ایمان به معاد، عامل تربیت انسان

1- یاد معاد در هر نماز و دعا
2- قدرت خداوند در نشور مردگان
3- توجه به قیامت بر اساس حساب احتمالات
4- رعایت احتیاط، حکم عقل و فطرت
5- عدل الهی، دلیل لزوم معاد
6- حکمت الهی، مبنای آفرینش دوباره
7- ایمان به معاد، مانع بروز انحرافات اخلاقی

موضوع: ایمان به معاد، عامل تربیت انسان

تاریخ پخش:  07/06/89

بسم الله الرحمن الرحیم

بعدد ما احاط به علمک!  اللهم صل علی محمد و آل محمد! الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بینندگان عزیز رمضان 89 شب نوزدهم بحث را پای تلویزیون این‌هایی که هستند، می‌بینند. شب نوزدهم شب ضربت خوردن حضرت امیر(ع) است. یک سلام به نجف بدهیم. «السلام علیک یا ابالحسن، یا امیرالمؤمنین، یا علی بن ابی‌طالب، و رحمه الله و برکاته!»

موضوع بحثمان در رمضان امسال، بحث تربیت بود. و یکی از دلایلی که انسان تربیت می‌شود، ایمان به مبدأ و معاد است. چون وقتی انسان می‌تواند بگوید: حرام نخور! که حساب و کتابی باشد. اگر قیامت و حساب و کتابی نباشد، ما به چه دلیل به مردم بگوییم: نگاه نکن! می‌گوید: می‌خواهم نگاه کنم. خوشم می‌آید. می‌گوییم: نخور! می‌گوید: چرا نخورم؟ دوست دارم. می‌گوییم: نرو! چرا نروم؟ به نفع من است. وقتی می‌توانیم به کسی بگوییم از این خلاف‌ها دست بکش، که یک حساب و کتابی در کار باشد. کسی که ایمان به معاد دارد، می‌شود گفت که این کار در روز قیامت برای تو خوب نیست، خدا از این کار سؤال می‌کند. مسئله ایمان به معاد است و لذا این شب‌ها من فکر می‌کنم که برویم و یک خورده بحث اینکه مسئله‌ی ایمان به معاد را بگوییم.

1- یاد معاد در هر نماز و دعا

موضوع کلی ما در رمضان 89 تربیت بود و مهم‌ترین عامل تربیت ایمان و یاد قیامت است. خداوند یاد قیامت را در جای جای زندگی ما قرار داده است. در هر نمازی ما باید بگوییم: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4) یعنی خدایا مالک روز جزا تو هستی و باید بیاییم و آنجا حساب پس بدهیم. شاید بتوانیم بگوییم، شاید بشود گفت که هیچ صفحه‌ای از صفحات قرآن نیست مگر اینکه یک کلمه و به یک نحوی به معاد اشاره شده باشد. شما می‌روی وضو بگیری، یک دعایی است که ترجمه‌اش این است: خدایا! روی و صورت من را سفید کن، روزی که صورت مجرمین سیاه است. می‌روی دست راست خود را در وضو بشویی، دعای آن این است: خدایا! روز قیامت نامه‌ی عمل من را به دست راستم بده. می‌روی مسح پا بکشی، می‌گویی: خدایا! در عبور از صراط پای من نلرزد. می‌روی بخوابی، حدیث داریم همین طور که می‌خوابید می‌میرید و همینطور که بیدار می‌شوید، زنده می‌شوید. بهار می‌آید. می‌گوید در قیامت شک نکن! همین طور که این درخت خشک سبز شد، شما مرده‌ها هم زنده می‌شوید. این ایمان به معاد در جای جای زندگی ما هست.

در شب نوزدهم بیننده‌ها بحث را می‌بینید. هیچ دعایی به اندازه‌ی یاد قیامت تکرار نشده است. «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَب» (دعای جوشن کبیر) «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ» بحث «النَّارِ» است. آتش قیامت است. تازه نمی‌گوید: «لا تُدخلْنا»‌ می‌گوید: «خَلِّصْنَا» اگر می‌گفت: «لا تُدخلْنا» یعنی جهنم نروم. این که می‌گوید: «خَلِّصْنَا» یعنی در جهنم هستم من را از جهنم نجات بده! هوس‌ها جهنم است. شهوت‌ها، لقمه‌ها، اینها… ما داخل جهنم هستیم. خدایا دستمان را بگیر و ما را بیرون بیاور.

