک کرمی است یک گردی است که آن گرد جاذبه است جاذبه دیدنی نیست اثر جاذبه، آقا این گچ را قبول داری میگوید بله این گچ که معلوم است میگویم بخواه شما این گچ هم از اثر پی به مؤثر میبری میگوید خواب اینه میبینم میگویم خواب این چی چیه میگوید خوب این حجم را دارد خوب این حجم اثر گچ است از آثار گچ حجم است رنگش است خوب رنگش هم از آثارش است وزن، وزن هم از، یعنی در همه بدیهیایت هم شما اگر یک خورده دقت کنی ما در بدیهیات و مسلمات هم از اثر پی به مؤثر میبریم فرعون گفت من خدا را باید با چشم ببینم به وزیر گفت یک برج درست کن حالا این از نظر علمی تاریخ آجرسازی و تاریخ برج سازی و یک وقت اگر پرسیدند آقا تاریخ برج از کی است میگوییم از زمان حضرت…، چون میگوید: «فاجعل لی صرحا» یک ساحتمان بلند یک برجی درست کن «لعلی اطلع الی اله موسی» من میخواهم بروم روی آن نوک برج ببینم خدای موسی توی آسمانها چه کار میکند «و انی لاظنّه الی الکاذبین» به هر حال آدمی که مستکبر است بوی استکبار باعث میشود که حق را قبول نکند مستکبران هم عقیده خودشان را تحمیل میکنند «ما علمت من اله غیری» جز خودم هیچ کس را برای شما سراغ ندارم آنوقت قدرتنمایی این کارهای امروز استکبار، قدرتهایی عوام فریبی، جست تحقیق، منحرف کردن افکار عمومی اینها همه آن کارهایی است که فرعون کرد بالا برج درست کن میخواهم بروم ببینم یعنی میخواهم تحقیق کنم جست تحقیق، جست قدرت نمایی عوام فریبی، اینه، حالا همهاش مستکبر خودم خودم میگوید ما هم توی خانه هایمان گاهی اوقات میبینیدها، پول هم نداردها یک آدم عادی است ولی هی میگوید خودم خودم، من این را شوهرش دادم من جاذبهاش را درست کردم من سفارشش را کردم من من من من من برایش وام دادم من من، روزی ده دقیقه که حرف میزند چند بار میگوید من این حالت استکبار است اینقدر من من من نگویید ببینید توی این آیه چقدر موسی من گفته فرعون من گفته «ما علمت» من خبر ندارم «اله غیری» غیر من «اوقدلی» برای من یک آجری درست کن «فاجعل لی» برای من یک برج درست کن «لعلّی» من باید وارسی کنم «اطلع» خودم باید مطلع بشوم «إنّی» من گمان میکنم «انی لاظنّه» «اظنه» «انی» «لعلی» «غیری» «اجعل لی» همهاش توی این آیه «لی لی لی لی» همهاش یعنی من من من من این یعنی خودمحوری خودمحوری بلای فرعونی است حالا ما خودمحور هستیم یا نه، در بین ما خود محوری هست یا نه، گاهی وقتها یک کسی آمده بود میگفت آقا خدا چرا مار خلق کرد گفتم مگه چشه گفت آخه مزاحم من است گفتم مگه عنصر اصلی تو هستی شما ثابت کن که وسط هستی و محور هستی تو هستی بعد بگوییم هرچی مزاحم شماست وجود نداشته باشد کی گفت شما محوری که هرچی به نفع شماست باشه هرچی به ضد شماست نباشه این خودمحوری که اگر من رای آوردم جمهوری اسلامی خوبه یکی از کاندیدها فرار کرد برای اینکه رای جمع کند هی میگفت ملت قهرمان رایها را شمردند رای نیاورد گفت این توده ناآگاه یعنی قبل از ظهر قهرمان بودند بعد از ظهر شدند ناآگاه این خودمحوری است اگر به من احترام گذاشت آدم خوبی است اگر نگذاشت، اگر مرخصی داد آدم خوبی است اگر مرخصی نداد آدم بدی است اصلاً یک آدم بد اخلاقی است میگویم چطور میگفت رفتیم مرخصی نداد چون به این مرخصی نداده میگویند بداخلاق بگذار محور اصلی شما هستید. خوب بپرس ممکن است صلاح نبوده، خدا راجع به مرخصی هم به پیغمبر میگوید: «اذا استأذنوک لبعض شأنهم فاذن لمن شئت» اگر یک عده کارگرهایی که دارند خندق میکنند مرخصی از تو بگیرند اگر مصلحت میبینی بهشان مرخصی بده نه بابا پیغمبر هم مرخصی نمیدهد ولش کن من دیگر پشت سر این آقا نماز نمیخوانم این رئیس بدی است یک طومار بنویس این را ردش کنیم چرا؟ رفتیم وام بگیریم بهمان نداد اصلاً خودمحوری وام داد خوب است نداد بد مرخصی داد خوب، این جا خودمحوری را نگاه کن یک بار دیگر میخوانم «ما علمت، غیری، اوقدلی، فاجعل لی، لعلّ لی، انی، اظنّه» عنی من گمان میکنم «اطلع» یعنی من اطلاع پیدا میکنم بلای ما خودمحوری است برویم آیه بعد؛ «و استکبر هو و جنوده فی الارض» بخاطر این خودمحوری فرعون استکبار کرد خودش و لشگرش «بغیر الحق، و ظنوا انّهم الینا لا یرجعون» اینها فکر کردند دنیا همیشه هست فکر کردند اگر جاوید شاه با مردم هم بگویند جاوید جاوید بشود ممکن است همه بگویند جاوید اما جاوید نشود اینها گمان میکردند این پایتختشان امکاناتشان همیشگی است یعنی غفلت از گذرا بودن دنیا گمان جاودانی این باعث شد که اینها مستکبر شدند و اما استکبار راجع به استکبار چند تا جمله میگویم عرض کنم به حضور شما که مستکبر بخاطر خودمحوری همه چیزها را به خود نسبت میدهد مثلاً میگوید که «ما علمت» حالا این «ما» ی مستکبر است عقیده میگوید طبق نظر من باشد کنترل عقاید «امنت قبل عاقبه لکم» وقتی معجزه موسی را دیدند ساحرها به موسی ایمان آوردند گفت چرا ایمان آوردید «قبل اذن لکم» قبل از اینکه به شما اجازه بدهم شما باید طبق نظر من با اجازه من این کار را بکنید عزل و نصبها اعلام دستور اعدام و آزاد کردن «انا احی و امیت» عفو و اعدام بخاطر میل شخصی، یک وقت عفو قماض بر اثر یک مصلحتی است مثلاً مینویسند که ایشان فرض کنید که مثلاً آثار تو به درش پیدا شده در زندان این ابتکاری کرده این پیشنهاد مفید را داشته کمالی ازش سر میزند خوب این نظر شخصی نیست یک وقت میگوید من دلم میخواهد نظر شخصی است «انا احی و امیت» نمرود میگفت که من هستم که دستور آزادی زندانیها را میدهم «و امیت» دستور اعدام میدهم سیمای مستکبر افتخار به کاخ و… «الیس لی ملک مثل» به موسی گفت آیا نگاه نمیکنی که حکومت مصر دست من است به این جلال و جبروت، جلال و جبروت را دلیل بر حقانیت میدانست «الیس لی ملک لملک» تهدید، گفت حالا که به موسی ایمان آوردید تکه تکه تان میکنم دست راست را قطع میکنم با پای چپ را با پای راست «لاقطعن» قطعه قطعه تان میکنم «لاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف» من دست و پایتان را بر خلاف همدیگر، یعنی اگر دست راست است پای چپ، اگر دست چپ است پای راست، «من خلاف» بدن چون اگر دو تا دست را قطع کنند با پا آدم میتواند راه برود دو تا پا را قطع کنند آدم با دو تا دستهایش میتواند سینه خیز برود اما دست راست و پای چپ همه معادلات بهم میخورد تهدید، تطمیع، میگوید اگر این کار را برای من کردید کمکت میکنم به ساحرها گفت اگر آبروی موسی را بریزی اصلاً سکه تان میدهم «اعنّا له لاجراً» گفتند آیا اجری به ما میدهی «ان کنا نحن غالبین» اگر ما غالب شدیم با سحر و جادو آبروی موسی را ریختیم به فرعون گفتند پولی سکهای هست «قال نعم» اصلاً پول چیه «قال» بله بله آنها گفتند اجر و مزد، «انکم اذاً لمن المقربین» شما از مقربین هستید اصلاً کارت سبزتان میدهم صاف بیایید توی کاخ، تحقیر دیگران، میآمدند میگفتند که اینها کی هستند که دور تو جمع میشدند اینها یک مشت عراش و اقل بیشتر نیستند تحقیر میکردند مؤمنین را اصلاً میگفتند اگر میخواهید ما به تو ایمان بیاوریم اینها را بیرون کن تحقیر، ما گاهی وقتها ماه رمضان میشود وارد مسجد میشویم میبینیم یک مشت بچهاند میآییم بیرون امّا اگر ببینیم یک مشت آدم کلاس بالااند میرویم مینشینیم خجالت میکشیم پهلوی بچهها بنشینیم تحقیر، ساختمانهای بلند «اجعل لی صرحا» که آیهی قبل است این سیمای مستکبر است. بدترین استکبار، استکبار در برابر خداست استکبار در برابر خدا حالا یکوقت انسان در مقابل خلق مستکبر است در مقابل مردم میگوید «انا، انا،» من من من، یکوقت در مقابل خدا، استکبار در برابر خدا چرا در برابر خدا مستکبر باشیم آخه ما چی هستیم در هر دقیقهای که این خون وارد قلب میشود در یکی از این حرکتها یک لختهای چیزی خلاص، ما که چیزی نیستیم چرا نماز نخوانیم؟ چرا مسجد نرویم؟ شکم میگوید بخور ماه رمضان خدا میگوید نخور یعنی اینقدر آدم مطیع شکمش باشد آدم یکوقت بله قربان گوی یک ابرقدرتی است یکوقت شکمش میل دارد میگوید بله قربان آب بله قربان غذا بله قربان آدم اینقدر اسیر شکمش ماه رمضان.
خدمت به مسجد، افتخار اولیای خداست
مهمانی خدا نزدیک میشود بحث را در آستانهی ماه رمضان گوش میدهیم مسجدها را الآن یک چند سالی است که دارند غباروبی میکنند کار خوبی است البته غباروبی مساجد را یکوقت تحقیر نکنید اجازه بدهید یک اشاره بکنم قرآن چهار نفر غباروبی میکردند مساجد را، یکی حضرت ابراهیم بود یکی اسماعیل بود «طهراً بیتی» خدا میگوید تطهیر کنید مسجد را یکی حضرت مریم بود یکی حضرت زکریای پیغمبر بود افتخار است مساجد باید خادم افتخاری داشته باشد احترام مسجد توجه به اینکه این مساجد، مساجد ما مریض است بیایید این مساجد را از مرض نجات دهیم به خاطر وجود ما مرض مساجد چیه:
1-بعضی مساجد را افرادی تصاحب کردند انگار ارث پدرشان است یک هیئت را برداشته تابلو زده مرکز هیئت فلان اصلاً بدون اجازهی رئیس هیئت نمیشود آب خورد هیئت ارث پدرش است بعضی مساجد را بسیج ارث پدرش است بعضی مساجد را هیئت امنا ارث پدرش است بعضی مساجد را میراث فرهنگی ارث پدرش گرفته اصلاً نمیگذارند نماز بخوانند میگویند نه آنجا بروید نماز بخوانید آهار دهنتان این کاشیها را لغ میکند بعضی مسجدها را اوقاف ارث پدرش گرفته یعنی مسجدها را پیش نماز ارث پدرش گرفته بابا مسجد ارث پدر کسی نیست همه خادم مسجداند اذان هم همینطور است هر کس خوش صداست اذان بگوید دعا هر کس، هر روز یکی دعا بخواند هر روز یکی اذان بخواند مسجد جای ملاقات عمومی است سالن اجتماعاتی است که همه با وضو میآیند تنها سالن اجتماعاتی است که برای خدا میآیند اگر کسی قبل از نماز برود برای نماز بنشیند انتظار نماز هم ثواب دارد مسجدها باید سالنش روحبخش باشد.
دوری از تجمّلات در مساجد
الآن با کمال تأسف با کمال تأسف با کمال تأسف حالا اسمش را ببرم غیبت است و گناه هم است بعضی از این مهندسین ما به اسم ابتکار مسجدهایی در تهران ساختند که حضرت عباسی با انبار سیبزمینی فرق نمیکند برداشتند کمی قر و فر بهش دادند زاویه و انحنا بهش دادند حضرت عباسی برق برود با انبار سیبزمینی فرق نمیکند مگر هر ابتکاری ابتکار است مگر هر رشدی رشد است مگر هر عقب گردی بد است بله سرطان هم رشد میکند مگر هر این رشد خوب است نه هر توسعهای عزیز است که بگوییم توسعهی، توسعهی، توسعه وگرنه سرطان هم توسعه پیدا میکند نه هر برگشتی ارتجاع است برویم مثل قدیمیها باشیم تمام اینهایی که میروند دکتر میخواهند مرتجع شوند یعنی میخواهند دوایی بخورند که به سلامتی اول برسند پس هر برگشتی بد نیست هر پیشرفتی هم بگویید خوب نیست نقشههایی داشتهایم مساجدی که الآن داریم هنر معماری قدیم اصلاً توش که مینشینی حالا شهر خودمان را مسجد آقا بزرگ کاشان است تلویزیون هم نشان میدهد 10 ساعت تویش بنشینی خسته نمیشوی مسجد هم آقایون تحصیل کرده بعضیهایشان البته بعضیهایشان خیلی خوب میسازند بعضیهایشان به اسم ابتکار مسجد ساختند که تا میگویی (السلام علیکم) آدم میخواهد در برود سقف را گذاشته است پایین میگوییم خفه شدیم میگوید نقشه مهندسی است آخه بابا من دارم خفه میشوم (خندهی حضار) مثل لباس ننگی که خیاط میدوزد میگوییم بابا خفه شدم میگید مد است چکار به مد دارم دارم خفه میشوم، خلاصه یک مقداری مسجدها را شکل کلیسا نسازیم خودمان در معماری هنرمندیمها، تجملات در مسجد نباید باشد حضرت امام نامه نوشتند به مقام معظّم رهبری رئیس جمهور بودند آن زمان آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بودند من نامهی حضرت امام را متنش را برای شما بخوانم. «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مصلای تهران بزرگ باشد محکم باشد اما از تجمّلات بپرهیزید ما الآن مسجدمان تنگ است هرچی بخواهی توش تجمّل است مسجد بزرگ باشد. بزرگی مسجد توی مساجد تبعیض قایل نشویم نباید سهم مردها ده تا قالی باشد سهم زنان دو تا زیلو باید اگر فرش توی مسجد قالی باشد قالی نوها را سمت مردها قالی کهنهها را سمت زنها چرا؟ چرا تبعیض است؟ در مسجد اینها مرضهای مسجد است تجملات مرض است برای مسجد بنده این را باید بگویم چون یکی دو سه بار دیگر هم گفتم مثل همان چوب سفت است اینقدر باید بگویم البته ضد معروف است الآن حرف من هیچ طرفدار ندارد ولی من نگرانم دیگه من هم در آستانهی 60 سالم است بگویند آقا 23 سال توی تلویزیون بودی چرا نگفتی من نگران شب قبرم هم باید باشم کار به جامعه ندارم ساختن محراب خلاف نهجالبلاغه است در نهجالبلاغه داریم که حضرت امیر آمد نماز بخواند حضرت رسول آمد نماز بخواند (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) (صلوات حضار) فرمود فاطمه جان این پرده خیلی گل دارد گلش حواس من را پرت میکند این را بردار اگر گل پارچهای را پیغمبر میگوید برادر به چه دلیل ما با کاشیکاری و سنگ مرمر جلو پیشنماز گل درست میکنیم یا نهجالبلاغه دروغ است یا محراب دروغ است نهجالبلاغه که دروغ نیست پس محراب دروغ است مسجد بزرگ باشد یک محکم باشد دو، زیبا هم باشد سه، روشن باشد چهار، تبعیض بین بچه و بزرگ توش نباشد پنج، تبعیض بین زن و مرد توش نباشد شش، تبعیض بین پولدار و فقیر نباشد توش، یک پولدار حاج آقا بفرما جلو بفرما بفرما اینجا بانک نیست که (خندهی حضار) که هر که پول داشته باشد بفرما جلو حاج آقا هر جا هست بنشینند برنامههای مسجد گفتم چون نزدیک ماه رمضان است اجازه بده تکرار کنم معذرت میخواهم از آقایونی که یکبار شنیدهاند ولی یک چیزی فرهنگ خواسته باشد بشود باید تکرار بشود تا توی ذهنها بماند «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» بین دو نماز کسی از آقا استخاره نخواهد بعد از دو نماز چرا چون که استخاره میخواهی بنده میروم برای شما استخاره کنم یک دقیقه دو دقیقه کمتر و بیشتر معطّل میشوم 200، 300 نفر معطّل شمااند 300 نفر معطّل استخارهی شماند به چه دلیل به خاطر استخارهی یک نفر وقت 200 نفر را بگیریم استخاره ممنوع بعد از دو نماز، استخاره حق شخصی است و این مزاحم حق جامعه است تعبیر خاب ممنوع سخنرانی بین دو نماز ممنوع دو تا نماز را بخوانید با تعقیبات حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) بعد از دو نماز پاشید حدیث بگویید آقا مردم در میروند گروگانگیری هم ممنوع (خندهی حضار) تو یک جوری حرف بزن در نروند افرادی هستند میخواهد نماز بخوانند نمیخواهند هم پای منبر من بنشینند بله یکوقت یک تذکر است یک دقیقهای دو دقیقهای است تا دو سه دقیقه مانعی ندارد اما سخنرانی بعد از نماز استخاره، تعبیر خواب بعد از نماز خادمهای مسجد را خادم مسجدهای عزیز را یک حقوقی برایش درست کنید حالا یا به تأمین اجتماعی یا بیمه اجتماعی حالا نمیدانم یکی از این نهادها و اُرگانها بگذاریم یا خود مردم یک سرمایهای یک چند میلیونی بهش بدهند از این مضاربههایی که انشاءاللّه ورشکست نمیشوند یک جوری باشد که این پیرمرد را از گردونه بیندازید کنار یک تحصیل کرده خادم مسجد بشود شما میدانید اگر مسجد خادمش خوش صدا باشد خوش سلیقه باشد تحصیل کرده باشد میگویی من غیبتش را کردم «بسم اللّه الرحمن الرحیم» اگر کسی پشتسر آخوندی غیبت کرده باشد میتواند پشتسر او نماز بخواند این شیطان که میآید غیبتش را کردی پس نماز هم نخوان نه غیبتش کردی نمیخواهد بگویی آقا ببخشید جناب آقای قرائتی غیبت شما را کردم چرا به من میگویی بگو خدا من غیبت این شیخ را کردم حلالم کن توبه کن به آقا نگو چرا به آقا میگویی که اصلاً نه آقا و هیچکس هر کس را غیبتش را کردید به خودش نگویید چون وقتی خدا رحمت کند آیهاللّهالعظمی آقای گلپایگانی را رفتم ازش پرسیدم گفتم آقا غیبت کسی را کردیم بهش بگوییم گفت نه غیبتش را کردی یک گناه حالا که بهش میگویی اذیت میشود مردم آزاری یک گناه این که میشود دو تا غیبتش را کردی بگو «استغفراللّه و اتوب الیه» خدایا من را ببخش و ایشان را هم ببخش پس غیبت کردید باز هم استغفار کنید مثلاً بعضی وقتها میگویند آقا شما خودتان عادل میدانید به تو چه شما که از من گناه سراغ دارید بگو اللّه اکبر حالا من گناه کردم خودم میدانم گاهی میپرسند شما در عمرت گناه نکردی لازم نیست من از خودم گناه سراغ داشته باشم شما که از من گناه ندیدی میتوانی اقتدا کنی ولو بنده خودم از خودم گناهانی سراغ داشته باشم معنای عدالت این نیست که گناه نکرده معنای عدالت این است که شما از او گناهی ندیدی خوب بس است دیگر. پشتسر کی نماز میخوانی؟ هر کی که ظاهرش کافی است. آخه خط سیاسیاش با ما نخورد، نخورد باید هر که به هر که اقتدا میکند باید خط سیاسی داشته باشد مگر انتخابات است میخواهیم بگوییم «مالک یوم الدین» حالا یک آقا معتقد است اون میرود مجلس یک آقا میگوید او میرود مجلس مگر روز عاشورا که میگوییم حسین حسین آقا ببخشید تو چه خطی هستید بابا برو گمشو بابا ظهر عاشورا امام حسین (علیه السلام) برای همه است یعنی چه که من میخواهم حسین حسین کنم میگوید توی چه خطی هستی تو هر خطی میخواهی باش قرآن مال همه است امام حسین (علیه السلام) مال همه است خدا مال همه است امیرالمؤمنین مال همه است امام زمان مال همه است اینها که مال همه است دیگر بازی سرش درنیاورید روی اینها بازی نکنید. اصلاً از افطاری خسته شدیم من یک جایی دعوتم کردند افطاری ماه رمضان اوه اوه… دیدم همه روز مقالهایهااند گفتم از اون روزنامهایها هیچ کدام مسلمان نبودند گفت چرا مسلماناند، گفتم خوب بیاید یک خرما بخوریم دیگر توی خط سیاسی را توی دل خرما انداختی بابا بیاید توی خانه خرما بخورد بعد برود توی روزنامه هرچی میخواهد بنویسد یعنی تحمل در اینکه حتی ما در خرما ما نباید وحدت کلمه، چقدر رودهها تنگ است حسن ما توش گیر کرده چقدر روحها کوچک است که ما حاضر نیستیم که در افطاری هم یک نفر غیر خودمان بیاید افطاریهایی که میدهیم دیگران هم دعوت کنیم چهارتا بچهها چهارتا جوانهایی هم که تا حالا بودند آنها را هم دعوتشان کنیم لازم نیست که من رفتم پلو خوردم آن هم به ما بدهد افطاریهای ما شده مثل دعای توسل فاطمه و شوهر فاطمه، فاطمه و پدر فاطمه، فاطمه و بچههای فاطمه، ما خودمان به هم افطاری میدهیم ما چهارتا هم که از ما نیست بهشان بگوییم آقا امشب بیایید افطاری ممکن است روزه هم نباشد هیچ موقع نگو آقا بیایید افطاری این سفره باز باشد یک خورده روح، روحها بزرگ باشد ما باید خودمان را آماده کنیم برای حکومت حضرت مهدی میخواهد میخواهد یک رهبر بینالمللی داشته باشد باید یکخورده فکرش هم بینالمللی باشد یک فکر تنگ نمیتواند منتظر یک رهبر بینالمللی باشد رهبر باز باید یک فکر باز، آخه یک جملهای هست شعارش کردهاند میگویند منتظرین مصلح باید خودشان هم صالح باشند بنده حالا خودم یک جمله اضافه کنم منتظرین رهبر جهانی باید یک خورده فکرشان هم از محلی و شهری بیاید بالاتر که کسی که منتظر رهبر جهانی است فکرش هم جهانی باشد تا با پسرعمو و پسرخالهات اختلاف داری سر یک چیزی حالا با هم قهر کردید ماه رمضان آشتی کنید ماه مبارک است یک آیه خواندن ثواب یک ختم قرآن دارد آدمهای آدمهای تحصیل کرده جلسات قرائت محلی درست کنید جلسات را بگذارید 5 نفری 10 نفری دبیر هستی بسماللّه استاد هستی دانشجو هستی بازاری هستی هر کس شما قرآنت را غلط میخوانی بگو بچهها منتهی غلط طول نکشد که مزاحم درس بچهها بشود بعد از افطار نیم ساعت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» قرآن بخوانید با هم بخوانید قرآن از تفسیر نمونه تفسیر خوب فارسی است بخوانید اجمالاً جلسات گروهی درون گروهی را، منتهی به شرطی که این جلسات مزاحم جمع مسجد هم انشاءاللّه نباشد. خدایا تو را به حق ماه رمضان تو را به حق مولود رمضان امام حسن مجتبی (علیه السلام) به حق شهید رمضان امیرالمؤمنین تو را به حق پذیرایی رمضان «انزلناه فی لیله القدر» قرآنی که نازل شدی تو را به حق کسانی که در طول تاریخ از رمضان استفاده کردند این رمضان در پیش را بهترین رمضانهای امت اسلامی ما قرار بده. (آمین)
تمام برکاتهایی که در ماههای رمضان در گذشته و حال و آینده برای اولیاءت نازل میکنی تمام این برکات را برای ما نازل بفرما. (آمین)
سادگی در افطاری
خودتان را آماده کنید برای یک کار قشنگی هم دارد میشود افطاریهای ساده توی بعضی از شهرها راه میافتد آخه الآن افطاری از بس که مرغ و ماهی و بوقلمون و ترشی هست شده پروژه یعنی وقتی میخواهند بدهند انگار میخواهند یک سد بسازند همهی هفته فکر میکنند یک غذای ساده درست کنید دیگ شلهزرد ظرف یکبار مصرف پشت ماشین برو مسجد السلام علیکم و رحمهاللّه آقایون مسجد ما یک شلهزرد داریم میخواهیم افطار کنیم ظرف یکبار مصرف میشود به صد نفر با یک دیگ شلهزرد افطاری داد اِنقدر سفره و مربا و بالنگ نمیخواهد که ما بسیاری از عبادتها خودمان را محروم نمیکنیم به خاطر تجملات از بسکی این منار را بلند میکنید نمیبرند بالا اینقدر بلند نکنید که دیگر نشوند بروند آن بالا افطاریها را تعاونی حساب کنید تا مشتری شوند افطاری ساده در مسجدالحرام تا اذان گفته میشود میآیند یک سبد هم دستشان است یک خورده نایلون مقداری خرما و ماست یا فرنی، تا اذان شد یک سفره نایلون بیست سی نفر افطاری من ازش میپرسم جمعاً چقدر شد شاید حدود 40 تومان یعنی با 5 هزار تومان ده هزار تومان افطاری میدهد افطاریهای ساده را توی مسجدها بکشانید چهار تا آدم فقیراند ندارند بخورند به اسم مسجد افطاری بدهند سیرشان کنند هم شما ثواب دارید هم گرسنههای جامعه سیر میشود یکخورده مبارزه کنیم با این تجملات چشم و هم چشمی را کنار بگذاریم خدایا انشاءاللّه زنها کمک کنند مشکل ما زنها هستند گاهی مرد میگوید ساده زن میگوید نه، و گاهی هم به عکس است، زن میگوید ساده بگیریم مرد میگوید آبرو دارم، این فکر میکند آبرویش به بوقلمون است. نه آقا شما اگر آبرو داری، غذای ساده هم بگیری آبرو داری، مثلاً حالا که حضرت امیر (علیهالسلام) که ساده زندگی کرد آبرو نداشت چیچی، ما، آقا این، پشمی است، حالا عزت تو به پشم است نخ باشد کوتاه میشوی، زور میزنیم که فاستونیه پشم است، این پیداست خودش ارزش ندارد، در سایه پشم میخواهد بزرگ شود، تو اگر بزرگی نخ هم باشد بزرگی، گنجشک روی منار هم بنشیند گنجشک است طاووس توی چاه هم بنشیند طاووس است، ما آبرو داریم نمیدونم که فرض کنید، اینها را بگذارید کنار. یه خورده صافتر و شفّافتر. راحتتر و زاهدانهتر و بیتجملاتی میشود زندگی کرد به شرطی که زن و مرد دمِ هم را داشته باشند. خدایا تمام برکاتت را بر ما نازل و دعاها را مستجاب و ما را لیاقت برخورداری از این مهمانی رحمت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله»