بهداشت، پیشگیری، درمان

1- کسب علوم روز با حفظ علوم قدیم
2- آینده‌نگری در برنامه‌ریزی‌های کلان
3- پیشگیری، مقدم بر درمان
4- سفارش اسلام به یادگیری علوم روز
5- اولویت بندی در برنامه‌ها و هزینه‌ها
6- تفاوت کار پزشکی با دیگر مشاغل
7- توجه پیامبر اسلام به بهداشت شخصی
8- وضو و غسل برای بهداشت بدن
9- جایگاه بهداشت در احکام دینی

موضوع: بهداشت، پیشگیری، درمان

تاریخ پخش: 16/03/87

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در این جلسه می‌خواهیم مقداری راجع به بیمار و پزشک و طبابت و بهداشت و پیشگیری و درمان و… صحبت کنیم. چون بحث‌های تلویزیون باید مثل آب جوش به همه معده‌ها بخورد. از چیزهایی که همه گرفتارش هستیم، و هر انسانی گرفتارش هست، هم بیماری است و هم تذکراتی که اسلام داده است. یک قسمتی، ذره‌ای از آن را ما بگوییم. و یکی اینکه تذکرات طبی، موضوع بحثمان این است.

بسم الله الرحمن الرحیم، دانستنی‌هایی از طب و بهداشت، یک دانستنی‌هایی باید داشته باشیم. یکی اینکه ما از طب قدیم غافل نشویم. یک حدیث است. باید همه دانشگاه‌ها تمام رشته‌هایش این حدیث را حقش این است تابلو کنند و بالای سر در دانشگاه بگذارند. که پیغمبر اسلام فرمود:

1- کسب علوم روز با حفظ علوم قدیم

«أَعْلَمُ النَّاسِ» «أَعْلَمُ» یعنی باسواد، می‌گویند: مجتهد اعلم یعنی باسواد. «أَعْلَمُ النَّاسِ» باسوادترین مردم، «مَنْ جَمَعَ» کسی که جمع کند «عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِه‏» (الفقیه/ج4/ص394) باسوادترین مردم، کسی است که علم مردم را به علم خودش اضافه کند. یعنی چه؟ یعنی علم خودت را «عِلْمِه» علم خودش، علم خودت را داشته باش. منتهی علم دیگران هم به علم خودت اضافه کن. از این حدیث معلوم می‌شود ما باید طب قدیم را احیا کنیم، طب قدیم را داشته باشیم. منتهی طب جدید را به طب قدیم اضافه کنیم. معماری قدیم را باید بلد باشیم. منتهی معماری جدید هم باید اضافه کنیم. حالا… این یک درسی است برای همه دانشکده‌ها که خودمان را نبازیم. که حالا مثلاً نگاه کنیم تکنولوژی پیشرفته ارزش‌های خودمان را از دست بدهیم. حوزه‌ی علمیه درس‌های آخوندی‌اش را بخواند اصطلاحات روز هم برود یاد بگیرد. معنایش این نباشد که ما حالا برویم انگلیسی یاد بگیریم عربی خودمان یا فارسی خودمان را مثلاً از دست بدهیم. این خودباختگی نه من… حالا، روی این مبنا اگر ما از تکنولوژی استفاده کردیم باید در چارچوب فرهنگ خودمان باشد. مثل ماشین می‌خریم، از ماشین‌ و از هواپیما استفاده می‌کنیم اما در چارچوب فرهنگ خودمان با این ماشین صله رحم می‌رویم، دنبال درس می‌رویم. نماز جمعه می‌رویم. مکه می‌رویم. با یک هواپیما مکه می‌رویم. استفاده از تکنولوژی معنایش این نیست که فرهنگمان و آدابمان عقایدمان را از دست بدهیم.

2- آینده‌نگری در برنامه‌ریزی‌های کلان

خوب، در نگاه اسلام دنیا و آخرت به هم چفت شده است. گاهی وقت‌ها یک چیزی امروز خوبی است. اما برای آینده ضرر می‌زند. مثلاً گاهی وقت‌ها یک مرضی را با یک آمپولی، با یک دارو این مرض خوب می‌شود. اما یک مرض دیگر تولید می‌کند. دفن زباله‌‌های اتمی، امروز برای یک منطقه خوب است، اما فردا در ماهی‌های دریای فلان منطقه، در فلان کشور همسایه ممکن است اذیت شود. یعنی باید نگاهمان نگاه عمومی باشد. نگوییم: خوب بالاخره امروز این مشکل را حل می‌کند بله، امروز مشکل را حل می‌کند، اما در آینده چه؟ خیلی از اینها که گرفتار و ورشکست می‌شوند، از این بانک ها یک وامی می‌گیرند، می‌گویند: با این وام مشکلمان حل شد، بله امروز مشکلت حل شد ولی می‌دانی بانک چه با تو کرد؟ چقدر به تو داد و چقدر سود از تو گرفت؟ آنوقت بعداً نمی‌توانی بدهی خانه‌ات را برمی‌دارد، چه برمی دارد، هیچی!

3- پیشگیری، مقدم بر درمان

این به نظر خودش مثل آدم‌هایی که پرخوری می‌کنند می‌گوید: خوشمزه بود دو پرس خوردم. می‌فهمی چه کردی؟ بعد آنوقت عوارض پرخوری را ببین چقدر… گاهی لذت‌های آنی، گناه‌های آنی، درآمدهای آنی، بهداشت‌ها و لذت‌های آنی، درمان‌های آنی، امروز خوب می‌کند. می‌گوید: آقا این قرص را بخورد الآن دردش را وا می‌گذارد. بله! ولذا حدیث داریم تا می‌توانید دارو نخورید. افرادی همینطور راحت قرص می‌خورند انگار نخود و کشمش می‌خورند. خیلی سریع قرص می‌خورند. حدیث داریم تا می‌توانید دارو نخورید. چون دارو عضوی را خوب می‌کند یک عارضه‌ی دیگر… ولذا حدیث داریم «الدواءُ کصابون» حدیث است. دوا مثل صابون است. صابون این لباس را تمیز می‌کند اما استحکام لباس را کم می‌کند. لباسی که در ماشین لباسشویی رفت تمیز شد، اما این پارچه دیگر پارچه‌ی قبل نیست. این فشاری که به پارچه می‌آید استحکام… «الدواءُ کصابون» دوا مثل صابون است. امروز صابون اینجا را تمیز می‌کند اما استحکام ماشین را… هر قرص و آمپولی استخوان بدن را کم می‌کند. یعنی استحکام بدن را کم می‌کند.

خوب، پزشکی علم است. ما در علم پزشکی هم شرقی هستیم، هم غربی. در همه چیزی. اینکه می‌گویند: نه شرقی، نه غربی! یعنی نه شرق زده، نه غرب زده! معنایش این نیست که استفاده از شرق نکنیم. مثلاً می‌گویم: یخ زده نباش. اما معنایش این نیست که از یخ استفاده نکن. از یخ استفاده کنید اما یخ زده نباشید. از گرما استفاده کنید، اما گرما زده… ما از شرق و غرب، از نظر علمی باید استفاده کنیم اما در خود باختگی نه خودباخته نیستیم.

در فرودگاه یکی از این کشورهای غربی بودم. از این کشورهای اروپایی، گفت: آقای قرائتی دیدی چقدر این کشور تمیز است؟ گفتم: بسیار کثیف است. گفت:اِ…! کشور مثل عروس! گفتم: ببینید این کشور 50 میلیون جمعیت دارد، 45 میلیون هم سگ دارد. سگ‌هایشان هم جدا نیستند. همه در اتاق و آسانسور و در زندگی‌شان هستند. شما ادرار سگ را آزمایشگاه بدهید، زباله‌های ایران هم آزمایشگاه بدهید. ببینید کثافت زباله‌های ایران بیشتر است یا ادرار سگ؟ ما یک خودباختگی داریم که اگر در خانه گوسفند بود، همسایه‌ها داد می‌زنند، اما اگر در خانه سگ بود هیچ کس حرف نمی‌زند. این خودباختگی است. و حال آنکه سگ به هر دلیلی آلودگی‌اش از گوسفند بیشتر است.

4- سفارش اسلام به یادگیری علوم روز

ما تکنولوژی را مثل رانندگی و هنر یاد می‌گیریم. این یادگرفتن هم از صدر اسلام بوده است. به حضرت گفتند: فلان قبیله طور خاصی می‌جنگند. فرمود: ده تا مسلمان برود، شیوه‌ی رزم آنها را یاد گیرد. بیاید یاد مسلمان‌ها بدهد. حتی در تاریخ داریم، در جنگ‌هایی که اسیر می‌گرفتند، می‌گفتند: هر اسیری ده تا مسلمان را باسواد کند ما او را آزاد می‌کنیم. یعنی حتی از کفار برای سواد آموزی استفاده می‌کردند. ما در سواد آموزی هم از شرق چیز یاد می‌گیریم. هم از غرب چیز یاد می‌گیریم. هم علم خودمان، «إِلَى عِلْمِه‏»  «إِلَى عِلْمِه‏» علم خودمان را فراموش نکنیم، الان مهندسین ما برج می‌توانند بسازند، گنبد نمی‌تواند بسازد. اگر یک مسجدی یک گنبدی داشت می‌گویند: بروید از اصفهان مهندس و معمارش را بیاورید. در شهرهای عادی گنبدساز نایاب است یا نیست. آنوقت معماری قدیمی هنرهایی داشته است. الآن در کاشان خودمان خانه‌هایی که هست خانه‌های تاریخی، آدم نگاه می‌کند می‌گوید: عجب! چه دقت‌هایی اینها کردند که با فکرشان، با فرهنگشان، حتی زنگ در خانه‌هایشان، حساب شده است. لنگه‌ی در خانه دو زنگ دارد. یک زنگ چکشی دارد. یک زنگ حلقه‌ای دارد. مردها زنگ چکشی را می‌زنند. که آنکسی که در خانه است بفهمد مرد است. زن‌ها که می‌آیند آن زنگ حلقه‌ای را می‌زنند که مرد در خانه بگوید: زن است. به خانمش بگوید: برو یک خانم در می‌زند. یعنی حتی در زنگ در خانه مراعات حجاب و حیاء و… الآن ساختمان‌ها خیلی بی‌حیا است. این طرف حمام است. او هم دارد آنطرف بادمجان پوست می‌کند. هم این بادمجان سرخ کردن این را می‌بیند. هم او دوش گرفتن این را می‌بیند. خوب اینکه خانه نشد. کنار کوچه است منتهی کنار کوچه‌ی شیشه‌ای. زندگی‌ها خیلی، انگار آدم کنار کوچه زندگی می‌کند. ما اگر یک چیزی را یاد گرفتیم چیز خودمان را از دست ندهیم.

5- اولویت بندی در برنامه‌ها و هزینه‌ها

حالا… در تصمیمات باید دقت کنیم که در برنامه‌ریزی‌ها حساب کنیم بعضی درمان‌های کم هزینه است فایده‌اش هم زیاد است. مثل همین واکسن زدن، هر نفری چند ریالی چند تومانی بیشتر خرج نمی‌شود. اما یک میلیارد، دو میلیارد، کمتر، بیشتر، حالا چند میلیارد آدم یک کشوری همه بیمه می‌شوند. اما گاهی وقت‌ها این ساختمانی می‌سازند مثلاً برای زمین‌های… گاهی زمین فوتبال است. با یک توپ لا اقل 22 نفر مشغول بازی می‌شوند. گاهی بازی‌هایی هست که دو نفر بیشتر بازی نمی‌کنند، نه پینگ پنگ جای کم می‌خواهد. (حضار جواب می‌دهند) تنیس، تنیس یک کلی زمین باید خرج شود برای دو نفر! ما سعی کنیم که چه طوری افراد زیادی به کار گرفته شوند با هزینه‌ی… این را می‌گویند: مدیریت. اصلاً معنای مدیر این است که بتواند از استعدادهای زیاد کار بیشتری با هزینه‌ی کمتری، این اصلاً معنای مدیر این است. مدیر خوب این است. شما کشاورز نمونه را چه می‌گویید؟ می‌گویید: کشاورز نمونه کشاورزی است که از یک هکتار بتواند مثلاً این مقدار حاصل بدهد. این را می‌گویند: نمونه! از کم…

در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند. از یک سطل آب 50 کیلو گوجه برداشتند. این آقا هم از 45 متر زمین50 کیلو گوجه برداشته است. هنر این است که ما… گاهی وقت‌ها در برنامه‌ریزی‌ها یک بودجه‌ی سنگینی خرج می‌شود مثلاً برای بیمارهای که مثلاً خیلی خرج دارند و حال انکه مثلاً ممکن است در یک روستا ده تا روستا پزشک نداشته باشیم یا کم داشته باشیم. اینها در برنامه‌ریزی‌ها باید باشد.

6- تفاوت کار پزشکی با دیگر مشاغل

اما تذکراتی به دکتر و تذکراتی هم به بیمار. حالا معلوم هم نیست دکتر پای حرف‌های من باشد. ممکن است در مطب‌هایشان باشند. اما بالاخره پسر دکتر، خانم دکتر، اینها حرف‌ها را منتقل می‌کنند. دکتر وقتی بیمار را دید، نگوید: این بیمار مشتری است. اول دکتر بداند این شغلش شغل نیست. ببین یک وقت مردم می‌روند چمدان بخرند. ساک بخرند. لحاف بخرند. نمی‌دانم پتو بخرند. یک وقت دکتر می‌روند. نگاهی که به پتو فروش می‌کنند، می‌گویند: این پتو فروش فروشنده است. من هم مشتری هستم. اما هیچ کس به دکتر نمی‌گوید: این فروشنده است. من هم مشتری هستم. به دکتر پناه می‌برند. دکتر بداند، به دکتر، به پزشک پناه می‌برند. یعنی کسی پزشکی را شغل نداند. پناهگاه بداند. پناه می‌برند. دکتر بداند این که پهلویش آمده بیمار هست ولی خلیفه‌ی خداست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَه» (بقره/30) این خلیفه‌ی خداست. هستی برای ایشان درست شده است. «خَلَقَ لَکُم‏» «سَخَّرَ لَکُم‏» «مَتاعاً لَکُم‏» ابرو باد و مه و خورشید و فلک برای انسان است. هستی برای بشر است. این بشر حالا مریض شده آمده… پزشک احساس کند که اگر این را خوب کند تا آخر عمر هر عبادتی بکند این پزشک هم در عبادت ایشان شریک است. من می‌افتم مریض می‌شوم. پزشک من را معاینه می‌کند. تا اخر عمر هرچه آیه و حدیث در تلویزیون و جای دیگر بخوانم، آن پزشک و پرستار هم در عبادت من، پس ببینید پزشک بداند که مردم به او پناه ببرند. پزشک بداند که سرمایه‌گذاری در تاریخ می‌کند. اینطور نیست که حالا یک کسی را ویزیت کند پولی بگیرد. پزشک بداند که این بیمار خلیفه‌ی خداست. خلیفه‌ی خدا نزد او آمده است. نزد او آمده است. اینها را پزشک باید بداند. یک وقت پزشک خودش را با رئیس اداره‌ی دخانیات قاطی نکند. که او دود تقسیم می‌کند، بگوید: خوب او حقوقش چقدر است من حقوقم چقدر است؟ شغل شما عبادت است. خیلی مهم است. یک نگاه شغلی به پزشکی نکنیم. وقتی به دانشجو می‌گویند: شغلت چیست؟ نگوید: می‌خواهم پزشک شوم چون درآمدش بیشتر است. خوب اگر فردا درآمدش بیشتر شد، مثل بعضی از این پزشک‌ها هستند که زمان جنگ بنده رفتم بعضی از کشورهای غربی، پزشک‌ها را دعوت کردم. گفتم: در ایران جنگ است. شما بیایید لا اقل حالا در جبهه هم نمی‌روید. پشت جبهه این جانبازها را، مجروحین را، گفتند: ما دارو بخواهید می‌دهیم. دلار بخواهید می‌دهیم. اما خودمان حالش را نداریم. ما اینجا راحت‌تر هستیم. گفتم: خوب حالا اینجا که این کشور است. اگر کشور همسایه سگ‌هایش را معاینه کنید، در آمدش بیشتر است باید به آنجا بروید. چون الان ایران را به غرب فروختید، حالا در غرب هم اگر بفهمید یک کشور درمان سگش، درآمدش بیشتر است باز آن کشور بروید. پس پیداست از اول که شما دانشجو شدید، به قصد نجات مردم دانشجو نشدید. به قصد رفاه خودت است که تا دیدی اینجا رفاهش بیشتر است، اینجا آمدی، بفهمی کشور همسایه دلار و رفاهش بیشتر است آنجا بروی. ببینید اینها… یک دانشجو بداند چه می‌کند. معلم هم همینطور است. معلم خودش را با باجناقش، پسر خواهرش، برادر خانمش، قیاس نکند. آخر بعضی معلم‌ها می‌گویند: آخر این هم شد شغل! ما صبح تا شب باید با بچه‌ها سر و کله بزنیم، حقوقمان اینقدر است. فلانی و فلانی و فلانی و فلانی، بستگان و اطرافیان ما جای دیگر هستند حقوقشان بیشتر است. آقاجون! او چه می‌کند و تو چه می‌کنی؟ تو مغز نسل نو را داری. مغز نسل نو چه کار به شغل‌های دیگر دارد؟ به کارمان ایمان داشته باشیم. به کارمان ایمان داشته باشم و خیلی عنایت داشته باشیم.

خوب، اسلام برای بهداشت، برای بهداشت بدن، برای بهداشت تغذیه، بهداشت خاک، بهداشت در حج، در شهر، در لباس، در مسجد، در آب، در رود، در همه اینها نمونه‌ دارد. من نمونه‌هایش را برایتان می‌گویم.

7- توجه پیامبر اسلام به بهداشت شخصی

1- اسلام و بهداشت بدن، شما حتماً از من شنیدید که پیغمبر اسلام تابستان لباس‌هایش را در دیگ می‌جوشاند. کنگره‌ای بود اخلاق پزشکی، جمع زیادی از متخصصین و فوق تخصص‌های ایران بودند و جمعی هم از چندین کشور آمده بودند. من بنا بود آنجا سخنرانی کنم. رفتم آنجا گفتم: آقایانی که از شرق و غرب آمدید. متخصص‌ها، الآن پزشکی داریم که لباس‌هایش را در دیگ بجوشاند. پیغمبر ما تابستان لباس‌هایش را در دیگ می‌جوشاند. یعنی بالاترین درجه‌ی بهداشت را پیغمبر ما عمل می‌کرد. ما الان دندانپزشکی داریم که مسواکش پشت گوشش باشد؟ و پیغمبر ما مسواکش پشت گوشش بود. مثل قلم نجارها که… الآن پزشکی داریم که اصرار کند لباسش سفید باشد؟ لباس سفید خیلی‌ها می‌پوشند. اما اسلام می‌گوید: لباس حتماً سفید باشد که اگر چرک شد، بفهمیم چرک است. برویم بشوییم. ما لباس قهوه‌ای و مشکی و سُرمه‌ای که هرچه چرک شد پیدا نباشد. اسلام می‌گوید: رنگ لباس طوری باشد که… شما می‌دانید که اسلام راجع به رنگ یک آیه دارد، روانشناسی رنگ‌ها، «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ» (بقره/69) آیه‌ی قرآن است. یعنی آدم باید رنگ لباس طوری باشد که… این چادر مشکی به خاطر این است که در خیابان شما جاذبه نداشته باشی. مردم را به خودت جذب نکنی. یک خانم سر کلاس وقتی شاگردهایش دختر هستند، چرا لباس مشکی بپوشند؟ به چه دلیل؟ خوب دختر ما سر کلاس شما آمده است. این 5 ساعت باید به سیاه نگاه کند. وحشتش می‌گیرد. تخته سیاه را هم الآن سبز کردند. مدرسه‌ای که مرد در آن نیست به چه دلیل خانم چادر مشکی می‌پوشد؟ چادر مشکی برای خیابان خوب است که جاذبه را کم کند. سر کلاس باید جاذبه بیشتر باشد. نه بیشتر باشد که حالا حواس دختر هم بیشتر از آن طرف پرت شود. آخر گاهی وقت‌ها می‌گوییم: جاذبه زیاد باشد. یک ساعتی خانم معلم دست می‌کند، که وقتی معلم درس می‌دهد: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، عوض اینکه شعر یادشان بدهد می‌گویند: عجب ساعتی! می گوید: نامزدی است! می‌گوید: برو بابا تعاونی آموزش و پرورش به او داده است. می‌گوید: الکی بسته، کار نمی‌کند خراب است. این دارد ادبیات درس می‌دهد. دخترها دارند ساعتش را قیمت می‌کنند. نه! باز آنجا هرچیزی که حواس را پرت کند، ممنوع است. سر نماز، سر تحصیل، آدم باید تمرکز فکر داشته باشد.

8- وضو و غسل برای بهداشت بدن

حالا، قرآن می‌فرماید: «وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا» (مائده/6) در اسلام چقدر غسل داریم؟ حداقل، حداقل هفته‌ای یک غسل مستحب است. غسل جمعه، چقدر هم غسل جمعه ثواب دارد. خیلی خسارت می‌کنند آنهایی که در خانه‌شان دوش دارند و غسل جمعه… دوش هم می‌گیرد منتهی نیت غسل نمی‌کند. این دیگر خیلی خسارت است. خیلی خسارت است، آنهایی که صورتش را می شوید ولی قصد وضو نمی‌کند. خوب تو که وضو می گیری. صورتت را که شستی، خوب همینطور که صورتت را می‌شویی قصد وضو کن. وضو نور است. با نورانیت باش. یک مشت هم اینجا بریز. یک مشت هم اینجا بریز. این یک دقیقه را به دو دقیقه تبدیل کن. آدم همیشه با وضو باشد. آدم با وضو همیشه با نور است. حداقل غسل‌های مستحبی که زیاد داریم. حالا من نگرفتم. من یک وقت نماز های مستحبی را حساب کردم، کتابی هم نوشته بود در این زمینه،350 رقم نماز مستحبی داریم. اما غسل مستحبی را نشمردم. ولی به هر مناسبتی غسل هست. حالا، اگر جنب بودید، «فَاطَّهَّرُوا» غسل مسئله‌ی بهداشت است. همین سدر زدن، این خودش یک دنیایی است. پایان نامه‌ی رساله‌ی دکترها است که این برگ سدر که به بدن می‌زنیم با پوست بدن چه می‌کند؟ رابطه‌ی پوست بدن با برگ سدر، این یک پروژه‌ی تحقیقاتی پزشک است.

غذاهایی که اسمش در قرآن آمده است. اسم 9 درخت در قرآن آمده است. این 9 درخت چیست؟ زیتون است. انجیر است. انار است. انگور است. نمی‌دانم خرما است. این درخت‌هایی که در قرآن آمده است. دلیل امتیاز این 9 میوه برباقی میوه‌ها چیست؟ موز هم در قرآن آمده است. «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ» (واقعه/29) «طَلْحٍ» یعنی موز. مثلاً آبشار در قرآن آمده است. «وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ» (واقعه/31) چیزهایی که قرآن روی آن عنایت دارد، آنوقت تازه در اینهایی هم که اسم برده مثلاً انجیر را یکبار اسم برده، زیتون را هفت بار، «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» (تین/1) «التِّینِ» یکبار زیتون هفت بار. اینها راحساب کنیم که…

خدا رحمت کند یک مدیر حوزه‌ای در حوزه‌ی علمیه‌ای که درست کرده بود، در باغچه‌اش آن 9 درخت را می‌کاشت. می‌گفت: می‌خواهم درخت‌هایی که اسمش در قرآن است، در این باغچه چون اینجا مرکز حوزه‌ی علمیه طلبه‌ها است. در حوزه‌ی علمیه طلبه‌ها… یعنی باغچه‌ی آخوندها هم باید با باغچه‌ی باقی‌ها… بالاخره ما آخوند هستیم دیگر. همان درخت‌هایی که در قرآن اسمش آمده است در باغچه‌ی حوزه‌ی علمیه… یعنی طلبه بداند که … بهداشت تن، مسئله‌ی سدر، مسئله‌ی کوتاه کردن ناخن، مسئله‌ی کوتاه کردن مو…

مسئله‌ی تغذیه، «مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُم‏» (بقره/57) غذاها باید دلپسند باشد. قرآن می‌گوید: اگر آب نبود، با خاک طیب تیمم کن. آخر بعضی‌ها وقتی می‌خواهند تیمم کنند،همان هرجا خاک بود چنین می‌کنند. امیرالمومنین دید یک کسی با خاک کوچه تیمم کرد. فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: آقا تیمم می‌کنم. گفت: بی‌خود! شما با خاک کوچه تیمم می‌کنی؟ «نَهَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنْ یَتَیَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِیق‏» (الکافی/ج3/ص62) «تراب طریق» یعنی خاک جاده، با خاک جاده، خاک جاده هزار تا آلودگی دارد. قرآن می‌گوید: «صَعیداً طَیِّبا» (نساء/43) «صعید» از صعود یعنی بالا، یعنی قسمت‌های… یعنی خاکی که در دامنه‌ی کوه است. قسمت‌های سر بالا، چون زباله‌ها و آب‌های آلوده همه سمت پایین می‌آیند. قسمت‌هایی که در دامنه هست آنها… شاید اینکه می‌گوید: «صَعیداً طَیِّبا» وگرنه می‌گفت: «ارضاً طیبا» شاید کلمه‌ی «صعید» به خاطر این باشد که خاکی که در منطقه‌ی بلندی باشد. یا اگر منطقه‌ی بلندی هم در آن نباشد خود «طیب» طیب یعنی دلپسند. بعد هم چرا به چشمت می‌مالی؟ یعنی تیمم این است. شما دستت را روی خاک بزن. بعد هم به پیشانی‌ات بمال. چشم من را ببینید. چشم سالم است. آهان… تمام شد و رفت. خاک تمیز به پیشانی، مثل اینکه آدم سرش را روی خاک می گذارد می‌گوید: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» ما چه می‌کنیم؟ ما خاک کوچه را چنین می‌کنیم؟ بعد چنین می‌کنیم. (خنده حضار) یعنی هم خاکمان…

یک کسی دکتر رفت، گفت: چه شده است؟ گفت: ریش‌هایم درد می‌کند. گفت: چه خوردی؟ گفت: نان یخ، گفت: هم مرضت با بقیه فرق می‌کند. هم خوراکت! آنچه اسلام گفته خاک تمیز، «صَعیداً طَیِّبا»

در آمیزش جنسی، در ایام خاص زن و شوهر حق ندارند کنار هم بروند. ماهی چند روز که اینجا جایش در تلویزیون نیست. اما آن بخاطر مسئله‌ی بهداشتی است.

9- جایگاه بهداشت در احکام دینی

در حج، یکی از اعمال حج، نظافت است. همه‌ی حاجی‌ها باید عید قربان سرشان را تیغ بزنند. حاجی‌هایی که سفر اولشان است. ناخنشان را بگیرند. سرشان را تیغ بزنند. در جهاد، فرمود: آب آشامیدنی دشمن را مسموم نکنید. حتی در جبهه امیرالمومنین تشنه شد. یک ظرف آب دادند. تا رفت بخورد دید این ظرف ترک دارد آب را پس داد. گفتند: چرا نخوردی؟ فرمود: ظرف بهداشتی نیست. خوب ظرف ترک دار، چرک درونش می‌رود و بیرون نمی‌آید. آب هم آلوده می‌شود. پس داد. گفتند: یا علی! میدان جنگ است. فرمود: میدان جنگ باشد. در میدان جنگ هم علی، امیرالمومنین کار خلاف بهداشت نمی‌کند.

در شهر داریم «بلده طیبه» شهر باید تمیز باشد. شهر اسلامی باید تمیز باشد. لباس را… قرآن می‌گوید: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ» (مدثر/4)  ثیاب، با (ث)، لباست را «فَطَهِّرْ» تطهیر کن.

در مسجد، به ابراهیم و اسماعیل می‌گوید: «طَهِّرا بَیْتِی‏» (بقره/125) حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، مأمور هستند، که به فرمان خدا مسجد الحرام را تمیز کنند. چه خبر است؟ برای اینکه افرادی برای طواف و نماز می‌آیند. حالا تطهیر از شرک و غیره… این تطهیر جسمی است. و اما روح… «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِن‏ الشرک» دل هم باید از شرک پاک باشد. «ربنا وَ لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» (حشر/10) در دل ما کینه‌ی مومن نباشد. یعنی هنر اسلام این است که بهداشت جسم را با بهداشت روح… آدم‌هایی داریم که عمره می‌رود. مکه می‌رود. جمکران می رود. دعا می‌خواند. ذکر می‌خواند. ورد می‌خواند. ذکر می‌گوید. صلوات می‌فرستد. همه‌ی کارهای عبادی را می‌کند. اما مثلاً سال‌ها با خواهرش قهر است. با دختر عمویش قهر است. با فامیل‌هایش قهر است. چه شده؟ این مرض روحی دارد. کینه دارد. حدیث داریم دو تا مسلمان اگر با هم بد شدند، روز چهارم آشتی نکنند پیغمبر فرمود: این دو تا مسلمان از دایره‌ی مسلمانی بیرون بروند. مسلمان حداکثر کینه‌اش سه روز است. روز چهارم ظلم کردی عذر خواهی کن. او به تو ظلم کرده ببخشش. چه خبر است کینه؟ کینه‌های اوه….! دو نفر را سراغ دارم، می‌ترسم اسمشان را ببرم بشناسیدشان. در مملکت دانه درشت هم هستند. یکی از آنها مرحوم شد. گفت: سلام، تا رفت دست بدهد، آن هم تا رفت دستش را کشید. گفت: می‌دانی چرا دستم را کشیدم؟ گفت: چه؟ گفت: 11 سال پیش آمدم دیدنت بازدید من نیامدی. گفتیم: سرکه هفت ساله شنیده بودیم، کینه‌ی 11 ساله ندیده بودیم. (خنده حضار) تو اینقدر کینه‌ای هستی؟ حیف سوادی که داری. خیلی هم با سواد است. اوه… خیلی با سواد است. گفتم: حیف سواد تو! حدیث داریم چند چیز را از بچه‌ها یاد بگیرید. یکی اینکه بچه‌ها با هم دعوا می‌کنند، گریه می‌کنند، به هم می‌زنند بعد از نیم ساعت آشتی می‌کنند. می‌گوید: هم زود گریه کردن را از بچه یاد بگیرید. هم زود آشتی کردن را. کینه! «طَهِّرْ قَلْبِی مِن‏ الشرک» «لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» (حشر/10) این توجه به اینکه بهداشت باید همه جانبه باشد. در همین که انسان در راه صحت بدنش خرج کند، از آزاد کردن برده وقت مرگ اهمیتش بیشتر است. «لَیْسَ فِیمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَاف‏» (الکافی/ج4/ص53) چیزی که به درد بدن بخورد اسراف نیست. گاهی وقت‌ها می‌گویند: آقا این غذایی که تو می‌خوری اسراف است. نه! اگر چیزی به بدن مفید بود، اسراف نیست. اسراف آن است که آدم دور اندازد. چون امیرالمومنین فرمود: «لا خیر فی الحیاه الا مع السلامه» آدم مریض خیر از عمرش نمی‌بیند. اسلام نظیف است. شما هم نظیف باشید. به بهشت نمی‌رود به جز نظیف. خدا جمیل است. جمال را دوست دارد. خدا نظیف است. نظافت را دوست دارد. اسلام راجع به بهداشت، نظافت، حرف زیاد دارد. پس آقایان پزشک‌ها، 1- اینکه پهلوی شما آمده است نیامده پتو بخرد. به شما پناه برده. اینکه پهلوی شما امده خلیفه‌ی خداست. اگر با قرص و آمپول و تخصصت این را نجات بدهی در عبادت‌های او شریک هستی. این تذکراتی به پزشک. نگاه کاسبی به شغل نکنیم. این یک مسئله است. مسئله‌ی دوم اینکه خودمان هم باید دقت‌هایی بکنیم. علامت اسلام زیبایی است. گفتند: امام سجاد کجا نماز می‌خواند، گفت: بروید فرش‌ها را بو کنید، آنجایی که بوی عطر می‌دهد آنجا جایی است که امام سجاد نماز می‌خواند. پیغمبر ما از یک کوچه که می‌رفت تا مدتی بوی عطرش در آن منطقه پیچیده بود. و پول عطر پیغمبر بیش از پول خوراک و لباسش بود. مسواکش پشت گوشش، تابستان لباسش را می جوشاند. چندین هزار حدیث راجع به غذا خوردن داریم. چه غذایی بخورید. چه نخورید. چه بخورید؟ چه چیزی را با چه بخورید. چه چیزی را با چه نخورید. تمام این حدیث‌ها دانه دانه رساله‌ی دکترا است. بعد از سی سال از انقلاب وقت آن است که دانشکده‌های غذا شناسی و پزشکی بیایند، البته بعضی حدیث‌ها هم معتبر نیست. آن حدیث‌هایی که حدیث قوی است و معتبر است، آن حدیث‌ها را بردارند، پژوهشگرهای ما پژوهش کنند، که به زمانی برسد، که حرف اول و آخر را در دنیای پزشکی ما بزنیم. بگوییم: اینکه شما می‌گویید این است، این است. اگر می‌گویند: با چوبی که مسواک می‌کنید خلال می‌کنید چوب انار نباشد، آزمایش نشان داد که گرد درخت انار که به لثه برسد مثلاً لثه ورم می‌کند. اگر گفتند: سجده کن. آزمایش نشان داد بهترین وقتی که خون به مغز می‌رسد وقتی است که انسان در حال سجده است. اگر می‌گویند: این وقت غذا بخور. این وقت غذا نخور. این رنگ را آره، این رنگ را نه، تمام دستورات ما هر یک حدیث معتبرش پایان نامه‌ی رساله‌ی یک تحقیقات است. نمی‌دانم ما زنده خواهیم بود یا نخواهیم بود. اگر هم ما مردیم اسلام جلوه خواهد کرد. چون قرآن گفته: زمانی بیاید که کره‌ی زمین به سمت اسلام برود. و این به خاطر شکوفا شدن پژوهش‌هایی است که از اسلام پرده برمی‌دارد. 

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment