الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسه خدمت اساتید و کارکنان و دانشجویان عزیز سوره تکاثر را می خواهم انشاءالله تفسیر کنم و از اینکه در این دانشگاه ماه رمضان جلسات تفسیر بوده از برنامه ریزان و مستمعین و اساتید هم تشکر می کنم. به امید روزی که یک مقداری بیشتر قرآن وارد در روح ما بشود.
آیه ای است که تقریبا خیلیها یا همه حفظند. « بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ، أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التکاثر/1-2 سرگرم کرده شما را تکاثر. مسئله تکاثر یعنی فزون طلبی. دو تا لیسانس دارم، چهار تا درجه اجتهاد دارم، پنج هزار تا کتاب دارم، بیست هزار تا شعر حفظم، خانهام چند است، سکه چی شد، دلار چی شد، چند تا سفر رفتم، چقدر آمار رأی آوردم، هرچیزی که باعث فخرفروشی و فزون طلبی باشد. این فزون طلبیها شما را سرگرم کرده. مطلق هم گفته است. یک جای دیگر در قرآن داریم می فرماید: «تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ » الحدید/20 اینجا گفته که تکاثر در چی است ولی اینجا نگفته که تکاثر در چی، یعنی مطلق است. تکاثر در پست ها، بیست جا عضو است. عضو فلان، عضو فلان، عضو فلان، عضو فلان، البته اگر برسد طوری نیست، گاهی هم عضوها وقت نمی خواهد فقط ماهی یک دو ساعت جلسه، اما گاهی وقتها واقعاً وقت می خواهد و از همه کم می گذارد. معروف است می گویند همه کاره است و هیچ کاره.
1- تکاثر و فزون طلبی در عناوین و القاب
تکاثر در مدارک، آیت الله العظمی بروجردی به یک بنده خدا گفت شما نماینده من باش در مثلا تهران، به او بر خورد چون خودش هم یک آیت الله العظمی بود، گفت من نماینده شما باشم؟ من خودم یک وزنه ای هستم. سی و چهار تا اجازه اجتهاد داشت فرستاد برای آقای بروجردی، گفت شما که آقای بروجردی هستی شاید دو تا اجازه اجتهاد داشته باشی، من سی و چهار تا اجازه اجتهاد دارم، آقای بروجردی گفت اگر توهین شده معذرت می خواهم، بعد به آقای خوانساری گفت، آیت الله خوانساری با اینکه خودش آیت الله العظمی بود، شد نماینده آقای بروجردی در تهران. ایشان که نماینده شد خودش هم مرجع بود و مرجعتر شد، آن بنده خدا هم سی و چهار تا اجازه اجتهاد داشت تشییع جنازهاش کسی شرکت نکرد.
سرگرم این که، لیسانس فلان، فوق لیسانس فلان، تکاثر در مال؛ تکاثر در همسر، مریض است هی تعدد زوجات. حالا یک وقت یک کسی بچه دار نمی شود خانمش ده سال، پانزده سال از خودش بزرگتر است، کسالتی، مرضی، یک دلیلی است، خوب، بعضیها نه، عیاشند، هوسرانند.
تکاثر در القاب. گربه در عربی هفت، شش، اسم دارد یک قران نمی ارزد، هره، سنور، لقبها خیلی گنده، ولی چیزی در آن نیست. ما را بردند در یک سالن جایزه بدهیم گفتیم به کیها جایزه بدهیم، گفتند اینها یک کارهایی کردند کارهای فرهنگی، ایدئولوژی، قرآنی، پژوهشی، گفتم آقا اینقدر لقبها را نگو، حضرت عباسی چه کردند؟ گفت آقا کارهای فرهنگی، ایدئولوژی، آخرش معلوم شد اینها خل هستند. یعنی در قرآن یک آیه داریم یازده تا «ق» دارد گفتند بروید «ق»ها را بشمارید، این بیچاره از اول تابستان تا آخر تابستان رفتند «ق» شماری، حالا اینها برنده شدند من را هم دعوت کردند در جلسه خُلها که به اینها جایزه بدهیم، حالا لابد من هم خُل بودم که دعوتم کردند. من می گویم من خُل بودم، شما هم بگو خواهش می کنم، اختیار دارید، یک چیزی بگو دیگر. چون اگر نگویید به خودتان هم برمی خورد. خوب، ببینید، لقبها زیاد است، لقبها زیاد است اما چیزی تویش نیست. بله؛ تکاثر در. . . . .
بعضیها تمبر جمع می کنند، قوطی کبریت جمع می کنند، البته گاهی یک اهداف مقدسی می شود در آن باشد، من همه را تخطئه نمی کنم اما اگر رسید به «أَلْهَاکُمْ» خطرناک است، «أَلْهَاکُمْ» یعنی شما را سرگرم کرده، یعنی از بسیاری از مسائل حساس باز داشته، گاهی وقتها آدم مشغول یک چیزی می شود از یک چیز دیگر باز می ماند.
2- سرگرمی به دنیا، موجب غفلت از آخرت
«أَلْهَاکُمْ» سرگرم کرده شما را، یعنی غافل شدید. در قرآن توبیخ زیاد است، یکی از توبیخ هایش خیلی تند است، می گوید «أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَامِ» الأعراف/179 مثل گاو است، حالا گاو هم طوری نیست شیر می دهد بعد می گوید «بَلْ هُمْ أَضَلُّ » الأعراف/179 از الاغ بدتر است، می گوید اه، دیگر از الاغ بدتر، گفت بله، آخه خر، یک خر به اندازه یک خر خر است، بعضی آدمها به اندازه چند تا خر، خر هستند. این «أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَامِ» الأعراف/179 قرآن می گوید «بَلْ هُمْ أَضَلُّ » الأعراف/179 می گوییم چرا «أَضَلُّ» می گوید «أُوْلَئِکَ هُمْ الْغَافِلُونَ» الأعراف/179 عجب، پس اگر کسی غافل شود از چهارپا بدتر است، «أَلْهَاکُمْ» این «أَلْهَاکُمْ» یعنی سرگرمید، شما غافلید، غفلت از چی؟ غفلت از خدا. «نَسُوا اللَّهَ » التوبه/67 غفلت از معاد «نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ» ص/26، غفلت از مکتب «أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا » طه/126 غفلت از فقرا «وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ» الماعون/3 غفلت از استعدادها، غفلت از دشمن، غفلت از توطئه ها، غفلت خیلی مهم است که انسان سرگرم به یک چیزی شود و از مسائل اصلی غافل شود حتی سرگرم به قرائت شود، «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» التکویر/1، «کُوِّرَتْ»، «کُوِّرَتْ»، «کُوِّرَتْ»، حالا این یعنی چه؟ یک مشت دلار بهش می دهیم می آید، حالا «إِذَا الشَّمْسُ» یا «کُوِّرَتْ» یا «کُوِّرَتْ»، بالاخره یعنی چه؟ گاهی آدم با لفاظی پول از مردم می گیریم کاشی کاری می نویسیم با خط کوفی، احیاء خط کوفی نه واجب است نه مستحب، به اسم میراث فرهنگی، ولی غافل می شویم که این چی چی می خواهد بگوید، خوب روان بنویس بفهمم. تواشیح عربی می خوانیم که نه خواننده می فهمد نه شنونده، سرگرم می کنیم شما را با تواشیح، با تجوید، با پژوهش های غلط، پرده خانه کعبه را اولین پرده را یمن بافتند یا شام؟ حالا یا یمن بافتند یا شام. این حدیث از امام صادق است یا امام باقر؟ چه فرقی می کند؟
ما یک هم اتاقی داشتیم به او گفتم هر وقت دروغ گفتم بزن در دهانم، یک بار گفتم آقای مشرقی، اسمش مشرقی بود، خدا رحمتش کند، گفتم این چای خیلی شکرش زیاد است، زد در دهان ما، گفتم: من گفتم هر وقت دروغ گفتم بزن، من که دروغ نگفتم، گفت چرا، گفتی چرا اینقدر شکرش کردی، من این را خاک قندش کردم. حالا ببینید، حالا یا شکر یا خاک قند، مسابقه می گذارند که این حدیث از امام صادق است یا امام باقر؟ چه فرقی می کند؟ از امام پرسیدند آقا ما یک حرفی را می خواهیم نقل کنیم اصلا نمی دانیم کدامها بود، گفتند چه فرقی می کند، حالا یا امام صادق یا امام باقر. خودِ روایت داریم که گیر به این کلمات گیر ندهید، ما گیر می دهیم، ما گیر می دهیم.
«أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1 خیلی سرگرمیم، همهمان سرگرمیم. یک وقت قم یک کسی به من رسید گفت شما من را بیسواد می دانی؟ گقتم نه باسوادی، اما این لقبی که به تو می گویند، این لقب زیادت است، گفت من سه هزار جلد کتاب مطالعه کردم، گفتم حالا فهمیدم بیسوادی. چون(اذا قال الرجل انا عالم فهو جاهل) اگر کسی گفت من باسوادم پس او بیسواد است. خدا گفته است سواد شما کم است، صد تا کتاب خواندی مگر چه خبر است؟ دویست تا، مگر چه خبر است؟ «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» الإسراء/85 علم شما جز قلیلی بیش نیست. ما سوادی نداریم، صدتا، دویست تا، سیصد تا کتاب خوانده ایم، هزارتا دو هزارتا، سرگرم می کنیم شما را، «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التکاثر/1-2
درباره سرگرمی دو سه تا نکته بگویم. قرآن می فرماید: «لَا تُلْهِکُمْ » المنافقون/9 به مناسبت «أَلْهَاکُمْ» فرمود شما سرگرم نشوید. گاهی وقتها مثلا این می نشیند فوتبال بلژیک را می بیند که توپ بلژیک رفت توی دروازه مکزیک، آنوقت یادش می رفت نفت خودش کجا رفت. می نشیند توپِ بلژیک را ببیند از نفت خودش، از استعداد خودش غافل می شود. بسیاری از کارها برای ایجاد سرگرمی است. آنوقتی که آیت الله سعیدی را در زندان کشتند یا آیت الله غفاری را کشتند، همان وقت دولت ایران یک بازی درمی آورد که مردم مشغول آن شوند از شهادت آیت الله غفاری و آیت الله سعیدی غافل شوند، گاهی وقتها اصلا برنامهها همین است.
یک زمانی ورزش را روز عاشورا گذاشند که مثلا آن ورزش بین المللی، ولی خوب الحمد لله ورزشکاران ما در همان میدان ورزش حسین حسین کردند بازیشان را هم کردند. یعنی گاهی وقتها برای تحت الشعاع قرار دادن است.
3- مردان خدا، با تجارت سرگرم نمی شوند
قرآن می گوید بعضیها هستند نه تجارت، نه بیع، اینها را از ذکر خدا غافل نمی کند. «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ » النور/37 حتی ممکن است درسهای علمی آدم را غافل کند، گاهی ممکن است در نجف بنشینیم درس بخوانیم همان زمانی که صدام و صدامیان حزب بعث را درست می کنند حوزه علمیه نجف مشغول بحثهای علمی باشد یک مرتبه چشمش را باز می کند می بیند عجب، اینها ملا شدند نجف هم، بغداد هم رفت زیر خط حزب بعث. یعنی باید مواظب باشیم، گاهی درس خواندن ها، «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1.
وقتی آیه نازل شد «لَا تُلْهِکُمْ » یک دسته گوش دادند، «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ » النور/37 من یک چیزی می خواهم بگویم تلخ است ولی باید بگویم. شراب خیلی ضرر دارد، روی چشم و اعصاب و روی دستگاه های مختلف بدن شراب اثر دارد، اما قرآن که می گوید شراب حرام است می گوید «یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاهِ» المائده/91 شراب که می گویم حرام است برای اینکه شما را از نماز باز می دارد حالا اگر استاد دانشگاه دارد درس می دهد گفتند(قد قامت الصلوه) ایشان مشغول درسش است، این درس هم که «یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاهِ» المائده/91 این درس هم مثل شراب می ماند. نه از نظر فقهی حرام است، فقهیاش را نمی گویم، از نظر وضعی می گویم. توی مغازه طلا فروش است، قالی فروش است، پارچه فروش است، در بازار، بازاری صدای(حی علی الصلوه) می شنود مشغول کاسبیاش است، این تجارت هم مثل شراب می ماند. چون قرآن داریم راجع به شراب می گوید شراب نخورید برای اینکه «یَصُدَّکُمْ» باز می دارد شما را «عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاهِ» المائده/91 «وَعَنْ الصَّلَاهِ» شما را از نماز بازمی دارد. پس شراب که می گوید نخور برای اینکه ما را از نماز باز می دارد پس هرچیزی که ما را از نماز باز می دارد، . . . . «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1، سرگرم کرده شما را حتی درس، حتی بحث، حتی تجارت. قرآن می گوید، تعریف می کند، می گوید «رِجَالٌ» مردانی داریم که «لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ » النور/37 تجارت و بیع؛ فرق تجارت و بیع چی است؟ تجارت کار دائمی است، بیع کار موقت است؛ یعنی نه تجارت دائمی نه تجارت موقت اینها را از یاد خدا غافل نمی کند. «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1، پیغمبر در تفسیر سوره تکاثر فرمود: (یقول ابن آدم، مالی) مال من است، (مالی) این مال مالِ من است، (و ما لَکَ مِن مَالِک) نیست چیزی مال تو(الّا ما أکَلت فافنیت) هر چه خوردی که فانی شده(لبثت فابلیت) هر چه هم که پوشیدی که کهنه شده است، (فصدقت فابقیت) آنکه در راه خدا دادی، آن امضاء شده برایت می ماند. خوردنی ها، همه چیزی می پرد، القاب هم می پرد.
می گفت خدمت وزیر دربار رسیدیم، علم می گفت امروز به محضر هویدا شرف یاب شدیم، هویدا می گفت به محضر اعلی حضرت شرف یاب شدیم، اعلی حضرت می گفت به محضر کارتر شرف یاب شدیم، هیچ کدام نیستد، «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التکاثر/1-2 پیغمبر فرمود: (ما اخشی علیکم الفقر و لکن اخشی علیکم التکاثر) من از فقر نمی ترسم، از تکاثر می ترسم، از اینکه هی رقابت، دانشگاه ما چند متر است، تولیدات ما، الان رئیس دبیرستان ما، پدر و مادرها و آموزش و پرورش، خیز گرفتهاند که بچهها وارد کنکور شوند، اما حالا این بچه تارک الصلوه است، برای من مهم نیست نماز بخواند یا نخواند، من می خواهم افتخار کنم که از دبیرستان ما مثلا هفتاد درصد وارد کنکور شدند حالا چه تارک الصلوه چه نمازخوان. حضرت فرمود من از فقر نمی ترسم از تکاثر می ترسم. امیرالمؤمنین فرمود: (اهلک الناس اثنان، الفقر والفخر) فقر و افتخار، حالا.
4- تکاثر در علوم ظاهری و سحطی
علم چطور است؟ تکاثر در علم هم داریم. من دیشب فکر کردم چقدر علم داریم. حالا چون اینجا دانشگاه است انواع علمها را می گویم، تخته سیاه جا نیست، همینطور می گویم. یک علم هایی است که ستایش نشده یک علم هایی ستایش شده؛ علم خیالی، به قول ما طلبهها می گویند جهل مرکب، خیال می کند باسواد است(فراه حسنا)، «زَیَّنَ لَهُمْ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ » الأنفال/48، «زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ » فاطر/8، «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ » الکهف/104، «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَیْءٍ » المجادله/18، خیال می کند، علم خیالی. فکر می کند یک کسی است. هِی راستِ آینه می ایستد، چه جلالی! چه عظمتی! می گفت از منبر پایین آمده بود، پای منبرش شلوغ بود می گفت چه جلالی، چه عزتی، چه شکوتی، چه قدرتی، هی داشت پهلوی خودش رجز می خواند رسید یک جایی دید اینجا دو برابر سخنرانیاش جمعیت است، رفت گفت آقا اینجا کی منبر است؟ گفتند اینجا میمون می رقصد. گفت یک مرتبه وا رفتم، تماشای مردم مستت نکند. گاهی علم خیالی است.
گاهی علم سطحی است، راجع به علم سطحی قرآن می گوید: «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنْ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» الروم/7، این یک ظاهری است، یعنی مغز ندارد. بعضی علمها بی فایده است، حالا بدانیم چه می شود؟ ندانیم چه می شود؟ اسم مادر موسی چه است؟ حالا، خواهر ابوالفضل اسمش چه بود؟ اسم قدیم سبزوار چه بوده؟ صندوق را در ادبیات فارسی قدیم به صندوق چه می گفتند؟ حال که چی؟ قرآن راجع به این علمها می گوید، توبیخ می کند، می گوید: «سَیَقُولُونَ ثَلَاثَهٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ » الکهف/22 اصحاب کهف سه تا بودند، چهارمی سگش بود، پنج تا بودند، ششمی سگش بود، هفت تا بودند هشتمی سگش بود، می گوید چه کار داری به اصحاب کهف. هنر اصحاب کهف این بود که یک اقلیتی دینشان را حفظ کردند در اکثریت، یعنی در جامعه فاسد هضم نشدند، این پیام سوره کهف این است، حالا چه کار داری که بوعلی سینا چند کیلو است؟ حالا. . . ، حسینیه جماران چند تا موزائیک دارد، حالا که چی؟ مسجدالحرام چند تا بلندگو دارد، مسجد النبی چند تا پایه دارد؟ اینها یک سری است.
علم های مضر، در قرآن داریم، نباید یک لحظه از قرآن جدا شویم، «یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ » البقره/102. چهارتا علم است که علمِ بد است، علم خیالی، «یَحْسَبُون»، علم سطحی «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنْ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» الروم/7، علم بی فایده «ثَلَاثَهٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ » الکهف/22، علم مضر «یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ» الکهف/22 این چهارتا علم در قرآن توبیخ شده. اما دو تا علم مفید است، یکی علمی که رشد تویش باشد، علمی که ستایش شده، علمی که آدم در آن رشد پیدا کند. موسی به خضر گفت اجازه می دهی در بیابانها عقبت بدوم یک چیزی یادم بدهی که در آن رشد باشد؟ «هَلْ أَتَّبِعُکَ» الکهف/66 یعنی آیا اجازه می دهی تابع تو بشوم، «عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِی مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» الکهف/66 اجازه می دهی در بیابانها عقبت بیایم یک چیزی که در آن رشد باشد به من بدهی.
5- هر علمی مفید نیست
دانشجوها و اساتید عزیز، هرچه که می خوانید و هرچه که می نویسید با این خط کش باشد، یا واجب باشد، یا مستحب باشد، یا برای فرد مفید باشد، یا برای جامعه مفید باشد. اگر نه برای فرد مفید است نه برای جامعه مفید است سراغ او نروید و اینکه آدم بگوید آدم هرچه بداند دانستنش بهتر از ندانستنش است، نه قرآن ضد این را می گوید، «وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ » البقره/102، هر دانستنی ارزش ندارد، اصلاً قرآن می گوید «إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» المائده/101 بعضی چیزها اگر بدانی برایت بد است، بهتر این است که آدم نداند. خود خداوند یک چیزهایی را مخفی کرده، اولیاء خودش را در مردم مخفی کرده، شب قدر را مخفی کرده. یکی هم علم یقین است که در آخر این سوره آمده است، در آخر «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1.
در اسلام تکاثر بد است، کوثر خوب است. فرق بین کوثر و تکاثر چه است؟ کوثر و تکاثر هر دو از کثیر است منتهی نگاهها فرق می کند. کوثر هدیه خداست، تکاثر دست و پا زدن من است. پست را اگر دست و پا زدی بگیری بد است، اگر پست رو به تو آمد معلوم می شود لطف خداست. یک وقت نشسته ای می گویند آقا شما وظیفه شرعی داری که این مسئولیت را قبول کنی، فکرهایمان را کردیم به اینجا رسیدیم که وظیفه شرعی تو است، اگر پست آمد سراغت کوثر است، اگر دست و پا زدی پست را گرفتی، تکاثر است. ولذا درباره کوثر می گوید: «إِنَّا أَعْطَیْنَا» الکوثر/1، ما عطا کردیم، کوثر آدم را به نماز می کشاند. «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ » الکوثر/1-2، تکاثر آدم را به قبرستان می کشاند، «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التکاثر/1-2، حالا قصه مقابر چی است؟
6- خطر کثرت گرایی و کمّیت گرایی
در صدر اسلام، در زمان جاهلیت، دو گروه گفتند کدامها بیشتریم؟ آمار و سرشماری کردند مثلا فامیل الف باخت. طبق یک نقلی فامیل ب که باخت گفتند آقا زنِ حامله را دو تا حساب کنید. دو مرتبه حساب کردند باز هم باخت، گفت آقا خیلیها مردند، برویم مردهها را هم بشماریم. اینها رفتند قبرستان گورِ پدرشان را بشمرند. یک کسی از خانه آمد بیرون دید پشت دیوار خانهاش اعلامیه می چسبانند گفت دیوار تمیز را من راضی نیستم که اعلامیه بچسبانید، گفت آقا دیگران هم زدند، اعلامیه من که نیست، دیگران هم زدند، گفت دیگران به گور پدرشان خندیدند، گفت خوب من هم به گور پدرم می خندم بگذار بزنم. حالا؛ اینها رفتند گور پدرشان را بشمرند آنوقت آیه نازل شد: «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ » التکاثر/1 سرگرم سرشماری هستید «حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التکاثر/2.
امیرالمؤمنین این آیه را می خواند در نهج البلاغه ناله ای می کند. ناله امیرالمؤمنین را برایتان بخوانم دو سه سطرش را. ابن ابی الحدید از علمای درجه یک اهل سنت است می گوید بیش از هزار، بیش از هزار بار تا حالا در خطبه 221 می گوید که در جلد یازده ابن ابی الحدید صفحه 153 در شرح این خطبه می گوید در طول پنجاه سال بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام. این عالِم سنی می گوید هزار بار این را خوانده ام. این که الان می خواهم بخوانم؛ و من عقیدهام این است که تمام ادبا و خطبای عرب باید جمع شوند این خطبه را بخوانیم، همه به سجده بیفتند. و اگر گفتند چرا در مقابل خطبه سجده می کنید می گوییم همینطور که بعضی آیات قرآن سجده دارد، بعضی خطبهها و سخنرانیها هم سجده دارد و باید برای این سجده کرد. حالا خطبه مفصل است، دو سطرش را می خوانم که حالا تلویزیون هم گوش می دهند خسته نشوند.
7- سخن حضرت علی(ع) در مورد افتخار به نیاکان
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، (أفابمصارع آباءهم یفخرون)، یعنی آیا به مقبره پدرانشان افتخار می کنند؟ فزون طلبی و سرشماری و دلخوشی به آمار و کثرت، تا اینجا رسیده که شما بروید استخوان پوسیده های پدرتان را بشمارید؟ (أم بعدید الهلکی یتکاثرون) به تعداد هلاک شدهها شما ناز می کنید؟ (أجساد خَوت) مردگانی است که جسدهای بیشتر ندارند(حرکات سکنت) یک متحرک هایی بوده الان دیگر لاشه شده اند. چرا؟ (لان یکونوا عبرا، احق من ان یکونوا مفتخرا) شما وقتی می روید قبرستان باید عبرت بگیرید نه اینکه افتخار کنید، آقا فلانی مرد چه گلهایی برایش آوردند، حالا زیر خاک که خبر ندارد، ما قبرستان هم که می رویم انگار می رویم سیزده به در، قبرستان عبرت نشده دیگر. می فرماید که: (لان یکونوا عبرا) باید عبرت باشد برایتان استخوان پوسیده پدرها، (احق ان یکون مفتخرا) نه باعت افتخار برایتان شود. خطبه مفصل است همین مقدار برای تلویزیون بس است. بحث تلویزیون باید بحث آب جوش باشد به همه معدهها بخورد، یک خورده چربی و ترشی باشد یک عده عطسه می کنند.
«أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ » التکاثر/1 بعضی از زنها که می خواهند جهازیه بخرند فیلم ویدئوی وسائل آشپزخانه را می گیرند، می آیند خانه می بینند که این دستگیره ای که می خواهد دیگ را بردارد با چه رقم دوختهاند که این دخترش از دختر فلانی کمتر نباشد. اصلاً می روند زنها جهازیه باقی دخترها را می بینند یک رقابتی در خرید جهازیه، یک رقابتی در خرید جهازیه، حالا. متأسفیم، رقابت در مهریه، تکاثر در مهریه.
تکاثر در آمارهایی که آدم می دهد. من رفتم نجف و برگشتم گفتند چقدر وقت نجف بودی؟ گفتم چهارده ماه، گفت اگر می خواهی زیادش کنی روزش کن که خیلی شود، آخر یک کسی گفت هشتصد متر راه برویم، گفت اوه، گفت یک کیلومتر، گفت خوب برویم. یعنی گاهی کلمات را پایین و بالا می کنند ولی «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التکاثر/1-2 سرگرمید، من آنم که پدرم، من آنم که فلانم، من با فلانی بودم، من دیشب ناهار خانه کی بودم، با کی افطار بودم، امشب کیها می آیند خانه ما، اگر یک خورده ور برویم می بینیم از مخ تا کف پایمان تکاثر است و لذا اگر به قبای من بگوید نخ، می گویم آقا معذرت می خواهم پشم است، یعنی اگر به نخِ ما بگویند پشم، فشار خونمان بالا می رود، به فوق لیسانس ما بگویند لیسانس، به آیت الله بگویند حجه الاسلام، این تکاثر یعنی قلاب شدیم با القاب و «أَلْهَاکُمْ». آنوقت چند رکعت نماز باحال در عمرتان خوانده اید؟ چند رکعت نماز باحال در عمرتان خوانده اید؟ به امیرالمؤمنین گفتند خیلی عبادت می کنی، فرمود اگر بدانم دو رکعتش قبول شده اینقدر خودم را خسته نمی کنم، حتی شک دارم دو رکعت نماز من قبول شده یا نه؟ سخن برای امیرالمؤمنین است. گاهی می گویند پدر شما شخصیت است، چند تا پاسدار دارد؟ دو تا، پدر من اسکورت هم دارد، این بچه های کوچولوی شخصیتها که می نشینند روی اسکورت پدرشان، این مثل استخوان پوسیده مرده هایشان، افتخار می کنند. فلانی را بردند خانهاش دادند، موبایلش دادند، حقوق رسمیاش دادند، چه کردند، چه کردند، چه کردند، همهمان جز، یک جز می گویم برای اینکه اولیای خدا هستند که گول نخورده اند، از دَم تا دُم گیر کرده ایم. اگر به بنده بگویند آقای قرائتی عوض تلویزیون بیا برو. . . من که نمی روم. تلویزیون برای من دکان است، آن هم برای او دکان است. گاهی چهار تا جوان می گویند عکس برداریم، می گویم بسم الله، چهارتا بچه کوچولو می گویند آقا عکس برداریم می گویم بروید بچه ها، حوصلهام نمی رسد، بروید، بروید، حوصلهام نمی رسد، بروید فردا بیائید، اما اگر بگویند آقای دکتر، مهندس، بله، بفرمائید، بفرمائید. ولذا گاهی وقتها برای یک واجب مثل حج، سر و دست می شکنیم، یک واجب مثل زکات، احدی فکر زکات نیست، الا، یک الا می گویم یک وقت می بینی یکی در فکرش است. با اینکه در روایت ما حج و زکات و خمس با هم است، (بُنِیَ الاسلَام عَلی خَمس) حدیث داریم بنای اسلام روی پنج تا پایه است، یکیاش حج است یکی هم زکات، منتهی یکیاش در بورس است، یکیاش مورد غفلت، همه شماها و ما که اینجا نشسته ایم گندم هایی که در شکمان است گندم های زکات نداده است، آنوقت دکترای علوم تربیتی درست می کنیم، اصلا در دانشگاه دختر و پسر را قاطی کردهاند بعد توی آن اتاق نشستهاند کمیسیون اسلامی کردن دانشگاه. موز می خورند و آروق می زنند می خواهند دانشگاه را اسلامی کنند، از آن طرف هم دختر و پسر قاطی است. اصلا بازی درآوردید، واقعا مسخره هستیم ها، دیگر من نمی دانم اساتید دانشگاه چرا مسخره شدند؟ توی اتاق کمیسیون اسلامی کردنِ چی؟ از آن طرف هم جوان دختر و پسر قاطی هستند وامِ ازدواج ندارد، استخر آب گرم هم می سازیم برای رفاهی ها. آن تازه می رود شیرجه می رود حالا که می آید بیرون حالا. راجع به نماز، راجع به ازدواج کاری نمی شود، راجع به کارهای دیگر کار می شود. سرگرمیم خلاصه، سرگرمیم.
«أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التکاثر/1-2 یک خورده بهش فکر کنیم، ما که ریشمان سفید شد، شما جوانها که جوان هستید حرام نکنید خودتان را. ما پشممان را بافتیم خانهمان را هم ساختیم، اما شما زمین نساخته و پشم نبافته هستید، روی عمرتان طراحی مهندسی خوب، مهندس خوب آن نیست که ساختمان را مهندسی کند، مهندس خوب آن است که عمرش را مهندسی کند. لحظه های عمرش را کجا خرج می کند، روی عمر مهندسی کنید که یک مرتبه نگویید عجب، «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1. یک معنای «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/1 این است که اینقدر سرگرمید تا خودتان مردید، این «زُرْتُمْ» دو تا معنی دارد، یا رفتید قبر پدرتان را بشمارید یا تا لحظه مرگ سرگرم بودید، «حَتَّى زُرْتُمْ» یک معنای اینطوری هم دارد.
خدایا تو را به آبروی آنهایی که گول نخوردند قَسَمت می دهیم ما را از اغفال نجات بده. (الهی آمین) ما را از غافلین و از «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» هایی که مورد توبیخ تواند، ما را مخاطب توبیخ های خودت قرار نده. (الهی آمین) تا حالا هرچی سرگرم چیزهایی بودیم که ما را از اهداف اصلی بازداشته، سرگرم چیزهای پوچ بودیم، گذشته های ما را ببخش و بیامرز. (الهی آمین) بعد از زیارت امام جواد یک دعایی است می گوید خدایا حق را حق نشانم بده تا دنبالش بروم(الهی آمین) باطل را باطل نشانم بده که ازش دوری کنم(الهی آمین) در شناخت حق و باطل من را به خودم واگذار مکن(الهی آمین) تنها دعایی که پیغمبر، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین، تمام امامها، چهارده معصوم، دانه دانه این دعا را می کردند این است، (الهی لا تکلنی الی نفسی) این تنها دعایی است که من پیدا کردم که تمام ائمه گفتند، تمام ائمه، خدایا ما را کمتر از آنی هم ما را به خودمان واگذار مکن
والسلام علیکم و رحمه الله