شب سیزده و چهارده و پانزده ماه رمضان یک دعایی به نام «مجیر» دارد. آنجا هم حدود شصت هفتاد بار تقریباً می‌گوید: «أجرنا من النار یا مجیر» «أجرنا» یعنی نجاتم بده.

دعای کمیل که برای حضرت امیر است، بخشی از آن برای قیامت است. هر دعایی را باز کنی، بخشی از آن برای قیامت است. بیش از هزار آیه در قرآن مربوط به قیامت است. قیامت چیست؟ ما ایمان به قیامت داریم. منتها «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) در قرآن دو آیه داریم، یک آیه داریم که «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) یک آیه داریم: «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ»، «لا یُؤْمِنُ» برای کسانی است که ایمان ندارند، ما مسلمانان ایمان داریم، منتها قیامت را فراموش می‌کنیم. «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» بنابراین اگر کسی ایمان به معادش شکوفا شد، می‌شود گفت: تو که قیامت را قبول داری، این کار را نکن! دنبال این نرو!

2- قدرت خداوند در نشور مردگان

حالا! مسئله‌ی ایمان به قیامت! تمام ادیان آسمانی و تمام ادیان الهی مسئله‌ی ایمان به قیامت را قبول دارند. تنها مربوط به اسلام نیست. یهود و مسیحیت و در هر دین الهی مسئله‌ی معاد هست. آیا قیامت ممکن است؟ بله! ممکن است. چگونه؟ «کَذلِکَ النُّشُورُ» (فاطر/9) «کَذلِکَ الْخُرُوجُ» (ق/11) چطور دانه زیر خاک می‌رود، خوشه بیرون می‌آید؟ همان خدایی که دانه را زیر خاک می‌کند و خوشه بیرون می‌آورد، ما را هم بعد از مردن بیرون می‌آورد. «کما تنومون، تموتون» همین طور که می‌خوابید، می‌میرید. و همین طور که بیدار می‌شوید، زنده می‌شوید.

کسی استخوان پوسیده را برداشت، فشار داد و آرد کرد. فوتش کرد. گفت: «مَنْ یُحْیِ الْعِظام‏» استخوان پوسیده‌ای که من با فشار آرد کردم، فوت کردم و پخش شد، ذرات پخش شده، چطور جمع می‌شود؟ «قُل» آیه‌ی قرآن است. می‌گوید: «قُل» به او بگو! بگو برای ما مثال نزن. «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلا» برای ما با استخوان پوسیده‌ای که فوت می‌کند، مثال زده است؟ «وَ نَسِیَ خَلْقَهُ» (یس/78) عربی‌هایی را که می‌خوانم، قرآن است. خلقت خودش را فراموش کرده است. «قُل» به او بگو! نمی‌خواهد استخوان را پودر کنی و فوت کنی، همان کسی که اول درست کرد، دومی را هم درست می‌کند. «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْه‏» (روم/27) اتفاقاً دومی آسان‌تر است. اگر یک کسی یک سنجاق بگیرد و برود پشت دیوار، یک هلی‌کوپتر بدهد، همه می‌گوییم: آفرین! یک ربع و نیم ساعت برایش کف می‌زنیم. حال اگر این سازنده‌ی هلی‌کوپتر گفت من این هلی کوپتر را باز می‌کنم، دوباره به هم متصل می‌کنم، می‌گوییم: نه! نه! نه! نمی‌شود. آن کسی که از یک سنجاق یک هلی‌کوپتر ساخت، باز کردن و بستن آن برایش مشکلی ندارد.

خدا یک سنجاق گرفته، یک تک سلول، یک اسپرم، یک اسپرم، یک قطره‌ی منی می‌گیرد، یک اسپرم می‌گیرد و نه یک قطره، در یک قطره میلیون‌ها اسپرم است، یکی از آن اسپرم‌ها… یعنی ما یک مثلاً بیست میلیونُم با کم و زیادش از یک قطره هستیم. یک قطره که زیاد است. یک بیست میلیونُم یک قطره را خدا می‌گیرد، یک انسان تحویل می‌دهد. یک سنجاق را می‌گیرد، یک هلی‌کوپتر می‌دهد. حالا می‌گوید من این را می‌خواهم در قبر باز کنم و دوباره ذراتش را به هم متصل کنم. آن کسی که از یک سنجاق یک هلی‌کوپتر ساخت، باز کردن و بستن آن برایش کاری ندارد. «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ» (طارق/5) نگاه کن که چگونه تو را خلق کردم. «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» (اعراف/29) همین طور که اول درست کردم، دوم هم درست می‌کنم.

اصلاً نمازی که ما می‌خوانیم، مرتب یاد مرگ است. شما در نماز سجده می‌کنید. اول که سرت را بر روی خاک می‌گذاری، یعنی خدایا از خاکم، بین دو سجده می‌نشینی، یعنی از خاک انسان شدم، همین ذرات خاک، برنج و گندم شد! مواد غذایی زمین برنج و گندم شد! برنج و گندم هم شد نطفه و شدیم ما! پس ما از خاکیم. دوباره سجده‌ی دوم یعنی در قبر می‌رویم. سر از سجده برمی‌داریم، یعنی دوباره از قبر بیرون می‌آییم. «مِنْها خَلَقْناکُمْ» از زمین شما را خلق کردم «وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ» (طه/55) یعنی در هر دو سجده، ما نگاهی به گذشته‌ی خودمان می‌کنیم. «أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّل‏» (ق/65) ما عاجز شدیم که دوباره تو را خلق کنیم؟ خوب!

3- توجه به قیامت بر اساس حساب احتمالات

این برای مومنین! یک فرمول هم برای کسانی بگویم که… ممکن است پای تلویزیون کسانی باشند که ایمانشان ضعیف باشد، یا خیلی می‌خواهند ریاضی فکر کنند، برای آن‌هایی که می‌خواهند ریاضی فکر کنند، یک مثال ریاضی بزنم. اگر به ما گفتند: یک میلیارد تومان جایزه فلان بانک می‌دهد! منتها ممکن است در یک شهر اگر صد هزار نفر هستند، به یکی از این صدهزار نفر قرعه بیفتد. بالاخره ولو یک صد هزارم، ما یک پولی ولو کم می‌گذاریم، ما حسابمان در بانک باشد، یک وقت می‌بینی یکی از آن صدهزار مورد ما بودیم. یعنی اگر یک درصد ما احتمال بدهیم… چرا؟  ولو احتمالش کم است، اما پولش خیلی است. حالا اگر یک میلیارد، بیست میلیارد تومان شد، اگر یک درصد نه، اگر یک در هزار هم باشد ما پول می‌گذاریم یا نه؟ می‌گذاریم. ولو احتمالش کم است، اما درآمدش زیاد است. هر چه بار جایزه بیش‌تر باشد… اگر جایزه سنگین باشد، ولو احتمال کم باشد، همه ما اقدام می‌کنیم.

صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و صدها آیه و هزاران حدیث می‌گوید قیامت هست. قیامت هم بیست میلیارد نیست، می‌گوید: ابدی است! «خَالِدِینَ فیها» ابدی است. نه یک نعمت، باغ و انگور و نمی‌دانم حورالعین و اینهاست. هر چیزی که دلت بخواهد و برای همیشه است. ما در مقابل این همه آیه و حدیث اگر یک درصد هم احتمال بدهیم، انصافش این است که بیاییم و مؤمن بشویم. چون اگر هم ایمان به قیامت نداشته باشیم، از همین زندگی استفاده می‌کنیم. هم مؤمن و هم کافر از همین سیب زمینی، برنج، هوا، سبزی، باغ، جاده، اتوبان، مترو، نمی‌دانم فلان استفاده می‌کنند. یعنی مؤمن و کافر زندگی‌شان فرقی نمی‌کند. منتها مؤمن یک رابطه با خدا دارد، اما همین رابطه را کافر ندارد. ما هم این کار می‌کنیم.

این را برای آدم‌های بی‌دین می‌گویم. یعنی اگر گذرمان به یک آدم بی‌دین رسید، این طور بگوییم. با آدم بی‌دین این طور حرف بزنیم. بگوییم یا قیامت هست، یا قیامت نیست. یا هست، یا نیست. اگر قیامت نبود، آدم مذهبی چقدر ضرر کرده است؟ این خانم پنجاه شصت کیلو است، یک نیم کیلو حجاب اضافه هم برداشته است. این آقا هم در بیست و چهار ساعت یک ربع یا بیست دقیقه نماز خوانده است، ماه رمضان هم سی روز ناهاری که می‌خواسته ساعت یک و دو بخورد، شش و هفت خورده است، یعنی در سال چند روز ناهارش را عقب انداخته است، پول یک موتور گازی و موتور هندا و امثال این‌ها را مکه رفته است، یک نیم کیلو حجابش اضافه بوده است، یک ده دقیقه و بیست دقیقه هم نماز خوانده است. اگر قیامت نبود، ضرر ما بیش از این است؟ اما اگر قیامت بود، که به هزار و یک دلیل هست، آن کسی که دست خالی است، چه خاکی بر سرش خواهد کرد؟ گرفتید چه گفتم؟

4- رعایت احتیاط، حکم عقل و فطرت

ما از استان شما اراک، می‌خواهیم تهران برویم. پنجاه اتوبوس می‌آید، می‌خواهیم سوار شویم و برویم. بیست و پنج اتوبوس یک چیزهایی برمی‌دارند، جکی و زاپاسی و قرص آکسار آسپرین و زنجیر و یک چیزهایی را احتیاطاً بر می‌دارند. بیست و پنج اتوبوس برمی‌دارند و بیست و پنج اتوبوس می‌گویند ول کن بابا! برو بابا! بالاخره تا تهران می‌رویم، یا نیازی به جک و زاپاس هست، یا نیست. اگر نبود، آن راننده‌ای که یک جک و زاپاس برداشته است، چقدر ضرر کرده است؟ با هم بگویید! هیچی! اما اگر نیاز به جک و زاپاس شد، آن راننده‌ای که دست خالی است، چه خاکی بر سرش خواهد کرد؟ هر کس عاقل است… اصلاً تمام دنیا ارتش دارند. چون اگر جنگ هم نشد، ضرری نکرده‌اند. اما اگر جنگ شد، مگر کشور بی‌ارتش می‌شود دفاع کند؟ ماشین آتش نشانی را همه‌ی دنیا دارند، اگر آتش نگرفت و جایی نسوخت که هیچ! اما اگر سوخت، بدون ماشین آتش نشانی، چه خاکی بر سرمان خواهیم کرد؟ هر کس یک درصد عقل دارد، باید ایمان به معاد داشته باشد. منتها یاد معاد مهم است. یاد معاد مهم است. در قیامت چه خبر است!

چون شب نوزدهم بیننده‌ها بحث را پای تلویزیون گوش می‌دهند، یک دو سطر از مناجات حضرت امیر(ع) در مسجد کوفه را می‌خوانیم. مناجات هم آیات قرآن است. می‌فرماید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَان» خدایا! ما از تو امان می‌خواهیم. چه روزی؟ روزی که نه بچه به درد می‌خورد و نه مال!‌ روزی که نه رفیق به درد می‌خورد نه معذرت‌خواهی بدرد می‌خورد الی آخر. برویم به سراغ بحث دیگر!

5- عدل الهی، دلیل لزوم معاد

دلیل معاد چیست؟ خدا عادل است. مردم دو دسته هستند، قرآن می‌فرماید: «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِن‏» (تغابن/2) بابا به چه دلیل قیامت هست؟ می‌گوییم چون 1- مردم خوب و بد دارند. 2- در دنیا کیفر و پاداش کامل نیست. 3- خداوند عادل است. نتیجه: پس باید دنیای دیگری باشد. این دلیل معاد است. کدام یک از این‌ها را شک دارید؟ مردم خوب و بد دارند. شک دارید؟ بعضی‌ها دزد هستند و بعضی‌ها امین هستند. بعضی‌ها راستگو هستند و بعضی‌ها دروغگو هستند. مردم دو دسته هستند و در این شکی نداریم. در دنیا هم کیفر و پاداش نیست. چون می‌بینیم که بعضی از بدها تمام عمرشان را خوش هستند. خدا هم عادل است. حالا که خدا عادل است، این هم دلیلش قطعی است و این جا وارد بحث عدل نمی‌شویم. اگر مردم دو دسته هستند، اینجا هم کیفر و پاداش نیست، خدا هم عادل است، پس باید یک جای دیگری باشد.

فقط اینجا یک سؤال هست. می‌گوییم چرا خدا در دنیا جزا نمی‌دهد؟ خدای عادل در همین دنیا حساب را تسویه کند. معامله‌ی نقدی کند، چرا حواله‌ی نسیه می‌دهد؟ این هفت جواب دارد. یک وقتی من اینها را گفته‌ام. یکی از این هفت مورد این است: من اگر سیلی بر سر یک مظلوم بزنم، در دنیا جزای من را بدهد. بسم الله! با دست فلج به خانه می‌روم. تمام بستگان غصه می‌خورند. در صورتی که بستگان من گناهی نکرده‌اند. اگر خدا در دنیا به من جزا بدهد، ناراحتی من به دیگران هم سرایت می‌کند. یک جایی باید خدا حال من را بگیرد که کسی به کسی نباشد. یعنی ناراحتی من به دیگران سرایت نکند. دوم: دنیا تنگ است. صدام را می‌خواهی در دنیا جزایش را بدهی؟ فوقش یک تیر در مغزش می‌زنی! صدام برای یکی از جوان‌های ماست. نه! صدتا صدام فدای یکی از جوان‌های ما! صدام این همه آدم کشته است، یک گلوله؟ به پیغمبر جزا بده! چه چیزی به او می‌دهیم؟ عسل به او می‌دهیم. قالی ابریشم و هواپیمای شخصی گیر یک یهودی هم می‌آید. در دنیا نه برای پیغمبر جزا هست، نه برای صدام کیفری هست. دنیا تنگ است. اصلاً بعضی مواقع انسان نیست که جزایی دریافت کند. شهید رفته است در راه خدا شهید شده است. اصلاً نیست که در دنیا به او جزا بدهیم. در دنیا جزا نیست. مردم دو دسته هستند. در دنیا جزا نیست. خدا هم که عادل است باید حساب دیگری باشد. این یک دلیل!

6- حکمت الهی، مبنای آفرینش دوباره

یک دلیل دیگر برای معاد هست و آن دلیل این است که خدا حکیم است. پس دلیل معاد! یکی عدل الهی، دیگری حکت الهی! برای حکمت هم من از زمان طاغوت، از چهل سال پیش تقریباً یک تصویری داشتم، تصوریم این بود، می‌گویم این زمین! این هم ریشه‌ی درخت‌ها و بوته‌ها! ریشه‌ی درخت‌ها مواد غذایی را از زمین جذب می‌کند و به ساقه می‌دهد، به گل می‌دهد، گل میوه می‌شود، گندم و برنج و میوه‌جات می‌شود، این خوراک پدر و مادر می‌شود و نطفه می‌شود، این نطفه در رحم مادر، رشد می‌کند، علقه و مضقه و کم کم تا یک روح دمیده می‌شود و به دنیا می‌آید. به دنیا که می‌آید، حرف زدن یاد می‌گیرد، راه رفتن یاد می‌گیرد، کودکستان می‌رود، راهنمایی می‌رود، دانشگاه می‌رود تا یک انسان کامل می‌شود. این انسان کامل همان طفل بود. طفل همان نطفه بود. نطفه همان میوه بود. میوه همان مواد غذایی خاک بود. انسان کامل موهایش سفید می‌شود. چشمانش عینکی می‌شود. صورتش چین می‌خورد. کمرش خم می‌شود. پاهایش عصایی می‌شود. حافظه‌اش کم می‌شود. یک ذره یک ذره مرتب آب می‌رود، آب می‌رود، آب می‌رود، آب می‌رود، تا این که پیر می‌شود و کم کم می‌میرد. جنازه را خاک می‌کنند، جنازه وقتی خاک شد، جنازه در کفن خاک می‌شود، بعد از مدتی استخوان‌ها می‌پوسد، بعد هم تراکتور می‌آید، این را زیر و رو می‌کند و با همه زمین یک طور می‌شود. چه شد؟ دوباره خاک شدیم. می‌شود گفت نعوذ بالله خدا حکیم نیست!!! چرا؟ برای اینکه از خاک آدم درست کرد، دوباره آدم را خاک کرد. خدایا اگر می‌خواستی خاک درست کنی، مگر از همان اول خاک نبودیم؟ کوزه‌گر حاضر است کوزه‌ای را که ساخته است، بشکند؟ کوزه‌گر مست، کوزه‌ای را که ساخته‌ است نمی‌شکند، آن وقت خدا انسانش را می‌شکند؟ یعنی از خاک آدم درست کند و دوباره آدم را خاک کند؟

«أَ فَحَسِبْتُم‏» آیا شما این گونه حساب می‌کنید؟ «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا» (مؤمنون/115) فکر می‌کنید ما شما را عبث آفریدیم؟ یعنی می‌خواستیم از خاک جوان درست کنیم دوباره مغز این جوان را تبدیل به خاک کنیم؟ اگر قیامت نباشد، ما با مردن خاک بشویم، خدایا از همان اول که ما خاک بودیم. باید یک حساب و کتابی باشد. این رشته‌ی کمال باید هم چنان توسعه پیدا کند. منتها شما می‌گویید ذرات پخش شده  چگونه جمع می‌شود؟ چطورش هم برای ما آسان است. شما در یک مشک دوغ می‌ریزید، در این مشک دوغ می‌ریزید، مشک را می‌زنید، چربی‌هایی که در همه‌ی ماست پخش است، وقتی که مشک را زدید، ذرات پخش شده‌ی چربی که پخش بود، همه یک جا جمع می‌شود. چطور شما مشک را می‌زنید، چربی‌ها همه یک جایی جمع می‌شود؟ خداوند می‌گوید: من زمین را می‌زنم. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزال/1) شما مشک را می‌زنی، خدا زمین را می‌زند. پس ذرات خاک پخش شده، جمع شدنش محال نیست. خود جنابعالی و بنده از ذرات خاک پخش شده هستیم. بنده از چه چیزی هستم؟ از سیب زمینی فلان منطقه، برنج فلان منطقه، کاهوی فلان منطقه، غذاهای مختلف دنیا، حتی ممکن است سیب از یک کشور بیاید، برنج و گندم از یک جا بیاید، ما الان هم از یک تک سلولیم، همان تک سلول و نطفه از ذرات خاک پخش شده است. آن ذرات خاک پخش شده شد میوه و نطفه و ما!‌ یعنی الان هم ما از ذرات خاک پخش شده هستیم. آقا چرا وحشت دارید؟ مگر شما شیر را ندیدید که می‌دوشند؟ گاو علف می‌خورد، شیر می‌دهد. مگر خداوند در شکم گاو، شیر را از شکم علف بیرون نمی‌کشد؟ همان خدایی که شیر را از شکم علف بیرون می‌کشد، ما را هم هر کجا که هستیم، بیرون می‌کشد. مگر این پارچه‌های نفتی را ندیدید. خیلی از شما خودتان پارچه‌هایتان نفتی است. بشر توانست نخ را از شکم نفت بیرون بکشد، چه اشکالی دارد؟

7- ایمان به معاد، مانع بروز انحرافات اخلاقی

حالا معاد چه خبر است، ایمان به معاد وسیله‌ی تربیت است، چون بحث ماه رمضان ما تربیت است، کسی که ایمان به معاد دارد… اول اینکه ایمان به معاد جلوی انحراف را می‌گیرد. وقتی می‌خواهند او را به یک راه کجی دعوت کنند، فکر می‌کند و می‌گوید: خدا راضی نیست! لذت دارد، پول هم دارد، پست هم دارد، اما به قیمت گناه؟ این درآمد است که من تریاک بفروشم و جوان‌های مردم را نابود کنم برای اینکه سودش خوب است؟

«إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) می‌گوید کسی که قیامت را فراموش کرد، منحرف می‌شود. «یَضِلُّونَ»‌ چرا منحرف شد؟ «یَضِلُّونَ» همان «الضَّالِّین‏» در نماز است. «یَضِلُّونَ» منحرف می‌شود، چرا «یَضِلُّونَ»؟ «بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» آدم قیامت را فراموش کند، منحرف می‌شود.

عامل مراقبت است. روز قیامت افرادی نامه‌ی عملشان در دست راستشان است، می‌گوید: «هاؤُمُ» (حاقه/19) بدوید و بیایید. «اقْرَؤُا» بخوانید، قرائت کنید. «کِتابِیَهْ» عربی‌هایی را که می‌خوانم قرآن است. بدوید و بیایید نامه‌ی عمل من را بخوانید، «إِنىّ‏ِ ظَنَنتُ أَنىّ‏ِ مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ» (حاقه/20) من می‌دانستم قیامت هست. از اول مراقب حسابم بودم. به کم‌فروش‌ها می‌گوید: چرا کلاهبرداری کردید. چرا کم‌فروشی و گران‌فروشی کردید؟ «أَ لَا یَظُنُّ أُوْلَئکَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» (مطففین/4و5) قیامت را قبول ندارید؟ نمی‌دانی کم‌فروشی کردی، حق الناس است و باید در قیامت جواب بدهی؟ می‌گوییم: کاری بکن! می‌گوید: حال نماز ندارم. می‌گوییم: معلوم می‌شود که ایمان به خدایت ضعیف است. «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّه‏‏» بدانی قیامت هست. «فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً» (کهف/110) پس باید بلند شوی و یک کاری انجام دهی. اگر بدانی قیامت هست، بلند می‌شوی و نماز می‌خوانی.

رسیدگی به محرومین! اهل بیت(ع) که غذایشان را به یتیم و اسیر دادند، گفتند: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه‏» (انسان/9) «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا» (انسان/10) ما چون از قیامت می‌ترسیم، افطاریمان را به فقرا دادیم. ایمان به معاد!

به امیرالمؤمنین(ع) گفتند! شب نوزدهم بحث را گوش می‌دهید. گفتند: یک دروغ بگو، بیست و پنج سال حکومتت جلو می‌افتد. بگو: هر چه که در قرآن است، عمل می‌کنم. گفت: خوب این را قبول می‌کنم و هر چه که در قرآن است، عمل می‌کنم. هر چه که پیغمبر گفت عمل می‌کنم، گفت: خوب هر چه که پیغمبر گفت عمل می‌کنم. گفتند: بگو هر چه که شیخین هم گفتند عمل می‌کنم. گفت: نه،«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْن‏» (بحارالانوار/ج2/ص99) شیخین اگر حرف‌هایشان طبق قرآن بود، عمل می‌کنم. اما اگر طبق قرآن نبود، سواد من بیش از شیخین است. گفتند به عثمان می‌دهیم. گفت: بدهید. حکومت را بعد از خلیفه‌ی دوم به عثمان دادند. حضرت علی گفت: یک دروغ نمی‌گویم. فرمود: کره‌ی زمین را به من بدهند که یک خلاف کنم، پوست جو را از دهان مورچه بگیرم، نمی‌گیرم. پوست جو، چه کسی شهید شد. چه کسی را ضربه زدند. فرمود: پوست جو را از دهان مورچه بگیرم، نمی‌گیرم. یک گناه هم نمی‌کنم. ایمان به معاد دارم.

شب نوزدهم است. پنج، شش دقیقه پای مداح عزیز بنشینیم. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین یقین ما را به معاد تا ابد روز به روز قوی‌تر، ایمان ما را قوی‌تر بفرما. (روضه‌خوانی توسط مداح)

خدایا به آبروی امیرالمؤمنین(ع) و به مظلومیتش، کلمه‌ی مظلوم برای حضرت علی کم است. اول مظلوم، به آبروی امیرالمؤمنین قسمت می‌دهیم هرچه شب قدر برای خوبان مقدّر می‌کنی، همه را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما. بیننده‌های تلویزیون هرکس به شما ظلم کرده است، ببخشید. غیبتی، فحشی، تهمتی، اگر قلبتان را پاک کنید، کینه‌ی کسی در دلتان نباشد، قلب پاک را خدا به آن نظر می‌کند. اما اگر در قلب کینه باشد، نه! تصمیم بگیرید بیننده‌ها شب نوزدهم بحث را گوش می‌دهید. هرکس بالاخره حالا یک کسی فحش داده است. داده که داده! غیبت کرده، گفته که گفته. اگر هر کسی به شما ظلم کرده است، او را ببخشید. راه اینکه خدا ما را ببخشد این است که ما هم مردم را ببخشیم. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» (نور/22) خدایا قلب ما را قلب موّحد، قلبی که حبّ دنیا در آن نیست، قلبی که شرک در آن نیست. تکبر و حرص و حسد در آن نیست، کینه در آن نیست. قلب ما را قلب سلیم، قلبی که لایق دریافت‌های همه‌ی نعمت‌های تو باشد قرار بده. روح انبیا و اوصیا و شهدا، پدران و مادران، امام، مراجع، هرکس در وجود ما، انقلاب و اسلام و تشیّع ما سهمی دارد، در تعلیم و تربیت ما سهمی داشته، نیستش ارواحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment