الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحثى را داشتیم راجع به اینکه در توجیه و تحلیل مىاندازیم به گردن این و آن سه چهار تا را جلسه قبل گفتیم که گاهى گردن… مىگوئیم نمىدانستیم گاهى مىگوییم دشمن قوى بود گاهى مىگوییم نظامى که توى آن زندگى مىکردیم شرائط آماده نبود گرفتار مادیات و مشکلات مادى بشویم.
گاهى هم گردن خدا مىاندازیم پس بحث ما ادامه بحث قبل توجیه و تفسیر و تحلیل نابجا درباره ناگواریها، ناگواریها که پیش مىآید مىگوئیم این بود همچین شد. گاهى وقتها ناگواریها را گردن خدا مىاندازیم سوره والفجر «اذ ما ابتله ربّه فاکرمه» وقتى خدا اکرام کرد به بشر وقتى خداوند به بشر لطف مىکند مىگوید: «ربّ اکرمنى» خداوند اکرام کرده به من خدا دوستم داردها! امسال خدا دوستمان دارد خدا چراغها را سبز کرد اما «اذا ما ابتله فقدر علیه رزقه» اما اگر خدا یک خورده تنگ گرفت مىگوید «رب اهاننى» خدا به من اهانت کرده. خلاصه دست خودش است سفت کن و شُل کن دست خودش است مىبندد باز مىکند چراغ قرمز چراغ سبز دست خودش است خدا خواسته دیگر مىاندازیم گردن خدا این درست است یا نه سوره والفجر مىفرماید «کلاّ معناى کلاّ یعنى این دو تا درست نیست، درست نیست گردن خدا نیداز پس چیه؟ مىدانى چرا اینطور کردم «بل» بلکه دلیل اینست «لا تکرمون الیتیم» به تو دادم به یتیم ندادى پارسال که به تو دادم به یتیم ندادى «و لا تعاضون على طعام مسکین» به مسکین هم ندادى «و تاکلون التّراث الکلاً لمّا» خوردى میراث را، ارث را خوردى «اکلاً لما» یعنى خوردى بدون اینکه بدانى از حلال است یا از حرام تا فلانى مُرد پریدى ارثش را گرفتى فکر نکردى بابا این فلانى به کسى بدهکار نیست زکات و خمساش را داده، همین طور قورت دادى خوردى.
«و تحبون المال» محبت دارى به مال، خیلى پول پرستى «حُبّاً جمّاً» علّت اینکه امسال به تو دادم و سال دیگر از تو گرفتم پارسال که به تو دادم سراغ یتیم نرفتى سراغ مسکین نرفتى فکر حلال و حرام نبودى مادى گرا شدى چون… آن چنان بودیم، بودیم آن چناان این چنین گشتیم، گشتیم این چنین قرآن مىگوید که «ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم» «لا یحیق المکر السیّئ الاّ باهله» (من حفر بئراً لاخیه وقع فیه) چاه کندى براى کسى خودت توى آن مىافتى یک شن مىاندازى تو دیگ همان شن زیر دندان خودت گیر مىکند. پنچرگیرى مىکنى توى جاده سنگ را بر نمىدارى سنگى که براى حفاظت ماشین گذاشتهاى مىگویى یک کسى بر خواهد داشت مىبینى 2 کیلو جلوتر یکى کسى سنگى گذاشته همان سنگ دیگرى لاستیک ماشینات را مىترکاند سنگ گذاشتى سنگ گذاشتند.
مصیبتها عکس العمل رفتار بشر
قرآن مىفرماید یکسرى تلخىها، ناگواریها، برخوردها عکس العمل کار خودت است چرا سهم خودت را، تقصیر خودت را نادیده مىگیرى ما در نماز هى مىگوئیم سبحان اللّه خدا منزه است اگر تنگى سینه گرفتم خودم سیگار کشیدهام بچهام افتاد توى حوض خدا منزه است باید نرده بگذارم تصادف کردم سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات رانندگى را بکنم مریض شدم سبحان اللّه سبحان اللّه سبحان اللّه باید مراعات بهداشت را بکنم رفوزه شدم سبحان اللّه سبحان اللّه باید درس بخوانم به هر حال شما گیر و گورهاى خودت را گردن خدا نینداز این هم یکى.
پیغمبر (ص) به مردم مىگفت بابا این بتها را ول کنید مىگفتند برو بابا «لو شاء اللّه ما اشرکنا نحن و لا آبائنا» اگر خداست ما مشرک نمىشدیم پیداست خدا مىخواهد یعنى هى… حتى شرک و بت پرستى را به گردن خدا مىاندازند.
نسبت دادن انحرافات به نیاکان و والدین
یکى دیگر، گاهى والدین را مقصر مىدانند قرآن آیات زیادى داریم که وقتى مىگوئیم چرا شما بت پرست هستید مىگفتند «انا وجدنا آبائنا» پدر و مادرمان بت پرست بود ما هم بت پرست بودیم رفتار پدر و مادر دلیل نیست ما بسیار داریم بچههایى که بدلیلى پدر و مادر روزه نمىگیرند حالا یا مریضاند یا… به هر دلیلى این خود دختر و پسر تنهایى بلند مىشود سحرى درست مىکند و روزه مىگیرد داریم جاهایى که پدر و مادر نسبت به نماز کاهلند خود پسر و دختره تصمیم مىگیرد. گاهى مىگویند تقصیر بزرگان است روز قیامت به عدهاى مىگویند شما چرا این رقمى شدید مىگویند: انّا اطعنا سادتنا و کُبَرائنا» این بزرگان هم چنین بودند ما هم هم چنین شدیم خوب بزرگان این طور بودند این دلیل شما نیست.
به بزرگان مىگویند «انّا کنّا لکم تبعا» ما توى دنیا عقب شما بودیم بدبخت شدیم حالا نمىشود بیائید یک گره از ما باز کنید «فهل انتم مغنون» مىگویند برو بابا خودمان هم گیر هستیم عمل بزرگان دلیل نیست عمل والدین دلیل نیست گاهى زن و بچه انسان را منحرف مىکند این هم دلیل نیست.
ترجیح احکام دین بر خواستههای همسر و فرزند
به یک جوان گفتم شما مرد هستید طلا براى مردم حرام است خوب این حلقه طلا است دست تو گفت حالا این نامزدى است گفتم خوب حالا مگر نامزدى شد حلال است یک کسى جگر بو مىداد گربهها دور منقلاش جمع شدند یک مرتبه دید گربهها آمدند گفت بلاله، بلاله! فکر کرد اگر بگوی بلاله مثلاً گربهها مىروند حالا اگر این حرام است بگوئیم نامزدى است نامزدى است به کلمه نامزدى حرام خدا که حلال نمىشود.
پیغمبر (ص) هجرت کرد از مکه آمد مدینه بعضى زن و بچهها شروع کردند به گریه کردن آیه نازل شد، «انّ من ازواجکم و اولادکم عدو لکم» بعضى از این همسرها دشمن شما هستند شما الان وظیفهتان هجرت است خانم گریه مىکند آقا گریه مىکند این اشکها هیچ کدام دلیل نمىشود.
البته بعضى از زنهایى که گریه مىکردند و مانع شوهرشان مىشدند هجرت بعد هم که رفتند مدینه بعد هم اینها عقب شوهرشان رفتند بعد شوهرها گفتند نه خیر حالا آن روزى که گریه کردید گفتى نرو من آمدم حالا هم که آمدى من به تو راه نمىدهم آیه نازل شد نه خیر حالا هم که آمد، او را بپذیر حالا آن کینهها را بگذارید کنار.
گاهى وقتها یک کسى مىگوید چطور آن روز من مىخواستم به من ندادى حالا هم من به تو وام نمىدهم بابا انتقام نگیر یک زمانى اگر یک کسى برخورد کرد با تو برادر دینى است قرآن مىفرماید رفتار برادر انتقامانه نباشد حضرت آدم (ع) دو تا پسر داشت هابیل و قابیل یکى از این برادرها دستش را بلند کرد و گفت مىکشمت قرآن مىگوید تو این را مىکشى من تو را نمىکُشم. «لئن بسطت» بسط یعنى دست دراز کردن «یدک لتقتلنى» اگر دستت را دراز کنى که من را بکشى «ما انا بباسط یدى لاقتلک» من به تو دست درازى نمىکنم نباید بگوئیم چطور آن توى عروسىاش من را دعوت نکرد من هم دعوتش نمىکنم گوشت قربانى براى من نیاورد ما هم برایش نمىبریم دیدن ما نیامد استقبال ما نیامد ما هم نمىرویم پاتختى نیاورد جهازى… بابا ول کن خانم آقا ول کن، اصلاً انتقام نکشید انتقام زشت است «و اذا مرّوا باللّغو مرّوا کراما» قرآن مىگوید آدم باید با کرامت باشد خیلى وقتها گیر مىدهیم حتى نویسندهاى مىگفت فلان نویسنده حرفهاى من را دزدیده گفتم بابا دزدى نگو، بگو از من استفاده کرده حالا اگر من از کتاب شما یک چیزى استفاده کردم و توى کتابم نوشتم باید بگویى قرائتى دزدیده؟ خوش حال باش بگو الحمدللّه کتاب من 5 هزار تا چاپ شد 5 هزار تا آدمها کتابهاى خود من را خواندهاند حرفهاى من رفت توى کتاب دیگر، هم از طریق فلانى از کتاب من…
گذشت و کرامت در برابر بدیهای دیگران
یک چیزى برایتان بگویم چه آدمهایى داشتیم اللّه اکبر چقدر بعضىها خبیثاند چقدر بعضىها کریماند دو نمونه برایتان بگویم خبیثِ خبیث کریمِ کریم یک وقت وزارت مسکن گفته بود اگر کسى زنش زمین داشته باشد به او زمین نمىدهیم آن زمانهایى که زمین مىدادند یک کسى زنش یک قطعه زمین داشت زنش را طلاق داد یک زن دیگر گرفت که بگوید زن من زمین ندارد که یک قطعه زمین به او بدهند یعنى زنش را به خاک فروخت این مرد نمونه مرد بد.
اما نمونه کریم یکى از علما 60، 70 سال زحمت کشیده بود یک دور تفسیر نوشته بود جلد اول را داد چاپخانه چاپ نشد یک ماه دو ماه سه ماه آخرش چاپخانه گفت راستش را بخواهید گم شده نمىدانم بعد از مدتها این عالم بزرگوار دید کتابش چاپ شده منتهى یک کسى دیگر این کتاب را از کتابخانه کش رفته به اسم خودش چاپ کرده ایشان شب رفت در خانهاش و گفت سلام علیکم آقا من مىخواستم چاپ بشود حالا که چاپ کردهاى بیا جلد دومش را هم تو چاپ کن نمونه کرامت و نمونه خباثت.
توى زنها هم همین طورند «ضرب اللّه» مثلاً «للذین آمنوا ضرب اللّه» مثلاً «للذین کفروا» ضرب المثل مؤمن ضرب المثل کافر هر دو هم زن، زن لوط و نوح ضرب المثل زن بد زن فرعون ضرب المثل زن خوب.
گاهى هم در تحلیلها مىگوئیم شیطان مقصّر است قرآن آیهاى دارد که روز قیامت خیلىها سر به سر شیطان مىگذارند خدا لعنتت کند خدا عذابت را زیاد کند مىگوید چیه؟ «لا تلومونى» من را ملامت نکنید «لوموا انفسکم» بزن توس سر خودت من کارى نکردم «الاّ أن دعوتکم فلستجبتم» من دعوتت کردم تو قبول کردى کیش کیش کردم آمدى همین کیش کیش را به یک جوان دیگر گفتم… مقصر خودتى.
نسبت دادن انحرافات به محیط و جامعه
بعضى وقتها هم مىگویند مردم مقصرند قرآن باز آیه دارد مىگوید بعضى از مردم به همدیگر مىگویند «لولا انتم» تقصیر جامعه است «لولا انتم لکنا مومنین» اگر شما نبودید ما ایمان آورده بودیم جامعه این طورى بود مىگوید نه خیر «بل لم تکونوا مؤمنین» ریگ توى کفش خودتان است یا مثلاً مىگویند «تأتوننا عن الیمین» شاید اشاره به قدرت بشود با قدرت مىآمدید و یک چیزى را به ما تحمیل مىکردید نه خیر انسان ممکن است فضاسازى برایش بشود اما تصمیم باید خودش بگیرد.
ببینید آقا: دولت ممکن است براى شما منبع آب بسازد خیابان کشى هم بکند خیابانهاى 45 مترى خیابانهاى 12 مترى خیابانهاى 8 مترى کوچههاى 2 مترى لوله کشى هم توى همه خیابانها بیاید ولى بالاخره این سرشیر خانه دست شماست یعنى با همه لوله کشىها و خیابان کشىها شما مىتوانى چنان شیر را ببندى که چک نکند این طور نیست که بگویى ول کن بابا اینکه خیابان کشیدند لوله کشیدند منبع آب ساختند من هم شیر آب را ول کردم تو دیگر چرا آخرش همچین کردى این نمىشود گفت چون این رقمى شد ما هم تا آخرش رفتیم انسان دو رقم داریم قالب ساز، قالبپذیر بعضى انسانها قالب پذیرند هر قالبى باشند شکل همان در مىآیند شُل هستند مثل هوا، هوا و آب شُل است توى هر ظرفى بریزى شکل همان در مىآید اما اینها قالب پذیرند.
بعضىها قالب سازند اصلاً خودشان قالب سازند قالب را عوض مىکند گاهى هم مىگویند آقا امکانات نبود چرا اذان نگفتى آمپلى فایر نبود چرا درس نخواندى کامپیوتر نداشتیم کتاب نداشتیم.
قرآن یک کلمه آیه دارد این هم براى شرائط مختلف است (یک صلوات بفرستید) مىفرماید که این مال شرائط مختلف بابا ما بچه ده هستیم ما بچه شهر هستیم این قدر بچههاى روستا خوب درس خواندند و این قدر بچههاى شهر تجدید شدند این قدر بچه فقیرها رشد کردند این قدر بچه پولدارها… این قدر ماشینهاى معمولى رفتند تا آخر سفر این قدر ماشینهاى سوپر دولوکس این طور نیست البته ذغال خوب بى اثر نیست یعنى نمىخواهم بگویم یک جور ولى حرف اصلى را اراده خدا مىزند و تصمیم ما حرف اصلى اینست شرائط اگر بهتر باشد بهتر است حالا ببینید قرآن چه مىگوید دیگر حرفهایم را جمع کنم.
غواصی در دریاهای شور و شیرین زندگی
قرآن مىفرماید… یک آیهاى است که این آیهاى را که مىخوانم خیلى کلماتش را مىفهمید (بحر) یعنى چه؟ این کلمه را که بلدید بحر (هذا) یعنى چه؟ این هم که بلدید هذا یعنى این (لهم) یعنى چه؟ گوشت این هم که مىشناسید (فرلت) یعنى چى گوارا آب فرات یعنى گوارا (ملح) یعنى چى؟ نمک خیلى خوب توى این آیه چند تا کلمه است که چند تایش را مىدانید و چند تا هم که نمىدانید من کمکتان مىکنم قرآن مىفرماید «و ما یستوى البحران» این آیه خیلى سرنوشت ساز است زیادى گوش بدهید براى اینکه گاهى وقتها مثلاً آدم توى ازدواجش توى اقتصادش توى عبادتش توى تحصیلش همه جا هى گیر مىدهد.
این آیه قشنگ حل مىکند «و ما یستوى البحران هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و من کل تاکلون لحماً طریا و تستخرجون حلیه و ترى الفلک فیه مواخر» حالا اینهایى که کمکتان مىکنم این هم لازم به کمک نیست «ما یستوى» یعنى مساوى نیست یک جور نیست مساوى نیست دو تا دریا «هذا عذب فرات» این یکى شیرین است و گوارا «و هذا ملح اجاج» این یکى شور است و تلخ یک دریا شور است یک دریا شیرین یکى روستا است یکى شهر یکى گمنام است یکى مشهور یکى کامپیوتر دارد یکى ندارد یکى زمین ورزش دارد یکى ندارد یکى این طور است یکى آن طور است مىگوید بله یکى شرایط گواراست یکى شرایط شور شما چى؟ مىگوید شما اراده دارى اگر شما صیاد باشى و اراده داشته باشى توى هر دو (لحماً طریّا) توى هر دو ماهى هست خودت بى عرضه هستى گردن دریا نینداز اگر کسى اهل گرفتن صیاد ماهى باشد توى هر دو دریا ماهى هست.
اگر خودت غواص باشى تو خودت مشکل نباشى توى هر دو دریا لؤلؤ و مرجان هست «تستخرجون حلیه» یعنى استخراج کنید زیورها را تو خودت ناخا هستى اگر عرضه دارى ناخدا باشى «ترى الفلک فیه مواخر» توى هر دو مىتوانى قایقرانى کین کشتى رانى کنى چى مىخواهد بگوید؟ مىخواهد بگوید همه گیر و گورها را گردن شرائط نگذار یک خورده هم بگو باسمه تعالى اینجانب بى عرضهام مشکل اشتغال بخشى از آن مربوط به دولت است خدا مىداند بخشى هم مربوط به خود جوانهاست 120 کیلو است فقط بلد است چاى دم کند هیچ هنرى ندارد البته یکى از آن بى هنرها هم خود م هستم خدا رحمت کند اموات را پدرم به مىگفت محسن خیلى بى عرضهایى یک روز از دست من عصبانى شد گفت محسن! گفتم بله گفت تو براى این خوبى که سرت را ببرند بیندازنت توى خیابان که هر کسى مىآید هیکل تو را ببیند و بگوید عجب جوان رشیدى باور نمىکنند که تو این قدر بى عرضهاى خوب راست مىگوید من الان هم بى عرضهام یعنى کامپیوتر بلد نیستم رانندگى بلد نیستم برق کشى بلد نیستم اسلحه بلد نیستم هو اگر بگویم بلد نیستم دیگر همهتان بلند مىشوید و فرار مىکنید مىگوئید پس چى چى بلدى 4 تا آیه و حدیث بلدیم.
قرآن توى این آیه مىخواهد بگوید جوهر خودت مهم است مىگویند فلانى خوب آدمى است مىدانید عربىاش چه مىشود؟ عربى خوب آدمیه اینه مىگویند «نعم العبد» خیلى خوب آدمى است.
بندگی خدا در حال رفاه یا سختید و تا پیغمبر توى قرآن است یک پیغمبر بسیار مرفه یکى پیغمبر بسیار مشکل دار بسیار مرفه حضرت سلیمان (ع) همه امکانات برایش بود، (و حشر السلیمان جنوده من الجن و الانس) اصلاً سان مىدید. یک کسى به من مىگفت شما آخوندها از شاه یاد گرفتید از ارتش سان مىبینید گفتم نه خیر شاه از آخوندها یاد گرفت گفت چطور؟ گفتم اول آخوندى که سان دید حضرت سلیمان (ع) بود صبح به صبح از همه… آیه قرآن مىگوید «و حشر لسلیمان جنوده» جنود، جُند، جُند یعنى…. «و حشر لسلیمان» محشور مىشدند براى سلیمان (ع) لشکریانش «من الجن و الانس فهم یوزعون» طبقه بندى شده حساب شده بعد هم دقت مىکرد وقتى هم نگاه مىکرد نگاه سطحى نمىکرد آخرش گفت که هدهد نبودها! هدهد کو؟ «مالى لا ارى الهدهد» چطور هُدهُد توى پرندهها نبود اصلاً از جن و انسان و حیوان یک حکومت عجیبى داشت.
یک پیغمبر هم بود که همه مشکلات ریخت روى کلهاش ایوت (ع) مىگویند فلانى صبر ایوب دارد سورهاى در قرآن است بنام سوره (ص) که تاریخ دو تا پیغمبر را به هم چسپانده به همه هم گفته «نعم العبد» یعنى مىخواهد بگوید اینها ناخداى خوبى هستند چه دریاشان شور باشد و چه دریاشان شرین.
کسى خواسته باشد نماز بخواند با برگ زرد هم نماز مىخواند کسى نخواسته باشد نماز بخواند مهر کربلا یک وجب در دو وجب برایش سوغاتى ببر با آن گردو مىشکند.آب کم جوى تشنگى آور به دست خدا رحمت کند حاج احمد آقا فرزند امام (ره) را ایشان مىگفت امام (ره) هیچ وقت کتابهایش از 200 تا بیشتر نداشت امام (ره) 200 تا کتاب بیشتر نداشت اما هم مرجع تقلید شد هم رهبر. (افرادى هم مثل بنده پریروز کتابهایم را مقایسه کردم 2 تا کامیون کتاب 2 تا کامیون که نشد، یک کامیون تقریباً یک کامیون کتاب زیادى داشتم البته نگو پولدارى مىخرى چون مشهور هستم هر نویسندهاى احتیاطاً یک کتاب براى من مىفرستد. من هم که وقت مطالعه ندارم مىگذارم کتابخانه. بعضى نویسندهها مىگویند خواهش مىکنم تا آخرش بخوان قضاوت کن همه حرفهایش هم توى تلویزیون بزن مىگویم وللّه من هنوز حرفهاى خدا را نرسیدهام همهاش را بخوانم تا ببینم حرف شما چیه؟ ضمناً اعلام کردیم نه کسى براى ما نامه بفرستد چون فرصت ندارم بخوانم نه کتاب بفرستید چون فرصت مطالعه ندارم یک کسى زنى بد داشت گفتند طلاقش بده گفت فرصت نمىکنم) اگر شما جوهرت جوهر مطالعه باشد این…. اصل در اراده شماست «تنصرونا» آقا چرا خدا به او داد؟ خدا به تو نگاه مىکند هر جورى تو تصمیم گرفتى کمک مىکند «کد. الدعا هولاء و هولاء» لطف خدا مربوط به شماست.
یکى از وزراء که بعد از انقلاب وزیر شد مىگفت زمان شاه 5 هزار دادم به بچهام 5 ریال خوب 5 ریال آن زمان خیلى بود 5 ریال دادم به بچهام گفتم برو مدرسه بچهام توى کوچه که مىرفت مدرسه یک فقیرى را دید داد به فقیر برگشت گفت آقا من 5 ریال دادم به فقیر گفتم بیا 5 تومان به او دادم بعد گفت لاى قرآن را باز کردم گفتم ببین قرآن مىگوید «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» کسى کار خوب بکند 10 برابر این رقمى تفسیر قرآن را توى مغز بچه فرو کرد. اول باید 5 ریال بدهیم منتهى براى خدا بعضىها که کمک مىکنند خدا کمکشان نمىکند گیر توى اخلاصشان است باز اسمش را ببرم او را مىشناسید اجازه بدهید اسمش را نبرم.
مىگفت توى اتاق نشسته بودم 5 ریال بیشتر نداشتم یک کسى آمد شروع کرد در زدن گفت سلام علیکم براى من میهمان آمده مىخواهم یک نان بگیرم آن زمان نان 3 ریال بود یا کمتر 5 ریال دارى؟ گفت بله 5 ریال را دادیم آمدیم نشستیم یک مدتى مطالعه کردیم دیدیم کسى در مىزند سلام علیکم بفرمائید آقا من دوست دارم 5 تومان بدهم به شما دست شما درد نکند چه خوب رسید آمدیم مطالعه مىکردم باز دیدیم که یک کسى در را مىزند گفتیم بفرما گفت آقا دو سه تا میهمان برایم آمده 5 تومان دارى به من قرض بدهى گفتیم بله 5 تومان را دادیم آن شب گرسنه خوابیدیم صبح رفتیم حرم حضرت معصومه (ع) نماز بخوانیم دیدیم یک کسى آمد بغل ما نشست گفت آقا من اگر مىشود دلم مىخواهد 50 تومان بدهم به شما 50 را گرفتیم باز یک کسى دیگر آمد 50 تومان را به او ندادم گفتم 5 تومان را براى خدا دادم که 5 تومان شد 5 تومان را هم براى خدا دادم شد 50 تومان الان 50 تومان را مىدهم که برود 500 تومانى بیاید دیگر دیدم نیتم خدا نیست آخر اینها مهم است اینها کُدهایش فرق مىکند (به آیت اللّه العظمى بروجردى گفتند مکتب اسلام چه مجلهاى است گفت خوب مجلهاى است گفتند یک تقدیر بنویس باسمه تعالى این مجله مکتب اسلام خوب مجلهاى است گفت نمىنویسم گفتند شما که گفتید خوب است گفت ببین کتاب را مىتوانم بنویسم خوبه چون سروتهاش را مىدانم چیه مجله که هر ماه یکبار چاپ مىشود چه مىدانم ماه صدمى چى چاپ مىشود من چیزى که بیخاش را نمىدانم از حالا تقدیر چ… یعنى تقدیز نوشتن هم مدیریت مىخواهددد شکم مدیریت مىخواهد خلبانها، هواپیماى مسافربرى 2 تا خلبان دارد اگر یکى پنیر مىخورد یکى کُتلت مىخورد حق ندارند هر دو کُتلت بخورند چون اگر گوشتش فاسد باشد یک مرتبه هواپیما مىافتد پائین چون هر دو خلبان…. شکم مدیریت مىخواهد که اگر این، این غذا را مىخورد آن، آن غذا را بخورد به کتاب مىشود تقدیز نوشت به مجله نمىشود چون آدم نمىداند مجله شماره نودم چى چاپ مىشود. یک کسى گوشش درد مىکرد گفت برو بکش گفت چرا؟ گفت آخر دندانم درد مىکرد کشیدم دندان را مىشود کشید گوش را که نمىشود کشید.) به هر حال وقتم تمام شد در گیر و گورها بنشینیم واقع بین باشیم بى خودى گردن این و آن نگذاریم هر چه گردن خودمان است بگوئیم آقا از سهم ما این سهم آن هم آن سهم آن هم آن خدایا تو را به حق محمد و آل محمد (ص) در فهم مطالب در فهم حقایق آنچه واقع است ما را واقع بین و واقع گرا قرار بده.
از خیالات و شایعات و موجهاى ناجور ما را حفظ بفرما.
قلب آقا امام زمان (عج) را از ما راضى بدار.
و السلام علیکم و رحمه اللّه