عناوین:
1- خطر انحراف در امور فرهنگی
2-جایگاه آموزش و پرورش در تربیت نسل نو
3-برنامهریزی فرهنگی بر اساس نیازهای جامعه
4-پیشگیری از شبهات و انحرافات
5-شناخت درست مفاهیم دینی و فرهنگی
6-بررسی مشکلات در حوزه فرهنگ جامعه
7-تلاشهای مرحوم مطهری در هدایت دینی جامعه
8-توجه به عوامل مؤثر در تربیت در برنامهریزی فرهنگی
موضوع: برنامهریزی در امور فرهنگی
تاریخ پخش: 12/02/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را در اردیبهشت 87 بینندگان عزیز میبینند و به مناسبت روز معلم … روز معلم و روز کارگر، دو قشر عزیز! بیشترین کار انبیاء کار فرهنگی است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُم» (آلعمران/164) مقدسترین کتابها که قرآن است و کتب آسمانی، کارشان کار فرهنگی است. یعنی اشرف بشر انبیاء، کار فرهنگی میکند. اشرف کتب آسمانی کار فرهنگی میکند. کار فرهنگی، اگر خوب انجام شود، بالاترین کار است و اگر بد انجام شود، بیشترین خطر را دارد. در مورد انحراف اقتصادی خداوند یک مرتبه گفته است: وای!!! «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» (مطففین/1) وای بر کم فروشها! انحراف اقتصادی یک ویلٌ دارد. انحراف اجتماعی یک ویلٌ دارد. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) «هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» یعنی کسی که نیش میزند. وای به کسانی که به مردم نیش میزنند و متلک میگویند و جک درست میکنند. کاریکاتور درست میکنند. یعنی ضربه اجتماعی و نیش زدن به جامعه، یک ویلٌ دارد. ضربه اقتصادی، کم فروشی یک ویلٌ دارد. اما راجع به انحراف فرهنگی چند ویلٌ داریم و این مهم است. خیلی هم مهم است. در سوره بقره یک آیه هست، برای شما مینویسم. در یک آیه سه مرتبه ویلٌ گفته است به خاطر انحراف فرهنگی!
بحث: امور فرهنگی به مناسبت روز معلم.
1- خطر انحراف در امور فرهنگی
قرآن میفرماید که: «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً» خوب این یک مرتبه! بعد دو مرتبه در همین آیه میگوید: «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ» دو مرتبه میگوید: «وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ» (بقره/79) در یک آیه هست. ترجمه کنم. ویل یعنی وای. وای به کسانی که کتاب مینویسند، نظرات شخصیشان را مینویسند، منتها به مردم «یَقُولُونَ» میگویند، «هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» یعنی خودش مینویسند و نسبتش را به خدا میدهد. برای چه؟ برای یک لقمه نان! «لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً» برای اینکه بفروشند به یک «ثَمَناً قَلیلاً» برای اینکه دو فلس پول گیر بیاورد، یک چیزی میگوید که … دو مرتبه میگوید: وای بر آنها، با این چیزی که با دستشان مینویسند، دو مرتبه میگوید وای بر آنها از این لقمه حرام! «الله اکبر»! این خیلی مهم است. انحراف اقتصادی «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ». انحراف اجتماعی «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» در مورد انحراف فرهنگی در یک آیه سه بار میگوید: ویلٌ! خیلی مهم است. این بچهها امانت هستند و معلم باید در این امانتها دقت کند. ما مواظب باشیم و گاهی یک کمی خودمان را ارزیابی کنیم و ببینیم مثلاً وضع ما چطوری است. همیشه و هر سال آموزش و پرورش مشکلاتی دارد. خدا کند سالی بر جمهوری اسلامی بگذرد که آموزش و پرورش مشکلی نداشته باشد. همش مشکل دارد. وزارتخانههای دیگر اینطور نیست. البته چون کار آموزش و پرورش سنگین است. بنده یک عقیدهام دارم که حالا عقیدهام برای خودم ممکن است محترم باشد، ممکن است محترم نباشد. ولی عقیدهی من این است که باید بسیج شویم برای کمک به آموزش و پرورش! در این ایامی که از اول انقلاب من در نهضت سوادآموزی بودم، افرادی نزد من آمدهاند و میخواستند پولی خرج کنند، گفتم بدهید به آموزش و پرورش. حتی بعضی از همکاران ما در نهضت میگفتند نفهمیدیم تو نماینده امام در نهضت سوادآموزی هستی، یا نماینده امام در آموزش و پرورش؟ گفتم بنده عمامه که سر گرفتم، گفتند حجه الاسلام! حجه الاسلام یعنی نه بنده کاشان هستم، نه بنده آموزش و پرورش، نه بنده نمیدانم شهرم، نه بنده لباس هستم. باید ببینم اسلام چه میگوید. الان دین من به من میگوید آموزش و پرورش از نهضت سوادآموزی مهمتر است. چون ما بزرگسالان را درس میدهیم، آنها نسل نو را. باید بسیج شویم و همه کمک کنیم. واقعاً اگر کسی میخواهد مسجد بسازد، یک جایی مسجد بسازد که یک در آن در دبیرستان باشد و یک درش در خیابان! اگر بناست روزنامهها و مجلهها کاغذ چاپ کنند، اول باید کاغذ آموزش و پرورش تأمین شود، بعد هر چه زیاد آمد برای مجله صرف شود. کشور ما صد رقم مجله دارد، آن وقت کتاب آموزش و پرورش معطل بماند؟
2-جایگاه آموزش و پرورش در تربیت نسل نو
اولویت را باید به نسل نو بدهیم. و این مسئله مهمی است. یک وقت امام حیات داشتند، من در تلویزیون … این قصه نمیدانم برای بیست و چند سال پیش است، گفتم وزیر آموزش و پرورش باید امام باشد. از دفتر امام زنگ زدند و گفتند: آقا! شما برای امام تعیین تکلیف میکنید که وزیر آموزش و پرورش امام خمینی باشد؟ گفتم چون دستم به پیغمبر نرسید، وگرنه میگفتم وزیر آموزش و پرورش باید پیغمبر باشد. چون مسئله «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُم» تربیت یک نسل یک وزارتخانه عادی نیست، مثل وزارت نفت و دخانیات و مخابرات و نمیدانم آب و برق و اینها! آنها وزارتهای خدماتی است. این یک وزارتی است که میخواهد نیروی انسانی و نسل آینده تولید کند. تولید نسل غیر از تولید انرژی هستهای و تولید نمی دانم آب و برق و گاز و سد است. آنها همه خوب است. هیچ کدام از اینها را تحقیر نمیکنم. به همهی اینها نیاز داریم. اما نسل مهمتر است. اشرف بشر برای کار فرهنگی است. انبیاء! اشرف کتب، کتب آسمانی برای کار فرهنگی است. و لذا باید تمام … در وزارت آموزش و پرورش باید تمام مغزهای فرهنگی یک دفتر داشته باشند. تمام اینهایی که وزیر بودهاند و معاون وزیر بودهاند، باید آنجا بیایند و تجربههای قبلیشان را بگویند. حالا اگر امروز کس دیگری وزیر است، باشد. ولی وزرای قبل و معاونینشان باید فکرهایشان را ارائه بدهند. یک حزب سیاسی نیست که یک گروه میرود و یک گروه میآید و یک گروه میرود و یک گروه میآید. البته تا به حال خیلی از آمد و رفتها سیاسی بوده است. اما این ظلمش به بچهها میشود. فرهنگ فوق سیاست است. یک اصولی هم باید داشته باشیم که این مربوط به دانشگاه و حوزه و آموزش و پرورش است. من این اصول را میگویم. عقیدهام را میگویم دیگر حالا هر چه را به آن رسیدهام. ناشی هم نیستم. چون از اول انقلاب من معاون وزیر آموزش و پرورش بودم، از اول انقلاب تا حالا تقریباً آخوندی هستم که سخنرانی من در حوزه و دانشگاه یک جور است. یعنی به من بگویند سالی صد سخنرانی در حوزه میکنی، برای حوزههای علمیه ایران، همان صد تا را هم برای دانشگاه میکنم. یعنی هر چه فکر کردم که سخنرانی من در دانشگاه بیشتر است یا در حوزه، نتوانستم تشخیص بدهم. یعنی حوزه و دانشگاه را با یک چشم میبینم. ولی امور فرهنگی ما فشلهایی دارد، که این فشلها باید حل بشود.
3-برنامهریزی فرهنگی بر اساس نیازهای جامعه
یکی اینکه یک برنامهریزیهایی باید بشود که مثلاً ما در حوزه چند فقیه میخواهیم، چند مفسر میخواهیم، چند قصهگو … یک وقت مثلاً میبینی یک درسی هشتاد تا است و یک درسی یکی! باید این را حساب کنیم. مثلاً چند تا حفاری چاه نفت میخواهیم؟ چند تا مهندس میخواهیم؟ چند تا لیسانس کامپیوتر میخواهیم؟ نیاز کشور را باید ارائه بدهیم. به دانشجو نگوییم برو هر کدام را خواستی، ضربدر بکش. بعد یک وقت نگاه میکنی، یک چیزی را که نمیخواهیم، داریم. یک چیزی را که میخواهیم، نداریم. خوب این جابجا میشود. خیلی کارهای غلط مشاهده میشود. مثل اینکه کراواتها را بیاورند و در حوزهی علمیه قم بفروشند. پارچههای عمامهای را ببرند و در اتریش بفروشند. نگاه کنیم که کجا چه پارچهای میخواهد. پوستین بدرد بندرعباس نمیخورد. من رفتم یک جایی، در دانشکده حفاری نفت سخنرانی کنم، دیدم همهی خانمها با چادر سیاه نشستهاند. گفتم: شما حفاری چاه نفت میخواهید بکنید؟ هر چه نگاه کردم این خانم با این چادرش، چطور میخواهد حفاری نفت بکند، در آخر گفتند که آقا ما لیسانس میخواهیم. مدرک باشد، حالا هر جا باشد. این فکر، فکر درستی نیست. یک برنامهریزی باشد که مثلاً ما در مملکت چند تا مطهری میخواهیم. چند طلبه مثل من میخواهیم. چند تا مرجع میخواهیم. یک وقت نگاه میکنیم و مثلاً میبینیم، یک کتاب را پنجاه شرح در این پنجاه سال برایش نوشتهاند ولی تفسیر قرآن در این پنجاه سال 9 تا تفسیر نوشته شده است. یعنی سهم قرآن مثلاً میبینی داده نشده است. سهم نهجالبلاغه داده نشده است. این برنامهریزی باید بشود. بعد در برنامهها چند اصل را … مثلاً نگاه میکنیم و ادای همدیگر را درمیآوریم. مثلاً کسی گوشش درد میکرد، گفت برو بکش، گفت: چرا؟ گفت من دندانم درد میکرد، کشیدم. گفت: اِه! آخر دندان را میشود کشید، ولی گوش را که نمیشود کشید. ما مثلاً میگوییم آقا تیزهوشان، نمیدانم المپیاد داریم، تیزهوش داریم، مدرسهی تیزهوشان … میآییم و میگوییم خیلی خوب شما معدلت چند است؟ اگر معدلت بالای 18 است بیا و طلبه شو، اصلاً طلبگی معدل 18 نمیخواهد. طلبه باید گزینشی شود که: آقا طلبه میخواهی بشوی؟ بسیار خوب! ظهر بلند شو و یک اذان بگو! اگر جرأت کرد اذان بگوید، بدرد آخوندی میخورد. حالا اگر نمره 20 داشته باشد، حتی زیر لحاف هم خجالت بکشد که بگوید: «الله اکبر» خوب این بدرد آخوندی نمیخورد. معدلی نیست. طلبه اگر میخواهد مبلغ باشد، باید رویش خوب باشد، جسور باشد، شجاع باشد، خجالتی نباشد، یک جایی باید مغزش، یک جایی باید زبانش، یک جایی باید بازویش، یک جایی باید بدود، یک جایی باید سیاسی باشد، یک جاهایی خلاصه باید ببنیم چه کسی به درد اینجا میخورد. و لذا گاهی نگاه میکنیم آدمهایی در یک رشتههایی در دانشگاه، یا در حوزه در یک رشتههایی عمرشان را دادهاند، اما هیچ کارآیی ندارند. کارآیی ندارند. مثل این منارهایی که میسازیم. هشتاد متر است، اما یک اذان روی آن نمیگویند. همینطور ساختهایم. باید حساب کنیم و نیاز را در نظر بگیریم. اصل نیاز!
4-پیشگیری از شبهات و انحرافات
پیشگیری! الان مملکت ما را چه خطراتی تهدید میکند؟ پاسخگویی مثلاً به شبهات … اگر وهابیها شبههای دارند، باید در مقابل آنها خیز بگیریم. اگر نمیدانم یک فرقههای ضالهای و فرقههای … الان ببینیم چه خطری پیش میآید، در مقابل خطرها آماده باشیم. یعنی آنجایی که از پنجرهای گربه میآید، باید در را ببندیم. ما از این طرف گربه میآید، از این طرف در خانه را میبندیم. خوب در خانه را میبندی، گربه از سر پشت بام میآید. ورود خطر از کجاست، برنامه بریزیم.
نیازشناسی! چه علمی و چه رشتهای الان می تواند توطئهها را خنثی کند؟
هماهنگی با امکانات! چه امکاناتی هست؟ استفاده از امکانات! آرزوی ما این است. حالا آرزو طوری نیست. شاید هم مردیم و بعداً عملی شد. در زمان ما که عملی نشد. آرزوی ما این بود که بتوانند «رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ» (قریش/2) یعنی حرکت زمستانه و تابستانه راه بیافتد. در یک قسمتهایی که هوا داغ است، مثلاً از بندرعباس بروند ملایر. از خوزستان بروند به همدان. با دو تا چهارتا صدتا اتوبوس جابجا شویم، و درس را تعطیل نکنیم. سه ماه تعطیل؟! نمیگویم هوای داغ میشود درس خواند. اصلاً میشود شب و روزیاش کرد. آنجایی که داغ است برنامه را شبها بگذاریم. مثلاً بحث ما از ساعت 12 شب باشد تا ساعت 4 بعد از نصف شب. روزها بخوابند. مگر خمیرگیرها چه کار میکنند؟ خمیرگیرها سحر میآیند تا ساعت 7 و کارشان را میکنند و 7 میروند و میگیرند میخوابند. جای خوابمان را عوض کنیم. مگر کشیکها چه میکنند؟ یک مقدار جاها را جابجا کنیم. زمان را جابجا کنیم. مکان را جابجا کنیم. کتابها را جابجا کنیم. یک چیزهایی یک آدمهای جسوری میخواهد و این جسورها متأسفانه کم هستند. در برنامهریزیها باید نگاه کنیم: 1- اصل نیاز. 2- اصل پیشگیری از توطئهها 3- اصل جمعیت! چند میلیون بچه داریم؟ هز ده هزارتا بچهای یک طلبه میخواهیم یا نه؟ تعداد بچهها را تقسیم کنیم، ببینیم چند طلبه میخواهیم که قصه بگوید. قصه را کم نگیرید. قرآن حدوداً 268 تا، 260 تا تقریباً قصه دارد. با همین قصهها سلمان و ابیذر میشود درست کرد. ما الان قصهگوی خوب نداریم.
خدا برادرمان آقای راستگو را حفظش کند. خوب یک جمعی را … دفتر تبلیغات و قم و آقای راستگو و همکارانشان، جمعی را تربیت کردند، ولی کم است. چندتا مفسر در کشور است؟ ما ندای تفسیر سر زدیم، از همهی … از همه که نه! از بسیاری از دانشگاهها به من زنگ میزنند که آقا یک مفسر بفرست که ما مفسر نداریم. یعنی مثلاً نگاه میکنیم، کفایه را 17 هزار نفر خوانده است، ولی مثلاً یک دور تفسیر را باید دنبالش بگردیم که چه کسی خوانده است. تازه بعضیها خواندهاند و نمیتوانند بگویند. ممکن است یک کسی 10 سال، 20 سال پای درس تفسیر بنشیند، مثل اینهایی که پای منبر مینشینند…
یک آقایی میگفت بروم مسجد، گفتم آقا این کار مهمتر از نماز جماعت است. تلفن که یک نفر دیگر برود.گفت کسی نیست که نماز بخواند. گفتم چند سال است که پیش نماز یک مسجد هستی؟ گفت من 25 سال است که پیشنماز این مسجد هستم. گفتم در این 25 ساله یک نفر مسجدی درست نکردی که اگر یک شب شما نیامدی بتواند برود و جای شما نماز بخواند. یعنی 25 سال است که یک نفر را تربیت نکردی که حمد و سورهاش درست باشد و مردم هم قبولش داشته باشند، خوب پس باید در پیشنمازی خودت تجدید نظر کنی. ما هم باید حساب کنیم که در برنامهریزیهایمان آفت خیلی داریم.
5-شناخت درست مفاهیم دینی و فرهنگی
لغتها را قاطی میکنیم. یک نهضتی باید درست شود به اسم لغت شناسی. یکی از کارهای قرآن همین لغتشناسی است. بر چیست؟ لیس البر … این! لکن البر … آن! لیس السخی … این! سخی این است. لیس الشجاع …این! بل الشجاع این است. لیس العلم … این! بل العلم این! اصلاً یکی از کارهایی که در روایات آمده است، این است که فرهنگ مردم را عوض میکند. مثلاً متمدن چه کسی است؟ مثلاً این فکر میکند که اگر پشت چشمهایش را آبی کند و بگوید مرسی متمدن است. کجای مرسی تمدن است؟ مثلاً اگر پشت چشمت را آبی کردی و گفتی مرسی خیلی روشنفکر هستی؟ کجای این به روشنفکری میخورد؟ اصلاً معنای روشنفکری چیست؟ حزباللهی کیست؟ این فکر میکند که مثلاً اگر این قیافه را درست کند، حزب اللهی است. اصلاً معنای حزباللهی چیست؟ معنای متمدن چیست؟ روشن فکر چه کسی است؟ فکر میکند اگر نق بزند روشنفکر است. ما گاهی وقتها معنای روشنفکر را هم نمیدانیم یعنی چه. معنای حزب اللهی، معنای… میگویند: فلانی آدم با تقوایی است. خیلی آدم خوب، اصلاً آدم خوب یعنی چه؟ چه کسی را باید گفت خوب است؟ قرآن میگوید: «أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات/15) «اولئک» یعنی باید من تعیین کنم این خوب است. بسیاری از آدمها هستند که مثلاً میگویند: آقای قرائتی، این را به من خیلی گفتند. گفتند: آقای قرائتی، ما تو را دوست داریم. برای اینکه در هیچ خط سیاسی نیستی. خوب این ممکن است بدی من باشد. یک جایی باید ممکن است من موضع بگیرم. خودم را کنار کشیدم کار بدی کردم. اصلاً اگر کسی کنار کشید آدم خوبی است؟ مثلاً گاهی وقتها به کسی میگویند: آقا التماس دعا! مثلاً این از اولیای خداست که میگوید: التماس دعا؟ شاید دعای او مستجاب شود و دعای این مستجاب نشود. اصلاً دعای چه کسانی مستجاب میشود؟ ما خیلی سطحی نگاه میکنیم. همینطور کیلویی، حزب اللهی، روشنفکر، التماس دعا، متقی… اینقدر بریز و بپاش میکند، ولی خمس نمیدهد. محرم که میشود چک ده میلیونی میدهد. ماه رمضان میشود، دو میلیون، ده میلیون افطاری میدهد. روضه خوانی میکند. به فامیلها، به فقرا، مرتب پول خرج میکند. میگوییم: ببخشید! شما این همه پول خرج میکنی، خمس هم میدهی؟ میگوید: نه من خمس نمیدهم. پولها به جای خمس. اِ…! مثل یک آدمی که در اقیانوس اطلس شیرجه میرود، بعد هم میگوید: الله اکبر! میگوییم: آقا ببخشید، وضو گرفتید. میگوید: خوب، این شیرجه به جای وضو! مثلاً شیرجه میرود، بعد بیوضو میگوید: الله اکبر! میگوییم: وضو نداری. میگوید: خوب، شیرجه به جای وضو. مگر شیرچه به جای وضو است؟ هرچیزی جای خودش. من اگر دستم خون شد، میگویم: باند بیاور بپیچم. شما دو تا لحاف کرسی هم بیاوری من نمیخواهم. لحاف کرسی میخواهم چه کنم؟ من یک پارچه میخواهم این را ببندم. گاهی وقتها پول خرد برای تلفن خوب است. حالا شما از چک تِراول بده. نمیخواهم! من پول خرد میخواهم برای تلفن.
گاهی وقتها خدا وضو میخواهد شیرجه نمیخواهد. خمس میخواهد. شما یک میلیون خمس میدهی به بهشت میروی. اما چهل میلیون به این و آن بدهی، بله ما وام میدادیم، بعد هم نتوانست بدهد به او بخشیدیم. برای فلانی هم یک خانه خریدیم و به جهازیهی فلانی هم کمک کردیم. خوب دستت درد نکند. اما اینها هیچ کدام خمس … بگویید: نیست!
من گاهی به بعضی تلفن میکنم. سلام علیکم! سلام با بنده، مخلص حاج آقا هستم. حال شما؟ میگویم: ببخشید، سلام علیکم که گفتم، تو هم باید جواب بدهی، بگویی: سلام علیکم! سلام که گفتم جوابش واجب است. سلام با بنده، یا با بنده یا با تو، فعلاً جواب من را بده. مخلص شما! مخلصی هم جواب سلام نیست. صد تا کلمه میگوید ولی آخرش هم جواب من را نمیدهد. بابا سلام علیکم بگو: سلام علیکم. جواب سلام واجب است. دائم میگوید: سلام با بنده، قربان شما، مخلص شما هستم. کجا بودی؟ مشتاق دیدار. چقدر دلتنگت هستم. تبریک عرض میکنم. میگویم: بابا همهی حرفها را کنار بگذار. بگو، بگو چه؟ سلام علیکم! جواب سلام من را بده.
خیلی روز قیامت خبر است. در سورهی غاشیه یک آیه داریم، میگوید: «عامِلَهٌ ناصِبَهٌ» (غاشیه/3) «تَصْلى ناراً حامِیَهً» (غاشیه/4) آخ… آخ … آخ… چه آیهی داغی! چه آیهی داغی! چه آیهی داغی! «عامِلَهٌ ناصِبَهٌ تَصْلى ناراً حامِیَهً» یعنی این بنده خدا خیلی عمل کرده است. پول خرج کرده است. سینه زده است. قَمه زده است که نباید بزند. یک کسی در حرم کربلا آمد. توفیقی داشتیم یک هفتهای زیارت رفتیم. کنار حرم، گفت: شما نظرت راجع به قَمه، گفتم: ببین آقا جان! گفت: آقا فلان مرجع، فلان مرجع، فلان مرجع، فلان… گفتم: ببین! هیچ مرجعی که واجب نکرده است. خودت را بکشی، از یک مراجعی بروی حرف بزنی، خودت هم بکشی، مستحب است. مستحب چه روز؟ عاشورا! قمه زدن چند دقیقه طول میکشد؟ یک دقیقه، یک تیغ میکشید دو، سه دقیقه خون میآید. من گفتم: برای مستحبی که در سال یک روز هست، این هم اگر، اگر، اگر با یک میلیون هم اگر… با یک میلیون اگر، با یک میلیون اگر، شما اگر این کار را مستحب کردی، یک دقیقه طول میکشد. آن وقت شما راجع به زکاتی که 32 آیه دارد چقدر جان کندی؟ یکبار پهلوی مراجع رفتی، فتوا… فتاویه مراجع… گندمها که در شکم ما است از این نانواها هست. این نانواها از این سیلوها است. سیلوها… خیلیها زکات نمیدهند. یک درصد مردم مملکت ما یا دو درصد، یا کمتر یا بیشتر حالا تعیین نکنم. بعضی مردم بسیاریشان زکات نمیدهند. روایت داریم، زکات ندهید خدا برکت را حتی از معدنتان کم میکند. یعنی نفتتان 200 دلار هم بشود، باز هم به جایی نمیرسید. چون زکات نمیدهید. حدیث داریم. اگر زکات ندهید، خدا برکت را از عمرتان، از مالتان و از معادنتان… ما چرا دائم نفتمان گران میشود. دلار هم بیشتر میشود باز هم همیشه هشتمان گرو نه است. حدیث داریم برکت را خدا برمیدارد. تا دلار و نفتت گران میشود، یک جایی زلزله، یک… یک… تلخی در زندگیات میآید، که آن پولها را آنجا بدهی. گفتم: شما برای زکات هیچ وقت تلاش کردی؟ چند سخنرانی برای زکات کردی؟ چقدر آدم داریم راجع به نماز تارک یا کاهل هستند. یا ضایع میکنند. راجع به نماز سه تعبیر داریم. «اهان بالصلاه» یعنی به نماز اهانت میکند. «اضاع بالصلاه» یعنی نماز را ضایع میکند. «استخف بالصلاه» یعنی نماز را خفیف میکند. اهانت، ضایع، خفت! چقدر آدم داریم که راجع به نماز مشکل دارند؟ نمازش غلط است. آنوقت شما برای نماز چقدر جان میکنی که حالا برای قمه جان میکنی؟
بعضیها من نمیدانم. کارشان برنامهریزی ندارد. حالا یک مستحبی که حالا حضرت امام فرمود: مصلحت نیست. مقام معظم رهبری فرمود: مصلحت نیست. حالا این آقا خودش را بالا میبرد. پایین میبرد. بالا میبرد، پایین میبرد. بالا میبرد، پایین میبرد، که مستحب است سالی یک روز در یک دقیقه، آنوقت نسلش، فامیلش. از همان آقا میپرسی در فامیل شما چند تارک الصلاه است؟ در منطقهای که شما قمه میزنید، چند آدم هست که زکات نمیدهد؟ در نماز جمعه چطور؟ ببین حاج آقا اندازهگیری کنیم. مستحب اندازه مستحب، واجب اندازهی واجب، ما گاهی وقتها به یک واجب به اندازه مستحب هم عنایت نمیکنیم. گاهی یک مستحب را به اندازه صد واجب برایش احساسات نشان میدهیم. نکنیم. اینها جز دین نیست. هیچ کدام از اینها جز دین نیست. دین آن است که واجب را به مقدار واجب، مستحب را به مقدار مستحب، تازه اگر مستحب باشد. وگرنه بگو: آقا ببین، بنده دَنگم گرفته اینها هم،…
یک کسی آمد نمیدانم این را در تلویزیون گفتم یا نه؟ حالا اگر هم گفتم دوبار بشنوید. گفت: آقای قرائتی یک عمره را به من بده. یک کار ابتکاری کردم، روی کره زمین منحصر به فرد است. گفتم: چه کردی؟ گفت: من قرآن را از این طرفی حفظ کردم. مثلاً میگفت: «والضالین»، «مستقیم»، «نستعین» از این طرف میآمد. وسط قرآن را باز کردم دیدم بله از این طرف میخواند. نگاه کردم دیدم چقدر این زحمت کشیده است. به جای اینکه قرآن را از این طرف بخواند، گفتم: به نظر من شما باید دیوانه خانه بروی. (خنده حضار) تو اصلاً خُل هستی! گفت: چرا؟ گفتم: نه قرآن گفته اینطور بخوانی، نه پیغمبر قرآن، نه اولیای قرآن، نه هیچ مراجعی، آخر این چه دینی است تو داری؟
آخر اصلاً غلط است. کار غلط است. مثل هندیها هستند که بعضیهایشان مثلاً یک مغز بادام میخورند، چهل روز چیز نمیخورند. خوب این چیزها هستند، اسمش را میگویند: مرتاض! چهل شب نمیخوابد. اینها که جز دین نیست. بگو: آقا سلیقهی من است. جزء… ببین، «یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» این خیلی خطرناک است که آدم روی چیزی سلیقهی خودش را پای اسلام و دین حساب کند. تازه دین هم حساب کنیم که کجای دین؟ مثلاً قرآن میگوید: از هر گروهی عدهای فقیه شوند. «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین» (توبه/122) در دین فقیه شوند. در دین فقیه شوند یعنی در کجای دین؟ در همهی دین یا در بعضی آیات فقیه شوند؟
6-بررسی مشکلات در حوزه فرهنگ جامعه
مشکل فرهنگ ما این است. 1- نیازها حساب نمیشود. چند تا قصهگو میخواهیم؟ چند تا فقیه میخواهیم؟ چند تا مفسر میخواهیم؟ چند تا حفاری چاه میخواهیم؟ چند تا دکتر میخواهیم؟ چند تا نمیدانم… در دکترها چند تا چشم پزشک، چند تا دندان پزشک، باید برنامهریزی شود. از همهی امکانات استفاده نمیکنیم. تابستان در بسیاری از مدارس مناطق سردسیر باد میرود. طلبه و دانشجویش هم در بندرعباس و خوزستان و جاهای گرمسیر، بال بال میزند. اگر «رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ» راه بیافتد این حل میشود. خوب، لغتها را قاطی میکنیم. به او میگوییم: حزب اللهی، به او میگوییم: روشن فکر، این القاب را به چه کسی میدهیم؟ لغت شناسی مهم است.
اول انقلاب بود، به خانهی بزرگواری رفتیم. سوپ آوردند. ما خوردیم و بعد بزرگوار وارد شد، ما گفتیم: سلام علیکم، گفت: غذا خوردید. گفتم: یک سوپ سرکشیدم. گفت: خوب غذای ما همان است. گفتم: خوب میگفتید با نان میخوردیم. ما فکر کردیم این سوپ قبل از غذا است. گفت: ما انقلاب کردیم که زهد را پیاده کنیم. گفتم: زهد یعنی خودت نخور نه به مهمانت نده. این بخل است. روایت داریم حضرت امیر خودش نان خالی میخورد. نداریم که حضرت امیر به مهمانش نان خالی میداد. من دیدم آن بزرگوار زهد و بخل را قاطی کرده است. هستند دو شاخ تلفن را به برق میزنند. دو شاخ برق را در تلفن میزنند. اصلاً قاطی کرده است.
گاهی وقتها دین فروشی میکنیم. منتها اسمش را سیاسی میگذاریم. نه خیر دین فروشی بود. دین فروشی بود. آخر جز حزب ما است پس به این رأی بده. آقاجان، اگر نمره 16 سراغ داری به نمره 5/15 حزب خودت رأی دادی دین فروشی است. قرآن بخوانم. حدیث بخوانم. در الغدیر جلد هشت، حدیث داریم. اگر کسی نمرهی 16 سراغ دارد، منتها جز باند و رفیقهای خودش نیست. به نمرهی 5/15 خودش رأی میدهد. این به خدا و رسول و مومنین خیانت کرده است. «من تقدم علی قوم و هو یری فیهم من هو افضل» کسی که به یک کسی مسئولیت میدهد میداند از او قویتر هست، خیانت کرده است. «خان الله» یعنی خیانت کرده است. «خان الله و رسوله المؤمنون» اسمش را کار سیاسی میگذارید. دین فروشی است. اسمش را کار اقتصادی نگذارید. کلاهبرداری است. کجای این اقتصاد بود؟ کلاهبرداری است. لغتها را باید معنا کنیم.
7-تلاشهای مرحوم مطهری در هدایت دینی جامعه
مرحوم مطهری ویژگیهای خاصی داشت. سالگرد مطهری صحبت میکنیم. یک مرتبه حوزه را، آقای بروجردی را، و مراجع بزرگ آن زمان، حضرت امام درس همه را رها کرد و تهران آمد. در دانشگاه رفت. یک زمانی که همهی مجلهها، بعضی مجلهها اصلاً زشت بود، یک عالم مقاله دارد در آن زمان مقاله میداد. کتابهایش معمولاً پاسخ به سوالات است. یکوقت دید دائم میگویند: ایرانی، ایرانی، یعنی مثلاً میگویند: ما ایرانی هستیم. عربها به ما تحمیل شدند. اسلام به ایران تحمیل شده است. یعنی دید دارد زمزمه میشود که اسلام تحمیلی به ایران. فوری یک کتابی نوشت خدمات متقابل اسلام و ایران. ایران به اسلام خدمت کرد قبول است. اسلام به ایران خدمت کرد. مثل دو تا دست که همدیگر را میشویند. یعنی کتابهای مرحوم مطهری بحث حجاب و بیحجابی که آمد کتاب حجاب را نوشت. نظام حقوقی زن، یعنی هنر مطهری این نبود که علم خودش را مینوشت. نیاز جامعه را مینوشت. علم خودش را مینوشت. نیاز جامعه را مینوشت. ما گاهی وقتها مثلاً میگوییم که اصلاً این کتابهای آموزش و پرورش این بلا را دارد. بچههای کاشان، حالا من چون شهر خودم را میگویم. بچههای کاشان باید زندگی فیض کاشانی را بفهمند. فیض کاشانی که بود؟ فیض کاشانی که بود؟ محتشم کاشانی که بود؟ علمای کاشان را باید بچههای کاشان بدانند. آنوقت بچههای کاشان سر تعارف نشستند کوه هیمالیا چند متر است؟ مادرت رفته یا پدرت؟آنوقت فیض کاشانی کوه هیمالیا را نمیشناسد؟ میشناسد. ما برنامهریزیمان گیر دارد. دخترها باید چه بدانند؟ روانشناسی کودک. چه عواملی باعث میشود که بچه ترسو شود؟ چه عواملی باعث میشود بچه شجاع شود؟ اصلاً جنسیت فرق میکند. نیروی هوای با نیروی زمینی و نیروی دریایی باید آخوندهای عقیده سیاسیشان فرق بگذارد. ما یک کتاب مینویسیم میگوییم: همه بخوانند. مثل اینکه یک صابون دست میگیریم به همه میزنیم. میگوییم: بابا هنوز کت و شلوار تنش است. میگوید: به من چه؟ میگوییم: بابا هنوز زیر دوش نرفته است. به من ربطی ندارد. بابا یکی باید زیر دوش برود. یکی باید صابون بزند. یکی باید حنا ببندد. یکی باید از دوش بیرون بیاید. هرکسی را نگاهش کنیم،… دانشکده حقوق آیات و روایات حقوقی، دانشکدهی پزشکی آیات و روایات تغذیه، دانشکده سیاسی آیات و روایات سیاسی، برای هرکسی… ما با ناخن انگشتانمان را میگیریم. ما قیچی دستمان را میگیریم. با اره لباسمان را قیچی میکنیم. قاطی کردیم. در برنامهریزیها خیلی ناشیگری است. من یک مناجات درست کردم، زشت است بگویم ولی بگذارید بگویم. «یا من متخصصینه ناشی» بعضی از کارشناسهای ما ناشی هستند. اصلاً به اسم کارشناس نشسته میگوییم: آقا این بچهی 13 ساله باید چه بخواند؟ مثلاً جبهه و جنگ را، در کتاب بچهی 13 ساله آورده است. آخر این میخواهد جنگ برود. حفاری را برای دخترهای دانشجو آورده است. اصلاً قاطی شده است.
8-توجه به عوامل مؤثر در تربیت در برنامهریزی فرهنگی
برنامهریزیها براساس منطقه نیست. براساس سن نیست. براساس جنسیت نیست. ولذا فارغ التحصیلهای ما هم، بعضیهایشان کاراییشان خیلی کم است. کم کردن تعلیمات، در نظر گرفتن منطقه، سن، جنسیت، دوری از مدرک گرایی، سرگرم شدن به پژوهشهای بیفایده، مقدمات خیالی، گاهی وقتها هم همینطور سر افراد را بند میکنند. من به یک طلبه گفتم: چرا تفسیر نمیخوانی؟ تو که اینقدر درس میخوانی تفسیر هم بخوان. گفت: استادمان گفته است که هرکس یک دور فقه و یک دور اصول نخواند قرآن را نمیفهمد. خانه استادشان رفتم و گفتم: سلام علیکم! شما آیت الله هستی روی چشم ما. شما گفتی: هرکس یک دور فقه و اصول نخواند، قرآن را نمیفهمد. گفت: بله، گفتم: پس سلمان و ابیذر قرآن را نفهمیدند. چون اینها هیچ کدام یک دور فقه و اصول… چه میگویی؟ چه میگویی؟ نه اگر لیسانس نگیرد، داماد قبول نکند. چه میگویی؟ مثل اینکه یک دختری به پسری بگوید: تشنهام است، بگوید: تشنه هستید؟ ببخشید لیسانس دارید؟ میگویم: نه، میگوید: پس به تو آب نمیدهم. آدم تشنه آب میخواهد. چه کار به لیسانس او داری؟ اشتباه میکنند آنهایی که ازدواج را عقب میاندازند برای اینکه دخترمان لیسانس بگیرد. یا پسرمان فوق لیسانس بگیرد. اشتباه میکنید. کتابهای درسی خیلیهایش اشتباه است. کتابهای دانشگاه، درسهای حوزه، اینها را من هم در حوزه بودم. هم بالاترین مدرک حوزه را دارم. در دانشگاه بیشترین سخنرانی را میکنم. والله به حضرت عباس اشتباه زیاد است. نمیگویم همهی کارها اشتباه است. نمیگویم هم مغرض هستند. اما چون چند تا کارشناس در را میبندند، به خودشان کارشناس میگویند. اجازه مشورت به کسی نمیکند. اجازه مشورت به کسی نمیکنند. در دنیای تبلیغات هست ولی مثلاً میبینی خودشان مینشینند تصمیم میگیرند. خدا به پیغمبرش میگوید: «وشاورهم» این هم به عربهای عادی برمیگردد. اگر یک خرده مشورت شود، از این لقبهای کارشناسی این سد را بشکنیم، احتمال بدهیم ممکن است یک آدمی هم کارشناس شود ولو فوق لیسانس نباشد، مرد عادی است ولی راه را بلد است. خیلی زنهای خانهدار از خیلی از دخترهای تحصیل کرده مدیریتشان بیشتر است. بنابراین این قالبها را نشکنیم. درس چیز خوبی است به شرطی که درس برای ما بت نشود. خدا مطهری را رحمت کند. گاهی از من میپرسید، بحثم چطور بود؟ میگفتم: آقا من شاگرد شما هستم. میگفت: نه! میخواهم نظر بدهی. چند بار مرحوم مطهری از منی که شاگرد شاگردش حساب میشوم، بارها از من مشورت کرد. ولی الآن دیگر فوق لیسانس برایش سنگین است که با لیسانس مشورت کند. اینها را باید بشکنیم.
سلام و صلوات بر مطهری و مطهریها، سلام و صلوات بر کارگران عزیز، که هم شهید دادند هم پشت جبهه، هم باعث عزت اسلام و جمهوری اسلامی شدند، کشور را به خودکفایی رساندند و سلام و صلوات خدا بر امامی که این بستر را برای ما فراهم کرد و شهدایی که این بستر را برای ما فراهم کردند.
خدایا ناشیگریهای گذشتهی ما را ببخش، از این به بعد ما را از کارهای ناشیگری نجات بده. (الهی آمین) مغز هست. پول هست. کتاب هست. کاغذ هم هست، اما چون ناشیگری هست، به حضور جنابعالی عرض کنم که نتیجه کم میگیریم. حرف من را در کتابهای دانشگاه و درسی باید سن طرف، ذوق طرف، منطقهی طرف، جنسیت زن و مردی طرف کتاب شود، البته 50 درصد علوم پایه را که باید همه بخوانند. آن 50 درصدش باز شود. ضمناً از همهی شما که گفتم آموزش و پرورش خیلی کمک نهضت کرده است. تشکر میکنیم. باز هم در ثبت نام کمک کنید. انشاالله ما میخواهیم برسیم به جایی که الآن تا حالا چند صد تا روستا جشن گرفتیم. جشن محو بیسوادی. یعنی دیگر در این روستا بیسواد زیر 50 سال یا نیست یا 5 درصد است. 3 درصد است. 2 در صد است. دیگر گفتیم ما دو درصد را معطلش نمیشویم. نمیتوانیم به خاطر نیم کیلو آرد یک نانوایی باز کنیم. دیگر نیم کیلو آرد که هست نانوایی را میبندیم. ما بعضی جاها به ما میگویند: آقای قرائتی، دیگر بیسواد نیست. میگوییم: چرا؟ نمیارزد برای یک مو یک قیچی معطل کنیم. ولی الحمدلله دارد کم کم بساط بیسوادی برچیده میشود. امیدوارم که یک زمانی در کشور امام زمان یک بیسواد هم نباشد.