تحلیلهای نادرست -2

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏
الهى انطقنى بالهدى‏ و الهمنى التقوى‏

بحثى را داشتیم راجع به اینکه در توجیه و تحلیل مى‏اندازیم به گردن این و آن سه چهار تا را جلسه قبل گفتیم که گاهى گردن… مى‏گوئیم نمى‏دانستیم گاهى مى‏گوییم دشمن قوى بود گاهى مى‏گوییم نظامى که توى آن زندگى مى‏کردیم شرائط آماده نبود گرفتار مادیات و مشکلات مادى بشویم.
گاهى هم گردن خدا مى‏اندازیم پس بحث ما ادامه بحث قبل توجیه و تفسیر و تحلیل نابجا درباره ناگواریها، ناگواریها که پیش مى‏آید مى‏گوئیم این بود همچین شد. گاهى وقتها ناگواریها را گردن خدا مى‏اندازیم سوره والفجر «اذ ما ابتله ربّه فاکرمه» وقتى خدا اکرام کرد به بشر وقتى خداوند به بشر لطف مى‏کند مى‏گوید: «ربّ اکرمنى» خداوند اکرام کرده به من خدا دوستم داردها! امسال خدا دوستمان دارد خدا چراغها را سبز کرد اما «اذا ما ابتله فقدر علیه رزقه» اما اگر خدا یک خورده تنگ گرفت مى‏گوید «رب اهاننى» خدا به من اهانت کرده. خلاصه دست خودش است سفت کن و شُل کن دست خودش است مى‏بندد باز مى‏کند چراغ قرمز چراغ سبز دست خودش است خدا خواسته دیگر مى‏اندازیم گردن خدا این درست است یا نه سوره والفجر مى‏فرماید «کلاّ معناى کلاّ یعنى این دو تا درست نیست، درست نیست گردن خدا نیداز پس چیه؟ مى‏دانى چرا اینطور کردم «بل» بلکه دلیل اینست «لا تکرمون الیتیم» به تو دادم به یتیم ندادى پارسال که به تو دادم به یتیم ندادى «و لا تعاضون على‏ طعام مسکین» به مسکین هم ندادى «و تاکلون التّراث الکلاً لمّا» خوردى میراث را، ارث را خوردى «اکلاً لما» یعنى خوردى بدون اینکه بدانى از حلال است یا از حرام تا فلانى مُرد پریدى ارثش را گرفتى فکر نکردى بابا این فلانى به کسى بدهکار نیست زکات و خمس‏اش را داده، همین طور قورت دادى خوردى.
«و تحبون المال» محبت دارى به مال، خیلى پول پرستى «حُبّاً جمّاً» علّت اینکه امسال به تو دادم و سال دیگر از تو گرفتم پارسال که به تو دادم سراغ یتیم نرفتى سراغ مسکین نرفتى فکر حلال و حرام نبودى مادى گرا شدى چون… آن چنان بودیم، بودیم آن چناان این چنین گشتیم، گشتیم این چنین قرآن مى‏گوید که «ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم» «لا یحیق المکر السیّئ الاّ باهله» (من حفر بئراً لاخیه وقع فیه) چاه کندى براى کسى خودت توى آن مى‏افتى یک شن مى‏اندازى تو دیگ همان شن زیر دندان خودت گیر مى‏کند. پنچرگیرى مى‏کنى توى جاده سنگ را بر نمى‏دارى سنگى که براى حفاظت ماشین گذاشته‏اى مى‏گویى یک کسى بر خواهد داشت مى‏بینى 2 کیلو جلوتر یکى کسى سنگى گذاشته همان سنگ دیگرى لاستیک ماشین‏ات را مى‏ترکاند سنگ گذاشتى سنگ گذاشتند.
مصیبتها عکس العمل رفتار بشر
قرآن مى‏فرماید یکسرى تلخى‏ها، ناگواریها، برخوردها عکس العمل کار خودت است چرا سهم خودت را، تقصیر خودت را نادیده مى‏گیرى ما در نماز هى مى‏گوئیم سبحان اللّه خدا منزه است اگر تنگى سینه گرفتم خودم سیگار کشیده‏ام بچه‏ام افتاد توى حوض خدا منزه است باید نرده بگذارم تصادف کردم سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات رانندگى را بکنم مریض شدم سبحان اللّه سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات بهداشت را بکنم رفوزه شدم سبحان اللّه سبحان اللّه باید درس بخوانم به هر حال شما گیر و گورهاى خودت را گردن خدا نینداز این هم یکى.
پیغمبر (ص) به مردم مى‏گفت بابا این بت‏ها را ول کنید مى‏گفتند برو بابا «لو شاء اللّه ما اشرکنا نحن و لا آبائنا» اگر خداست ما مشرک نمى‏شدیم پیداست خدا مى‏خواهد یعنى هى… حتى شرک و بت پرستى را به گردن خدا مى‏اندازند.
نسبت دادن انحرافات به نیاکان و والدین
یکى دیگر، گاهى والدین را مقصر مى‏دانند قرآن آیات زیادى داریم که وقتى مى‏گوئیم چرا شما بت پرست هستید مى‏گفتند «انا وجدنا آبائنا» پدر و مادرمان بت پرست بود ما هم بت پرست بودیم رفتار پدر و مادر دلیل نیست ما بسیار داریم بچه‏هایى که بدلیلى پدر و مادر روزه نمى‏گیرند حالا یا مریض‏اند یا… به هر دلیلى این خود دختر و پسر تنهایى بلند مى‏شود سحرى درست مى‏کند و روزه مى‏گیرد داریم جاهایى که پدر و مادر نسبت به نماز کاهلند خود پسر و دختره تصمیم مى‏گیرد. گاهى مى‏گویند تقصیر بزرگان است روز قیامت به عده‏اى مى‏گویند شما چرا این رقمى شدید مى‏گویند: انّا اطعنا سادتنا و کُبَرائنا» این بزرگان هم چنین بودند ما هم هم چنین شدیم خوب بزرگان این طور بودند این دلیل شما نیست.
به بزرگان مى‏گویند «انّا کنّا لکم تبعا» ما توى دنیا عقب شما بودیم بدبخت شدیم حالا نمى‏شود بیائید یک گره از ما باز کنید «فهل انتم مغنون» مى‏گویند برو بابا خودمان هم گیر هستیم عمل بزرگان دلیل نیست عمل والدین دلیل نیست گاهى زن و بچه انسان را منحرف مى‏کند این هم دلیل نیست.
ترجیح احکام دین بر خواستههای همسر و فرزند
به یک جوان گفتم شما مرد هستید طلا براى مردم حرام است خوب این حلقه طلا است دست تو گفت حالا این نامزدى است گفتم خوب حالا مگر نامزدى شد حلال است یک کسى جگر بو مى‏داد گربه‏ها دور منقل‏اش جمع شدند یک مرتبه دید گربه‏ها آمدند گفت بلاله، بلاله! فکر کرد اگر بگوی بلاله مثلاً گربه‏ها مى‏روند حالا اگر این حرام است بگوئیم نامزدى است نامزدى است به کلمه نامزدى حرام خدا که حلال نمى‏شود.
پیغمبر (ص) هجرت کرد از مکه آمد مدینه بعضى زن و بچه‏ها شروع کردند به گریه کردن آیه نازل شد، «انّ من ازواجکم و اولادکم عدو لکم» بعضى از این همسرها دشمن شما هستند شما الان وظیفه‏تان هجرت است خانم گریه مى‏کند آقا گریه مى‏کند این اشک‏ها هیچ کدام دلیل نمى‏شود.
البته بعضى از زن‏هایى که گریه مى‏کردند و مانع شوهرشان مى‏شدند هجرت بعد هم که رفتند مدینه بعد هم اینها عقب شوهرشان رفتند بعد شوهرها گفتند نه خیر حالا آن روزى که گریه کردید گفتى نرو من آمدم حالا هم که آمدى من به تو راه نمى‏دهم آیه نازل شد نه خیر حالا هم که آمد، او را بپذیر حالا آن کینه‏ها را بگذارید کنار.
گاهى وقت‏ها یک کسى مى‏گوید چطور آن روز من مى‏خواستم به من ندادى حالا هم من به تو وام نمى‏دهم بابا انتقام نگیر یک زمانى اگر یک کسى برخورد کرد با تو برادر دینى است قرآن مى‏فرماید رفتار برادر انتقامانه نباشد حضرت آدم (ع) دو تا پسر داشت هابیل و قابیل یکى از این برادرها دستش را بلند کرد و گفت مى‏کشمت قرآن مى‏گوید تو این را مى‏کشى من تو را نمى‏کُشم. «لئن بسطت» بسط یعنى دست دراز کردن «یدک لتقتلنى» اگر دستت را دراز کنى که من را بکشى «ما انا بباسط یدى لاقتلک» من به تو دست درازى نمى‏کنم نباید بگوئیم چطور آن توى عروسى‏اش من را دعوت نکرد من هم دعوتش نمى‏کنم گوشت قربانى براى من نیاورد ما هم برایش نمى‏بریم دیدن ما نیامد استقبال ما نیامد ما هم نمى‏رویم پاتختى نیاورد جهازى… بابا ول کن خانم آقا ول کن، اصلاً انتقام نکشید انتقام زشت است «و اذا مرّوا باللّغو مرّوا کراما» قرآن مى‏گوید آدم باید با کرامت باشد خیلى وقت‏ها گیر مى‏دهیم حتى نویسنده‏اى مى‏گفت فلان نویسنده حرف‏هاى من را دزدیده گفتم بابا دزدى نگو، بگو از من استفاده کرده حالا اگر من از کتاب شما یک چیزى استفاده کردم و توى کتابم نوشتم باید بگویى قرائتى دزدیده؟ خوش حال باش بگو الحمدللّه کتاب من 5 هزار تا چاپ شد 5 هزار تا آدم‏ها کتاب‏هاى خود من را خوانده‏اند حرف‏هاى من رفت توى کتاب دیگر، هم از طریق فلانى از کتاب من…
گذشت و کرامت در برابر بدیهای دیگران
یک چیزى برایتان بگویم چه آدم‏هایى داشتیم اللّه اکبر چقدر بعضى‏ها خبیث‏اند چقدر بعضى‏ها کریم‏اند دو نمونه برایتان بگویم خبیثِ خبیث کریمِ کریم یک وقت وزارت مسکن گفته بود اگر کسى زنش زمین داشته باشد به او زمین نمى‏دهیم آن زمان‏هایى که زمین مى‏دادند یک کسى زنش یک قطعه زمین داشت زنش را طلاق داد یک زن دیگر گرفت که بگوید زن من زمین ندارد که یک قطعه زمین به او بدهند یعنى زنش را به خاک فروخت این مرد نمونه مرد بد.
اما نمونه کریم یکى از علما 60، 70 سال زحمت کشیده بود یک دور تفسیر نوشته بود جلد اول را داد چاپخانه چاپ نشد یک ماه دو ماه سه ماه آخرش چاپخانه گفت راستش را بخواهید گم شده نمى‏دانم بعد از مدت‏ها این عالم بزرگوار دید کتابش چاپ شده منتهى یک کسى دیگر این کتاب را از کتابخانه کش رفته به اسم خودش چاپ کرده ایشان شب رفت در خانه‏اش و گفت سلام علیکم آقا من مى‏خواستم چاپ بشود حالا که چاپ کرده‏اى بیا جلد دومش را هم تو چاپ کن نمونه کرامت و نمونه خباثت.
توى زن‏ها هم همین طورند «ضرب اللّه» مثلاً «للذین آمنوا ضرب اللّه» مثلاً «للذین کفروا» ضرب المثل مؤمن ضرب المثل کافر هر دو هم زن، زن لوط و نوح ضرب المثل زن بد زن فرعون ضرب المثل زن خوب.
گاهى هم در تحلیل‏ها مى‏گوئیم شیطان مقصّر است قرآن آیه‏اى دارد که روز قیامت خیلى‏ها سر به سر شیطان مى‏گذارند خدا لعنتت کند خدا عذابت را زیاد کند مى‏گوید چیه؟ «لا تلومونى» من را ملامت نکنید «لوموا انفسکم» بزن توس سر خودت من کارى نکردم «الاّ أن دعوتکم فلستجبتم» من دعوتت کردم تو قبول کردى کیش کیش کردم آمدى همین کیش کیش را به یک جوان دیگر گفتم… مقصر خودتى.
نسبت دادن انحرافات به محیط و جامعه
بعضى وقتها هم مى‏گویند مردم مقصرند قرآن باز آیه دارد مى‏گوید بعضى از مردم به همدیگر مى‏گویند «لولا انتم» تقصیر جامعه است «لولا انتم لکنا مومنین» اگر شما نبودید ما ایمان آورده بودیم جامعه این طورى بود مى‏گوید نه خیر «بل لم تکونوا مؤمنین» ریگ توى کفش خودتان است یا مثلاً مى‏گویند «تأتوننا عن الیمین» شاید اشاره به قدرت بشود با قدرت مى‏آمدید و یک چیزى را به ما تحمیل مى‏کردید نه خیر انسان ممکن است فضاسازى برایش بشود اما تصمیم باید خودش بگیرد.
ببینید آقا: دولت ممکن است براى شما منبع آب بسازد خیابان کشى هم بکند خیابان‏هاى 45 مترى خیابان‏هاى 12 مترى خیابان‏هاى 8 مترى کوچه‏هاى 2 مترى لوله کشى هم توى همه خیابان‏ها بیاید ولى بالاخره این سرشیر خانه دست شماست یعنى با همه لوله کشى‏ها و خیابان کشى‏ها شما مى‏توانى چنان شیر را ببندى که چک نکند این طور نیست که بگویى ول کن بابا اینکه خیابان کشیدند لوله کشیدند منبع آب ساختند من هم شیر آب را ول کردم تو دیگر چرا آخرش همچین کردى این نمى‏شود گفت چون این رقمى شد ما هم تا آخرش رفتیم انسان دو رقم داریم قالب ساز، قالب‏پذیر بعضى انسان‏ها قالب پذیرند هر قالبى باشند شکل همان در مى‏آیند شُل هستند مثل هوا، هوا و آب شُل است توى هر ظرفى بریزى شکل همان در مى‏آید اما این‏ها قالب پذیرند.
بعضى‏ها قالب سازند اصلاً خودشان قالب سازند قالب را عوض مى‏کند گاهى هم مى‏گویند آقا امکانات نبود چرا اذان نگفتى آمپلى فایر نبود چرا درس نخواندى کامپیوتر نداشتیم کتاب نداشتیم.
قرآن یک کلمه آیه دارد این هم براى شرائط مختلف است (یک صلوات بفرستید) مى‏فرماید که این مال شرائط مختلف بابا ما بچه ده هستیم ما بچه شهر هستیم این قدر بچه‏هاى روستا خوب درس خواندند و این قدر بچه‏هاى شهر تجدید شدند این قدر بچه فقیرها رشد کردند این قدر بچه پولدارها… این قدر ماشین‏هاى معمولى رفتند تا آخر سفر این قدر ماشین‏هاى سوپر دولوکس این طور نیست البته ذغال خوب بى اثر نیست یعنى نمى‏خواهم بگویم یک جور ولى حرف اصلى را اراده خدا مى‏زند و تصمیم ما حرف اصلى اینست شرائط اگر بهتر باشد بهتر است حالا ببینید قرآن چه مى‏گوید دیگر حرف‏هایم را جمع کنم.
غواصی در دریاهای شور و شیرین زندگی
قرآن مى‏فرماید… یک آیه‏اى است که این آیه‏اى را که مى‏خوانم خیلى کلماتش را مى‏فهمید (بحر) یعنى چه؟ این کلمه را که بلدید بحر (هذا) یعنى چه؟ این هم که بلدید هذا یعنى این (لهم) یعنى چه؟ گوشت این هم که مى‏شناسید (فرلت) یعنى چى گوارا آب فرات یعنى گوارا (ملح) یعنى چى؟ نمک خیلى خوب توى این آیه چند تا کلمه است که چند تایش را مى‏دانید و چند تا هم که نمى‏دانید من کمک‏تان مى‏کنم قرآن مى‏فرماید «و ما یستوى البحران» این آیه خیلى سرنوشت ساز است زیادى گوش بدهید براى اینکه گاهى وقت‏ها مثلاً آدم توى ازدواجش توى اقتصادش توى عبادتش توى تحصیلش همه جا هى گیر مى‏دهد.
این آیه قشنگ حل مى‏کند «و ما یستوى البحران هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و من کل تاکلون لحماً طریا و تستخرجون حلیه و ترى الفلک فیه مواخر» حالا اینهایى که کمک‏تان مى‏کنم این هم لازم به کمک نیست «ما یستوى» یعنى مساوى نیست یک جور نیست مساوى نیست دو تا دریا «هذا عذب فرات» این یکى شیرین است و گوارا «و هذا ملح اجاج» این یکى شور است و تلخ یک دریا شور است یک دریا شیرین یکى روستا است یکى شهر یکى گمنام است یکى مشهور یکى کامپیوتر دارد یکى ندارد یکى زمین ورزش دارد یکى ندارد یکى این طور است یکى آن طور است مى‏گوید بله یکى شرایط گواراست یکى شرایط شور شما چى؟ مى‏گوید شما اراده دارى اگر شما صیاد باشى و اراده داشته باشى توى هر دو (لحماً طریّا) توى هر دو ماهى هست خودت بى عرضه هستى گردن دریا نینداز اگر کسى اهل گرفتن صیاد ماهى باشد توى هر دو دریا ماهى هست.
اگر خودت غواص باشى تو خودت مشکل نباشى توى هر دو دریا لؤلؤ و مرجان هست «تستخرجون حلیه» یعنى استخراج کنید زیورها را تو خودت ناخا هستى اگر عرضه دارى ناخدا باشى «ترى الفلک فیه مواخر» توى هر دو مى‏توانى قایقرانى کین کشتى رانى کنى چى مى‏خواهد بگوید؟ مى‏خواهد بگوید همه گیر و گورها را گردن شرائط نگذار یک خورده هم بگو باسمه تعالى اینجانب بى عرضه‏ام مشکل اشتغال بخشى از آن مربوط به دولت است خدا مى‏داند بخشى هم مربوط به خود جوانهاست 120 کیلو است فقط بلد است چاى دم کند هیچ هنرى ندارد البته یکى از آن بى هنرها هم خود م هستم خدا رحمت کند اموات را پدرم به مى‏گفت محسن خیلى بى عرضه‏ایى یک روز از دست من عصبانى شد گفت محسن! گفتم بله گفت تو براى این خوبى که سرت را ببرند بیندازنت توى خیابان که هر کسى مى‏آید هیکل تو را ببیند و بگوید عجب جوان رشیدى باور نمى‏کنند که تو این قدر بى عرضه‏اى خوب راست مى‏گوید من الان هم بى عرضه‏ام یعنى کامپیوتر بلد نیستم رانندگى بلد نیستم برق کشى بلد نیستم اسلحه بلد نیستم هو اگر بگویم بلد نیستم دیگر همه‏تان بلند مى‏شوید و فرار مى‏کنید مى‏گوئید پس چى چى بلدى 4 تا آیه و حدیث بلدیم.
قرآن توى این آیه مى‏خواهد بگوید جوهر خودت مهم است مى‏گویند فلانى خوب آدمى است مى‏دانید عربى‏اش چه مى‏شود؟ عربى خوب آدمیه اینه مى‏گویند «نعم العبد» خیلى خوب آدمى است.
بندگی خدا در حال رفاه یا سختید و تا پیغمبر توى قرآن است یک پیغمبر بسیار مرفه یکى پیغمبر بسیار مشکل دار بسیار مرفه حضرت سلیمان (ع) همه امکانات برایش بود، (و حشر السلیمان جنوده من الجن و الانس) اصلاً سان مى‏دید. یک کسى به من مى‏گفت شما آخوندها از شاه یاد گرفتید از ارتش سان مى‏بینید گفتم نه خیر شاه از آخوندها یاد گرفت گفت چطور؟ گفتم اول آخوندى که سان دید حضرت سلیمان (ع) بود صبح به صبح از همه… آیه قرآن مى‏گوید «و حشر لسلیمان جنوده» جنود، جُند، جُند یعنى…. «و حشر لسلیمان» محشور مى‏شدند براى سلیمان (ع) لشکریانش «من الجن و الانس فهم یوزعون» طبقه بندى شده حساب شده بعد هم دقت مى‏کرد وقتى هم نگاه مى‏کرد نگاه سطحى نمى‏کرد آخرش گفت که هدهد نبودها! هدهد کو؟ «مالى لا ارى الهدهد» چطور هُدهُد توى پرنده‏ها نبود اصلاً از جن و انسان و حیوان یک حکومت عجیبى داشت.
یک پیغمبر هم بود که همه مشکلات ریخت روى کله‏اش ایوت (ع) مى‏گویند فلانى صبر ایوب دارد سوره‏اى در قرآن است بنام سوره (ص) که تاریخ دو تا پیغمبر را به هم چسپانده به همه هم گفته «نعم العبد» یعنى مى‏خواهد بگوید اینها ناخداى خوبى هستند چه دریاشان شور باشد و چه دریاشان شرین.
کسى خواسته باشد نماز بخواند با برگ زرد هم نماز مى‏خواند کسى نخواسته باشد نماز بخواند مهر کربلا یک وجب در دو وجب برایش سوغاتى ببر با آن گردو مى‏شکند.آب کم جوى‏ تشنگى آور به دست‏ خدا رحمت کند حاج احمد آقا فرزند امام (ره) را ایشان مى‏گفت امام (ره) هیچ وقت کتاب‏هایش از 200 تا بیشتر نداشت امام (ره) 200 تا کتاب بیشتر نداشت اما هم مرجع تقلید شد هم رهبر. (افرادى هم مثل بنده پریروز کتاب‏هایم را مقایسه کردم 2 تا کامیون کتاب 2 تا کامیون که نشد، یک کامیون تقریباً یک کامیون کتاب زیادى داشتم البته نگو پولدارى مى‏خرى چون مشهور هستم هر نویسنده‏اى احتیاطاً یک کتاب براى من مى‏فرستد. من هم که وقت مطالعه ندارم مى‏گذارم کتابخانه. بعضى نویسنده‏ها مى‏گویند خواهش مى‏کنم تا آخرش بخوان قضاوت کن همه حرف‏هایش هم توى تلویزیون بزن مى‏گویم وللّه من هنوز حرف‏هاى خدا را نرسیده‏ام همه‏اش را بخوانم تا ببینم حرف شما چیه؟ ضمناً اعلام کردیم نه کسى براى ما نامه بفرستد چون فرصت ندارم بخوانم نه کتاب بفرستید چون فرصت مطالعه ندارم یک کسى زنى بد داشت گفتند طلاقش بده گفت فرصت نمى‏کنم) اگر شما جوهرت جوهر مطالعه باشد این…. اصل در اراده شماست «تنصرونا» آقا چرا خدا به او داد؟ خدا به تو نگاه مى‏کند هر جورى تو تصمیم گرفتى کمک مى‏کند «کد. الدعا هولاء و هولاء» لطف خدا مربوط به شماست.
یکى از وزراء که بعد از انقلاب وزیر شد مى‏گفت زمان شاه 5 هزار دادم به بچه‏ام 5 ریال خوب 5 ریال آن زمان خیلى بود 5 ریال دادم به بچه‏ام گفتم برو مدرسه بچه‏ام توى کوچه که مى‏رفت مدرسه یک فقیرى را دید داد به فقیر برگشت گفت آقا من 5 ریال دادم به فقیر گفتم بیا 5 تومان به او دادم بعد گفت لاى قرآن را باز کردم گفتم ببین قرآن مى‏گوید «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» کسى کار خوب بکند 10 برابر این رقمى تفسیر قرآن را توى مغز بچه فرو کرد. اول باید 5 ریال بدهیم منتهى‏ براى خدا بعضى‏ها که کمک مى‏کنند خدا کمک‏شان نمى‏کند گیر توى اخلاص‏شان است باز اسمش را ببرم او را مى‏شناسید اجازه بدهید اسمش را نبرم.
مى‏گفت توى اتاق نشسته بودم 5 ریال بیشتر نداشتم یک کسى آمد شروع کرد در زدن گفت سلام علیکم براى من میهمان آمده مى‏خواهم یک نان بگیرم آن زمان نان 3 ریال بود یا کمتر 5 ریال دارى؟ گفت بله 5 ریال را دادیم آمدیم نشستیم یک مدتى مطالعه کردیم دیدیم کسى در مى‏زند سلام علیکم بفرمائید آقا من دوست دارم 5 تومان بدهم به شما دست شما درد نکند چه خوب رسید آمدیم مطالعه مى‏کردم باز دیدیم که یک کسى در را مى‏زند گفتیم بفرما گفت آقا دو سه تا میهمان برایم آمده 5 تومان دارى به من قرض بدهى گفتیم بله 5 تومان را دادیم آن شب گرسنه خوابیدیم صبح رفتیم حرم حضرت معصومه (ع) نماز بخوانیم دیدیم یک کسى آمد بغل ما نشست گفت آقا من اگر مى‏شود دلم مى‏خواهد 50 تومان بدهم به شما 50 را گرفتیم باز یک کسى دیگر آمد 50 تومان را به او ندادم گفتم 5 تومان را براى خدا دادم که 5 تومان شد 5 تومان را هم براى خدا دادم شد 50 تومان الان 50 تومان را مى‏دهم که برود 500 تومانى بیاید دیگر دیدم نیتم خدا نیست آخر اینها مهم است اینها کُدهایش فرق مى‏کند (به آیت اللّه العظمى‏ بروجردى گفتند مکتب اسلام چه مجله‏اى است گفت خوب مجله‏اى است گفتند یک تقدیر بنویس باسمه تعالى این مجله مکتب اسلام خوب مجله‏اى است گفت نمى‏نویسم گفتند شما که گفتید خوب است گفت ببین کتاب را مى‏توانم بنویسم خوبه چون سروته‏اش را مى‏دانم چیه مجله که هر ماه یکبار چاپ مى‏شود چه مى‏دانم ماه صدمى چى چاپ مى‏شود من چیزى که بیخ‏اش را نمى‏دانم از حالا تقدیر چ… یعنى تقدیز نوشتن هم مدیریت مى‏خواهددد شکم مدیریت مى‏خواهد خلبان‏ها، هواپیماى مسافربرى 2 تا خلبان دارد اگر یکى پنیر مى‏خورد یکى کُتلت مى‏خورد حق ندارند هر دو کُتلت بخورند چون اگر گوشتش فاسد باشد یک مرتبه هواپیما مى‏افتد پائین چون هر دو خلبان…. شکم مدیریت مى‏خواهد که اگر این، این غذا را مى‏خورد آن، آن غذا را بخورد به کتاب مى‏شود تقدیز نوشت به مجله نمى‏شود چون آدم نمى‏داند مجله شماره نودم چى چاپ مى‏شود. یک کسى گوشش درد مى‏کرد گفت برو بکش گفت چرا؟ گفت آخر دندانم درد مى‏کرد کشیدم دندان را مى‏شود کشید گوش را که نمى‏شود کشید.) به هر حال وقتم تمام شد در گیر و گورها بنشینیم واقع بین باشیم بى خودى گردن این و آن نگذاریم هر چه گردن خودمان است بگوئیم آقا از سهم ما این سهم آن هم آن سهم آن هم آن خدایا تو را به حق محمد و آل محمد (ص) در فهم مطالب در فهم حقایق آنچه واقع است ما را واقع بین و واقع گرا قرار بده.
از خیالات و شایعات و موج‏هاى ناجور ما را حفظ بفرما.
قلب آقا امام زمان (عج) را از ما راضى بدار.
و السلام علیکم و رحمه اللّه‏

Comments (0)
Add Comment